تبیین اندیشههاى سیاسى انقلاب اسلامى از مهمترین اصولى است که معرفى این انقلاب در سطح جهان بدان نیازمند است. مقاله حاضر جهت رسیدن به چنین هدفى، آمیختگى سیاست با اسلام و رابطه آن را با نبوت و امامت مورد بحث قرار داده است و سپس نقش مردم را در این اندیشه سیاسى و تفاوت آن را با حکومتهاى استبدادى و دموکراسى به طور مختصر مورد بحث قرار داده است.
این مقاله با هدف مقایسه گروه هاى اجتماعى از دو منظر قرآنى روایى و جامعه شناسى با روش توصیفى تحلیلى بررسى شده است. ازآنجاکه یک جامعه براى وصول به آرمان خود، نیازمند بخش هاى تفکیک شده در درون خویش است، گروه هاى اجتماعى متعدد شکل مى گیرند تا هریک، به انجام بخشى از اهداف جامعه و در نتیجه به حفظ و تقویت همبستگى اجتماعى مدد رسانند.در این دو دیدگاه گروه هاى اجتماعى، به لحاظ مبنایى با یکدیگر متباین هستند. گروه هاى اجتماعى قرآنى در تشکیل و دوام، به اصل وحدت وجودى در عین کثرت توجه کرده، و خداوند در رأس امور و نیز مبناى تحرکات و از الزامات لاینفک اصولى مى باشد، اما در دیدگاه جامعه شناختى این اصل هیچ محلى از اعراب ندارد و تنها موتور محرک گروه ها، اهداف و ارزش هاى این جهانى است و به این خاطر، دوام آن محدود به زمان بهره بردارى از گروه هاى اجتماعى است. براى رسیدن به این یافته ها این تحقیق به تعریف گروه، مصادیق و ویژگى هاى گروه هاى اجتماعى از این دو نگاه مى پردازد.
شیوه تفکر هر فقیهی در شرایط زمانی و مکانی خاصی شکل گرفته و در استنباط های وی اثرگذار است. تحولات و پیشرفت فقه، نتیجه همین تأثیر و تأثرها است. درک ابن ادریس از زمان خود، شناخت جامعه ای که در آن می زیسته و تلاش وی برطرف کردن مشکلات و بیان احکامِ متأثر از آن، سبب شد تا وی به عنوان فقیهی با شهامت بکوشد تا فضای رکود و سکونِ حاکم بر فقه عصر خود را شکسته و با توصیف این دوران به دوران نازاییِ عقول و واماندگیِ ذهن ها، ضمن اعتراض به آرای گذشتگان، نقش زمان و مکان را در تحول فقهی بازنماید و فقهی نوین را پایه گذاری کند. از نظر ابن ادریس، عرف عبارت است از عمل یا گفتاری که به صورت پیوسته در میان مردم رایج است. وی معتقد است که عرف به واسطه داشتن دو منشأ متفاوت، دو کارکرد مختلف دارد: کارکرد استقلالی که عهده دار کشف حکم است و کارکرد ابزاری که وظیفه تعیین موضوعات و مصادیق احکام و تبیین معانی الفاظ را به انجام می رساند.
از نگاه مشهور، وفای به وعده مستحب است و دلیل بر آن، به حسب ظاهر، افزون بر اجماع، برخی از روایات است و این در حالی است که همة این دلیل ها، مخدوش و غیر قابل استناد به نظر می رسد. در مقابل، به روایات و قرائن فراوانی برمی خوریم که مفاد آن ها، وجوب وفا به وعده است.
این مقاله با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی به این مسئله می پردازد که برای ایجاد تقریب و نزدیکی بین پیروان مذاهب اسلامی و رسیدن به امت واحده، راهکارهای عملی و روشنی در زمینه های علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پیش روی ما قرار دارد و امید است با تحقق بخشیدن به این راهکارها، گام های بلندی در ایجاد وحدت بین مسلمانان برداشته شود.
بیان این نکته ضروری به نظر می رسد که مقصود ما از مذاهب اسلامی، مکاتب معروف فقهیِ مستند به کتاب و سنت است و هرجا نامی از مذاهب اسلامی به میان میآوریم، منظورمان مذاهب شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی از اهل سنت و زیدی و اثنیعشری از شیعیان و مذهب اباضی است