الوحدة فی دین الإسلام المقدس من أهم الأمور الإجتماعیة التی تیسر التخلص من أنواع التبعیة و النجاح فی إصلاح شؤون المجتمع، وتسهل للمسلمین المقاومة أمام أی نوع من مؤامرات الأعداء و هجماتهم. و بما أن الإسلام دین المحبة و الأخ وّة، یدعو الناس إلی الوحدة الشاملة التی لایمکن الحصول علیها إلّا برفع التنازع و الشقاق، وترک العصبیات و الخلافات، و إزالة الأوهام، و الإبتعاد عن إثارة ما مضی فی أعماق التاریخ من ضغائن وعداوات. وفضلاً عن ذلک فإن للوحدة مع أهداف عالیة أهمیة کثیرة بحیث أنّ المصلحین الکبار طوال تاریخ الإسلام خطوا فی هذا الطریق الخطیر متابعین للقرآن الکریم والسیرة النبویة، و حاولوا لتشکیل الصلات الدینیة الوثیقة و الأخوّة العاطفیة العمیقة بین المسلمین. هذه المقالة تقوم بدراسة الوحدة الإسلامیة و تقییمها من الجوانب المختلفة. بدایة ن تحدث عن العلاق ة الثنائیة بین الإسلام والأمة، ثم نستمر البحث فی مواصفات الوحدة وآفات الفرقة من وجهة نظر الشارع المقدس. وتنتهی المقالة إلی بیان عناصر الوحدة الحاسمة و الدور الکبیر للقائد الذی یسبّب الحیاة و النشاط فی بناء المجتمع المتقدم.
فقها به طور اجمال، حکم اطاعت از والدین را مطمح نظر قرار داده و مجموعاً قائل به دو قول شده اند: وجوب اطاعت از والدین به طور مطلق و عدم وجوب آن به طور مطلق. به دلیل عدم بحث مبسوط درباره آن در فقه و وجود ابهاماتی در این زمینه، مقنن دچار خطا شده و ضمن به کارگیری اشتباه برخی واژگان و برداشتی عرفی از موضوع، در ماده 1177 قانون مدنی، به وجوب اطاعت از والدین از سوی اطفال حکم نموده و احترام به آن ها را لازم شمرده است. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته، ضمن انتاج این مطلب که مستندی شرعی دال بر حکم به وجوب اطاعت از والدین در دست نیست و آنچه که هست صرفاً بر حرمت عقوق و آزار والدین دلالت می کند، صدر ماده 1177 را فاقد وجاهت فقهی دانسته و با ایراد نقدهای گوناگون بر آن، در صدد ویرایش آن برآمده است
یکی از بحثهای مهم در رابطه با رؤیت هلال، بحث اتحاد و اختلاف افق است. در این مقاله به این نکته پرداخته میشود که آیا میتوان ضابطهای برای تسرّی حکم رؤیت هلال از یک منطقه به منطقۀ دیگر ارائه داد؟ ضمن این تحقیق مشخص میشود که علما در اینباره ضوابطی را بیانکردهاند که عبارتند از: اتحاد افق در بلاد متقارب، اتحاد مشارق و مغارب، ثبوت هلال در حد فاصلۀ 8 درجۀ شرقی، کفایت رؤیت در یک منطقه برای همۀ مناطق. نویسنده ضمن بررسی و نقد ادلۀ هر کدام از این ضوابط چهار گانه، به بررسی مشکل عمدۀ آنها، یعنی عدم اتکا بر ادلۀ روایی منطبق بر مبانی فلکی پرداخته است. البته بر این نکته تأکید میشود که ضابطۀ محقق خویی مبنی بر اتحاد افق تمام زمین در شروع اول ماه، از دقت بالاتری برخوردار است. اگر چه ادلۀ ایشان تمام است، اما قسمتی از مدعای ایشان به روایات مستند نیست که این مسأله با تکیه بر قانونی بر گرفته از روایات رفع میشود. بر پایۀ این قانون، به اثبات هلال در مناطقی که خورشید از نصفالنهار آنها گذشته حکم میشود و در مناطقی که خورشید از نصفالنهار آنها نگذشته، اول ماه با یک روز تأخیر اعلام میشود. با توجه به ادلۀ مذکور در مقاله، این نتیجه روشن میگردد که اولاً از لحاظ جغرافیایی، حتی مناطقی که دارای طول جغرافیایی نزدیک هستند ممکن است که لحظۀ ورود به ماه جدید در آنها یکسان نباشد و ثانیاً با توجه به شرایط ماه و زمین در هر ماه قمری، مناطقی هم افق میشوند که ممکن است در ماه بعد یا قبل هم افق نباشند.