فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۸۱ تا ۲٬۹۰۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۸
85 - 101
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی مفهومی مربوط به دوران معاصر است. انسان سنتی در سایه معنایی می زیست که برآمده از دین و اسطوره بود، و انسان مدرن معنا را در علم و عقل و پیشرفت جست و جو می کرد، اما انسان معاصر – مشخصاً از جنگ جهانی دوم به بعد – با رد فرا روایت های پیشین در برهوت بی معنایی سرگردان است. بحرانِ معنا، دل مشغولی اصلی روزگار کنونی است. مسأله اصلی این پژوهش، چگونگی درمان پیشنهادی دردِ بی معنایی با رجوع به اندیشه های مولوی(604-672 ه.ق) و اکهارت تُله (1948- م) است. یدین منظور آراء آنان در این باب به روش توصیفی-تحلیلی مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مولوی، عامل اصلی گم گشتگی و بی معنایی انسان را خودی می داند و عشق را فراگیرترین درمان برای بیماری های وجودی معرفی می کند. عشقی که با پدیدار کردن شور زندگی و شیرینی هستی و هم چنین غنیمت شمردن وقت و ایجاد نگاهی نو در جانِ عاشق، بی معنایی را از میان برمی دارد. تُله، ذهن شرطی شده، تفکر قالبی، اسارت در مفهوم زمان و هویّت غیر اصیل را عوامل اصلی ایجاد بحرانِ معنا در روزگار معاصر می داند و برای حلّ این بحران، زیستن در لحظه حال را توصیه می کند. خدا در مرکز توجه مولوی است؛ اما برای تله، انسان اصل است. نفسِ مورد نظر مولانا با ذهنِ مورد نظر اکهارت شباهت دارد. عشقِ مولوی، آسمانی و معطوف به حضرت حق، و عشقِ تله، معطوف به هستی و تمامی موجودات است. هر دو عشق را موجب یگانگی با هستی می دانند.
پدیدارشناسی مکان و تخیل در داستان های زندان رضا براهنی بر اساس دو رویکرد «شولتز» و «باشلار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی مکان شاخه ای از پدیدارشناسی است که درباره مکان به عنوان یک پدیدار توجه می کند. مکان ها در پدیدارشناسی، شخصیت و روح دارند که توسط عناصر معماری و اشیائی که در مکان قرار می گیرند، خود را به انسان ها نشان می دهند. شناخت شخصیت و روح مکان سبب ایجاد حس مکان می شود. بر اساس ویژگی های فردی، حس مکان در انسان ها متفاوت است. پدیدارشناسی تخیل به مکان ها از نظر رابطه آن ها با تخیل توجه می کند. در تحلیل پدیدارشناسی مکان و تخیل داستان زندان، به مکان زندان توجه می شود تا با توجه به حس مکان، نحوه تعامل شخصیت داستان با زندان مشخص شود. در این پژوهش تلاش شده است تا مکان زندان در آثار داستانی رضا براهنی بررسی شود. رضا براهنی در داستان های «آواز کشتگان»، «رازهای سرزمین من»، «بعد از عروسی چه گذشت؟» و «چاه به چاه» به مکان زندان پرداخته است. در این داستان ها مکان زندان، سلول های انفرادی است. عناصری مانند «چشم بند» و «صدا» در این داستان ها حضور پررنگ دارند. زندان در داستان های براهنی به کمک ایجاد هویت و دیگری سازی آمده است. شخصیت های داستان ها برای فرار از درد ناشی از شکنجه گاه به مدد ادبیات و گاه از طریق خاطره، تخیل را فرامی خوانند و لحظات مشقت بار شکنجه را قابل تحمل می کنند.
تحلیل سپهر نشانه ای شعر «در آستانه» احمد شاملو بر اساس نظریه یوری لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«سپهر نشانه ای» اصطلاحی ابداعی در نظریه یوری لوتمان است و بر فضای انتزاعی محصوری دلالت دارد که نشانه ها تنها درون آن معنا می یابند. آنچه درون مرزهای این سپهر قرار می گیرد واجد فرهنگ و نظم درونی است و خارج از آن فضای فرانشانه ای یا غیرنشانه ای را تشکیل می دهد که دچار بی نظمی و آشوب است و نشانه-معناشناسی در آن تعریف پذیر نیست. لوتمان معتقد است بر اثر سازوکارهایی همچون طرد و جذب در مرزها، سپهر نشانه ای همواره در حال تغییر است. «در آستانه» از احمد شاملو شعر بلندی است که در اواخر عمر او سروده شده است و جمع بندی فلسفی و اعتقادی او را در خصوص زندگی، مرگ و وضعیت پس از مرگ در خود جای داده است. در مقاله حاضر با به کارگیری نظریه نشانه شناسی فرهنگی لوتمان به تحلیل سپهر نشانه ای این اثر پرداخته شده است. تحلیل های انجام شده نشان می دهد شاملو عناصر متافیزیکی را از سپهر نشانه ای طرد کرده، مرز تمایز خود با طبیعتِ غیرانسانی را پررنگ نموده و با تهی کردن سپهر نشانه ای از عناصر طبیعی و فراطبیعی، میدان را برای محوریت یافتن نقش انسان و برجسته نمودن جایگاه او مهیا کرده است.
تحلیل مهارت های شناختی رمان رضوی بیدارم کن بر پایه تفکّر انتقادی لیپمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
102 - 123
حوزههای تخصصی:
رمان های برگرفته از فرهنگ اسلامی در ادب فارسی با هدف پردازش جنبه هایی از آموزه های تربیتی و گونه هایی از مهارت های گونه های تفکّر پدید آمده اند که می توان از آنها در اجتماع پژوهی استفاده کرد و به یاری آنها به جنبه های بیشتری از فلسفه وجودی انسان و گونه های تفکّر دست یافت. رمان رضوی بیدارم کن از فریبا کلهر با الگوی شخصیت امام رضا(ع) مبتنی بر بایدها و نبایدهای اخلاقی و آموزه های شناختی است که مهارت های تفکّر انتقادی را مانند خوداصلاحی، دگراصلاحی، داوری صحیح و تأثیر و تفسیر زمینه متن در بر دارد. پژوهش حاضر با هدف تبیین مهارت های تفکّر انتقادی در رمان رضوی بیدارم کن بر پایه تفکّر انتقادی لیپمن با رویکردی توصیفی تحلیلی انجام شده است. دستاورد پژوهش، دستیابی به مهارت های تفکّر انتقادی است که می تواند مخاطب را با بیان استدلال های منطقی، برخورداری از انعطاف در برخورد با روش های جدید و تکیه بر شرایط نامتعارف به درک صحیحی از متن برساند. فراشناخت متن، مرهون پرسش از تفکّر مخاطب است که وی را به شناختی فراتر از شناخت معمولی رسانده است. زوایایی از داوری های صحیح در متن رمان مشاهده می شود که تفکّر انتقادی و اصلاحی نویسنده دلیل اصلی آن است؛ چنانکه تفکّر و استدلال مخاطب (نوجوان) را به چالش کشیده است و وی را به درکی صحیح از داوری نسبت به شخصیت امام رضا(ع) و تأثیر این داوری بر پرورش مهارت های تفکّر انتقادی او در دنیای معاصر رسانده است.
آیا فرای در نقد اتیکال ایتوس را نادیده گرفته است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
109-75
حوزههای تخصصی:
فرای متأثر از نگرش های تفسیری قرون وسطی و متعهد به آموزه های اصحاب نقد نو و تکیه بر روش شناختی ساختارگرا، نظریات بدیعی درباره چگونگی تحلیل ساختار اثر ادبی به دست داده است. او در بوطیقای ادبی خود، معنای اثر ادبی را برساخته ای از عناصر و مؤلفه هایی می داند که از زوایای چهارگانه وجه، سمبول، آرکی تایپ و ژانر می توان به آن دست یافت. در چنین چارچوبی، او مؤلفه های ایتوس، میتوس و دایانویا را عناصر اساسی برسازنده معنا بر می شمارد. اما در این میان، به نظر می رسد به شکلی درخور به ایتوس پرداخته نشده است. در این جستار ابتدا با واکاوی لوازم و عواقب نظری آنچه فرای بدان پای بند است، می کوشیم پاسخی برای این مسئله به دست دهیم که اولاً، چرا در نقد اتیکال، که الزاماً مبتنی بر ایتوس است، ایتوس کنار گذاشته می شود. در ادامه، ضمن تبیین روش شناختیِ تحلیل فرای، ایتوسِ وانهاده شده به چه شکلی در چارچوب نظری فرای نمایان می شود. در پایان مشخص می شود که ایتوس نه به واسطه ملاحظات روش شناختی، بلکه به سبب ملاحظات غایت شناختی بخشی از چارچوب نظری فرای را تشکیل می دهد.
تأملی در دو سفر خودشناسی؛ «دوردست های مبهم» از محسن نکومنش فرد و «الحب فی المنفی» از بهاء طاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوژه مهاجر در تجربه مهاجرت با پشت سر گذاشتن سردرگمی و گسست از فرهنگ خود و عدم تعلق به کشور میزبان، در صدد رسیدن به هویت حقیقی خود، فراز و فرودهای گوناگونی را پشت سر می گذارد. با توجه به لغزندگی هویت و الگوهای نظری موجود در خصوص مقوله مهاجرت در آرای هومی بهابها، پژوهش حاضر با رویکرد تطبیقی و با تکیه بر روش توصیفی_تحلیلی، درونمایه های مربوط به هویت مهاجر را در آثار «دوردست های مبهم» و «الحب فی المنفی»، در مراحلی چون مواجهه با دیگری، پذیرش و امتناع، آگاهی گسترده، بازگشت به خود و در نهایت گسست و فرجام بررسی می کند. در این آثار، شخصیت های شرقی در تعارض و تقابل با فرهنگ غرب و متناسب با تحولات درونی، درهم آمیزی با جریان دردناک جهانی و حفظ موضع ایدئولوژیک، به شناخت و درک شبکه ای از روابط جهانی دست یافته و بستری مبتنی بر واقعیت تاریخی، سیاسی و انسانی برای بیداری قلمروی از یاد رفته روان قهرمان در مرزهای ادغام شده «خود» و معنا بخشیدن به آن فراهم می کنند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد مهاجرت با گسست از فرهنگ خودی، رویارویی با فضای سرزمین میزبان و درک مکان و زمان در روند تعامل و تقابل با فضای گفتمانی «دیگری» به مثابه یک فضای روایتی مولّد_«فضای سوم»_ در آثار، به بیان تفاوت ها و تباین ها در جهان می-پردازد؛ فرآیندی که با توجه به عوامل روان شناختی و جامعه شناختیِ دیگربودگی و تحلیل عمیق مفاهیم بیگانه و بیگانگی اهمیت تازه ای به مفهوم هویت می بخشد.
حضور بینامتنی آموزه های پیامبر اسلام(ص) در نظام تعلیمی-تربیتی قابوسنامه بر اساس نظریّه ژرار ژُنت
حوزههای تخصصی:
قابوس نامه گنجینه ای پربار و پرمحتوا از دانش ها و تجربه های متنوّعی است که به کار تعلیم و تربیت می آید. عنصرالمعالی به تمام ابعاد وجودی و اجتماعی انسان و نیازهای وی توجّه کافی داشته، در این راستا از منابع مختلف بویژه قرآن، حدیث و امثال و حکم بهره ها گرفته و با تسلّط و تبحّر بالای علمی و ادبی خود، به شیوه ای منسجم و زیبا و با زبانی ساده که لازمه یک کتاب آموزشی است، آن ها را تبیین کرده است. رسوخ عناصر زبانی و اندیشگانیِ تربیتی حضرت محمد(ص) که به صورت های مختلف در قابوس-نامه تجلّی یافته است، نشانگر روابط بینامتنی مسلّم بین آن هاست. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نمودهای متنی و محتواییِ اقوال حکمت آمیز و پندآموزِ رسول اکرم(ص) و نحوه بازتاب آن در قابوس نامه بر اساس نظریّه ژرار ژنت پرداخته، به این نتیجه رسیده است که آموزه های نبیِّ مکرّم اسلام(ص) که به صورت های ضمنی، صریح و پنهان در قابوس نامه حضور یافته است، نقشی بنیادین در چارچوب فکری و تعلیمی کتاب مذکور دارد. ازلحاظ موضوعی این آموزه ها گستره متنوّعی چون مسائل اجتماعی، اعتقادی و فردی را شامل می شود و بسامد بالای تعالیم اجتماعیِ پیامبر(ص) در قابوس نامه با ماهیّت اجتماعیِ دین اسلام و تأکید پیامبر(ص) بر وحدت مسلمین تطابق کامل دارد. این پژوهش نشان داد که رابطه کلانِ هم حضوری و بینامتنی قابوس نامه با احادیث نبوی به صورت تداومِ آموزه های نبوی و جذب آن ها در راستای تکمیلِ بُعد ادبی و تربیتی کتاب بوده است.
عصر مصرف گرایی؛ نقدی بر کتاب مصرف و زندگی روزمره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی نوشتار حاضر، نقد و بررسی کتاب «مصرف و زندگی روزمره» نوشته مارک پاترسون، جامعه شناس معاصر امریکایی است که به عنوان یکی از متخصصان حوزه مصرف و جامعه شناسی شناخته می شود. اثر مزبور یکی از متون جذاب و آکادمیک به شمار می رود که با تحقیق درباره آثار مصرف گرایی در زندگی بشر معاصر نگاشته شده است. به عقیده نویسنده اثر، راز بقای نظام سرمایه داری امروزی ایجاد فاصله میان تولید و مصرف و حتی تبدیل انسان ها به موجوداتی مصرف کننده است که غالباً هویت و شخصیت آنان نیز در فرایند بازار و خرید تکوین می یابد. نوشتار حاضر با طرح دیدگاه های پاترسون به عنوان یکی از زمینه های شکل گیری جامعه شناسی مصرف می نگرد و بر این عقیده است که آراء پاترسون، بوردیو و حتی دوسرتو می تواند قوام بخش رشته مستقلی با عنوان جامعه شناسی مصرف در مراکز آکادمیک و محافل علمی باشند. مهم ترین انتقادی که می توان به آراء پاترسون وارد نمود طرح مسأله مقاومت در برابر نظم مصرف گرای امروزی است که با از قضا در زمین مصرف گرایی طراحی شده است. ناقد با واکاوی این طرح، رویکرد متفکران انتقادی و بهره گیری از ظرفیت «هنر» و «هنر انتقادی» را رویکرد مطلوب تری جهت کاستن از آثار نامطلوب مصرف گرایی می داند.
إشکالیه تلقي القرآن الکریم کنص أدبي في ضوء نظریه التلقي لـ "هانز روبرت یاوس"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن تلقی القرآن الکریم کنص أدبی، تعدّ أحد أنواع التلقیات لهذا النص فی القرن العشرین. فإن هذا النوع من التلقی له الجذور العمیقه فی التراث وبخاصه فی جهود دارسی الإعجاز، إلا أن هناک فروقا جذریا بین تلقی النص القرآنی أدبیا فی القدیم والجدید، وهذه الفروق ناشئه من المناهج التی تُستخدم لقراءه النص الأدبی وتحلیله، فإذا تلقینا القرآن کنص أدبی من منظور النظریات الحدیثه کنظریه التلقی، فسنواجه إشکالیات عده، إذ تقتضی هذه النظریه أن نتجاهل المؤلف وأن نعتبر النص مفتوحا یتشکل معناه بشکل جدلی؛ فالمعنی یتم "تفعیله" من خلال تلقیاته المتعاقبه، وهو نتاج العلاقه الجدلیه بین النص والقارئ والقراء أنفسهم طوال الأزمنه. یأتی هذا البحث بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی، لیکشف تلک الإشکالیات التی یثیرها تلقی القرآن کنص أدبی فی ضوء نظریه التلقی ل "هانز روبرت یاوس". وقد اتّضح أن مبدأ الانسجام یقدم لنا معیارا لتمییز التفاسیر القریبه والبعیده عن حقیقه القرآن ویسهم فی تأطیر تدخلات القارئ التأویلیه عند تلقیه هذا النص فی ضوء النظریات الحدیثه.
کاربست نظریه دریافت بر تحلیل مفهوم جنگ در رمان «هرس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۸
127-151
حوزههای تخصصی:
«نظریه دریافت یا پذیرش» بر نقش پراهمیّت خواننده در درک اثر و تحلیل آن تأکید می ورزد. ولفگانگ آیزر، از پایه گذاران تئوری دریافت، متن را دارای دو قطب «هنری» و «زیبایی شناسانه» دانسته و از خواننده با عنوان آفرینشگر معنای جدیدِ متن یاد می کند. متون مربوط به حوزه ادبیّات جنگ در ادبیات معاصر فارسی همواره مخاطبان خود را داشته اند؛ با وجود این، رمان «هرس» از نسیم مرعشی، با بهره جستن از درون مایه و ساختاری متفاوت، موفق شده نگاهی جدید و انتقادی به پدیده جنگ داشته باشد. مقاله حاضر، با بهره جستن از آرای آیزر، در زمینه زیبایی شناسی دریافت اثر، در ابتدا به بررسی قطب های دوگانه متن پرداخته، سپس به عناصری که توانسته اند دریافت متفاوتی را از جنگ ارائه دهند، اشاره می کند و در نهایت، به نقش کلیدی خواننده در فرآیند تولید معنای جدید و خوانش خلأهای متن می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که رمان هرس با بهره جستن از شیوه های خلاق و نوین داستان نویسی و درهم شکستن کلیشه های مربوط به مفهوم جنگ، توانسته است افق انتظار خواننده ایرانی را در ارتباط با این مفهوم و پیامدهای انسانی آن تغییر داده و پاسخ گوی ذهن پرسشگر خواننده معاصر باشد.
جلوه های آشنایی زدایی در «عبهر العاشقین» با رویکرد قاعده افزایی و قاعده کاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
81-108
حوزههای تخصصی:
بخشی از عرفان قرن ششم، حاصل اندیشه های «روزبهان بقلی» است. در کتاب «عبهر العاشقین»، روزبهان بقلی با بیان شاعرانه در قالب نثر، اندیشه پویا را با خلاقیت درآمیخته و مرزهای بین شعر منثور و نثر منظوم را درهم تنیده است. در بررسی زبان «عبهر العاشقین» در این پژوهش، مؤلفه های آشنایی زدایی در نثر او با تأکید بر آرای «لیچ» شناسایی شد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و از ابزار منابع کتابخانه ای استفاده شده است. زبان روزبهان در این کتاب، نظامی ویژه دارد و شگردهای آشنایی زدایی، قاعده کاهی و قاعده افزایی زبانی، متأثر از تجربه های عرفانی روزبهان به خوبی نمود یافته است. قاعده افزایی از طریق فرایند تکرار کلامی به شکل توازن حاصل از تکرار واژگانی است و از این میان تکرار آوایی ناقص بیشتر از تکرار آوایی کامل در قالب کلمات مسجع (متوازی و مطرف) و متجانس وجود دارد. قاعده کاهی (هنجارگریزی) نیز به عنوان عاملی در ایجاد آشنایی زدایی در قالب تشخیص و تشبیه و استعاره، پربسامدترین صور خیال در «عبهر العاشقین» است و ترکیبات واژگان که به شکل هنری و بدیع درآمیخته اند از زبان آشنایی زدایی می نمایند. تتابع اضافات و به کارگیری آیه و حدیث و متناقض نمایی نیز از شگردهای او در این اثر به شمار می آید.
بررسی ویژگی های سبکی محمود کیانوش و ناصر کشاورز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله ی حاضر به بررسی ویژگی های سبکی دو نفر از نویسندگان و شاعران مطرح ادبیات کودک در دوره ی معاصر، محمود کیانوش و ناصر کشاورز پرداخته شده است. هر کدام از این شاعران کودک از امکانات شعر کودک به شکلی خاص بهره می برند که با دیگری تفاوت دارد و هر یک به عناصر خاصی از شعر کودک توجه بیشتری نشان می دهند. ستاست ططططروش تحقیق، کتابخانه ای بوده و نوع آن، توصیفی تحلیلی است. کشاورز با بهره جستن از صنایع ادبی در آفرینش تصاویر، ایجاد حس و شور، تقویت بُعد موسیقایی و زیبایی شناختی اشعار خویش و نیز در به کارگیری علم بیان (لفظی و معنوی) موفق بوده است. وی را به عنوان یکی از شاعران نوگرا و صاحب سبک در شعر کودک و نوجوان نام می برند که اولین شعرش در سال 1362 منتشر شد. آثار وی چنان دلنشین و جذاب است که برای بزرگ سالان نیز جذابیتی ویژه دارد. او تاکنون جوایز متعددی در حوزه ی شعر کودک و نوجوان دریافت کرده است. کیانوش از یک سو به دلیل آشنایی با ادبیات جهان و از سوی دیگر به سبب پیوندی که با دنیای بچه ها داشت، توانست شعرهایی بگوید که هم وجهه ی ادبی نیرومند داشته باشد و هم مناسب دنیای کودکان باشد و ضمناً در پیوندی همه جانبه با آموزه های جاری در نظام آموزشی کشور قرار بگیرد. او توانست با تصرف در وزن ها و قالب های شعر کهن ، وزن ها و قالب های گوناگون اما متناسب برای کودکان و نوجوانان بسازد و در واقع جریان ساز باشد.
بی پروایی عارفان در عشق الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
99 - 121
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد است به تحلیل مفهوم «گستاخی با حق تعالی» در آثار برجسته عرفانی تا قرن هشتم هجری، بر پایه پیوندی که با ساحت های عارفانه عبودیت و عشق دارد، بپردازد. مقایسه مفهوم گستاخی در آثار عرفانی گویای آن است که شواهد بدست آمده از گفتمان واحدی پیروی نمی کنند، چنان که برخی شواهد دلالت بر نیکوداشت گستاخی با خداوند و برخی شواهد تأکید بر نکوهش آن دارند. با این وصف، حال گستاخی با خدا در منظومه فکری عارفان در دو ساحت انعکاس دارد: نخست در ساحت عبودیت که نکوهیده و درخور نفی است. دوم در ساحت عشق که نیکو و درخور تمجید است. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی تدوین یافته، برآ نست با استناد به شواهد مرتبط با موضوع بحث در منابع اصیل عرفانی، به تحلیل تناقض موجود از مفهوم گستاخی با خدا بپردازد و تفسیر درست و جامعی در جهت شناخت دیدگاه عارفان بزرگ ارائه دهد.
ساختارشناسی دیباچه های متون منثور در پنج متن برگزیده پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
75 - 107
حوزههای تخصصی:
متون کهن پارسی در دو وجه منظوم و منثور خود بر مبنای ساختارهایی مشخص تکوین یافته اند که برونداد ژرف ساخت های گفتمانی حاکم بر نظام اندیشگانی مؤلفان آنها هستند. دیباچه ها در جایگاه نقطه آغازین این ساختارها، خود نیز سازمان بندی ویژه ای دارند. پژوهش حاضر با تکیه بر این انگاره و بر مبنای الگوی استنادی تاریخی در گردآوری داده ها، می کوشد ساختار حاکم بر دیباچه های پنج اثر روایی، تعلیمی، اخلاقی، عرفانی و تاریخی را با رویکردی توصیفی و تحلیلی شناسایی کرده، به سوی استخراج الگویی گام بردارد که تعمیم پذیر به تمام یا دست کم بخش عمده دیباچه های منثور ادب فارسی باشد. پژوهش پیش رو، ساختاری نُه سازه ای را در دیباچه های متون مورد مطالعه شناسایی کرده که به گونه ای تکرارشونده، نظام مند و نسبتا واحد نمود یافته، صرفا تفاوت نویسندگان از منظر ایستارهای ذهنی، شرایط اجتماعی و سیاسی و برخی عوامل دیگر باعث گسترش یا محدودیت برخی از این سازه ها شده است اما، در مجموع، این ساختار نه گانه برقرار مانده است. ساختار استخراج شده را می توان در کلان ساختار سه سازه ای «دیگری، خود، دیگری» خلاصه نمود. بر این اساس، در دیباچه های مورد مطالعه، گونه ای هنجارمندی و در نتیجه، نوعی وفاداری خودآگاه یا ناخودآگاه به این ساختار جز در مواردی معدود دیده می شود، مسئله ای که سخن درباب میزان ابتکار و نوآوری خالقان این دیباچه ها را پیش می کشد. بر مبنای پژوهش حاضر، می توان با تکیه بر همین ساختار حاکم بر دیباچه های منثور فارسی، از نوعی «زیرگونه» سخن گفت که در امتداد کلان گونه های شناخته شده در سنت ادبی فارسی شکل می گیرد و به مثابه نیروی جهت دهنده نویسندگان در فرایند خلق آثار منثور فارسی عمل می کرده است.
شگرد بلاغی فراخوانی در غزل معاصر فارسی (مطالعه موردی داستان حضرت یوسف(ع) در غزلیات امید صباغ نو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با بهره گیری از شگرد بلاغی فراخوانی شخصیت این امکان برای شاعران و نویسندگان مهیا می شود تا با برقراری ارتباط بین سنت و مدرنیته و با تکیه بر میراث گذشتگان، هیجانات و دغدغه های فکری و دیدگاه های خود را بیان کنند و آن را با جریانات معاصر خویش همسو سازند. ارزش هنری فراخوانی به توانایی شاعر در نحوه گزینش و تعامل با شخصیت، بستگی دارد. این تعاملِ بین شاعر با سنت فراخوانده شده، زمینه ساز حضور اندیشه های اجتماعی، تاریخی و اسطوره ای در شعر می شود. غزلیات امید صباغ نو نمایشگاه تجربیاتِ همراه با خیال های شاعرانه است که مضامین تغزلی شعر او با تصاویر و مضامین برگرفته از سنت ها آمیخته است. این نوع بیان هنری جنبه های اقناعی کلام او را تقویت و قدرت القایی شعرش را افزایش داده است. این پژوهش با هدف بررسی شگرد فراخوانی داستان حضرت یوسف(ع) و جایگاه آن در زیبایی غزلیات امید صباغ نو در پی پاسخ به این سوال است: داستان حضرت یوسف ع) چگونه در غزلیات امید صباغ نو فراخوانی شده است؟ در این غزل ها چه تغییراتی در اصل داستان حضرت یوسف(ع) صورت گرفته است؟ روش تحقیق توصیفی -تحلیلی است. امیدصباغ نو با تصرف در ماجراها و گزاره های اصلی داستان حضرت یوسف(ع) مضامینی نو و تصاویری جدید خلق می کند و ویژگی های معنایی و خوشه های تصویری شعر او در محوریت با داستان حضرت یوسف(ع)، حاصل رابطه تعاملی مجموعه ای از مضامین و تصاویری است که شاعر تجارب شخصی و تلقیات خود را در قالب آن داستان با نگاهی ادبی همراه با دخل و تصرف در رفتار و گفتار شخصیت های این داستان با چاشنی طنز ابراز داشته است. نمودهای این داستان در اشعار او در چهار محور حسن یوسف(ع)، برادران یوسف(ع)، پیراهن یوسف(ع) و خواب یوسف(ع) بررسی شده است.
بررسی تطبیقی اندیشه سنایی و مولوی در تأویل آیات مشترک «در حدیقه و مثنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگری های عارفانه مولوی در مثنوی معنوی و سنایی در حدیقه؛ در بیان چشمه جوشان معرفت، از کیمیای آیات، در سیر تبدیلی واژگان، اشعاری آسمانی با معنویتی روحانی آفریده اند تا جان تشنه مشتاقان را سیراب کند. تأویل یکی از مهم ترین اصطلاحات در حوزه علوم قرآنی و معارف عرفانی است. طبع توانای شاعران، با غور در ژرف ساخت آیات وعبارات قرآنی و تأویل آیات، توام با ذوق شهودی، باعث شده است تا از لایه های آشکار و همگانی آیه، فراتر رفته و پیام ها و معانی ثانویه ای نغز را که از چشم ظاهربینان مغفول مانده است، از عمق دریای آیات، با مهارتی بی نظیر صید کنند تا از این رهگذر، تعالیم خویش را قوام بخشند. اهمیت این مسئله در اشعار سنایی و مولوی دارای جایگاه والایی است و شعر جولانگاه نظریات عرفانی – اعتقادی آنان است که با بسامد بالایی از تأویل آیات و احادیث بهره برده اند. با توجه به تأثیر پذیری مولوی از حکیم سنایی، در تأویل آیات، اهمیت پژوهش ضرورت می یابد. این مقاله با شیوه توصیفی – تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است تا اشتراک نظریات آنان با یکدیگر در تأویل آیات، سنجیده و بررسی شود.
نقد داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بزرگ علوی یکی از بزرگ ترین داستان نویسان معاصر است که در تکامل داستان کوتاه و گستردگی آن در ادبیّات معاصر نقش بسزایی دارد. او در تمام داستان هایش با واقع گرایی انتقادی به بیان مسائل مختلف جامعه پرداخته است. یکی از داستان های کوتاه بزرگ علوی، داستان عفو عمومی است. نویسنده در این داستان، واقعیّات اجتماعی و تحوّلات جامعه آن دوران را به تصویر کشیده است. در این پژوهش تلاش شده است تا مسائل مورد نقد در این داستان با نظریه جامعه شناختی مجازات دورکیم، انطباق داده شود. تفکّر امیل دورکیم در رابطه با مجازات این است که، مجازات، کارکرد انسجام بخشی به اجتماع را دارد. از نظر او، هنگامی که جرمی اتّفاق می افتد، به ارزش ها و اخلاقیّات جامعه تعرض می شود. در نتیجه، جامعه احساس خطر کرده و عکس العمل نشان می دهد. مجازات، عکس العمل هیجانی و طبیعی جامعه نسبت به نقص ارزش های جمعی است. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه تحلیلی – توصیفی و روش کتابخانه ای به بررسی داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم بپردازد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که اگرچه مجازات ها در طول دوران، دچار دگرگونی می شوند؛ ولی اصل و پایه آن ها تغییر نخواهد کرد. از این نظر، تغییر و دگرگونی مجازات ها به نوعی، سازگاری مجازات با وجدان جمعی زمان می باشد. در واقع به تبع دگرگونی جامعه، مجازات نیز تغییر می یابد.
تحلیل وبررسی روایت در «داستان جامع مصیبت نامه عطار با تاکید بر طرح وپیرنگ، راوی» با رویکردی به نظریه «چندآوایی یا پولیفونی» باختین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چندآوایی به معنی تعددآهنگ و صداست و به گفتمانی اطلاق می شود که در آن چندین آوا هم زمان به صدا درمی آید. همانند نوای موسیقی که هرچند از ملودی های گوناگون ساخته شده اند، اما این ملودی ها در یک زمان نواخته می شوند تا آوا و نغمه نهایی خلق شود. منطق مکالمه ومفهوم گفتگو گوهرو اصل اندیشه باختین در زمینه «انسان شناسی فلسفی» است. مسأله و هدف اصلی در این مقاله، بررسی و واکاوی گفتگو و منطق مکالمه با تاکید بر« طرح و پیرنگ»، «راوی، شخصیت »در روایت جامع مصیبت نامه و مراتبی است که سالک فکرت با آن ها روبه رو می شود. سمفونی و منطق گفتگویی عطاردر چهل مقام نمود پیدا می کند. منطق مکالمه در روایت جامع، تلاشی است برای دانایی افراد ، نه فقط از طریق هم سخنی با دیگران، بلکه حضور هم دلانه آنان با خود و دیگران شکل می گیرد. دیدگاه و تفکر شخصیت ها که ممکن است به ایدئولوژی های متضادی تعلق داشته باشد، با دیدگاه نویسنده در یک سطح قرار گرفته و همه از اهمیت یکسانی برخوردار می شوند. در سمفونی آوایی عطار، بازیگران از هر صنف و طبقه و مقامی انتخاب شده ،تابتوانند ساز هم نوایی خود را بنوازند و در نهایت، این آواها منجر به آگاهی و درک بهتری از نغمه هستی و رسیدن به مقام قرب الهی می شود.روایت جامع به وضوح توانسته مفهوم چندآوایی یا پولیفونی را به نمایش بگذارد.
بررسی مناسبات بینامتنی مثنوی عرفانی «شاهد غیبی» از احمد و «یوسف و زلیخا» جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
146 - 162
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت یکی از مباحث نوین در نقد ادبی است که به ارتباط و تعامل بین متون می پردازد. بر اساس این نظریه، هرمتنی با متون پیش از خود معنی می یابد و هیچ متنی مستقل نیست و گویندگان آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره مند شده اند. بینامتنیت برای اولین بار توسط ژولیا کریستوا مطرح گردید و بعدها ژرارژنت به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پژوهشگران این عرصه با بررسی مطالعات او این نظریه را گسترش داد. ژنت مجموعه مطالعات خود را ترامتنیت نامید. او ترامتنیت را به پنج دسته تقسیم نمود که عبارتند از: بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، بیش متنیت. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. که ازآن میان بینامتنیت بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این پژوهش، تاثیرپذیری نسخه خطی " شاهد غیبی " از مثنوی" یوسف و زلیخا" ی عبدالرحمن جامی را بر اساس رویکرد بینامتنیت مورد واکاوی قرار داده است. ثمره این پژوهش نشان می دهد که اگرچه این دو اثر از نظر موضوع کاملا متفاوت، اما از نظر متنی و ساختار کلامی و روایی اشتراکات بسیاری دارند. و مؤلف " شاهد غیبی" تحت تأثیر افکار و اندیشه های جامی در " هفت اورنگ" به ویژه " بوسف و زلیخا"ی او بوده است و مناسبات بینامتنی به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی در آن کاملا نمایان است.
بررسی طرح واره های تصوری «عشق» درتغزل های فرخی سیستانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
110 - 132
حوزههای تخصصی:
طرحواره های تصوری یکی از مفاهیم مهم در زبان شناسی شناختی است که اصل مسأله آن این است که از ما، در این جهان، اعمال و رفتارهایی بروز می کند و از این طریق، ساخت های مفهومی بنیادینی پدید می آیند که برای اندیشیدن درباره امور انتزاعی به کار می روند. پژوهش حاضر، با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی انواع طرحواره های تصوری (حجمی، حرکتی و قدرتی) موجود در واژه «عشق» در قصاید فرخی سیستانی می پردازد. هدف این پژوهش شناخت این طرحواره ها در تغزل های فرخی و چگونگی عینیت یافتن واژه «عشق» در آن هاست. نتایج حاکی از آن است که در میان سه طرحواره تصوری، طرحواره قدرتی بسامد بیشتری در تغزلات فرخی دارد؛ زیرا فرخی در سروده های خود نشان می دهد که عشق با نیروی فراوان خود عاشق را تحت تأثیر خویش قرار داده است. بعد از طرحواره تصوری قدرتی، طرحواره حرکتی بیشترین بسامد را در تغزلات فرخی به خود اختصاص داده که برای نشان دادن همراهی عشق با عاشق در طی مسیر عاشقی به کار رفته است. طرحواره حجمی پایین ترین بسامد را به خود اختصاص داده است و شاعر به کمک این طرحواره، رنج های عاشق را در مسیر عشق نشان می دهد.