فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲٬۰۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: تکانشگری، یک عامل تعیین کننده مهم در تفاوت های شخصیتی، ویژگی تشخیصی در اختلال های روانشناختی و عامل اساسی و تأثیرگذار در بروز رفتارهای خطرناک است. دوران کودکی مهم ترین دوره ای است که در آن بیشتر ریشه های اساسی رفتار شکل می گیرد و تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند. دستیابی به یک تعریف دقیق و یکپارچه از تکانشگری بر اساس علت های بالقوه از جنبه های مختلف، اولین قدم در یافتن راه حل محسوب می شود. این مطالعه بررسی مهم ترین مباحث مربوط به تکانشگری در کودکان است. این مباحث شامل علت ها، تعاریف مختلف و تئوری های مطرح در تکانشگری است. روش: تمام مقاله های در دسترس مربوط به تکانشگری در کودکان به زبان انگلیسی یا فارسی که تا مارس 2020 در پایگاه های الکترونیکی مانند Web of Science،Scopus ، PubMed و OT seeker منتشر شده بودند، بررسی شده است. یافته ها: از 65 مقاله استخراج شده، 21 مقاله با معیارهای ورود و معیارهای خروج منطبق شدند. براساس CEBM (مرکز پزشکی مبتنی بر شواهد)، کیفیت مقاله های مطالعه شده، متوسط روبه خوب بود. بعلاوه، مقاله ها براساس با معیارهای PEDro متوسط بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به نظر می رسد نقص در برنامه ریزی، نقص در توجه به عواقب آینده و سرعت عمل بالا در پاسخ به محرک های بیرونی و داخلی از دلایل مهم تکانشگری است.
The Role of Neurofeedback in Managing Behavioral Issues in Children with Exceptional Needs
حوزههای تخصصی:
This study aims to explore the role of neurofeedback in managing behavioral issues in children with exceptional needs. This qualitative research employed a phenomenological approach to gain deep insights into participants' experiences. A purposive sampling strategy was used to select 20 participants, including 8 parents, 5 neurofeedback practitioners, 4 educators, and 3 pediatric psychologists/psychiatrists. Data were collected through semi-structured interviews, which were audio-recorded and transcribed for analysis. Thematic analysis was conducted to identify and develop key themes from the data, ensuring credibility and reliability through member checking and peer debriefing. The study identified significant improvements in children's attention, emotional regulation, social interactions, academic performance, and overall well-being following neurofeedback therapy. Participants reported enhanced focus, reduced tantrums, better peer relationships, improved grades, and increased energy levels. Challenges included accessibility issues, therapy duration, individual differences in response, and technical difficulties. These findings align with previous studies demonstrating the efficacy of neurofeedback in managing behavioral issues in children with ADHD, ASD, and other developmental disorders. Neurofeedback shows promise as an effective intervention for managing behavioral issues in children with exceptional needs. However, challenges such as accessibility, therapy duration, and technical difficulties need to be addressed. Future research should focus on larger, more diverse samples, control groups, and long-term effects. Practical recommendations include increasing accessibility, tailoring treatment plans, and integrating neurofeedback with other therapeutic approaches for holistic child development.
طراحی و سنجش روایی محتوایی برنامه آموزش توجه مشترک برای کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از آنجایی که توجه مشترک، پایه ای برای یادگیری مهارت های محوری ازجمله زبان، ارتباطات اجتماعی و شناخت اجتماعی فراهم می کند، به یک هدف برای مداخله درمانی برای کودکان با اختلال طیف اتیسم تبدیل شده است. ازاین رو، هدف این پژوهش شناسایی و تدوین مؤلفه های برنامه آموزش توجه مشترک با رویکرد سنتز پژوهی و براساس اصول مداخله به هنگام برای کودکان با اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش به کار گرفت هشده در این پژوهش کیفی و از نوع سنتز پژوهی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمام مقالات، پایان نامه ها و پژوه شهای آموزش توجه مشترک به کودکان با اختلال طیف اتیسم بود که با واژه های کلیدی آموزش توجه مشترک؛ برنامه توجه مشترک و اختلال طیف اتیسم از طریق موتورهای جستجوگر و پایگاه های منابع علمی انگلیسی زبان شامل پا بمد، ام بیس، ای پی ای سای اینفو، پروکوئست، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت، اسپیرینگر، و علاو هبر واژه های کلیدی بالا آموزش توجه مشترک و برنامه توجه مشترک از طریق پایگا ههای فارس یزبان مگ ایران و پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی مورد جستجو قرار گرفتند. از بین 60 مقاله منتشرشده در گستره زمانی سال های 2010 تا 2021 ، تعداد 34 مقاله پژوهشی به زبان های فارسی و انگلیسی انتخاب شدند. در این پژوهش از روش سندلوسکی و باروسو برای طبقه بندی داده های سنتز پژوهی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش ها پس از تحلیل، کدگذاری و طبقه بندی شاخص هایی نشان داد، مؤلفه های آموزش توجه مشترک به کودکان با اختلال طیف اتیسم 3 تا 5 ساله مبتنی بر 7 مقوله اصلی اساسی و بنیادی شامل یافت توجه، آغازگری توجه مشترک؛ پاسخ به توجه مشترک؛ شروع درخواست های رفتاری؛ پاسخ به تعامل اجتماعی؛ آغاز تعامل اجتماعی و پاسخ به درخواست های رفتاری استوار است و تمرین ها و فعالیت های آموزشی توجه مشترک است که می توانند مبتنی بر این مؤلفه ها طراحی، اجرا و ارزیابی شوند. روایی محتوایی برنامه در روش والتز و باسل به طورکلی برابر با 84 / 0 می باشد که بیانگر روایی محتوایی مناسب و قابل قبول برای این برنامه است.
اثربخشی آموزش راهبردهای نقشه برداری از داستان و درک مطلب بر بهبود مهارت های خواندن دانش آموزان دارای مشکلات خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
173 - 207
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای نقشه برداری از داستان و درک مطلب بر بهبود مهارت های خواندن دانش آموزان دارای مشکلات خواندن انجام گرفت. این پژوهش از نوع مطالعات تجربی تک موردی با خط پایه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دارای مشکلات خواندن پایه سوم ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 1399-1400 تشکیل داد. بنا به محدودیت های متعدد شرایط پاندمی کرونا از روش نمونه گیری در دسترس 4دانش آموز پسر انتخاب شدند که درنهایت 3مشارکت کننده در 12جلسه حضور پیدا کردند. از ابزارهای آزمون هوش وکسلر کودکان و آزمون خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی (1384)، برای غربالگری و تعیین خط پایه استفاده گردید و در جلسه آخر پژوهش، از مشارکت کننده ها به کمک ابزار نما پس آزمون به عمل آمد. داده ها با محاسبه درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا تحلیل شد. مطابق یافته های پژوهش در هر مشارکت کننده از ده مهارت خواندن که به وسیله آزمون نما سنجیده شد، در مشارکت کننده اول و سوم شش مهارت و در مشارکت کننده دوم هشت مهارت بهبودیافته است. هر سه مشارکت کننده در خرده آزمون های قافیه، درک کلمات، حذف آواها، نشانه های حرف و نشانه های مقوله به صورت مشترک رشد و تغییر معناداری در این مهارت ها به دست آوردند. در دو مشارکت کننده اول و دوم خواندن ناکلمات معنادار شد و در دو مشارکت کننده دوم و سوم درک متن معنادار گردید. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که آموزش راهبردهای نقشه برداری از داستان و درک مطلب سبب بهبود اکثر مهارت های خواندن دانش آموزان دارای مشکلات خواندن شده است.
ویژگی های روان سنجی فرم کوتاه نگرش به آموزش فراگیر کودکان با نیازهای ویژه TAIS-IR(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۸)
۱۴۲-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف هنجاریابی و اعتباریابی فرم کوتاه نگرش به آموزش فراگیر کودکان با نیازهای ویژه انجام شد. روش: در یک طرح توصیفی-پیمایشی، 354 دانشجوی کارشناسی تربیت معلم دانشگاه فرهنگیان یزد و خراسان رضوی از 4 پردیس در این مطالعه شرکت کردند. یافته ها: شاخص های برازندگی بیانگر این بود که الگوی تأییدی از برازش خوبی برخوردار است x2/df = 2.87; GFI =0.98; RFI =0.96; SRMR =0.04; CFI =0.98; RMSEA =0.05).). نتایج بارهای عاملی تحلیل عاملی تأییدی نیز نشان داد که توزیع سؤالات در یک عامل با آزمون اصلی مطابقت دارد. جهت احراز روایی همگرا و واگرای مقیاس TAIS-IR از پرسشنامه سبک تدریس ترجیحی استفاده و ضرایب همبستگی بین نمره مقیاس نگرش به فراگیر سازی کودکان با نیازهای ویژه با سبک تدریس دانش آموز محور مثبت و معنادار بود (001/0,p<49/0r=) که بیانگر روایی همگرای این مقیاس است. همچنین نمره مقیاس نگرش به فراگیر سازی کودکان با نیازهای ویژه با سبک تدریس معلم محور رابطه منفی و معنادار داشت (001/0,p<55/0-r=) که بیانگر روایی واگرای این مقیاس است. ضرایب آلفای کرونباخ نیز نشان داد که مقیاس TAIS-IR از همسانی درونی رضایت بخشی برخوردار است. در انتها به منظور مقایسه نتایج پژوهش های آتی با گروه هنجار در فرهنگ ایرانی، میانگین و انحراف معیار نمرات مقیاس برای کل نمونه و به تفکیک جنسیت ارائه شد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که نسخه اقتباسی نهایی مقیاس (TAIS- IR) خصوصیات روان سنجی مناسبی داشته و قابل کاربرد در جامعه ایرانی است.
Counselors' Strategies for Supporting Emotional Well-Being in Gifted Adolescents
حوزههای تخصصی:
This study aims to explore the strategies employed by counselors to support the emotional well-being of gifted adolescents. Recognizing the unique emotional and social challenges faced by this population, the research seeks to identify effective counseling practices that can be implemented to foster a supportive environment and address their specific needs. A qualitative research design was employed, utilizing semi-structured interviews with 21 counselors who have extensive experience working with gifted adolescents. The participants were purposefully selected to ensure diverse perspectives. Data collection continued until theoretical saturation was achieved. Thematic analysis was used to analyze the transcribed interview data, with NVivo software assisting in the organization and coding of themes and subthemes. The analysis revealed three primary themes in the counseling strategies for supporting the emotional well-being of gifted adolescents: Building Trusting Relationships, Developing Emotional Regulation Skills, and Promoting Social Connections. Key strategies within these themes included establishing rapport, maintaining confidentiality, personalizing approaches, teaching coping strategies, stress management techniques, encouraging self-expression, facilitating peer interaction, and involving families. These strategies align with existing literature, highlighting the importance of empathetic, individualized, and holistic approaches in counseling gifted adolescents. The study underscores the critical role of counselors in addressing the emotional and social challenges faced by gifted adolescents. Effective strategies involve building strong, trusting relationships, developing emotional regulation skills, and promoting social connections. These findings suggest that a comprehensive approach, which includes personalized support and proactive engagement, is essential for fostering the emotional well-being of gifted adolescents. Future research should further explore the perspectives of gifted adolescents and the long-term impacts of these counseling strategies.
راهکارهای کاهش خطر بد رفتاری کودکان با نیازهای آموزشی ویژه در طی پاندمی کووید -19: مطالعه مروری نظام دار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی راهکارهای کاهش خطر بدرفتاری کودکان با نیازهای آموزشی ویژه در طی پاندمی کووید -19 انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مرور نظام مند بود. بدین صورت که یافته های پژوهشی منتشر شده از زمان شیوع کووید-19 (سالهای 2020، 2021 و 2022) در پایگاههای اطلاعاتیPubMed ، Springer ، Scopus ، ProQuest ، Science direct، Google Scholar با جستجوی واژه های کووید-19، بدرفتاری کودکان، نیازهای آموزشی، یادگیری مجازی و کودکان مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت براساس معیارهای ورود از 78 مقاله، تعداد 19 مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد در مقایسه با داده های قبل از کووید-19، میزان قابل توجهی افزایش میزان پرخاشگری روانی و تهاجم فیزیکی در بین کودکان با نیازهای آموزشی ویژه، بی انگیزگی شدید، پرخاشگری و ترس از قضاوت شدن مشاهده شد. علاوه بر این، کودکان با نیازهای آموزشی ویژه در مقایسه با کودکان عادی از سلامت روان ضعیف تری برخوردار بودند. همپنین کودکان با نیازهای آموزشی ویژه اختلالات روانی، مشکلات عاطفی، رفتاری و کیفیت زندگی ضعیف تری نسبت به کودکان با سایر ناتوانی ها داشتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت که محافظت از کودکان آسیب پذیر و همچنین کاهش پیامدهای بلندمدت تعمیق نابرابری های اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی، باعث کاهش آسیب های ناشی از کووید-19 در کودکان با نیازهای آموزشی ویژه و خانواده های آنها می شود.
اثر بخشی مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر هنر بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۰)
31 - 42
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر هنر بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان با اختلال یادگیری صورت گرفت. روش: روش این تحقیق طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جهت انجام این پژوهش ۳۰ نفر از دانش آموزان با اختلال یادگیری شهر شیراز به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سپس آزمون مهارت های اجتماعی ماتسون به عنوان پیش آزمون در هر دو گروه به عمل آمد. سپس گروه آزمایش به مدت ۱۲ جلسه در مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر هنر شرکت کردند. پس از اتمام مداخله مجددا آزمون مهارت های اجتماعی ماتسون به عنوان پس آزمون و یک ماه بعد از مداخله به عنوان پیگیری در هر دو گروه اجرا شد و داده های به دست آمده از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در نمره مهارت های اجتماعی در دو گروه وجود دارد و مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر هنر به طور معناداری منجر به افزایش مهارت های اجتماعی در گروه آزمایش شده است(001/P<). نتیجه گیری: بنابراین اجرای مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر هنر جهت بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان با اختلال یادگیری توصیه می شود.
اثربخشی نمایش درمانی بر مبنای ذهنی سازی بر توجه پایدار کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
219 - 246
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش اثربخشی نمایش درمانی بر مبنای ذهنی سازی بر توجه پایدار کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان سنین 9 تا 11 ساله با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی شهر زنجان در سال تحصیلی 1402-1401 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی، بسته نمایش درمانی بر مبنای ذهنی سازی اجرا شد در حالیکه گروه گواه در فهرست انتظار باقی ماندند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی کانرز (2007) و آزمون عملکرد پیوسته دیداری و شنیداری یکپارچه (2018) بود. نتایج نشان داد که بسته نمایش درمانی بر مبنای ذهنی سازی بر بهبود توجه پایدار در مراحل پس آزمون و پیگیری تأثیر معنی دار داشته است. یافته های این پژوهش اطلاعات مفیدی را در ارتباط با بسته نمایش درمانی بر مبنای ذهنی سازی فراهم می کند و مشاوران و روان شناسان می توانند برای بهبود توجه پایدار در کودکان با نارسایی توجه/ بیش فعالی از این مداخله استفاده نمایند.
Cognitive Failures and Sense of Coherence as Predictors of Academic Resilience in Children with Speech Impairments
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۱ No. ۲ (۲۰۲۳) : Serial Number ۲
19-26
حوزههای تخصصی:
This study aims to investigate the relationship between cognitive failures, sense of coherence, and academic resilience in children with speech impairments. The objective is to determine how cognitive and psychological factors predict resilience in this population. A cross-sectional design was employed, involving 376 children with speech impairments, aged 8 to 12 years. Participants were recruited from special education centers and mainstream schools. Academic resilience, cognitive failures, and sense of coherence were measured using the Academic Resilience Scale (ARS-30), Cognitive Failures Questionnaire (CFQ), and Sense of Coherence Scale (SOC-29), respectively. Pearson correlation analysis examined the relationships between variables, and linear regression analysis determined the predictive value of cognitive failures and sense of coherence on academic resilience. Data analysis was conducted using SPSS version 27. Descriptive statistics indicated moderate levels of academic resilience (M = 78.45, SD = 11.32) among participants. Cognitive failures (M = 43.29, SD = 9.87) negatively correlated with academic resilience (r = -0.56, p < .001), while sense of coherence (M = 65.14, SD = 10.45) positively correlated (r = 0.63, p < .001). The regression model was significant (F(2, 373) = 173.27, p < .001), explaining 48% of the variance in academic resilience (R² = 0.48). Cognitive failures (B = -0.45, p < .001) and sense of coherence (B = 0.59, p < .001) were significant predictors of academic resilience. The findings underscore the significant roles of cognitive failures and sense of coherence in predicting academic resilience in children with speech impairments. Interventions targeting cognitive improvement and psychological support can enhance resilience, thereby promoting better academic outcomes. Future research should explore longitudinal trajectories and the effectiveness of specific interventions to further support these children.
مقایسه نشخوار فکری و اضطراب در مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه در دوران همه گیری کووید- 19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مادران دانش آموزان با نیازهای ویژه در امر مراقبت از فرزندان و تحصیل آنان، سطح بالایی از استرس و اضطراب را از خود بروز می دهند، که این موضوع در دوران همه گیری کووید- 19 بیش از پیش حائز اهمیت می باشد و نه تنها بر س المت روانی آنان آثار منفی دارد، بلکه تأثیرات مخربی بر س المت کودکان نیز می گذارد. در همین راستا، هدف مطالعه حاضر، مقایسه نشخوارفکری و اضطراب در مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه در دوران همه گیری کووید- 19 است. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه ای بود که در سال تحصیلی 1401 - 1400 در مدارس ابتدایی غرب استان گی الن مشغول تحصیل بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 68 نفر از مادران دانش آموزان با نیازهای ویژه )در گروه های کم توان ذهنی، اخت الل طیف اُتیسم، اخت الل یادگیری ویژه و آسیب شنوایی( و 83 نفر از مادران دانش آموزان بدون نیازهای ویژه بود که به روش نمونه گیری دردسترس و برحسب شرایط ورود و خروج انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل مقیاس پاسخ نشخواری نولن هوکسما و مارو ) 1991 ( و پرسشنامه اضطراب کتل ) 1905 ( بودند. یافته ها: نتایج نشان دادند که بین میانگین نمرات مؤلفه های اضطراب در گروه مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه تفاوت معناداری وجود ندارد اما بین نمرات نشخوار فکری در گروه مادران در سطح 05 / 0 تفاوت معناداری وجود دارد ) 05 / .)P>0 نتیجه گیری: این پژوهش تفاوت معنادار بین نشخوارفکری در مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه در دوران همه گیری کووید 19 را نشان داد. بنابراین مربیان و معلمان مدارس استثنایی می توانند از نتایج این پژوهش در برنامه های آموزشی خود استفاده کنند.
اثربخشی تمرینات حرکتی ریتمیک بر هماهنگی ادرا کی-دیداری و کارکرد اجرایی کودکان با اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تمرینات حرکتی ریتمیک بر هماهنگی ادرا کی-دیداری و کارکرد اجرایی کودکان با اختلال یادگیری در سال 1398 بود. روش: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان با اختلال یادگیری شهر دزفول بود که از میان آنان 30 نفر به صورت هدفمند انتخاب و در 2 گروه 15 نفری آزمایشی و گواه قرار داده شدند. ابزار پژوهش مقیاس ادرا کی-دیداری بندرگشتالت و پرسشنامه کولیچ بود. ابتدا پیش آزمون در 2 گروه اجرا شد، سپس گروه آزمایشی به مدت 8 هفته تحت تمرینات حرکتی ریتمیک قرار گرفت. این جلسات به صورت گروهی و هفتگی برگزار شد. در پایان، هر 2 گروه مورد سنجش پس آزمون قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که تمرینات حرکتی ریتمیک موجب کاهش اختلالات کارکرد اجرایی و افزایش هماهنگی ادرا کی-دیداری کودکان با اختلال یادگیری شده است ) 001 / .)P>0 نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که تمرینات حرکتی ریتمیک یک درمان مؤثر برای کاهش اختلالات کارکرد اجرایی و هماهنگی ادرا کی-دیداری باشد.
بررسی تأثیر آموزش خوددلسوزی شناختی بر بهزیستی ذهنی و کفایت اجتماعی دانش آموزان مبتلا به افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
61 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش خود دلسوزی شناختی بر بهزیستی ذهنی و کفایت اجتماعی دانش آموزان مبتلا به افسردگی بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر افسرده مراجعه کننده به هسته مشاوره آموزش و پرورش شهر پلدختر در سال1399 -1398 تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر از آن ها (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) پس از تشخیص اختلال افسردگی و سپس مصاحبه بالینی، به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش، پرسشنامه های افسردگی بک- ویرایش دوم، بهزیستی ذهنی تانت و همکاران و کفایت اجتماعی فلنر و همکاران بود. گروه آزمایش طی 8 جلسه یک ساعته، هفته ای یک جلسه تحت آموزش خوددلسوزی شناختی قرار گرفت. بعد از اتمام جلسات آموزشی، از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون و مجدداً دو ماه بعد، از هر دو دو گروه پیگیری به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. در گروه آزمایش افزایش معنی داری در بهزیستی ذهنی و کفایت اجتماعی بعد از دریافت آموزش مشاهده شد، این نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. باتوجه به نتایج حاصله، آموزش خوددلسوزی شناختی برای افزایش میزان بهزیستی ذهنی و کفایت اجتماعی در دانش آموزان مبتلا به اختلال افسردگی توصیه می شود.
مقایسه اثربخشی روش درمانی تحلیل رفتار کاربردی (ABA) و روش درمانی-آموزشی (TEACCH) بر بهبود مهارت های اجتماعی و درک کلامی در کودکان مبتلا اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۸۹)
۱۱۰-۹۷
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی روش درمانی تحلیل رفتار کاربردی (ABA) و روش درمانی- آموزشی (TEACCH) بر بهبود مهارت های اجتماعی و درک کلامی در کودکان مبتلا اختلال طیف اوتیسم بود. روش: مطالعه حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش اجرا از نوع درون گروهی (تک آزمودنی) است. در این پژوهش از طرح چند خط پایه ای با استفاده از روش و افراد مختلف استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را همه دانش آموزان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در دوره ابتدایی استان مازندران در سال تحصیلی 1397- 1398 تشکیل می دهند. گروه نمونه شامل چهار نفر در دو گروه و در هر گروه دو نفر عضو هستند که به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، مقیاس رشد اجتماعی وایلند و مقیاس وکسلر کودکان بود. آزمون های آماری در این پژوهش عبارت بودند از تحلیل دیداری و آماری و نیز بررسی روند تغییرات در آزمودنی. روش مداخله به صورت مشاهده خط آزمودنی در خط پایه و آموزش بسته مداخلات و نیز پیگیری روند تغییرات بود که در مدت دو ماه زمان برد. یافته ها نشان داد، که تأثیر روش درمانی تحلیل رفتار کاربردی (ABA) و روش درمانی- آموزشی (TEACCH) بر بهبود مهارت های اجتماعی و درک کلامی در کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم متفاوت است و با توجه به شاخص های بهبود (83/8 و 15/13 برای مهارت اجتماعی) و (نمرات 160 و 100 برای درک کلامی) روش درمانی- آموزشی (TEACCH) سهم بیشتری دارد. نتیجه گیری: مطالعه نشان داد روش درمانی TEACCH با توجه به ماهیت ساختارمند نسبت به روش درمانی ABA در بهبود مهارت های اجتماعی و درک کلامی در دو آزمودنی مؤثرتر بود.
اثربخشی ذهن آگاهی بر کارکردهای اجرایی و نظم جویی شناختی هیجان دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی یک اختلال عصبی تحولی مزمن است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ذهن آ گاهی در بهبود کارکردهای اجرایی و نظم جویی شناختی هیجان دانش آموزان با این اختلال بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود که تخصیص آزمودنی ها به 2 گروه به صورت تصادفی انجام گرفت. جامعه آماری شامل دانش آموزان ابتدایی پسر ) 10 تا 12 ساله( شهرستان بندرانزلی با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی بودند؛ که به روش نمونه گیری در دسترس و از طریق مقیاس درجه بندی اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، 32 دانش آموز با این اختلال که واجد ملاک های ورود بودند، انتخاب شدند که به صورت تصادفی، 16 نفر در گروه آزمایشی و 16 نفر در گروه گواه جا گماری شدند و از نظر سن و مرتبه تحصیلی نیز همتاسازی شدند. ابزار پژوهش برای سنجش کارکردهای اجرایی، پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف بود؛ و برای سنجش نظم جویی شناختی هیجان، از پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و کریج استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره )مانکووا( و نرم افزار spss27 استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حا کی از تأیید اثربخشی مداخله ذهن آ گاهی بر مؤلفه های کارکردهای اجرایی بود ) 05 / .)p>0 همچنین اثربخشی مداخله بر 4 مؤلفه از نظم جویی شناختی هیجان تأیید شد ) 05 / p>0 (. مداخله ذهن آ گاهی موجب افزایش معنادار در میزان تمرکز مثبت، ارزیابی مثبت و دیدگاه گیری شد و همچنین موجب کاهش معنا داری در میزان فاجعه سازی گردید. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که مداخلات ذهن آ گاهی بر مؤلفه های کارکردهای اجرایی و نظم جویی شناختی هیجان دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی تأثیرگذار است.
Effectiveness of Motivational Interviewing on Participation and Emotional Skills in Learning Disabled Adults
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۱ No. ۱ (۲۰۲۳) : Serial Number ۱
32-40
حوزههای تخصصی:
This study aimed to evaluate the effectiveness of Motivational Interviewing (MI) in enhancing extracurricular involvement and emotional self-efficacy among individuals with learning disabilities. A randomized controlled trial was conducted with 30 participants diagnosed with learning disabilities. Participants were randomly assigned to an intervention group (n = 15) receiving eight 90-minute sessions of MI or a control group (n = 15) receiving no intervention. Assessments were conducted at baseline, post-intervention, and at a five-month follow-up using the Student Engagement in Extracurricular Activities Scale (SEAS) and the Emotional Self-Efficacy Scale (ESES). Data were analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests in SPSS-27. The intervention group showed significant improvements in extracurricular involvement (baseline mean = 25.67, SD = 3.12; post-intervention mean = 35.78, SD = 4.23; follow-up mean = 34.45, SD = 4.01) compared to the control group (baseline mean = 24.89, SD = 3.24; post-intervention mean = 25.12, SD = 3.30; follow-up mean = 25.05, SD = 3.28). Similarly, emotional self-efficacy scores significantly increased in the intervention group (baseline mean = 55.34, SD = 6.45; post-intervention mean = 68.23, SD = 7.01; follow-up mean = 66.45, SD = 6.78) compared to the control group (baseline mean = 54.78, SD = 6.51; post-intervention mean = 55.23, SD = 6.63; follow-up mean = 54.90, SD = 6.52). The ANOVA results indicated significant main effects of group and time, and significant interactions between time and group for both variables (p < .001). Motivational Interviewing significantly enhances extracurricular involvement and emotional self-efficacy among individuals with learning disabilities. These findings suggest that MI is an effective intervention for improving participation and emotional skills in this population.
مطالعه ارتباط ضریب هوشی با الگوهای درماتوگلیفیک و مینوتیا در انگشت اشاره دست راست: یک مطالعه مقدماتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۰)
71 - 80
حوزههای تخصصی:
هدف: بیومتری شاخه وسیع از تکنولوژی هایی است که هویت یک فرد را بر اساس ویژگی های فیزیکی، فیزیولوژیکی یا و رفتاری فرد تعیین می کند. درماتوگلیفیک علمی است که به مطالعه صحیح و اصولی خطوط - پوستی موجود در کف دست و پا و انگشتان می پردازد. روش: این پژوهش به منظور بررسی ارتباط نوع الگوی درماتوگلیفیک و انواع مینوتیا با بهره هوشی در ۱۰۰ نفر از دانش آموزان دختر ۱۷-۱۶ سال اقوام فارس ساکن در استان خراسان رضوی انجام شد. میزان ضریب هوشی با استفاده از تست هوش ریون ارزیابی و تعیین گردید سپس اثر انگشت از افراد مورد مطالعه گرفته شد. در نهایت ارتباط بین الگوهای پوستی و میزان ضریب هوشی با استفاده از تحلیل های آماری توسط نرم افزار SPSS ارزیابی شد. یافته ها: نشان می دهد که الگوی پیچی در هر دو دست از بیشترین فراوانی و الگوی کمانی از کمترین فراوانی برخوردار است . فراوانی الگوی کمانی در دست چپ نسبت به دست راست بیشتر است. در گروه باهوش الگوی کیسه ای و در گروه عادی الگوی پیچی بیشترین فراوانی را دارا است. در بررسی تقارن سنجی، فراوانی الگوهای مینوتیا در بند اول انگشت اشاره دست در دو گروه باهوش و عادی تفاوت معناداری را نشان داد. همچنین بیشترین تعداد خط شماری به تفکیک دست راست و چپ مربوط به افراد باهوش می باشد. بحث: این اطلاعات در پیش آگهی تشخیص های روان پزشکی، پزشکی، برنامه های درمانی، تعیین سطح استعداد تحصیلی دانش آموزان ، مسائل مربوط به انسان شناسی و علوم اجتماعی می تواند کاربرد داشته باشد.
Enhancing Self-Determination and Working Memory in Individuals with Visual Impairments: Efficacy of Social Skills Training
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۱ No. ۱ (۲۰۲۳) : Serial Number ۱
41-49
حوزههای تخصصی:
This study aimed to evaluate the effectiveness of social skills training on enhancing self-determination and working memory in individuals with visual impairments. A randomized controlled trial design was used, involving 40 participants with visual impairments, randomly assigned to an intervention group (n = 20) and a control group (n = 20). The intervention group underwent ten 60-minute sessions of social skills training over four months, while the control group received no specific intervention. Self-determination was assessed using the Self-Determination Inventory: Student Report (SDI), and working memory was measured using the Working Memory Questionnaire (WMQ). Data were collected at pre-intervention, post-intervention, and a four-month follow-up. Analysis of variance (ANOVA) with repeated measures and Bonferroni post-hoc tests were conducted using SPSS version 27. Participants in the intervention group showed significant improvements in self-determination from pre-intervention (M = 45.25, SD = 6.34) to post-intervention (M = 58.43, SD = 5.27) and at the four-month follow-up (M = 55.37, SD = 5.82). Similarly, working memory scores improved from pre-intervention (M = 39.18, SD = 7.24) to post-intervention (M = 51.22, SD = 6.05) and were maintained at follow-up (M = 48.76, SD = 6.50). The ANOVA results indicated significant main effects for self-determination (F(2, 76) = 41.52, p < .001, η² = 0.53) and working memory (F(2, 76) = 38.19, p < .001, η² = 0.50), as well as significant time x group interaction effects (self-determination: F(2, 76) = 32.35, p < .001, η² = 0.46; working memory: F(2, 76) = 31.88, p < .001, η² = 0.45). The findings demonstrate that social skills training is significantly effective in enhancing self-determination and working memory in individuals with visual impairments. These improvements were sustained over a four-month follow-up period, suggesting the potential of such interventions to positively impact cognitive and social functioning in this population.
Counseling Strategies for Enhancing Self-Advocacy in Young Adults with Disabilities
حوزههای تخصصی:
The objective of this study was to explore and develop effective counseling strategies to enhance self-advocacy among young adults with disabilities. This qualitative research involved semi-structured interviews with 22 young adults aged 18 to 30 with various disabilities, including physical, intellectual, and developmental disabilities. Participants were recruited through disability support organizations, educational institutions, and social media platforms. The data collection focused on understanding participants' experiences, challenges, and strategies related to self-advocacy. Thematic analysis was used to identify key themes and patterns in the data, with the goal of achieving theoretical saturation. The analysis revealed three main themes: understanding of self-advocacy, experiences with self-advocacy, and challenges and barriers to self-advocacy. Participants highlighted the importance of self-advocacy for personal empowerment and independence. Positive advocacy experiences were linked to increased self-esteem and better outcomes in education and employment. Support systems, such as family and counselors, were crucial in facilitating self-advocacy. However, significant barriers included societal attitudes, institutional policies, and personal limitations. Assistive technology and comprehensive leadership training were identified as effective strategies for enhancing self-advocacy skills. Enhancing self-advocacy among young adults with disabilities requires targeted counseling interventions that focus on building essential skills and addressing barriers. Collaborative approaches involving family and community support are critical. Policymakers should implement inclusive policies and ensure access to assistive technologies. Future research should explore the long-term impact of self-advocacy training and consider the intersectionality of disability with other factors such as race and gender.
Enhancing Collaboration Between Schools and Mental Health Services
حوزههای تخصصی:
The intersection of education and mental health is a critical arena that demands robust collaboration between schools and mental health services. The importance of this collaboration cannot be overstated, as schools play a pivotal role in the early identification and intervention of mental health issues among students. This letter aims to highlight the significance of enhancing collaboration between educational institutions and mental health services, drawing on recent research and practical examples to underscore its necessity and potential benefits. Thus, enhancing collaboration between schools and mental health services is essential for addressing the complex mental health needs of students. By adopting collaborative models, empowering school personnel, addressing barriers, building social capital, and implementing reflective practices, schools can create a supportive environment that promotes student well-being. The integration of mental health services within the educational setting not only facilitates early identification and intervention but also ensures that students receive the comprehensive support they need to thrive academically and emotionally. As we continue to explore and implement strategies for effective collaboration, it is imperative that we prioritize the mental health of our students, recognizing that their well-being is fundamental to their overall development and success.