پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه صلاحیت های حرفه ای و توانمندی روان شناختی دبیران مقطع متوسطه شهرستان شیروان صورت گرفته است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوة گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی است. جامعة آماری شامل کلیه دبیران مقطع متوسطه (پسرانه و دخترانه) شهرستان شیروان در سال تحصیلی 94 - 1393 می باشد که تعداد آنها برابر با 329 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 177 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. در این پژوهش برای نمونه گیری، از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه تعدیل شده صلاحیت های حرفه ای کریمی (1388) و پرسش نامه توانمندی روان شناختی اسپریتزر و میشرا (1997) استفاده شده است. پایایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (صلاحیت های حرفه ای «928/0» و توانمندی روان شناختی «838/0») ارزیابی شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، درصد) و آمار استنباطی (آزمون های کولموگروف - اسمیرنف، t تست تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام) استفاده شد. یافته ها نشان داد: 1) وضعیت صلاحیت های حرفه ای دبیران دوره متوسطه شهرستان شیروان بالاتر از حد متوسط و میانگین فرضی قرار دارد. 2) وضعیت توانمندی روان شناختی دبیران مقطع متوسطه شهرستان شیروان بالاتر از حد متوسط و میانگین فرضی قرار دارد. 3) بین شاخص کلی صلاحیت های حرفه ای و توانمندی روان شناختی دبیران دوره متوسطه شهرستان شیروان رابطة مثبت و معناداری وجود دارد (833/0r=). 4) سه مؤلفه صلاحیت فکری، صلاحیت رفتاری و صلاحیت اخلاق حرفه ای سهم معناداری در پیش بینی توانمندی روان شناختی دبیران دارند.
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر بخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل به شیوه ی گروهی بر افزایش عملکرد زوج های ناسازگار مراجعه کننده به مرکز بهزیستی شهرستان بروجن بود. روش: طرح این پژوهش از نوع تجربی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این تحقیق شامل کلیه ی زوج های ناسازگار مراجعه کننده به اداره ی بهزیستی بروجن می باشد. نمونه آماری شامل 20 زوج بود که از بین تعداد 31 زوج، از زوج های ناسازگار که به فراخوان محقّق برای بهبود عملکرد خانواده پاسخ مثبت دادند، به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه مساوی (10زوج گروه آزمایش و 10 زوج گروه کنترل) تقسیم شدند. ابزار اندازه گیری پرسش نامه ی عملکرد خانواده بود. ابتدا افراد هر دو گروه مورد پیش آزمون قرارگرفتند و سپس آزمودنی های گروه آزمایش در 8 جلسه آموزش تحلیل رفتار متقابل شرکت کردند. پس از پایان مداخله بر روی گروه آزمایش ، آزمودنی های هر دو گروه به ابزار سنجش خانواده پاسخ دادند. یافته های تحقیق با استفاده از روش های آماری کوواریانس تک متغیبّری و چندمتغیّری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های به دست آمده نشان داد که بین زوج های گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ عملکرد کلّی خانواده و حیطه های آن (حل مشکل، ارتباط، نقش ها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و کارایی) تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: با توجّه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش تحلیل رفتار متقابل باعث افزایش عملکرد کلّی خانواده و حیطه های آن در زوج های گروه آزمایش در مقایسه با زوج های گروه کنترل شد. تعمیم این آموزش به دیگر جنبه های زندگی می تواند از مشکلاتی که ممکن است برای زوجین به وجودآید، پیشگیری کند#,
آزمون قیاس رمزگونه یک مقیاس شناختی است که برای سنجش اعتماد به خود طراحی شده است. اعتماد به خود نیز جنبه ای از فراشناخت است که به صحتخودارزیابیفرد در حوزه های شناختی مربوط می شود.هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی آزمون قیاس رمزگونه در دانشجویان بود. نمونه پژوهش 250 دانشجوی دختر کارشناسی ارشد بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل آزمون قیاس رمزگونه، پرسشنامه توانایی حافظه و استدلال و مقیاس خودکارآمدی عمومی بود.نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آزمون قیاس رمزگونه از همسانی درونی مطلوبی برخوردار است. همچنین، نتایج نشان داد که آزمون قیاس رمزگونه با پرسشنامه توانایی حافظه و استدلال، خرده مقیاس توانایی استدلال و مقیاس خودکارآمدی عمومی همبستگی مثبت معنی دار دارد. به علاوه، نتایج تحلیل عامل تأییدی نشان داد که آزمون قیاس رمزگونه در سطح قابل قبولی (81/0AGFI=) برازنده داده هاست و در نمونه دخترها قابل استفاده است.
هر فرد شاغلی مسیر شغلی را طی می کند که کارراهه نامیده می شود. برنامه-ریزی و مدیریت این کارراهه به شیوه ای مناسب منجر به خشنودی از آن می-شود. برخی ویژگی های فردی و شغلی می تواند بر خشنودی از کارراهه موثر باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه دو ویژگی فردی یعنی هوش هیجانی و شخصیت کنش ور و یک ویژگی شغلی یعنی غنی سازی شغل با خشنودی از کارراهه انجام گرفت. هم چنین اثرات مستقیم و غیرمستقیم این متغیرها بر خشنودی از کارراهه بررسی شد. نمونه پژوهش شامل 515 نفر از کارکنان سه شرکت پالایش و پخش فرآورده های نفتی بودند که به ابزارهای پژوهش شامل مقیاس خشنودی از کارراهه (CSS)، مقیاس غنی سازی شغل (JES)، مقیاس هوش هیجانی (EIS) و مقیاس شخصیت کنش ور (PPS) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که هوش هیجانی، شخصیت کنش ور و غنی سازی شغل بر خشنودی از کارراهه اثر مستقیم دارند. با این حال پژوهش حاضر نتوانست اثرات غیرمستقیم را تایید کند. شاید به این دلیل که کارکنان شغل خود را از نظر غنی سازی در سطح پایین تشخیص داده بودند. در پژوهش حاضر پیشنهاداتی به پژوهشگران آتی در جهت طراحی یک مدل واسطه ای، و هم چنین توصیه هایی به سازمان ها و مدیران در جهت افزایش خشنودی از کارراهه کارکنان ارایه می شود.