فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
گادامر فهم را عملی دیالکتیکی میداند که از در آمیختگی افق مفسر و افق متن پدید میآید. این فهم دیالکتیکی، بر خلاف نگرش روشنگری، غیرروشمند وپیش بینیناپذیر است. به این سبب، گادامر فهم را یک رخداد یا واقعه میخواند. بر طبق این نگرش، فهم دیگر انکشاف منفعلانه یک ابژه بر سوژه نیست، بلکه عبارت است از تفاهم یک سوژه با سوژه دیگر در فراشد گفت و گو. بدین ترتیب حقیقت چیزی نیست که از قبل وجود داشته باشد و سوژه صرفا آن را کشف میکند؛ حقیقت در گفت و گو و با گفت و گو پدید میآید. ساختار گفت و گو مبتنی بر پرسش و پاسخ است. مفسر برای حل مسائل امروزین خود به پرسشگری از متن میپردازد و متن را به سخن در میآورد. متن نیز که برخاسته از سنت و حامل سنت است، با پاسخ های خود موقعیت هرمنوتیکی مفسر را به پرسش میگیرد. حاصل این گفت و گو، گشودگی متن به سوی مفسر و گشودگی مفسر به سوی متن است و پایان آن امتزاج افق ها و ارتقای مفسر به فهم و افقی گسترده تر.
پژوهشی در حیث التفاتی برنتانو و تطبیق آن با نظریه اضافه فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مقایسه آراء فیلسوف غربی فرانتس برنتانو و فیلسوف، متکلم شرق، امام فخر رازی درباب ادراک میپردازد. هر یک از این دو فیلسوف نظرات عمیقی در باب ماهیت ادراک عرضه کرده اند که بررسی تطبیقی آنها میتواند در فهم عمیق تر دیدگاههای هر یک از دو منشا اثر قرار گیرد. هدف این مقاله، روشن کردن شباهت ها و تفاوت های موجود در دیدگاه های آنان درباره این پرسش هاست که ادراک بشر به طور کلی تا چه اندازه با واقعیت انطباق دارد؟ آیا انسان واقعا میتواند به خارج علم داشته باشد؟آیا علم او صرفا به معنی امری ذهنی است؟آیا اشیای خارجی با همان ماهیت بیرونی به ذهن میآیند؟ واینکه انسان چگونه به ممتنعات علم کسب میکند؟ این دو فیلسوف در مباحث مهمی، نظیر علم و ادراک، وجود ذهنی، ادراک ممتنعات، اضافه عالم و معلوم دارای نظرات عمیقی هستند که در این مقاله به روش تطبیقی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
حقیقت و توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چارچوب پارادایم زبانی، همواره مرتبط با تلقی حقیقت به عنوان سازگاری، این مسأله وجود دارد که چگونه می توانیم در پرتو دلائل قابل دسترس، ادعای حقیقی نامشروطی را بیان کنیم که ورای آنچه توجیه شده است، قرار دارد. به عبارت دیگر، اگر در چارچوب زبانی، حقیقت یک قضیه را نمی توان مطابقت آن با چیزی در جهان دانست، زیرا در این صورت ما باید قادر باشیم از زبان خارج شویم، در حالی که از زبان استفاده می کنیم، پس چگونه حقیقت از توجیه قابل تشخیص است. در پاسخ به این سؤال دو نظریة اصلی مطرح می گردد: از یک طرف، ریچارد رورتی به دلیل رادیکال کردن پراگماتیکی چرخش زبانی، فهم غیررئالیستی از شناخت را مطرح می کند و حقیقت را با توجیه یکسان می داند. او معتقد است از آنجا که هیچ چیزی غیر از توجیه وجود ندارد و هیچ راهی وجود ندارد که از عقاید و زبانمان خارج شویم تا وسیلة آزمون دیگری غیر از سازگاری بیابیم، لذا مفهوم حقیقت اضافی است. از طرف دیگر، متفکرانی مانند یورگن هابرماس، سعی می کنند شهودهای رئالیستی را در درون پارادایم زبانی حفظ کنند. هابرماس معتقد است، ارتباط درونی بین حقیقت و توجیه وجود دارد و توجیهی که در یک چارچوب خاص به نحو موفق مطرح می شود، می تواند معطوف به حقیقتی مستقل از چارچوب باور موجه باشد. از نظر هابرماس برای تبیین رابطة درونی حقیقت و توجیه فقط می توان به عمل متقابل بین اعمال و گفتمان استناد نمود. فقط تأثیر متقابل دو نقش متفاوت پراگماتیک مفهوم حقیقت که در چارچوب های عملی و گفتمان عقلانی ایفا می شود، می تواند تبیین کند که چرا توجیه موفق یک باور مطابق با معیارهای خاص ما، در راستای اثبات حقیقت مستقل از چارچوب باور موجه است.
ساختار منطقی مسائل و موضوع علم نزد ارسطو، فارابی، ابن سینا و ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق صوری سنتی منطق ارسطویی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق صوری سنتی منطق ارسطویی منطق عالم اسلام
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق مباحث کلی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
حکما مسائل علم را عوارض ذاتی موضوع علم می دانند و محمولی را که موضوع در حد آن اخذ شود یا محمولی که از جوهر و ماهیت موضوع به آن ملحق شود عرضی ذاتی می نامند. هر چند اساس این سخن، مأخوذ از ارسطو است، اما فیلسوفانی چون فارابی و ابن سینا مباحث جدیدی را پیرامون ارتباط موضوع علم با موضوع مسئله مطرح نموده اند که در آثار ارسطو به چشم نمی خورد. از آن جا که محمولات مسائل، عوارض ذاتی موضوع علم اند، موضوع علم باید در حد محمولات مسائل علم اخذ گردد. اما تطبیق قاعده عوارض ذاتی بر همه مسائل علوم خالی از صعوبت نیست. برای حل این مشکل، مفهوم عرضی ذاتی از سوی فارابی و ابن سینا با بیان های متفاوتی توسعه یافته است و بدین ترتیب موضوعات مسائل علاوه بر موضوع علم، مشتمل بر اموری هم چون انواع موضوع علم، انواع انواع موضوع علم، اعراض ذاتی موضوع علم نیز می شوند. شیخ الرئیس برای تعیین مرزهای این توسعه، ملاک تخصص و واسطه در حمل را ارائه داده است. ابن رشد در تفسیر و تلخیص آثار ارسطو، توجهی به نوآوری های فارابی و ابن سینا نکرده است و سخن منسجمی در مورد این مباحث ندارد.
فرانتز فون بادر و نقد او به اصالت عقل مدرن (Franz von Baader’s Criticism of Modern Rationalism: A Brief Overview)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
(فرانتز فون بادر (1765- 1841( که از مهم ترین فیلسوفان دورهی ایدئالیسم و رمانتیسیسم آلمان بود، اصلیترین وظیفهی زندگی خود را پایان بخشیدن به سیطرهی اصالت عقل مدرن در فلسفه میدانست. کانون نقد او، انسان محوری و خودمداری فلسفهی رنه دکارت بود که در گزارهی مشهور Cogito ergo sum (میاندیشم، پس هستم) جلوه گر میشد. بادر افزون بر این، امانوئل کانت و دیگر فیلسوفان ایدئالیسم آلمانی را که دست کم اندکی در اصالت عقل دکارتی جذب شده اند به نقد میکشد.
اشاره خواهیم کرد که بادر چگونه به حکمت الهی یاکوب بوئم، فلسفهی پاراسلسوس، عرفان مایستر اکهارت و اندیشه های بسیار دیگری میپردازد که انسان محوری و خودمداری اصالت عقل مدرن را به چالش میکشند و گزارهی Cogitor ergo sum (من <از سوی خدا> اندیشیده میشوم، پس هستم) را در مقابل Cogito ergo sum (میاندیشم، پس هستم) قرار میدهند. انسان تنها زمانی میتواند خدا را بشناسد که خدا او را به عنوان انسان بشناسد. به سخن دیگر، بادر نشان میدهد که اگوی انسانی نه بنیان فلسفه، بلکه صرفا جزیی وابسته به خداست.
زبان دین نزد برناردوس سیلوستریس: بررسی رساله تبیین عالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برناردوس سیلوستریس از جمله اندیشمندان قرن دوازدهم میلادی است. مهمترین اثر وی رساله «تبیین عالم» است که در آن با به کارگیری اسطوره های یونانی و رومی و فلسفه در معنای نوافلاطونی و افلاطونی میانه و باورها و اعتقادات مسیحی، به توضیح و تبیین آفرینش جهان و انسان میپردازد. هنر برناردوس ترکیب آموزه های مختلف از جمله اسطوره، فلسفه و باورهای مسیحی در این رساله است. با بررسی این رساله مشخص میشود که زبان دین حاکم بر آن هیچ کدام از اقسام زبان دین همچون زبان ایجابی، تشابهی، زبان سلبی و یا زبان تفضیلی نیست، بلکه زبان دین حاکم بر آن، زبان رمزی ـ تمثیلی است. به بیان دیگر برناردوس با استفاده از آموزه های مختلف، نظام منسجمی از آنها ایجاد میکند و با به کارگیری زبان رمزی ـ تمثیلی، اسطوره های یونانی و رومی را که در فرم و صورت الحادی و کفرآمیز اند در خدمت تأیید صحت اعتقادات مسیحی به کار میبرد.
جایگاه «دل» در معرفت شناسی دینی پاسکال
حوزههای تخصصی:
پاسکال، در باب نظریه های توجیه معرفت-شناختی، حامی «نظریه مبناگروی» است. از منظر او، باورهای پایه بر سه قسم اند: باورهای پایه تجربی، باورهای پایه ریاضی، و باورهای پایه دینی. پاسکال، توجیه باورهای پایه تجربی را از طریق «تجربه»؛ و توجیه دو قسم ریاضی و دینی را از طریق منبعی موسوم به «دل» می داند. این مقاله می کوشد با واکاوی آثار پاسکال، جایگاه «دل» را در اندیشه پاسکال، در مقام توجیه باورهای پایه ریاضی و دینی، به خصوص باورهای دینی، نشان دهد؛ و بدین وسیله، تقریری روشن از معرفت-شناسی او ارائه کند. همچنین می کوشد تا معلوم سازد از منظر پاسکال، تفاوت دل با عقل چیست؛ و چرا پاسکال در نظام معرفت شناسی خود، دل را به جای عقل به کار گرفته است.
ادوارد جاناتان لو و امکان [پذیری] مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از ستیز چندین دهه ای اثبت گرایی منطقی و فلسفه تحلیلی با مابعدالطبیعه، اینک شاهد روی آوری شماری از فیلسوفان تحلیلی به مابعدالطبیعه هستیم که نه تنها آن را ممکن، بلکه گریزناپذیر می دانند. ادروارد جاناتان لو در یک طرح گسترده آکادمیک، در کتابی که یادآور فلسفه انتقادی کانت در رویارویی با مابعدالطبیعه است، کوشیده تا ضمن نشان دادن امکان پذیری و حتی گریزناپذیری مابعدالطبیعه، خود، مابعدالطبیعه ای ناکانتی و واقع گرا عرضه کند. او بر این باور است که، در تمایزی روشن میان مابعدالطبیعه و علوم تجربی، وظیفه مابعدالطبیعه نه بیان اینکه چه چیزی وجود دارد، بلکه بیان این امر است که چه چیزی می تواند وجود داشته باشد. او موضوع مابعدالطبیعه را «امکان ها» و موضوع علوم تجربی را «فعلیت ها» می داند. او به دفاع از مابعدالطبیعه چونان فعالیتی عقلی، با نقش محوری برای فلسفه ورزی و با تقدمی در برابر علوم تجربی می پردازد، به گونه ای که مابعدالطبیعه و امکان مابعدالطبیعی موضوعاتِ ویژه علوم، همواره بر هر گونه نظریه پردازی علمی مقدمند. یافته های مابعدالطبیعه بنیاد علوم تجربی، بیانگر امکان های وجود، و یاری رسان به تشخیص مقولات وجود و روابط میان این مقولات هستند. لو در طرح گسترده چندین ساله خود، با موفقیتی روزافزون، کوشیده است «امکان [پذیری] مابعدالطبیعه» را از «امکان [پذیری] مابعدالطبیعی» استنتاج کند، به عرضه دستگاه مابعدالطبیعی خاص خود، چونان یک رشته خودآیین و گزیرناپذیر، بپردازد، و با آن برخی از مسائل فلسفه را حل کند.