فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۱٬۸۸۱ تا ۱۱٬۹۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی مداخله مبتنی بر شفقت (CFT) بر روی انعطاف پذیری شناختی و کفایت اجتماعی زنان دارای تعارضات زناشویی انجام شده است. روش تحقیق این پژوهش از نوع نیمه آزماشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بوده است. با استفاده از پرسشنامه های کفایت اجتماعی فلنر و همکاران، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال و تعارضات زناشویی ثنایی و براتی ، 30 نفر از زنانی که دارای تعارضات زناشویی بودند، به طور هدفمند انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایشی 8 جلسه (هفته ای یک بار) فنون CFT را بر اساس بسته آموزشی گیلبرت آموزش دیدند و گروه کنترل آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. پس از اجرای CFT، مجدداً کفایت اجتماعی، انعطاف پذیری شناختی و تعارضات زناشویی اعضای هر دو گروه مورد اندازه گیری قرار گرفت . از تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوا) و تک متغیری (آنکوا) برای تحلیل داده ها استفاده شد. F محاسبه شده هم در تحلیل مانکوا و هم در تحلیل آنکوا برای متغیرهای کفایت اجتماعی ،انعطاف پذیری شناختی در هر دو گروه تفاوت معنادار را نشان داد. به طورکلی این پژوهش در همگرایی با نتایج پژوهش های مشابه حاکی از آن است، روش CFT میتواند نقش موثری در افزایش کفایت اجتماعی و انعطاف پذیری شناختی در زنان دارای تعارضات زناشویی داشته باشد
بررسی اثربخشی بسته ی آموزشی کارکردهای اجرایی سرد برعملکرد تحصیلی دانش آموزان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی اثربخشی بسته ی آموزشی کارکردهای اجرایی سرد بر عملکرد تحصیلی علوم و ریاضی در دانش آموزان عادی بود. روش پژوهش، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بودند. 60 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 15 جلسه ی آموزش کارکردهای اجرایی سرد را گذراندند. برای گردآوری داده ها از آزمون محقق ساخته عملکرد تحصیلی ریاضی و علوم استفاده شد. داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از تحلیل داده های پژوهش نشان داد که بسته آموزشی کارکردهای اجرایی سرد باعث افزایش معنادار نمرات علوم و ریاضی دانش آموزان در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (001/0> p ). با توجه به نتایج پژوهش، می توان از بسته آموزشی کارکردهای اجرایی سرد برای بهبود عملکرد تحصیلی ریاضی و علوم در دانش آموزان عادی استفاده کرد.
بررسی رفتار سرمایه گذاران در بازار بورس اوراق بهادار تهران بر اساس مدل پنج تیپ شخصیتی
حوزههای تخصصی:
رفتار سرمایه گذاران در بازارهای مالی، از جمله موضوعات مهم در مالی رفتاری است. هدف از این پژوهش بررسی رفتار سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران براساس مدل پنج تیپ شخصیتی [معروف به مدل «بایلارد»، «بایل» و «کایزر» ( BB&K )] می باشد. تیپ های شخصیتی این مدل عبارتنداز: سرمایه گذاران ریسک پذیر، سرمایه گذاران دوستدار شهرت، سرمایه گذاران فردگرا، سرمایه گذاران محتاط و سرمایه گذاران اخلاق مدار. فرصت های سرمایه گذاری (محصولات مالی) در بورس اوراق بهادار به پنج دسته جداگانه تقسیم شدند. برای انجام این پژوهش 364 نفر از سرمایه گذاران به عنوان نمونه آماری انتخاب و داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه جمع آوری و سپس با استفاده از مدل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. طبق نتایج پژوهش بین تیپ شخصیتی سرمایه گذاران و رفتار آنان در بازار سرمایه رابطه معناداری وجود دارد. بدین معنی که سرمایه گذاران ریسک پذیر و دوستدار شهرت تمایل به سرمایه گذاری در محصولات مالی نوع اول و دوم داشته و در مقابل سرمایه گذاران محتاط و اخلاق مدار تمایل به سرمایه گذاری در محصولات مالی نوع سوم، چهارم و پنجم دارند. در نهایت سرمایه گذاران فردگرا تمایل به سرمایه گذاری در هر پنج نوع محصول مالی را دارند.
اثربخشی آموزش تکنیک های ذهن آگاهی بر شادکامی، بهزیستی ذهنی و نشخوار فکری دختران مجرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
125 - 147
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش تکنیک های ذهن آگاهی بر شادکامی، بهزیستی ذهنی و نشخوار فکری دختران مجرد 20 تا 30 سال شهر سنندج بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و آزمون پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش را 30 نفر از دختران مجرد 20 تا 30 سال مراجعه کننده به مرکز مشاوره مهرسا و ژیران شهر سنندج در بازه زمانی مهر تا آبان 1397 تشکیل دادند که در نمرات پرسشنامه نشخوار فکری نمرات بالا و در پرسشنامه بهزیستی روانی و شادکامی نمرات پایینی کسب کرده بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 دختر) و گروه گواه (15 دختر) جایگزین شدند. برای گروه آزمایش روش مداخله ای تکنیک های ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و نتایج با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش تکنیکهای ذهن آگاهی باعث کاهش نشخوار فکری (F=17/77,P=0/001) و افزایش بهزیستی روانی (F=16/12,P=0/001) و شادکامی (F=16/89,P=0/001) در گروه آزمایش شد و این نتایج در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: می توان رویکرد درمان ذهن آگاهی را به عنوان یک مداخله مناسب به منظور ارتقای شادکامی دختران جوان در سازگاری با شرایط زندگی و کاهش عوارض روان شناختی ناشی از تجرد به کار برد.
رابطه بین سبک های رهبری راهبران آموزشی و تربیتی با رضایت شغلی معلمان مدارس چندپایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
29 - 42
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تعیین رابطه بین سبک های رهبری راهبران آموزشی و تربیتی با رضایت شغلی معلمان مدارس چندپایه دوره ابتدایی شهرستان تالش انجام شد. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان مدارس چندپایه دوره ابتدایی شهرستان تالش در سال تحصیلی 99- 1398 به تعداد 214 نفر (45 نفر زن و 169 نفر مرد) تشکیل می دهند. نمونه آماری براساس جدول مورگان به تعداد 134 نفر (28 نفر زن و 106 نفر مرد) به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه سبک رهبری باس و الیوا و رضایت شغلی مینه سوتا استفاده شده است. روایی صوری و محتوایی هر دو پرسشنامه توسط خبرگان و کارشناسان و متخصصان تایید و پایایی آن ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 81/0 و 87/0 محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی، آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به وسیله نرم افزار SPSS انجام شد نتایج نشان داد: بین سبک رهبری خدمتگزاری (82= r، 05/0>sig ) سبک رهبری اقتضایی (79= r، 05/0> sig)، سبک رهبری تحول آفرین (83= r، 05/0> sig) و سبک رهبری کاریزماتیک (88= r، 05/0> sig) با رضایت شغلی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. در ضمن سبک های رهبری 84 درصد از رضایت شغلی را تبیین می کنند به طوری که سبک رهبری کاریزماتیک نسبت به سایر سبک ها، پیش بینی کننده بهتر رضایت شغلی می باشد. به راهبران آموزشی و تربیتی پیشنهاد می گردد که با بهره گیری از سبک های رهبری جدید موجبات رضایت شغلی معلمان مدارس چندپایه را فراهم آورند.
پیش بینی شکوفایی معلمان بر اساس مؤلفه های الگوی روانشناختی شکوفایی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (بهمن) ۱۳۹۹ شماره ۹۵
1439-1452
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی شکوفایی پرداخته اند. اما پژوهشی که به منظور ارزیابی اعتبار الگوی شکوفایی دربافت بومی ایران و رفع کاستی های این مدل از جمله فقدان ابزار اندازه گیری برخی از مؤلفه ها و روابط بین اجزاء مدل پرداخته باشد، مغفول مانده است . هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی شکوفایی معلمان بر اساس الگوی روانشناختی شکوفایی انسان HPFM بود. روش: پژوهش از نوع همبستگی بود؛ جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان سقز در سال تحصیلی 98-97 تشکیل دادند. تعداد 614 از آنان نفر به روش تصادفی طبقه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند، و به پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی ریف (1995)، سرمایه روانشناختی لوتانز (2007)، پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ (1999)، خودآگاهی خصوصی چارلز کارور (1990)، سرسختی روانشناختی اهواز AHI (1377) و شکوفایی HPFS هژبریان (1394) و به دو پرسشنامه محقق ساخته شرایط محیطی – اجتماعی – فرهنگی و انگیزه شکوفایی، پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد بین همه متغیرهای مدل همبستگی مثبت معنی داری وجود دارد. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد غایت نگری به صورت مستقیم بر انگیزه شکوفایی تأثیر مثبت معنی داری دارد. متغیرهای انگیزه شکوفایی، شرایط زمینه ای و شرایط واسطه ای به صورت مستقیم بر خود مدیریتی و به صورت غیر مستقیم (با میانجی گری خودمدیریتی) بر شکوفایی تأثیر مثبت معنی داری دارند. متغیر خودمدیریتی نیز به صورت مستقیم بر شکوفایی تأثیر مثبت معنی داری داشت (0/01 p< ). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش کاربست تدابیر لازم به منظور افزایش غایت نگری، بهبود شرایط زمینه ای و شرایط واسطه ای، ارتقاء انگیزه شکوفایی و خودمدیریتی برای حصول شکوفایی معلمان پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری بر رفتارهای ضد تولید کارکنان یک کارخانه صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی وتاب آوری بر رفتارهای ضد تولید کارکنان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان بخش های تولیدی مجتمع فولاد گیلان بود که از بین 255 نفر، 60 نفر که بالاترین نمره را در رفتارهای ضد تولید کسب کرده بودند به صورت تصادفی در سه گروه (20 نفر آموزش هوش معنوی، 20 نفر آموزش تاب آوری و 20 نفر گروه کنترل) گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه رفتار ضد تولید (فوکس و اسپکتور، 2002) بود که آزمودنی های 3 گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به آن پاسخ دادند. گروه های آزمایش در جلسات مداخله ای مبتنی بر برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری (8 جلسه) شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و از آزمون بونفرنی به منظور مقایسه تفاضل نمرات پیش آزمون- پس آزمون متغیرهای گرو ه های آزمایشی و کنترل استفاده شد. یافته ها نشان داد برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری بر بهبود رفتارهای ضد تولید کارکنان اثربخش بود (001/0p≤). همچین نتایج نشان داد که تأثیر برنامه آموزشی تاب آوری بر کاهش رفتار ضد تولید کارکنان در مقایسه با برنامه آموزشی هوش معنوی بیشتر بود (001/0p≤). با توجه به یافته های این پژوهش نتیجه گیری می شود که مدیران و صاحبان صنایع به منظور رقابت در بازار تولید و نیز افزایش بهره وری سازمانی از برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری استفاده نمایند.
مقایسه سبک های تصمیم گیری و هویت یابی در دانشجویان با و بدون تجربه سندرم ضربه عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم آبان ۱۳۹۹ شماره ۸ (پیاپی ۵۳)
131-142
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه سبک های تصمیم گیری و هویت یابی در دانشجویان با و بدون تجربه سندرم ضربه عشق بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دارای تجربه سندرم ضربه عشق بودند که در نیمسال اول سال تحصیلی 99-1398 جهت دریافت راهنمایی های لازم به مرکز مشاوره دانشگاه ارومیه مراجعه کرده بودند. نمونه آماری پژوهش 76 نفر بودند که 38 نفر به عنوان گروه اصلی با روش نمونه گیری در دسترس و 38 نفر نیز به عنوان گروه مقایسه با روش همتاسازی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ضربه عشق راس (1999)، پرسشنامه سبک های تصمیم گیری بروس و اسکات (1995) و پرسشنامه سبک هویت برزونسکی (1992) استفاده شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد بین دانشجویان با و بدون سندرم ضربه عشق در ابعاد متفاوت سبک های تصمیم گیری و سبک های هویت یابی تفاوت معناداری وجود داشت. با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت ضربه شکست عاطفی با اختلال در فرآیند هویت یابی و سبک های تصمیم گیری رابطه دارد و مستلزم ارایه مداخلات و آموزش های روانشناختی است.
مروری بر پاتوفیزیولوژی سندرم روده تحریک پذیر با تاکید بر نقش عوامل مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سندرم روده تحریک پذیر ( IBS ) یک اختلال مزمن و شایع کنشی گوارشی است که بار زیادی را بر فرد و جامعه وارد می کند. با وجود پژوهش های فراوان همچنان در مورد علت شناسی، روش های تشخیصی و درمانی آن توافق نظر وجود ندارد. در سال های اخیر توجه زیادی به عوامل عصب شناختی دخیل در آن به منظور شناخت و مدیریت بهتر این اختلال شده است. هدف از پژوهش حاضر مروری روایتی بر پاتوفیزیولوژی IBS با تاکید بر دستگاه عصبی مرکزی به ویژه عوامل مغزی بود. بر اساس ادبیات پژوهش عوامل مختلفی در پاتوفیزویولوژی IBS نقش دارند و در سال های اخیر فرضیه ناکارآمدی محور مغز- روده به عنوان عاملی بسیار مهم در ایجاد نشانه های IBS در نظر گرفته شده است. محور مغز-روده بستری عصبی- ساختاری است که در آن تعامل دوسویه بین مغز و روده از طریق مسیرهای دو طرفه بین سیستم عصبی مرکزی، سیستم اعصاب خودمختار و سیستم عصبی روده ای صورت می گیرد. مرور پژوهش های انجام شده در مورد ساختار و کارکرد مغزی بیماران مبتلا به IBS نشان داد که بخش های قشری و زیر قشری مختلفی به ویژه نواحی مرتبط با درد، هیجان و شناخت در این بیماران با افراد سالم تفاوت دارد. یافته های به دست آمده منجر به فهم دقیق تر از مکانیسم های زیربنایی سندرم روده تحریک پذیر می شود و می توان از آنها در فرآیندهای تشخیص و درمان بیماران چه در موارد بالینی و چه در پژوهش استفاده کرد.
تبیین الگوی مفهومی "رشد خود" مبتنی بر آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (دی) ۱۳۹۹ شماره ۹۴
1205-1218
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات پیشین به تبیین رشد خود پرداخته اند. اما پژوهشی که به تبیین الگوی مفهومی رشد خود مبتنی بر آثار مولوی پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: هدف این پژوهش تبیین الگوی مفهومی رشد خود مبتنی بر آثار مولانا بود. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و روش نظریه تأویل انجام شده است. آثار مورد مطالعه مولوی در این پژوهش ابیات مثنوی، دیوان شمس و گفتار های فیه ما فیه و ابیاتی از مولانا هماهنگ با عنوان پژوهش بود. تحلیل داده ها به روش تحلیل مضمون انجام شد . یافته ها: مفاهیم رشدی ارائه شده توسط مولانا را می توان در 9 مؤلفه اصلی خلاصه کرد که عبارت اند از؛ خودیابی، رذیلت زدایی، اصالت خواهی، جهان بینی رشدی، پیشرانه های رشد، امساک های رشد دهنده، مؤلفه های اجتماعی رشد و بی تعلقی. نتیجه گیری: سیر"رشد خود" حرکت به سمتی غیر از درون شخص و خودیابی نیست. رشد کامل باید به خودیابی ختم شود و در مرکزی ترین نقطه دایره "رشد خود"، در بی زمانی و بی مکانی آرام گیرد تا بتوان آن را فتح چکاد رشد نامید. انسان ها در مراتب مختلفی از طیف گسترده ی رشد قرار دارند و رشد کامل نصیب افراد محدودی نظیر پیامبران و اولیا و اوصیاست. البته که راه رشد تا نهایی ترین حالت برای بشر قابل دسترسی است و هیچ گونه انسدادی به غیر از انسدادهایی که خود شخص برای خودش ایجاد می کند در آن وجود ندارد.
کووید -19 و پیامدهای روان شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ماه دسامبر 2019 نوع جدیدی از ویروس کرونا در شهر ووهان چین شناسایی شد و به سرعت در تمام چین گسترش یافت. گسترش کووید-19 به دلیل سرعت انتقال آن منحصر به فرد بوده، که باعث ایجاد یک وضعیت اورژانسی در بهداشت جهانی طی کمتر از چند ماه در سراسر کشورهای جهان شد. این بیماری نه تنها سبب نگرانی های سلامت همگانی می گردد بلکه سبب بروز تعدادی از بیماری های روان شناختی می شود، که شامل اضطراب، ترس، افسردگی، برچسب زنی، رفتارهای اجتنابی، تحریک پذیری، اختلال خواب، و اختلال استرس پس از سانحه است. در این پژوهش با رویکردی تحلیلی و جمع آوری نتایج بروزترین یافته های مطالعات اخیر در رابطه با موضوع پژوهش، به اضطراب ناشی از کرونا و پیامدهای روان شناختی آن در سطح جامعه پرداخته شد تا با روشن شدن میزان اهمیت این موضوع، مسیر برای برنامه ریزی و انجام مداخلات روان شناختی بهنگام هموار شود.
بررسی نقش شرم نهادینه در آسیب شناسی های روانی و روان درمانی های مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شواهد بالینی و تجربی در تایید رابطه بین شرم نهادینه و انواع گسترده آسیب شناسی های روانی حاکی از آن است که شرم نهادینه زمینه ساز بسیاری از اختلالات روانی است. در همین راستا بررسی خاستگاه این هیجان در جهت پیشگیری و همچنین بررسی عوامل زمینه ساز در راستای درمان این آسیب شناسی حائز اهمیت است. در این مقاله با مروری نظری بر دلایل و خاستگاه ایجاد این هیجان و همچنین بررسی پژوهش های مرتبط با ارتباط آسیب شناسی روانی و شرم نهادینه سعی شد به عوامل زمینه ساز این اختلال و نتایج تربیتی آن پرداخته شود. سپس راهکارهای مناسب در جهت پیشگیری و درمان ارئه گردید. با توجه به ارتباط شرم نهادینه با بسیاری از آسیب شناسی های روانی، مطالعه و بررسی این هیجان تاثیرگذار توسط متخصصان حوزه سلامت روان در راستای استفاده از تکنیک های درمانی اثربخش در جهت کاهش آن در فرایند روان درمانی حائز اهمیت است
ارتباط میان صفات سرشت و منش، مؤلفه های تنظیم هیجان و فرزندپروری ادراک شده با رفتار خودآسیبی در نوجوانان: رویکرد مدل یابی معادلات ساختاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف مطالعه حاضر مدل یابی ساختاری رفتارهای خودآسیبی در نوجوانان بر اساس تنظیم هیجان، سرشت، منش و فرزندپروری ادراک شده است. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر متشکل از تمام دانش آموزان سال اول تا سوم دبیرستان های شهر تهران بود که در سال تحصیلی 1396- 1397 مشغول به تحصیل بودند. از طریق روش نمونه گیری خوشه ای داده های 159 آزمودنی با میانگین سنی15±0/75 وارد مطالعه شد. اطلاعات از طریق پرسش نامه های خودگزارشی سرشت و منش (TCI)، سبک ها و ابعاد فرزندپروری (PSDQ)، تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و خودآسیبی عمدی (SHI) جمع آوری شد. داده های گردآوری شده، با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری توسط نرم افزارهای SPSS نسخه 20 و lisrel نسخه 8/8 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده از مدل تأیید کننده ارتباط متغیرها با رفتارهای خودآسیبی نوجوانان بود. ارتباط نوجویی (0/26) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازگار (خودسرزنش گری، تمرکز بر فکر / نشخوارگری، فاجعه نمایی و دیگر سرزنش گری) (0/31) با رفتار خودآسیبی مستقیم و مثبت بود. هرچند پرهیز از آسیب و شیوه های مستبدانه فرزندپروری والدین تأثیر مستقیمی بر رفتار خودآسیبی نداشتند، اما با میانجی گری راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازگار بر رفتارهای خودآسیبی نوجوانان اثرگذار بودند. درمجموع تنظیم هیجان ناسازگار و نوجویی قادر به پیش بینی 22 درصد از واریانس خودآسیبی بودند. تمام روابط به لحاظ آماری معنادار (P<0/01) بود. نتیجه گیری: عامل نوجویی نقشی مهم در گرایش نوجوانان به رفتارهای خودآسیبی دارد که می توان از آن به عنوان عاملی پیش بین در چنین رفتارهایی بهره برد. همچنین فرزندپروری مستبدانه والدین از طریق نقشی که بر شکل گیری و ثبات راهبردهای تنظیم هیجانی ناکارآمد دارد، قادر است نوجوانان را به رفتارهای خودآسیبی سوق دهد و نقش مستقیمی در این رفتارها ایفا نمی کند.
راهبردهای تطابق سازنده در بیماران دارای ضایعه نخاعی: یک مطالعه پدیده شناسی هرمنوتیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: ضایعه نخاعی یکی از شایع ترین عوامل ناتوانی های مزمن در جهان است. درک راهبردهای تطابق در این مددجویان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه پدیده شناسی با هدف درک راهبردهای تطابق در مددجویان دارای ضایعه نخاعی انجام شد. مواد و روش ها: رویکرد پدیده شناسی هرمنوتیک برای هدایت مطالعه استفاده شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند، پانزده مشارکت کننده (چهار زن و یازده مرد) مبتلا به ضایعه نخاعی که در شهر اردبیل زندگی می کردند، وارد مطالعه شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های فردی نیمه ساختار و عمیق استفاده شد. زمان مصاحبه ها از 30 تا 100 دقیقه متغیر بود. داده های صوتی بعد از جمع آوری به متن تبدیل و با استفاده از تحلیل مضمون ون مانن تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: تجارب مرتبط با راهبردهای تطابق در مددجویان مبتلا به ضایعه نخاعی در شش مضمون اصلی خلاصه شد که عبارت اند از: «درک علاج ناپذیری»، «میل به استقلال»، «استمداد الهی»، «صبر داشتن و قانع بودن»، «زمان عامل تطابق» و «تشکیل خانواده». نتیجه گیری: مددجویان دارای ضایعه نخاعی علاوه بر مکانیسم های سازگاری کلاسیک، سعی می کنند با استفاده از راهبردهایی خود را با شرایط جدید وفق دهند. لازم است درمانگران بالینی؛ به ویژه روان شناسان و روان پزشکان در طرح درمانی خود، راهبردهای تطابق بیماران دارای ضایعه نخاعی را تقویت کرده و از آن ها برای سازگاری سریع تر مددجویان خود استفاده کنند.
نقش جهت گیری مذهبی، خود مهارگری و بخشودگی در پیش بینی رضایت زناشویی
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش جهت گیری مذهبی، ظرفیت خودمهارگری و بخشودگی در پیش بینی رضایت زناشویی بود. روش: بدین منظور از میان کلیه کارکنان شرکت مهندسی و توسعه نفت تهران تعداد 150 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پرسشنامه های جهت گیری مذهبی بهرامی احسان (1380)، خودمهارگری تانجنی و رای (2004)، بخشودگی احتشام زاده و همکاران(1389) و رضایت زناشویی انریچ (1989) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته ها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین رضایت زناشویی با روی آوری مذهبی، ظرفیت خودمهارگری و بخشودگی رابطه مثبت و بین رضایت زناشویی با روی گردانی مذهبی رابطه منفی معنادار وجود دار (000/0 P< ). نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد جهت گیری مذهبی، خودمهارگری و بخشودگی هر یک به صورت مجزا توان پیش بینی معنی دار متغیر رضایت زناشویی را دارند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نقش مهم برخی متغیرهای بین شخصی مانند جهت گیری های مذهبی، ظرفیت خودمهارگری و بخشودگی در افراد را نشان می دهد که می توانند با رضایت زناشویی رابطه داشته باشند.
Emotional Deregulation, Dissociative Experiences and Cognitive Failures in Individuals with and without Posttraumatic Stress Symptoms(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
abstract Objective: Studies have found that PTSD patients are more likely to experience various physical and mental health problems. This study was conducted to compare emotional deregulation, dissociative experiences and cognitive failures in persons with and without post-traumatic stress symptoms (PTSS). Method: This research was causal–comparative. The sample consisted of 150 persons with and without PTSS (75 in each group) referring to forensic medicine centers of Ardabil city. The subjects were selected via convenient sampling method. Cognitive Emotion Regulation Questionnaire-Short Form (CERQ-SF), Dissociative Experiences Scale (DES), Cognitive Failures Questionnaire (CFQ), and Impact of Event Scale-Revised (IES-R) were utilized for data collection. Results: Multivariate analysis of variance showed that mean scores of emotional deregulation, dissociative experiences, and cognitive failures were significantly higher in persons with PTSS (p < 0.01). Conclusion: The findings indicated that modifying dissociative experiences and cognitive failures, and enhancing emotional regulation skills may help to mitigate posttraumatic stress symptoms.. keyword
رابطه خوش بینی اسلامی و آخرت نگری با رضایت زناشویی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان رابطه خوش بینی اسلامی و آخرت نگری با رضایت زناشویی اسلامی و پیش بینی آن انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه طلاب متأهل سطوح عالی شهرک مهدیه قم بودند که از بین ایشان، 184 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان حجم نمونه، انتخاب شدند و شرکت کنندگان به سه پرسشنامه خوش بینی اسلامی (نوری، 1388) و آخرت نگری (ابراهیمی، 1390) و رضامندی زناشویی اسلامی (جدیری، 1395) پاسخ دادند. داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد که متغیر رضایت زناشویی با متغیرهای آخرت نگری و خوش بینی همبستگی معناداری دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیر های آخرت نگری و خوش بینی می توانند رضایت زناشویی را در نمونه مورد بررسی پیش بینی کنند. البته میزان پیش بینی کنندگی آخرت نگری نسبت به خوش بینی بیشتر می باشد، که نشان می دهد آخرت نگری به طور معناداری می تواند رضایت زناشویی را در نمونه مورد بررسی پیش بینی کند؛ اما خوش بینی به طور معناداری نمی تواند رضایت زناشویی را پیش بینی کند.
ضرورت های برنامه درسی چندفرهنگی در دوره ابتدایی: تبیین ویژگی ها بر اساس رویآورد تلفیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف این پژوهش، تبیین ضرورت های برنامه درسی چند فرهنگی بر اساس اهداف تعلیم و تربیت آموزش ابتدایی بوده و به این سوال پاسخ می دهد که با توجه به چند فرهنگی بودن جامعه ایران، برنامه درسی دوره ابتدایی باید دارای چه ویژگی هایی باشد و برنامه درسی موجود تا چه اندازه مبتنی بر این ویژگی ها است. روش : روش پژوهش از نوع کیفی، تحلیل محتوا (استقرایی – قیاسی) و جامعه آماری اسناد معتبر شامل برنامه درسی ملی و متون تخصصی مرتبط با برنامه درسی چندفرهنگی و بسته آموزشی برنامه درسی دوره ابتدایی بود. نمونه مورد بررسی برنامه درسی ملی، پژوهش های مرتبط در کشورهای چندفرهنگی و بسته آموزشی درس مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی بود. نمونه گیری هدفمند و ملاک محور و اولویت در انتخاب مقاله ها، به روز بودن و ارتباط عمیق تر با موضوع مورد مطالعه تا حد اشباع بود . به منظور جمع آوری داده ها از منابع داخلی و خارجی در حوزه تعلیم و تربیت چندفرهنگی طی سال های ۲۰۰۹ الی ۲۰۲۰ استفاده شد. در انتها منابع غیرمرتبط حذف شده و ۸۶ منبع مورد تحلیل قرارگرفت. بسته آموزشی درس مطالعات اجتماعی از این جهت مورد توجه قرارگرفت که توقع طرح مؤلفه های چندفرهنگی درآنها به میزان بیشتری وجود دارد. برای گردآوری داده ها از شیوه بررسی اسنادی و برای تحلیل داده ها از روش کیفی (توصیفی - تفسیری) استفاده شد. یافته ها : در پرسش اول پنج مؤلفه شامل رعایت عدالت آموزشی و تربیتی، پذیرش تکثر فرهنگی، توجه به همزیستی مسالمت آمیز، احترام به ادیان الهی، و روی آورد تلفیقی در محتوای برنامه درسی به عنوان ویژگی های برنامه درسی چندفرهنگی استخراج شد. بر اساس تحلیل محتوا ی پنج مضمون استخراج شده، یافته های مربوط به پرسش دوم، میزان توجه به مؤلفه های برنامه درسی آموزش و پرورش چندفرهنگی را در تمامی پایه ها ضعیف نشان داد؛ هر چند میزان پردازش به مضامین، یکسان نبوده و فراز و فرود داشته است. نتیجه گیری: همپوشانی ضعیف محتوای کتاب با راهنمای درسی و توزیع نامتوازن، غیرهدفمند، و ناکافی مؤلفه های برنامه درسی چندفرهنگی در برنامه درسی از نتایج این پژوهش بود. بر اساس نتایج به دست آمده، غلبه داشتن روی آورد آموزش مهارت کاوشگری، حل مسئله و تفکر انتقادی جهت ارائه محتوای برنامه درسی پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و ذهن آگاهی بر بهبود نشخوار فکری مادران دارای کودکان کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: داشتن فرزند کم توان ذهنی برای والدین به خصوص مادران به عنوان مراقبان اصلی، مشکلات روان شناختی فزاینده ای را به همراه دارد. روش های مختلفی در سال های اخیر برای درمان این مشکلات در سطوح پژوهشی و بالینی مورد استفاده قرار گرفته است که پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و ذهن آگاهی بر بهبود نشخوار فکری مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران دارای کودک مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف مراجعه کننده به مدارس استثنایی شهر رشت در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 36 نفر از این مادران انتخاب، و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 12 مادر) به صورت تصادفی جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس پاسخ نشخواری (نولن هوکسما و مارو، 1991) استفاده شد و پس اجرای 9 جلسه آموزشی 90 دقیقه ای تنظیم هیجان و ذهن آگاهی برای دو گروه آزمایشی، هر سه گروه مورد سنجش مجدد در مرحله پس آزمون قرار گرفتند. داده ها به روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری در محیط نرم افزار SPS S-22 تحلیل شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش تنظیم هیجان و ذهن آگاهی، تأثیر معناداری بر کاهش نشخوار فکری کلی و مؤلفه های آن در مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف دارد (01/0 > P ). همچنین بر اساس نتایج حاصل از آزمون تعقیبی، بین آموزش تنظیم هیجان و آموزش ذهن آگاهی بر نشخوار فکری کلی و مؤلفه های آن، تفاوت معنادار وجود ندارد (05/0 P> ). نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها می توان بیان کرد که آموزش تنظیم هیجان با ارتقای بازسازی هیجانی، کاهش پردازش خودارجاعی منفی، و افزایش توانایی انجام رفتارهای هدفمند؛ و آموزش ذهن آگاهی با افزایش آگاهی از تجربیات لحظه کنونی و پردازش کارآمدتر اطلاعات ، در بهبود نشخوار فکری مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف مؤثر است.
پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و صمیمیت با واسطه گری تمایزیافتگی خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و صمیمیت با واسطه گری تمایزیافتگی خود بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری زنان و مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان شناختی شهر تهران در سال ۱۳۹7 به تعداد 8900 نفر بود. از میان آن ها به روش نمونه گیری تصادفی، از منطقه 2 آوای رهایی، پندار نیک، وارش، فهم و رایا، از منطقه 5 تفکر، بهار زندگی، راه نور، آرامش و صادقیه، از منطقه 7 مهرداد، راه نو، کاوش نوین، رهایی و ایران اندیش، از منطقه 12 رفاه، نورسعادت، حمایت، فصل نو و همراهان و هستی و از منطقه 16، 403 امیدنو، بعثت، حامی و معراج، 248 زن و 155 مرد متأهل طبق نظر کلاین (2016) با توجه به نسبت 10 تا 20 آزمودنی به ازای هر متغیر و احتمال ریزش نمونه، انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه تعهد زناشویی ساخته آدامز و جونز (1997)، ارضای نیازهای بنیادین عمومی گنیه (2003)، صمیمیت واکر و تامپسون 1983 و تمایزیافتگی خودِ اِسکورن و اِسمیت (2003) بود. پس از حذف 2 پرسشنامه مخدوش و 1 داده پرت، برای تحلیل داده ها از روش الگویابی معادله های ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین صمیمیت و تعهد زناشویی ضریب مسیر کل (027/0 =β، 001/0 =P) و ضریب مسیر غیرمستقیم (126/0 =β، 002/0 =P) مثبت است و بین نیازهای بنیادین روان شناختی و تعهد زناشویی ضریب مسیر کل (087/0 =β، 001/0 =P) و ضریب مسیر غیرمستقیم (186/0 =β، 001/0 =P) نیز مثبت است. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در مراکز مشاوره و روان شناختی آموزش هایی را جهت نحوه ارضای نیازهای بنیادین همسر و افزایش صمیمیت زناشویی به افرا متأهل ارائه و نیز بر سنجش سطح تمایزیافتگی زوج ها و ترمیم آن تمرکز کنند.