فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۷٬۶۸۹ مورد.
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
71 - 86
حوزههای تخصصی:
سینما و معماری، دو هنر شناخته شده ای هستند که دارای اشتراکات قابل توجهی با یکدیگر در خلق هنر و فضا می باشند. سینمای هیچکاک یکی از بسترهای قوی سینمای جهان در ژانرهای سینمایی از جمله ژانر سینمایی جنایی می باشد که در آن اشتراکات سینما و معماری نیز قویاً به چشم می خورد. ابعاد و زوایای جرم شناختی در ژانرهای جنایی یکی از مولفه های سازنده سینمایی است که تاکنون در قالب روابط مشترک سینما و معماری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، شناخت روابط سه سویه مابین سینما، معماری و جرم در بستر سینمای جنایی هیچکاک و به کمک تحلیل فیلم «روانی» به عنوان شناخته شده ترین فیلم جنایی هیچکاک می باشد که حلقه سوم این روابط با ایده نوین «جرم شناسی مکانی» در آن قابل تفسیر است. رویکرد این پژوهش، کیفی و تکنیک پژوهش؛ نشانه شناسی با رویکرد مرکب دوسوسور و بارت به منظور شناسایی نظام نشانه ای و شناسایی فضاهای معمارانه استقراریافته در آن فیلم و واکاوی نشانه شناسانه فضاهای معمارانه و شهری از منظر جرم شناسی مکانی است. یافته های پژوهش؛ نشانگر وجود دسته ای از دال ها و مدلول ها در قالب یک نظام نشانه ای همسو با بافتار معنایی سینمای جنایی هیچکاک و فضای شهری و معمارانه قوی پشتیبان آن است. به علاوه، فضاهای معمارانه فیلم روانی بیشتر از آن که با ادبیات نظری جرم شناسی محیطی قابل تفسیر و تبیین باشند با ادبیات نظری جرم شناسی مکانی قابل تبیین می باشد و این مهم نشان دهنده بلوغ هیچکاک و پیش گامی سینمایش با حداقل پنجاه سال از زمان ساخت فیلم تا تولد جرم شناسی نوین مکانی یعنی طی سالهای 1960 الی 2010 میلادی است. در مجموع، نتایج پژوهش گویای فراروی از اشتراکات دو سویه شناخته شده مابین دو هنر سینما و معماری و گسترش آن در قالب یک طیف سه سطحی «سینما- معماری- جرم» در بستر سینمای جنایی کارگردان شهیری به نام آلفرد هیچکاک است که علاوه بر پُر کردن خلاءهای پژوهشی، طنینن انداز اصطلاح «هیچکاکی که نمی شناسید» نیز می باشد.
تبیین روش «تحلیل سلسله مراتبی»، (AHP) در معماری
حوزههای تخصصی:
فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، روشی است منعطف، قوی و ساده که یکی از روش های تصمیم گیری چند شاخصه است و در علوم مختلف کاربردهای متعددی دارد. این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب و معیار تصمیم گیری روبرو است و با تبدیل مسائل پیچیده به سلسله مراتبی از عوامل تشکیل دهنده آن به راه حل مناسبی که بیشترین نسبت را با اهداف مورد نظر داشته، دست می یابد یکی از چالش های رشته معماری، روند و چگونگی ارزیابی و داوری طرح های معماری می باشد. این پژوهش در پی آن است که با شناساندن و تعریف و تحلیل این روش از کاربرد آن در رشته معماری و ارزیابی طرح های معماری راهگشای چالش داوری باشد. بر این اساس در مرحله اول از طریق مطالعات کتابخانه ای و تهیه پرسشنامه معیارهایی که در طرح های معماری توسط خبرگان و اساتید ارائه شده و تقریباً در هر پروژه و طرحی فاکتورهایی شاخص بشمار می روند، استخراج گردید. سپس از طریق روش تحلیل سلسله مراتبی به مقایسه دو به دویی معیارها پرداخته و در نهایت وزن نسبی هر معیار محاسبه می گردد. و در نهایت امتیاز نهایی هر فاکتور جهت ارزیابی و داوری مشخص می گردد. نتایج بدست آمده از نشان می دهد که تکنیکAHP (تحلیل سلسله مراتبی)، با توجه به سادگی، منعطف بودن و بکارگیری همزمان معیارهای کمی و کیفی، می تواند در مسائل و موضوعات رشته معماری و ارزیابی و داوری طرح های معماری نیز مفید واقع شود و کاربرد مطلوبی داشته باشد.
تحلیل تطبیقی در سنجش کیفیت فضایی بازار تبریز مبتنی بر نحو فضایی و ماتریس PPS (نمونه مورد مطالعه: بازار تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله یافتن شیوه مناسب تحلیل یک فضا همواره ذهن پژوهشگران را معطوف به خودساخته است. اغلب تحقیقات فضایی تنها با استفاده از یکی از روش ها و تکنیک های تحقیق کمی و یا کیفی انجام می گردد و نتایج آن ها تنها قسمتی از ویژگی های فضایی را روشن می نماید. هدف از این پژوهش، تحلیل تطبیقی دو روش چیدمان فضایی که بر ساختار فضایی تمرکز دارد و رویکرد «پروژه برای فضاهای عمومی» (PPS[1]) که بر کیفیت محیط از طریق شاخص های تعریف شده مانند جامعه پذیری، دسترسی، کاربری ها و فعالیت ها، راحتی و تصویر تمرکز دارد و نیز امکان کاربرد هم زمان آن ها می باشد که درک کیفیت مکان موردمطالعه را ممکن می سازد. از دلایل انتخاب این شیوه ها می توان به کارایی، گستردگی استفاده و رویکرد کمی و کیفی آن ها اشاره نمود. این پژوهش از این دو روش به منظور سنجش کیفیت فضایی بازار تاریخی شهر تبریز به عنوان یک اثر شاخص معماری و شهرسازی استفاده می کند. مقادیر کمی شیوه چیدمان فضایی شامل همپیوندی، اتصال و قابل فهم بودن می باشد. در یافته های این مطالعه، تفاوت هایی بین نتایج این دو روش مشخص گردید. PPS با بازخورد کاربران بازار در مورد اثرات اجتماعی- فرهنگی، عوامل محیطی موجود در بازار را ارزیابی کرده است و تحلیل چیدمان فضا به طور کامل با مفروضاتی در مورد رفتار فردی ازنظر ساختار کالبدی بازار منطبق است. در مقایسه با چیدمان فضا که تحرک و نحوه حرکت کاربران در بازار تبریز را با شاخص های موفولوژیک تعیین می کند، PPS با در نظر گرفتن عوامل انسانی، وضعیت زندگی در فضاهای بازار را بهتر آشکار می کند. در انتهای این مطالعه نتیجه گیری می گردد که ترکیب این دو روش می تواند رویکرد جایگزین جدیدی برای نتایج جامع و قابل اعتماد در سنجش کیفیت فضاها ارائه دهد. [1] Project for public spaces
تحلیلی پدیدارشناسانه در باب خوانش معماری بازار وکیل شیراز مبتنی بر آرا یوهانی پالاسما(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
انسان از طریق ادراک بدنی، بلافاصله با جهان درگیر و از آن آگاه می شود. در عصر حاضر ساختمان با رویکردهای طراحی و ساخت متعصبانه در حال تبدیل شدن به اهدافی برای فریفتن بصری به صورت لحظه ای هستند، در حالی که حس حضور، انعطاف پذیری و در حقیقت حس واقعی خود را از دست می دهند. در این میان یوهانی پالاسما به عنوان یک معمار پدیدارشناس توانسته است با آرا و نظریات خود به این مقوله بپردازد. مضامین و معیارهای پدیدارشناسی پالاسما در ادراکات محیطی به صورت تن بنیاد برگرفته از عقاید فیلسوف پدیدارشناس مرلوپونتی است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که مضامین پدیدارشناسی یوهانی پالاسما در فضای معماری بازار وکیل شیراز به چه صورتی مستتر می گردد؟ و همچنین تفکرات پدیدارشناختی یوهانی پالاسما چگونه می تواند فضای معماری را برای مخاطب به صورت یک فرآیند بدنمند قابل فهم و ادراک نماید؟ برای پاسخ به سوال مطروحه از روش تحقیق پدیدارشناسانه و بر اساس الگوی ماکس ون منن با کد گذاری آزاد، محوری و گزینشی استفاده شده است. در بخش نظری مطالعات پیرامون پدیدارشناسی از دیدگاه یوهانی پالاسما انجام شد و در بخش میدانی با استفاده از مشاهده و مصاحبه نیمه ساختار یافته و باز با 30 مشارکت کننده به گفتگو پرداخت شد. در این مرحله به تطبیق مولفه های گزینش شده از مصاحبه ها با مضامین پدیدارشناسی یوهانی پالاسما در بستر بازار وکیل شیراز پرداخته شد. در انتها این نتیجه حاصل شد که بین مفاهیم پدیدارشناختی یوهانی پالاسما و ادراکات بدنمند در فضای معماری بازار وکیل شیراز قرابت معناداری وجود دارد.
بررسی کارکرد بادگیر یک طرفه در تهویه طبیعی مسکن روستایی استان یزد؛ مطالعه موردی: روستای بُندرآباد شهرستان اشکذر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸۶
15 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه تحقیق بر روی کارکرد بادگیرها به عنوان سامانه غیرفعال در پهنه گرم وخشک مسکن روستایی کشور جهت برقراری شرایط آسایش حرارتی بسیار حائز اهمیت است. بادگیرها به عنوان یک عنصر اقلیمی در ساخت وسازهای جدید جایگاه پیشین خود را از دست داده اند و بومیان مناطق گرم وخشک به جای این گونه اندام ها به سیستم های سرمایشی متداول نظیر کولر آبی و گازی روی آورده اند. یکی از مظاهر معماری بومی در کشورمان در پهنه گرم وخشک، استان یزد است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر بادگیر یک طرفه در تأمین آسایش حرارتی از طریق تهویه طبیعی در مسکن روستایی این استان است. روش پژوهش: در این پژوهش، ابتدا به روش کیفی به صورت توصیفی تحلیلی و سپس با مطالعات میدانی از الگوی مسکن روستایی این پهنه (روستای بُندُرآباد) به بررسی روش های استفاده از باد در تهویه طبیعی این پهنه با استفاده از اندام اقلیمی بادگیر پرداخته شد. متغیر وابسته پژوهش آسایش حرارتی و متغیر مستقل سرعت باد است. در ادامه با استفاده از نرم افزار های تحلیل دینامیک سیالاتی محاسباتی (CFD) به بررسی رابطه بین متغیرها پرداخته شده است که در نهایت به بررسی تأثیر حالت های مختلف بادگیر یعنی وضع موجود، افزایش ارتفاع پایه بادگیر به میزان دو متر و کاهش ارتفاع پایه بادگیر (دو متر) منجر شد. یافته ها: مطالعات نشان می دهد عملکرد بادگیر در حالت وضع موجود که در ارتفاع چهارمتری از کف بام قرار دارد و باد به صورت عمود بر دهانه بادگیر وارد می شود بهترین عملکرد را دارد و در حالت ارتفاع بیشتر با وجود این که سرعت جریان باد در فضای مورد بررسی بیشتر است، اما سرعت جریان باد در محدوده ای است که ایجاد جریان های نامنظم در فضای مذکور (تابستان نشین) ایجاد می کند. با بررسی حالت دیگر (ارتفاع کمتر بادگیر) در بررسی شبیه سازی ها مشاهده گردید که با کم شدن ارتفاع، سرعت باد در فضای تابستان نشین کاهش می یابد و عملکرد مورد قبولی را ندارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که سایر اجزا در کالبد ساختمان در تکمیل فرآیند آسایش حرارتی مؤثر بوده و با حذف هر یک از آنها، فرآیند مذکور ناقص می ماند. نتیجه گیری: پیشنهاد می گردد در این نوع مسکن از ایجاد روزنه های بزرگ در دیوار اتاق های تابستانی خودداری گردد و به جای آن از دهانه های کوچک استفاده شود که نقش تکمیلی در فرآیند تهویه طبیعی را فراهم می سازند؛ زیرا ایجاد دهانه های بزرگ باعث کاهش فشار منفی در اتاق مورد بررسی شده و فرآیند آسایش حرارتی را مختل می سازد.
نگاشت فضایی وضعیت زوال یافتگی پهنه های میراثی به مثابه پیامد مداخله های بازآفرینی (مطالعه موردی: پهنه میراثی شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
21 - 40
حوزههای تخصصی:
زوال یافتگی پهنه های میراثی در شهرهای تاریخی، به مثابه عامل اصلی عقب ماندگی ازجریان توسعه، سبب ساز افول کیفیت زندگی و کاهش جذابیت پهنه برای ساکنان می شود. بنابراین، شناسایی و تحلیل فضایی-مکانی وقوع زوال یافتگی بمنظور تغییر و اصلاح رویکرد مداخله در پهنه های فرسوده شهری حائزاهمیت است. درهمین خصوص افت وخیزهای پهنهمیراثی ۳۷۸هکتاری شهرشیراز و آسیب های احتمالی وارد شده به آن، روند فرساینده این مکان را سبب شده است. در این رابطه پژوهش پیش رو در جست و جوی این موضوع برآمده است که زوال یافتگی پهنهمیراثی شیراز از چه الگویی پیروی می کند؟و آیا مداخله های انجام پذیرفته، موجبات زوال یافتگی بیش از پیش را فراهم ساخته است؟روش شناسی پژوهش از نوع تحلیل سببی به روش پژوهش شبه تجربی است که ابزارهای تحلیل فضایی خوشه های گرم و سرد و تحلیل رگرسیون فضایی را به کار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بدلیل اثرگذاری نوع مداخله های متفاوت در پهنه میراثی شهر شیراز، زوال یافتگی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی شدت یافته و این امر مستلزم سیاست گذاری صحیح در نحوه مداخلات این پهنه هاست.
بررسی و تحلیل وضعیت معاصرسازی بناهای معاصر (1320 الی 1345) در کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
108-90
حوزههای تخصصی:
اهداف: در محلات تهران بناهای مختلفی از دوران معاصر به جای مانده است که کارکردهای اصلی خود را از دست داده و متروکه ماندن و عدم استفاده مناسب از آن ها، موجب تخریب هرچه بیشتر آنها می شود. امروزه بناهای تاریخی دیگر نمی توانند مانند گذشته مورد استفاده قرار گیرند و با تغییر کاربری ابنیه تاریخی از مرگ حتمی، نجات می یابند و مفهوم معاصرسازی تمامی این دستاوردها را در نظر دارد. روش ها: در این مطالعه محدوده زمانی مربوط به خانه های سنتی واقع در محلات شهر تهران در دوره زمانی 1320 الی 1345 ه.ش است که اکثر خانه ها مربوط به هسته مرکزی تهران و اطراف و همسایگی خیابان های انقلاب، ولیعصر، کریم خان زند و غیره هستند. تکنیک های مورد استفاده در روش کاربردی این پژوهش به منظور معاصرسازی بناهای تاریخی مدرن، تهیه و تکمیل پرسشنامه، استفاده رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) و تکنیک رگرسیون خطی است. یافته ها: از میان 42 شاخص مورد مطالعه در پنج بعد کالبدی-ساختاری، ادراکی، عملکردی، اجتماعی-اقتصادی و طبیعی-زیست محیطی، شاخص های حفظ ساکنین قدیمی، بهبود کیفیت مسکن، به کارگیری رنگ خاص، دسترسی آسان پیاده و غیره شرایط کاملاً نامناسبی از نظر اصول معاصرسازی در سطح بناهای تاریخی کلانشهر تهران ایفا می کنند. نتیجه گیری: چهار شاخص اصالت محله و حس تعلق، به کارگیری شکل خاص، وجود فعالیت های ضروری و قابل شناسایی بودن فضاها نسبت به سایر شاخص های مورد مطالعه دارای بالاترین و بهترین کیفیت از نظرگاه نظریه معاصرسازی است و دارای شرایط متوسط روبه بالا از نظر امتیاز به دست آمده هستند.
تبیین فرایند معنایابی مکان شهری در ارتباط با ذهنیت عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۱۴۷-۱۲۸
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف تبیین فرایند پیچیده معنایابی مکان های شهری و نقش محوری ذهنیت عامه در آن انجام شده است و به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه ذهنیت عامه و عوامل اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی بر نحوه درک و تجربه افراد از فضاهای شهری تأثیر می گذارد و چه عواملی در شکل گیری معنای مکان ها نقش ایفا می کنند. با بهره گیری از روش کیفی و پدیدارشناختی، این تحقیق به بررسی عمیق ریشه های تجربه زیسته افراد از فضاهای شهری پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که معنایابی مکان یک فرایند پویا و چندلایه است که در آن، ذهنیت عامه، تجربه فردی، عوامل محیطی و نمادهای فرهنگی به طور متقابل بر یکدیگر تأثیر می گذارند. نتایج نشان داد که مکان ها نه تنها فضاهای فیزیکی، بلکه حامل معانی و ارزش های فرهنگی هستند که از طریق ذهنیت عامه شکل می گیرند و بر رفتار افراد تأثیرگذارند. مدل مفهومی ارائه شده در این تحقیق، نشان می دهد که معنایابی مکان یک فرایند پویا و در حال تغییر است که تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، فرهنگی و محیطی قرار دارد. این یافته ها می تواند در طراحی شهری پایدارتر و انسان محورتر، ایجاد حس تعلق به مکان و بهبود کیفیت زندگی شهروندان مورد استفاده قرار گیرد. این تحقیق با تلفیق رویکردهای مختلف همچون روان شناسی محیطی، جغرافیای فرهنگی و جامعه شناسی، تلاش می کند تا درکی جامع از فرایند معنایابی مکان های شهری ارائه دهد و به عنوان پایه ای برای مطالعات آینده در زمینه روان شناسی محیطی، جغرافیای فرهنگی و طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرد.
تعیین عوامل مؤثر بر باز تعریف الگوی فضایی کاربری های درمانی کلان شهرها زمان پیدایش بیماری پاندامیک با رویکرد تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
87 - 100
حوزههای تخصصی:
بازتعریف و بازبینی تاب آوری فضاهای کاربری بهداشتی و درمانی رویکردی نوین برای کاهش آسیب پذیری و افزایش انعطاف پذیری شهرها در مواجهه با تنش ها و حوادث انسانی و غیرانسانی است. این رویکرد هدف دارد شهرها بتوانند در مواقع بحران به سرعت به شرایط جدید پاسخ داده و با کمترین آسیب به فعالیت خود ادامه دهند. به دلیل اهمیت ویژه فضاهای بهداشتی و درمانی در شرایط پاندمی، لازم است تدابیر و الگوهای اختصاصی برای افزایش تاب آوری این فضاها تدوین شود. در این مطالعه، برای شناسایی روابط و تعیین اولویت معیارها، از مدل های تصمیم گیری چند معیاره AHP و ANP با رویکرد فازی استفاده شده است. فضاهای کاربری درمانی منتخب تهران به دقت تحلیل و ارزیابی شوند.همچنین روش گردآوری اطلاعات با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و اساس هدف نظری کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش توصیفی و تحلیلی و نیز روش تجزیه وتحلیل اطلاعات مورداستفاده قرارگرفته است.
تبیین انگاره طراحی شهری مشارکتی در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور براساس فلسفه رئالیسم اسلامی
حوزههای تخصصی:
رویکرد بازآفرینی شهری در سیر تطور تاریخی خود، مقوله مشارکت اجتماعی را مورد تاکید قرار داده که منجر به شکل گیری رویکرد بازآفرینی شهری اجتماع محور گردیده است. مشارکت مردمی در فرآیند بازآفرینی منجر به پایداری اجتماعی خواهد شد. از آنجایی که مهارت و آگاهی کافی برای ورود به عرصه مشارکت در فرآیند طراحی و خلق فضاهای شهری امری ضروری است، به نظر می رسد دلیل عدم مشارکت تاکنون، حاصل فقدان آموزش های موردِ نیاز بوده است. با هدف تعیین نقش و جایگاهِ آموزش در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور، در پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحقیق کیفی و راهبرد تحلیل محتوا، خاستگاه فلسفی و نظری موضوع در فلسفه رئالیسم اسلامی، واکاوی گردیده است که در نهایت منجvبه تشکیل مدل بازآفرینی شهری اجتماع محور از طریق آموزش شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد اتخاذِ رویکرد مشارکت بعنوان پارادایم طراحی، منجر به موفقیت پروژه های بازآفرینی شهری خواهدشد و براساس یافته های موردپژوهی برای جلبب مشارکت ذینفعان در پروژه های طراحی شهری آموزش به عنوان قدم و اول و عامل تاثیرگذار، نقش مهمی ایفا خواهد کرد. آموزش در این مفهوم به معنای آگاهی بخشی، اطلاع رسانی، نظرسنجی، زمینه ساز مشارکتِ اجتماعی، عامل حساس سازی و مسئولیت پذیری شهروندان و همچنین عامل خلق فضاهای شهری با کیفیت و پاسخگو به نیازهای مخاطبان خواهد بود. برای نیل به این هدف مبانی فلسفی اندیشه اسلامی درباب آموزش، تحلیل گردیده است تا اهداف، اصول، روش و محتوای آموزش متأثر از اندیشه اسلامی ارائه شود. این پژوهش از منظر هدف تحقیق بنیادی و براساس ماهیت موضوع و حیطه مورد پژوهش در علوم اجتماعی، توصیفی-تحلیلی محسوب میگردد. نتایج تحقیق نشان می دهند، آموزش با هدف طراحی شهری مشارکتی، با جامعه و برای جامعه محقق می شود و نه آموزش به جامعه؛ که با اهمیت بخشی به نقش ذینفعان در این فرآیند، متأثر از رویکردی پائین به بالا، براساس خواست های جامعه تدوین می گردد و در قالب اصول طراحی مشارکتی به جامعه ارائه میشوند.
نقش حافظه ی شناختی در رویداد پذیری مراکز تجاری بزرگ مقیاس (مطالعه موردی: مراکز تجاری ایران مال و امارات مال)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
33 - 44
حوزههای تخصصی:
پرداختن به فضا و یا فضاپژوهی از حوزه هایی است که دستاوردهای آن می تواند طراحی فضا و تجربه ی آن را تغییر دهد. در همین راستا، این پژوهش در پی تفسیر نقش حافظه ی شناختی از منظر علوم شناختی در مواجهه با نظام فضایی و نظام نشانه ای در رویداد پذیری فضاهای بزرگ مقیاس است. روش شناسی این پژوهش در دستگاه تفسیری، به صورت کیفی و توصیفی است و با استفاده از فنون نگاشت رفتاری و نگاشت شناختی داده های تجربی استفاده کننده ی فضا را در دو مرکز تجاری با مساحتی بیش از یک میلیون مترمربع در تهران و دبی (ایران مال و دبی مال)، برداشت کرده است. فهم و تفسیر تجربه ی کاربران از نمونه ها نشان دادند که هر دو نظام، کاربرد و اثرگذاری متفاوتی در رویدادپذیری فضا دارند. نسبت نظام فضایی در رویداد پذیری بیشتر از نظام نشانه ای و سهم نظام نشانه ای در مسیریابی، به خاطرسپاری و به یاد اوری فضا در حافظه ی انسان بیشتر است.
ارائه راهبردهای طراحی شهری به منظور برندسازی و ارتقاء هویت کالبدی شهرهای جدید (نمونه موردی: شهر جدید صدرا)
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
93 - 116
حوزههای تخصصی:
شهرهای جدید ایران، از جمله شهر جدید صدرا، با چالش های متعددی نظیر کمبود هویت و حس تعلق ساکنان روبرو هستند. برندسازی به عنوان یک استراتژی مؤثر و خلاقانه در طراحی شهری، می تواند به ایجاد هویتی متمایز و جذاب برای این شهر کمک کند. این مقاله به بررسی و ارائه راهبردهای طراحی شهری می پردازد که با هدف برندسازی، به ارتقاء هویت کالبدی و فرهنگی شهر جدید صدرا کمک خواهد کرد. در این راستا، نیازهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این شهر شناسایی می شوند تا چالش ها و فرصت های موجود به دقت مورد بررسی قرار گیرند و راهکارهای عملی و جامع برای بهبود هویت کالبدی ارائه گردد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی بوده و به صورت ترکیبی از روش های میدانی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. داده ها از طریق مشاهده مستقیم فضاهای عمومی و مصاحبه با ساکنان و متخصصان جمع آوری شده اند. علاوه بر این، با استفاده از تحلیل SWOT، نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای موجود شناسایی می شوند و راهبردهای اجرایی مناسب برای ارتقاء هویت کالبدی ارائه می گردد. اهمیت این موضوع در این است که برندسازی و تقویت هویت کالبدی می تواند به تقویت حس تعلق و پایبندی ساکنان به شهر و همچنین بهبود کیفیت زندگی آنان منجر شود. این پژوهش می تواند به نهادهای مسئول در زمینه توسعه پایدار و هویت بخشی به فضاهای شهری کمک کرده و راهگشای چالش های موجود در این زمینه باشد. با توجه به اهمیت هویت در زندگی شهری، توجه به این مسائل می تواند نقشی کلیدی و اساسی در آینده شهر جدید صدرا ایفا کند و به ارتقای کیفیت زندگی ساکنان آن کمک کند.
رویکردهای نوین در پدیدارشناسی: ارزیابی هم سنجی روش شناختی توصیفی و تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی را میتوان به عنوان روشی در فرایند تحقیق علمی در نظر گرفت. این روش، مراحلی را برای راهنمایی پژوهشگر از آغاز تا پایان فرایند تحقیق تعیین میکند. این روش به دنبال فهم عمیق ذات پدیدهها و تجربههای شخصی شرکتکنندگان در مطالعه است. در سالهای اخیر، پدیدارشناسی در زمینههای گوناگونی چون معماری پیشرفتها و کاربردهای بسیاری داشته است با این حال، روششناسی پدیدارشناختی در محدوده دانشگاهی کشور ما تا به این لحظه به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته و تعداد محدودی مقاله در این زمینه منتشر شده است. همچنین، تعیین اینکه پژوهشگر باید از کدام یک از روشهای توصیفی یا تفسیری در پژوهش پدیدارشناسی استفاده کند، اهمیت ویژهای دارد که تاکنون مطالعهای در این باره صورت نگرفته است. نظر به این خلا در تحقیق، هدف از این مطالعه، تشریح دقیق و جامع از جنبههای مختلف روشهای توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی است. این مطالعه از طریق یک بررسی سیستماتیک به دنبال یافتن پاسخی برای سوالات مطرحشده درباره ابعاد متفاوت این دو روش است. این تحقیق با بررسی دقیق و تفصیلی ابعاد گوناگون روششناختی توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی و با استفاده از روش بررسی نظاممند، به دنبال شناسایی و تحلیل ابعاد متفاوت این روششناسیها است. یافتهها نشاندهنده طیف وسیعی از ابعاد روششناختی توصیفی و تفسیری میباشند. در این تحقیق، منابع و مطالعات موجود به زبان انگلیسی از پایگاههای داده معتبر مورد بررسی قرار گرفته و منابع کلیدی شناسایی و در مقاله ارائه شدهاند. نتایج بدست آمده تأکید دارند که اجرا و کاربرد مراحل روشهای پدیدارشناختی توصیفی و تفسیری، پژوهشگر را در بهکارگیری این ابزارها در فرایند تحقیق یاری میرساند. همچنین هیچیک از روشها ذاتاً بر دیگری برتری ندارد و انتخاب روش مناسب به مفروضات فلسفی، پژوهشی، روششناختی، پرسش پژوهشی و نمونه خاص مورد مطالعه بستگی دارد. با توجه به نبود سابقه مشخصی از کاربرد گسترده روشها در داخل کشور، امکان و ضرورت استفاده از آنها به عنوان الگوهایی برای تجزیه و تحلیل تجارب در این طرح تحقیق مورد ارزیابی قرار میگیرد تا به عنوان دستاوردی نوین برای مطالعات بیشتر در زمینه پدیدارشناسی به کار رود.
تأثیر آموزش های پلیس راهور بر مهارت های فرهنگی و اجتماعی رانندگان در راستای بهبود سطح ایمنی استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
39 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تأثیر آموزش های پلیس راهور بر مهارت های فرهنگی و اجتماعی رانندگان در راستای بهبود سطح ایمنی استان خوزستان می باشد د. روش پژوهش ازنظر هدف توسعه ای و ازنظر نوع داده کیفی با رویکرد اکتشافی و تحلیل مضامین است. جامعه مشارکت کنندگان شامل مدیران و متخصصان دستگاه های مرتبط با آموزش در حوزه راهنمایی و رانندگی استان خوزستان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع نظری به 12 نفر بود. گردآوری داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد که با استفاده از تحلیل مضمون در نرم افزار «MAXQDA» تحلیل شد. در تحلیل داده های حاصل از مصاحبه 12 مؤلفه اصلی شامل اقدامات، قانون گذاری ها، سیاست گذاری ها، ضمانت اجراهای آموزش، آموزش و ارزیابی، حوزه های رفتاری و اجتماعی، آموزش محتوایی، آموزش های رسانه ای و مجازی، حقوق و تکالیف اجتماعی، فرهنگ رانندگی، فرهنگ سازی و اجتماع مداری، آموزش الزامی و هوشمندسازی ارائه داد. درنهایت 7 متغیر، 10 مؤلفه و 92 شاخص معرفی گردید. این متغیرها شامل برنامه های خانواده مدار، مدرسه مدار و اجتماع محوری و رسانه ملی در حوزه آموزش نیروهای پلیس و مسئولیت پذیری، مدیریت خطر و آگاهی سازی در رانندگان بود که تمامی مدل هایی که از مولفه های متغیرهای بدست آمده در حوزه آموزش های نیروهای پلیس و مهارت های فرهنگی و اجتماعی رانندگی موردقبول واقع شد. نتایج پژوهش مؤید این بود که لازم است، پلیس راهنمایی و رانندگی برابر یک چارت سازمانی در جهت آموزش نیروهای پلیس و ارتقای مهارت های فرهنگی و اجتماعی رانندگان و در جهت کاهش تخلفات رانندگی سیاست گذاری و برنامه ریزی نماید.
تبیین و ارزیابی دین باوری با رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی در کشور (مطالعه موردی: تهران بزرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
۱۲۶-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش رابطه باورهای دینی و گرایش رانندگان به تخلفات رانندگی با شناسایی دو هدف شناخت رابطه بین باورهای دینی و عمل به وظایف دینی و گرایش رانندگان به تخلفات درصدد پاسخ به این سؤال است که باورهای دینی و مذهبی چه رابطه ایی با گرایش رانندگان به رفتار های مثبت رانندگی دارد؟ این تحقیق از لحاظ روش تحقیق از نوع تحقیق همبستگی است. جامعه آماری کلیه خودروهای سواری متخلف شهر تهران به تعداد 27.976.752 است. تعداد نمونه ها از این خودروها 384 نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری نیز احتمالی چند مرحله ای خوشه ای بوده و تحلیل های آماری از قبیل آمارهای توصیفی آزمون کای دو، آزمون فریدمن، نمودارهای آماری و... با نرم افزار« اس پی ال اس» انجام شد. یافته ها نشان می دهد که بین دو متغیر باور های دینی و عمل به وظایف دینی با گرایش رانندگان به تخلفات رابطه معنی دار اما معکوسی وجود داشتته است و نتایج نشان می دهد لذا روحانیون و علمای کشور با توجه به اینکه سطحی قابل توجهی از افراد جامعه و شهروندان به نصایح و تذکرات آنها توجه می کنند، می تواند در آموزش و تعلیم رفتار ترافیکی در جنبه های مختلفی موفق عمل نماید که با ارتقاء باور های دینی و عمل به وظایف دینی و اخلاقی، از طریق آموزش رفتارترافیکی مطلوب در سطوح مختلف مردم جامعه مؤثر واقع شوند و رفتار های مثبت رانندگی را در جهت جمع گرایی و رضایت مندی خداوند متعال در رانندگی گسترش تا حدودی سلامت شهروندان را تضمین نمایند.
تحلیل سیستمیِ فرایند تعادل در اجزای ساختاری بناهای تاریخی؛ مورد مطالعه: تحلیل گرافیکی طاق چهاربخش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
205 - 224
حوزههای تخصصی:
رفتار بناهای تاریخی به سادگی قابل پیش بینی نیست و یکی از راه های درک بهتر این رفتار، در نظر گرفتن آن همچون یک سیستم پیچیده است. در نظریه سیستم های پیچیده به پدیده ها، لایه لایه نگاه می شود و تمرکز بر روابط میان اطلاعات است. سیستم ها با ماهیت متفاوتِ فرایندهایشان در هر لایه، الگوی رفتاری خاصی را بروز می دهند که از هم افزایی این لایه ها، رفتارِ کلِ سیستم پیش بینی پذیر می شود. از دریچه این نظریه، رفتار در بنای تاریخی مفهوم جامع تری را در بر می گیرد و تنها شامل سازه نمی شود. ازسویی دیگر، پیشینه تحلیلِ سازه در بناهای تاریخی نشان از اهمیت هندسه در حفظِ تعادل بنا دارد؛ درحالی که ابزارهای ماشینی که امروزه متداول هستند، از اصول دیگری در تحلیل های خود استفاده می کنند و به دلیل داشتنِ پیش فرض های ساده انگارانه، نتایج قابل اطمینانی هم ارائه نمی دهند. در این مقاله، با تبیین چارچوب مفهومی برای شناخت یک بنای تاریخی براساس نظریه سیستم های پیچیده، استدلال می شود که تحلیلِ رفتار در یک بنای تاریخی ازسویی منوط به بررسی فرایندهایِ لایه هایِ متفاوتِ بناست و ازسویی دیگر، مستلزم به کارگیری دانشِ تجربی در این گونه بناهاست. سپس، با بررسی سیر تاریخی تحلیلِ تعادل در بناهای تاریخی، نتیجه گیری می شود که از ترکیب روش حدی و ابزار استاتیک گرافیکی می توان پیچیدگیِ رفتار در عناصر سازه ای یک بنای تاریخی را به کمک تحلیل یک فرایندِ اطلاعات محور، از مسیر حرکت نیروی رانش در بنا ارزیابی کرد. این مقاله توصیفی تحلیلی با پیاده سازیِ این شیوه بر روی یک تاق چهاربخش به عنوان یک جزء از بنای تاریخی، پیشنهاد خود را به صورت عملی ارائه می کند.
ویژگی های فضایی-اجتماعی حامی فعالیت های بازی وار کودکان در فضاهای باز عمومی مجموعه های مسکونی ارزان قیمت، بررسی موردی: مسکن مهر ویلاشهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۴
115 - 139
حوزههای تخصصی:
فضاهای باز عمومی در مجموعه های مسکونی ارزان قیمت ظرفیت های مناسبی برای حضور و فعالیت های مطلوب کودکان ساکن هستند. ازطریق بررسی کیفیت و کمیت فعالیت های مطلوب کودکان در فضاهای باز عمومی چنین مجموعه هایی، هدف این مطالعه شناسایی ویژگی های فضایی - اجتماعی حامی این فعالیت هاست. در این چارچوب و به کمک رفتارنگاری، تعداد 4453 فعالیت کودکان 2 تا 18 سال در فضاهای باز عمومی یکی از مجموعه های مسکونی مهر در سنندج در طول یکسال برداشت و به روش آمیخته (تحلیل های بصری و آمار ناپارامتریک) تحلیل شدند. نتایج نشان دادند که درکل رایج ترین فعالیت کودکان فعالیت های بازی وار بود. ازمنظر تفاوت جنسیتی، پسران بالای شش سال، حضور و فعالیت فیزیکی بیشتری در فضا و دورتر از بلوک هایشان داشتند. درمقابل، غالب دختران در نزدیکی بلوک هایشان مشغول فعالیت های آرام تر بودند. پیکربندی فضایی این فضاها هم دارای ویژگی های حامی فعالیت های بازی وار بودند: لبه های اجتماع پذیر برای فعالیت های ایستگاهی کودکان و نظارت اجتماعی بزرگسالان و عرصه های باز برای فعالیت های فیزیکی-حرکتی. براساس این نتایج یک رویکرد طراحی دو حوزه ای پیشنهاد می شود؛ حوزه نیمه خصوصی نزدیک به بلوک ها برای بازی های تحت نظارت و حوزه عمومی دورتر از بلوک ها برای بازی های مستقل. این حوزه ها ضمن اینکه عرصه های باز و لبه های اجتماع پذیر دارند، در یک نظام سلسله مراتبی توسط مسیرهای پیاده و دوچرخه به هم متصل می شوند. این رویکرد می تواند محیطی همه شمول را برای حضورپذیری و فعالیت بازی وار امن و مطلوب همه کودکان فراهم کند.
شاخصه ها و عوامل معماری پدیدآرنده نمای حیاط میانی خانه های تاریخی قاجاریه، بررسی موردی: خانه های قاجاری شهر قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
131 - 148
حوزههای تخصصی:
نما یا پوسته معماری ساختمان، لباس و بُعد دیداری بیرونی آن است که مرز بین فضای درون و بیرون را تعریف می کند. نما در معماری خانه های تاریخی قاجاریه فلات مرکزی ایران به واسطه فرهنگ و معماری درون گرا، بیشتر در حیاط میانی شان جلوه گر شده است. «شاخصه» ها و «عوامل معماریانه» گوناگونی در پدیدآوری این نما مؤثر بوده اند. در این پژوهش با مطالعه کتابخانه ای و متونی که به معماری نما و یا نمای خانه یا خانه تاریخی ایرانی پرداخته اند، «شاخصه»ها و «عوامل معماریانه» زیرمجموعه آن ها شناسایی شد. پس از پیمایش، یک چارچوب نظری به عنوان سامانه پیشنهادی دربرگیرنده همه عوامل معماری معماریانه نمای حیاط میانی خانه تاریخی قاجاریه ارائه شد. این چارچوب نظری مورد بازخوانی، استدلال منطقی و ارزیابی قرار گرفت تا کارآیی و جامعیت آن محک بخورد و در صورت نیاز کامل شود. «شاخصه» های مؤثر در پدیدآوری نمای خانه ها به ترتیب عبارت اند از: اقلیم، عملکرد، شکل و فناوری ساخت. هر یک از این «شاخصه» های کلان، در زیر مجموعه خود دارای «عوامل معماریانه» چندی هستند. چهار «شاخصه» و شانزده «عامل معماریانه» شناسایی شده در چارچوب نظری، با پژوهش میدانی آزمون و اثبات شد و الگوی ارائه شده، کارآیی خود را در خوانش معماری نمای حیاط میانی خانه های تاریخی قاجاریه و یا احتمالاً دوره تاریخی و شاید برای خانه های امروزین در فلات مرکزی یا دیگر نقاط اقلیمی و جغرافیایی ایران، نشان داد.
ارزیابی مشخصه های معماری بومی در مناطق مختلف از لحاظ میزان تطابق با اقلیم
حوزههای تخصصی:
درسال های اخیر به دلیل مشکلات روزافزون ناشی از آسیب های وارد شده به محیط زیست در جهان، گرایش معماران و طراحان شهری به سیستم های ساختمانی بناهای منطبق با اقلیم و سازه های بومی انرژی کارآمد بیشتر شده است. معماری بناهای بومی در هر منطقه با توجه به عناصر موجود در محیط طبیعی و برای ایجاد آسایش اقلیمی که از مهمترین فاکتورهای مربوط به طراحی بنا می باشد شکل گرفته اند. معماری متمرکز بر اقلیم انواع مختلفی در سراسر جهان دارد. شرایط منطقه ای، محلی، فرهنگی، اقلیمی و تاریخی این نوع معماری را شکل می دهند. ساختمان هایی در طی دوران مدرن تا به امروز شکل گرفته و سطح زیادی از شهرها را به خود اختصاص داده اند در اکثر مواقع نمی توانند پاسخگوی آسایش اقلیمی انسان باشند در صورتی که معماری که بر اساس اقلیم شکل می گیرد شامل الگوها و المان های متنوعی برای ایجاد بناهای پربازده می باشد. این پژوهش با هدف بررسی عناصر معماری بومی در نقاط مختلف جهان و مطالعه ساختار آن از جهت انطباق پذیری با المان های معماری اقلیمی و نکاتی است که از آن می توان به دست آورد. داده ها با مطالعه منابع اولیه به دست آمده و با توجه به روش تحقیق که بر مبنای ادبیات تحقیق و تشریح نمونه های موردی می باشد، تعدادی بنای بومی در نقاط مختلف بررسی و در نهایت تطبیق پذیری هریک از آن ها با عناصر اقلیم مشخص شده است.
مدل یابی روابط علی میان مؤلفه های کالبدی بر همبستگی اجتماعی در مجتمع مسکونی با میانجی گری جذابیت محیطی و حریم اجتماعی (نمونه مطالعاتی: شهر تهران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
معماری و محیط های انسان محور دوره ۱ زمستان ۱۴۰۳ ماره ۲
23 - 38
حوزههای تخصصی:
در مجتمع ها و محیط هاى مسکونى فضاى جمعى، یکى از عرصه های مشترک زندگى قابل شناسایى است. این فضا قابلیت استفاده ی گروهى را دارد و در آن فعالیت ها و روابط جمعى اتفاق مى افتد. معمولاً ساختمان مسکونى کالبد زندگى جمعى است و فعالیت هاى اجتماعى فرهنگى در فضاى جمعى محیط هاى مسکونى محتواى آن را شکل مى دهند. در مجتمع های مسکونی، ویژگی های کالبدی محیط می توانند نقشی مهم در ایجاد یا تقویت حس تعلق و روابط اجتماعی بین ساکنان ایفا کنند. با این حال، تأثیر این ویژگی ها معمولاً به صورت غیرمستقیم و از طریق جذابیت محیطی و حریم اجتماعی بروز می کند. این پژوهش به تحلیل روابط علی میان مؤلفه های کالبدی، جذابیت محیطی، حریم اجتماعی، و همبستگی اجتماعی در مجتمع های مسکونی شهر تهران می پردازد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر ویژگی های کالبدی محیط بر حس اجتماعی ساکنان از طریق متغیرهای میانجی جذابیت محیطی و حریم اجتماعی است. داده های تحقیق با روش پیمایشی و از طریق پرسش نامه جمع آوری شده و با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شده است. تحلیل و واکاوی داده های پرسشنامه به روش تحلیل عامل مؤلفه های اصلی و آزمون آماری چرخش واریماکس در نرم افزار SPSS بوده و روابط بین مؤلفه های محیطی ارزیابی شده است. در نهایت نیز در نرم افزار آماری AMOS، مدل نهایی پژوهش ترسیم شده و تحلیل مسیر صورت گرفت. نتایج نشان می دهد که مؤلفه های کالبدی نه تنها به طور مستقیم، بلکه به صورت غیرمستقیم و از طریق جذابیت محیطی و حریم اجتماعی نیز بر همبستگی اجتماعی تأثیر می گذارند. در مجموع انتظار می رود چرخه ی همبستگی اجتماعی از طریق امنیت محیطی بتواند در دستیابی به همبستگی اجتماعی ساکنان مجتمع های مسکونی تأثیر گذار باشد.