فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۹۲۱ تا ۵٬۹۴۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
173 - 200
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو در سر دارد به نقد مبانی «ذوق تألّه» دوانی و «صرف الوجود» عرفانی ابن ترکه با نظر به مبانی حکمت متعالیه صدرایی بپردازد. به نظر می رسد ایراد بنیادین صدرایی بر این مبانی به درستی درک نشده است، به نحوی که حاجی سبزواری و علامه حسن زاده آملی دو فیلسوف صدرایی قصد می کنند با تصحیح و تدارک ذوق تألّه آن را تا برهانی کردن نظر عرفا برکشند، هرچند علامه جوادی آملی «ذوق تألّه» را در سلک عرفان شهودی قرار می دهد و در حیطه نظری از سنخ «یقین روانشناختی» می داند. پرسشی برجاست که ملاصدرا چه معضل بنیادینی در نظرات ذوقی-عرفانی اصالت ماهویان دیده است که از آن روی برتافته و کراراً به آن تذکر داده است؟
کار ما در مقاله حاضر بررسی بنیاد متافیزیک است. این بنیاد از سرآغاز همواره به خود تذکر داده است که واحدِ بسیطِ جداافتاده و منعزل از کثرات، آن را از حقیقت، تهی و زمینه را برای ظهور نیهیلیسم فراهم می کند. از این رو فلاسفه در دوران های مختلف نسبت به دیالکتیک واحدوکثیر یا به بیانی دیگر عینیت وحدت وکثرت تذکر داده اند و چه بسا بنیادی ترین اصل فلسفه خوانده اند و عدم توجه به این اصل، متافیزیک را در دام بنیادی صُلب و نا پاسخگو (مونو-لوگ) می اندازد که نسبت به حیات انسانی بی تفاوت است.
حکمت متعالیه و مسئله معناداری و عدم معناداری در زندگی بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
129 - 147
حوزههای تخصصی:
معناداری و عدم معناداری یکی از مسائل فلسفی جدیدی است که پیش روی فیلسوفان قرار دارد. فلسفه اسلامی به عنوان فلسفه ای که دغدغه شناسایی حقایق عالم را دارد نیز از این قاعده مستثنا نیست و باید جوابی برای این مسئله ارائه دهد. هدف از تحقیق پیش رو، بازسازی نظرگاه حکمت متعالیه بر اساس روش توصیفی - تحلیلی در باب این مسئله بوده است. یافته های تحقیق بر اساس مبانی حکمت متعالیه را می توان این گونه تبیین کرد که حکمت متعالیه معناداری و عدم معناداری را از مفاهیم و معقولات ثانیه فلسفی دانسته که از حیات انسانی قابل انتزاع هستند و اهداف موجود در زندگی بشری سبب انتزاع این مفاهیم می شود. حکمت صدرایی مدعی است هر چه اهداف، واقع تر و هماهنگ تر با حیات انسانی باشد زندگی انسان به همان میزان، زندگی معناداری خواهد بود. راهکار حکمت متعالیه دراین باره بازگشت به فطرت و بازتعریف اهداف توحیدی و حیات ابدی برای انسان است که این مفاهیم سبب معنادار شدن حیات انسانی می شود.
بررسی رابطه حکمت عملی با حکمت نظری در اندیشه ارسطو
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
7 - 26
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم و کلیدی در مباحث اخلاق و فلسفه اخلاق، حکمت عملی است. دانستن چیستی این مفهوم ازنظر ارسطو به این جهت اهمیت دارد که وی از طرفی میراث دار اسلاف بزرگی همچون سقراط و افلاطون است و از طرف دیگر، کتب و آثارش پس از ترجمه و مطالعه توسط اندیشمندان اسلامی مانند کندی و فارابی، مبدأ و محور علم اخلاق، اخلاق فلسفی و اخلاق اسلامی قرار گرفته است. بدین سان در این نوشتار که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، چیستی حکمت عملی، از طریق مقایسه آن با سایر فضایل عقلی در نظر ارسطو مشخص شده است. نتیجه تحقیق اینکه عقل شهودی، که متکفل بدیهیات است، در کنار شناخت علمی که توانایی بر اقامه برهان است، حکمت نظری با موضوع عالی ترین موجودات را تشکیل می دهد و حکمت نظری نیز با مبادی خود، از مبادی توانایی عملی (تخنه یا فن) و حکمت عملی (فرونسیس) به شمار می رود. حکمت عملی یا فرونسیس از عقل نظری وام می گیرد و به عقل عملی وام می دهد و به تعبیر دیگر، معلول عقل نظری و علت (اعدادی) عقل عملی برای عمل اخلاقی است.
حکمت صدرایی و خوانش عقلانی وحی با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 76
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در صدد تبیین عقلی ماهیت وحی و گشودن چشم اندازه عقلانی برای فهم این رویداد است؛ پرسشِ فیلسوف از حقیقت وحی تلاشی است برای فهم پذیر ساختن آن و قرار دادن خاستگاه دین در افق عقل انسانی؛ وحی فرایندی کاملاً عقلانی تلقی می شود و خرد یگانه بنیاد واقعی و حقیقی آن اعلام می گردد. ملاصدرا باتوجه به نظام فکری خود وحی را نیز دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و زبانی و بصری میداند و باور دارد نبی برای دریافت وحی از امتیازات خاصی مانند قوه حدس، تخیل و متصرفه قوی بهره مند است. از این رو، نبی با دریافت حقایق عقلی در مرتبه مثال منفصل وجود مثالی آن حقایق را نیز ادراک می کند ودر مرتبه حس وجود ظاهری وحی را در قالب اصوات و حروف استماع می کند، حتی فرشته وحی را نیز به صورت چهره انسانی مشاهده می کند. مطابق نگاه ملاصدرا همه این دریافت ها انشاء نفس خود نبی است و حالت حلولی ندارد، بلکه صدوری است. آیت الله جوادی به مثابه شارح حکمت صدرایی سعی دارد به بسیاری از پرسش ها و مسائلی که در دوران جدید در رابطه با وحی مطرح شده است، پاسخ دهد.
کارکردهای تربیتی رنج در حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
115 - 145
حوزههای تخصصی:
رنج یا درد یا شر، پیشینه ای کهن برای انسان ها دارد و زندگی انسان ها در طول حیات بشری آکنده از دردها و رنج هاست. گرچه وجود رنج موضوعی روشن برای هر انسانی است؛ اما مسأله چرایی رنج و نحوه مواجهه با آن همواره نیاز به کاویدن داشته است. این پرسش ها ذهن انسان را به خود مشغول می کند که: چرا باید رنج بکشم؟ و چه رویکردی نسبت به رنج باید داشته باشم؟ و آیا رنج، کارکردهای مثبتی هم می تواند داشته باشد یا سراسر منفی و تاریک است؟ و در این میان اندیشمندان علوم مختلف تلاش کرده اند برای مواجهه با این پرسش ها و عبور از این چالش پاسخ هایی بیابند. حکمای مسلمان نیز در مواجهه با این موضوع، رویکردی جدید را مطرح کردند که بر مبنای آن رنج نه تنها جنبه منفی و سیاه و تاریک ندارد؛ بلکه کارکردهای تربیتی برای انسان غریب و سرگردان در دنیای مادی به همراه خواهد داشت و می تواند انسان ساز باشد. در این تحقیق که با شیوه کتابخانه ای تدوین شده است با نگاه مساله محورانه، کارکردهای تربیتی رنج را از نگاه حکمای مسلمان بررسی می کنیم.
تحلیل مبانی انسان شناختی صدرایی؛ بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی چارچوب فکری آیت الله خامنه ای در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، در پرتو مبانی انسان شناسانه صدرالمتالهین؛ اصول حاکم انسان شناختی صدرایی بر بیانیه مزبور را تبیین نموده و از این رهگذر در تلاش است به شناختی دستگاه مند از آن دست یابد. در جهت نیل به این هدف، ابتدا حقیقت وجودی انسان از دیدگاه ملاصدرا، سپس ریشه های انسان شناختی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و مبانی دیدگاه های آیت الله خامنه ای در منشور مذکور، با روش توصیفی – تحلیلی، تبیین شده و نهایتاً با رویکردی تطبیقی، مبانی انسان شناختی گام دوم انقلاب در پرتو فلسفه ملاصدرا، تحلیل محتوا شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، ملاصدرا با تحلیلی که از هستی و به تبع آن از انسان ارائه داده، توانسته است حداقل در مقام نظر، زمینه طراحی یک نظام تربیتی را پایه گذاری کند. سپس حکمای پیرو ایشان، از جمله امام خمینی و آیت الله خامنه ای، با الهام از آن، در قالب انقلاب اسلامی و بیانیه گام دوم، تلاش کرده اند مراحل شکل گیری دولت اسلامی، جامعه اخلاقی و مقدمات گسترش تمدن نوین اسلامی را با زبانی نو، امروزی و کاربردی ارائه دهند و نهایتاً در جهت تحقق تئوری ملاصدرا درباره انسان خلیفه اللهی مورد اشاره در قرآن کریم، گام به گام قدم بردارند.
نقش علم النفس صدرایی در تبیین وحدت عالم در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
147-165
حوزههای تخصصی:
تناظر انسان کبیر و انسان صغیر، مطلبی پایه ای در حکمت متعالیه است که کمک قابل توجهی به تبیین مباحث مختلف فلسفه صدرایی می کند. یکی از مباحثی که نیازمند تبیین در فلسفه صدراست، مسئله وحدت عالم با ابعاد مختلف آن است؛ مسئله ای عرفانی که نیازمند تبیینی عقلانی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه علم النفس صدرایی، به تبیین وحدت عالم در دو حوزه درونی و بیرونی پرداخته و با توجه به ابداعات ملاصدرا در علم النفس، به تطبیق مباحث نفس شناسی بر عالم به عنوان انسان کبیر همت گمارده است؛ تطبیقی که در کلمات خود صدرا نیز مشهود است. نتیجه این پژوهش، تبیین وحدت عالم در حوزه بیرونی به نحو بیان انحاء سه گانه وحدت جمعی، وحدت حقه ظلی و وحدت شخصی عالم بوده و در حوزه درونی نیز بساطت عالم را به معنای بساطت عقل اول توضیح داده و توجه به مراتب عالم را موجب ترکیب عالم از ماده و صورت دانسته بدون اینکه تعدد وجودی در آن حاصل آید.
بررسی مقایسه ای دیدگاه های فارابی و صدرالمتالهین درباره تمایز وجود از ماهیت
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
21 - 44
حوزههای تخصصی:
تمایز وجود از ماهیت، به عنوان مسئله این پژوهش، نخستین بار توسط ارسطو مطرح شد؛ اما به دلیل جهان بینی خاص ارسطو، هرگز از حیطه منطقی فراتر نرفت. در فلسفه فارابی، این مسئله (منطبق با دسته بندی آثار فارابی)، دارای دو وجه است: بر طبق دسته اوّل، فارابی به تمایز وجود از ماهیت، تصریح دارد و آثار متافیزیکی این تمایز (مانند: عروض وجود بر ماهیت، تفسیر وجوب و امکان و علیت) نیز در فلسفه او نمود داشته است. اما بر اساس دسته دوم، فارابی تمایز مذکور را تشخیص داده، ولی به دلیل درهم تنیدگی معنای وجود و ماهیت، در نظام فلسفی او، کارکرد متافیزیکی نداشته است.
این تمایز، در فلسفه ابن سینا نیز مورد اقبال قرار گرفت و بسط و گسترش یافت؛ اما به دلیل مطرح نبودن مسئله اصالت وجود یا ماهیت، به طور شایسته تبیین نشد. ازاین رو، با انتقادهای بسیاری از سوی برخی فلاسفه، از جمله: ابن رشد، سهروردی و میرداماد مواجه گردید.
سرانجام ملاصدرا با طرح مسئله بنیادین اصالت وجود و با تمسک به مبانی حِکمی همچون: قاعده فرعیه، حرکت جوهری و وحدت سنخی (تشکیکی) وجود، اتحاد وجود و ماهیت را در خارج مطرح کرد که بر اساس آن، تمایز وجود و ماهیت، اعتباری است و آنچه سزاوار تحقق و ثبوت است، چیزی جز «وجود» نیست و ماهیت، امر اعتباری بوده و جز به نحو تبعی، بهره ای از وجود ندارد. پس، غیریتی باقی نمی ماند که بحث تقدم و تأخر یا تمایز، لازم آید. بنابراین، بحث تمایز وجود از ماهیت، در فلسفه ملاصدرا جایگاه معتنابهی ندارد.
تحلیل دیدگاه آیت الله جوادی آملی درباره تبیین وحی از منظر انگاره های گوناگون از خداوند(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
101 - 126
حوزههای تخصصی:
انگاره های گوناگون از خدا را می توان در سه دسته کلی تشبیه (مادی و معنوی)، تلقی شخص وار از خدا و الهیات سلبی (در سه روایت گوناگون آن) دسته بندی کرد. هر یک از این سه انگاره در چگونگی تبیین ما از وحی اثر می گذارد. از سوی دیگر، تبیین وحی باید واجد دو شرط اساسی باشد: معقولیت و تناسب با متون دینی. یافتن مسیری میانه که بتواند هر دو شرط مذکور را برآورده سازد کار دشواری است که به نظر می رسد در تاریخ فرهنگ اسلامی کمتر به آن پرداخته شده است. آیت الله جوادی آملی از معدود عالمانی است که به هر دو نکته توجه داشته و در تبیین خود از وحی کوشیده است به هر دو نکته توجه کند و تبیینی از وحی به دست بدهد که هم معقول باشد و هم با شواهد مبتنی بر متون دینی تناسب داشته باشد.
A Plan for the Future Islamic Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
29 - 61
حوزههای تخصصی:
For several centuries, Islamic philosophy has been in a state of "isolation," meaning it has lost its contemporaneity; it neither solves "problem" nor, at the very least, actively and seriously engages with contemporary issues. This paper, while addressing the nature, possibility, and realization of Islamic philosophy; the achievements of Islamic philosophy; and the historical evolution of Islamic philosophy (in early, late, and contemporary periods), distinguishes three types of Islamic philosophy: Islamic philosophy as a concept; Islamic philosophy as an actualized phenomenon (Peripatetic, Illuminationist, Sadrian, and Neo-Sadrian); and the future Islamic philosophy. The future Islamic philosophy is an ideal one, could emerge later, contingent on certain conditions and prerequisites, such as addressing contemporary issues, particularly socio-cultural and practical issues. It seems that the survival of Islamic philosophy and its avoidance of becoming merely historical -in contrast to the idea of the "end of Islamic philosophy"- depends on this. Since the ideal Islamic philosophy is one that solves problem, this naturally requires problem-oriented philosophical research. Thus, highlighting the importance of problem-oriented research; the nature of a problem; and the differences between a problem, subject, question, and difficulty, the paper will propose the most important and central strategies that could actualize the future or ideal Islamic philosophy. These strategies include: philosophical attention to new sciences and technologies; considering the fourth wave in philosophy; engaging with "Philosophy of"; adopting concrete approaches in philosophy; conducting interdisciplinary researches in philosophy; and employing new methods in philosophy.
مشترک لفظی بودن صفات اراده، حیات و قدرت: بررسی انتقادی دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳
193 - 217
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در تبیین صفات الهی، به خصوص سه صفت اراده و حیات و قدرت، درعین حال که صفات الهی را معنادار می داند و در روشن ساختن معنای صفات الهی جداً تلاش می نماید، اما نحوه تحلیل او منجر به این برداشت می گردد که در صفات مذکور بین خدا و انسان اشتراک لفظی برقرار است. در جست وجوی علت چنین روی کردی دو احتمال وجود دارد: احتمال نخست به موضع شیخ الرئیس در بائن دانستن وجود خدا از مخلوقات مربوط می شود که با بررسی مواضع شیخ، این نتیجه به دست آمد که نمی توان چنین احتمالی را علت گرایش ابن سینا به مشترک لفظی بودن صفات سه گانه خداوند قلمداد نمود. احتمال دوم نیز به حوزه معناشناسی مربوط می شود که با توجه به روی کرد شیخ الرئیس در تعریف صفات الهی و بشری، معلوم می شود که می توان این عامل را علت گرایش شیخ به قول مذکور دانست؛ اگرچه روی کرد شیخ و لوازم آن با اشکال جدی همراه است؛ به همین دلیل با دو ایراد: ۱) خلط مفهوم و مصداق و ۲) مشترک لفظی شدن تمامی صفات، مبنای شیخ الرئیس نقد و ارزیابی شده است. در پایان این نکته خاطرنشان شده است که معناداری صفات واجب ازنظرِ ابن سینا، با پذیرش تشکیک خاصی قابل توجیه خواهدبود وگرنه باید کلام وی را در این باب غیرمنقّح دانست.
وضعیت شناسی و آسیب شناسی متون درسی دانش فلسفه در حوزه علمیه قم
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
113 - 137
حوزههای تخصصی:
بررسی وضعیت متون آموزشی و آسیب شناسی کتاب های درسی در راستای اصلاح، تکمیل، روزآمد و کارآمد کردن آنها، یکی از اقدامات لازم و متداول در نظام های آموزشی است. در بررسی و آسیب شناسی متون درسی دانش فلسفه در حوزه علمیه قم، با روش تحلیل مضمونی داده های گردآمده از طریق مصاحبه و کتابخانه ای، می توان آسیب های متعددی را یافت که به دو بخش آسیب های عمومی و آسیب های اختصاصی قابل تفکیک اند. در بخش آسیب های عمومی، موارد فراونی از آسیب ها ناظر به اهداف آموزشی، روش آموزشی، محتوای آموزشی، شکل و ظاهر متن آموزشی، ساختار متن آموزشی و جنبه های روان شناختی، قابل مشاهده اند. در بخش آسیب های اختصاصی نیز موارد متعددی از اشکالات به چشم می خورند؛ همچون: فقدان متنی مناسب به عنوان مدخل و درآمد برای آغاز آموزش فلسفه، انتزاعی و غیرکاربردی بودن، بی توجهی به فلسفه های مضاف، عدم توجه به آموزش منتقدانه مکاتب و نظام های فلسفی غربی، نپرداختن به مباحث معرفت شناسی، نقصان برخی سرفصل های مهم در برخی کتاب های درسی، گرفتار بودن بخش هایی از مطالب متون فلسفه در بند برخی مباحث منسوخ شده قدیمی، اختلاف در ترتیب مباحث، عدم توجه به تاریخ فلسفه در طرح مباحث، تعارض برخی مباحث فلسفی با آموزه های دینی و اختلاط مسائل فلسفی.
تأثیر ذهنی گرایی و اصالت ریاضیات در سبک زندگی غربی
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
65 - 90
حوزههای تخصصی:
بنیادهای بینشی، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر رفتارهای فرد هستند. سبک زندگی انسان مدرن، نتیجه تغییر نگرش به مفاهیمی همچون خدا، دین، انسان و هستی بوده و این تغییر نگرش نیز محصول برخی مبانی معرفت شناختی مانند سوبژکتیویسم و اصالت ریاضیات است. سوبژکتیویسم با اصالت دادن به فاعل شناسا، محوریت را به جای واقعیات عینی، به ذهن انسان داد. نتیجه سوبژکتیویسم، محوریت انسان در هستی، جایگزینی انسان به جای خداوند، ایده آلیسم معرفتی، ایده آلیسم ارزش شناختی، نفی مرجعیت دین، تساهل و تسامح دینی و اخلاقی، فردگرایی و نگاه استثماری به طبیعت و انسان بوده است که هرکدام به شکلی، پایه های سبک زندگی غربی را جهت دهی کرده اند. از سوی دیگر، اصالت ریاضیات نیز نگرش های کمّی را در تحلیل مفاهیم کیفی علوم انسانی رواج داد و به دنبال آن، تنها ملاک حقیقت، مفاهیم دقیق ریاضی شمرده شده و مفاهیم غیر محسوس غیر قابل اندازه گیری مانند مفاهیم پایه دین، نامعتبر شمرده شدند. پیامد این نگرش، بی معنا انگاشتن ارزش های دینی و اخلاقی بود.
پرورش توانایی «اندیشیدن» به منزله اصل بنیادین «فلسفی زیستن» از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
125 - 136
حوزههای تخصصی:
پرورش توانایی تفکر از مولفه های بنیادین در پروژه فلسفی زیستن است که قابلیت طرح در فلسفه ملاصدرا را به همراه دارد. بر همین اساس، پرسش مقاله این است که چگونه می توان «مبانی انسان شناختی صدرا» را به منزله «مدلی برای توسعه و تعمیق تفکر» مرتبط کرده و طرحی از این نسبت دایرمدار پروژه فلسفی زیستن به دست داد؟ فرضیه مقاله بر امکان این نسبت استوار است. بدین گونه، اگر تصور «برنامه» برای هر مدل از زیستن مستلزم خردورزی است؛ در مرتبه ای عمیق تر و مبتنی بر فلسفه ملاصدرا، اعتلای عقل همچون برنامه ای برای فلسفی زیستن به حساب می آید. از دیگر سو، فعلیت تعقل منوط به لحاظ امکان و استعداد اولیه برای تحقق این فرایند است. فرض این بینش که علاوه بر توجیه انتزاعی-فلسفی می تواند منطبق بر سیر بیولوژیکی نوع انسان نیز باشد، ضرورت تصور سطوح متمایز عقل را تقویت می کند. سپس، در فرایند پرورش توانایی های وجودی-ذهنی این امکان به نهایت فعلیت رسیده و عقل در کامل ترین مرتبه محقق می شود. بدین سان، هر انسان این توانایی را دارد تا طبق فرایند «فلسفی زیستن» به پرورش جنبه های وجودی خویش مبادرت ورزد؛ این سیر استعلایی در اندیشه صدرا، با تمرین تفکر آغاز شده و با رعایت قواعد ذهنی و ضوابط عملی به نحوه ای متمایز از «بودن» و شیوه شگفتی از درک موجودات ختم می شود.
Knowledge of Logic: Necessity or Refusal (Examining the Views and Reasons of Muslim Proponents and Opponents)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
144 - 166
حوزههای تخصصی:
Knowledge of logic includes the rules that govern the way of thinking and reasoning. Muslims became familiar with this science in the third century by translating Aristotle's books and immediately faced the challenge of what does this science have to do with Islam? Should Muslims use the same method as Aristotle in their religious sciences or avoid paying attention to this science? The present research, by searching the books of Muslim jurists and theologians, shows that each of these two assumptions had supporters, and of course, the number of opponents of the science of logic was more than its supporters. And those opponents used violence against the proponents of the science of logic and brought arguments to ban the science of logic and tried to show that God is not pleased with this knowledge.This article also tries to bring these two views closer together. The final result of this research is that most of the arguments of the opponen of the logic are a warning for those who may not use this knowledge correctly or are involved in the thoughts of philosophers who have distanced themselves from religion.
جایگاه وجودشناسی خلق در صدور عمل انسانی «بر اساس حکمت صدرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
257-283
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مؤثر در صدور عمل انسانی «خلق» است. از منظر فیلسوفان اسلامی خلق، ملکه ای نفسانی است که موجب می شود از انسان رفتارهایی به سهولت و بدون تأمل و درنگ صادر شود. اساس و پایه انواع خلقیات وضعیت استیلاء یا انقیاد عقل عملی نسبت به دیگر قوای ادراکی و تحریکی نفس حیوانی است. مسئله اصلی پژوهش: از نگاه ملاصدرا جایگاه وجود شناسی خُلق در صدور عمل انسانی چیست؟ روش پژوهش: توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بر روی آثار ملاصدرا. نتیجه گیری نهایی: در نظر صدرا اگر نفس انسانی در جهت گیری های خود، در طول یک دوره ای از زمان، یک جهت خاص را انتخاب کند، یعنی به شکل خاصی بیاندیشد و در همان راستا شوق پیدا کرده و اراده کند، این آثار و حالات موقت مستحکم شده و به ملکه تبدیل می شود. در چنین وضعیتی نفس، صورت جوهری جدیدی پیدا می کند که این صورت نفسانی جدید با قوای ادراکی و تحریکی قوی تر، منشأ اعمالی از جنس خود خواهد شد و این اعمال را بدون تامل و عملیات فکری به سرعت انجام می دهد. بدین ترتیب هویت و شخصیت انسان ها در قالب خلق و خو هایی در طول زندگی دنیوی توسط اعمال ایشان شکل می گیرد که منشاء شکل گیری حیات اخروی آنها نیز خواهد بود.
پدیدارشناسی کاربردی: چرا نادیده انگاری اپوخه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
147 - 177
حوزههای تخصصی:
این پرسش که آیا پژوهش و تحلیل دقیق پدیدارشناختی ما را ملزم به استفاده و اجرای اپوخه و تحویل می کند، هنوز در چارچوب فلسفه پدیدارشناختی بحث نشده است. این پرسشی است که غالبا در تحقیقات کیفی نیز با شور و حرارت مطرح شده است. به ویژه آمدئو جورجی اصرار نموده است که هیچ تحقیق علمی نمی تواند مدعی وضعیت پدیدارشناختی شود مگر اینکه با گونه استفاده و اجرای اپوخه و تحویل مستحکم شده باشد. جورجی تا حدی این ادعا را بر اساس ایده های استوار می سازد که در تالیفات روان شناسی پدیدارشناختی هوسرل پی افکنده می شوند. در مقاله حاضر ایده های هوسرل را مورد بحث قرار می دهم و استدلال خواهم نمود، در حالی که اپوخه و تحویل برای پدیدارشناسی استعلایی حیاتی محسوب می شوند، (اما) مساله ی بسیار پرسش برانگیز اینست که آیا آن ها برای کاربردهای غیر فلسفی پدیدارشناسی نیز همین گونه تعیین کننده اند.
The Role of Knowledge and Practice in Human Happiness from the Perspective of Sadr Al-Mota'allehin(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
91 - 116
حوزههای تخصصی:
Are opinion (as the product and perfection of theoretical reason) and practice (as the result and perfection of practical reason) involved in the ultimate happiness of humans? Why and how? According to a well-known perspective, Sadr Al-Mota'allehin regards the perfection of theoretical reason as the foundational structure of ultimate human happiness and the perfection of practical reason as a means of removing obstacles toward achieving theoretical reason's perfection, which constitutes ultimate happiness. Furthermore, he advances a related theory suggesting that ultimate happiness not only stems from the knowledge derived from theoretical reason but also requires detachment from material concerns—a practical virtue and outcome of practical reason. This detachment is an intrinsic affirmative act within the core structure of ultimate happiness. In this view, the perfection of theoretical reason (knowledge) is the principal element of ultimate happiness, while the perfection of practical reason (virtuous dispositions) forms its supporting framework. Finally, Sadr Al-Mota'allehin identifies the highest human ascent as annihilation, where theoretical and practical faculties unify and merge in the Divine Essence, culminating in ultimate happiness.
Developing Political Theory: The State for Farabi vs. Hobbes(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
61 - 75
حوزههای تخصصی:
According to Thomas Hobbes, public should and they normally accept what they find in place just because the alternative is destabilization and chaos. In this paper, I will argue that in Farabi’s theory the government actually would put its pace forward. As Farabi saw it, the state not only is the source of some benefits but also should be and is the source of human beings’ virtue and happiness. For Farabi, the first governor of the state resembles the heart in a body, or a physician in a city. Farabi’s utopia literally meaning ‘the excellent state’, consists of five levels. On the first level stands the philosopher or the prophet. The second level includes poets, music composers, writers and the likes of them. Farabi strongly believes in the power of imagination and that most people are under the influence of their imaginative faculty. This notion has an important outcome which influences his view on religion, prophet, and their relation with the public: images, in his view, are the most powerful means of influencing the public.
راز حیرت و سکوت در مرتبۀ احدیت ذات؛ بر اساس اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
199-226
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در آثار الهیاتی خود پس از اثبات واجب الوجود، معمولاً یگانگی و سایر صفات او را تبیین می کنند. آن ها در این نوع مباحث، ذات را با همراهی صفات مورد بررسی قرار می دهند و در باره ذات بدون ملاحظه صفات سکوت می کنند. ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی در برخی از آثار خود به چرایی سکوت در این باره اشاره دارند. شیخ الرئیس بر مبنای اصل بساطت و تنزه ذات از هر نوع ترکیب و کثرت، به نظریه اتحاد مفهومی صفات می رسد و صفات ذاتی چون علم و قدرت را به عنوان لوازم ذات و متأخر از ذات به شمار می آورد. از دیدگاه صدرالمتألهین، همه تعینات در ذات احدی فانی هستند و صفات، اسماء و مظاهر آن ها در مرتبه واحدیت به صورت جمعی حضور دارند. علامه طباطبایی هر یک از صفات کمالی خدا را شامل کمالات دیگر می داند. طباطبایی با تکیه بر اطلاق ذات، و نیز تفکیک دو مقام احدی و واحدی، اسماء و صفات را متأخر از مقام ذات می داند. بر اساس توصیف ناپذیری ذات، هر گونه سخن گفتن در باره ذات احدی ناشدنی است. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی سعی دارد با واکاوی اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، سکوت حکیمانه در مواجهه با ذات احدی را مورد بررسی قرار دهد.