فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و هنر ژاپن بسان همه فرهنگ های اصیل، دارای مؤلفه های منحصربه فرد است، اما آن چه ژاپن را از دیگر فرهنگ ها متمایز می کند، دستاورد اصیل آن، در جریان فراز و نشیب ها و مواجهه های تاریخی، دینی و فلسفی است. نقاشی یکی از قدیمی ترین انواع هنر ژاپنی است و شامل طیف گسترده ای از گونه ها است. در نقاشی ژاپن، دوره های کاماکورا و آشیکاگا به دلیل تأثیر مکتب های ذن و ذن بودیسم اهمیت بسزایی دارند. اهمیت این موضوع، ضرورت پژوهشی درباره تطبیق مبانی نظری نقاشی، به لحاظ مضمون و شیوه، مبتنی بر بودیسم و ذن بودیسم را نشان می دهد. هدف از این پژوهش، تبیین ویژگی های صوری و محتوایی نقاشی های قرون ۱۲ تا ۱۶ ژاپن (کاماکورا و آشیکاگا) است. بر این اساس، پرسش اصلی در این پژوهش عبارت است از: ویژگی های صوری و محتوایی در نقاشی کاماکورا و آشیکاگا مبتنی بر بودیسم و ذن بودیسم چگونه است؟ در این پژوهش، روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و مشاهده تصاویر و روش تحلیل، فرمی-کیفی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که قدرت تفکر ذن بودیسم در دوران کاماکورا اولویت هایی چون لزوم پرداختن به مضامین و روایت های مربوط به بودا، بیان اندیشه های دینی و تاکید بر روایت انسانی را ایجاد کرده است. در نقاشی آشیکاگا، قدرت تفکر ذن، عشق به طبیعت، ستایش زیبائی، احساسات و غیره را تقویت کرده است. همچنین این هنر، نتیجه وحدت میان انرژی های معنوی و تجربه عملی است. نمایش فضاهای خالی، سکون و سکوت و تأکید بر موضوعات انتزاعی و غیر واقعی از ویژگی های هنر این دوران است. در نتیجه موضوعات روایی و حتی مذهبی در این دوره کاهش یافته است.
بررسی تأثیرپذیری مخاطبان از عناصر یادمانی موزه جنگ برمبنای مؤلفه های مبتنی بر نمادشناسی (نمونه موردی:مخاطبان موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
121 - 139
حوزههای تخصصی:
نمایش فرهنگ ها و رخ داد های گوناگون، مستلزم فراهم نمودن شرایط مکانی و زمانی مختلف است. جنگ، از آنجایی که به عنوان یکی از مهم ترین روی دادهای جوامع بشری، آدمیان را در سراسر دنیا تحت تأثیر خود قرار داده است، نیازمند به خاطرآوردن و بازنمایی جنبه های مختلف آن برای مردم بوده تا ضمن بیان چهره ی وحشتناک جنگ، برای تمامی نسل های مختلف جامعه، عبرت آموز باشد. موزه یکی از فضاهای عمومی و در دسترس افراد جامعه بوده و با بهره گیری ازعناصر یادمانی، به صورت برنامه ریزی شده، قادر است تاجنبه های مختلف جنگ را به نمایش درآورد. نمادها و نشانه ها به عنوان الگوها و طرح واره های نام آشنا در میان افراد مختلف جامعه، می توانند مقدمات این شرایط را به نحو احسن فراهم نمایند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیرپذیری و تجربه مخاطبان از عناصریادمانی موزه جنگ براساس مؤلفه های مبتنی بر نمادشناسی عناصریادمانی است. به همین دلیل سوالات پژوهش بدین شرح می باشند: 1-مؤلفه های مبتنی بر نمادشناسی عناصر یادمانی موزه های جنگ که برای مخاطبان قابلیت ادراک و تأثیرپذیری دارند، کدام اند؟ 2- مؤلفه های شاخص و منتخب نمادشناسی عناصریادمانی موزه های جنگ از منظر مخاطبان چیستند؟ روش حاکم برفضای تحقیق، کیفی بوده و ترکیبی از دو رویکرد "مبتنی بر پرسشنامه و از نوع تحلیل محتوا "و همچنین مبتنی بر "تحقیق کتابخانه ای و از نوع مرور سیستماتیک" بوده روش جمع آوری نمونه ها مبتنی بر "روش نمونه گیری غیراحتمالی و در دسترس و اتفاقی" و شیوه تجزیه و تحلیل توصیفی می باشد. یافته ها نشان داده است که ضمن بررسی نظرات مخاطبان در خصوص عناصر یادمانی موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از طریق پرسشنامه، تنها چند مؤلفه مبتنی بر نمادشناسی عناصریادمانی- نظیر زمینه، همذات پنداری و همچنین لزوم بازسازی گذشته و نقش نمادین عناصریادمانی در تجلی کالبدی مفاهیم-از نظر مخاطبان، برجسته تر به نظر رسیده و می توان استدلال نمود که درنظرگرفتن مؤلفه های منتخب نمادشناسی عناصریادمانی از آنجایی که از نظر مخاطبان برجسته تر به نظر رسیده اند، قادر هستند نقش بسزایی را در تأثیرپذیری آنان ایفا نمایند.
تحلیل ظرفیت های قصه های عرفانی به مثابه راهبردی در آفرینش درام ایرانی (با بهره گیری از مطالعات قاسم هاشمی نژاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
75 - 94
حوزههای تخصصی:
مروری بر آثار تولیدی در عرصه ی درام ایرانی، نشان از تلاشی مستمر در پرداخت روایت های نو دارد اما آنچه مشهود است اینکه محصول این تجربیات چون در پی یافتن مصادیق در جایی بیرون از جغرافیای فرهنگی-ادبی ایران بوده اند؛ و مهم تر از آن، سعی در گزینش چارچوب نظری اصطلاحاً غیربومی و سوارکردن آن بر داستان سرایی ایرانی داشته اند، نسبت تامی با اهداف خود ندارند. بر مبنای این مسئله، پژوهش حاضر بنا دارد، در راستای ارائه راهبردی نو در آفرینش روایت و درام ایرانی، برخلاف آسیب های برشمرده فوق گام بردارد. لذا با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی، نخست چارچوب نظری خود را برگرفته از آراء یکی از صاحب نظران بومی، قاسم هاشمی نژاد، استوار خواهد ساخت که در صورت بندی یک دستگاه تحلیلی ایرانی در مواجهه با هر دو حوزه امر داستانی و نمایشی تلاش کرده و دوم در عرصه مصادیق، فرض بنیادین خود را به «قصه های عرفانی» و ارائه تمهیدات و مصادیقی برگرفته از سنت روایت در ادبیات عرفانی معطوف خواهد داشت. یافته های تحقیق نشان می دهند که با نگاه به جوهره ادبیات فارسی، ویژگی ها و تجلیات آن می توان به عمق ظرفیت های شگرفی دست یافت که توأمان در تحلیل و مصادیق مشهود است. ماهیتی که خصیصه بودشی هنرش در برابر ویژگی نمودشی هنر غرب، پوشاندن ردای غیر ایرانی را بر آن بدقواره می سازد. کمینه های عرفانی جدای ماهیت وحدانی و هدف باطنی آن در شناخت محبوب ازلی، واجد کیفیت های بیانی، روایی و حتی نمایشی هستند که به مثابه راهکاری برای خلق روایت های نو، ظرفیت فراوانی برای پرداخت درام ایرانی داشته و می تواند دریچه ای به سوی درام ملی در این عرصه بگشاید. درامی که نسخه بدلی هیچ فرهنگ دیگری نبوده، از هویت این سرزمین بیرون آمده و ازجمله کیفیت های نمایشی آن ها تمهیدات به کاررفته در گشایش، ساختار روایت، خلق موقعیت، سیاق دیالوگ پردازی، ایجاز، الگوهای بیان مضمون، مستندسازی، باورپذیری و درنهایت وجه انفجاری پایان بندی است.
خوانش بینامتنی سنت های فرهنگ عامه در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا با تأکید بر نگاره «اندرز پدر به فرزند درباره عشق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
55 - 75
حوزههای تخصصی:
فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان ها در یک جامعه و فرهنگ عامه شامل آداب ورسوم و باورهایی است که در دوره های مختلف شکل گرفته و خاستگاه هنر، ادبیات، فرهنگ و در یک کلمه هویت یک ملت است؛ بنابراین دریافت، فهم و معرفی فرهنگ عامه در هر دوره و بررسی بازتاب آن در آثار به جامانده، ضروری می نماید. آنچه خوانش بینا فرهنگی نامیده می شود نیز در پی کشف این معناست که پیش متن های درون فرهنگی یا برون فرهنگی یک متن چیست و درواقع آن متن بازتاب چه وجوه فرهنگی و از این نظر، وامدار کدام پیش متن هاست. در پژوهش حاضر بازشناسی وجوه فرهنگ عامه مردم خراسان در عصر شاهزاده ابراهیم میرزای صفوی در نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا و پیش متن های تصویری احتمالی بینا فرهنگی این وجوه موردبررسی قرارگرفته است. ازآنجاکه امکان بررسی تمام نگاره ها، به دلیل حجم زیاد اطلاعات حاصل از خوانش وجود ندارد، نگاره «اندرز پدر به فرزند درباره عشق» از این نسخه انتخاب و بررسی شد. پرسش های اصلی پژوهش عبارت اند از 1. در خوانش اولیه نگاره منتخب، چه وجوهی از فرهنگ عامه و روش زندگی مردمان آن روزگار مشهود است؟ ۲. پیش متن های تصویری احتمالی بینا فرهنگی وجوه فرهنگ عامه منعکس در این نگاره چیست؟ روش تحقیق تطبیقی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای- اسنادی است و در تجزیه وتحلیل داده ها بر مبنای نظریات نسل اول و دوم بینامتنیت، رولان بارت و مایکل ریفاتر، به تبیین پیش متن های درون فرهنگی و برون فرهنگی آثار مکتب مشهد پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان داد خوانش اولیه نگاره منتخب، بسیاری از وجوه فرهنگ عامه مردم خراسان در عصر ابراهیم میرزای صفوی را در قالب سنت های مادی، رفتاری و گفتاری آشکار می سازد که با بررسی پیش متن های احتمالی تصویری و کلامی هر یک در خوانش ثانویه متن می توان گفت بسیاری از آن ها درون فرهنگی و برگرفته از فرهنگ عامه مردم خراسان در این دوره است.
بررسی مفاهیم استعاره و قرارداد صحنه ای در اجرای تئاترهای ابسورد؛ با مطالعه ی موردی اجراهای آخرین نوار کراپ و دستِ آخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تا به امروز نوشته های گوناگونی پیرامون جریان تئاتر ابسورد و تحلیل نمایشنامه های بکت منتشر شده است؛ اما تاکنون به غیر از مواردی محدود، به بررسی و تحلیل مؤلفه های اجراهای تئاتری آثار بکت پرداخته نشده است. به همین علت نگارندگان در این پژوهش بر آن شده اند تا با رویکردی نشانه شناسانه بر اساس آراء اندیشمندانی چون اِلی روزیک و کر اِلام، به تحلیل اجراهای آخرین نوارِ کراپ به نویسندگی بکت و کارگردانی اتوم ایگویان و دستِ آخر به نویسندگی و کارگردانی ساموئل بکت بپردازد. به باور نگارندگان استعاره ی صحنه ای و قراردادصحنه ای، دو مؤلفه ی مهم و حیاتی که در تحلیل نشانه شناسانه ی اجرا و توسط نویسندگانی مثل الی روزیک مطرح شده اند، در بررسی و تحلیل اجرای تئاتری، و به ویژه اجراهای ابسورد بسیار کارآمد هستند. با تجزیه و تحلیل انواع این استعاره ها و قراردادهای صحنه ای، می توان چگونگی کارکرد اجزای اجرا در فرآیند تولید و خلق معنا را مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش با روشی تحلیلی ابتدا مقدماتی از نشانه شناسی تئاتر ارائه شده است و در ادامه، انواع استعاره و قرارداد صحنه ای و همچنین سایر مؤلفه های تحلیل یک اجرای تئاتری، در دو اجرای آخرین نوار کراپ و دستِ آخر، مورد بررسی قرار گرفته اند تا از این رهگذر فهمِ چگونگیِ خوانش و فرآیند تولید معنا به دست کارگردانان و عوامل اجراییِ این اجراها میسر گردد.
بررسی مفهوم نامکان از منظر «مارک اُژه» در عکاسی منظره شهری تهران در دهه 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ثبت شهر از همان ایام آغازین اختراع دوربین عکاسی مورد توجه قرار گرفته بود. از همین رو عکاسی شهری به عنوان سبکی مستقل از عکاسی خیابانی پدیدآمد و با پیشرفت حاصل شده در دوربین های جدید، امکان ثبت مردم در محیط پیرامونشان و چگونگی ارتباطشان با فضاها میسر گردید. سپس، به موازات گسترش شهرهاوشکل گیری فضاهای جدید شهری، مفهومی تحت عنوان نامکان شکل گرفت. تحقیق حاضر تلاش دارد تا پس از کسب شناخت دقیقی از مفهوم نامکان، از منظری نو به تجزیه وتحلیل مجموعه عکس های منظره شهری تهران دردهه ی80 شمسی بپردازد. دراین راستا، نظریه نامکان«مارک اُژه» به منظور مطالعه وتحلیل مجموعه تصاویر مورد نظر استفاده شد.«اُژه» شکل گیری نامکان ها را بازتابی از دنیای معاصر می داند و معتقد است اگر نتوان برای فضایی ویژگی های هویت، ارتباط و وجه تاریخی قائل شد، آن محیط به نامکان تبدیل می شود. برپایه این سه مشخصه بنیادین، تعمق در اندیشه های«اُژه»و بهره بردن از مطالعات تصویری که مسئله نامکان را برمبنای درک«اُژه» بررسی کرده بودند، عوامل سازنده سه مؤلفه یادشده مشخص شد. این پژوهش که پس از انتخاب موضوع با جستجوی کلیدواژه های مربوطه و بررسی و مطالعه مطالب مربوطه در تارنماهای مختلف خارجی و داخلی و فیش برداری از آنها و در نهایت تحلیل و مناسب نگاری متون به انجام رسیده است، تلاش دارد تا ویژگی های تمایز مکان را از نامکان مشخص کند وسپس تعیین کند که چگونه مفهوم نامکان درآثار عکاسان منظره شهری ایرانی نمایان شده است. یافته های پژوهش حاکی ازآن است که ویژگی های نامکان را دربرخی از آثارعکاسان منظره شهری ایران دردهه1380 شمسی که به عکاسی از فضاهایی چون پایانه های حمل ونقل(مترو)و حومه شهر پرداخته اند، می توان سراغ گرفت.
واکاوی نقش مخاطب در شکل گیری رسه بر بنیان متون کهن هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
55 - 70
حوزههای تخصصی:
نمایش های کهن و سنتی هندی، اجراهایی آیینی هستند که با هدف ایجاد رسه در مخاطب شکل می گیرند. جایگاه این اجراها در نظام تفکری هندوستان از چنان اهمیتی برخوردار است که کتب خاصی به بسط روند شکل گیری نمایش و اجزای یک اجرا چون ادوات صحنه، دکور، موسیقی، روایت، نحوه اجرای بازیگر و حتی چگونگی مواجه مخاطب با نمایش پرداخته اند. ازآنجایی که هدف از امر اجرا در جامعه برآمده از سنت چیزی بیشتر از لذت زیبایی شناسانه است، این مقاله در نظر دارد با هدف شناخت عمیق تر نسبت به نحوه ادراک پذیری نمایش، نقش مخاطب در ایجاد رسه را به عنوان اصل اساسی در نمایش مدنظر قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که چه نسبتی میان مخاطب و ایجاد رسه وجود دارد؟ این تحقیق از نوع کیفی و به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته و روش گردآوری اطلاعات در آن از طریق مراجعه به منابع کتابخانه ای و اسناد دست اول هندی است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در نمایش آیینی هند، مخاطب صرفاً به عنوان بیننده نمایش نیست، بلکه حضوری فعال در اجرای نمایش دارد. ازآنجایی که تفکر سنت بر بنیان اصل کل گرایی است، در پروسه اجرای نمایش لحظاتی فرامی رسد که میان بازیگر و مخاطب، تفکیک دقیقی وجود ندارد. درواقع در جریان اجرا، کنش مخاطب می تواند در پی کنش بازیگر قرار گرفته و موجب برانگیختن احساسات در بازیگر نیز شود. از این رو ایجاد و تداوم رسه صرفاً وابسته به روایت، ادوات صحنه و بازیگر نیست، بلکه با کنش مخاطب به عنوان مشارکت کننده ای فعال ارتباطی مستقیم دارد.
نمادشناسی نقش مایه «دیو» در نگاره های صنیع الملک از نسخه خطی هزار و یک شب کاخ گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
49 - 62
حوزههای تخصصی:
کتاب هزار و یک شبعبداللطیف طسوجی یا هزار افسان از متون کهن پهلوی است که پس از اسلام به عربی ترجمه و با افزودن افسانه هایی به آن، با نام عربی الف لیله و لیله شناخته شد. این کتاب توسط ابوالحسن غفاری ملقب به (صنیع الملک) تصویرگری شده است. کتاب هم در روایت داستانی و هم در تصویرگری ها دربرگیرنده ویژگی های نمادین در بافت روایت هاست.پژوهش پیش رو با کاربست روش آیکونوگرافی در یک تحقیق توصیفی- تحلیلی به بررسی ویژگی های ظاهری و فراواقعی دیوها در داستان های هزار و یک شب و میزان وفاداری تصویرگر کتاب به متن می پردازد. در این راستا پس از شناسایی ویژگی های ظاهری و فراواقعی دیوها در نمونه های تصویری و داستانی به تطبیق و دسته بندی آن ها خواهیم پرداخت؛ سپس ارتباط بیانی میان ویژگی های فراواقعی دیوها و خصوصیات رفتاری دیوها را در چهارچوب مبانی نظری تحقیق بررسی کنیم. همچنین برآنیم تا با استناد به شواهد تصویری و کلامی به ارزش گذاری (مثبت و منفی) دیو بر اساس شناسایی نمادین آن ها بپردازیم. نتایج تحقیق نشان می دهد؛ دیو، غول ،عفریت و اجنه و پریان همه از یک خانواده محسوب می شوند و بنا بر موقعیت های مختلف جایگاه آن ها تغییر می کند. ظاهر این موجودات در هیچ روایتی ویژگی های یکسان ندارد؛ این موجودات افسانه ای قابلیت تغییر چهره دارند.
انواع مرگ در شخصیت های انیمیشن کوکو در تطابق با آرای هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش پیش رو این است چگونه می توان با توجه به ظرافت های بحث و مفاهیم مارتین هایدگر درباره انواع مرگ به تحلیل ابعاد شخصیت های انیمیشن کوکو با تمرکز بر شخصیت میگل پرداخت. پرسش های پژوهش از این قرارند: زاویه نگرش این انیمیشن به مرگ با کدام یک از انواع مرگ و یافت حال مناسب آن در نظر هایدگر همخوانی بیشتری دارد؟ به ابعاد مرگ هایدگری چه مولفه هایی می افزاید؟ چه مباحثی درباره مرگ و چه ابعادی از شخصیت ها را در این انیمیشن آشکار می کند؟رویکرد پژوهش از آرای هایدگر در باب مرگ از کتاب هستی و زمان به هدف مطالعه انواع آن در انیمیشن کوکو برگرفته شده است. برای تکمیل مباحث در بخش تحلیل مباحث از کتاب کانت و مسئله متافیزیک، استفاده شده است. روش پژوهش پیش رو از نظر نوع نظری و کیفی است. روش گرداوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است. با روش توصیفی-تحلیلی انواع مرگ با توجه به شخصیت ها در این انیمیشن بیرون کشیده می شود. برای پاسخ به پرسش ها در پژوهش، انواع مرگ، یافت حال متناسب با آنها از نظر هایدگر معرفی شده و با توجه به شخصیت های منتخب انیمیشن به نحوی تحلیل می شود که فرم و محتوای انواع مرگ در انیمیشن کوکو در تطابق با آرای هایدگر مشخص شود.نتایج حاکی از این است که در این انیمیشن مرگ شخصیت ها (هکتور، دلاکروز و امیلدا) بیشتر جسمانی بوده است. در جهان زندگان غیر از میگل و هکتور چندان مرگ اگزیستانسیال را مطرح نمی توان کرد. به نظر می رسد جشن مردگان مکزیکی ها ترس هایدگری از مرگ را پشت سر می گذارد و نشان می دهد مرگ آگاهی با استفاده از عکس و به یادآوردنِ مردگان، برگزاری جشن سالیانه، طریق پیشنهادی انیمیشن در کاهش ترس از مرگ است.
شناسایی الگوهای برساخت طراحی ملّی در مواجهه با طراحی جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی محصول علاوه بر انطباق با نیاز های جامعه کاربری، نمایشگر سبک زندگی ایشان و به گونه ای روایتگر فرهنگ زمانه ی خود است. با شروع قرن جدید طراحی صنعتی از طراحی محصول صرف به سمت گونه ای کنشگری در جامعه حرکت نموده است و ظهور و رشد گرایش هایی مانند مدیریت طراحی و رویکردهای فرهنگی-اجتماعی از نتایج همین روند کلان طراحی صنعتی جهان است. به همین ترتیب، در پی رشد مطالعات پسااستعماری در هنر و طراحی، پژوهش در طراحی ملل و کشورهای پیرامونی به تعبیر ویکتور پاپانک جایگاه ویژه ای در مطالعات دانشگاهی طراحی صنعتی یافته است. لذا با عنایت به مبانی نظری جهانی شدن، نوعی رابطه ی دیالکتیکی در قالب طراحی جهانی به مثابه ی امر عام و طراحی بومی، ملّی و محلی به عنوان امر خاص طراحی است. هدف پژوهش حاضر بررسی و شناسایی الگوها و رویکردهای هویت یابی کنشگران (طراحان، مورخین و نظریه پردازان طراحی صنعتی) کشورهای پیشرو و در حاشیه ی طراحی در مواجهه با الزامات عام و جهان شمول طراحی جهانی است. این پژوهش با رویکردی تفسیری و به روش تحلیل اسنادی و روش شناسی کیفی انجام شده و در تجزیه وتحلیل داده های اسنادی از روش کدگذاری موضوعی استفاده شده است. پژوهش حاضر، در چگونگی تعامل و تقابل نظریه پردازان و مورخین طراحی ملّی در قاره های مختلف، چهار الگوی کلی مواجهه همراهی کامل، خلاقانه، چندگانه و التقاطی با طراحی را شناسایی نموده که همگی در مجموعه تجربیات جهانی-محلی گرایی قرار گرفته و الگوی فرضی محلی گرایی محض از طریق رد کامل آموزه های طراحی جهانی دیده نمی شود. به نظر می رسد که دلیل آن، برتری فناورانه روش تولید و مواهب غیرقابل انکار آن در دنیای معاصر است. بخش عمده ی تمایزسازی طراحی ملّی نیز با توجه به شرایط فرهنگی-اجتماعی و از طریق بهره گیری از نمادهای بومی، فرم های کلاسیک تثبیت شده و ارزش های فرهنگی بومی و با اولویت در زیبایی شناسی طراحی محصول جلوه گر شده است.
ارزیابی تحلیلی میزان خیالی نگاری معماری در آثار نسل اول و دوم نقاشان قهوه خانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
101 - 119
حوزههای تخصصی:
نقاشی قهوه خانه یا خیالی نگاری یکی از جلوه های هنر مردمی است. این شیوه، توانسته است با زبان ساده خود، مردم کوچه و بازار و با ویژگی های هنری اش، پژوهشگران را متأثر سازد. نقاشان قهوه خانه بر باورها و سنت های عامیانه تأکید دارند و نقاشی خود را با آنچه در ذهن دارند ترسیم می کنند. نقاشان خیالی نگار، مضامین پرده های خود را از متن جامعه، همان جایی که خود از آن برخاسته اند، انتخاب می کنند. از سویی دیگر، معماری ظرف زندگی است و همه صورت های زندگی در آن متجلی می شود. معماری (با همه گستردگی خود) در آثار هنری نمود می یابد و نقاشی قهوه خانه نیز به همین اعتبار، شایسته مطالعه معماری است. پس مسئله پژوهش، شناخت تحلیلی مفاهیم معماری، اجزا و عناصر سازه ای و معماری و عناصر تزیینی در آثار نقاشی قهوه خانه است. هدف اصلی تحقیق عبارت است از شناخت معماری در آثار نقاشی قهوه خانه به تفکیک نقاشان نسل های مختلف؛ و به تفکیک مضامین پرده ها. بر همین اساس، سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1. تغییر نسل در نقاشان قهوه خانه، چه تأثیری بر میزان خیالی نگاری معماری داشته است؟ 2. خیالی نگاری معماری در پرده های با کدام مضمون، بیشتر بوده است؟ روش تحقیق این مقاله، توصیفی- تحلیلی- تاریخی و شیوه جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای است. متغیرهای مستقل تحقیق عبارت اند از مفاهیم معماری (شکل، فضا و نظم)؛ اجزا و عناصر (سازه ای و معماری)؛ عناصر تزیینی. متغیر وابسته نیز عبارت است از میزان خیالی نگاری معماری. نتایج مطالعه انجام شده نشان می دهد که میزان خیالی نگاری معماری در پرده های نقاشان نسل اول، کمتر از نقاشان نسل دوم است. همچنین میزان خیالی نگاری معماری در پرده های با مضمون رزمی بیش از سایر مضامین است.
ارائه مدل جامع کاربردپذیری: یک مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
7 - 22
حوزههای تخصصی:
کاربردپذیری یکی از مفاهیم اصلی حوزه ی طراحی تعاملی و طراحی کاربرمحور و معیاری برای ارزیابی میزان مقبولیت سامانه ها و محصولات توسط کاربران است. تا کنون مدل ها و تعاریف مختلفی برای این مفهوم ارائه شده است؛ اما مدل جامعی با پوشش اکثر عوامل تأثیر گذار بر فرایند تعامل بین کاربر و محصول، ارائه نشده است. لذا هدف پژوهش حاضر، نگرشی جامع به مفهوم کاربردپذیری و ارائه یک مدل جامع در این خصوص است. این پژوهش بنیادی به شیوه فراترکیب و با این سوال اصلی آغاز شد که چگونه می توان مدل های کاربردپذیری را در قالب یک مدل جامع ادغام نمود و چه مشخصاتی خواهد داشت؟ بدین منظور مدل های کاربردپذیری از ادبیات پژوهش استخراج شده و اغلب عوامل موثر بر فرایند تعامل، شناسایی شدند. سپس با سنتز مولفه های مرتبط، مولفه های محوری مدل کاربردپذیری تعیین گردید. در نتیجه، یک مدل جامع ارائه شد که ارتباط مولفه های کاربردپذیری را با کاربر، محصول و مراحل فرایند تعامل معرفی می کند. در این مدل، کاربردپذیری یک ویژگی منحصر به سامانه ها و محصولات نیست، بلکه یک ویژگی از فرایند تعامل بین کاربر با سامانه یا محصول، در یک زمینه مشخص تعریف می شود. این مدل می تواند برای طراحی سامانه ها و محصولات تعاملی مختلف و یا به منظور ارزیابی کاربردپذیری آنها مورد استفاده قرار گیرد.
مؤلفه های زیباشناسانه نقاشی ژاپنی دوره آشیکاگا مبتنی بر ذن بودیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
85 - 96
حوزههای تخصصی:
در میان هنرهای ژاپن، نقاشی دوره آشیکاگا، به دلیل تأثیرپذیری از ذن بودیسم، اهمیتی مضاعف دارد که تحلیل این آثار، جنبه های متفاوتی از آن را آشکار می کند. در این پژوهش، 15 نمونه از نقاشی های دوره آشیکاگا با توجه به ذن بودیسم تحلیل شده است. هدف اصلی در این پژوهش، تبیین ارتباط میان مفاهیم فلسفی و آئینی ذن بودیسم و ویژگی های فرمی و معنایی نقاشی دوره آشیکاگا است. در این پژوهش، گردآوری اطلاعات، با روش کتابخانه ای به همراه مشاهده تصاویر و تحلیل از نوع کیفی است. همچنین نمونه گیری با شیوه گزینشی غیرتصادفی است. این پژوهش نشان می دهد که هنر ژاپنی، همچون آئین ژاپنی، متضمن مفاهیم دوگانه است. در دوره آشیکاگا، نوعی نقاشی مرکبی مبتنی بر کیفیت مکاشفه ای و متفکرانه ذن بروز کرد. هنر نقاشی این دوران را می توان مشابه هنر ذن بودیسم در فرهنگ ژاپن دانست. مهم ترین ویژگی های نقاشی دوره آشیکاگا شامل مواردی همچون دور شدن هنر از معابد، وجود مضامین و نقش مایه های کهن بومی، کاهش تدریجی سرزندگی قلم و مرکب و سهم اندک موضوعات روایی و مذهبی است. در این آثار، موضوعات منظره و طبیعت و یا حیوانات بیشترین سهم را دارند. تقریباً در تمامی موارد، زاویه دید از رو به رو است. مجموع این ویژگی ها، بیان گر تأثیر مستقیم ذن بر فرم و انتخاب مضامین نقاشی های دوره آشیکاگا است.
باززایش والایی در چیدمان های نوری اولافور الیاسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
111 - 122
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با هدف شناسایی والایی معاصر در چیدمان های نوری اولافور الیاسون بر آن است تا پتانسیل های متفاوت نور در آثار هنرمند را شناسایی کند. روش پژوهش حاضر، از نوع کیفی و از منظر هدف، کاربردی است که با شیوه توصیفی، تحلیلی با روش گردآوری اسنادی تدوین شده است. اولافور الیاسون در آثار چیدمانی بزرگش با بهره گیری از عناصری چون نور، آب و دمای هوا فضاهای غوطه وری را ایجاد می کند که مخاطبینش را شگفت زده می کند و در آن ها تجربه حسی و عاطفی بازدیدکننده تعیین کننده می شود. هنر مبتنی بر نور الیاسون، تماشاگران را مسئول می سازد و آن ها را ترغیب می کند تا وارد یک وضعیت هوشیاری بالا شوند. استفاده های هنری از نور هویت مادی آثار الیاسون را دگرگون می کند و شخصیتی پر انرژی به آن می بخشد که بیننده می تواند ارتباطی ژرف و معنا دار را تجربه نماید. نتایج پژوهش نشان داد، چیدمان های نوری الیاسون می توانند نمایانگر والایی معاصر باشد؛ الیاسون با ساختارشکنی سنت رمانتیک، درک بیننده از امر والا را تشدید می کند به نحوی که در آن می تواند خودش را در این ادراک قوی مشاهده کند و دوباره با قدرت والایی موجود در پدیده های طبیعی به شکل واسطه ای ارتباط برقرار کنند.
مطالعه ویژگی های تصاویر منطقه البروج در کتاب صور الکواکب کتابخانه ملّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه ی استفاده از ستارگان برای جهت یابی و تعیین زمان به دوران باستان بازمی گردد. پیشرفت علم نجوم و ثبت اطلاعات دقیق ستارگان و صورفلکی باعث انتقال و گسترش این علم شد. از مهم ترین کتاب های نوشته شده در این حوزه، کتاب صورالکواکب نوشته ی عبدالرحمن صوفی در قرن 4ه.ق است. هدف اصلی این پژوهش بررسی ویژگی های تصویری کتاب صورالکواکب محفوظ درکتابخانه ملی به شماره بازیابی 16269-5 است. 12 برج منطقه البروج به دلیل اهمیت تصویری بیشتر و شناخته شده تر بودن به عنوان نمونه مطالعاتی این پژوهش به صورت انتخابی و غیر تصادفی انتخاب شده اند. گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و با استفاده از منابع موجود در کتابخانه، مراجعه مستقیم به کتابخانه و منابع اینترنتی جمع آوری شده اند. این پژوهش کاربردی و از نظر نوع داده کیفی است، و تجزیه و تحلیل داده ها به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که با وجود رونویسی های متعدد، همواره اصولی خاص در طراحی تصاویر ثابت باقی مانده اند و بخشی از آن ها متناسب با هنر زمانه تغییر یافته است. ویژگی اصلی تصاویر در این نسخه استفاده از طرح های خطی، رنگ های روحی، تزئینات محدود و استفاده از تناسبات طبیعی در طراحی تصاویر و دوری از اغراق های نامتعارف در پیکره ها است. صورت های حیوانی به همان اندازه ی صورت های انسانی مورد توجه واقع شده اند. همچنین در این نسخه اصول خاصِ نوشتار و تصویرگریِ کتاب های علمی دنبال شده است.
رابطه پدیدارشناختی بدن و فضا در تئاترهای بدن محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
25 - 54
حوزههای تخصصی:
بدن بازیگر به عنوان عنصر قالب و بستر اصلی فرایند خلق رویدادها به شمار می رود شاخه های مختلف تئاتر معاصر خصوصاً رویکردهای متنوع تئاترهای بدن محور، پرفورمنس آرت، بادی آرت، هنر محیطی و هنر تعاملی به کار می رود و فضاسازی و درک مفهوم فضا و شیوه ارتباط بازیگران با فضای پدیداری تمرین یکی از مهم ترین پارامتر های این شیوه های اجرایی به شمار می رود؛ برای پرداختن به سویه های پنهان مانده مفهوم فضا با توجه به اهمیت روزافزون رویکردهای میان رشته ای، می توان از پدیدارشناسی به مثابه رویکردی روش شناختی برای فهم فضا و مواجه بازیگران با فضای پدیداری در تئاترهای بدن محور بهره جست. مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی می توان مواجه محض و بدون پیش فرض قبلی بازیگران با روند تمرین ها برای درک فضای زیسته تمرین را تبیین کرد. این مقاله با روش پدیدارشناسی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی، درصدد پاسخ به این سؤال است که پدیدارشناسی چگونه رابطه بازیگران با فضا در تئاتر های بدن محور را صورت بندی می کند؟ مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی مواجه بازیگر با فضا در تئاتر های بدن محور کیفیت های فضایی و ادراک بدنمند بازیگران را به شکل خاص و ویژه ای با یکدیگر درهم تنیده توصیف می کند. به بیان دیگر نمی توان رویدادها به دست آمده در فرایند تمرین را در محیطی جدا از جهان پیرامونی اجراگران و مکان تمرین موردبررسی قرارداد. درنتیجه تجربه زیسته اجراگران خارج از حیطه اختیار و فهم خردمند آنها متناسب با درک بدنمند اجراگران و احساسات چندگانه و چندوجهی آنها در نسبت با فضای پدیداری و اتمسفر شکل گرفته پیرامون آنها در محیط تمرین مورد توجه قرار می گیرد.
سنجش تاریخی و مطالعه فنی و هنری صندوق چوبی امامزاده محروق نیشابور و دَرِ مقبره قطب الدین حیدر زاوه ای تربت حیدریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
165 - 179
حوزههای تخصصی:
دوره ایلخانی را می توان از درخشان ترین ادوار تاریخ اسلامی ایران در ظهور بانیان، حامیان و کارگزاران عرصه معماری و تزیینات وابسته بدان دانست. ازجمله باید از دَرها و صندوق های چوبی نام برد که هنرمندان سده هشتم، کتیبه های زیبایی را به خط رقاع و کوفی در جوار گره های هندسی همراه با نقوش گیاهی، منبت کرده اند. هدف مقاله سنجش تاریخی و بررسی ویژگی های فنی و هنری صندوق امامزاده محروق نیشابور و دَرِ مقبره قطب الدین حیدر زاوه ای در تربت حیدریه است. ازاین رو به دنبال پاسخ به این سؤال است که صندوق امام زاده محروق و دَرِ مقبره شیخ زاوه ای متعلق به کدام دوره تاریخی بوده و دارای چه ویژگی های هنری است؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و تاریخی بوده و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و به ویژه میدانی است. شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت تحقیقات میدانی، فیش برداری، مطالعات کتابخانه ای بوده و تصاویر آثار، توسط نگارندگان عکاسی و نقوش آثار با استفاده از نرم افزار طراحی کورل، ترسیم شده است. نتایج نشان می دهد منبت کاری عصر ایلخانی، غالباً با روسازی تخت و یا محدب، انجام شده است. تزیین قابل تأمل و اندیشه این دو اثر ازنظر فن و اذکار کنده کاری شده روی آن ها نشان از ارادت و احترام به جایگاه امام زاده محروق و قطب الدین حیدر زاوه ای و درویشان داشته و از سویی اعتقادات هنرمندان و بانیان را نشان می دهد. این اذکار و آیات بر وحدانیت، نیکی، عدالت، مهربانی و بخشش خداوند تأکیددارند. با توجه به نقشمایه ها، کتیبه ها و نیز پرداختن به جزئیات تاریخی، هنری و فنی آثار مورداشاره و تطبیق آن با تزیینات معماری اماکن و آثار شاخص دوره ایلخانی، چون بنای سلطانیه، شاهنامه ابوسعیدی و قرآن های شاخص، دوره تاریخی دو اثر موردمطالعه، دوره ایلخانی تشخیص داده شد.
نقشِ فضای فیزیکی (مکان) در خلقِ فیلم های انیمیشنِ فانتزی از نوعِ ماورایی با تمرکز بر انیمیشن های کورولاین و خانه ی هیولا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون اغلبِ مطالعاتِ مربوط به فانتزی بر خلق رویدادها یا پرسوناژهای خاص و جذاب متمرکز بوده و در آن ها موضوعِ فضای فیزیکی، به ویژه نقش آن در خلقِ فانتزی کمتر بررسی شده است. این مقاله نقش و کارکردِ نشانه ا ی مکان را در آفرینش و بصری سازیِ فانتزی در فیلم های انیمیشنِ ماورایی مطالعه می کند. برای این امر، دو فیلم انیمیشن کورولاین و خانه ی هیولا که در خلق فانتزی آن ها فضای فیزیکی نقشی موثر داشته، به عنوان نمونه ی مطالعاتی تجزیه وتحلیل شده است. در فیلمِ اول فضای خانه به عنوان بستری برای خلق داستان و در فیلم دوم، خانه در قالب یکی از پرسوناژهای اصلیِ داستان ظاهر می شود. برای واکاوی این مسئله، از رویکرد توصیفی و تحلیلی استفاده، و نشانه های تصویری موجود در مکانِ وقوع رویدادهای داستان، و نقش آن ها در خلق فانتزی مطالعه شده است. نتایج حاصل از بررسی نقشِ موثرِ نشانه های تصویری را در آماده سازی ذهن مخاطب برای رویارویی با اتفاقات پیش رو در هر دو فیلم نشان داد. همچنین، ملاحظه گردید که نشانه های تصویری در قالبِ فرمِ بصریِ مشخصی، با قرارگیری در فضا، حس وحال (مانند حس ترس) و مفهومی مشخص را در سکانس های فیلم ها ایجاد می کنند. نشانه های تصویری، می توانند با حضور در فضا، معرف حضور یک پرسوناژ در صحنه های بعدی و یا بیانگر خصوصیات وی باشند. همچنین فرم هایی که در طراحی پرسوناژها و فضا استفاده می شود با داشتن شکلی مشترک، باعث ایجاد انسجام بصری در راستای مفهوم داستان و شکل دادن به ژانر فیلم می شوند. در واقع نشانه های بصری باعث تطبیق بصری فضا و پرسوناژها با هم می شوند. تلفیق این عناصر و نشانه ها که عموماً با تغییر و دگردیسی همراه است، فانتزی داستان را باورپذیرتر می کند.
تحلیل بازنمایی مکان زندگی روزمره در آثار عکاسان معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان زندگی روزمره، ازجمله موضوعاتی است که همواره موردتوجه هنرمندان معاصر بوده است. دلیل این امر نه تنها ارزش گذاری به مکان، بلکه تلاشی بر دیالکتیکی بودن تأمل و درک انتقادی از فرهنگ و زندگی روزمره بوده است. نمایش فضای خصوصی ازجمله خانه در هنر به ویژه عکاسی، در معنابخشی به زندگی روزمره مهم تلقی گشته و به درک امر روزمره به عنوان موضوعی درخور تأمل می انجامد. این مقاله بر آن است با طرح این پرسش که هدف از بازنمایی خانه در آثار عکاسان معاصر ایرانی چه بوده است، به تحلیل بازنمایی مکان در آثارشان نائل آید. مطالعه آثار و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی نمایش مکان زندگی روزمره در آثار این هنرمندان، گویای این امر است که بازنمایی خانه در این آثار به منظور بازنمایی امر روزمره، بازیابی خاطرات، حس نوستالژیک و نقد مدرنیته صورت گرفته و هنرمندان با طرح این پرسش ضمنی برای مخاطب که آدم های این مکان ها کجا رفته اند و چگونه می توان این مکان ها را دوباره احیا کرد، به خلق اثر پرداخته اند. این پژوهش کیفی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می باشد. نقد مدرنیته، حس نوستالژیک، اهمیت به مکان زندگی روزمره و خانه، بازیابی خاطرات، ازجمله اهداف مشترک هنرمندان در بازنمایی مکان زیسته و تجربه شده در زندگی روزمره بوده است. یافته های این پژوهش و نتایج این بررسی در جداولی مجزا بر اساس الگوی هولستی در انتهای مقاله قبل از نتیجه گیری ارائه شده است. همچنین در جدولی دیگر مدل تحلیلی داده های این پژوهش رسم گردیده است. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.
بررسی نمایشنامه «مرگ یزدگرد» بر اساس دیدگاه لوکاچ در باب «درام تاریخی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
9 - 25
حوزههای تخصصی:
اقتباس از تاریخ از تجربیات پرتکرار در ادبیات نمایشی ایران و جهان است. بررسی نمونه های موفق از این تجربیات بر اساس چارچوبی مشخص، می تواند راهگشای دیگر نویسندگان در ورود به این مسیر باشد. محدود شدن بررسی این گونه آثار به میزان انطباق با تاریخ و غفلت از نقد ادبی، موجب خارج شدن بسیاری از جنبه های آن ها از دایره بررسی می شود. به این ترتیب سؤال اساسی که با آن مواجه می شویم، این است که یک پدیده تاریخی چطور دراماتیزه می شود و یک درام تاریخی باید واجد چه ویژگی هایی باشد؟ هدف این پژوهش این است که این امر با بررسی یک درام تاریخی شاخص ایرانی بر اساس یک چارچوب نظری، تبیین شود. منتقد برجسته مارکسیست، گئورک لوکاچ، در کتاب رمان تاریخی به بحث درباره ویژگی های درام تاریخی می پردازد که از خلال مباحث او، می توان مؤلفه هایی برای این گونه استخراج کرد. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی کوشش شده است که یکی از معروف ترین نمایشنامه های تاریخی ایرانی یعنی مرگ یزدگرد نوشته بهرام بیضایی بر اساس دیدگاه لوکاچ درباره «درام تاریخی» و پنج مؤلفه مطروحه توسط وی شامل «فاکت های سنخ نمای زندگی»، «قهرمان جهان تاریخی»، «عمومی بودن»، «انسانی شدن تاریخ»، «اکنونی ساختن تاریخ» مورد بررسی قرار گیرد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که از میان پنج مؤلفه مدنظر لوکاچ، چهار مؤلفه یعنی «فاکت های سنخ نمای زندگی»، «عمومی بودن»، «انسانی شدن تاریخ» و «اکنونی ساختن تاریخ» در درام بیضایی یافت می شود. در این میان با توجه به دیدگاه بیضایی به تاریخ، «اکنونی ساختن تاریخ» در آثار او اهمیتی مضاعف پیدا می کند. اساساً بیضایی به سراغ تاریخ می رود تا نکته ای را به جامعه معاصر خود گوشزد کند. اما بارزترین تفاوت اثر او با مؤلفه های لوکاچ، در چگونگی ظهور «قهرمان جهان تاریخی» بروز پیدا می کند زیرا لوکاچ افراد نزدیک به هسته قدرت را مناسب قبول نقش قهرمان جهان تاریخی می داند به این دلیل که بیشتر در معرض نیروهای مختلف هستند. اما بیضایی قهرمانانش را از میان مردم عادی یا افراد رده پایین حکومتی انتخاب می کند. این امر از سر تصادف و اتفاق نیست بلکه به بینش بیضایی نسبت به تاریخ برمی گردد. از نقدهای بیضایی به تاریخ نگاری مرسوم، نادیده انگاری مردم عادی است.