مساله ی وحی از مسایل اساسی حوزه ی دین شناسی محسوب می شود و یکی از فصول مهم کلام جدید و فلسفه ی دین را به خود اختصاص داده و تحت عنوان « تجربه ی دینی » تفسیر و تحلیل می شود . فیلسوفان ، متکلمان و مفسران مسلمان نیز این موضوع را از جنبه های گوناگون مورد بحث قرار داده اند و این نوشتار ، در پی تبیین نظر یکی از بزرگ ترین فیلسوفان مسلمان ، یعنی ابن سینا است و نظر او در این خصوص ، محور همه ی تفسیرهای فیلسوفان مسلمان و متکلمان عقل گرا در جهان اسلام محسوب می شود ...
یکى از راههاى حل تعارض علم و دین، تشکیک در حجیت معرفتشناختى تجربه و حس است که نویسنده محترم مقاله «اعتبار تئوریهاى علمى»(2) این رویکرد را برگزیده است. ناقد محترم در این نوشتار کوتاه در صدد است نشان دهد که چنین رویکردى منجر به تشکیک در خود دین نیز مىشود. بنابراین، راه حل مناسبى براى حل تعارض علم و دین نیست.
شایان ذکر است که چاپ این دست مقالات که در مقام نقد نویسندگان مجله رواق اندیشه مىباشد لزوما به معناى تأیید محتوى آن از سوى مجله نیست بلکه تنها به منظور ایجاد فضاى نقد و مناظره، چنین مقالاتى امکان چاپ مىیابند.
یکى از وظایفى که هر دینى بر عهده متدینان خود مىنهد، دفاع از آن دین است. این وظیفه در اسلام به نحو مؤکّد است؛ زیرا دین اسلام دین فطرت و عقل است. بنابراین، علاوه بر شرع اسلام، عقل و فطرت نیز این وظیفه را بر عهده مسلمین مىگذارد. یکى از وجوه دفاع از دین دفاع در برابر افکار و آراى رقیب است. متدین باید در برابر افکار و آراى رقیب بتواند چنان دفاعى از دین خود بنماید که معقولیت دیندارى خود را نشان دهد.
علم جدید غرب یکى از همین رقباى دین شمرده مىشود که از جهاتى چند، رقیب دین شمرده شد؛ از جمله:
1ـ ارائه توصیفى از واقعیات مغایر با توصیف دین از آنها؛
2ـ ادعاى ایجاد سعادت و بهشت دنیوى با تسریع در رشد تکنولوژى و تغییرات فوقالعاده در شیوه زندگى بشر.
در مقابل، متدینان به روشهاى مختلفى تلاش کردند در برابر این رقیب جدید و تازه نفس، از دین دفاع کنند و حتى به رقیب بتازند. یکى از قویترین و مهمترین این روشها خدشه در اعتبار تئورىهاى علمى است. در همین راستا، یکى از نویسندگان در مقاله «اعتبار تئوریهاى علمى» تلاش کرده است این اعتبار را زیر سؤال ببرد. وى با خدشه در اعتبار معرفت حسى و تجربى و با استمداد از آراى کوهن و فایرابند در فلسفه علم، در نهایت چنین نتیجه مىگیرد:
«از این جهت، وقتى که نظریات علمى، از اعتبار نظرى برخوردار نیستند، در صورتى که میان یک نظریه علمى با یک نظریه فلسفى، عرفانى، دینى،... تعارض مطرح شود، نمىتوان با اعتماد به آن نظریه علمى، نظریه رقیب را از صحنه خارج نموده و آن را باطل دانست.»(3)
وى براى این منظور استقراگرایى و ابطالگرایى را نقادى نموده و به آراى نسبىانگارانه کوهن و فایرابند نگاه مثبت دارد.
به نظر مىرسد این رویکرد به علم بیش از آن که به نفع دین باشد، به نفع رقباى دیگر دین، از قبیل اومانیسم و لیبرالیسم باشد. در این نقد به توضیح همین نکته مىپردازیم.
انسانهاى سترگ، هرچند شهره عام و خاصند و احوال و افکارشان، در معرض دید و کنکاش سایرین قرار دارد اما محسود حاسدان و مورد بغض بیماردلان نیز هستند . بزرگ موعود بشریت هم از این قاعده مستثنا نیست اما زهى شادى و سرور که غبار ظلمت و فسانه از بلور حقیقت پاک شدنى است نه ماندنى .
تشکیکى که در نسب «مهدى آل محمد» شده است نویسنده را بر آن داشت که آستین همتبالا زده و به اثبات تولد، حیات فعلى، علوى، فاطمى و حسینى بودن حضرتش بپردازد و با استناد به کتب خواص اهل سنت، راه انکار را بر عارف و عامى ببندد .
مساله «مهدویت» قضیهاى شخصى و ویژه گروه یا فرقهاى خاص از فرقههاى اسلامى نیست، بلکه عقیدهاى است که عموم مسلمانان در آن اشتراک دارند و اکثر مسلمانان (اعم از شیعه و سنى) بر این باورند که حضرت مهدى علیه السلام مردى از «اهل بیت» پیامبر صلى الله علیه و آله و از «ذریه» آن حضرت است . چنانکه ایمان به آن امام به عنوان «منجى بشریت» از جمله مسائل مقبول نزد سایر امتهاستبه گونهاىکه مىتوان گفت: حضرت مهدى علیه السلام، موعود «امت» هاست تا زمین را از عدل و داد پر کند و در هم کوبنده نظامهاى فاسدى باشد که انسان و انسانیت را لگدمال کردهاند . همچنین حکومت جهانى وى شامل همه جنبههاى زندگانى بشر است و از بزرگترین و درخشندهترین پیروزیها و دست آوردهایى خواهد بود که انسانیت در طول تاریخ، به آن دستخواهد یافت .
از انگیزههاى پژوهش و نگارش در مورد «تبارشناسى حضرت مهدى علیه السلام» این است که بعضى از نویسندگان سنى مذهب همچنان در موضوع هویت و شناختخانوادگى نسب آن حضرت، شبهه افکنى مىکنند . برخى مىگویند: آن حضرت از فرزندان عباس (عموى پیامبر صلى الله علیه و آله) است، برخى دیگر مدعىاند که وى از نسل امام حسن مجتبى علیه السلام است و نام پدرش، عبدالله بوده و هنوز به دنیا نیامده است . گروهى دیگر سکوت اختیار کردند و بالاخره، گروه چهارم از میان اهل سنت - مانند عرفا و اهل کشف (2) - با اعتقاد شیعه اثنى عشریه موافقت کرده، بر این باورند که آن حضرت، نهمین فرزند حسین بن على علیهما السلام است که به دنیا آمده و در غیبتبه سر مىبرد . (3)
مقصد اصلى این مقال، تبیین نسب حضرت مهدى علیه السلام است و این که آن حضرت:
از «آل محمد» صلى الله علیه و آله و «امت» اوست;
بلکه از «ذوى القربى» و «عترت» و «اهل بیت» پیامبر صلى الله علیه و آله است;
بالاتر این که از «فرزندان امام على علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام» و از فرزندان امام حسین علیه السلام و بالاخره نهمین فرزند آن حضرت است .