فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۶٬۴۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه بین ارزشهای پرسنلی و فرهنگ سازمانی در سازمانهای دولتی شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
سه دهه پژوهش های بهداشت روان کشور: یک بررسی علم سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در یک مطالعه علم سنجی، به منظور بررسی وضعیت پژوهشهای بهداشت روان کشور، مقالات یک دوره 30 ساله نمایه شده در بانک مقالات پژوهشی بهداشت مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی کشور (IranPsych) مورد بررسی قرار گرفتند.
روش: مقالات نمایه شده در بانک، شامل مقالات بهداشت روان مندرج در مجلات علمی داخلی و خارجی است که موضوع اصلی آنها روانپزشکی، روانشناسی و علوم عصب پایه بوده است. برای این تحقیق، بررسی به مقالاتی محدود شد که در یک دوره، بین 1352 تا 1381 (برای مقالات فارسی زبان) و 1973 تا 2003 میلادی (برای مقالات انگلیسی زبان) منتشر شده اند.
یافته ها: در مجموع 3031 مقاله ارزیابی گردیدند که 19.8% آنها در نشریات خارجی چاپ شده بودند. روند انتشار مقالات این دوره، حکایت از رشد کمی قابل توجه انتشار مقالات داخلی و خارجی به ویژه در پنج سال آخر بررسی دارد. در بین حوزه های تحقیق، به ترتیب علوم روانشناختی (52.8%) تحقیقات بالینی (31.6%) و تحقیقات عصب پایه (13.5%) بیشترین مقالات را به خود اختصاص دادند. در طی این دوره سهم مقالات عصب پایه افزایش و سهم تحقیقات خدمات بهداشتی کاهش یافته بود. از بین کل مقالات، موضوع حدود 38.6% مقالات، اختلالات روانپزشکی، 14.5% درمان دارویی و 5.7% درمان های روانی – اجتماعی بوده است و از بین اختلالات روانپزشکی=، اختلالات خلقی و اختلالات مرتبط با مصرف مواد بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده بودند. رایجترین روش پژوهش، مقطعی بود (57 %)، در 15.9% موارد از روش آزمایشی (شامل کارآزمایی بالینی) و در کمتر از 1% از روش آینده نگر استفاده شده بود. فراوانترین محل جمع آوری داده ها، به ترتیب بیمارستان، مدرسه و دانشگاه بوده است. در بیش از 90% مقالات، منبع حمایت مالی ذکر نشده است و فقط در 2.1% مقالات نویسندگان داخلی و خارجی همکاری داشته اند.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان دهنده رشد چشمگیر تعداد مقالات منتشر شده در داخل و خارج از کشور در سالهای اخیر است که میتواند بازتاب فعالیت قابل توجه محققان بهداشت روان کشور باشد. نتایج این تحقیق میتواند مبنای سیاستگذاری و برنامه ریزی پژوهشهای بهداشت روان کشور قرار گیرد.
ارتباط بین عوامل موثر بر کیفیت تدریس اساتید: مدل یابی معادلات ساختاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: شناخت مولفه ها و تحلیل روابط میان مولفه های مختلف کیفیت تدریس از دید خود اساتید می تواند راهنمایی برای تحلیل بهتر کیفیت تدریس باشد. این مطالعه با هدف تحلیل ارتباط بین عوامل موثر بر کیفیت تدریس از دیدگاه اساتید با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد.
روش ها: این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1392 انجام شد. نمونه های پژوهش 396 نفر از اساتید و اعضای هیات علمی منتخب در دانشگاه علوم پزشکی مستقر در شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش کیفیت تدریس از پرسش نامه کیفیت تدریس سراج استفاده شد. به منظور تحلیل مدل، اطلاعات جمع آوری شده در اختیار نرم افزار Lisrel 8.8 قرار گرفت. برای بررسی برازش مدل، از شاخص های GFI، AGFI، RMSEA و آزمون مجذور کای استفاده شد.
یافته ها: مولفه روابط میان فردی بیشترین تاثیر را در ارتقای کیفیت تدریس نشان داد. بیشترین بار عاملی مولفه طرح درس با مولفه تدریس استاد (11/0)، بیشترین بار عاملی مولفه تدریس با مولفه نحوه تدریس (34/0) و بیشترین بار عاملی مولفه ارزش یابی تدریس با مولفه تدریس (34/0) بود و در زمینه بار عاملی مولفه ارتباطات میان فردی با سایر مولفه های کیفیت تدریس، بیشترین بار عاملی مرتبط با مولفه ارزش یابی تدریس (36/0) بود. همچنین با توجه به شاخص های RMSEA، AFGI و GFI، مدل تحلیل ارتباط ساختاری بین مولفه های کیفیت تدریس دارای برازش مناسب بود.
نتیجه گیری: مولفه ارتباط میان فردی در بین سایر مولفه های کیفیت تدریس اهمیت بیشتری دارد و مدل یابی معادلات ساختاری نشان می دهد که ارتباط مولفه های مختلف و تاثیر متقابل این مولفه ها بر یکدیگر باید به خوبی شناسایی شود.
تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ گویی به پرسش های کودکان دربارة خدا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ گویی به پرسش های کودکان پیش دبستانی و دبستانی دربارة خداست. این پژوهش بر روی 44 نفر از طلاب حوزة علمیة قم که مربی کودک بودند و مربیان دینی دو مدرسة غیرانتفاعی در شهر تبریز و قم اجرا شد. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی ـ میدانی است. ابزار پژوهش نیز مصاحبة نیمه سازمان یافته است. در تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. واحد تحلیل در این پژوهش، فرد می باشد و از آمار توصیفی، مثل فراوانی و درصد، و از شاخص های مرکزی همچون میانگین، بهره گرفته شده است. یافته ها نشان می دهد که میزان دانش و مهارت مربیان در مجموع مقولات، بین متوسط و خوب می باشد. مربیان در مقولة آشنایی با اصول و روش آموزش مفهوم خدا و ویژگی مربی موفق، بالاترین نمره را به دست آورده اند و در دو مقولة آشنایی با تحول دین داری کودک و پرسش های خاص کودکان دربارة خدا، پایین ترین نمره را کسب کرده اند.
بررسی میزان سلامت عمومی و کیفیت زندگی مادران دارای فرزند اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی میزان سلامت عمومی و کیفیت زندگی مادران دارای فرزند اوتیسم براساس یافته های قبلی و اطلاعات موجود می باشد. از این رو تعداد 35 نفر از مادران دارای دانش آموز مبتلا به اختلال اوتیسم درمدارس استثنایی شهریار در سال تحصیلی 92-91 پرسشنامه سلامت عمومی GHQ وکیفیت زندگی را تکمیل نمودند. نتایج با نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها نشان داد که مادران در خرده مقیاس افسردگی کمترین میانگین را کسب نموده اند، در عملکرد اجتماعی از وضعیت مناسبی برخوردار نیستند. بر اساس پنج فرضیه پژوهش میان میزان تحصیلات مادران، سن و سلامت عمومی آنان رابطه ی معناداری وجود ندارد و میان نمره کل و خرده مقیاس های کیفیت زندگی و میزان تحصیلات مادران وسن آنان رابطه ی معناداری وجود ندارد و در آخر میان خرده مقیاس های سلامت عمومی و خرده مقیاس های کیفیت زندگی رابطه ی معنادار وجود دارد و در تمامی آن ها این رابطه ها منفی و معکوس گزارش می شود. با توجه به نتایج پژوهش حاضر و پژوهش هایی که در گذشته انجام گرفته است سلامت روانی در کیفیت زندگی مادران دارای فرزند اتیسم تاثیر گذار بوده و در این راستا ارائه خدمات مشاوره ای مناسب حائز اهمیت خواهد بود.
رها سازی تخیل و تجربه معنادار، رویکرد نوین ماکسین گرین به تربیت زیبایی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بیان وتحلیل دیدگاههای دیدگاه"" ماکسین گرین (1981-1917)"" در سه زمینه تجربه معنادار، تخیل و تربیت زیبایی شناختی است. این پژوهش با رویکردکیفی و روش توصیفی- اسنادی انجام و پس از مطالعه منابع در دسترس ، دیدگاههای تاثیرگذار او، درزمینه تحول در برنامه درسی و تربیت زیبایی شناختی، جمع آوری وتحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهدگرین با ایده رهاسازی تخیل رویکرد جدیدی را در تربیت زیبایی شناختی مطرح می-نماید،او تاکید دارد، تخیّل که اغلب درنظام تعلیم وتربیت مورد غفلت قرار می گیرد، به عنوان ابزار انتقال ادراک، تجربه زیسته و بستر خلاقیت ،عاملی قابل تامل در فرایند یادگیری است. ایده اومبتنی برآزادگذاشتن فراگیردر تخیل فرصتهای ممکن، معنی دارکردن برنامه درسی براساس تجربیات فردی ودستیابی به فضاهای جدید است، این تجربیات در قالب، تجربه زیبایى شناختى، به آگاهى دقیق فراگیر براى دیدن پدیده ها به گونه اى متفاوت از شکل مرسوم و عادى آن ها منجر می شود.گرین از رویکرد پدیدار شناسانه تجربه زیبایى شناختى طرفداری می کند، از آن جهت که براساس آن قلمرو یا حیطه مشخصى از جهان تفسیر مى شود. لذا تربیت زیبایی شناختی عملکردخاص تربیتی است که به توانایی فراگیر برای درک، تفسیر و داوری این حیطه منجر می شود ،که آن را سواد زیبایی شناختی می نامد.
ذهنیت فلسفی و سبک رهبری مدیران (مورد بررسی: دانشگاه فردوسی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطة ذهنیت فلسفی و سبک رهبری مدیران در دانشگاه فردوسی مشهد، هدف اصلی این مقاله می باشد. در این پژوهش، مدیران دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان گروه مورد بررسی(n=88) مورد مطالعه قرار گرفتند. برای سنجش سبک رهبری از پرسشنامة سبک رهبری و برای سنجش ذهن فلسفی از پرسشنامة ذهنیت فلسفی استفاده شده است. تحقیق حاضر با استفاده از شیوة کمی غیرآزمایشی تبیینی مقطعی انجام شده، و برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس، آزمون تعقیبی LSD و آزمون t استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین سبک های رهبری مدیران بر حسب ذهنیت فلسفی آنان تفاوت معنی داری وجود دارد. این بدان معنی است که مدیرانی که در پرسشنامة ذهنیت فلسفی نمرة بالاتری کسب کردند، بیشتر به استفاده از سبک رهبری تیمی گرایش دارند. در نتیجه، نیاز به تقویت خصوصیات ذهن فلسفی شامل جامعیت، ژرف نگری و انعطاف پذیری، در مدیران دانشگاه با نظر به یافته های این تحقیق بارز و نمایان گشته است.
بررسی دیدگاه های کارکنان و سرپرستان شرکت ملی نفت ایران: تعیین عوامل انگیزشی و رابطه آن با رضایت شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف تحقیق حاضر، بررسی عوامل انگیزشی (نیازهای فیزیولوژیکی، وابستگی و تعلق و نیازهای رشد) کارکنان و سرپرستان شرکت ملی نفت ایران و رابطه آن با رضایت شغلی بود.
روش: در این پژوهش مقطعی – تحلیلی، جامعه تحقیق را کلیه کارکنان و سرپرستان واحد اداره حسابرسی شرکت ملی نفت ایران در مناطق نفت خیز جنوب (اهواز) تشکیل می دادند که از میان آنها 42 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای بررسی متغیر های تحقیق، از پرسشنامه سنجش عوامل انگیزشی و نیازهای کارکنان و سرپرستان استفاده شد. همچنین از پرسشنامه رضایت شغلی کارکنان و به کارگیری فنون به وسیله سرپرستان استفاده گردید. نتایج به وسیله آمار توصیفی و استنباطی و روش همبستگی و آزمون t و مجذور کای، با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: بین عوامل انگیزشی از دیدگاه کارکنان و سرپرستان تفاوت معنی دار وجود داشت و بر عکس آنچه سرپرستان می پنداشتند، مهمترین نیاز کارکنان رشد بوده، بیشترین رضایت شغلی به نوع کار و همکاران و کمترین رضایت به حقوق و دستمزد و ارتقا مربوط بود.
نتیجه گیری: رضایت از شغل باعث می شد کارکنان برای دستیابی به اهداف سازمان کوشش قابل توجهی کنند. اگرچه نیازهای زیستی برای اکثر کارکنان مطرح بود، ولی نیاز به احترام در اجتماع در اولویت قرار داشت.
میزان بروز مصرف داروهای روان گردان در دانش آموزان پسر دبیرستان های تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: سوء مصرف مواد در نوجوانان با بسیاری از پیامدهای منفی تاثیرگذار بر سلامت آنان ارتباط دارد. هدف مطالعه حاضر برآورد بروز سوءمصرف مواد روان گردان و الکل و تعیین عوامل مرتبط با آنها در دانش آموزان سال دوم دبیرستان های پسرانه شهر تبریز بود.
روش: 1785 دانش آموز پسر سال دوم دبیرستان شهر تبریز (7/13%) به روش سهمی خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و دو بار به فاصله یک سال (در دو پایه تحصیلی متوالی) مورد بررسی قرار گرفتند. در شروع مطالعه (اسفند 1383)، دانش آموزان یک پرسشنامه خود ایفای 48 سؤالی پاسخ گزین را تکمیل کردند. بعد از یک سال (اسفند 1384)، پرسشنامه 10 سؤالی دیگری به همان دانش آموزان که در سال سوم دبیرستان به تحصیل اشتغال داشتند، ارایه گردید تا میزان بروز مصرف مواد روان گردان و الکل در آنها تعیین گردد. با استفاده از رگرسیون لجستیک، عوامل مرتبط با بروز مصرف مواد روان گردان و الکل بررسی شد.
یافته ها: طی یک ســـال، 1/10 درصد دانش آموزان مصرف الکل و 2/2 درصد مصرف مواد روان گردان را تجربه کرده بودند. سیگار آزموده بودن، انتقال در مراحل مصرف سیگار، داشتن رفتار خطرپذیر عمومی، بروز تجربه مصرف مواد روان گردان و نداشتن برنامه ریزی برای ورود به دانشگاه در دانش آموزان با بروز تجربه مصرف الکل مربوط بود. داشتن رفتار خطرپذیر عمومی و بروز تجربه مصرف الکل با بروز تجربه مواد روان گردان ارتباط داشت.
نتیجه گیری: این مطالعه شیوع پایین سوءمصرف مواد ولی بروز بالای آن را در نوجوانان و همچنین برخی عوامل مرتبط را نشان داد. نتایج این مطالعه از اشاعه برنامه هایی که هدف شان تغییر همزمان رفتارهای پرخطر است، حمایت می کند.
مکتب یوگا
الگوی مصرف مواد در معتادان گمنام(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: شناسائی الگوی مصرف مواد در جامعه و همه گیر شناسی آن از مهمترین اقدامات لازم جهت ارزیابی، پیگیری و کنترل مصرف این مواد محسوب می گردد. هدف پژوهش حاضر بررسی الگوی سوء مصرف داروها و روشهای مصرف آنها در گروه معتادان گمنام می باشد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی– تحلیلی، به روش تمام شمار، 300 نفر از معتادان مراجعه کننده به یک مرکز درمانی معتادان گمنام شهر تهران (که به صورت در دسترس انتخاب شده بود) شرکت کرده و اطلاعات لازم شامل مشخصات دموگرافیک افراد، وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنان و نوع و نحوه مصرف مواد، با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته از آنان اخذ و دادههای حاصل با استفاده از آزمون مجذور خی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: ۸۰ درصد از جمعیت معتادان گمنام را مردان و حدود 2/65% از این جمعیت را افراد دارای سنین کمتر از 40 سال تشکیل میدادند. بیش از دو سوم افراد مورد مطالعه دارای مشاغل آزاد بوده و 2/21 درصد از آنان بیکار بودند. 32% از بیماران واجد تحصیلات دانشگاهی و شایعترین مواد مصرفی در افراد مورد مطالعه به ترتیب شامل تریاک (88%)، سیگار (7/76%) و الکل (63%) بوده و 34% افراد مواد را از طریق تزریق مصرف می نمودند. مصرف الکل ، حشیش ، کوکائین و اکستازی به طور معناداری در گروه کمتر از 40 سال بیشتر از افراد مسن تر بود. نتیجه گیری: به نظر می رسد که روند مصرف مواد در قشر جوان و تحصیل کرده در حال افزایش است. الگوی مصرف در جوانان بیشتر به سمت مواد روانگردان از قبیل کوکائین، حشیش و اکستازی می باشد.
نقش خوشبینی تحصیلی، هیجانات تحصیلی و بهزیستی مدرسه در عملکرد ریاضی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش تبیین نقش خوشبینی تحصیلی، هیجانات تحصیلی و بهزیستی مدرسه در عملکرد ریاضی دانش آموزان دختر و پسر بود و روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه شامل 440 دانش آموز (109 پسر و 331 دختر) بود که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های خوشبینی تحصیلی دانش آموز (شانن- موران، بانکول، میشل و مور)؛ هیجانات تحصیلی (پکران، گوئتز و فرانزل) و بهزیستی مدرسه (کونو، الانن، لینتونن و ریمپلا) بودند. برای سنجش نمرات ریاضی نیز از آزمون معلم ساخته استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون معناداری ضرایب همبستگی و رگرسیون گام به گام و آزمون t مستقل انجام شد. یافته ها نشان داد که بین خوش بینی تحصیلی، هیجانات تحصیلی و بهزیستی مدرسه با عملکرد ریاضی همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت (به ترتیب 16/0، 23/0 و 20/0). نتایج نشان داد، بهزیستی مدرسه هم در گروه دختران و هم در گروه پسران با عملکرد ریاضی رابطه ی مثبت و معناداری دارد و عملکرد ریاضی را نیز پیش بینی می کند. نتایج به دست آمده همچنین نشان داد که در دختران هیجانات تحصیلی رابطه ی مثبت و معناداری با عملکرد ریاضی دانش آموزان دارد و به همراه بهزیستی مدرسه 16 درصد از عملکرد ریاضی را تبیین کرد، اما در پسران خوشبینی تحصیلی همراه با بهزیستی مدرسه 17 درصد از عملکرد ریاضی دانش آموزان پسر را تبیین کرد، در حالی که در دختران این قدرت تبیین و پیش بینی وجود نداشت.
تحلیلی دوسطحی از تأثیر وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده ودرجه توسعه یافتگی استان محل زندگی بر بازماندگی تحصیلی فرزندان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، عوامل «بازماندگی تحصیلی فرزندان» در دو سطح«خانواده» و «استان محل زندگی» با روش مدلهای خطی سلسله مراتبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بنابر تحلیلهای انجام شده،میانگین «نسبت فرزندان محروم از تحصیلات بالاتر از دوره راهنمایی در خانواده» در میان استانها تفاوتی معنا دار با همدیگر دارد. این به معنای تأثیر ویژگیهای سطح دوم (استان) بر تغییرات میانگینِ سطح اول(خانواده)است و لزوم به کارگیری مدل چند سطحی را تأیید می کند. براساس برآوردها، بیشترین تفاوت ها در نسبت بازماندگی تحصیلی مربوط به سطح خانواده است.در سطح استانی،وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده رابطه منفی معنادار با نسبت بازماندگی تحصیلی فرزندان درون استانها دارد؛ اما درباره شدت این رابطه، یافته ها نشان می دهند که هرچه میانگین «نسبت فرزندان بازمانده از تحصیل خانواده» در استانی بالاتر باشد، شدت رابطه وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده و بازماندگی تحصیلی فرزندان کاهش می یابد و در مقابل، هرچه این میانگین کمتر باشد، شدت این رابطه افزایش می یابد. به سخن دیگر، در استانهایی که میزان بازماندگی از تحصیل زیاد است، عوامل زمینه ای دیگری افزون بر وضعیت خانواده ها، همچون شاخصهای توسعه استان، وضعیت آموزش و ...، در تشدید این مسئله مؤثر هستند. در نهایت می توان اذعان کرد که نقش وضعیت اقتصادی-اجتماعی «خانواده» درمقایسه با وضعیت «استان»،در مسئله بازماندگی تحصیلی فرزندان از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چرا که شدت تأثیر پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده بر وضعیت تحصیلی فرزندان،در استانهای متفاوت با هر نوع زبان و گویش و نیز با هرسطح از توسعه یکسان بوده است. یافته های این پژوهش، همچنان بر نقش بی بدیل خانواده در تربیت و جامعه پذیری فرزندان تأکید دارد.