فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۹۶۱ تا ۵٬۹۸۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
113 - 132
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین دغدغه های اندیشمندان، ارزش گذاری آثار هنری است که برای این کار، تعیین معیاری ثابت و مشخص در جهت ارزیابی آثار هنری ضروری به نظر می رسد؛ زیرا اگر نتوان به معیاری ثابت دست پیدا کرد، نمی توان مرز دقیقی بین هنر و دیگر عرصه های فعالیت انسان مشخص نمود. همچنین در صورت نسبی بودن این معیار، نمی توان از آثار برتر تقدیر کرد و آثار ضعیف را در درجه پایین تر دسته بندی نمود. در این حالت انسان دچار سردرگمی می شود و کارکرد هنر که کمک به شناخت و فهم بهتر انسان از خود و کمالات حقیقی خود است، از بین می رود. بر این اساس نوشته حاضر درصدد است تا با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نظرات آیت الله مصباح یزدی درباره نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری در فلسفه اسلامی بپردازد. از منظر ایشان ارزش هنری، اگرچه مانند دیگر ارزش ها منشأئی غیر از مطلوبیت ندارد، اما این نوع مطلوبیت به علت یافت شدن زیبایی در اثر هنری، خاص هنر است. همچنین ملاک ارزش حقیقی در همه انواع هنر، در نهایت، سازگاری و ملائمت اثر هنری با کمال خاص انسانی است و ارزش هنری با اثر هنری رابطه ای ابزاری دارد و تنها در ارتباط با بیرون از اثر هنری فهم می شود. ایشان اگرچه ارزش هنری را در نسبت با مرتبه مخاطب نسبی می داند، اما در نهایت با ذات گرایی در هنر موافق تر است و در پاسخ به سؤال درخصوص نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری، آن را در نگاه کلان و با لحاظ کمال حقیقی انسانی غیرنسبی و ثابت می داند و ارزش گذاری را که متناسب با ادراک لذت وهمی باشد ارزش گذاری غیر صحیح و غیر اصیل می شمارد.
واکاوی پاسخ علامه طباطبایی از پرسش چگونگی انتزاع مفهوم وجود(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
62 - 74
حوزههای تخصصی:
از آنجا که حقیقت وجود خارجی هرگز به ذهن نمی آید و از سوی دیگر راه معرفت به حقیقت وجود در علم حصولی منحصر به مفهوم وجود می باشد، این پرسش پیش می آید که چگونه ذهن موفق به مفهوم گیری از حقیقت وجود گشته است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی در صدد واکاوی و بیان تفصیلی ابعاد و جوانب و ریشه های پرسش مذکور و پاسخ علامه طباطبایی ره از آن و نیز تجزیه و تحلیل پاسخ مزبور است. بر اساس پاسخ ایشان، ذهن در نخستین مواجهه با چیزی مانند سیاهی قضیه «این سیاهی، این سیاهی است» را تشکیل می دهد و از واقعیت مستقل حکم و اسناد میان موضوع و محمول که خود پدیده ای ذهنی است و فعل ذهن می باشد و نیز واقعیتی دوجانبه؛ یعنی از جهتی ذهنی و از جهتی نمایانگر خارج است، مفهوم گیری می کند و با یک صورت ادراکی؛ یعنی مفهوم «است» از آن، حکایت می نماید و به واسطه وی راهی به خارج از ذهن می یابد، سپس به نسبت و رابطه میان موضوع و محمول با نظر استقلالی نگریسته و مفهومی مستقل برای آن تهیه می نماید که نخست به صورت مقید و مضاف؛ یعنی وجود محمول برای موضوع است و سپس بدون اضافه به موضوع و به صورت مطلق از آن، مورد تصور ذهن قرار می گیرد.
پیامدهای انسان شناختی و معادشناختی دیدگاه صدرالمتألهین درباره نفس
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
23 - 52
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های انسان شناسانه در هر نظام فلسفی، اساسی ترین و تأثیرگذارترین آرای فیلسوف به حساب می آید؛ زیرا غایت فلسفه، چیزی جز به کمال رسانیدن انسان در سیر علمی و عملی خود نیست. مدل انسان شناسی صدرا، با تفاوت های بنیادینی که با مدل های پیش از خود دارد، با ابتنا به اصولی همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت اشتدادیِ وجودی و اتحاد عالم و معلوم، نفس انسان را امری جسمانی، پویا، متحرک و از همه مهم تر، خویش ساخته ارادی می داند. در چنین رویکردی، انسان ها صرفاً بر اساس فطرت اوّلیه خود، نوع واحد بوده و حیوان ناطق، جنسِ مشترکِ انواع انسانی محسوب می شود. فصلِ محصّل این معنای جنسی و محقّقِ نوع خاص، «نفس» است. اصلی ترین مواد سازنده و نسّاج نفس در مراتب مختلفِ وجودی، ادراکات، هیئآت و ملکات نفسانی است. با توجه به اختلاف ادراکات و ملکات در افراد مختلف، تفاوت نفوس انسانی از نظر ملاصدرا، تفاوتی جوهری و ذاتی بوده و انسان ها بر اساس فطرت ثانیه، دارای انواع و اجناس مختلفی خواهند بود. در این مقاله، ضمن بررسی نظرگاه صدرا در باب نفس و کثرت نوعیِ نفوس انسانی، به تبیین و تحلیل برخی از پیامدهای مهم انسان شناختی و معادشناختی آن پرداخته ایم؛ از جمله: توجیه عقلانیِ خودسازی و خودمراقبتی، تعدّد و تفاوت نسخه های اخلاقی برای تربیت افراد متناسب با مسیر حرکتیِ نفس آنها، مبنا بودن ملکات برای حقیقت و شخصیت انسانی و نیز صورت اخروی او، صعوبت توبه و تغییر ملکات، تنوع مسیرها با توجه به وحدت راه و رونده، کثرت میزان ها متناسب با شخصیت وجودی افراد، تعدد بهشت و جهنم متناسب با ملکات راسخ در افراد و... . توجه به اصول نفس شناسی صدرایی و ملاحظه انسجام و سازواری آنها، بیانگرِ توان تبیینی، توجیهی و پاسخگویی این نظام فکری به بسیاری از مسائل غامض در باب نفس خواهد بود.
تحول جوهر نفسانی و ثبات شخصیت انسان بر اساس مبانی فلسفی و عرفانی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
25 - 44
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای به بررسی حرکت جوهری نفس و ارتباط آن با ثبات شخصیت انسان پرداخته است. محور اصلی این پژوهش، چالش اثبات وحدت و بقای موضوع در جریان حرکت جوهری است. این مسئله در فلسفه های پیش از ملاصدرا به شکلی جدی مطرح بوده و بسیاری از فیلسوفان به دلیل ناتوانی در اثبات بقای موضوع در حین حرکت جوهری، تحول تدریجی در جوهر را انکار کرده اند. با استناد به فلسفه صدرایی، مقاله نشان می دهد که حرکت جوهری نفس که تحولی تدریجی در وجود انسان است با ثبات شخصیت او منافاتی ندارد. صدرالمتألهین با طرح «اصالت وجود» و «اعتباری بودن ماهیت»، استدلال کرده است که حرکت در متن وجود رخ می دهد، بی آنکه وحدت هویت و ثبات شخصیت انسان از بین برود. یکی از دستاوردهای مهم این پژوهش، تبیین نقش مراتب طولی وجود در حفظ هویت واحد انسانی در عین تحولات تدریجی است. همچنین در این نوشتار نشان داده شده که در همان حال که مراتب پایین وجود انسان دستخوش تغییرند، مراتب عالی وجود او ثابت اند.
بررسی و تحلیل نسخه غیرمشهور اثولوجیا و ارتباط آن با التلویحات سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
121 - 144
حوزههای تخصصی:
الهیات منسوب به ارسطو یا همان اثولوجیا دو نسخه متفاوت دارد: نسخه کوتاه تر و نسخه طولانی تر. نسخه کوتاه تر در شرق عالم اسلام به دست فیلسوفان رسیده و مسائلی فلسفی را برای آن ها به ارمغان آورده است، اما روایت طولانی تر اثولوجیا در غرب عالم اسلام شهرت داشته است. مسئله اصلی در این مقاله معرفی نسخه طولانی تر و پژوهش هایی است که تا به حال درباره آن انجام شده و نشان دادن این مطلب که با توجه به یکی از این پژوهش ها و تحقیق در کتاب التلویحات اللوحیّه و العرشیّه شیخ شهاب الدین سهروردی می توان ارتباطی میان روایت طولانی تر اثولوجیا و التلویحات یافت. روش گردآوری داده ها کتابخانه ای و روش تحلیل داده ها توصیفی تحلیلی است. نتیجه اجمالی که این مقاله به آن رسیده این است که تا به حال تحقیقات بسیار اندکی درباره روایت طولانی تر اثولوجیا انجام شده و با توجه به فقره ای که از کتاب روضه التعریف بالحب الشریف روایت شده و آنچه در التلویحات اللوحیّه و العرشیّه آمده می توان نشان داد که شیخ شهاب الدین سهروردی تحت تأثیر روایت طولانی تر اثولوجیا بوده است.
مبانی هستی شناختی معقولات از منظر استاد فیاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
65 - 75
حوزههای تخصصی:
تقسیم معقولات به اولیه و ثانویه از ابتکارات فلاسفه اسلامی است. برخلاف برخی فلاسفه اسلامی که مقسم معقولات را مفهوم و یا عارض قرار داده اند، از دیدگاه استاد فیاضی «معنا» مقسم معقولات است و از منظر ایشان، معقول اول معنایی است که شأنیت دارد مابازای خارجی داشته باشد. در مقابل دیدگاهی که معقولات اولیه را مساوی با مفاهیم ماهوی می داند، از منظر استاد فیاضی، معقولات اولیه علاوه بر معانی ماهوی، معانی فلسفی نیز دارند. از مشخصه های استحکام مکتب فلسفی استاد فیاضی، هماهنگی مسائل فلسفی، ازجمله تقسیم معقولات با مبانی هستی شناختی ایشان است. این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته، تلاشی است برای پاسخ به این مسئله که چگونه مبانی هستی شناختی در معقول اول و یا ثانی دانستن معانی فلسفی نقش دارند؟ این موضوع گرچه به صورت ارتکازی در بین کلمات فیلسوفان مطرح شده، ولی به صورت مجزا از آن بحثی نشده است. استاد فیاضی در مواضع متعددی به نقش و تأثیر مبانی هستی شناختی (همچون اصالت وجود، واقعیت داشتن عدم و وجود ذهنی داشتن مفاهیم غیرماهوی) اشاره کرده است.
بررسی تحول «تابعه علیت» بر مبنای سه سیر فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
145 - 176
حوزههای تخصصی:
با پذیرش سه سیر فلسفی ملاصدرا، مساله اصلی مقاله حاضر بررسی تحول مباحث مرتبط با علیت بر اساسِ سیرهای یاد شده است؛ در سیر اول متناسب با دیدگاه متکلمان، رابطه ی حق تعالی با مخلوقات به نحو رابطه «موثر و متاثر» است؛ در این نحوه نظر، نه تنها امکانِ انفصال بینِ علت و معلول وجود دارد، بلکه لازمه ی این سیر، نگاهِ تباین بالذاتی و لازمه ی آن هم محال بودنِ هر نوع علیتی میانِ پدیده-هاست. حال آن که در سیر دوم به پشتوانه ی اصالت و وحدت تشکیکی وجود، رابطه به نحو «علت و معلول» و به تبعِ آن، تبیینِ مراتبی است؛ رابطه ی یاد شده متناسب با سیر سوم به نحو «ظاهر و مظهر» می باشد که در این وجه نظر، معلول شأن و ظهوری از علت است؛ در دو سیر اخیر به دلالت مبانی، بر معیتِ دایمی علت با معلول و ظاهر با مظهر با حفظِ تفاوتِ دو مرتبه تاکید می شود. به همین نحو به اقتضای سیر اول «عطاء، اعطاء و معطی» مغایر از هم اند؛ به اقتضای سیر دوم این سه باهم اتحاد و بر مبنای سیر سوم باهم وحدت دارند. نسبتی که میانِ عناصر علیت یعنی علت و معلول برقرار است بر مبنای سیر اول از نوعِ اضافه ی مقولی، بر مبنای سیر دوم از نوعِ اضافه ی اشراقی و بر مبنای سیر سوم از نوعِ اضافه ی قیومی است؛ که با موضوعاتِ اشاره شده بر مبنای سه سیر تطابق دارد.
بررسی و ارزیابی ادله امتناع و امکان فهم فلسفی قرآن با تأکید برآراء صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
7 - 27
حوزههای تخصصی:
بسیاری از فلاسفه بزرگ اسلامی به فهم فلسفی قرآن توجه خاص داشته و تعالیمی را که از این راه به دست آورده اند در قالب تفسیر فلسفی قرآن کریم نگاشته اند. در میان آنها، گسترده ترین تفسیر فلسفی متعلق به ملاصدراست. ایشان فهم فلسفی خود از آیات قرآن را در کتاب «تفسیر قرآن کریم» بیان کرده است. یکی از مباحث مهمی که درباره فهم فلسفی مطرح می شود، بحث امکان آن است که دیدگاه های متفاوتی درباره آن وجود دارد. عده ای قائل به امتناع آن هستند و برای این ادعای خود دلایلی ارائه کرده اند. عده ای دیگر هم به امکان و جواز آن باور دارند و با دلایل متعدد، به اثبات آن پرداخته اند. این پژوهش کوشیده است تا به پرسش های ذیل پاسخ دهد: آیا فهم فلسفی قرآن امری ممکن و مجاز است یا خیر؟ دیدگاه صدرالمتألهین در این زمینه چیست؟ پس از بیان دلایل موافقان و مخالفان فهم فلسفی قرآن و بررسی و ارزیابی آنها، با روش توصیفی و تحلیلی، تصویر روشنی از دیدگاه صدرا درباره امکان فهم فلسفی قرآن ارائه شده و زمینه ای برای اثبات هماهنگی فلسفه و قرآن، و در مراتب بالاتر، عدم تمایز عقل و دین فراهم آمده است.
بررسی ثبات شخصیت در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
11 - 24
حوزههای تخصصی:
ثبات شخصیت و وحدت عددی هر شخص در طول زندگی، امری قطعی و مشهود به علم حضوری است. در حکمت متعالیه، نفس انسان به عنوان معیار این همانیِ مذکور معرفی شده است و از آنجا که بدن دائماً در حال تغییر و سوخت وساز است، برای توجیه ثبات شخصیت، ناکارآمد تلقی شده است؛ این در حالی است که اولاً حکمت متعالیه به حرکت جوهری نفس قائل بوده و در ثانی نفس، امری غیرقابل رؤیت است و این دو مسئله می تواند از منظر هستی شناختی و معرفت شناختی، مسئله ثبات شخصیت را با چالش مواجه کند. مطابق با تحلیل های این مقاله، تنها زمانی می توان حرکت را مانع از ثبات شخصیت دانست که به نحو فنا و حدوث باشد؛ اما در حکمت متعالیه، حرکت نفس به نحو غیر امتدادی تصویر شده که باعث می شود همواره شخص سابق در مقطع بعدی از حرکت وجود داشته باشد و تنها حدودش تغییر کرده باشد. همچنین با توجه به آنکه بدن، مرتبه نازله نفس است و با عنایت به استحاله تناسخ ملکی در زندگی مادی، بدن به خاطر پیوندی که با نفس دارد، می تواند نشانه ای برای آگاهی به این همانیِ سایرِ اشخاص به حساب آید. بنابراین ثبات شخصیت در حکمت متعالیه، نظریه ای مقبول و به دور از اشکالات است.
مقایسه دیدگاه صدرالدین قونوی و صدرالدین شیرازی در باب صفات حق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
25 - 36
حوزههای تخصصی:
دیدگاه صدرالدین قونوی در عرفان و صدرالدین شیرازی در حکمت متعالیه، گرچه در برخی مسائل نزدیک به هم هستند، اما در بسیاری از جهات نیز متفاوت، بلکه متقابل اند؛ از جمله مسائل مهمی که اختلاف دو دیدگاه صدر الدین شیرازی و صدر الدین قونوی را روشن می سازد، مبحث صفات خداوند در مرتبه ذات حق است؛ این دو دیدگاه تفاوت های بنیادین دارند؛ زیرا در دیدگاه قونوی، صفات با معانیِ متفاوت با معنای ذات حق، به مرتبه ذات حق راه ندارند؛ حال آنکه در دیدگاه حکمت متعالیه صدرالدین شیرازی، این صفات با اینکه اختلاف مفهومی دارند، اما مصداقاً عین ذات حق اند؛ همچنین صفات در نظر قونوی، موجود مجازی و با دو رتبه تأخر از مرتبه ذات، موجود بالعرض اند، اما در نظر صدرالمتألهین، موجود بالذات و حقیقی اند و بدون تأخر از مرتبه ذات، تحقق دارند و تفاوت های دیگری که در مقاله حاضر مشاهده می کنید؛ در پایان، رجحان دید عرفانی بر دید فلسفی بیان می گردد.
تبیین حدوث و قدم بالحقیقة و المجاز با تکیه بر آراء صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
209 - 232
حوزههای تخصصی:
حدوث و قدم معانی متعددی دارد که هر کدام با یکی از اقسام تقدم و تأخر گره خورده است. ملاصدرا علاوه بر اقسام شش گانه ای که قدما بیان کرده اند، دو قسم تقدم و تأخر بالحقّ و تقدم و تأخر بالحقیقه و المجاز را اضافه کرده است. با توجه به قسم اول، خود او، قسم جدیدی از حدوث و قدم را تحت عنوان حدوث و قدم بالحقّ توضیح داده است. حال سؤال این است که آیا بر اساس تقدم و تأخر بالحقیقه و المجاز به قسم دیگری از حدوث و قدم می توان رسید یا خیر؟ با توجه به مبانی خود ایشان و همچنین اشاراتی که در برخی مباحث دارد، نه تنها حدوث و قدم بالحقیقه و المجاز اثبات می شود بلکه می توان ادعا کرد که دیدگاه نهایی ملاصدرا نیز همین است. در این نگاه، قدیم، حق تعالی است که حقیقت و مصداق بالذات وجود است و عدم برای او محال است. اما حادث، تمام ماسوی الله است که فی نفسه عدم است و به حیثیت تقییدیه شأنیه وجود حق، تحقّق دارد؛ یعنی بالعرض و المجاز متصف به موجودیت می شود. از جمله آثار این نگاه، وحدت اطلاقی خداوند؛ وحدت حقه حقیقیه حق؛ احاطه قیومی خداوند بر ماسوی؛ و معیت حق با خلق است. از آنجا که بر اساس فحص نگارنده، نه در کتب فلسفی چنین عنوانی ذکر شده و نه مقاله یا پایان نامه ای در این زمینه نوشته شده است؛ این نوشتار در تلاش است تا با روش تحلیلی و توصیفی و با تکیه بر آراء صدرالمتألهین، به تبیین حدوث و قدم بالحقیقه و المجاز بپردازد.
مقایسه تواضع اخلاقی ازنظر حکمای مشاء با اخلاق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳
173 - 192
حوزههای تخصصی:
معناشناسی اخلاق یکی از مباحث فلسفه اخلاق است که به تحلیل معناییِ مفاهیمی همچون تواضع می پردازد. مشائیان با قاعده زرین ارسطو به روش حدّ وسط به فضیلت می رسند؛ تواضع ازنظر مشائیان مفهومی بین افراط و تفریط در فروتنی، یعنی تذلّل و تکبر است که گروهی از آن ها تواضع را فردی و گروهی آن را براساس موقعیت اجتماعی توصیف کرده اند که هر کدام از دو گروه، سه دسته توصیف را دربردارند. دسته ای تواضع را صفتی درونی و دسته ای دیگر تنها رفتاری بیرونی می دانند و دسته ای دیگر به تلفیقی از هر دو قائل اند؛ با توجه به این دیدگاه اعتدالیْ تذلّل و تکبر همیشه از رذایل اخلاقی اند؛ اما از منظر اخلاق اسلامی تذلّل درمقابل برخی، همچون خداوند و تکبر درمقابل برخی، همچون متکبران و دشمنانِ حربی پسندیده است؛ ازاین رو تواضع باید به گونه ای توصیف شود که جامع افراد باشد؛ بهترین توصیفی که برای تواضع به ذهن می رسد، فروتنی درمقابل فراتری مطلق است که مصداق حقیقی اش فروتنی درمقابل خداست که فراتری را به نحو مطلق دارد؛ فراتر بودن وی به دلیل هستی بخش بودنش حقیقی و تامّ است و دیگر مصادیق تواضع به تبع تواضع درمقابل خداوندی است که آن فراتری را ایجادکرده است؛ ازاین رو این مصادیقْ بالاترین درجه کمال را نتیجه می دهند.
ارزیابی نظریه «فاعلیت بالتجلی» خداوند از منظر آموزه های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
77 - 96
حوزههای تخصصی:
نظریه «فاعلیت بالتجلی» ابتکار صدرالمتألهین در تبیین فاعلیت الهی است که با سیر فلسفی و شهودی وی و ارائه تفسیری جدید از علیت آغاز شد و با الهام از اندیشه های عرفانی در مباحث تجلی، صورت کامل تری یافت. این نظریه حقیقت فاعلیت واجب الوجود را در قالب تجلی می داند؛ بدین معنا که ذات الهی با علم اجمالی (بسیط) به خود، کشف تفصیلی از اشیا دارد و تمام اشیا تجلی همان علم واجب تعالی هستند. با توجه به اهمیت ارزیابی دیدگاه شریعت درباره مسئله فاعلیت الهی، پژوهش حاضر با عرضه نظریه «فاعلیت بالتجلی» بر متون دینی، به دنبال بررسی میزان هماهنگی آن با آموزه های دینی است. این مطالعه بین رشته ای، با روش تحلیلی توصیفی و با تبیین فلسفی نظریه صدرا، استظهار از آیات و روایات، و تجمیع قرائن، به بررسی عقلی مفاهیم پرداخته و تطابق این نظریه با متون دینی را ارزیابی کرده است.
نتایج پژوهش نشان می دهد که این نظریه در مقایسه با سایر دیدگاه ها درخصوص فاعلیت الهی، بیشترین قرابت را با آموزه های دینی دارد و می تواند تبیین جامعی از نحوه فاعلیت خداوند ارائه دهد.
ماهیت ایمان در هندسه فکری و معرفتی استاد مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
37 - 61
حوزههای تخصصی:
بحث از ایمان در اعصار مختلف و نزد آدمیان، کاشفیّتِ درون گرایانهْ به نحو نقلی از حقیقت را دارد که از گذشته تا اکنون، مورد توجه دینداران، اندیشمندان و دانشمندان بوده است. مسئله ایمان از این جهت مهم است که نخست در جوامع مقیّد دین مدار، سبب تقسیم جامعه به «با ایمان و بی ایمان» می گردد و دوم با شناخت ماهیت آن، سعادت و نجات یا شقاوت و نگون بختی بشر، تصویر می گردد؛ که اگر این تصویر صحیح نباشد، حیات مادی و اخروی آدمیان با مخاطراتی در عقیده و عمل مواجه می گردد.مسئله اصلی این پژوهش استخراج نظرات استاد مرتضی مطهری در باب ایمان است. برای این مهم با رجوع به آثار مکتوب ودست اول از استاد مطهری، نظرات ایشان در مسئله ایمان، استخراج، دسته بندی و نتیجه گیری گردید. در آثار ایشان بصورت گسترده به مقوله ایمان پرداخته شده است و ایشان ایمان را لفظاً از ریشه «أمن« به معنای اطمینان و عدم ترس در قلب می داند و ماهیت آن را علاوه بر کارکرد اجتماعی، آرامش بخشی در زندگی می دانند، که پشتوانه تمام فضایل است. لذا ماهیت ایمان از دیدگاه ایشان فردی و اجتماعی است. از نظر ایشان متعلّقِ ایمان در غیب خلاصه می گردد؛ همچنین زیستنگاه ایمان را فطرت بشر می دانند.استاد مطهری برای ایمان خصوصیات و آثار عینی قابل توجهی را در نظر دارد. در نهایت ایمان طرح شده در اندیشه مطهری حوزه های درون و برون افراد، و حوزه های منقول و معقول وحی را نیز در بر می گیرد.
بررسی نظریه «قدم عالم» بر اساس تفسیر المیزان و با تأکید بر خطبه اول نهج البلاغه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
161 - 176
حوزههای تخصصی:
دیدگاه فلسفی قدیم بودن عالم مادّه در عین پذیرش حدوث آن توسط فلاسفه اسلامی، همواره با نقدهایی مواجه بوده که از جمله آنها، اشکال به تعارض این نظر با برخی ظواهر متون دینی می باشد. نوشتار پیش رو با هدف رد چنین شبهه ای و توجه دقیق تر به گزاره های دینی آفرینش عالم مادّه، با روشی تحلیلی توصیفی به بررسی فرازهای برجسته خطبه اول نهج البلاغه در خلقت دنیا، بر اساس تفسیر علامه طباطبایی از آیات خلقت پرداخته و در نهایت به همسویی ظاهر فرمایش امیر المؤمنین و فهم فلسفی از تفسیر نحوه آفرینش دنیا منتج می گردد. ظاهر عبارات نهج البلاغه در این بحث، نشان از پذیرش فضا و جو پیش از فتق و شکافتن آنها دارد و این فرمایش حضرت، با قدیم بودن آن و عدم خلقت عالم مادّه از نیستی و عدم، سازگار بوده و در اینجا تفسیر علامه از خلقت به معنی تجمیع و تفریق مادّه قدیم دنیا به اَشکال و صور گوناگون و نفی خلقت و آفرینش از عدم و نیستی، می تواند بهترین توضیح برای حدوث و آفرینش عالم مادّه در عین قبول ازلیّت آن باشد و از تفاسیر بعضاً ملحدانه علم روز و یا نظرات غیر منطبق بر برهان عقلی سایر رشته ها نیز اجتناب می شود.
ملاکات حجیت معرفت شناختی تجربه دینی با تأکید بر دیدگاه ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
177 - 192
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، ملاک های حجیت معرفت شناختی تجربه دینی را با تأکید بر اندیشه ابن عربی مورد بررسی قرار می دهد. ابتدا به تصویری اجمالی از تجربه دینی پرداخته و سپس به این نکته توجه می شود که با چه ملاک و میزانی می توان بر تجربیات دینی صحه گذاشت؟ آیا تجربه دینی می تواند خدا و حتی حقیقتی مانند "تجرد روح-من" را اثبات کند و استدلال یا شاهد و دلیلی بر وجود خداوند و روح مجرد باشد، به طوری که انسان بتواند اعتقاد خود به خدا و تجرد روح را بر آن استوار کند و اساس دینداری متدینان قرار گیرد؟ تجربه ها در رتبه واحدی نیستند، بلکه به سه قسم درجه بندی می شود؛ تجربه دینی عامه مؤمنان، تجربه عرفانی عارفان و تجربه معصومان. در حجیت معرفتی تجربه معصومان و تفسیر و تعبیرشان هیچ خطایی نیست، بلکه برترین نوع و بالاترین درجه معرفت است؛ اما در تجربه دینی متدینان و عارفان، عروض خطا ممکن است و چون تجربه های غیر معصوم، مصون از خطا نیست، برای داوری صحت و سقم مکاشفات و مدعیات تجربه گرایان و عارفان، معیارهایی لازم است که متقن و مطمئن باشد. در نگاه ابن عربی، مؤسس و بنیانگذار عرفان نظری، با توجه به آثار و تألیفاتش، به ویژه فتوحات و فصوص الحکم و برخی از نوشته های دیگر، گزارش تجارب به دو صورت از طریق معصوم و از طریق غیر معصوم میسر است که هر کدام با شرایطی، حجیت و اعتبار دارند. نگارنده در صدد است این مسئله را مورد بررسی و زوایای بحث را مورد کاوش قرار دهد.
تعامل وراثت با تربیت پذیری انسان بر پایه مبانی انسان شناسی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
91 - 110
حوزههای تخصصی:
حقیقتی پویا و سیّال آدمی در نظام حکمت صدرایی، موجب پیدایش مبانی جدیدی در حوزه تربیت پذیری انسان می شود، که عبارتند از: تدریجی بودن تربیت، تحول پذیریِ ذات انسان در تربیت، غایت بودن تشکیل فصل مَلکی و ایمان الهی در تربیت، لزوم توجه به تعامل میان نفس و بدن ، صحت جسمانی و خواسته های طبیعی و حیوانی در طول فرآیند تربیت؛ این مبانی، هم از امکان تربیت و پرورش آدمی در تمام ابعاد وجودی حکایت می کنند و هم بیان گر محدوده وسیع تربیت پذیری انسان و کارکرد آن در ارتباط با خصوصیات وراثتی می باشند؛ زیرا هرچند حکمت متعالیه با علم ژنتیک در اصل انتقال صفات والدین، هم داستان می باشد، ولی با توجه به تفسیر صدرا از اختیار و بر پایه دو مبنای امکان تحول ذاتی انسان و تشکیل فصل أخیر او در بستر تربیت اخلاقی، اولاً خنثی سازی این صفات موروثی ممکن خواهد بود؛ ثانیاً شاکله وجودی او را می توان بر اساس خصوصیات اخلاقی نیکو شکل داد و بر پایه اصل تفاعل میان نفس و بدن، ساختار ژنتیکیِ متربی را دچار تغییر نمود و خصوصیات مذکور را به نسل های بعد منتقل کرد. در مقاله پیش رو با پیش فرض قرار دادن انسان شناسی صدرایی و با اتخاذ رویکردی تحلیلی توصیفی، به بررسی مبانی تربیت پذیری انسان و نقش آن ها در تبیین تعامل وراثت و تربیت پذیری انسان پرداخته شده است.
ارزیابی آزادی سوژه در حضور دیگری: مواجهه سارتر و لاکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
147 - 172
حوزههای تخصصی:
میان سارتر و لاکان مواجهه ای تاریخی و فکری وجود دارد، نخستین دیدار تاریخی فیلسوف و روانکاو در سال 1936 در سمینارهای الکساندر کوژو پیرامون پدیدارشناسی روح هگل بود. محوری ترین دغدغه آن ها را می توان حول محور بیناسوبژکتیویته، جایگاه دیگری و آزادی سوژه دانست که از این منظر علی رغم برخی تفاوت های اساسی، می توان رابطه جدیدی میان اگزیستانسیالیسم و روانکاوی ترسیم کرد. مسئله محوری هر دو را می توان در شکافی پروبلماتیک با متفکران مدرن جستجو کرد. نقش دیگری در به انقیاد کشیدن عاملیت سوژه و یافتن راهی برای فردیت و آزادی از موضوعات مهمی است که می توان در آثار فلسفی و ادبی سارتر و همچنین سمینارهای لاکان مشاهده کرد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی جایگاه دیگری در برساخت سوبژکتیویته و همچنین برشمردن مؤلفه های اساسی است که در آثار هر یک از این متفکران به تحقق آزادی و میل سوژه یاری می رساند. با وجود نقد لاکان به خوانش اسطوره ای سارتر پیرامون مفهوم آزادی و خرده گیری سارتر به روانکاوی به عنوان یک گفتمان جبرگرایانه، هر دو در مواضع فلسفی و فراروان شناختی خویش بر حضور همیشگی دیگری و یافتن راهی برای آزادی سوژه تأکید می ورزند. مفاهیم «انتخاب بنیادین» سارتر و «میل بنیادین» لاکان در حضور و سلطه گریزناپذیر دیگری ها، بیانگر مفری برای تحقق آزادی است. سوژه خواهان آزادی و هویت فردی است، اما تناقضاتی وجود دارد که سوژه را در پروسه انتخاب و ارضای میل با مشکل مواجه می کند. یافتن برهه هایی برای رفع چنین تناقضاتی در هر دو خط فکری اگزیستانسیالیسم و روانکاوی امری دشوار و پیچیده است.
تبیین اصل فلسفی «اشتغال نفس به بدن» و دلالت های آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
75 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که حکما در ضمن مباحث نفس مطرح می کنند، بحث «اشتغال نفس به بدن» است. تعلق نفس به بدن و تدبیر بدن مادی توسط نفس در حیات دنیا، «اشتغال نفس به بدن» است. نفس برای تدبیر بدن، کسب کمالات و ارتباط با عالم مادی به بدن تعلق دارد. از دیدگاه فیلسوفان این اشتغال آثاری نظیر: ایجاد حجاب، عدم ادراک آلام و لذات، عدم درک فضائح و قبائح نفسانی، عدم ادراک قوای خود و کاهش قدرت نفس در انسان ایجاد کرده است. اشتغال نفس و بدن با یکدیگر رابطه ای متعاکس دارند. هر چه به امور روحی بیشتر پرداخته شود، نفس قوی تر و هر چه به امور بدنی بیش تر توجه شود، نفس ضعیف تر می شود. در این موضوع مقدار اشتغال نفس به بدن، رعایت تعادل در اشتغال به بدن، توجه به نوع اشتغال، اهمیت دارد. اشتغال نفس به بدن، در مواردی اختیاری و در مواردی غیراختیاری است. در اشتغال اختیاری فرد با انجام افعال اختیاری می تواند میزان اشتغال و کیفیت اشتغال را جهت دهی کند. از این جهت مسئله عوامل کاهش اشتغال نفس به بدن، مطرح می شود. هدف از این پژوهش، تبیین و تحلیل اصل فلسفی ««اشتغال نفس به بدن» و بیان دلالت های انسان شناختی آن است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و در استنتاج، توصیف و تحلیل عقلی است. این موضوع دارای آثار تربیتی است. مدیریت جهت مند میزان اشتغال نفس به بدن و شئونات بدنی، در مقاوم سازی شخصیت موثر است. کاهش اشتغال نفس به بدن و کاهش التذاذت جسمی، آثار مختلفی در روح انسان نظیر: تقویت اراده، خودکنترلی و قدرت کنترل امیال، مهارت قدرت تمرکز دارد.
سازگاری نسبیت گروی توصیفی با واقع گرایی فرا اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
127 - 142
حوزههای تخصصی:
نظریه های مختلفی، نظریه عینیت احکام اخلاقی را مورد چالش قرار می دهد و یکی از این نظریه ها، نظریه شکاکیت اخلاقی است. مدافعان این نظریه با تکیه بر قرائن و دلایل مختلف، تلاش می کنند تا شکاکیت اخلاقی را توجیه نمایند. از عمده ترین دلایل شکاکان اخلاقی، تمسک به نسبیت گرویِ توصیفی است. مطابق این نظریه، فرهنگ جوامع مختلف شامل عناصر متفاوت از جمله احکام اخلاقی متفاوتی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی این مسئله است که آیا نسبیت گروی توصیفی، به شکاکیت اخلاقی منجر می شود؟ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی تلاش نموده تا نشان دهد که استدلال مبتنی بر نسبیت گروی توصیفی در استنباط شکاکیت اخلاقی و نفی عینیت احکام اخلاقی، صرف نظر از نقص و ضعف منطقی آن، قادر نیست تصویر واقعی از فرهنگ جوامع مختلف بشری ترسیم نماید. برای این هدف، نخست، استدلال شکاکان اخلاقی به صورت شرطیِ رفع تالی بیان و سپس از طریق نقد در مقدمه دوم استدلال، پاسخ این نظریه بیان خواهد شد. با نظر به بررسی دقیق درباره تفاوت های فرهنگی، نتیجه پژوهش نشان داد که شکاکیت اخلاقی نمی تواند بر نسبیت گروی توصیفی مبتنی گردد و واقع گرایی اخلاقی و نسبیت گروی توصیفی با یکدیگر سازگار و قابل جمع هستند. پیامد مهلک شکاکیت اخلاقی بر زندگی بشر، ضرورت بررسی آن را اجتناب ناپذیر می سازد.