فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۶۱ تا ۲٬۷۸۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی به تحلیل متن زیارت امین اللّه در چارچوب نظریه کنش گفتار سرل پرداخته است. هدف پژوهش، بررسی زیارت امین اللّه و امام رضا(ع) از منظر متن شناسی و تحلیل کنش های گفتاری دو زیارت، به لحاظ نوع و تعداد و در نهایت بررسی علت همگانی بودن زیارت امین اللّه در بقاع متبرکه می باشد. بررسی ها، نشان از تفاوت معنادار بین تعداد کنش های عاطفی و اعلامی در زیارت امین اللّه که در پایین ترین سطح نسبت به کنش های مذکور در زیارت امام رضا(ع) است، دارد. هم چنین میان تعداد کنش ترغیبی دو زیارت قرابت وجود داشته و تعداد کنش اظهاری در زیارت امین اللّه تقریباً بیش تر است. در زیارت امین اللّه دو کنش تعهدی و اعلامی به صورت بارز مشاهده نشده است. نتایج تحلیل زیارت امام رضا(ع)، حاکی از استفاده فراوان از کنش های عاطفی است تا از این طریق احساسات و منویات قلبی زائر بیان گردد و ارتباط قوی تری ایجاد گردد. اما در زیارت امین اللّه به نوعی بیان احساسات را با کنش های اظهاری و ترغیبی شکل می دهد تا از این طریق هم به هدف مقدماتی زیارت که نفس زیارت کردن است، برسد و هم به هدف غایی که اظهار منویات قلبی به گونه ای عام تر است که شامل تمام ائمه اطهار: شود، نایل گردد.
بررسی رمان طوبا و معنای شب از شهرنوش پارسی پور بر اساس نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۱
145 - 176
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی رمان طوبا و معنای شب نوشته شهرنوش پارسی پور (1368) در چارچوب نظریه داغ ننگ؛ چاره اندیشی برای هویت ضایع شده (اروینگ گافمن، 1963( می پردازد. در نظریه گافمن روابط افراد در زندگی روزانه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این رمان، که روایتگر زندگی طوبا از اواخر دوره قاجار تا دوره پهلوی است به روابط میان شخصیت ها از نگاه گافمن پرداخته می شود. پژوهش با رویکرد توصیفی -تحلیلی انسانشناسانه تلاش خواهد کرد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که کدام مضمون داغ ننگ گافمن در این رمان کرد بیشتری دارد. براساس نتایج تحقیق، مهمترین داغ ننگ و برچسب زنیها در رمان طوبا و معنای شب، احساس بی هویتی یا هویت باختگی، انزجار، طرد شدگی، جریان ستیزی، دگراندیشی اجتماعی و شک در باورداشت شخصیت طوباست که اغلب بنمایه های روانی و فرهنگی دارد. داغ بی اعتباری، دودلی، احساس شومی سرنوشت، ناامنی، وسواس و عقده حقارت و در پی آن، بر انگیختگی حس کین توزی و انتقام است که بیش از هر چیز دیگر طوبا یعنی راوی داستان را در بر می گیرد.
«مطالعه مولفه های زیباشناسی طبیعت بر اساس نگرش مکتب رمانتیک انگلیس به طبیعت»
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
7 - 31
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش هدف این است که مولفه های زیباشناسی طبیعت با توجه به نگرش به طبیعت در شعر و نقاشی رمانتیک انگلیس مطالعه و واکاوی شود. پرسش ها از این قرار است: رابطه طبیعت و هنر به چه صورت هایی بیان می شود؟ طبیعت در آثار شاعران (وردزورث و کولریج) و نقاشان رمانتیک (کانستبل و ترنر) انگلیس چگونه تصویر شده است؟ بر اساس آن زیباشناسی طبیعت دارای چه تأکیداتی می شود؟ داده ها به روش توصیفی –تحلیلی مطالعه می شود و این نتیجه را نشان می دهد مکتب رمانتیک انگلیس خود به جهت فردیت گرایی و تنوع دیدگاه شاعران و نقاشان از نوعی طیف نمایی نسبت به طبیعت بهره مند است. جنبه ذهنی و من تغزلی نسبت به عینیت طبیعت وزنه بیشتری در آثار رمانتیک های منتخب این پژوهش دارد. اگر بخواهیم مسائل زیباشناسی را از قاب هنر انتخاب کنیم، به دلیل سلطه همین جنبه ذهنی است. «زیبا شناسی طبیعت» به عنوان شاخه ای از زیباشناسی به معنای عام آن می تواند مقتضیات خود را در باب بحث درباره طبیعت رام، انرژی مثبت عناصر طبیعی، ارزش ذاتی طبیعت، ذهنی بودن درک زیبایی عینی، وجه مابعدالطبیعی آن، نیروهای وحشی و کنترل ناپذیر آن، نقش طبیعت در رشد ذهنی و تربیت زیباشناختی انسان را بر اساس نگرش رمانتیک ها تنظیم کند.
تحلیلی بر ساده نویسی در عاشقانه های عمران صلاحی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
44 - 57
حوزههای تخصصی:
عمران صلاحی از جمله شاعرانی ست که زبان ساده ای در اشعارش دارد و می توان وی را در زمره شاعران ساده نویس به شمار آورد. بخش عمده ای از اشعار او عاشقانه های وی است که مختص به دوران خاصی نیست و در تمامی مجموعه شعرهایش دیده می شود. در این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته، ساده نویسی در عاشقانههای صلاحی بررسی می گردد. ساده نویسی های عاشقانه شاعر، در سه حوزه ساختاری و زبانی، بلاغی و محتوایی بررسی شده است. در بخش ساختاری و زبانی: بیان مستقیم، سادگی تعبیر و بیان، کوتاه نویسی، نقش هم نشینی کلمه در شعر، بهره گیری از زبان محاوره، عدم استفاده از واژه های دشوار، نزدیکی اجزای اصلی جمله به یکدیگر، شروع مؤثر و پایان بندی غافل گیرکننده و در بخش بلاغی: پارادوکس، ایجاز، تشبیهات رایج و روزمره و آنِ شاعرانه و در بخش محتوایی: توجه به زندگی روزمره و تصاویر ملموس، جزئی نگری و بهره گیری از سوژه های به ظاهر بی اهمیت تحلیل شده است. نتیجه اینکه ساده نویسی عمران صلاحی که منجر به برقراری مؤثر با مخاطب شده است، باعث نشده تا نوشته های وی را سطحی جلوه دهد، بلکه همواره از ارزش ادبی برخوردارست. وی که توجهی توأمان به زبان و محتوای شعرش دارد، این روند را در تمامی ادوار شاعری اش در قالب کلاسیک و نو مورد استفاده قرار داده، تنوع موضوعات در اشعار وی از جمله موضوعات عاشقانه، مشهود است.
مطالعه تطبیقی جایگاهِ اجتماعیِ زنان در داستان های کوتاه دهه 20 از منظر فرانقش تجربیِ زبان در رویکرد نقش گرایی هلیدی «با تمرکز بر داستان های کوتاه بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
239 - 270
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا بر این نکته تأکید دارد که زبان ابزاری اجتماعی است و به آن دسته از کنش های انسانی می پردازد که بر انتقال معنا با کمک زبان اشاره دارد. هلیدی، زبان را نظامی از گزینش های واژگانی می داند که گویشور در سطوح سه گانه با توجه به بافت موقعیت از آن استفاده می کند. زبان با توجه به ضرورت های اجتماعی و محیط پیرامون تشکیل می شود و به سامان دهی معنی می پردازد. این کارکرد زبان در زبان شناسی نقش گرا فرانقش نامیده می شود. فرانقش های زبان عبارت اند از: فرانقش اندیشگانی که از این فرانقش برای واکاوی و تحلیل متن استفاده می شود؛ فرانقش بینافردی که هدف آن شروع یا ارتقای روابط برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران، بیان نظرات، اصلاح یا تغییر آن هاست؛ فرانقش متنی که وظیفه متناسب سازی پیام با توجه به دیگر عوامل متنی و برون متنی را داراست. پژوهش حاضر تلاش می کند به شیوه توصیفی - تحلیلی به این پرسش ها پاسخ دهد که با توجه به جامعه آماری پژوهش، در ساختار متنی داستان های کوتاه دهه 20، هر کدام از فرآیندهای زبانی چه کارکردی دارند؟ و با توجه به مبانی مطرح در فرانقش اندیشگانی و دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان های کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از زن و جایگاه اجتماعی وی در این مقطع تاریخی ترسیم کرده اند؟ ادبیات داستان کوتاه با تأکید بر منش رئالیستی و واقع گرایانه خود همواره به دنبال تعریف جایگاهی برای حضور زنان و همچنین رهایی خود از محدودیت های جنسیتی و خوانش های مردسالارانه بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد هر کدام در ساختار متنی داستان های کوتاه خود از انواع مختلف فرآیندهای زبانی برای ترسیم جایگاه اجتماعی مثبت زنان بهره گرفته اند.
نقد روش شناسی و مقایسه تطبیقی و تحلیلی شیوه های جاسوسی براساس هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی با تأکید بر داستان «پادشاه جهود» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
۲۰۶-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
نقد روش شناسی و تحلیل آثار ادبی از موضوعات مهم در حوزه آثار علمی و پژوهشی است که می توان به تأثیر بینامتنی متون ادبی به ویژه در ادبیات داستانی پی برد و شباهت ها و تفاوت ها و میزان تأثیرپذیری آنان از یکدیگر را نقد و بررسی کرد. در پژوهش حاضر، نگارندگان کوشیده اند با استفاده از روش تحلیل محتوا و مقایسه تطبیقی، یکی از شگردهای جاسوسی در جنگ را در هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی «پادشاه جهود و نصرانیان» در مثنوی و حیات الحیوان دمیری، «بوم و غراب» در کلیله و دمنه، «نبرد فیروزشاه با هیطالیان» در تاریخ طبری، «شغاد و رستم» در شاهنامه فردوسی، «نبرد زبا و جزیمه» در تاریخ بلعمی، «بی بی ستی و ابومسلم» در ابومسلم نامه نقد و بررسی و تفاوت ها و شباهت های این متون را ارزیابی کنند و از طریق تحلیل محتوای داده های داستانی، پی رنگ واحد آن ها را به وضوح نشان دهند. نتایج نشان داد که شیوه جاسوسی در داستان پادشاه جهود و نصرانیان در مثنوی و حیات الحیوان از حیث ساخت و محتوا قوی تر از سایر داستان هاست، زیرا شیوه نفوذ در آن بر پایه نوعی جنگ شناختی است که بدون هیچ درگیری نظامی با هدف تسلط بر قدرت شناخت و نشانه گرفتن باورهای دینی دشمن توانسته است در بین ترسایان اختلاف ایجاد کند و آنان را نابود سازد؛ اصلی که در داستان های دیگر رعایت نشده است.
مفهوم «وحدت» در مثنوی های مولانا و بیدل دهلوی بر اساس استعاره ها ی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
143 - 183
حوزههای تخصصی:
مفهوم «وحدت» یکی از مفاهیم انتزاعی، مبهم و بنیادی در حوزه عرفان و فلسفه است و استعاره عمده ترین و مهم ترین محملی است که شعرای عارف، از جمله بیدل دهلوی و مولانا، برای ملموس کردن مفاهیم انتزاعیِ عرفانی همچون «وحدت» از آن بهره برده اند. در این پژوهش تلاش شده است تا بر اساس نظریه استعاره شناختی، مفهوم «وحدت» در مثنوی های این دو شاعر بزرگ (عرفان، طلسم حیرت، محیط اعظم، طور معرفت و مثنوی معنوی) بررسی و تحلیل شود و پس از شناخت انواع و کارکردهای شناختی استعاره ها، دیدگاه و اندیشه بیدل و مولانا از خلال آن ها تبیین شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مولانا بیشتر از استعاره های مربوط به امور طبیعی، در دسترس و مذهبی استفاده کرده است؛ اما بیدل از استعاره های مربوط به مصنوعات بشری بیشتر بهره برده است. بر این اساس هدف اصلی مولانا مطابق با اغراض تعلیمی او از به کارگیری استعاره، بیشتر تفهیم «وحدت» به مخاطب است؛ اما بیدل در کنار آن به دنبال هنرنمایی و مضمون پردازی نیز بوده است. هر دو شاعر تحت تأثیر محیط جغرافیایی، شیوه زندگی و تجربیات زندگی خود تأکید بیشتری بر استفاده از برخی استعاره ها داشته اند.
کهن الگوها در ادبیات کودک: بررسی حکایت های بُهلول (1399) بر پایه ی نظریات یونگ و لطف آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها در ادبیات کودک جایگاه ویژه ای دارند و نقش مهمی را در رمزگشایی از دلالت های معنایی آن ها بازی می کنند. هدف از این پژوهش آن است که با بررسی کتاب تصویری حکایت های بُهلول (1399)، نقش کهن الگوها را در رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان تبیین کند. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی است و داده ها با استفاده از نرم افزار 25 SPSS ارزیابی شده اند. پژوهشگر با «روش پژوهش اصیل خلاق» و تلفیق نظریه های «فرایند فردیت» یونگ و «رشد اخلاقی دینی» لطف آبادی به نقد کهن الگویی اثر برگزیده می پردازد. یافته ها نشان می دهند که کهن الگوی «پیر خردمند» نسبت به سایر کهن الگوهای یونگی و «خوش خویی» در میان آموزه های اخلاقی بالاترین بسامد را در حکایت های بُهلول دارند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آگاهی تصویرگر و نویسنده از دنیای کودکان موجب رسایی ارتباط تصویر، متن و تعامل پویای مخاطبان شده است. برای بررسی نقش کهن الگوها در متون پارسی ادبیات کودک بهتر است از دیدگاه های روان شناسان ایرانی که ریشه در فطرت بشری و حکمت الهی دارند، در کنار نظریه های روان شناختی غربی بهره گرفت.
انتساب سه رباعی از عارف ایجی به خیالی بخارایی در تذکره لطائف الخیال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲۳
1 - 20
حوزههای تخصصی:
یکی از شاعران فصیح دوران صفوی که صاحب لطائف الخیال (تألیف: 1076 - 1078 ق.) از او یاد کرده، عارف ایگی/ ایجی (976 1035 ق.) است. مؤلّف لطائف الخیال پس از ذکر عارف ایجی اصفهانی، از خیالی اصفهانی، که از رهگذر اشعاری که از او آورده، پیداست مراد او، خیالی بخارایی/ هروی (م: حدود 850 ق.)، از شاعران غزلسرای سده نهم هجری و معاصر الغ بیگ (حک: 850 853 ق.) بوده، سخن گفته و یازده بیت از غزلیات و سه رباعی را به نام خیالی اصفهانی آورده است، حال آنکه نگارنده دریافت که شش بیت، یعنی سه رباعی، از مجموع این هفده بیت، در منابع به نام عارف ایجی آمده است. در نوشتار حاضر، با روش توصیفی تحلیلی به این مسئله کانونی، یعنی واکاوی انتساب اشتباه سه رباعی از عارف ایجی به خیالی اصفهانی از سوی صاحب لطائف الخیال، پرداخته شده است، تا به دو پرسش ، یعنی تبیین ضرورت مشخّص کردن انتساب سه رباعی از عارف ایجی به خیالی بخارایی در این تذکره و نیز دلایلی که می توان بر نادرستی نسب خیالی اصفهانی در لطائف الخیال ارائه داد، پاسخ داده شود. همچنین در بخش سوم مقاله، به هدف پژوهش حاضر، یعنی بررسی کامل اشعار خیالی اصفهانی در این تذکره، پرداخته شده و از رهگذر منابع نشان داده شده که جدای از یازده بیت که از خیالی بخارایی است و به اشتباه به نام خیالی اصفهانی آمده، سه رباعی هم از عارف ایجی، در لطائف الخیال به خیالی اصفهانی نسبت داده شده است.
مولفه های زبان زنانه در نمایش نامه کوروش کبیر از پری صابری بر پایه نظریه لیکاف
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
149 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تبیین نظریه زبان زنانه لیکاف و بررسی آن در نمایش نامه «کوروش کبیر» از پری صابری است. مسئله اصلی پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی فراهم آمده، بازشناخت و تحلیل مؤلفه های زبان زنانه بر اساس الگوی لیکاف در نمایش نامه مذکور است. اهمیت این پژوهش به جهت نظریه زبان شناسی جنسیت لیکاف و نیز ارزش ادبی نمایش نامه کوروش کبیر است. مهم ترین پرسش آن است که در این اثر کدام شاخص های زبان زنانه الگوی لیکاف وجود دارد؟ فرضیه آن است که اغلب مؤلفه های زبان زنانه لیکافی در نمایش نامه مذکور وجود دارد و قابل بررسی است. بر اساس برآیند کلی پژوهش که اثر را در سه سطح زبانی (واژگانی و نحوی)، ادبی، و فکری ارزیابی کرده؛ و با توجه به تعداد اندک شخصیت های زن نمایش نامه در برابر مردان (4 شخصیت زن در برابر 29 شخصیت مرد)؛ علاوه بر آنکه بسیاری از مؤلفه های زبان زنانه در این اندک شخصیت های زن یافت می شود، زبان کلی اثر نیز تحت تأثیر زبان نمایش نامه نویس زن، دارای شاخص های برجسته زنانه است. این موارد که در زبان مردان نیز دیده می شود، توسط هم خوان و هم خوانان به عنوان راویان، و نیز در بیان صحنه بیش از پیش خودنمایی می کند، گویی صابری اسطوره کوروش کبیر را با بیانی دراماتیک و سرشار از مؤلفه های زبان زنانه آفریده است. برای مثال در این اثر تشدیدکننده ها، تکرار واژگان، جملات دعایی، زبان شاعرانه و تن محوری بسامد بالایی دارد.
جستاری در گونه ها و کارکردهای استعاره هستی شناختی در دفتر اول مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
65 - 86
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی اثری عرفانی و زاییده تحول روحی مولاناست؛ این کتاب دربردارنده مفاهیم انتزاعی و مجرّد است که مولانا با ابزار زبان، به گونه ای این مفاهیم را بیان کرده است تا برای مخاطب فهمیدنی باشد؛ زبانی که در آن، مفاهیم ذهنی و انتزاعی به صورت مفاهیم عینی و محسوس تبیین می شود. اواخر قرن بیستم، نوعی تازه از استعاره در زبان شناسی شناختی با عنوانِ استعاره مفهومی مطرح شد. به باور زبان شناسان شناختی به کمک این استعاره که در زبانِ روزمره مردم جاری است مفاهیم انتزاعی و ذهنی، عینی و محسوس می شود. در این نوع استعاره، حوزه مفهومی مقصد که انتزاعی و مجرّد است، با کمک تجربیاتِ روزمره و به تأثیر از فرهنگ در حوزه مبدأ به صورت عینی و فهم پذیر بیان می شود. استعاره مفهومی سه گونه است: هستی شناختی، ساختاری و جهتی. استعاره هستی شناختی خود سه نوع است: استعاره «هستومند»، «ظرف» و «شخصیت بخشی». بین زبانِ عرفانی که رمزی و استعاره گونه است و استعاره مفهومی، ویژگی مشترکی وجود دارد؛ درواقع به کمک هر دو، مفاهیم مجرّد و انتزاعی برای تفهیم بهتر مخاطب به امور محسوس و فهم پذیرتر تبدیل می شوند. با بررسی مثنوی ازنظر هستی شناختی دیده شده است که مولوی مفاهیم انتزاعی و بنیادین مانند «دل، عشق، عقل، فقر، هستی و نیستی» و... را گاهی به صورت مادّه و شیء و گاهی به صورت ظرف و مکان و گاهی نیز با کمک تشخیص و جاندارانگاری به صورت عینی و فهم پذیرتر تبیین می کند
مقایسه سبکی هجویات ،سنایی،انوری و جمال الدین اصفهانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هجو یکی از انواع شعر غنایی به شمار می رود و مانند هرگونه ادبی دیگر دارای ویژگی هایی است که آن را از گونه های دیگر جدا می کند. پژوهش حاضر در حوزه ادبیات غنایی و با هدف مقایسه سبکی هجویات در شعر سنایی غزنوی، انوری وجمال الدین عبدالرزاق اصفهانی که ازشاعران بزرگ سده ششم هجری و سبک سلجوقی هستند، صورت گرفته است. در این پژوهش به شیوه کاربرد اوزان عروضی،صور خیال، قالب های شعری ،ایدئولوژی و واژگان گزیده شامل استفاده از نام های جانوران در هجو، استفاده از ساخت مصغر، هجوهای پنهان و آشکار ، به کارگیری واژه های تابو و نیز استفاده از آیات قرآنی در هجو و هجوهای پنهان و آشکار، شخصی و اجتماعی در شعر این سه شاعرپرداخته شده است . نتایج به دست آمده بیانگر آن است که زبان جمال الدین درهجو از سنایی و انوری عفیف تراست،اما هجویات سنایی و انوری نسبت به جمال الدین زبانی تند ،گزنده
تحلیل زاویه الرؤیه فی شعر رضا براهنی وفاروق جویده من منظار تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
9 - 36
حوزههای تخصصی:
إنّ زاویه الرؤیه من المصطلحات الأکثر أهمیّه فی الدراسات السردیّه الحدیثه؛ فهی محاوله حمیده لتقلیل تفوّق دور السارد علی النصّ وطریقه فنّیّه فاعله تُظهر نوع إدراک السارد ونظرته إلی موضوعات متداخله یستهدفها والعلاقات الّتی یقیمها مع الشخصیات الأخری. یعتنی تودوروف بالجانب المعرفیّ والفکریّ فی زاویه الرؤیه ویسخّرها طریقه فنّیّه من طرق التحکّم فی رؤی الشخصیّات خلال الأحداث المختلفه أو الإشعار بمدی إدراک السارد أمام الشخصیات الأخری. إنّ رضا براهنی وفاروق جویده من الشعراء المحدثین فی الشعر الفارسیّ والعربیّ المعاصر وهما یحتفیان بأحداث السرد وما یجری على شخصیاته من تغیّرات سلوکیّه عند صراعها مع قضایا مختلفه کما یولیان أهمیّه لمشارکه السارد فی السرد بحیث یمتلک السارد فی قصائدهما حرّیه العمل وقوّه التنقّل إلی أیّ مکان وزمان، غیر أنّه بدلاً من أن یتدخّل فی الأحداث مباشره، یلخّصها أو یحلّلها بعد حدوثها عاده. بما أنّ لنظریّه تودوروف النقدیّه فی دراسه زاویه الرؤیه أثراً کبیراً فی النقد الأدبیّ، جعل البحث الراهن هذا التأثیر الملحوظ فی ساحه التطبیق والمقارنه فی نماذج شعریّه للشاعرین الإیرانیّ والعربیّ الحدیثین، وصولاً إلی رؤی السارد الجوهریه إزاء القضایا المتصارعه الّتی یعیشانها فی عالمهما الحقیقیّ والتخییلیّ. لقد انتهجت هذه المقاله المنهج الوصفیّ – التحلیلیّ وترمی إلی دراسه أنماط زاویه الرؤیه فی شعر فاروق جویده ورضا براهنی من منظار تودوروف مرتکزه علی دعائم المدرسه الأمریکیّه للأدب المقارن. تفید نتائج البحث بدینامیه ثلاث تقنیات رئیسه اعتبرها تودوروف فی تصنیف أنواع زاویه الرؤیه، منها تقنیه "الرؤیه من الخلف" الّتی تمتاز فی شعر فاروق جویده بانهماک السارد فی التعبیر عن عمق الموضوع، وبالعکس یبادر السارد إلی الهرب منه فی شعر رضا براهنی. تمتاز تقنیه "الرؤیه مع" فی شعر رضا براهنی بتعایش السارد السلمیّ مع الشخصیه أو مشارکته فی شؤون حیاتها وتأتی فی شعر فاروق جویده فی موضع نقاش السارد مع الشخصیه واستجوابها تجاه تصرّفاتها وأفکارها. أمّا تقنیه "الرؤیه من الخارج" فتقترب فی شعر رضا براهنی من حاله إخفاء السارد الحقیقه بتعمّد وتدلّ فی شعر فاروق جویده علی حاله عجزه عن اکتشافها.
« La Parure », une pyramide renversée de « Cendrillon »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The human life is always influenced by events, circumstances, that are, in turn, the result of one's point of view and vision of the world. For a long time, literature has been the polisher of the human soul and spirit. One of the points in the intellectual evolution of man was the period of the Renaissance. Like an earthquake whose the greatest impact that took place in the 19th century with the Industrial Revolution. The basis for such mutations is clearly visible in the works of the post-Renaissance era. Where the structures of the stories change under the influence of the author's thoughts, another new novel is made in human poetics with names such as Balzac, Flaubert, Maupassant, etc. In the shadow of these mutations, we are witnessing the reversal of philosophies accepted for a long time. What Charles Perrault, according to the philosophy of "transcendence", said in the 17th century, Maupassant repeats with a different look from Kant's "transcendental" thought. La Parure is a new outfit dressed by Maupassant in Cinderella; in other words, it is hypertext on the hypotext. The study of levels and narrative patterns proves the similarity of structures and the difference in meaning in these stories. Maupassant, aware of the changes in his transitional time, conveys a new concept from a new philosophy, to the people of the time but with a frame accustomed to that time so that readers can easily comprehend and understand it.
بازنمایی سیمای اسطوره ایرانی «پری» در منظومه «دیو و پری» اثر آندری پادولینسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تصویر پری؛ به عنوان یک اسطوره ایرانی در منظومه دیو و پری اثر آندری پادولینسکی (1886-1806) و حرکت هنری آن می پردازد. توجه به این کهن الگو با ماهیت جهانی این اسطوره توضیح داده می شود که طیف گسترده ای از معانی فرهنگی را آشکار می کند و حامل معنایی جهانی است. این امر به وجود تصویر پری در آثار ادبی روسی در زمان های مختلف بازمی گردد. پری در منظومه دیو و پریِ پادولینسکی؛ موجود بالدار زیبایی است که در بهشت زندگی می کند. آنگاه که به زمین فرود می آید در فراق وطن متروک سوگوار است و حامل ایده توبه واقعی به عنوان نجات و بازگشت به بهشت است. تصویر دیو در تقابل با تصویر پری شکل می گیرد. خاستگاه شکل گیری تصویر پری در ادبیات روسیه به ترجمه شاعرانه داستان شرقی لاله رخ توماس مور شاعر ایرلندی بازمی گردد که توسط واسیلی ژوکوفسکی انجام شد. با وجود این واقعیت که ترجمه ژوکوفسکی ترجمه ای آزاد بود، اما بن مایه «پری رانده شده از بهشت» را به ادبیات روسی معرفی کرد. شعر عاشقانه ژوکوفسکی، گرایشی ماندگار را نسبت به این اسطوره ایرانی ایجاد کرد و به تحولات موضوعی آن انگیزه بخشید و تفسیرهای مختلفی از سیمای پری در آثار شاعران روسی قرن 19 و20 همچون پادولینسکی، پوشکین، لرمانتف، گومیلیف، یسنین ارائه ش د. در نهایت نتیجه گیری می شود که سیمای «پری» در شعر پادولینسکی، عاری از دریافتی اگزوتیک (شگفت باور) از «دیگری» است و این اسطوره در حرکت هنری خود، از مسیری که بدرستی روشن نیست، از ایران به صورت غیرمستقیم به همسایه شمالی خود روسیه رسیده است
Impacts of the Constructivism Approach on English Learning in Senior Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Abstract According to the importance of cooperative learning based on constructivism in better learning of the material, which has been demonstrated in many types of research, these techniques make students exchange information and opinions, help each other and get help. Cooperative learning and the conduction of constructivism in learning, increase group cohesion and enable students to interact with others and examine learning from all aspects. To conduct this research, 30 senior students with the age range of 16 to 18 and based on the English level proficiency test to ensure the same language level of them, were selected. Then the target students were divided into two experimental and control groups and the pre-test was taken from them. After grouping, English language teaching was done to the students of the experimental group based on constructivism and cooperative learning, and after a certain period (five weeks), a post-test was taken from them, and Stephen's cooperative learning questionnaire (2007) was given to the students, and then the data was collected and analyzed and T-Test, ANOVA, paired sample test were conducted. The most important findings, in the present research in the first stage, were the impact of constructivism and cooperative learning on English learning of the students who were trained and achieved the most effective cooperative learning techniques, and in the second stage recognized that students use the technique of group dynamics and then feedback and doing project work respectively based on Stephen's cooperative learning questionnaire (2007).
مطالعه آئین ازدواج در دو حماسه جهانی شاهنامه و رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
69 - 90
حوزههای تخصصی:
ازدواج از موضوعات بحث برانگیز در آثار حماسی جهان است. ازدواج در آثار حماسی دارای فرجامی خوش و گاهاً غم انگیز است که موجب شورش، جنگ و خونریزی، نابودی پادشاهان می گردد. ازدواج سنگ بنای هر جامعه ای است که تأمین کننده نیازهای روانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی انسان است و در عین حال یک پدیده فرهنگی است که نزد هر ملّتی رنگ خاصّی به خود گرفته است. پژوهش حاضر با روی کردی توصیفی- تحلیلی و خوانشی تطبیقی به روش آمریکایی به بررسی بن مایه ها و آیین ازدواج در شاهنامه و رامایانا پرداخته است. با توجّه به اهمیّت نتیجه اسطوره ها و حماسه ها در دنیای کنونی و انتقال آداب و رسوم و فرهنگ هر جامعه ای، ضرورت این پژوهش احساس شد. حاصل از این پژوهش دست یابی به بن مایه های همانند آزمون ازدواج، آداب و رسوم ازدواج، پیشگامی و آزادی دختر در ازدواج و برون مرز همسری است. در شاهنامه بسامد برون مرز همسری بیشتر از رامایانا مشهود است که همین امر باعث سفر و جستجوی پهلوانان شده است. در واقع آئین ازدواج در ایران با توجه به نوع آن موقّتی یا پایدار بودن آن شامل رسومات مختلفی است. و در فرهنگ مردم هند بیشتر با آئین های مذهبی همراه است. به طور کلی بن مایه ها و اساس اولیه ازدواج در شاهنامه و رامایانا دارای وجوه مشترک و متفاوتی است که در میان آن برون مرز همسری و آزمون ازدواج دارای اشتراکات فراوانی در این دو فرهنگ است. هر دو فرهنگ تلاش داشته اند تا هدف از سفرهای پهلوانان خود را توجیه کنند و از جانب دیگر بر انتخاب همسر توسط زن اصرار داشته اند.
اللیل، معرض الصور البصریه الرمزیه المتشابهه فی شعر فروغ فرخزاد ونازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
115-137
حوزههای تخصصی:
دراسه الشعراء فی الأدبین العربی والفارسی بنظره مقارنه تکشف عن زوایا لازالت مجهوله للأدباء والنقاد وتسلط الضوء علی أمور لها أهمیه عند الدارسین؛ ومن هذا المنظار یهدف هذا البحث إلی أن یقارن، شعر شاعرتین شهیرتین إحداهما فروغ فرخزاد فی الأدب الفارسی وثانیتهما نازک الملائکه فی الأدب العربی فی معالجتهما لظاهره اللیل ودراسه تداعیاتها فی الضمیر البشری. فلقد استحضرت الشاعرتان اللیل بنظره متشائمه باعتباره مصدر خوف؛ واستلهمتا منه کثیراً من معانیهما وصورهما البصریه والرمزیه. اعتمد البحث علی المنهج الوصفی- التحلیلی وتطرق إلی المباحث التالیه؛ أولاً: استقراء الصور البصریه والرمزیه المتشابهه عند الشاعرتین فی تصویر اللیل؛ ثانیاً: إتخاذ أربع مداخل للبحث من أربع حالات نفسیه للشاعرتین هی: الخوف، والقلق، والیأس، والتعب؛ ثالثاً: توضیح الصوره البصریه عند کل منهما فی کل مدخل؛ رابعاً: شرح الدلاله الرمزیه لکل صوره عندهما کل على حده. تشیر نتائج هذه الدراسه إلی أن الشاعرتین تشابهتا فی تصویر صور اللیل فی خمس نقاط؛ الأولى: وجدت الشاعرتان اللیل خیر ما یعبر عن عواطفهما وأحاسیسهما الأنثویه المتقلّبه؛ الثانیه: استحضرت الشاعرتان اللیل لتعبّرا به عن نظرتهما السلبیه للحیاه؛ الثالثه: استعانت الشاعرتان بالعین الباصره فی تصویر مَشاهد لیلیه بشخصیاتها وأحداثها؛ الرابعه: استخدمت الشاعرتان رموزاً متشابهه تماماً فی معان متشابهه هی: رمز الذئب للخوف، ورمزا الصراصیر والضفدعه للتعب، ورمزا الستار والسراج للقلق، ورمزا العصفور والشهاب للیأس.
الدیمقراطیه الأدبیه فی فکره محمدعلی جمال زاده ومیخائیل نعیمه على ضوء نظریه المقارنه المرتکزه على ماقبل التخصصات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
139-166
حوزههای تخصصی:
آراء محمد علی جمال زاده اللغویه والأدبیه کرائد القصه القصیره الفارسیه فی مقدمه مجموعته القصصیه المعنونه ب یکی بود یکی نبود(کان یاماکان)تحتوی على مفاهیم أهمها مفهوم الدیمقراطیه الأدبیه، والتی اعتبرها کثیر من النقاد بیان الأدب الفارسی الجدید. سهوله الفهم لعامه الناس واستخدام اللغه العامیه واختیار الشخصیات القصصیه العادیه من اهل الشارع والسوق و من مختلف الطبقات المجتمع، ووصف عادات الناس وتقالیدها، بساطه الکتابه وسلاستها وتعزیز اللغه الفصحى والحفاظ على التراث اللغوی وإلخ، أهم مظاهر الدیمقراطیه الأدبیه التی أشار جمال زاده إلیها فی هذا البیان. یمکن استنباط مثل هذه الآراء فی أعمال الکاتب العربی الکبیر ورائد القصه القصیره العربیه میخائیل نعیمه وآراءها اللغویه والأدبیه. نسعى من خلال الورقه البحثیه إلى دراسه المفاهیم المرکزیه لمقدمه مجموعه جمال زاده القصصیه فی وجهات النظر الأدبیه واللغویه لمیخائیل نعیمه بناءاً على المنهج الوصفی التحلیلی وفی ضوء نظریه المقارنه المرتکزه على رؤیه ماقبل التخصصات لسزار دومینغز وهان ساسی وداریو فیلانو. أظهرت نتائج البحث أنّه بإمکاننا استنباط المفاهیم المرکزیه للدیمقراطیه الأدبیه فی آراء میخائیل نعیمه اللغویه والأدبیه مع اختلاف أنّ آراء نعیمه لم یتم جمعها فی عمل بعینه بل تشتّتت فی معظم أعماله ویمکن استنباطها من خلال قراءه أعماله المختلفه. تتجلّى ذروه هذه المفاهیم فی مجموعتی یکی بود یکی نبود(کان یاماکان) وکان ماکان القصصیه تطبیقیاً. فإنّ اختلافهما الرئیسی فی هذا الصدد، ینضوی فی التفاصیل ویرتبط بطبیعه اللغه الفارسیه والعربیه وآدابهما.
نقش رویکرد بن مایه شناسی در تعیین نوع ادبی روایت های داستانی (مطالعۀ موردی: داراب نامه، قران حبشی و مسیب نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
73-35
حوزههای تخصصی:
دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینه کاربرد نظریّه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجّه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود. دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینه کاربرد نظریّه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجّه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود.