فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۲۱ تا ۴٬۸۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی تکنیک های ذهن آگاهی برگرفته از روش های کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر اضطراب، استرس و کنترل هیجان معامله گران بورس اوراق بهادار ساکن شهر تهران در سال 1399 بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام معامله گران بازار بورس در سال 1399 بود. برای حجم نمونه از جدول کوکران و برای هر گروه 18 نمونه در نظر گرفته شد؛ که به روش غیراحتمالی در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به صورت تصادفی گمارش شده اند. ابزار پژوهش پرسشنامه اضطراب بک (BAI) (بک و همکاران، 1988)، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-42) (پیتر و سیدنی لاویبوند، 1995) و پرسشنامه کنترل هیجانی (ECQ) (راجر و نجاریان، 1989) بود؛ و در نهایت داده ها به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون متغیرهای اضطراب، استرس و کنترل هیجان در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در کاهش اضطراب و استرس و افزایش کنترل هیجان گروه آزمایش وجود داشت. براساس یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت که تکنیک های ذهن آگاهی، استرس و اضطراب معامله گران بورس اوراق بهادار را کاهش می دهد و سبب افزایش کنترل هیجانی بهتر آن ها می شود..
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با معنادرمانی بر استرس ادراک شده وکیفیت زندگی مادران دارای کودکان بیش فعال
حوزههای تخصصی:
سابقه و اهداف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با معنادرمانی بر استرس ادراک شده و کیفیت زندگی مادران دارای کودکان بیش فعال بود. روش بررسی: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان بیش فعال شهر تبریز در سال 1401 به مراکز مشاوره خصوصی شهر تبریز مراجعه کرده بودند تشکیل دادند. 45 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرقتند (هر گروه 15 نفر). گروه های آزمایشی درمان مختص گروه خود را در 8 جلسه 5/1 ساعته دریافت کردند. اما گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. ابزارهای اندازه گیری پرسشنامه های استرس ادراک شده کوهن (1984) و کیفیت زندگی )sf-36) (1984) بودند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: در پیش آزمون، میانگین و انحراف معیار نمره استرس ادراک شده و کیفیت زندگی در گروه های آزمایش و کنترل اختلاف معنی داری نداشت (05/0p>). هر دو درمان در مقایسه با گروه، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی مادران را در پس آزمون به ترتیب کاهش و افزایش دادند (001/0p<). در مرحله پیگیری، اثر این دو درمان ماندگار بود (001/0p<). تاثیر درمان ها بر استرس ادراک شده و کیفیت زندگی در مراحل پس آزمون و پیگیری یکسان بود (05/0p>). بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد این دو درمان می توانند با افزایش پذیرش شرایط زندگی و مواجهه آگاهانه با آن، به عنوان روشی موثر برای کاهش استرس ادراک شده و افزایش کیفیت زندگی مادران کودکان بیش فعال مورد استفاده قرار گیرند.
مقایسه شیوه فرزند پروری والدین کودکان با اختلال بیش فعّالی/کمبود توجّه و با کودکان عادی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی شیوه فرزند پروری در والدین کودکان با اختلال بیش فعّالی/کمبود توجّه و کودکان عادّی بوده است. روش این پژوهش از نوع تحقیقات بنیادی و شیوه ی اجرای آن توصیفی از نوع پس رویدادی است. جامعه آماری عبارت بود از کلّیه ی والدین کودکان 6 تا 12 ساله با اختلال بیش فعّالی/ کمبود توجّه که در سال 92-1391به مرکز درمانی اخوان در تهران مراجعه کرده بودند و تمامی والدین دانش آموزان عادی که در سال تحصیلی 92-1391 در مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه منطقه 6 تهران در حال تحصیل بودند. تعداد نمونه 99 نفر بوده که 60 نفر از آن ها مربوط به والدین کودکان عادّی و 39 نفر از آن ها مربوط به والدین کودکان مبتلا به بیش فعّالی- نقص توجّه بود که از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای برای گروه عادّی و از روش نمونه گیری تمام شمار برای گروه بالینی استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه اطّلاعات فردی، سبک والدگری آلاباما توسّط والدین جمع آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری t نمونه های مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که شیوه فرزندپروری تنبیه بدنی و فقر نظارت و مراقبت در والدین کودکان عادّی کمتر از والدین کودکان مبتلا به اختلال نقص توجّه و بیش فعّالی است و همچنین، شیوه فرزندپروری سایر شیوه های انضباطی و مشارکت در والدین کودکان عادّی بیشتر از والدین کودکان مبتلا به اختلال نقص توجّه و بیش فعّالی است. امّا از نظر میزان شیوه ی فرزندپروری والدگری مثبت و شیوه ی نظم و انضباط متناقض بین دوگروه از والدین، تفاوت معناداری وجود ندارد.
طراحی بسته آموزشی صفات ثبوتی خداوند و اثربخشی آن بر ابعاد اضطراب مرگ دانش آموزان نوجوان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، طراحی بسته آموزشی صفات ثبوتی خداوند و اثربخشی آن بر ابعاد اضطراب مرگ دانش آموزان نوجوان بود. روش پژوهش حاضر، در بخش کیفی، استفاده از تحلیل مضمون و تعیین روایی محتوایی بر اساس دیدگاه والتز و باسل و در بخش کمی، روش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه اول در سال تحصیلی 1402-1401 بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس تعداد 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری، یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه، گمارده شدند. گروه آزمایش هشت جلسه 45 دقیقه ای بسته آموزشی صفات ثبوتی را دریافت اما گروه گواه مداخله ای را دریافت نکرد. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون به مقیاس اضطراب مرگ تمپلر پاسخ دادند. داده های به شیوه تحلیل کوواریانس تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که آموزش بر اساس صفات ثبوتی بر ابعاد اضطراب مرگ شامل ترس از مردن و افکار مربوط به مرگ اثر مثبت و معنی دار داشته است (p<00/5) اما بر مولفه های ترس از درد و بیماری ، ترس از کوتاهی زمان و زندگی و ترس از آینده معنی دار نبوده است.
مقایسه ادراک از نحوه فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دختران با و بدون والدین مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است ثبات یا ناپایداری آن بر اعضای خانواده و جامعه اثر می گذارد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه ادراک از نحوه فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دختران با و بدون والدین مطلقه شهر گرگان بود. روش: این مطالعه، یک پژوهش توصیفی از نوع علّی_مقایسه ای بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 150 دانش آموز (75 دانش آموز با والدین مطلقه و 75 دانش آموز دیگر) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های ادراک از نحوه فرزندپروری بامریند (1972)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998) و هوش معنوی کینگ (2008) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری و نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دختران با و بدون والدین مطلقه از لحاظ ادراک از نحوه فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که دانش آموزان با والدین مطلقه در طرحواره های حوزه بریدگی و طرد، محدودیت های مختل و گوش به زنگی مفرط؛ سبک فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه و هوش معنوی کمتری نسبت به سایر دانش آموزان داشتند و توجه به اصلاح آنها بایستی مدنظر متخصصین روان درمانی قرارگیرد.
اثربخشی توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر بهبود سوگیری توجه و علائم وسواسی جبری در نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی – جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر بهبود سوگیری توجه و علائم وسواسی جبری در نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی - جبری انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل و تخصیص تصادفی آزمودنی ها بود. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از نوجوانان دختر و پسر (14 تا 18 سال) مبتلا به اختلال وسواسی - جبری شهر اهواز در سال 1401-1400 که از این میان، 30 نفر انتخاب و در 2 گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی تخصیص داده شدند. شرکت کنندگان از طریق آزمون استروپ هیجانی و مقیاس وسواس - بی اختیاری ییل براون ارزیابی شدند. پس از ارزیابی، افراد گروه آزمایش 12 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه تحت درمان توان بخشی شناختی قرار گرفتند که در طول این 45 دقیقه، هم زمان با انجام تکالیف توان بخشی شناختی به مدت 20 دقیقه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای نیز انجام می شد. افراد گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. پس از اتمام مداخلات و همچنین، پس از 3 ماه، شرکت کنندگان دوباره ارزیابی شدند. برای تحلیل داده ها و پاسخ به فرضیه های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و همچنین تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد درمان توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای می تواند به طرزی معنادار به بهبود سوگیری توجه و کاهش شدت علائم وسواسی - جبری منجر شود (05/0>P). توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای می تواند به عنوان یکی از درمان ها در اختلال وسواسی - جبری استفاده شود.
تاثیر درمان گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش مؤلفه های اجتناب شناختی رفتاری پسران نوجوان با اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر درمان گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش مؤلفه های اجتناب شناخی رفتاری پسران نوجوان با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام گرفت. روش: روش مطالعه از نوع نیمه تجربی بوده و جامعه آماری را تمام دانش آموزان پسر دچار اختلال نافرمانی مقابله ای دوره دوم متوسطه منطقه دو آموزش و پرورش تهران در سال 1400 تشکیل داد. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شده و سپس اعضای نمونه به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل( هر گروه 20 نفر ) تقسیم شدند. برای گروه آزمایش به مدت 8 هفته، درمان گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی اجرا شد و گروه کنترل هیچگونه مداخله ای را در یافت نکردند. بر روی هر دو گروه، پرسشنامه اجتناب شناختی رفتاری سکستون و داگاس اجرا گردید و داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد درمان گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به ترتیب با ضریب ایتای 44/0، 39/0 و 75/0 بر کاهش مؤلفه های اجتناب شناختی رفتاری شامل؛ جایگزینی تفکر مثبت به جای تفکر ناراحت کننده، روش برگرداندن توجه جهت قطع فرآیند نگرانی(پرت شدن حواس) و تغییر یافتن تصویرهای ذهنی به تفکر کلامی مؤثر است. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت گروه درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، روشی مناسب جهت کاهش مولفه های اجتناب شناختی رفتاری نوجوانان با اختلال نافرمانی مقابله ای است.
نقش میانجی انگیزش شغلی در رابطه بین احترام سازمانی و رضایت شغلی در کارکنان شرکت تولیدی شیوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲ (پیاپی ۹۳)
179 - 188
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی انگیزش شغلی در رابطه بین احترام سازمانی و رضایت شغلی در کارکنان شرکت تولیدی شیوا انجام شد. این پژوهش توصیفی-همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی کارکنان شرکت تولیدی شیوا (سهامی خاص) در سال 1402 بود. در این مطالعه 400 نفر به روش در دسترس در یک نظرسنجی آنلاین شرکت کردند. به منظور نمونه گیری از پرسشنامه انگیزش شغلی (MPS؛ هاکمن و اولدهام، 1976)، پرسشنامه احترام سازمانی (ORQ؛ رامارجان و همکاران، 2008) و پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (MSQ؛ ویس و همکاران، 1967) استفاده شد. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. نتایج نشان داد اثرات مستقیم احترام سازمانی بر رضایت شغلی، احترام سازمانی بر انگیزش شغلی و انگیزش شغلی بر رضایت شغلی معنادار بود (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد انگیزش شغلی در رابطه بین احترام سازمانی و رضایت شغلی نقش میانجی دارد (05/0>P). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که احترام سازمانی بر افزایش سطح انگزیش شغلی موثر است و به واسطه افزایش انگیزش شغلی به صورت مستقیم با افزایش میزان رضایت کارکنان در ارتباط است؛ بر این اساس توجه جدی سازمان ها به جاری سازی برنامه ها و اقدامات مرتبط با ارتقای سطح احترام سازمانی در سطوح سازمانی، گروهی و فردی موجب بهبود رضایت شغلی کارکنان خواهد شد.
تأثیر نگرش به آسیب جنسی بر آسیب جنسی در محیط کار: نقش میانجی گری قصد آسیب جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
29 - 44
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر ابعاد نگرش به آسیب جنسی (منفی آشکار، منفی پنهان و مثبت) بر آسیب جنسی در محیط کار با در نظر گرفتن نقش میانجی گری قصد آسیب جنسی انجام گرفت. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را مردان شاغل سازمان های بانکی، بورس و بیمه در شهر تهران تشکیل داده اند که از میان آنها تعداد 273 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه آسیب جنسی (فیتزجرالد، سوان و مگلی، 1995)، پرسشنامه های محقق ساخته نگرش به آسیب جنسی (حسینی، مهداد و صفاری نیا، 1400) و قصد آسیب جنسی (حسینی، مهداد و صفاری نیا، 1400) بود. داده ها از طریق روش های ضریب همبستگی پیرسون و الگوسازی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نگرش مثبت به آسیب جنسی با قصد آسیب جنسی رابطه مثبت و معنادار و بین نگرش منفی پنهان و آشکار به آسیب جنسی با قصد آسیب جنسی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (05/0≥p). همچنین، بین نگرش منفی پنهان و مثبت به آسیب جنسی با آسیب جنسی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و رابطه بین قصد به آسیب جنسی با آسیب جنسی مثبت و معنادار است (05/0≥p). علاوه بر این، نتایج الگوی معادلات ساختاری نشان داد که تأثیر مستقیم نگرش مثبت به آسیب جنسی بر قصد آسیب جنسیو قصد آسیب جنسی بر آسیب جنسی معنادار است و نتایج اثرات غیرمستقیم نیز نشان داد که تنها تأثیر غیرمستقیم نگرش مثبت آسیب جنسی بر آسیب جنسی با میانجی گری قصد آسیب جنسی معنا دار است (05/0≥p). نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که با افزایش نگرش مثبت به آسیب جنسی، قصد به آسیب جنسی افزایش یافته و منجر به آسیب جنسی می شود. بنابراین، برای پیشگیری از آسیب جنسی در محیط کار، نیاز به تغییر نگرش به آسیب جنسی و همچنین اقدامات مداخله ای سازمانی در جهت مقابله با تبدیل قصد به رفتار وجود دارد.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش و زوج درمانی سیستمی تلفیقی بر تعهدزناشویی و انگیزه های بین فردی زوجین آسیب دیده از روابط فرازناشویی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش و زوج درمانی سیستمی تلفیقی بر تعهدزناشویی و انگیزه های بین فردی زوجین آسیب دیده از روابط فرازناشویی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون سه گروهی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بابل در نه ماهه اول سال 1398 بود. به منظور انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، ابتدا 45 نفر انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش اول و دوم و گروه گواه جایدهی شدند (هر گروه 15 نفر). ابزار پژوهش مقیاس های انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب مک کولئوگ و همکاران(1998) و تعهد زناشویی آدامز و جونز(1997)، استفاده شد. مداخله طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش لئو و مک کی (2012) و پروتکل زوج درمانی سیستمی تلفیقی فلدمن (1990) در 12 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی برای گروه آزمایش اول و دوم اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس و با استفاده و نرم افزار SPSS22 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های آماری نشان داد هر دو رویکرد درمانی مورد استفاده در بهبود تعهدزناشویی و انگیزه های بین فردی شرکت کنندگان موثر بوده است (05/0< P)، طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش نسبت به زوج درمانی سیستمی تلفیقی فلدمن به طور معناداری بر تعهد زناشویی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی اثربخش تر بود (05/0< P). همچنین بین اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش و زوج درمانی سیستمی تلفیقی فلدمن بر انگیزه های بین فردی تفاوت معنادار مشاهده نشد. نتیجه گیری: مراکز مشاوره و کلینیک های خانواده در مورد زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی که در معرض پیامدهای روانشناختی پس از خیانت هستند می توانند از این دو رویکرد با اولویت مشاوره و رواندرمانی گروهی استفاده کنند.
مدل ساختاری پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس جهت گیری مذهبی بیرونی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تعهد زناشویی به عنوان یک فرآیند شناختی تعریف می شود که منعکس کننده تصمیماتی است که افراد در مورد شریک زندگی خود می گیرند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس جهت گیری مذهبی بیرونی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399-1400 می باشد و 380 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت(1950)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه خودکنترلی تانجی و همکاران (2004) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار AMOS 24 و SPSS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم جهت گیری مذهبی بیرونی بر رضایت جنسی (31/0=β)، خودکنترلی(40/0=β) و تعهد زناشویی (28/0=β) معنادار می باشد. اثر مستقیم رضایت جنسی بر تعهد زناشویی (17/0=β) و خودکنترلی بر تعهد زناشویی (64/0=β) نیز مثبت و معنادار است. در این میان خودکنترلی در ارتباط بین باورهای ارتباطی و تعهد زناشویی نقش میانجی را می تواند ایفای کند (001/0≥P). نتیجه گیری: ازدواج پایدار زمانی است که شریک زندگی از یک رابطه سالم برخوردار باشد. جایی که شریک زندگی منبع حمایت عاطفی، دوستی، رضایت جنسی و حمایت مالی برای یکدیگر است که می تواند تعهدات زوج ها را افزایش و حفظ کند.
تدوین مدل علائم نوموفوبیا در دانش آموزان بر اساس سبک دلبستگی، سواد رسانه ای و منبع کنترل با میانجی گری اعتیاد به اینترنت
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: گوشی های هوشمند با دسترسی به اینترنت که جایگزین رایانه ها شده اند، به بخش جدایی ناپذیر از زندگی تبدیل و زندگی را آسان تر کرده اند. اما در کنار این ویژگی های مثبت، اثرات منفی مختلفی نیز وجود دارد. بنابراین، استفاده از گوشی های هوشمند می تواند مشکل آفرین نیز باشد. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علائم نوموفوبیا در دانش آموزان براساس سبک دلبستگی، سواد رسانه ای و منبع کنترل با میانجی گری اعتیادبه اینترنت انجام گرفت. روش پژوهش: روش این مطالعه ازنوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول دولتی شهر قم بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 306 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه نوموفوبیا ایلدیریم و کوریا (2015)، پرسشنامه دلبستگی بزرگسال هازان و شاور (1987)، پرسشنامه سواد رسانه ای فلسفی (1393)، پرسشنامه منبع کنترل راتر (1966) و پرسشنامه اعتیادبه اینترنت یانگ (1999) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل علائم نوموفوبیا در دانش آموزان براساس سبک دلبستگی، سواد رسانه ای و منبع کنترل با میانجی گری اعتیاد به اینترنت با داده های تجربی برازش دارد (05/0>P). نتیجه گیری: توصیه می شود برنامه های مداخله ای در مدارس برای نوجوانان در آسیب پذیرترین جمعیت هایی که با اثرات نامطلوب استفاده از گوشی های هوشمند، به ویژه رفتار نوموفوبیک مواجه هستند، طراحی و اجرا شود.
تدوین معادلات ساختاری نشانگان ضربه عشق در دانشجویان دختر بر اساس آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت: نقش میانجی طرحواره های هیجانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ضربه عشقی در دانشجویان پدیده ای رایج است که باعث بروز مشکلات روانشناختی متفاوت در آن ها می گردد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی طرحواره های هیجانی در رابطه بین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت با نشانگان ضربه عشق دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی بود. روش پژوهش : روش پژوهش توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی99-1398 بود. نمونه آماری این پژوهش220 نفر از دانشجویان دختر تشکیل دادند که به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ضربه عشق (راس، 1999)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند، 1995)، مقیاس صفات تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی (لیهی، 2002) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داده که مدل علّی رابطه بین آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی و نشانگان ضربه عشق دانشجویان براساس شاخص های مختلف برازش تأیید شد. آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت و طرحواره های هیجانی بر میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان اثر مستقیم دارند (001/0>P)؛ همچنین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت از طریق طرحواره های هیجانی بر نشانگان ضربه عشق دانشجویان تأثیر غیرمستقیم دارد (001/0>P). نتیجه گیری: بنابراین، آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی نقش مهمی در میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان دارند و هدف قراردادن این سه مؤلفه به وسیله درمان های مختلف روانشناختی، می تواند در کاهش نشانگان ضربه عشق دانشجویان مؤثر باشد.
مقایسه اثر بخشی آموزش غنی سازی زندگی زناشویی براساس تئوری انتخاب و نظریه گاتمن بر رضایت زناشویی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۲
279 - 287
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش غنی سازی زندگی زناشویی براساس «تئوری انتخاب» و «تئوری گاتمن» بر رضایت زناشویی زنان دارای اختلاف زناشویی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی شامل دوگروه آزمایشی و یک گروه گواه با طرح پیش آزمون-پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان متأهل دارای اختلافات زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره تسنیم در شهرستان شوش در سال 1401 بودند که 60 زن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه شاخص رضایت زناشویی، جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس مکرر استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که هر دو گروه غنی سازی مبتنی بر تئوری انتخاب و تئوری گاتمن بر رضایت زناشویی زنان تأثیر معنی داری دارد (01/0>p) . همچنین در مرحله پیگیری، تأثیر دو روش در طول زمان نیز معنی دار بوده است اما تئوری انتخاب هم درمرحله ی پس آزمون و هم در طول زمان، پایداری درمانی بیشتری در مقایسه با آموزه های تئوری گاتمن دارد (01/0>p). با توجه به نتایج پژوهش، مداخله های مبتنی بر آموزش غنی سازی زندگی زناشویی (تئوری انتخاب و تئوری گاتمن) می توانند به عنوان یک پروتکل درمانی توسط مشاوران و متخصصان به کار گرفته شوند.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در افراد با آسیب شکست عاطفی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در افراد دارای شکست عاطفی شهر تهران در سال 1403 بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد دارای شکست عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهر تهران بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش درمان هیجان مدار قرار گرفتند و گروه کنترل در طول این مدت در انتظار درمان ماندند. روش جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه استاندارد ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) و پرسشنامه استاندارد نشخوار فکری (نولن هوکسما و مارو، 1991) انجام گرفت. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن برای پرسشنامه ناگویی هیجانی 81/. و پرسش نامه نشخوار فکری بالای 0.7 به دست آمده آمد. همین طور از روایی محتوا به منظور آزمون روایی پرسشنامه استفاده شد، که برای این منظور پرسشنامه ها به تائید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار باعث کاهش "نشخوار فکری" افراد دارای شکست عاطفی شد. همچنین نتایج نشان داد درمان هیجان مدار باعث بهبود "ناگویی هیجانی" افراد دارای شکست عاطفی شد. بنابراین یافته های مطالعه حاضر نشان داد که درمان هیجان مدار بر کاهش نشخوار فکری و ناگویی هیجانی افراد دارای شکست عاطفی مؤثر می باشد.
درمان مبتنی بر شفقت درمانی بر اضطراب و تاب آوری بیماران مبتلابه دیابت نوع 2
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش درمان مبتنی بر شفقت درمانی بر اضطراب و تاب آوری بیماران مبتلابه دیابت نوع 2 بود. روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با استفاده از پیش آزمون پس آزمون و گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد دیابتی نوع 2 بخش مرکزی شهر ورامین، درمانگاه شهید محمد تاجیک و درمانگاه خیریه حیدریه را در سال 1403 تشکیل دادند. بدین منظور 30 نفر به شیوه نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند که 15 نفر به عنوان گروه آزمایش انتخاب شدند و آموزش شفقت درمانی را در 12 جلسه 75 دقیقه ای به صورت گروهی یک بار در هفته گذراندند و 15 نفر به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند و هیچ آموزشی دریافت نکردند. از هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد. ابزارهای گردآوری اطلاعات، شامل پرسشنامهاضطراب (بک و همکاران، 1988) و پرسشنامه تاب آوری (کونور و دیویدسون، ۲۰۰۳) بود. داده های پژوهش به کمک تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش شفقت درمانی توانست به میزان 8/32 درصد بر تغییرات اضطراب و میزان 1/57 درصد بر تغییرات تاب آوری مؤثر بود و به صورت کلی نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد درمان مبتنی بر شفقت درمانی بر کاهش اضطراب و بالا بردن تاب آوری بیماران مبتلابه دیابت نوع تأثیرگذار بود. درنتیجه درمان مبتنی بر شفقت برای افراد دارای بیماری دیابت نوع 2 مناسب است چراکه بازندگی روزمره و رفتارهای آن ها در طی روز همخوانی دارد.
اثربخشی مداخله پروتکل نوروفیدبک بتا بر پرخاشگری رقابتی و بدتنظیمی هیجانی بازیکنان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۴)
17 - 35
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی آموزش مبتنی بر نوروفیدبک بر پرخاشگری رقابتی، بدتنظیمی هیجانی بازیکنان فوتبال انجام شد. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی و طرح پژوهشی پیش آزمون–پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش ورزشکاران فوتبالیست شهرستان آستانه اشرفیه در سال 1400 بودند که از این جامعه آماری تعداد 24 نفر از پسران نوجوان به صورت در دسترس انتخاب شده و پس از همتا سازی بر اساس سن و سطح تحصیلات به صورت تصادفی به 2 گروه 12 نفره گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند و پرسشنامه های پرخاشگری رقابتی ماکسول و موریس(2007) و دشواری در تنظیم هیجان گرتز و روئمر(2004) به عنوان پیش آزمون و پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. به گروه دریافت کننده آموزش نوروفیدبک طبق پروتکل درمانی 15 جلسه 30 دقیقه ای، آموزش موج بتا ترینینگ داده شد. نتایج تحلیل نشان داد که تفاوت میانگین تعدیل یافته گروه آموزش مبتنی بر نوروفیدبک با گروه گواه در مرحله پس-آزمون در مؤلفه های خشم (001/0 P<) و پرخاشگری (001/0 P<) معنادار می باشد. تفاوت میانگین تعدیل یافته گروه آموزش مبتنی بر نوروفیدبک با گواه در مرحله پس آزمون بر نمره کل بدتنظیمی هیجانی معنادار بود (001/0P<). این سطوح معنادار در تمامی مؤلفه های بدتنظیمی هیجانی به استثنای فقدان آگاهی هیجانی (155/0 P>) معنادار تکرار شد. بنابراین می توان گفت آموزش مبتنی بر نوروفیدبک بر کاهش پرخاشگری رقابتی و بدتنظیمی هیحانی ورزشکاران فوتبالیست موثر بوده است.. به بیان دیگر پاداش دهی به امواج مطلوب مغز، باعث می شود که افراد بیاموزند چطور امواجی که منجر به عملکرد مطلوب می شود را تولید کند.
تأثیر مداخله تلفیقی ذهنی سازی و بسته آموزشی ساخت یک پیوند پایدار بر رفتارهای دلبستگی و رضایت جنسی در همسران ناایمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (آبان) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۸
۱۵۶۴-۱۵۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: توانایی ایجاد و حفظ روابط صمیمانه ایمن و پایدار در شروع زندگی مشترک به زوج ها کمک می کند تا سبک دلبستگی ایمن را در ارتباط عاطفی تجربه کنند. سبک دلبستگی ناایمن از مهم ترین عوامل بروز مشکلات بین فردی در روابط زوج های جوان است. مطالعات نشان داده است، ایمن سازی زوج ها در بهبود رفتارهای دلبستگی و افزایش رضایت جنسی آنان مؤثر است. جستجوی پژوهشگران نشان داد تاکنون هیچ گونه مداخله مبتنی بر ذهنی سازی و بسته آموزشی ساخت یک پیوند پایدار بر روی رفتارهای دلبستگی و رضایت جنسی همسران ناایمن در سال های ابتدایی زندگی زناشویی انجام نشده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله تلفیقی ذهنی سازی و بسته آموزشی ساخت یک پیوند پایدار بر رفتارهای دلبستگی و رضایت جنسی در همسران با سبک دلبستگی ناایمن انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوج های مراجعه کننده به مراکز خدمات مشاوره و روانشناختی شمال شهر تهران در سال 1401 بود که در پنج سال اول زندگی مشترک خود بسر می بردند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 24 زوج دارای سبک دلبستگی ناایمن به عنوان نمونه آماری مطالعه حاضر شناسایی شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (در هر گروه 12 زوج) جایگزین شدند. مداخله تلفیقی ذهنی سازی و بسته آموزشی ساخت یک پیوند پایدار به مدت 12 هفته آموزش هفتگی 120 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد ولی زوج های گروه گواه، هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردتد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس های رابطه (بارتولومیو و هوروتیز، 1991)، رضایت جنسی (لارسون و همکاران، 1998) و رفتارهای دلبستگی (سندبرگ و همکاران، 2012) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی و نرم افزار SPSS25 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد مداخله تلفیقی ذهنی سازی و بسته آموزشی ساخت یک پیوند پایدار بر رفتارهای دلبستگی و رضایت جنسی زوج ها تأثیر مثبت و معناداری دارد (01/0 p<) و نتایج بعد از دو ماه پیگیری، تداوم داشته است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد زوج درمانگران می توانند از مداخله تلفیقی ذهنی سازی و ساخت یک پیوند پایدار برای افزایش پایدار رضایت جنسی و بهینه سازی رفتارهای دلبستگی در زوج های دارای سبک دلبستگی ناایمن که در سال های آغازین زندگی مشترک هستند، استفاده کنند.
رابطه اضطراب کامپیوتر و خودکارآمدی کامپیوتر با میزان پذیرش یادگیری مجازی دانشجویان: نقش واسطه ای سهولت ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه اضطراب کامپیوتر و خودکارآمدی کامپیوتر با میزان پذیرش یادگیری مجازی و نقش میانجی میزان سهولت ادراک شده دانشجویان بود. طرح این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجو معلمان ورودی 98 در سال تحصیلی 1400-1399 استان خوزستان تشکیل می دادند که از این بین 220 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. داده ها بوسیله پرسشنامه اضطراب کامپیوتر (CAS؛ باندالوس و بنسون،1990)، خودکارآمدی کامپیوتر (CSM؛ هاوارد، 2014)، سهولت ادراک شده (PEUS؛ دیویس، 1989) و پذیرش یادگیری مجازی (ElAM؛ تئو،2010) جمع آوری و با استفاده از تحلیل مسیر به کمک نرم افزار SPSS و AMOS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که اضطراب کامپیوتر بصورت مستقیم و اثر منفی بر پذیرش یادگیری مجازی دانشجویان دارد (05/0P<). همچنین اضطراب کامپیوتر به طور غیرمستقیم و از طریق سهولت ادراک شده بر پذیرش یادگیری مجازی اثر منفی دارد (05/0P<). نتایج همچنین نشان دادند که خودکارآمدی کامپیوتر بصورت مستقیم بر پذیرش یادگیری مجازی اثر مثبت معناداری دارد (05/0P<). بررسی نتایج نشان داد که خودکارآمدی کامپیوتر بصورت مستقیم و از طریق سهولت ادراک شده نیز بر پذیرش یادگیری مجازی اثر مثبت دارد (05/0P<). در نهایت نتایج نشان داد که سهولت ادراک شده نیز به صورت مستقیم بر پذیرش یادگیری مجازی اثر مثبت دارد (05/0P<). شاخص های برازش نیز نشان داد مدل پش فرض از برازش مناسب برخوردار بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سهولت ادراک شده، نقش میانجی در ارتباط بین اضطراب کامپیوتر و خودکارآمدی کامپیوتر با پذیرش یادگیری مجازی دارد.
نقش ابعاد حمایت اجتماعی در بهزیستی دانش آموزان دبیرستانی با واسطه گری قدردانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
245 - 260
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ابعاد حمایت اجتماعی در بهزیستی دانش آموزان دبیرستانی شهرستان اشکذر با واسطه گری قدردانی انجام شد. روش پژوهش همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر متوسطه اول اشکذر در سال تحصیلی 1400-1399 بود. از جامعه مورد بررسی با استفاده از جدول مورگان کرجسی نمونه ای به حجم 274 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده های پژهش از طریق پرسشنامه حمایت اجتماعی زیمت و همکاران، پرسشنامه قدردانی مورگان و همکاران و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف جمع آوری شدند و با روش الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Amos-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که حمایت اجتماعی به صورت مثبت و معنادار قدردانی (73/0 = β) و بهزیستی روانی (63/0 = β) را پیش بینی می کند. نتایج همچنین نشان داد که قدردانی به صورت مثبت و معنادار بهزیستی روانی (42/0 = β) را پیش بینی می کند. نتایج آزمون بوت استراپ نیز نشان داد که در رابطه بین حمایت اجتماعی و بهزیستی روانی، متغیر قدردانی می تواند نقش واسطه ای داشته باشد. در نهایت نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار می باشد. بنابراین با افزایش حمایت اجتماعی می توان بهزیستی روانی نوجوانان را ارتقاء بخشید.