فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۰۱ تا ۳٬۷۲۰ مورد از کل ۵٬۴۴۳ مورد.
دین و نگرش نوین
دیدگاههای چارلز پیرس دربارة صدق و اهداف پژوهش(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۳
حوزههای تخصصی:
بررسی دستنوشتههای چارلز پیرس نشان میدهد پس از 1870 وی میکوشد تا در دیدگاههایش درباره واقعیت بازنگری کند. او از برخی مشکلات آگاه بود و در جستجوی نظریهای بود تا بتواند از آنها اجتناب کند. وی در دو مقالة معروف خود که در سال 1877 و 1878 نگاشت اظهار نمود که از آرای گذشتهاش ناراضی است. هنگامی که در 1890 به بازبینی مسائل معرفتشناختی پرداخت مبناهای جدیدی را برای نظریهاش درباره واقعیت مطرح ساخت. در این مقاله، دیدگاههای متقدم و متاخر پیرس درباره صدق و واقعیت بررسی میشود. در این بررسیها، نظریة پراگماتیستی صدق وی نیز تبیین خواهد شد.
آیا هدف خداوند مى تواند سرچشمه معناى زندگى باشد؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی از دیدگاه استیس وهاپ واکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی فوری ترین مساله است ( آلبرد کامو) آدمی برای زیستن در جهان نیاز به یک برای دارد اگر این برای نباشد او نمی داند نیروهای خود را به کدامین سمت و سو معطوف دارد و عمر خود را مصروف چه چیزی بکند اما همه سخن بر سر این است که این برای را از کجا میتوان آورد؟ آیا این برای در دل نظام خلقت حک شده است و باید به جستجویش رفت؟ و یا اصلا این برای عینیتی ندارد و امری کاملا وابسته به شخص(subjective ) است و هر کس خود باید یک (( برای )) برای زندگی خود تعریف کند؟
لاکاتوش و معقولیّت معرفت علمى
حوزههای تخصصی:
این مقاله بعد از مرورى کوتاه به زندگى ایمره لاکاتوش، به طرح و معرفى نظریهى معقولیت وى مىپردازد. لاکاتوش روششناسى را به مثابه یک نظریهى معقولیت مىداند. بنابراین روششناسىِ معرفت علمىِ وى، نظریهاى براى معقولیت معرفت علمى محسوب مىشود. بعد از بررسى اجمالى مفهوم معقولیت، مرورى تاریخى به زمینهها و چگونگى نهادینه شدن «معقولیت معرفت علمى» و نقش روشهاى علم در تحقق این امر داشته و سپسبه اختصار به علل تقلیل اهمیت معقولیت معرفت علمى پرداخته مىشود. لاکاتوش که دیدگاه نامعقولگرایى و شکگرایى را به دیدهى خوف و هراس مىنگرد، درصدد تدوین نظریهى معقولیتى است که مشکلات روششناسىهاى قبلى را نداشته باشد و به شکگرایى منجر نشود. او روششناسىاش را به گونهاى تدوین مىکند که از یکسو نگاهى به تاریخ علم داشته باشد و از سوى دیگر، راهى براى پیشرفت علم بگشاید. او روششناسى برنامههاى پژوهش علمى را بسط مىدهد که در اینجا به اختصار به همراه مبانى پاپرى این روششناسى، ساختار، اجزا و ویژگىهاى آن و همچنین ملاکهاى ترجیح نظریات و برنامههاى پژوهشى به رقبایشان مورد بررسى قرار مىگیرد. لاکاتوش تلاش مىکند با ارائهى ملاکهاى دقیق براى ارزیابى نظریات و برنامههاى پژوهشى، نظریهى معقولیتِ بىعیب و نقصى ارائه دهد. او براى ارزیابى روششناسىها، یک فرارَوششناسى ارائه مىدهد که براساس آن، سایر نظریات معقولیت یا روششناسىها را ارزیابى کند. او در نهایت به این نتیجه مىرسد که روششناسى برنامههاى پژوهشى علمىِ وى برترین روششناسى موجود است و مىتواند ما را از خطر شکگرایى برهاند.
معرفت شناسی کلاسیک و معرفت شناسی جهان سومی
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی کلاسیک ، بی گمان هویتی باور محور دارد و به طور عمده ، به موضوع ذهن و قوای ذهنی شناسنده ، نسبت باورهای او با عالم خارج ، میزان واقع نمایی آن ها ، قلمرو و درجات معرفت ، چگونگی دستیابی به توجیه معرفتی و یقین ، و ستیز با شکاکیت می پردازد . همین ویژگی ، سبب شده است تا گروهی ، آن را معرفت شناسی فردگرایانه و درون گرایانه بدانند و برنامه ی پژوهشی آن را در رسیدن به معرفت عینی و غیر شخصی ، ناکام بپندارند . کارل ریموند پوپر ، یکی از همین کسانی است که معرفت شناسی های مبتنی بر توجیه باورها و حالت ذهنی را غیر عینی و به اصطلاح خویش جهان دومی می داند که هیچ سخن در خور توجهی برای حل مساله ی مهم چگونگی رشد و تحول معرفت عینی و علمی ندارد ...
ماهیت اعتقاد از نظر هیوم
میزگرد سنت و تجدد
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۲ شماره ۴۹
حوزههای تخصصی:
علمشناسى کوهن و نگرش گشتالتى
حوزههای تخصصی:
تامس کوهن نظریهاى موسوم به نظریه پارادایمهاى علمى ارائه مىکند که، برخلاف اسلاف پوزیتیویست و نگتیویست خود، بهنحو جدّى و تعیینکنندهاى برخاسته و مأخوذ از عمل عالمان در تاریخ علم است. در این مقاله کوشیدهام سه کار انجام دهم. اوّل اینکه نشان دادهام چگونه کوهن در مطالعه تاریخ علم دچار نوعى تغییر گشتالتى مىشود. دوّم اینکه نگرش گشتالتى را تشریح کرده نشان دادهام چگونه این نگرش نقش مهمى در نظریه کوهن ایفا مىکند. و بالاخره، سعى کردهام نشان بدهم که چگونه تغییرات گشتالتى، پارادایمهاى قبل و بعد از یک انقلاب علمى را قیاسناپذیر مىکند.
مقایسه انسان شناسی ملاصدرا و یاسپرس
منبع:
سروش اندیشه ۱۳۸۲ شماره ۵
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
تجربه گرایی معتدل و ناکامی آن در تبیین توجیه پیشین
حوزههای تخصصی:
میزگرد قانون و فرهنگ
خدا و معناى زندگى نقد و بررسى مقاله (آیا هدف خداوند مى تواند سرچشمه معناى زندگى باشد؟)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی تصویری زبان ؛ با تاکید بر لوازم معرفت شناختی آن
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین، در طول فعالیت فلسفی خود، دو نظریه ی کاملاً متفاوت درباره ی زبان و ماهیت و ساختار آن ابراز داشت. یکی از نقاط اصلی اختلاف در فلسفه ی او، همان اختلافی است که در دو نوشته ی مهم او رساله ی منطقی ـ فلسفی، مشهور به تراکتاتوس و پژوهش های فلسفی، در مورد تحلیل زبان، به چشم می خورد که می توان آن را تقابل میان «نظریه ی تصویری زبان» و «نظریه ی کاربردی زبان» دانست.
ویتگنشتاین، در دوره ی اول فلسفی خود، با پذیرش اتمیسم منطقی و رویکرد زبان صوری (متاثر از نظریات راسل) و تقسیم گزاره ها به تحلیلی و ترکیبی (متاثر از هیوم) و بی معنا تلقی کردن قضایای تحلیلی و نیز پذیرش گزاره های بسیط و گزاره های مرکب در عالَم زبان و واقعیات بسیط و واقعیات مرکب در عالَم خارج، نظریه ی تصویری زبان را در تراکتاتوس، بیان کرد. مساله ی اصلی ویتگنشتاین در تراکتاتوس، ماهیت زبان، ماهیت اندیشه و واقعیت است. اندیشه ی اصلی ویتگنشتاین در تراکتاتوس، این است که زبان، تصویری منطقی از جهان ارائه می کند. زبان، یک ماهیت مشترک دارد و وظیفه ی آن، تنها تصویر واقع است و نمی تواند به فراسویِ واقعیت برسد. متافیزیک، مساله ی حیات، اخلاق، زیبایی شناسی و دین، همگی فراتر از زبان هستند؛ این امور، رازورزانه هستند و برای گام نهادن در این امور، باید با آن ها ارتباط وجودی برقرار کرد.
پژوهشی در مفهوم بداهت
حوزههای تخصصی:
کی از نظریات مهم در توجیه معرفت گزاره ای، نظریه ی مبناگروی است. مبناگرایان، گزاره ها را به دو قِسم بدیهی یا پایه و غیربدیهی یا مستنتَج، تقسیم کرده و عمارت معرفت را بر اساس قِسم اول، یعنی بدیهیات، بنا می کنند. ویژگی این گزاره ها آن است که نیازمند استدلال نبوده و خود، ذاتاً موجه و بدیهی هستند.
نظر شایع و مقبول نزد فلاسفه ی مسلمان، در باب توجیه، مبناگروی کلاسیک است. ایشان، تلاش کردند تا سر بداهت برخی مفاهیم و گزاره ها را توضیح دهند. در این نوشتار، معلوم می شود که بساطت مفهومی، به عنوان ملاک بداهت مفاهیم، در آثار متقدمین، مورد تصریح قرار گرفته است. سپس، با بیان ملاک بداهت گزاره ها، به اختصار با نقل دو دیدگاه مبناگروی کلاسیک و معرفت شناسی اصلاح شده، همراه با برخی نکات انتقادی، بحث ادامه می یابد.
نقدی بر انسجام گرایی
حوزههای تخصصی:
آقای ریچارد فیومِرتُن، پروفسور فلسفه در دانشگاه آیووا است. او در این مقاله، استدلال می کند که هر تلاشی برای تعریف باور موجه بر حسب انسجام میان باورها، با مشکلاتی اساسی روبرو است. یک نظریه ی انسجام، برای آن که قابل قبول باشد، باید درونی گرایی را بپذیرد، اما طرفدار نظریه ی انسجام، نمی تواند تفسیر معقولی از دسترسی ما به باورهای خودمان، ارایه کند. علاوه بر این، حتی انسجام نسبتاً قوی نیز، به ظاهر برای توجیه باورهای ما، نه کافی است و نه لازم.