فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۲۱ تا ۲٬۰۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) بر امید به زندگی و تحمل پریشانی در مادران کودکان کم توان جسمی-حرکتی انجام گرفت. مواد و روش: این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل مادران کودکان کم توان جسمی-حرکتی بود که به مدارس مخصوص کودکان کم توان جسمی-حرکتی در تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 24 مادر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (n=12) و کنترل (n=12) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت برنامه MBSR قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های امید به زندگی و تحمل پریشانی جمع آوری و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های آزمایش و کنترل در متغیرهای امید به زندگی (F(1, 22) = 45.67, p < 0.001) و تحمل پریشانی (F(1, 22) = 37.89, p < 0.001) وجود دارد. آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که میانگین نمرات امید به زندگی در گروه آزمایش از پیش آزمون به پس آزمون 13.33 واحد (p < 0.001) و از پیش آزمون به پیگیری 12.66 واحد (p < 0.001) افزایش یافت. همچنین، میانگین نمرات تحمل پریشانی در گروه آزمایش از پیش آزمون به پس آزمون 15.44 واحد (p < 0.001) و از پیش آزمون به پیگیری 14.11 واحد (p < 0.001) افزایش یافت. در حالی که در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به طور معناداری باعث افزایش امید به زندگی و تحمل پریشانی در مادران کودکان کم توان جسمی-حرکتی می شود. این برنامه می تواند به عنوان یک روش موثر برای بهبود وضعیت روانی و کیفیت زندگی این مادران مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: وابستگی به فضای مجازی نوعی وابستگی شناختی، رفتاری و عاطفی است که دارای علائم اعتیاد می باشد و به نظر می رسد که تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با آن رابطه داشته باشند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین رابطه تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم بود. روش و مواد: مطالعه حاضر توصیفی با طرح همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان رامسر در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 742 نفر بودند که از میان آنها 160 دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس تعارض با والدین (استراوس، 1979)، پرسشنامه بی ثباتی هیجانی (کاپرارا و پاستوریلی، 1993) و پرسشنامه وابستگی به فضای مجازی (صادق زاده و همکاران، 1397) استفاده شد. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تعارض با والدین (27/0=r) و بی ثباتی هیجانی (25/0=r) با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت (01/0P<). علاوه بر آن، تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی به طورمعناداری توانستند 6/10 درصد از تغییرهای وابستگی به فضای مجازی در آنان را پیش بینی نمایند (01/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه برای کاهش وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم می توان زمینه را برای کاهش تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی از طریق کارگاه های آموزشی فراهم نمود.
اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
145-156
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکل و چالش در روابط زناشویی بر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی تاثیر منفی می گذارد. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره انجام شد. روش و مواد: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه این پژوهش زنان مراجعه کننده به مراکز مشاور شهر اهواز در فصل بهار سال 1402 بودند که از میان آنها 30 نفر پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر شفقت قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های پژوهش حاضر با سیاهه قدرت ایگو (مارکستروم و همکاران، 1997) و مقیاس خودتنظیمی زناشویی (ویلسون و همکاران، 2005) گردآوری و با روش های خی دو و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان که زنان گروه های آزمایش و کنترل از نظر هر دو متغیر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی تفاوت معناداری داشتند. به عبارت دیگر، آموزش مبتنی بر شفقت باعث افزایش قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شد (001/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، استفاده از روش آموزش مبتنی بر شفقت در گروه های آسیب پذیر مانند زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره می تواند سبب بهبود قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی شود.
Structural Equation Modeling of the Relationship Between Parents' Religious Orientation and Adolescents' Tendency Towards Critical Thinking and Happiness with the Mediating Role of Cognitive Flexibility(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to determine the model fit based on the relationship between parents' religious orientation and the tendency towards critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility in female high school students. Method: This descriptive correlational study was conducted with a population of teenage girls from public high schools in the city of Chalus. A sample of 319 participants was selected using cluster random sampling. Data collection tools included the Ricketts Critical Thinking Questionnaire (2003), the Dennis and Vander Wal Cognitive Flexibility Inventory (2010), the Allport and Ross Religious Orientation Questionnaire (1967), and the Oxford Happiness Inventory (Argyle et al., 1989). Findings: Results showed a significant positive relationship between religious orientation and critical thinking tendency (r = 0.45, p < 0.05), happiness (r = 0.41, p < 0.05), and cognitive flexibility (r = 0.68, p < 0.05). There was also a significant positive relationship between cognitive flexibility and the tendency towards critical thinking (r = 0.73, p < 0.01) and happiness (r = 0.69, p < 0.01). Conclusions: Based on the results of structural equation modeling, the model based on the relationship between parents' religious orientation and the tendency towards critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility among students is adequately fitted. The application of promoting religious duties and training in cognitive flexibility to enhance happiness and critical thinking tendency in students could be considered in experimental studies by researchers, educational planners, and counselors.
Examining the Relationship Between Early Maladaptive Schemas and Alexithymia with Emotional Divorce Among Married Female Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
228-234
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the relationship between early maladaptive schemas (EMS), alexithymia, and emotional divorce among married female students, focusing on their predictive roles in marital detachment. Methods: A correlational design was employed with 240 married female students recruited via convenience sampling from Islamic Azad University, Tonekabon Branch (2023–2024 academic year). Participants completed validated self-report measures: the Young Schema Questionnaire-Short Form (YSQ-SF; Young, 1995) assessing EMS across five domains (e.g., Impaired Limits, Other-Directedness), the Toronto Alexithymia Scale (TAS-20; Bagby et al., 1994) measuring alexithymia subscales (Difficulty Identifying Feelings, Difficulty Describing Feelings, Externally Oriented Thinking), and the Gottman Emotional Divorce Questionnaire (GEDQ; Gottman, 1997). Data were analyzed using Pearson’s correlation and stepwise regression via SPSS-26, with significance set at *p* < .01. Findings: Significant correlations emerged between EMS domains, alexithymia, and emotional divorce (*r* = 0.18–0.53, *p* < .01). Stepwise regression revealed Impaired Limits as the strongest predictor (β = 0.39, *p* < .01), explaining 15% of variance, followed by incremental contributions from Difficulty Identifying Feelings (ΔR² = 3%, β = 0.23), Other-Directedness (ΔR² = 1%, β = 0.13), Externally Oriented Thinking (ΔR² = 2%, β = 0.18), and Impaired Autonomy (ΔR² = 2%, β = -0.22), cumulatively accounting for 23% of variance (F = 15.16, *p* < .01). Negative β for Impaired Autonomy suggested suppression effects. Conclusion: EMS and alexithymia significantly predict emotional divorce, with Impaired Limits and emotion-regulation deficits being central drivers. Findings underscore the need for schema-focused interventions (e.g., schema therapy) and emotion-regulation training in marital counseling to mitigate detachment. Future research should explore dyadic interactions and cultural moderators to refine predictive models.
Pre-Marital Education Based on Eric Berne's Theory and Expert-Centered Pre-Marital Education on Emotional Experiences Related to Marriage(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the effectiveness of pre-marital education based on Eric Berne's theory and expert-centered pre-marital education on emotional experiences related to marriage. Method: The research was quasi-experimental with a pre-test, post-test design, including two experimental groups and one control group. The statistical population comprised all students on the verge of marriage, and the sample included 45 students who were voluntarily selected and randomly distributed into three groups of 15. The research instrument was the Emotional Experience towards Marriage Questionnaire (Yousefi et al., 2023). While the control group was on the waiting list, the experimental groups received eight ninety-minute sessions of pre-marital education based on Eric Berne's theory and expert-centered approach. The collected data were analyzed using descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics (multivariate analysis of covariance). Findings: The results showed that expert-centered pre-marital education did not improve positive emotional experiences; however, it improved both dimensions of emotional experiences towards marriage. Conclusions: Based on these results, it can be concluded that pre-marital education based on Eric Berne's theory is stronger than the expert-centered method and has the potential to improve emotional experiences related to marriage.
Effectiveness of Integrative Systemic-Psychodynamic-Behavioral Couples Therapy on Marital Quality of Life in Dysfunctional Couples Referred to Counseling Centers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to evaluate the effectiveness of integrative systemic-psychodynamic-behavioral couples therapy on marital quality of life in dysfunctional couples referred to counseling centers in Ahvaz. Methods: The research design was a single-case experimental design. The study population included all dysfunctional couples who visited counseling centers in Ahvaz in 2019. A convenience sampling method was used, selecting three couples with low marital quality of life, who then received integrative systemic-psychodynamic-behavioral couples therapy over 12 sessions, each lasting 1.5 hours. The Perceived Marital Quality Dimensions Questionnaire (Fletcher et al., 2000) was used in this study. To analyze the data, visual analysis, the stability index, and the percentage of improvement were used. Findings: The results showed that the stability index during both the treatment and follow-up phases was significant. The overall percentage of improvement also indicated that the effectiveness of integrative systemic-psychodynamic-behavioral therapy on marital quality of life in dysfunctional couples, based on Blanchard’s classification, fell within the "slight improvement" category during both the treatment and follow-up phases, which generally suggested the success of the intervention in improving marital quality of life in dysfunctional couples. Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that integrative systemic-psychodynamic-behavioral couples therapy can lead to an improvement in marital quality of life.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر باورهای مرتبط با مواد و حافظه اعتیاد در معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
74 - 83
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف آزمون اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر باورهای مرتبط با مواد و حافظه اعتیاد در معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون صورت پذیرفت. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ شیوه اجرای تحقیق، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون شهر بوشهر در شش ماهه دوم سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 28 فرد معتاد با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (14 نفر در گروه آزمایش و 14 نفر در گروه گواه). افراد حاضر در گروه آزمایش درمان شناختی-رفتاری را طی 12 هفته در 12 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ی باورهای مرتبط با مواد (DBQ) و مقیاس حافظه اعتیاد (AMS) بود. نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری بر باورهای مرتبط با مواد (0001>P؛ 56/0=Eta؛ 92/32=F) و حافظه اعتیاد (0001>P؛ 51/0=Eta؛ 66/27=F) معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون تأثیر معنادار دارد. بر این اساس می توان چنین نتیجه گرفت که درمان شناختی-رفتاری با شناخت افکار خودآیند، خطاهای منطقی، عینی سازی افکار و روش های پرهیز از کلی نگری و بررسی طرح واره ها و شناخت های بنیادی می تواند منجر به کسب مهارت های شناختی و فنون رفتاری جدید در معتادان شده و از این طریق، باورهای مرتبط با مواد و حافظه اعتیاد آنان را دچار تغییر نماید.
تبیین مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس اقتدار شخصی در سیستم خانواده با میانجی گری راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
161 - 169
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رضایت زناشویی دارای نقش کلیدی در حفظ و ثبات بنیان خانواده است و بنابراین شناسایی عوامل دخیل در آن حایز اهمیت می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی در ارتباط بین اقتدار شخصی در سیستم خانواده و رضایت زناشویی انجام شد. روش: مطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد متاهل شهر تهران بود که از بین آنها، ۳۵۳ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه اقتدار شخصی در سیستم خانواده، پرسشنامه باورهای غیرمنطقی، مقیاس رفتار تعارض و مقیاس رضایت زناشویی انریچ بود. برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزار AMOS و SPSS نسخه 22 استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که رضایت زناشویی با اقتدار شخصی دارای رابطه مثبت معنادار و با استرس زناشویی و رفتار تعارض دارای رابطه منفی معنادار در سطح 01/0 است. همچنین اثر غیر مستقیم بین اقتدار شخصی و رضایت زناشویی با میانجی گری راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی به لحاظ آماری در سطح 001/0 معنی دار بود. ضریب تعیین این مسیر برابر با 3۵/0 بود.نتیجه گیری: بنابراین در زوجین، اقتدار شخصی در سیستم خانواده از طریق اثر بر راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی می تواند به رضایت زناشویی منجر شود.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر مشکلات هیجانی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
273 - 280
حوزههای تخصصی:
براساس مطالعات قبلی عوامل مختلفی بر مشکلات هیجانی مؤثر هستند که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس از جمله آنهاست. این پژوهش به منظور اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر مشکلات هیجانی دانش آموزان انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. کلیه دانش آموزان متوسطه دوره اول شهر ارومیه جامعه آماری را تشکیل می داد؛ که از آن 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شد و در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه توانمندی و مشکلات گودمن (1997) استفاده شد. آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس را دریافت نمود ولی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیره به کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس موجب کاهش مشکلات هیجانی دانش آموزان شده و این اثربخشی در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است (0/01>P). نتیجه اینکه، آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس یک روش مؤثر در کاهش مشکلات هیجانی است.
ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس آسیب پذیری روانی-اجتماعی به افسردگی مداوم در زنان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
283 - 292
حوزههای تخصصی:
اندازه گیری متغیرهای مربوط به سلامت روان به ویژه در بافت تفاوت های فرهنگی امری پیچیده است هدف از این پژوهش، ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس آسیب پذیری به افسردگی مداوم در زنان بود. این پژوهش به روش اعتباریابی بوده و جامعه آماری شامل زنان 50-21 ساله متاهل شهر تبریز در سال 1399 بود. از این جامعه، نمونه ای به تعداد 380 نفر به صورت هدفمند انتخاب شده و به مقیاس آسیب پذیری روانی–اجتماعی به افسردگی مداوم که بر اساس الگوی سه عاملی حاصل از نظریه زمینه ای پژوهش کیفی تدوین شده بود و نیز مقیاس افسردگی بک پاسخ دادند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی، الگوی سه عاملی را برای پرسشنامه فوق تایید کرد و با در نظر گرفتن مجموع شاخص های برازش محاسبه شده، برازنده بودن مدل عاملی مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه، به روش آلفای کرونباخ برای مولفه ی کنش فردی و بین فردی نامطلوب برابر 0/928، مولفه سابقه تجارب روانشناختی آسیب رسان 0/82، مولفه ی مواجه بودن با مشکلات غیر روانشناختی 0/69 و برای کل مقیاس برایر 0/94 بدست آمد که نشان دهنده مطلوب بودن پایایی پرسشنامه می باشد. روایی همگرایی پرسشنامه نیز مطلوب بود.بر اساس نتایج این پژوهش، این مقیاس از پایایی و روایی کافی برای سنجش آسیب پذیری به افسردگی مداوم در زنان ایرانی برخوردار است.
مدل سازی معادلات ساختاری فرسودگی شغلی بر اساس اضطراب کووید 19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با میانجی گری استرس شغلی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
96 - 79
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی استرس شغلی در رابطه اضطراب کووید 19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با فرسودگی معلمان شهر اهواز انجام شد.
روش : روش این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. به این منظور تعداد 365 معلم از معلمان ناحیه چهار آموزش و پرورش اهواز (از بین کل معلمان مقطه متوسطه شهر اهواز) به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. مقیاس های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس فرسودگی شغلی مسلچ، مقیاس اضطراب بیماری کرونا علی پور و همکاران، مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس بهزیستی روان شناختی و مقیاس استرس شغلی معلمان پالیس بود. ارزیابی الگوی پیشنهادی از راه الگویابی معادلات ساختاری انجام گرفت. جهت آزمودن اثرات غیر مستقیم از روش بوت استراپ، در برنامه پریچرز و هیز استفاده شد.
یافته ها: تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری برازندگی الگوی پیشنهادی را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج نشان داد که اضطراب بیماری کرونا تأثیر مثبت و معنی داری بر فرسودگی شغلی دارد. کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی اثرات منفی معنی داری بر فرسودگی شغلی دارد. استرس شغلی تأثیر مثبت و معنی داری بر فرسودگی شغلی دارد. اضطراب بیماری کرونا تأثیر مثبت و معنی داری بر استرس شغلی دارد. کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی اثرات منفی معنی داری بر استرس شغلی دارند. نتایج هم چنین، حاکی از آن است که استرس شغلی در رابطه اضطراب کووید 19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با فرسودگی معلمان شهر اهواز نقش واسطه ای را ایفا می نماید.
نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها، می توان نتیجه گرفت که با کاهش اضطراب کووید 19 و افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی می توان میزان استرس شغلی معلمان را کاهش داد تا این عوامل در کنار یکدیگر شرایط کاهنده فرسودگی شغلی را برای آنان فراهم سازند.
تأثیر آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر بر مهارت های خواندن و انگیزش تحصیلی کودکان نارسا خوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
23 - 38
حوزههای تخصصی:
مهم ترین شاخص نارساخوانی، اختلال در مهارت های خواندن است که موجب کاهش انگیزه تحصیلی می شود. این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر بر مهارت های خواندن و انگیزش تحصیلی کودکان نارسا خوان انجام شد. طرح پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی کودکان 7 تا ۱۱ساله نارساخوان شهر رشت بودند که در سال 1402 به مراکز اختلالات یادگیری مراجعه کردند. نمونه 30 کودک نارساخوان که با روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جای دهی شدند. گروه آزمایش برنامه آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر را طی 12 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند. در طی این مدت گروه کنترل فقط ابزار ها را در مرحله پیش و پس آزمون تکمیل کردند. ابزار مورد استفاده شامل آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی نما، مقیاس سنجش و برآورد هوش های چندگانه عابدی، و مقیاس انگیزش پیشرفت هرمنس بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تحلیل شد؛ نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر به عنوان زبان یادگیری، باتکیه بر توانایی های هوشی، در ارتقای مهارت های خواندن و انگیزش تحصیلی کودکان نارساخوان نقش معناداری داشت؛ بنابراین استفاده از آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر پیشنهاد می شود.
طراحی و آزمون الگویی از برخی پیشایندهای اضطراب اجتماعی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
119 - 134
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی و آزمون الگویی از برخی پیشایندهای اضطراب اجتماعی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع الگویابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپوراهواز در سال 1399-1400 بود که تعداد 581 نفر از آنها به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. به منظور گرد آوری داده ها از مقیاس های سیاهه فوبیای اجتماعی، مقیاس کمرویی، مقیاس شرم، مقیاس بازداری رفتاری، مقیاس بیان خشم و مقیاس افسردگی استفاده گردید. داده ها با روش مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد مدل فرضی پژوهش با داده های مشاهده شده برازش مطلوب دارد. اثر ضریب مسیرهای استاندارد مستقیم بازداری رفتاری، کمرویی، افسردگی و شرم بر اضطراب اجتماعی معنادار بود، اما ضریب مستقیم برای خشم بر اضطراب اجتماعی معنادار نبود. همچنین یافته ها تائید کننده رابطه غیرمستقیم بازداری رفتاری و کمرویی با نقش میانجی افسردگی و شرم است. یافته های پژوهش بیانگر اهمیت بازداری رفتاری و کمرویی به عنوان عوامل اثر گذار بر اضطراب اجتماعی دانشجویان با میانجی گری افسردگی و شرم بود. با توجه به نقش عوامل مطرح در مدل پژوهش، می توان از آن در طراحی درمان اضطراب اجتماعی دانشجویان بهره گرفت.
تدوین مدل عملکرد تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگی های شخصیت و درگیری تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: عملکرد تحصیلی دانش آموزان شاخصی است که به وسیله آن میزان یادگیری و پیشرفت آن ها قضاوت می شود و عوامل فردی و محیطی متعددی در عملکرد تحصیلی اثرگذار هستند. هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین مدل عملکرد تحصیلی دانشجویان بر اساس ویژگی های شخصیت و درگیری تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات در سال 1398 و 1399 بودند که از میان آن ها 422 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پنج عاملی نئو کاستا و مک ری (1989)؛ پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو و همکاران (2013)؛ مقیاس خودکارآمدی شرر و همکاران (1982)؛ مقیاس انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (۱۹۹۲) و آزمون کارکرد تحصیلی درتاج و دلاور (1384) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد ضریب مسیر غیرمستقیم بین درگیری تحصیلی و عملکرد تحصیلی از طریق بی انگیزه تحصیلی معنادار است (01/0>p، 056/0=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین روان رنجورخویی و عملکرد تحصیلی از طریق خودکارآمدی معنادار است (01/0>p، 05/0-=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین وظیفه شناسی و عملکرد تحصیلی از طریق انگیزش تحصیلی درونی (01/0>p، 064/0=β) و از طریق بی انگیزگی تحصیلی (01/0>p، 055/0=β) مثبت و معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین توافق پذیری و عملکرد تحصیلی از طریق انگیزش تحصیلی درونی (01/0>p، 068/0=β) و از طریق بی انگیزگی تحصیلی (05/0>p، 034/0=β) معنادار بود. نتیجه گیری: ویژگی های شخصیت و درگیری تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی پیش بینی کننده عملکرد تحصیلی هستند. برگزاری کارگاه هایی با محتوای خودکارآمدی تحصیلی به مسئولین و مدیران و معلمان پیشنهاد می شود
نقش واسطه ای بد تنظیمی هیجانی در رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های والدگری ادراک شده مادر با اضطراب در زنان باردار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای بد تنظیمی هیجانی در رابطه بین طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های والدگری ادراک شده مادر با اضطراب در زنان باردار انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه مورد مطالعه کلیه زنان باردار مراجعه کننده به خانه های سلامت، مراکز مامایی و مطب های زنان و زایمان شهر تهران در سال 1401 بودند که در اوایل ماه های بارداری تا ماه هفتم قرار داشتند. از بین آن ها به صورت در دسترس 397 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS، لاویبوند و لاویبوند، 1995)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS، گرتز و روئمر، 2004)، پرسشنامه سبک های فرزند پروری یانگ (YPI، یانگ، 1999) و پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه (YSQ، یانگ، 1990) بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل مسیر حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که حوزه های خودگردانی و عملکرد مختل، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری و دیگر جهت مندی به صورت مستقیم قادر به پیش بینی اضطراب بودند (۰01/۰p‹). همچنین حوزه های انفصال و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری و سبک والدگری ادراک شده مادر از طریق بد تنظیمی هیجانی به صورت غیرمستقیم قادر به پیش بینی اضطراب در زنان باردار هستند (۰01/۰p‹). این نتایج نشان می دهد که حوزه های انفصال و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری و سبک والدگری ادراک شده مادر با توجه به نقش مهم بدتنظیمی هیجانی می توانند تبیین کننده اضطراب در زنان باردار باشد. واژه
شفقت خود در ایران: پیش بینی شفقت خود بر اساس عوامل جمعیت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ شماره ۱۲ (پیاپی ۱۰۵)
۲۱۴-۲۰۵
حوزههای تخصصی:
شفقت خود مفهومی نسبتاً جدید در روان شناسی شخصیت است که در کاهش پیامدهای منفی و افزایش پیامدهای مثبت روانشناختی از اهمیت زیادی برخوردار هستند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان شفقت خود در گروه های جمعیت شناختی مختلف و پیش بینی آن بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی انجام گرفت. این پژوهش از نظر هدف، جزء پژوهش های بنیادی و از نظر شیوه گرد آوری داده ها از نوع مطالعه های توصیفی (پیمایشی) به شمار می رود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلّیه افراد 65-18 سال که در سال 1400 ساکن شهر تهران بودند، تشکیل دادند. از جامعه آماری پژوهش نمونه ای به حجم 1358 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مقیاس شفقت خود (نف، 2003) و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی به صورت آنلاین و توسط نرم افزار پرس لاین توسط شرک کنندگان تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار RStudio(2022.12.0 Build 353 تحلیل شدند. یافته های پژوهش تفاوت معناداری را بین گروه های مختلف از نظر سنی، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال و تحصیلات نشان داد (001/0 p<). با این حال، اندازه اثر این متغیرها کوچک بود. بین زنان و مردان از نظر شفقت خود تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0 p>). همچنین سن بالای 50 سال، متاهل بودن و شاغل بودن توانست 4 درصد از نمرات شفقت خود را تبیین کند (005/0 p < و 34/11 F =). بر این اساس، به نظر می رسد که تعیین کننده های شفقت خود فراتر از عوامل جمعیت شناختی است و سهم عوامل دیگر مثل شخصیت، شیوه های فرزندپروری و آموزه های فرهنگی را باید در نظر گرفت.
تدوین مدل علّی درگیری تحصیلی دانش آموزان در بستر فضای مجازی بر مبنای دیدگاه های فراهیجانی والدین، الگوهای ارتباطی خانواده و هیجانات تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
187 - 206
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین مدل علّی درگیری تحصیلی در بستر فضای مجازی بر مبنای دیدگاه های فراهیجانی والدین، الگوهای ارتباطی خانواده و هیجانات تحصیلی در دانش آموزان متوسطه دوم شهر تهران بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان متوسطه پایه ی دوم شهر تهران در سال 1400-1399 می باشند که 400 دانش آموز به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه های الگوهای ارتباطی خانواده (RFCP)، درگیری تحصیلی (AES)، دیدگاه فراهیجانی والدین (SMEPS)، هیجان تحصیلی (AEQ-R) بوده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار آماری PLS smart استفاده شد. یافته ها نشان داد تغییرات متغیر هیجان های مثبت، هیجان های منفی، درگیری تحصیلی توسط متغیرهای الگوی ارتباطی گفت وشنود، الگوی ارتباطی همنوایی، دیدگاه فراهیجانی هدایت گری، دیدگاه فراهیجانی آگاهی، هیجان های مثبت و هیجان های منفی تبیین می شود و شاخص های گزارش شده بیانگر برازش مناسب مدل ساختاری پژوهش هست. پیشنهاد می شود که برنامه ریزان آموزشی از الگوی ساختاری ارائه شده جهت بهبود کیفیت یادگیری دانش آموزان بهره بگیرد.
هوش هیجانی رانندگان اتوبوس: اثربخشی مداخلات روانی- اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
373 - 390
حوزههای تخصصی:
هوش هیجانی، توانایی درک و مدیریت هیجانات در موقعیت های گوناگون فردی، اجتماعی و شغلی است. رانندگی از جمله مشاغلی است که با موقعیت های مختلف هیجانی مواجه است و رفتار رانندگی تا اندازه زیادی تحت تأثیر هوش هیجانی راننده قرار دارد. در پژوهش حاضر جهت تعیین اثربخشی آموزش های هیجانی- اجتماعی بر ارتقای توانایی های هوش هیجانی رانندگان اتوبوس از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی استفاده شد. پروژه آموزش رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی از سال 1390 آغاز شده و در فازهای مخلتف اجرا می گردد. در سی ودومین فاز این پروژه 88 نفر از رانندگان اتوبوس شرکت واحد اتوبوسرانی شهر تهران در دوره آموزشی 9 جلسه ای، آموزش های مرتبط با مدیریت خشم، رانندگی انتقام جویانه، مدیریت استرس و ارتباط مؤثر دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش هیجانی Bar-On استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر تفاوت معناداری را بین دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون نشان داد. برای دریافتن اینکه این تغییر مربوط به کدام یک از متغیرهاست، تحلیل واریانس تک متغیری انجام شد. یافته ها اثربخشی بسته آموزشی رانندگان را بر برخی از مؤلفه های هوش هیجانی نشان داد. به بیان دیگر، می توان دوره آموزشی مداخلات روانی- اجتماعی را بر ارتقای هوش هیجانی رانندگان مؤثر دانست.
رابطه خودشیفتگی و خودتنظیمی هیجانی با بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار با توجه به نقش میانجی سلامت روان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائلی که هر سازمان می بایست توجه ویژه ای به آن نماید، شناخت مسائل روانی و شغلی کارکنان است. لذا امروزه توجه به سازه بهزیستی شغلی در میان کارکنان رو به افزایش است. همچنین با توجه به شرایط کاری کارکنان در سازمان ها و تمایل افراد به کار در ساعت های طولانی، می توان شاهد بروز عواقب ناشی از آن همچون اعتیاد به کار بود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه خودشیفتگی و خودتنظیمی هیجانی با بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار با توجه به نقش میانجی سلامت روان انجام گردید. این پژوهش از نظر نوع، توصیفی و از نظر روش یک پژوهش همبستگی است و جامعه آماری آن را کلیه کارکنان یک سازمان در شهر اصفهان به تعداد دو هزار نفر تشکیل داده اند که از میان آنان، تعداد 310 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اعتیاد به کار، بهزیستی شغلی، خودتنظیمی هیجانی، رگه تاریک شخصیت خودشیفته و سلامت روان بود. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رابطه خودتنظیمی هیجانی با سلامت روان، سلامت روان با بهزیستی شغلی و خودشیفتگی با اعتیاد به کار، مثبت معنی دار است و رابطه خودشیفتگی با سلامت روان و رابطه سلامت روان با اعتیاد به کار منفی و معنی دار است (05/0>p). همچنین مدل ارائه شده از برازش مطلوبی برخوردار است و سلامت روان، میانجی رابطه خودشیفتگی و خودتنظیمی هیجانی با بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار است (05/0>p)؛ بنابراین به دلیل نقش و اهمیت پدیده هایی همچون بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار در سازمان ها، توجه به این یافته های مهم باید مدنظر مدیران و سیاست گذاران سازمان ها قرار بگیرد.