روایاتی منسوب به پیامبر اکرم (ص) در جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت وجود دارد که در آن طبق فرمایش ایشان، قرآن کریم به چهار بخش به نام های «سبع طوال»، «مِئین»، «مثانی» و «مُفصل» تقسیم می شود که هر یک به ترتیب، عوض کتب پیامبران گذشته، تورات موسی، انجیل عیسی و زبور داوود به ایشان داده شده است. عمده این روایات یا از طریق ابن الاسقع از پیامبر (ص)، و یا از طریق سعد الاسکاف از امام محمدباقر (ع) از حضرت رسول نقل شده اند. کثرت نقل به همراه بی توجهی به صحت و سقم این دست روایات از سوی عالمان قرآن و حدیث و انتسابشان به نبی مکرم اسلام6، اهمیت بررسی این احادیث را از نظر میزان اعتبار دوچندان می کند. مقاله حاضر با تتبع موارد استناد این احادیث نشان داده که برخی از این استنادات بر خلاف مضمون روایات است و سند روایت کافی صحیح و روایات واثلةبن الاسقع دارای اضطراب در سند و متن بوده که در نهایت به علت مستفیض یا متواتر بودن روایات و هماهنگی دلالت آن با قرآن، حکم به صحت آنها داده شده است.
یکی از مسائل جدید در جامعه اسلامی، فعالیّت اقتصادی و اشتغال زنان در مناصب گوناگون است و در حالی که می تواند مفید و اثر بخش باشد، مورد اختلاف عالمان دینی و مفسّران است. این پژوهش با روش تحلیلی- تطبیقی، ضمن گزارش آرای مفسّران، به ویژه سیّد قطب در تفسیر «فی ظلال القرآن» و آیه الله جوادی آملی در «تفسیر تسنیم»، به مقایسه نظرات آن ها، پرداخته است. نتایج بحث نشانگر آن است که؛ هر دو دیدگاه، اعطاء حقوق مالی و استقلال زن بر مدیریت اموال خویش را از آموزه های قرآن می دانند، ولی سیّد قطب با توجّه به آیات (الاحزاب/33) و (النّساء/34) معتقد است که: زنان باید در خانه های خود قرار بگیرند و نباید نقش اصلی خود را در خانه، کم رنگ کنند و هرگونه فعالیّت اقتصادی در محیط خانه و بیرون از آن که موجب تضییع حقوق شوهر شود، جایز نمی باشد و با اشتغال آنان به علّت داشتن حقّ نفقه و مسوولیّت همسری و مادری، به جز در موارد ضروری همچون ناتوانی یا بیکاری همسر و لزوم امرار معاش، موافق نیست؛ در حالی که اغلب مفسّران شیعی به ویژه آیه الله جوادی آملی، اشتغال زنان را در صورت عدم تداخل با مسوولیّت همسری و مادری و با رعایت ضوابط شرعی، بلامانع دانسته ولی در انجام امور پزشکی، آموزش و خدمات بانوان، برای پیشگیری از مراجعه زنان به نامحرم، ضروری می داند.
در این پژوهش، پدیده تکرار در قصه های قرآن از دیدگاه مفسران و قرآن پژوهان بررسی و کارکرد اصلی آن روشن شده است. به عقیده خطیب، این پدیده از سوی گروهی، به ویژه خاورشناسان، دستاویزی برای طعنه زدن به ساحت قرآن ایجاد کرده است؛ چراکه نشانه اختلال در نظم قرآن، قصور در بلاغت و اعجاز آن و ناتوانی در بیان دانسته شده است. همچنین وجود اختلاف در تصاویر عرضه شده از یک صحنه داستان در جاهای مختلف قرآن، زمینه اعتقاد به واقعی نبودن برخی از عناصر و مقومات داستان های آن را فراهم آورده است. در مقابل این گروه، برخی از مفسران و قرآن پژوهان با برشمردن پاره ای از اسرار و فواید این پدیده، از ساحت قرآن دفاع کرده اند. عبدالکریم خطیب از مفسرانی است که نه تنها پدیده تکرار را مخل اعجاز قرآن و اختلال در نظم آن نمی داند، بلکه آن را یکی از وجوه اعجاز قرآن می شمارد. وی معتقد است با توجه به نقش تکمیل کنندگی هر یک از تصاویر مختلف یک صحنه در پیوند با هم، اصولاً تکراری در آن تصاویر و صحنه ها وجود ندارد.