در آیات مختلفی از قرآن کریم به بحث از انسان و مراحل و مواد خلقت او با واژه هایی نظیر: تراب، طین، ماء، ماء مهین، ماء دافق، نطفه، علقه و ... پرداخته شده است. گونه گونی واژگان و تعابیر، باعث شده است تا برخی با تمسک به آن، ادعای وجود تعارض میان قرآن و علم نمایند.
این مقاله بر آن است تا با بررسی دیدگاه های تفسیری درباره آیات مربوطه و با تاکید بر آیات 7 ـ 5 سوره طارق به تعارض ادعایی پاسخ دهد. این تعارض برآمده از ناآشنایی مدعیان تعارض با حکمت نزول قرآن و نیز برداشت های نادرست برخی از مفسران است.
دانشمندان علم بلاغت از دیرباز به جنبه های هنری و آفرینش های خاص و بدیع قرآن توجه داشته و در قالب اشکال گوناگون آن را بیان نموده اند. امروز شاید بتوان واژه «تصویر» را جایگزین این جنبه ها کرد، به طوری که با درک تصاویر قرآنی و بدون استفاده از اصطلاحات پیچیده بلاغی می توان راز جاودانگی قرآن و نفوذ آن در اعماق قلب مخاطب را دریافت. تطبیق قاعده تصویر بر سوره های مکی و مدنی به طور جداگانه (در اینجا دو سوره مدثر و منافقون) نتایج درخورِ توجهی به دست می دهد که پیامد آن توجه دقیق و ژرف آیات قرآن به گونه شناسی مخاطب، شرایط مکان و زمان و در نهایت، اثبات معجزه بودنِ آن است. آیات مکی در پی استوارسازی اندیشه و رسوخ یک عقیده در دل هستند پس باید با تصاویری بدیع و مؤثر و همراه با لحنی کوبنده و تند و صریح باشند. در مقابل، هدفِ آیات مدنی تطبیق این اندیشه ها در عمل است و برای این منظور باید تصاویری را در بر گیرند که درازدامن و آرامش بخش باشند.
یکی از فعالیت های تعبیری مهم و بنیادی در زبان شناسی شناختی فعالیت شکل و زمینه است که به کمک آن می توان بسیاری از تعبیرات زبانی را مشخص کرد و یا حتی در مورد ترتیب کلمات نیز از آن کمک گرفت. زمینه، آن چیزی است که در بافت جمله از اهمیت بیشتری برخوردار است و شکل همان بافت و سیاق عبارت به شمار می آید. آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که به چندین اسم خداوند با ترتیب خاصی خاتمه می یابند. یکی از آن ترتیب ها ترتیب دو اسم «عزیز» و «حکیم» است. این دو اسم در 45 آیه از قرآن آمده اند که «عزیز» در ابتدا و «حکیم» پس از آن ذکر شده است. با بررسی تمامی این آیات و با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس فعالیت شکل و زمینه مشخص شد که با توجه به بافت آیات، اسم «عزیز» از اهمیت بیشتری برخوردار است از این رو به عنوان «زمینه» در آغاز قرار گرفته است و اسم «حکیم» تحت الشعاع آن و در مقام«شکل» محسوب می شود و بر این نکته تأکید می کند که ربوبیت خداوند با دو اصل مهم همراه است یکی عزت و دیگری حکمت اوست و او معبود قدرتمند و عزیز است که تمامی کارهایش از روی حکمت و تدبیر است.
روابط خانوادگی به عنوان یک سرمایة اجتماعی، عامل مهمی در کنترل و سلامتی اجتماعی است. تحولات صنعتی و فردگرایی، بر این عنصر حیاتی تأثیر گذاشته اند و روابط درون و برون خانوادگی را تضعیف کرده اند و با افزایش گسسته ای اجتماعی و نسلی، هویت خانواده را تهدید و آن را در معرض آسیب قرار داده است. مقالة پیش رو، با پذیرش تحول در کارکردها و روابط خانوادگی در جهان کنونی، با استناد به نظر بسیاری از متفکران و آیات قرآن کریم، بر این باور است که اهمیت خانواده به عنوان یک نهاد اصلی حیات اجتماعی، از طریق روابط اجتماعی حمایتی و نقش اساسی آن در تولید نسل مشروع و اجتماعی شدن آن، هرگز از بین نمی رود. این مقاله، روابط حمایتی خانواده را در سه سطح معنوی، اجتماعی و اقتصادی بررسی کرده است. قرآن کریمدر آیات متعدد به کارکردهای حمایتی خانواده که ارتباط مستقیم با اجتماعی شدن وکنترل اجتماعی دارد، اشاره می کند. از نظر قرآن کریم، همة اعضای خانواده در قبال تک تک اعضای خود، مسئولیت مدنی و اجتماعی دارند. هستة اصلی مباحث قرآن کریم، «روابط» در میان اعضای خانواده است که عنصر اساسی سرمایة اجتماعی است. سرمایة اجتماعی، بیشترین نقش را با کمترین هزینه در کنترل اجتماعی دارد.