فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۴۱ تا ۳٬۵۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شفقت به خود و اصلاح سبک زندگی بر عوامل روان شناختی باور هسته ای خوردن، خودانتقادی و خودکارآمدی وزن در زنان مبتلا به چاقی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان دارای BMI≥25 مراجعه کننده به مراکز درمان چاقی در سال 1401 تشکیل می دادند که پس از فراخوان داوطلب شرکت در پژوهش شدند. 60 نفر از شرکت کنندگان در پژوهش با استفاده از برنامه G Power و به روش نمونه گیری هدفمند و با دارا بودن معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و سپس بطور تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و گواه (30 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 12 جلسه، هفته ای 3 جلسه 2 ساعته گروهی درمان ترکیبی شفقت به خود و اصلاح سبک زندگی را دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های باور هسته ای خوردن (ECBQ) کوپر و همکاران (1997)، خودانتقادگری (FSCRS) گیلبرت و همکاران (2004)، و خودکارآمدی وزن (WSEQ) کلارک و همکاران (1991) استفاده شد. در نهایت، داده ها به روش واریانس آمیخته تحلیل شد. نتایج نشان داد که نمرات گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در مرحله پس آزمون و پیگیری با دریافت درمان ترکیبی شفقت به خود و اصلاح سبک زندگی در باورهسته ای خوردن و خودانتقادی به طور معناداری کاهش و نمرات خودکارآمدی افزایش یافته است (05/0P<). براساس یافته بدست آمده می توان نتیجه گرفت که درمان ترکیبی شفقت به خود و اصلاح سبک زندگی به عنوان یک بسته جایگرین برای تعدیل باورهسته ای و خودانتقادی و افزایش خودکارآمدی وزن زنان مبتلا به چاقی مؤثر است.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر تاب آوری و مهارت های ارتباطی نوجوانان پسر در دوران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۲۰۲-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر مهارت های ارتباطی و تاب آوری نوجوانان پسر در دوران کرونا انجام شد. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان پسر دوره ی دوم متوسطه در حال تحصیل شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از میان آنها 30 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مهارت های ارتباطی کوئین دام (CSTR 2004) و پرسشنامه ی تاب آوری کانر و دیویدسون (CD-RISC 2003) استفاده شد. جلسات آموزش مهارت های زندگی در 12 جلسه، هر هفته دو جلسه و هر جلسه 90 دقیقه به صورت گروهی تنظیم شد. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین نمرات مهارت های ارتباطی و تاب آوری در پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود دارد و نوجوانان گروه آزمایش نسبت به نوجوانان گروه گواه، مهارت های ارتباطی و تاب آوری بالاتری نشان دادند.
رابطه باورهای انگیزشی با هوش موفق: نقش واسطه ای درگیری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه باورهای انگیزشی با هوش موفق با میانجی گری درگیری تحصیلی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر شیراز در سال 1402-1401 تشکیل دادند که از میان آنها 545 نفر به روش خوشه ای چند مرحله ای بعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای انگیزشی (MSLQ، پنتریچ و دی گروت، 1990)، پرسشنامه هوش موفق (SIQ، استرنبرگ و گریگورنکو، 2002)، پرسشنامه درگیری تحصیلی (AES، ریو و تسنگ، 2011). یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب داده ها با الگوی پیشنهادی پژوهش بود. باورهای انگیزشی و هوش موفق رابطه مستقیم داشتند و بین باورهای انگیزشی و درگیری تحصیلی و بین درگیری تحصیلی با هوش موفق رابطه مثبت وجود داشت (001/0> P). همچنین درگیری تحصیلی ارتباط بین باورهای انگیزشی با هوش موفق را میانجی گری می کند (001/0> P). نتایج پژوهش نشان می دهد که باورهای انگیزشی و درگیری تحصیلی نقش کلیدی در هوش موفق دارند و لزوم توجه به این عوامل در برنامه های آموزش و پرورش ضروری است.
شناسایی عوامل موثر در بازگشت مجدد زنان بهبود یافته از اعتیاد به مواد مخدر: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
۶۸-۴۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش شناسایی عوامل موثر در بازگشت مجدد زنان بهبود یافته از اعتیاد به مواد مخدر در شهر خرم آباد بود. روش: پژوهش حاضر کیفی از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه آماری شامل زنان دارای سوابق ترک و بازگشت مجدد به مواد مخدر در سال 1399 بود. با روش هدفمند و با راهبرد انتخاب مشارکت کنندگان با حداکثر تنوع 18 نفر با در نظر گرفتن شرایط ورود به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و داده ها از طریق تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. یافته ها: بر اساس تحلیل داده ها، در نهایت 4 مقوله نهایی از عوامل موثر در بازگشت مجدد زنان به مواد مخدر شامل عوامل روانی، عوامل اجتماعی، خانواده ناکارآمد و ترک ناموفق شناسایی شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، در پدیده بازگشت مجدد زنان به مواد، تنها یک یا چند عامل محدود دخیل نیستند بلکه این پدیده حاصل عوامل متعددی است و به نظر می رسد با آگاهی از عوامل خطر بازگشت مجدد در زنان، می توان با تمرکز بر آنها اقدامات پیشگیرانه مناسبی را انجام داد.
واکاوی کیفی بسترهای گرایش به مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
۹۴-۶۹
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر واکاوی و کشف نظام معنایی بسترهای گرایش به مواد مخدر در بین دانش آموزان مقطع متوسطه در استان خوزستان بود. روش: این پژوهش کیفی و از نوع نظریه گراندد تئوری بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع متوسطه خوزستان بود که در سال 1401 به مراکز درمان اعتیاد ویژه دانش آموزان در خوزستان مراجعه نمودند و از بین آن ها 15 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته استفاده شد. از روش تحلیل مضمون در سه سطح مضمون های پایه (کدها و نکات کلیدی موجود در متن)، سازمان دهنده (مقولات به دست آمده از ترکیب و تلخیص مضمون های پایه) و فراگیر (مضمون های عالی دربرگیرنده ی اصول حاکم بر متن به عنوان یک کل) جهت تجزیه و تحلیل مصاحبه ها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بسترهای تعیین کننده و مؤثر بر گرایش به مصرف مواد مخدر شامل تأثیرپذیری و یادگیری از اعضای خانواده، تنش و از هم گسیختگی خانوادگی، ناخوشی و انزوا، نارسایی و کاستی های آموزشگاه، نابسامانی تعاملی در بین دانش آموزان، فقر و تنگنای اقتصادی، یادگیری و تأثیرپذیری منفی از شبکه دوستی همسالان، خوش کامی موقتی و کلافگی روانی بودند. بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت گرایش به مصرف مواد مخدر دانش آموزان ریشه در عوامل زیست اجتماعی فقر بنیاد، زیست اقتصادی فقر بنیاد و زیست روانی فقر بنیاد دارد که هر سه آنها در یک فرایند دیالکتیکی و چرخه گونه، باعث هم افزایی منفی در راستای سوق دادن افراد به سمت مصرف مواد مخدر می شوند. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر، توجه به سیاست سازی های پیشگیرانه و مداخله محور اجتماعی، رفاهی و آموزشی ضروری است. برنامه ریزی ها و سیاست گذاری رفاهی، اجتماعی و آموزشی می تواند بستر قابلیتی و توانمندسازی را برای خانواده های آسیب پذیر فراهم نمایند. از طرف دیگر، با کمک نظام آموزشی مهارت محور تعاملی، تربیتی و اجتماع محور می توان از کانون مدرسه به عنوان نهادی اثرگذار و کارآمد در راستای سلامت بخشیدن به دانش آموزان آسیب پذیر و کاهش گرایش به مصرف مواد مخدر استفاده کرد.
روابط ساختاری ترومای دوران کودکی و مشکلات مصرف مواد در افراد مصرف کننده مت آمفتامین: نقش میانجی علائم پانیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
۱۸۰-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش میانجی علائم پانیک در رابطه بین ترومای دوران کودکی و مشکلات مصرف مواد در افراد مصرف کننده مت آمفتامین بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. از میان افراد مصرف کننده مت آمفتامین مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد استان مازندران، 250 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه مشکلات مصرف مواد، پرسشنامه ترومای دوران کودکی و مقیاس علائم پانیک بود. داده ها با استفاده از روش مدل معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ترومای دوران کودکی و مشکلات مصرف مواد رابطه مثبت و معناداری وجود داشت و علائم پانیک در این رابطه دارای نقش واسطه ای بود. در مجموع، نتایج نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: طبق نتایج به دست آمده می توان گفت که هر دو متغیر ترومای دوران کودکی و علائم پانیک نقش مهمی در مشکلات مصرف مواد دارند. با توجه به دوره حساس کودکی و تاثیرات ماندگار تجاربِ آسیب زا و عواقب متعاقب با آن همچون افسردگی، اضطراب و غیره در بزرگسالی، نتایج این پژوهش می تواند رهنمودی در جهت آگاه سازی والدین در مورد نقش حساس خود از طریق برنامه های آموزشی در مدارس و یا رسانه ها باشد. بنابراین، توجه به این متغیرها در کاهش مشکلات مصرف مواد از اهمیت ویژه برخوردار است.
نقش واسطه ای خودکارآمدی عمومی و تحمل پریشانی در رابطه بین امید به زندگی و اضطراب کرونا در بزرگسالان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
183 - 204
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی و تحمل پریشانی در رابطه بین امید به زندگی و اضطراب کرونا در بزرگسالان بود. این مطالعه توصیفی-مقطعی، از نوع همبستگی و مبتنی بر معادلات ساختاری است. جامعه آماری را بزرگسالان 20 تا 45 سال تشکیل می دادند که پرسشنامه ها را به صورت الکترونیکی در فضای مجازی پاسخ دادند. از بین این افراد، 291 نفر به روش در دسترس جهت تدوین الگوی ساختاری انتخاب شدند. زمان اجرای این پژوهش شهریور تا مهر 1400 بود. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش، پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (1991)، مقیاس اضطراب کرونا علی پور و همکاران، مقیاس تحمل پریشانی سیمون و گاهر و پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران بودند. در تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری، با نسخه 24 نرم افزار SPSS و AMOS و جهت آزمون معنی داری مسیرهای غیرمستقیم از تحلیل بوت استرپ استفاده شد. تحلیل های میانجی نشان داد که در رابطه بین امید به زندگی و اضطراب کرونا، خودکارآمدی نقش واسطه ای را ایفا می کند؛ درحالی که تحمل پریشانی در رابطه بین این دو متغیر نقش واسطه ای ندارد. اضطراب کرونا به طور مستقیم بر امید به زندگی رابطه نشان داد. همچنین متغیر امید به زندگی به اندازه 75/0 = تبیین گشت. با توجه به نتایج این پژوهش اگر ارتقاء خودکارآمدی به عنوان متغیر تأثیرگذار بر امید به زندگی در اولویت های کادر آموزش و درمان قرار گیرد، بر این اساس خودکارآمدی از طریق تأثیر بر کاهش اضطراب کرونا می تواند بر امید به زندگی تأثیر بگذارد.
مدل یابی اعتیاد به بازی های آنلاین بر اساس مهارت های ارتباطی و احساس تنهایی با میانجی گری سازگاری در میان نوجوانان در دوران همه گیری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
105 - 120
حوزههای تخصصی:
بازی های آنلاین یکی از انواع بازی های رایانه ای و هوشمند است که با توجه به افزایش آشنایی قشر جوان با اینترنت، همچنین دسترسی به گوشی و تبلت های هوشمند فراگیر شده است . اعتیاد به بازی های آنلاین به عنوان رفتاری وسواسی، از لحاظ جسمانی و روانی مخرب در نظر گرفته شده است. مطالعه حاضر با هدف مدل یابی اعتیاد به بازی های آنلاین بر اساس مهارت های ارتباطی و احساس تنهایی با نقش میانجی سازگاری در میان نوجوانان در دوران همه گیری کووید-19 انجام شده است. طرح پژوهش حاضر از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان 12 تا 18 ساله شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های مهارت های ارتباطی کروکوت، احساس تنهایی راسل و همکاران، پرسشنامه اعتیاد به بازی های آنلاین وانگ و چانگ و سازگاری سینها و سینگ پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین مهارت های ارتباطی و سازگاری با اعتیاد به بازی های آنلاین رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (001/0≥P). همچنین بین احساس تنهایی با اعتیاد به بازی های آنلاین رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (001/0≥P). نتایج حاصل از مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 25 درصد از واریانس سازگاری توسط مهارت های ارتباطی و احساس تنهایی و 32 درصد از واریانس اعتیاد به بازی های آنلاین توسط مهارت های ارتباطی، احساس تنهایی و سازگاری تبیین می شود. در مجموع، شناسایی متغیرهای ایستا و پویای مؤثر در بروز اعتیاد به بازی های آنلاین به متخصصان کمک می کند تا بر عوامل مذکور تمرکز کنند و فعالیت هایشان را سازماندهی کنند که این امر منجر به ارائه خدمات مؤثرتر به مراجعان می شود.
تحلیل پدیدارشناسانه تجارب زیسته نوجوانان سازگار و ناسازگار از ادراک رابطه والد – فرزندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
79 - 61
حوزههای تخصصی:
هدف: از مهم ترین عوامل مؤثر در مشخصه های روانی و رفتاری نوجوانان، نحوه ادراک آنان از رابطه با والدین است. این پژوهش کیفی با هدف تحلیل پدیدارشناسانه تجارب زیسته نوجوانان سازگار و ناسازگار از ادراک رابطه والد – فرزندی انجام شد. روش: مشارکت کنندگان این مطالعه از میان نوجوانان گروه سنی 13 الی 19 که به شیوه مبتنی بر هدف انتخاب شدند. روش تحقیق از نوع کیفی پدیدارشناسی تفسیری بود. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد که پس از مصاحبه با 20 نفر پاسخ های مشارکت کنندگان به اشباع رسید. در این مطالعه با استفاده از روش کدگذاری باز 115 کد مرتبط با اهداف پژوهش شناسایی شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ادراک نوجوانان سازگار و ناسازگار از رابطه والد- فرزندی در 6 مضمون اصلی شناسایی شد. ادراکات منفی نسبت به خود، ادراکات منفی نسبت به والدین، و ادراکات منفی نسبت به تعاملات سه مضمون اصلی مربوط به نوجوانان ناسازگار و سه مضمون اصلی دیگر؛ ادراکات مثبت نسبت به خود، ادراکات مثبت نسبت به والدین، و ادراکات مثبت نسبت به تعاملات مربوط به نوجوانان سازگار استخراج شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که نوجوانان سازگار در رابطه با والدین ادراکات مثبت بیشتری نسبت به خود گزارش کردند و همچنین نسبت به والدین و ارتباط برقرار کردن و گفتگو با آن ها دید مثبت تر و ثمربخش تری داشتند، در مقابل نوجوانان ناسازگار در تعامل با والدین هم خود ادراکی منفی را گزارش کردند.
ساخت آزﻣﻮن ﻧﺮم اﻓﺰاری ﺗﺪاﻋﯽ ﻧﺎآﺷﮑﺎر ﭘﯿﻮﻧﺪﺟﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﻃﺒﯿﻌﺖ و ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ آن ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﻣﮑﺎن و ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺤﯿﻄﯽ در داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
61 - 77
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ساخت آزﻣﻮن ﻧﺮم اﻓﺰاری ﺗﺪاﻋﯽ ﻧﺎآﺷﮑﺎر ﭘﯿﻮﻧﺪﺟﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﻃﺒﯿﻌﺖ و ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ آن ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﻣﮑﺎن و ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺤﯿﻄﯽ در داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع زمینه یابی و توصیفی (همبستگی) بود. جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران بود که 207 نفر از آن ها به روش داوطلبانه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون نرم افزاری تداعی ناآشکار پیوندجویی با طبیعت محقّق ساخته، مقیاس دلبستگی مکان صفاری نیا (1390) و مقیاس هویت محیطی کلایتون (2003) بود. جهت محاسبه پایایی مقیاس از روش های ضریب آلفای کرونباخ و بازآزمایی و برای محاسبه روایی از روش روایی همزمان (ضریب همبستگی پیرسون) استفاده شد. همچنین، برای بررسی برازش مدل مفروض رابطه میان هویت محیطی و پیوندجویی با طبیعت با میانجی گری مؤلفه های دلبستگی مکان از روش تحلیل مسیر استفاده شد.
یافته ها: ضرایب پایایی به دست آمده با استفاده از روش آلفای کرونباخ و بازآزمایی نشان داد که این آزمون از پایایی مطلوبی برخوردار است. همچنین، نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان دهنده وجود رابطه مثبت معنی دار بین دلبستگی مکان و هویت محیطی با پیوندجویی با طبیعت بود (01/0p<) که حاکی از روایی همزمان نسبتاً بالای آزمون پیوندجویی با طبیعت با مقیاس های دلبستگی مکان و هویت محیطی بود. نتایج نشان داد مدل اصلاح شده پژوهش برازش قابل قبولی با داده ها دارد و بر اساس آن هویت محیطی به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق هویت مکان و دلبستگی عاطفی بر پیوندجویی با طبیعت تأثیر می گذارد و از میان مؤلفه های دلبستگی مکان فقط هویت مکان و دلبستگی عاطفی رابطه میان هویت محیطی و پیوندجویی با طبیعت را میانجی گری می کردند.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش به مسئولان و دست اندرکاران محیط زیست و روان شناسان محیط پیشنهاد می شود که با برگزاری کارگاه های آموزشی به آموزش و توسعه آزمون نرم افزاری پیوندجویی با طبیعت و مفاهیم هویت محیطی و دلبستگی مکان بپردازند و برای ارتقای پیوندجویی با طبیعت به تقویت هویت محیطی و دلبستگی مکان اقدام کنند.
نقش سازگاری اجتماعی و اهداف پیشرفت در پیش بینی درگیری تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی سازگاری اجتماعی و اهداف پیشرفت در پیش بینی درگیری تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان با اختلال یادگیری شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که تعداد 150 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه های سازگاری اجتماعی سینها و سینگ (1993)، اهداف پیشرفت الیوت و مک گریگور (2001) و درگیری تحصیلی ریو (2013) بود که از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS-23 بهره برده شد. نتایج نشان داد که بین سازگاری اجتماعی و درگیری تحصیلی؛ و بین اهداف پیشرفت و درگیری تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری رابطه وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل آماری حاکی از آن بود که سازگاری اجتماعی و اهداف پیشرفت، پیش بینی کننده درگیری تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری هستند.
اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز بر عاطفه خودآگاه شرم و گناه و حساسیت انزجاری نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری: یک مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۳۷۶-۳۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای، یک تکنیک تحریک تعدیل عصبی غیرتهاجمی با تحمل خوب و بدون عوارض جانبی در درمان و بهبود نشانه های وسواسی است که قابلیت تحریک پذیری قشری را به طور مؤثری تعدیل می کند. با این حال، هنوز شواهد قوی و کافی برای استفاده از این روش درمانی در نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری وجود ندارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر عاطفه خودآگاه شرم و گناه و حساسیت انزجاری نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری انجام شد. روش: در این پژوهش از روش تجربی از نوع تک موردی با طرح سنجش پیوسته و آزمودنی های متفاوت استفاده شد. جامعه آماری شامل نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری مراجعه کننده به مرکز مشاوره یاس شهر تبریز بودند که از بین آن ها، تعداد 4 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و بر اساس پروتکل گرین و همکاران (2020) تحت مداخله ده جلسه ای درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای به صورت هفته ای دو بار و هر بار به مدت 20 دقیقه قرار گرفتند. آزمودنی ها در مراحل خط پایه، جلسات دوم، چهارم، ششم، هشتم، دهم و یک ماه پیگیری با مقیاس حساسیت انزجاری (هیدت، مککوالی و روزین، 1994)، پرسشنامه احساس گناه (کوگلر و جونز،1992) و پرسشنامه احساس شرم (کوهن، وولف، پانتر و اینسکو،2011) مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا، درصد بهبودی و درصد داده های ناهمپوش استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در کاهش احساس شرم و گناه و حساسیت انزجاری در نوجوانان با اختلال وسواسی-جبری تأثیر معناداری دارد (RCI≥1/96) و اثرات درمانی در مرحله پیگیری نیز حفظ شده است. نتیجه گیری: نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری که تحت درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای قرار گرفتند، احساس شرم و گناه و حساسیت انزجاری کمتری را تجربه کردند، استفاده از این روش در درمان نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری پیشنهاد می شود.
Application of Positive Psychology Interventions in the Treatment of Borderline Personality Disorder: A Case Study in Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۲۴۶-۲۴۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر معرفی مداخلات موفق روانشناسی مثبت در درمان بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) است. بیمار مردی 53 ساله بود که به دلیل رفتار پرخاشگرانه و تکانشی توسط همسر سابقش به کلینیک روانشناسی بهار زندگی مراجعه کرد. پس از مصاحبه بالینی و انجام تست های روانشناختی (SCL-90-R، MCMI-IV)، تشخیص داده شد که وی دارای اختلال شخصیت مرزی و همچنین افسردگی خفیف است. طی 20 جلسه درمانی به مدت 5 ماه، مداخلات روانشناختی مثبت در جلسات روانشناختی فردی در قالب تکالیف هفتگی انجام شد. پس از این 20 جلسه، بهبود قابل توجهی در علائم اختلال شخصیت مرزی و افسردگی خفیف مشهود بود. همسر سابق او حتی بهبود را تأیید کرد. به عنوان یک مطالعه موردی، این می تواند از اثربخشی مداخلات روانشناسی مثبت در درمان اختلال شخصیت مرزی حمایت کند.
نقش میانجی تاب آوری روانشناختی در رابطه بین پریشانی روانشناختی و انزوای اجتماعی با بهزیستی روانشناختی بهبود یافتگان کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۸۴)
۱۹۸-۱۸۷
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تاب آوری در رابطه بین پریشانی روانشناختی و انزوای اجتماعی با بهزیستی روانشناختی بهبودیافتگان کووید-19 بود. این پژوهش، از نوع توصیفی- همبستگی و بر مبنای تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی بهبودیافتگان بیماری کووید-19 در زمستان1400 بود که تعداد270 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس پریشانی روانشناختی (K-10)، انزوای اجتماعی (SIQ)، بهزیستی روانشناختی (RSPWB)، تاب آوری (CD-RISC) بود. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل شدند. یافته ها نشان داد مسیرمستقیم پریشانی روانشناختی به تاب آوری روانشناختی و بهزیستی روانشناختی اثر معنادار داشت (05/0>P). همچنین مسیرمستقیم انزوای اجتماعی به تاب آوری روانشناختی معنادار بود (05/0>P). پریشانی روانشناختی با میانجیگری تاب آوری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی اثر معنادار غیرمستقیم داشت (05/0>P). انزوای اجتماعی با میانجیگری تاب آوری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی اثر معنادار غیرمستقیم داشت (05/0>P )، که این حاکی از برازش مطلوب بود. نتایج نشان داد که انزوای اجتماعی و پریشانی روانشناختی به واسطه کاهش تاب آوری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی در بین بهبودیافتگان کووید-19 نقش دارد.
اثربخشی بسته توانمندسازی روان شناختی مادران بر مشکلات رفتاری و حرمت خود کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه به دوران پیش از دبستان، اثرات پایدار آن در همه مراحل زندگی و آموزش والدین به ویژه مادران زیر 6 سال در راستای تغییر و تحولات مطلوبی که در کودکان ایجاد می شود، توجهات خاصی مبذول شده است. این پژوهش با هدف اثربخشی توانمندسازی روان شناختی مادر بر مشکلات رفتاری و حرمت خود کودکان اجرا شد. روش : روش پژوهش از نوع شبه تجربی، پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودکان 4 تا 6 سال شهر اصفهان در سال 1400 بودند که تعداد ۳۰ نفر از آنها به شیوه در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای بسته توانمندسازی مادر را دریافت کردند و گروه گواه در طی پژوهش هیچ مداخله ای دریافت نکردند. شرکت کنندگان هر دو گروه پرسشنامه های مشکلات رفتاری (شهیم و یوسفی، 1378) و حرمت خود (عزیزی مقدم، 1386) را در سه مرحله تکمیل کردند. داده ها با روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج روش آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانمندسازی مادر بر مشکلات رفتاری و حرمت خود کودک تأثیر معنا دار داشت و اثربخشی آن در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (0/001>p). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش بسته توانمندسازی روان شناختی مادر بر مشکلات رفتاری و حرمت خود کودک، توجه به این نوع آموزش به مادران، مراکز پیش دبستانی، روان درمانگران و مشاوران در حوزه مشاوره کودک و انتخاب نوع مداخله برای آموزش به والدین پیشنهاد می شود.
مقایسه کیفیت زندگی، مثبت اندیشی و سرمایه های روانشناختی دختران خانواده های تک فرزند با خانواده های چند فرزند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه کیفیت زندگی، مثبت اندیشی و سرمایه های روانشناختی دختران خانواده های تک فرزند با خانواده های چند فرزند بود. پوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش و ماهیت در زمره پژوهش های توصیفی از نوع علی-مقایسه ای قرار داشت. جامعه آماری پژوهش دختران ۱۵ تا ۱۸ سال شهر سمنان بود که 300 پرسشنامه (150 پرسشنامه در میان دختران تک فرزند و 150 پرسشنامه در میان دختران چند فرزند) به روش نمونه گیری در دسترس توزیع گردید. برای جمع آوری اطلاعات ازپرسشنامه های مثبت اندیشی اینگرام و ویس نیکی(1988)، سرمایه روانشناختی لوتانز (2007) و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996)استفاده گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد بین سرمایه های روانشناختی دختران خانواده های تک فرزند با خانواده های چند فرزند تفاوت وجود دارد. به طوری که مولفه های امیدواری، تاب آوری، خودکارآمدی و خوش بینی در بین دختران خانواده های چند فرزند بالاتر است p<0/05) ). بین کیفیت زندگی دختران خانواده های تک فرزند با خانواده های چند فرزند تفاوت وجود دارد. به طوری که مولفه های سلامت روان، سلامت جسمی، سلامت محیط اطراف در بین دختران خانواده های تک فرزند بالاتر است p<0/05) ). بین مثبت اندیشی دختران خانواده های تک فرزند با خانواده های چند فرزند تفاوت وجود دارد. به طوری که مثبت اندیشی در بین دختران خانواده های چند فرزند بالاتر است p<0/05) ). نتایج به دست آمده می تواند مورد استفاده متولیان نظام خانواده قرار گیرد.
مدل ساختاری رابطه بین عوامل سازمانی و اقتصادی-اجتماعی با گرایش به خودکشی سربازان وظیفه فراجا: نقش واسطه ای شرایط عاطفی خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف گرایش به خودکشی در سربازان، عوامل متعددی را شامل می شود. ازجمله آ ن ها عوامل سازمانی، اقتصادی اجتماعی و شرایط عاطفی خانواده می تواند باشد، زیرا در بین آن ها روابط درهم تنیده و پیچیده ای وجود دارد. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری بین عوامل سازمانی و عوامل اقتصاد -اجتماعی با نقش واسطه ای شرایط عاطفی خانواده در گرایش به خودکشی سربازان انجام شد. مواد و روش ها این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه هدف را کلیه سربازان مشغول به خدمت در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در سال 1400- 1401 تشکیل دادند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای توأم با تصادفی ساده از طریق فرمول کوکران به حجم 1000 نفر انتخاب شدند. به این ترتیب که براساس تقسیمات سازمانی ابتدا 3 استان به صورت تصادفی ساده و از بین مراکز فرماندهی انتظامی شهرستان های تحت فرماندهی چند مرکز به صورت خوشه ای چندمرحله ای و در انتها سربازان هر فرماندهی به صورت تصادفی ساده انتخاب و به عنوان نمونه نهایی گزینش و در پژوهش حاضر شرکت کردند. برای جمع آوری داده های موردنیاز از پرسش نامه های تمایل به خودکشی براساس نظریه بین فردی خودکشی، عوامل سازمانی، پرسش نامه محقق ساخته عوامل اقتصادی اجتماعی و پرسش نامه استاندارد شرایط عاطفی خانواده هیل برن استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Spss نسخه 22و Amos نسخه 24 استفاده شد. یافته ها نتایج نشان می دهد مدل پیشنهادی از برازش قابل قبولی برخوردار است، زیرا تصریح شد اثر عوامل سازمانی بر گرایش به خودکشی با میانجی گری شرایط عاطفی خانواده برابر با 0/252- با سطح معناداری (038/P=0) و اثر عوامل اقتصادی اجتماعی بر گرایش به خودکشی با میانجی گری شرایط عاطفی خانواده برابر با 0/267- با سطح معناداری (002/P=0) بود که هر دو رابطه معکوس معناداری را نشان می دهند. همچنین متغیرهای عوامل سازمانی، عوامل اقتصادی اجتماعی و شرایط عاطفی خانواده به طور هم زمان قادر به تبیین 32/6 درصد از واریانس گرایش به خودکشی و عوامل سازمانی و عوامل اقتصادی اجتماعی قادر به تبیین 23/1 درصد از شرایط عاطفی خانواده هستند. نتیجه گیری طبق نتایج به دست آمده عوامل سازمانی و اقتصادی اجتماعی تقویت شده با واسطه شرایط عاطفی مثبت خانواده به درک صحیح از شرایط خدمت منجر می شود و با کاهش گرایش به خودکشی بین سربازان همراه است.
بررسی نقش میانجی تحول مثبت نوجوانی در رابطه بین شایستگی اجتماعی، بهزیستی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بهبهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی تحول مثبت نوجوانی در رابطه بین شایستگی اجتماعی، بهزیستی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بهبهان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر بهبهان در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از این میان 580 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی تحصیلی (AWBQ، تومینین-سوینی و همکاران، 2012)، پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (ABQ، دهقانی زاده و حسین چاری، 1391)، مقیاس شایستگی اجتماعی (SCS ، فلنر و همکاران، 1990) و مقیاس تحول مثبت نوجوانی (PYDS ، گلدوف و همکاران، 2014) استفاده شد. یافته ها نشان دادند که ضرایب مسیرهای مستقیم شایستگی اجتماعی به تحول مثبت نوجوانی، بهزیستی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی مثبت و معنی دار بودند (05/0p<). یافته های روابط غیرمستقیم حاکی از این بود که شایستگی اجتماعی به طور غیر مستقیم از طریق تحول مثبت نوجوانی بر بهزیستی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی اثر معنی دار دارد (05/0p<). بر این اساس تحول مثبت نوجوانی نقش میانجی بین شایستگی اجتماعی و بهزیستی تحصیلی، و نیز بین شایستگی اجتماعی و سرزندگی تحصیلی دارد. بنابراین تحول مثبت نوجوانی در رابطه بین شایستگی اجتماعی و بهزیستی تحصیلی ، و بین شایستگی اجتماعی و سرزندگی تحصیلی نقش کلیدی دارد پس می توان اذغان داشت که شایستگی اجتماعی با تحت تأثیر قرار دادن تحول مثبت نوجوانی، بهزیستی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی را در دانش آموزان تحت تأثیر قرار می دهد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بی ثباتی هیجانی و رفتارهای خودآسیب رسان افراد دارای نشانگان اختلال شخصیت مرزی مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بی ثباتی هیجانی و رفتارهای خودآسیب رسان افراد دارای نشانگان اختلال شخصیت مرزی مبتلا به سوء مصرف مواد، انجام شد. پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری معتادان مقیم در سه کمپ ترک اعتیاد شهرهای تبریز و اهر در سال1400 بود. ابتدا پرسشنامه چندمحوری میلون اجراء و 30 نفر که نمره بالاتر از 85 اختلال شخصیت مرزی را داشتند، به طور هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی به گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. ابزار گردآوردی داده ها پرسشنامه چند محوری میلون MCMI-III (میلون، 1987)، پرسشنامه رفتارهای خودآسیب رسان SHI(سانسون و همکاران، 1998) و مقیاس بی ثباتی هیجانیEIS (ملاچیچ و گلدبرگ، 2007) بود. گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته دو جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند. نتایج پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون رفتارهای خود آسیب رسان (513/59 f=، 001/0p= ) و بی ثباتی هیجانی(122/78 f=، 001/0p= ) در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رفتارهای خود آسیب رسان و بی ثباتی هیجانی اثربخش است.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نگرانی و بهزیستی روانشناختی زنان نابارور
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ناباروری یک وضعیت شایع در زنان در سن باروری است که اغلب با مشکلات روان شناختی همراه است. هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه تأثیر مداخله های طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نگرانی و بهزیستی روان شناختی در زنان نابارور انجام شد. روش: این مطالعه در چارچوب یک طرح شبه آزمایشی چند گروهی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. از بین زنان مراجعه کننده به مراکز ناباروری شهر ساری در سال 1401 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل، هر گروه 15 نفر گمارش شدند. مداخله های طرحواره درمانی در 12 جلسه و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی ارائه شدند. پرسش نامه های نگرانی (مایر و همکاران،1990) و بهزیستی روان شناسی ریف(1989) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه توسط شرکت کنندگان تکمیل شدند. یافته های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و بونفرنی در فضای نرم افزار SPSS26 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: تفاوت معناداری بین گروه های درمان مبتنی بر طرحواره و ذهن آگاهی با گروه کنترل وجود داشت. هر دو مداخله تأثیرات معناداری بر کاهش نگرانی و افزایش بهزیستی روان شناختی در زنان نابارور داشتند (001/0P<). همچنین، بین اثربخشی گروه های آزمایش بر نگرانی و بهزیستی روان شناختی در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد. (05/0<P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثرات همسان طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نگرانی و بهزیستی روان شناختی زنان نابارور در ایران بود. ازاین رو متخصصین، پژوهشگران و درمان گران این حوزه می توانند از این مداخله ها به عنوان گزینه های مؤثر درمانی جهت بهبود کارکردهای روان شناسی زنان نابارور در کنار درمان های پزشکی آن ها استفاده کنند.