فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۷۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در طول بیماری همه گیر ویروس کرونا-2019، افراد مختلف سطوح متفاوتی از اضطراب مرتبط با کوید-19 را تجربه می کنند و بسیاری از آن ها به اینترنت و اطلاعات آنلاین مرتبط با سلامت استناد می کنند. هدف پژوهش حاضر، مقایسه استفاده از اطلاعات آنلاین مرتبط با سلامت، هویت اشتراکی آنلاین و استفاده از اطلاعات اشتراکی آنلاین در سطوح مختلف اضطراب کوید-19 است. در این مطالعه علی-مقایسه ای ، جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان در هنگام شیوع کوید-19 در سال 1398 بود. از بین آنها ، 387 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه اضطراب کوید-19، پرسشنامه استفاده از اطلاعات آنلاین مرتبط با سلامت و مقیاس تقویت حباب هویت پاسخ دادند. با توجه به نمرات بالا و پایین پرسشنامه اضطراب کوید-19، شرکت کنندگان به دو گروه اضطراب بالا کوید-19 و گروه اضطراب پایین کوید- 19 تقسیم شدند. یافته ها نشان داد افراد دارای سطح بالای اضطراب کوید-19، نمرات بیشتری در استفاده از اطلاعات آنلاین مرتبط با سلامت و هویت اشتراکی آنلاین در مقایسه با افراد گروه اضطراب کم کوید-19 کسب کردند. باید اذعان داشت که در افراد با سطوح بالا اضطراب کوید-19، هویت اشتراکی آنلاین برجسته تر است و آن ها اتکا بیشتری به اطلاعات سلامتی موجود در سطح اینترنت دارند. بنابراین ضروری است که افراد در انتخاب اطلاعات آنلاین مرتبط با سلامت محتاط تر عمل کنند و همچنین محدودیت هایی برای انتشار این نوع اطلاعات در نظر گرفته شود.
مقایسه مولفه های شخصیت، نشخوار فکری و خودشفقت ورزی در بیماران مبتلا به میاستنی گراویس و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
133 - 150
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف مقایسه مؤلفه های شخصیت، نشخوار فکری و خودشفقت ورزی در بیماران مبتلا به میاستنی گراویس و افراد عادی انجام شد. پژوهشحاضر از نوع کاربردی و علی-مقایسه ای است. روش: جامعه آماری شامل کل بیماران دارای اختلال میاستنی گراویس شهر تهران بود. با استفاده از روش نمونه برداری در دسترس 100 نفر (50 بیمار مبتلا به میاستنی گراویس و 50 فرد عادی) در نظر گرفته شد. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه شخصیتی نئو (کوستا و مک کریف 1985)، سیاهه نشخوار فکری (نولن-هوکسما، 1991) و مقیاس خودشفقت ورزی (نف و براتوس، 2003) بود. برای تحلیل داده ها از روش آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین بیماران مبتلا به میاستنی گراویس و افراد عادی از لحاظ مؤلفه های شخصیت، نشخوار فکری و خودشفقت ورزی تفاوت معنادار وجود دارد (01/0>P). نتیجه گیری: بنابراین تلاش در راستای بررسی نشخوار فکری و روان آزرده می تواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بیماران میاستنی /گراویس باشد.
اثر ساختاری استرس مزمن، تاب آوری و جسمانی سازی بر ناتوانی کارکردی در نشانگان بدنی کارکردی: نقش واسطه ای ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
151 - 172
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از این پژوهش اثر ساختاری استرس مزمن، تاب آوری و جسمانی سازی بر ناتوانی کارکردی در نشانگان بدنی کارکردی با نقش واسطه ای ذهنی سازی بود. روش: پژوهش حاضربا استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. نمونه شامل 400 نفر از مردان و زنان در سنین 18 تا 45 سال بودند که با استفاده از فراخوانی اینترنتی، پرسش نامه های استرس مزمن، تاب آوری، جسمانی سازی، ناتوانی کارکردی، ذهنی سازی و نشانگان بدنی کارکردی را تکمیل کردند. یافته ها: یافته ها با استفاده از آزمون تحلیل عاملی تأییدی، آزمون همبستگی و آزمون مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها در سطح معناداری (05/0>p) حاکی از برازش مناسب مدل داشت. (5/3=χ2/df، 91/0=GFI، 93/0=CFI، 84/0=RMSEA، 93/0=NFI، 89/0=IFI، 58/0=AGFI، 65/0=PGFI). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود که برای بهبود و پیشگیری از ناتوانی کارکردی، علاوه بر نقش استرس، مداخلات و درمان های مبتنی بر ذهنی سازی و تاب آوری نیز در نظر گرفته شود.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر اضطراب و افسردگی بیماری عروق کرونر قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
45 - 62
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی شهر تهران در سال 1398 انجام شد . روش: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری داده ها از طرح پیش آزمون-پس آزمون (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه بیماران قلبی شهر تهران تشکیل دادند که از بین آن ها 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان هیجان مدار 9 جلسه 60 دقیقه ای و گروه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای 5 جلسه 20 دقیقه ای تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل افسردگی (بک، استیر و براون، 1996) و اضطراب (بک، اپستین، براون و استر، 1988) بودند که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورداستفاده قرار گرفتند. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کواریانس) انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو مداخله به کاررفته در این پژوهش می توانند به طور معناداری اضطراب و افسردگی بیماران قلبی را بهبود بخشیدند (05/0p <)، با این تفاوت که مداخله مبتنی بر درمان هیجان مدار دارای تأثیر بیشتری بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی بود. به علاوه در مرحله پس آزمون-پیگیری تفاوت معنی دار مشاهده نشد (05/0p <) که بیانگر پایداری تغییرات مداخله است . نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای، مداخلات مؤثری در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران قلبی دارند اما تأثیر درمان هیجان مدار بیشتر بود.
بررسی شیوع آزار سایبری و متغیرهای دموگرافیک آزارگران، آزاردیدگان و آزارگر-آزاردیده های سایبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آزار سایبری به عنوان آسیب رسانی ارادی و مکرری که از طریق رایانه، تلفن همراه و سایر وسایل الکترونیکی اعمال می شود، تعریف شده است. در این پژوهش به بررسی شیوع این پدیده و توصیف متغیرهای دموگرافیک افراد مرتبط با آن پرداخته شده است. 425 نفر از دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم دبیرستان شهر کرمانشاه به صورت تصادفی خوشه ای مورد بررسی قرار گرفتند. از این بین 2/53 درصد مونث (226 نفر) و 8/46 درصد نیز مذکر بودند (199 نفر). در دو ماه گذشته شیوع آزارگری سایبری 7/7 درصد، آزاردیدگی سایبری 9/10 درصد، آزارگری-آزاردیدگی سایبری 4/31 درصد بوده و 0/50 درصد نیز با این پدیده درگیر نبوده اند. بررسی متغیرهای دموگرافیک نیز نشان داد 54 درصد پسران و 46 درصد دختران با آزار سایبری درگیر بوده اند، همچنین افراد مرتبط با آزار سایبری اعتقادات مذهبی خانوادگی ضعیف تر و رابطه با والدین بدتری را گزارش کردند، ساعات استفاده روزانه شان از اینترنت بیشتر بوده و بیشترین فعالیتی که در اینترنت دارند در شبکه های اجتماعی است. نتایج بررسی سایر متغیرهای دموگرافیک نیز در جداول ارائه شده است. شیوع آزارگری و آزاردیدگی سایبری در حد سایر کشورها بوده اما آزارگری-آزاردیدگی سایبری نسبت به نتایج اعلام شده در سایر دنیا شیوع بیشتری دارد. همچنین نتایج برخی متغیرهای دموگرافیک تفاوت های قابل ملاحظه ای را نشان داد که باید در آینده مورد پژوهش های بیشتری قرار بگیرند.
نقش واسطه ای راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و مکانیسم های دفاعی در رابطه کمال گرایی و حساسیت اضطرابی در دانشجویان متقاضی جراحی زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
57 - 74
حوزههای تخصصی:
مقدمه: متغیرهای روان شناختی یکی از عوامل مهم گرایش افراد به جراحی زیبایی است. پژوهش حاضرباهدف بررسی نقش واسطه ای راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و مکانیسم های دفاعی دررابطه بین کمال گرایی و حساسیت اضطرابی در دانشجویان متقاضی جراحی زیبایی انجام شد . روش: این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه پیام نور مرکز رشت در سال تحصیلی 98-1397 بود که به دنبال عمل جراحی زیبایی بودند. نمونه شامل 335 نفر (308 زن و 27 مرد) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای به کاررفته در این پژوهش شامل مقیاس کمال گرایی مثبت ومنفی (PNPS)،مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی (CERQ) و پرسشنامه سبک های دفاعی (DSQ)بود. یافته ها: روش تحلیل مسیر،نشان دادکه حساسیت اضطرابی در افراد متقاضی جراحی زیبایی متأثرازکمال گرایی، نظم جویی شناختی هیجان و مکانیسم های دفاعی است . همچنین، نظم جویی شناختی هیجان و مکانیسم های دفاعی نقشی واسطه ای درارتباط بین کمال گرایی وحساسیت اضطرابی داشتند. برای ارزیابی مدل ازشاخص های(91/0) CFI، (93/0) NFI، (94/0) GFI و (07/0) RMSEA استفاده شد ونتایج نشان داد که مدل پیشنهادی برازش خوبی با داده هادارد . نتیجه گیری: در شکل گیری حساسیت اضطرابی، عوامل روان شناختی نظیر کمال گرایی، نظم جویی شناختی هیجان و مکانیسم های دفاعی نقش دارند؛ بنابراین یافته های این مطالعه تلویحات مهمی در ریشه یابی مشکلات روان شناختی در این افراد دارد.
The role of social support in suppressing the effect of job stress on personality traits(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: the present study aimed at studying the relationship between job stress and personality traits and also if the effect of job stress on personality traits was moderated by social support. Method: The populations consisted of offshore personnel working in Iranian Offshore Oil Company (IOOC) in Kharg Island. 234 participants using convenience sampling answered three questionnaires (job stress, very brief NEO-form, and perceived social support of family-scale). Four main hypotheses using structural equation analysis were examined. Results: The findings showed a predictive effect between the personality traits and job stress except for openness to experience such that job stress had an increasing effect on neuroticism and a decreasing effect on extraversion, agreeability, and conscientiousness. Social support, on the other hand, as a moderator decreased the effects of job stress on personality traits except for openness to experience, extraversion, and agreeability such that it decreased neuroticism and increased conscientiousness. Conclusion: the results generally revealed the predictive effects of job stress on personality traits and showed that social support, as a buffer, can reduce the effects of job stress on personality traits. The results were discussed based on the existing models on personality changes.
Comparison of Defense Mechanisms in Women with Temporal Lobe Epilepsy versus Ordinary Counterparts(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۶, November ۲۰۲۰
29 - 38
حوزههای تخصصی:
Background and Purpose: Epilepsy is one of the most prevalent neurological disorders, the contracting of which causes numerous physical, psychological and social consequences. However, there are a number of defense mechanisms humans possess, which are responsible for protecting an individual against the stress, anxieties and pressures of everyday life. Accordingly, the present study was undertaken with the aim of comparatively investigating the defense mechanisms in a group of woman with temporal lobe epilepsy against a non-clinical group of females. Materials & Methods: The research design of the present study was based on a causal-comparative case study. The statistical population of the study consisted of all epileptic women and their normal counterparts who had referred to Imam Hossein Hospital in Tehran during the first half of 2019. The sample population included 40 female patients already diagnosed with temporal lobe epilepsy by neurologists through electro-encephalography who were randomly selected and compared to their 40 normal counterparts. The two studied groups were similar in terms of age, education and marital status. Research data were gathered using the Andrews Defense Mechanism Questionnaire (DSQ40) and analyzed by the SPSS24 software program employing multivariate statistical analysis of variance. Results: There was a significant difference (p <0.05) between the defense mechanism used in epileptic women and that of healthy women. Conclusion: It can be concluded that women with epilepsy have different defense mechanisms and are more likely to use immature mechanisms and neurotic defense mechanisms (only in terms of False Altruism ) when compared to normal women
مقایسه بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و افراد غیربیمار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولتیپل اسکلروسیس(MS)، بیماری عصب شناختی پیشرونده است که بسیاری از افراد به ویژه زنان جوان به آن مبتلا هستند. بیماران مبتلا به(MS)،مشکلات روان شناختی را تجربه می کنند . پژوهش حاضر با هدف مقایسه بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران مولتیپل اسکلروزیس و افراد غیربیمار انجام شد. در این پژوهش علّی-مقایسه ای، جامعه آماری این پژوهش را 700 بیمار شهر کرمانشاه تشکیل دادند. از میان آنها 149 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. همچنین از میان افراد غیربیمار 149 نفر از نظر سن و جنسیت با گروه بیمار همگن شدند. داده ها با استفاده از مقیاس های بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و تنظیم هیجان جمع آوری شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری دوراهه نشان داد که بهزیستی معنوی و مولفه های آن (بهزیستی مذهبی و بهزیستی وجودی)، بهزیستی اجتماعی و سه بعد آن (شکوفایی اجتماعی، پذیرش اجتماعی و انطباق اجتماعی) و بازارزیابی هیجان در بیماران MS MS پایین تر از غیربیماران بود. اما بین بازداری هیجان در دو گروه تفاوت وجود نداشت. براساس نتایج، بهبود بهزیستی اجتماعی و معنوی و افزایش تنظیم هیجان بیماران MS MS از طریق آموزش های مبتنی بر معنویت و بهزیستی اجتماعی و همچنین آموزش تنظیم هیجان پیشنهاد می شود .
اثر بخشی درمان یکپارچه شده شناختی-رفتاری با ذهن آگاهی برکیفیت زندگی، پریشانی روان شناختی و تبعیت از درمان بیماران دیابتی نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
75 - 94
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر روی کیفیت زندگی، پریشانی روان شناختی و تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. روش: طرح این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با گروه گواه با پیش آزمون و پس آزمون بود که تعداد 30 نفر بیمار دیابتی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفیدر دو گروه آزمایش و کنترل (15N = ) قرار گرفتند. 15 نفری که در گروه مداخله قرار گرفتند به مدت 8 جلسه به صورت هفتگی و هر هفته به مدت 90 دقیقه تحت درمان و مداخله با رویکرد MiCBT قرار گرفته و اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند.در این پژوهش از ابزارهایی همچون پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس پریشانی روان شناختی لویباند و پرسشنامه سنجش تبعیت از درمان مدانلو استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کواریانس حاکی از بهبود معنادار کیفیت زندگی (05/0>P، 65/151=F)، کاهش پریشانی روان شناختی (05/0>P، 178/69=F) و بهبود وضعیت تبعیت از درمان (05/0>P، 146/36=F) بود . نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت که درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی می تواند باعث بهبود کیفیت زندگی و پایین آوردن پریشانی روان شناختی و همچنین افزایش تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شود و به این جهت مداخله ای مؤثر برای بیماران دیابتی محسوب می شود
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر احساس امیدواری و باور به جهان عادل در بیماران مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
155 - 170
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بحران های ناشی از سرطان سبب عدم تعادل و ناهماهنگی فکر و جسم می شود، اما بیشترین حالت در این دوره برای بیمار حس یاس و ناامیدی است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر احساس امیدواری و باور به جهان عادل در بیماران مبتلا به سرطان سینه انجام شد . روش: روش پژوهش نیمه تجربی، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به سرطان سینه شهر تهران بودند که از بین آنها تعداد 40 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس هدفمند انتخاب شدند.سپس به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایشی جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه باور به جهان عادل رابین و پپلاوفرنهام (2003) و پرسشنامه امید به زندگی هرث بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از روند افزایشی پایدار در نمرات مقیاس امیدواری و باور به جهان عادل بیماران مبتلا به سرطان سینه بود که بیانگر اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش متغیرهای مذکور است . نتیجه گیری: ناامیدی نقشیمستعدکننده، تسریع کننده و تداوم بخش را در بیماری های سرطانی بازی می کند و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند با افزایش آن نقش مهمی را به عنوان درمان های کمکی و توان بخشی در کنار درمان های پزشکی ایفا کند.
رابطه کمال گرایی و تجارب آسیب زا با رفتارهای خودآسیبی غیرخودکشی: نقش واسطه ای سرسختی روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مدل ساختاری تبیین رفتارهای خودآسیبی غیرخودکشی بر اساس کمال گرایی و تجارب آسیب زا با نقش واسطه ای سرسختی روانشناختی بود. طرح پژوهش حاضر کاربردی و از نوع پژوهش های همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. از بین کلیه دانشجویان لیسانس دانشگاه های شهر تهران تعداد 529 نفر (411 دختر و 118 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. همه آن ها پرسشنامه های خودآسیبی، کمال گرایی اخلاقی، تجارب آسیب زا و سرسختی روانشناختی را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV19 و AMOSV18 استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو متغیر کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا اثرات مستقیم و معنی داری بر سرسختی روانشناختی و رفتارهای خودآسیبی داشته اند. همچنین سرسختی روانشناختی بر رفتارهای خودآسیبی اثر مستقیم و معنی داری داشت. افزون بر آن نتایج نشان داد که دو متغیر کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا بر رفتارهای خودآسیبی اثر غیر مستقیم و معنی داری دارند (01/0>P). در نهایت نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا بر رفتارهای خودآسیبی به واسطه سرسختی اثر معناداری داشته و لذا آگاهی روانشناسان، مشاوران و سایر متخصصان از این مدل جهت بهبود رفتارهای خودآسیبی می تواند کمک کننده باشد.
اثربخشی درمان بهزیستی روانشناختی بر افسردگی، رضایت جنسی و بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
119 - 132
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان بهزیستی روانشناختی بر افسردگی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ بود . روش: روش اینپژوهش طرح آزمایشی تک موردی از نوع خطوط پایه چندگانه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران دیابتی نوع ۲شهر مشهد در سال 1398 بود. در این پژوهش 4 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به مقیاس های افسردگی، رضایت جنسی و پرسشنامه کیفیت زندگی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که درمان بهزیستی روانشناختی بر کاهش افسردگی و بهبود رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ اثربخش است . نتیجه گیری: می توان از درمان بهزیستی روانشناختی به عنوان یک راهبرد کوتاه مدت روان درمانی که با پیامدهای مثبت در زندگی فردی و بین فردی همراه است، برای کاهش افسردگی، بهبود رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ استفاده کرد.
Effectiveness of Lifestyle-Based Stress Management Program on Emotional Problems and Life Satisfaction in Patients with Myocardial Infarction(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۶, November ۲۰۲۰
59 - 70
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of the present study was to examine the effect of lifestyle-based stress management program on emotional problems and life satisfaction in patients with myocardial infarction. Method: This research was quasi-experimental with pre-test, post-test and control group. The statistical population of this research consisted of all patients aged 40-65 years old with myocardial infarction who were under treatment at Kasra Hospital in Karaj in the first six months of 2019. The study sample consisted of 90 patients with heart attack who were identified among the patients and selected by targeted sampling method and randomly assigned to two experimental and control groups. Data were collected using the Depression, Anxiety and Stress Scale as well as the Satisfaction With Life Scale. The collected data were analyzed using the method of Multivariate analysis of covariance (MANCOVA). Results: Multivariate analysis of covariance showed that the lifestyle-based stress management program significantly reduced emotional problems and increased life satisfaction in the experimental group (p <0.01). Conclusions: The stress management program helped patients identify dysfunctional thoughts that trigger anxiety and depression and experience fewer emotional problems by feeling self-control, attention management, changing the assessment system and using cognitive strategies. Also, by identifying and correcting irrational attitudes and beliefs, the subjects were able to better cope with the physical effects of the disease or to deal with its negative psychological complications and have more life satisfaction. These findings have important implications for education and promoting mental health of patients with myocardial infarction.
مقایسه اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ولع خوردن، کیفیت زندگی و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نقش درمان ها و مداخلات روان شناختی در بیماری های مزمن مورد تأیید قرار گرفته است، از این رو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ولع خوردن، کیفیت زندگی و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر تنکابن بود . روش: این پژوهش مطالعه آزمایشی با روش نمونه گیری هدفداربود و جامعه آماری آن بیماران دیابتی بیمارستان شهر تنکابن بود که 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و پس از انجام آزمون متغیر وابسته، افرادی که انحراف معیار متفاوتی با سایرین داشتند، گزینش شدند که تعداد آن ها 100 نفر بود و از بین 45 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و در سه گروه 15 نفری، دو گروه مداخله و یک گروه کنترل قرار گرفتند که مقیاس های ولع به غذا- صفت داچ، کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع 2 طبق شاخص چهار عاملی هالینگستد و پریشانی روان شناختی نجاریان و داودی به آنان و 12 جلسه درمان متمرکز بر شفقت و 12 جلسه درمان اکت اجرا شد (جلسه 45 دقیقه). جلسات برای هر مداخله هفته ای دو جلسه با فاصله 3 روز اجرا گردید. پایان درمان هر سه گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند. یافته ها: تفاوت میانگین های دو گروه در ولع خوردن، کیفیت زندگی و پریشانی روان شناختی به ترتیب (264/7-)، (054/7) و (914/7-) بود که نشان داد افرادیکه تحت تأثیر درمان پذیرش و تعهد قرار گرفته اند نسبت به افرادیکه تحت درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفته اند، در میزان هر یک از متغیر های ذکر شده در پس آزمون اثربخشی بیشتری از خود نشان دادند . نتیجه گیری: نتایج حاکی از روند کاهشی ولع خوردن، پریشانی روان شناختی و افزایش کیفیت زندگی در مرحله پیگیری و اثربخشی هر دو رویکرد و برتری رویکرد اکت بود؛ بنابراین می توان از این درمان در شرایط مختلف جهت بهبود زندگی افراد استفاده کرد.
مدل ساختاری روابط بین خودشناسی انسجامی، ادراک رنج و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان (مراحل 3 و 4)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیماری سرطان موجب تغییرات متعدد در کیفیت زندگی بیماران می گردد و تشخیص مؤلفه های اثرگذار در این متغیر می تواند نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی بیماران داشته باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ساختاری خودشناسیِ انسجامی و ادراک رنج با کیفیت زندگی بیماران سرطانی بود. این پژوهش از نوع همبستگی، و با جامعه پژوهشِ شامل کلیه بیماران سرطانی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر کرج بود. از بین این افراد 340 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. بیماران پرسشنامه های خودشناسی، ادراک رنج و کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از SPSS-19 و مدل سازی معادلات ساختاری (لیزرل) نسخه 5/8 تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین خودشناسیِ انسجامی و رنجِ جسمانی، رنج روانی و رنج وجودی با کیفیت زندگی بیماران، رابطه معنادار وجود دارد و روابط علی-ساختاریِ خودشناسیِ انسجامی با مؤلفه های ادراک رنج و کیفیت زندگی معنادار بود. به عبارتی خودشناسی انسجامی به طور مستقیم و غیرمستقیم به واسطه رنج جسمانی و رنج وجودی قادر به پیش بینی کیفیت زندگی در بیماران سرطانی بود. شاخص های برازندگی حاکی از مطلوبیت مدل مفروض در تبیین کیفیت زندگی از طریق متغیرهای خودشناسی انسجامی و ادراک رنج بود. خودشناسی انسجامی به واسطه تأثیرات مهمی که در انسجام بخشی و یکپارچگی روانی افراد دارد، می تواند با اثر گذاری بر ادراک رنج بیماران سرطانی نقش مهمی را در بهبود کیفیت زندگی این بیماران داشته باشد.
تجربه زیسته بیماران مبتلا به کرونا ویروس (کووید-19): یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابتلا به بیماری جدید و ناشناخته کووید 19 علاوه بر مخاطرات سلامت جسمانی به دلیل ماهیت و ویژگی های خاص بیماری منجر به تجربه های روانی دشوار و متفاوتی نیز می گردد. بیماران علاوه بر علائم جسمانی، واکنش های روان شناختی مختلفی دارند که می تواند به عنوان مانعی در فرایند سیر و بهبودی بیماری عمل کرده و بر رنج آنان در دوران بیماری بیفزاید. بنابراین پژوهش حاضر با هدف فهم تجربه زیسته این افراد جهت کمک به کاهش رنج این بیماران صورت گرفته است. روش مطالعه به صورت کیفی با رویکرد پدیدارشناختی بود. تعداد شرکت کنندگان 15 نفر و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. تحلیل داده ها نیز از طریق روش کلایزری صورت گرفت. برای اطمینان و اعتبار یافته ها نیز از روش بازنگری و نظارت شرکت کنندگان، خودبازبینی پژوهشگر در فرآیند جمع آوری و تحلیل داده و ثبت تمامی پیش فرض های ذهنی خود از قبل و در نظر نگرفتن آن ها در فرآیند تحلیل و بازنگری و کدگذاری مجدد مصاحبه ها توسط دو پژوهشگر دیگر استفاده شد. یافته های پژوهش شامل 278 کد اولیه بوده که با توجه به هدف و سوال پژوهش 6 مضمون اصلی و 24 زیرمضمون استخراج شد. اضطراب مرگ، تجربه انگ بیماری، تجربه ابهام، تجربه های هیجانی مثبت، هیجان های تجربه شده در رابطه با اعضای خانواده و هیجان های ناشی از قرنطینگی مضمون های اصلی بودند. تجارب هیجانی دردناک در این بیماران می تواند منجر به تاخیر و دشواری در روند بهبودی این افراد گردیده و علاوه بر درد بیماری، رنج روانی را نیز تحمیل نماید. کسب آگاهی بیشتر درباره این بیماری برای کاستن تجربه ابهام، راهبردهای روانشناختی برای کنترل اضطراب مرگ و انگ اجتماعی و راهکار برای مدیریت رفتار و هیجان اعضای خانواده می تواند در مداخلات روان شناختی ویژه این بیماران در نظر گرفته شده و منجر به کاهش هیجان های منفی و امکان مقابله بهتر با بیماری و رنج روانی ناشی از آن گردد.
از واقعیت تا بر ساخت اجتماعی: نگاهی به کرونا و پیامدهای آن بر نظام سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
130-142
حوزههای تخصصی:
کرونا – مانند هر بیماری دیگر- در ابتدای امر خود را همچون یک پدیده زیستی نشان داد که سلامت افراد را مورد تهدید قرار می دهد، ولی حتی بیماری های غیر واگیردار نیز همچون یک «واقعیت چندبعدی اجتماعی» عمل می کنند، در این مقاله؛ ابتدا سعی می گردد با مرور ادبیات نظری از دیدگاهی که بر واقعیت اجتماعی«پیچیده»، «لایه مند» و همراه با «برآیی یا emergent » تاکید دارد، در مقابل"برساخت گرایی رادیکال" دفاع شود، این نوشته همچنان تاکید دارد که "برساخت گرایی ملایم" دارای تعامل کامل با دیدگاه واقعیت اجتماعی پیچیده است. سپس در ادامه برداشت این دو رویکرد در بررسی همه گیری ویروس کرونا (به عنوان یک مسئله) بکار گرفته خواهد شد، کرونا در اینجا به مثابه یک واقعیت پیچیده در ابعاد زیستی، انسانی(عاملیت) و اجتماعی عمل می کند، این واقعیت پیچیده و چند وجهی است، هر سطح از واقعیت دارای قدرت های علی غیر تقلیل، مرتبط و متداخل با دیگری است. به همین منظور ما با نوعی از «پیچیدگی علی» در بررسی مسئله کرونا مواجهیم، بررسی واقعیت چند سطحی و پیچیده کرونا زمانی که فقط به نوعی «برساخت» فرو کاهیده می شود، باعث می شود سیاست های اتخاذی در مقابل آن هم با کم و کاستی های جدی روبرو شود، به عبارت دیگر فروکاهی واقعیت اجتماعی به فهم انسانی(مغالطه معرفت شناختی) نتیجه ای جز مجازات ما توسط واقعیت در بر نخواهد داشت، اشاره خواهد شد که این برساختگرایی در اشکال مختلف برنامه ریزی در مقابله با مسئله کرونا، در سیستم سلامت حاکم گردید و نتایج آن چیزی جز «انکشاف چندباره واقعیت»و انتخاب مسیر «آزمایش و خطا» یا گاها سردرگمی در سیاست گذاری برای جامعه نبوده است. برای همین باید بتوان قدرت های علی واقعیت های زیستی، فردی(عاملیت) و اجتماعی را همزمان در بررسی پدیده مذکور بررسی نمود.
اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان با علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
105 - 118
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علائم افسردگی صورت گرفت . روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر تبریز و مطب چندین نفر از متخصصان شهر تبریز در سه ماهه سوم سال 1398، بودند که دارای علائم افسردگی بودند. نمونه ی پژوهش 30 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل به صورت یکسان گمارش شدند. گروه آزمایش به صورت گروهی، در 8 جلسه دوساعته، تحت درمان مبتنی بر خودشفقتی قرار گرفتند، درحالی که اعضای گروه کنترل هیچ گونه مداخله ی درمانی دریافت نکردند. ابزارهای جمع آوری داده ها، پرسشنامه ی پذیرش و عمل برای سنجش اجتناب تجربه ای و پرسشنامه ی آمیختگی شناختی بودند. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش حاضر از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقتی در کاهش اجتناب تجربه ای (03/0>P) و آمیختگی شناختی (01/0>P) بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی تأثیر معناداری داشته است . نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر خودشفقتی، روشی مؤثر در کاهش اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی بوده است.
اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
189 - 202
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایع ترین بیماری های متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد . روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر یزد در سال 1398 بود. با روش نمونه گیری در دسترس، 22 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 11 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه استاندارد اضطراب، استرس و افسردگی لاویبوند، در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش مداخله واقعیت درمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در پایان نیز داده های پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و در سطح معنی داری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، در مرحله پس آزمون کاهش معناداری پیدا کرده و این کاهش در مرحله پیگیری پایدار مانده است (001/0>p) . نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، واقعیت درمانی گروهی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر در کاهش مشکلات روانشناختی افراد دیابت نوع دو موردتوجه قرار گیرد.