فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۱٬۸۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در دوره های اولیه تشکیل تصوف بتدریج صوفیان با محوریت مشایخ برجسته، خانقاه ها را به عنوان بزرگترین و گسترده ترین نهاد اجتماعی متصوفه تشکیل دادند. پس از تثبیت تصوف، خانقاه در عرفان اسلامی- ایرانی به عنوان جایگاه تجمع مشایخ و صوفیان و در نتیجه تربیت مریدان قرار گرفت. خانقاه ها نقش و اهمیت بسزایی در پرورش، تربیت و تکامل مریدان داشتند. از آنجا که برای زندگی مسالمت آمیزِ گروهی، رعایت آداب و مقرراتی خاص ضرورت دارد؛ پس بر طبق این قاعده، بزرگان طریقت نیز برای ایجاد آرامش و فراغت خاطر که لازمه ذکر و عبادت و خودسازی است در نظام خانقاهی که مکانی برای زندگی دسته جمعیِ صوفیان بود به وضع آداب و رسومی خاص پرداختند که این آداب، مقررات لازم الاجرایی را برای مریدان از قبل از ورود ایشان به خانقاه تا هنگام خروج در نظر می گیرد تا ضمن فراهم ساختن امنیت خاطر صوفیان در خانقاه با وضع قوانین خاصِ ناظر بر تنبیه و مجازات افراد خاطی با جلوگیری از بروز اختلاف میان ایشان به تکامل عرفانی و بخصوص اخلاقی آن ها کمک کند. نگارندگان این مقاله می کوشند برای اولین بار به هدف انعکاس نقش و اهمیت خانقاه ها در رشد و تکامل عرفان اسلامی، آداب و رسوم خانقاهی را براساس برجسته ترین متون منثور صوفیه تا قرن هفتم هجری که دوره عرفان عملی محسوب می شود، بازنمایند.
ولایت و ولی از نظرگاه شمس تبریزی و بررسی بازتاب آن در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع ولایت و ولی، یکی از محوری ترین موضوعات مطرح شده در عرفان اسلامی، است که غالب عرفا درباره آن، موضوعات و مباحث گوناگونی را مطرح کرده اند. بی شک یکی از بزرگ ترین عارفان مسلمان، شمس الدین محمد تبریزی، معرفت اندیش نام آور قرن هفتم هجری است که تحول بنیادینی بر تفکرات مولانا جلال الدین مولوی نهاد و نحله جدیدی از فرهنگ عرفانی را پایه گذاری کرد. شمس تبریزی در تنها اثر به جا مانده از خویش؛ یعنی مقالات، نظریه های جالبی در ابواب مختلف عرفانی از خود به یادگار گذاشته است که هر کدام از آن ها کم نظیر و گاه بی نظیر است. کتاب مقالات شمس که مجموعه ای از منقولات پراکنده شمس تبریزی است، ساختار منظمی ندارد به همین دلیل، یافتن یک موضوع خاص از میان انبوهی از سخنان پراکنده او کاری بسیار دشوار و دیرباب است که مستلزم دقت و صرف وقت فراوان است.
در این پژوهش ضمن تشریح نظریات شمس تبریزی درباره ولایت و رویکردهای وی به این موضوع، آرای وی در این مورد طبقه بندی و با آرای عارفان نامدار قبل و همعصر او مقایسه شده است. علاوه بر این تلاش شده میزان بازتاب آرای شمس تبریزی در کتاب مثنوی مولوی نشان داده شود و تأثیر آن عقاید بر مثنوی مولوی بررسی شود. شمس تبریزی، نظریات بدیع و جالبی درباره ولایت عرضه کرده که نظیر آن ها در آثار سایر عرفا و حتی در نزد مولوی یافت نمی شود. مباحث مربوط به معنای ولایت، اوصاف اولیا، پنهان بودن اولیا و راه شناخت اولیا از جمله موضوعاتی است که شمس تبریزی مطرح کرده که در این مقاله، نظریات بدیع شمس درباره این موضوعات، تبین و تشریح شده و میزان بازتاب آن ها در مثنوی نشان داده شده است.
صادر نخستین از دیدگاه امام خمینی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح مساله صادر نخستین در فلسفه و عرفان، باعث تضارب آرای متوغلان در هر یک از این علوم، و همچنین این علوم با یکدیگر شده است. اختلاف آرا زمانی شدیدتر می شود که عارفان متفلسف و متفلسفان عارف به جمع رای فلاسفه و عرفا می پردازند.
در این مقاله، رای حضرت امام خمینی(س) در مورد صادر نخست در چهار محور پیگیری می شود: 1) قاعده الواحد لایصدر عنه إلا الواحد؛ 2) نظر فلاسفه در مورد صادر نخست؛ 3) نظر عارفان در مورد آن؛ 4) حکومت بین آرای دو فرقه. سپس نتیجه گیری خواهد شد که حضرت امام در یک مورد، جمع آرای فلاسفه و حکما را می پذیرند؛ اما در مورد دیگر، در حالی که نظر دو فرقه را مخالف با یکدیگر نمی دانند، اظهارنظر می کنند که طرح این بحث در دو علم دو شان و مقام متفاوت دارد که نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد.
عقل در نگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عقل خصصیه مهم آدمی و ابزار ارزشمند او، در شناخت حقایق است. تکیه و تاکید زیاد فلاسفه به آن، خصوصا در درک مسایل ماوراالطبیعی، انگیزه ای برای مخالفت عارفان با آنان شده است. ابن عربی در آثار خود عقل را عاقلانه به نقد کشیده و مواضع توانایی و ناتوانی آن را تبیین کرده است. وی توانایی عقل را صرفا در حوزه طبیعت و معیشت می داند؛ اما در قلمرو ماورا طبیعت و در شناخت حق تعالی، عجز آن را نمایان می سازد؛ چرا که علم به شییی اولا مستلزم احاطه عقل بر آن است و ثانیا عقل مقید است و مقید را بر مطلق راهی نیست و ثالثا مواد معرفتی عقلانی، سنخیتی با معارف آن عالم ندارد.
عرفان و اجتهاد و شهید ملا عبدالصمد همدانی
حوزههای تخصصی:
سلجوقیان و صوفیان
گفتگو با دکتر نصرت الله فروهر
حوزههای تخصصی:
تجلی توحید در نفس انسانی از منظر ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین اسلام بر توحید حق تعالی تاکید می کند و از آن جا که متفکران مسلمان غالباً انسان را خلیفه خدا می دانند که مجلای صفات الهی و دارای صورت الهی است و از طرفی حقیقت انسان را « نفس ناطقه» می دانند، بنابر این نفس انسـانی –گرچه قوای متعدد دارد- همانند حق تعالی دارای وحدت است. البته از این توحید نفس تفاسیرمتعددی که مبتنی بر مبنای فکری خاص هر متفکری است ارائه شده است. ابن عربی معتقد است چنان که حق تعالی واحدی است که در کثرات تجلی یافته است و کثرت ها نمایشگر وحدت اویند،نفس انسانی نیز واحدی است که در قوای مختلف که بمنزله اسباب و آلات او هستند تجلی کرده است. ملاصدرا رابطه نفس با قوا و افعالش را مانند مساله توحید افعالی می داند. از نظر وی نفس انسانی، تمام قوای حسی، وهمی، خیالی و عقلی است و هر که عارف به حقیقت وجود و اطوار آن باشد، این مطلب دقیق را خواهد فهمید.
بررسی و نقد جریان جبرگرایی عرفانی در دفاع از ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش و تحقیق در خصوص مسئلة ابلیس همواره برای متفکران، اهمیت فوق العاده ای داشته است و در این میان، عارفان مسلمان با رویکرد تأویلی و برداشت هایی بر پایة معرفت ذوقی و شهودی و با بیانی رمزی و شطحی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص داده اند. رویکرد مبتنی بر قبول جبر و ارادة ازلی در شقاوت ابلیس و نافرمانی او در سجده بر آدم(ع)، رویکردی است که برخی عارفان اسلامی، به ویژه پیروان مکتب سُکر، به جهت توجیه نافرمانی وی، بدان پرداخته اند. از آنجاکه زایش اندیشه نمی تواند صرفاً مرهون تلاش خالص نظری باشد و همواره از مبادی و عوامل برون متنی نیز متأثر است، به نظر نویسنده دست کم می توان چهار مبدأ برای شکل گیری این نظریه در میان برخی عارفان اسلامی برشمرد که عبارت اند از: 1. اعتقاد به جبر اشعری، 2. اعتقاد به وحدت شخصیة وجود، 3. استفاده از ظواهر آیات، 4. تمسک به برخی اخبار و روایات. در این مقاله با بیان نمونه هایی از این رویکرد در آثار منثور و منظوم عارفانی چون منصور حلاج، احمد غزالی، عین القضات همدانی، رشیدالدین میبدی و عطار نیشابوری، به تبیین ریشه ها و مبادی یادشده و سپس به نقد و بررسی آنها می پردازیم.
عرفان امام خمینی و جهان معاصر
منبع:
حضور ۱۳۷۴ شماره ۱۱
مراتب قرب در عرفان اسلامی
حوزههای تخصصی:
نگاه هستی شناختی و سلوکی به مسئله قرب حق و خلق با یکدیگر و بیان مراتب آن در عرفان اسلامی اهمیت زیادی دارد. از منظر هستی شناسی عرفانی، که مبتنی بر وحدت شخصیه وجود و نظریه تجلی است، دو وجه ارتباطی عام و خاص میان خلق و حق وجود دارد؛ قربی را که انسان در سایة پیمودن دو راه ارتباطی باواسطه و بی واسطه بین خود و حق، به دست می آورد، «قرب سلوکی» می نامند. در مقابل، «قرب وجودی»، همان جلوه حق بودن انسان است. قرب سلوکی در سایة بهره مندی از نوافل و فرائض، خود مراتبی دارد که با تحصیل نوافل یا جمع میان نوافل و فرائض و... مراتبی از دایرة کمال و ولایت و دوایر نظیر آن ترسیم می شود. همچنین نیز با تقدّم و تأخّر یکی از آن دو، که «سیر محبّی» یا «سیر محبوبی» نامیده می شود، به اعتباری دیگر چهار مرتبه محبّت، توحید، معرفت و تحقیق با عنوان مراتب قرب شکل می گیرد.
حقیقت استعاذه از دیدگاه ابن عربی، ملاصدرا و امام خمینی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاذه یا به عبارتی پناه بردن به قدرتی والاتر یکی از اذکار الهی است که انسان مؤمن هنگام احساس خطر از آن استفاده می کند. با بررسی آثار بزرگانی همچون ابن عربی، ملاصدرا و امام خمینی، مشاهده می شود که آنها هرکدام با توجه به مشرب خویش به تبیین این ذکر پرداخته اند: در آثار ابن عربی می توان مطالبی درمورد حقیقت استعاذه، مستعیذ، مستعاذٌبه و مستعاذٌمنه یافت، هر چند تحت این عناوین به بحث نپرداخته است. اما مطلبی مبنی بر مستعاذٌ لاجله در آثار وی یافت نمی شود. از نظر ملاصدرا بحث از استعاذه بر پنج رکن استوار است: استعاذه، مستعیذ، مستعاذٌبه، مستعاذٌمنه و ما یستعاذٌ لاجله. امام خمینی نیز ابتدا در مورد حقیقت استعاذه به توضیح می پردازد و سپس آن را مشتمل بر چهار رکن می داند(مستعیذ، مستعاذٌ منه، مستعاذٌ به و مستعاذٌ لاجله) می داند. ابن عربی و امام خمینی به استعاذه نگاه عرفانی دارند. در این بین ملاصدرا نگاه فلسفی-عقلانی به مسأله دارد و علی رغم تأثیرات زیادی که در سایر مسائل از ابن عربی پذیرفته، در بحث استعاذه کاملاً مستقل بحث کرده است. نظرات امام خمینی نیز در بخش هایی شبیه به آرای ابن عربی است (بخصوص در بحث مستعیذ و مستعاذٌبه) و در بخش هایی شبیه به ملاصدراست (خصوصاً در نامگذاری این عناوین و دسته بندی آنها و در بحث غایت استعاذه)، ولی با وجود این، دارای تفاوت های زیادی است که می توان آن را یک رأی مستقل در کنار آرای ابن عربی و ملاصدرا دانست.
بازتاب اندیشه های ابوالحسن دیلمی در آثار برخی از بزرگان تصوف اسلامی (مطالعه مورد پژوهش: عشق الهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالحسن علی ابن محمد(احمد) دیلمی(ـ / 391 ق) مؤلّف نخستین و کهن ترین تصنیف تصوّف اسلامی ـ ایرانی(عطف الألف المألوف علی اللّام المعطوف) در زمینه عشق الهی است. درباره زندگی این صوفی نظریه پرداز و در عین حال گمنام، دانسته های زیادی وجود ندارد. از اثر وی(عطف الألف) و زندگانی برخی از استادانش که دیلمی درباره سیره آنان(سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی) قلم زده است، چنین برمی آید که وی در قرن چهارم هجری می زیسته و از مکتب عرفانی شیراز و شاگردی ابن خفیف(269ـ371 ق)، بهره های فراوانی برده است. نظریه های عرفانی وی در باب «عشق الهی»(ماهیّت، منشأ، سبب، تقسیمات و مراتب، عشق انسانی و الهی) که در کتاب عطف الألف نمود یافته است، بازتاب گسترده ای در آثار برخی از بزرگان تصوّف اسلامی، به ویژه روزبهان بقلی(522ـ606 ق) داشته است. اثرپذیری از تصوّف اسلامی و حکمت یونانی، ویژگی بارز نظریه های وی در تفسیر عشق، به ویژه عشق الهی است.