مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای ذهن آگاهی در رابطه بین ذهنیت والد سرزنش گر با گرایش به عود در افراد وابسته به مواد در حال بهبودی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه مردان مصرف کننده مواد مخدر افیونی (تریاک، شیره و هروئین) در بازه سنی 20 تا 50 ساله مستقر در 30 مرکز اقامتی ترک اعتیاد در استان گلستان در سال 1402 بود که از این میان برای تعیین حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده و تخصیص ضریب 40 (5 متغیر مشاهده شده در مدل)، و با احتساب احتمال وجود پرسش نامه های ناقص، 225 نفر به عنوان حجم نمونه به روش تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش نامه عود، ذهنیت های طرحواره ای و ذهن آگاهی بود. به منظور تحلیل مدل پژوهش از مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ذهنیت والد سرزنش گر و ذهن آگاهی با گرایش به عود در افراد در حال بهبودی از اعتیاد روابط معناداری در سطح 0/01 وجود داشت. همچنین مقدار ضریب بتا (اثر) ذهنیت والد سرزنش گر و ذهن آگاهی بر گرایش به عود در مسیرهای مستقیم به ترتیب برابر با 0/294و 0/214- بود. به علاوه، ذهن آگاهی و رابطه غیر مستقیم ذهنیت والد سرزنش گر با گرایش به عود نقش واسطه ای معناداری داشت. در مجموع نتایج نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار بود و 28 درصد از گرایش به عود را تبیین کرد. نتیجه گیری: افراد وابسته به مواد در حال بهبودی که گرایش بیشتری به عود دارند، دارای سطح بالاتری از ذهنیت والد سرزنش گر و در سطح پایین تری از ذهن آگاهی قرار دارند. بنابراین، به مشاوران و روانشناسان مراکز اقامتی ترک اعتیاد پیشنهاد می گردد به این متغیرها در کاهش گرایش به عود افراد وابسته به مواد در حال بهبودی توجه ویژه ای نمایند.
بررسی نقش میانجی نگرش به مواد در رابطه تفکر انتقادی، سواد رسانه ای و جامعه پذیری با گرایش به مصرف مواد مخدر در دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی نگرش به مواد در رابطه تفکر انتقادی، سواد رسانه ای و جامعه پذیری با گرایش به مصرف مواد مخدر در دختران نوجوان شهر اصفهان انجام شد. روش: مطالعه حاضر توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. از میان نوجوانان دختر 13 تا 18 سال شهر اصفهان، 300 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش نامه سنجش میزان گرایش به اعتیاد، مهارت های تفکر انتقادی، جامعه پذیری، سواد رسانه ای، و نگرش نسبت به اعتیاد بود. به منظور تحلیل مدل پژوهش، از مدلسازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تفکر انتقادی بر گرایش به مصرف مواد مخدر اثر مستقیم معناداری داشت. به علاوه، نگرش به مصرف مواد مخدر در رابطه تفکر انتقادی و سواد رسانه ای با گرایش به اعتیاد دارای نقش میانجی معناداری بود. نتیجه گیری: طبق نتایج، با ارتقاء تفکر انتقادی و سواد رسانه ای و متعاقبا ایجاد نگرش منفی نسبت به مصرف مواد مخدر می توان گرایش به مصرف مواد در نوجوانان را کاهش داد. بنابراین، پیشنهاد می شود سیستم های آموزشی در راستای بهبود مهارت های تفکر انتقادی و سواد رسانه ای نوجوانان گام برداشته تا زمینه تغییر نگرش و گرایش آنان به مصرف مواد مخدر فراهم گردد.
تدوین الگوی روابط ساختاری آمادگی به اعتیاد نوجوانان براساس نشخوار فکری و نقش واسطه ای آشفتگی های روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به تدوین الگوی روابط ساختاری آمادگی به اعتیاد نوجوانان براساس نشخوار فکری و نقش واسطه ای آشفتگی های روان شناختی پرداخت. روش: این پژوهش توصیفی -همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه شهر مشهد در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از بین آن ها تعداد 352 نفر به شکل در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها نیز مقیاس های گرایش به اعتیاد، نشخوار فکری و آشفتگی روان شناختی بود. برای توصیف داده ها از میانگین و انحراف استاندارد و برای تحلیل داده ها نیز از آزمون های همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: مدل پژوهشی از برازش مطلوبی برخوردار بود و نشخوار فکری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم و از طریق نقش میانجی آشفتگی روان شناختی بر آمادگی به اعتیاد اثرگذار بود. نتیجه گیری: نشخوار فکری و آشفتگی های روان شناختی از عوامل جدی اثرگذار بر آمادگی نوجوانان به اعتیاد به مواد مخدر هستند.
روابط ساختاری حمایت اجتماعی ادراک شده با ولع مصرف در افراد وابسته به مواد تحت درمان نگه دارنده با متادون: نقش میانجی حساسیت اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی حساسیت اضطرابی در روابط بین حمایت اجتماعی ادراک شده و ولع مصرف در افراد وابسته به مواد تحت درمان نگه دارنده با متادون انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل همه بیماران وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز درمان نگه دارنده با متادون شهرستان خرم آباد در سال 1402 بود. برای تعیین حجم نمونه، از قاعده کلی کلاین (2015) استفاده شد. با در نظر گرفتن 12 متغیر قابل مشاهده و پیش بینی ریزش احتمالی، تعداد 220 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب به روش نمونه گیری در دسترس شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه حساسیت اضطرابی، پرسش نامه حمایت اجتماعی ادراک شده و پرسش نامه ولع مصرف بود داده ها با روش همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS-26 و روش مدل سازی معادلات در نرم افزار AMOS-24 و تحلیل شدند. یافته ها: حمایت اجتماعی ادراک شده اثر مستقیم و منفی معناداری بر ولع مصرف داشت، در حالی که حساسیت اضطرابی اثر مستقیم و مثبت معناداری بر ولع مصرف نشان داد. علاوه بر این، حساسیت اضطرابی نقش واسطه ای معناداری در رابطه ی میان حمایت اجتماعی ادراک شده و ولع مصرف ایفا کرد. به طورکلی، نتایج نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: حساسیت اضطرابی به عنوان یک متغیر میانجی می تواند اثرات حمایت اجتماعی بر کاهش ولع مصرف را تضعیف کند. بر این اساس، پیشنهاد می شود مداخلات درمانی با تمرکز بر تقویت شبکه های حمایت اجتماعی و کاهش حساسیت اضطرابی مانند آموزش مهارت های مقابله ای طراحی و اجرا شوند تا به کاهش ولع مصرف و افزایش اثربخشی درمان نگه دارنده کمک شود.
اثربخشی درمان آرام سازی مبتنی بر واقعیت مجازی بر استرس ادراک شده، تاب آوری و وسوسه مواد در افراد با اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز اقامتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی درمان آرام سازی مبتنی بر واقعیت مجازی بر استرس ادراک شده، تاب آوری و وسوسه مواد در افراد با اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز اقامتی شهر اندیمشک پرداخت. روش: پژوهش حاضر نیمه-آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد بود که در سال 1403 به مراکز اقامتی شهر اندیمشک مراجعه کردند و 30 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (15 نفر) و یک گروه کنترل (15) قرار گرفتند. شرکت کنندگان در هر دو گروه پرسش نامه استرس ادراک شده، پرسش نامه تاب آوری، مقیاس وسوسه مواد را در مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. درمان آرام سازی مبتنی بر واقعیت مجازی در 8 جلسه ی 60 دقیقه ای اجرا شد و داده ها با روش کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بین گروه آزمایش و کنترل از نظر استرس ادراک شده، تاب آوری و وسوسه مواد تفاوت معناداری وجود داشت. به طور خاص، درمان آرام سازی مبتنی بر واقعیت مجازی باعث کاهش استرس ادارک شده و وسوسه مواد و افزایش تاب آوری در گروه آزمایش شد. نتیجه گیری: درمان آرام سازی مبتنی بر واقعیت مجازی با بهره گیری از فنونی همانند تمرینات تنفسی با فرمان های صوتی، نورپردازی و طیف رنگ ها، تمرین آرام سازی عضلانی، موسیقی آرام به همراه غوطه ور شدن در جنگل و ساحل به انتخاب کاربر، آرام سازی معنوی و تجربیات ترمیم کننده (لذت زندگی و بهبودی) در بستر واقعیت مجازی می تواند به عنوان یک درمان کارآمد برای کاهش استرس ادراک شده، افزایش تاب آوری و همچنین کاهش وسوسه مواد در مردان با اختلال مصرف مواد مورد استفاده قرار گیرد.
چشم اندازهای شغلی افراد وابسته به مواد بهبودیافته پس از بازگشت به شغل: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی چشم اندازهای شغلی افراد وابسته به مواد بهبودیافته پس از بازگشت به شغل انجام شد. روش: پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه هدف شامل همه افراد وابسته به مواد یک سال پس از بازتوانی اعتیاد شهرستان شهرکرد در سال 1400 بود که 15 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها: از مجموع داده ها،3 مقوله اصلی تحت عنوان دستاوردها، شغل عامل تداوم بهبودی و چشم انداز آینده استخراج گردید. دستاوردهای شغلی افراد وابسته به مواد شامل استقلال، خودپنداره، برنامه ریزی، مشورت، سخت کوشی، معنویت، ارتقاء درآمد و کسب دانش و تخصص بود. شغل عامل تداوم بهبودی دربرگیرنده ی زیر مقوله های شغل مانع از افکار بیمارگونه بود و چشم اندازآینده شامل زیر مقوله های ارتقاء جایگاه شغلی در آینده، حمایت دیگران و تغییر محیط زندگی بود. نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش، افراد بهبودیافته از اعتیاد در مسیر پیشرفت شغلی توانایی چشم انداز آینده شغلی را کسب کرده اند. افراد بهبودیافته با بهره گیری از حمایت شغلی دیگران، برنامه ریزی های مالی و تغییرات محیطی قادر خواهند بود که موجبات پیشرفت و رشد خود را فراهم آورند.
ارائه دیدگاه افراد وابسته به مواد بهبودیافته پیرامون دلایل مشارکت یا عدم مشارکت در فعالیت های ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی درک دیدگاه افراد وابسته به مواد بهبودیافته پیرامون دلایل مشارکت یا عدم مشارکت در فعالیت های ورزشی بود. روش: پژوهش حاضر کیفی مبتنی بر روش پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه اعضای انجمن معتادان گمنام در استان البرز بود که بر اساس نمونه گیری گلوله برفی و با استفاده از تکنیک اشباع داده ها 15 نفر انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش ترکیبی تحلیل موضوعی بازتابی و استقرایی با استفاده از نرم افزار مکس کیودا نسخه ۱۸ انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد 3 مقوله کلی شامل انگیزه درونی، انگیزه بیرونی و بی انگیزگی و ۸ مقوله فرعی شامل سلامتی، عوامل روحی و روانی، تحرک، هیجان ورزشی، احساس طلبی، تعلق اجتماعی، اولویت ها و عدم کارآمدی شناسایی شد. نتیجه گیری: برای افزایش مشارکت ورزشی افراد وابسته به مواد بهبودیافته و در نتیجه کاهش عود مجدد به اعتیاد، نیاز به برنامه ریزی جامع و مدون مسئولان ذی ربط است که عوامل ایجاد انگیزه مانند سلامتی، عوامل روحی و روانی، تحرک، هیجان ورزشی، احساس طلبی و تعلق اجتماعی را تقویت کنند و موانع موجود از جمله اولویت ها و عدم کارآمدی را که باعث بی انگیزگی و عدم مشارکت ورزشی می شوند را برطرف سازند.
تحلیل تشخیصی افراد با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور بر اساس سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به تحلیل تشخیصی افراد با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور بر اساس سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی پرداخت. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه این پژوهش شامل همه دانشجویان دانشگاه سمنان در سال تحصیلی 1404-1403 بود که بر اساس روش نمونه گیری در دسترس 205 نفر به عنوان نمونه پ ژوهش انتخ اب ش دند و بر اساس نمره گرایش به مصرف مواد اعتیادآور در دو گروه با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی، ایده پردازی خودکشی وگرایش به مصرف مواد اعتیادآور بود. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل تمایز استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد سبک های دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی به طور معناداری توانستند افراد با گرایش به مصرف مواد اعتیادآور را از افراد بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور تمایز دهند. قوی ترین عامل در پیش بینی گرایش به مصرف مواد اعتیادآور و تشخیص گروه افراد با و بدون گرایش به مصرف مواد اعتیادآور مربوط به متغیر ایده پردازی خودکشی و غفلت جسمی بود. نتیجه گیری: افراد با گرایش به مصرف مواد اعتیادآور دارای سبک های دلبستگی ناایمن، تجارب آسیب زای کودکی و ایده پردازی خودکشی هستند. درک این روابط می تواند به طراحی مداخلات درمانی مؤثرتری منجر شود که نه تنها بر مصرف مواد اعتیادآور، بلکه بر سبک دلبستگی، تجارب آسیب زای کودکی، مدیریت و کاهش ایده پردازی خودکشی تمرکز داشته باشد.
بررسی ارتباط سبک های هویت بر رفتارهای پرخطر در نوجوانان: مطالعه ای بر گرایش به مصرف سیگار، الکل و مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی ارتباط سبک های هویت با گرایش به سیگار، الکل و مواد مخدر در دوره نوجوانی پرداخت. روش: این مطالعه یک پژوهش مقطعی توصیفی-همبستگی بود که با روش نمونه گیری دو مرحله ای بر روی 435 دانش آموز پسر مقطع متوسطه اول و دوم در شهرستان سیاهکل در سال تحصیلی 1403-1402 انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه های سبک های هویت و مقیاس خطرپذیری نوجوانان جمع آوری شد و برای تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی چندگانه و آزمون Z فیشر استفاده شد. یافته ها: در اوایل نوجوانی، سبک اطلاعاتی تنها با گرایش به مواد مخدر رابطه منفی معناداری داشت و سبک سردرگم-اجتنابی با سیگار و الکل رابطه مثبت داشت. در اواسط نوجوانی، تنها سبک هنجاری با سیگار رابطه منفی نشان داد و سبک سردرگم-اجتنابی با هر سه مؤلفه رابطه مثبت معناداری داشت. در اواخر نوجوانی، سبک های اطلاعاتی و هنجاری با کاهش گرایش به هر سه ماده و سبک سردرگم-اجتنابی با افزایش گرایش به آن ها رابطه معناداری داشتند. همچنین، تحلیل Z فیشر نشان داد در مقایسه با اواسط نوجوانی، سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری با تمایل معنادار کمتر به مصرف الکل در اواخر نوجوانی همراه بود. نتیجه گیری: تفاوت های مشاهده شده در رابطه میان سبک های هویت و گرایش به اعتیاد در مراحل مختلف نوجوانی می تواند مبنای طراحی مداخلات هدفمند و برنامه های حمایتی برای کاهش اعتیاد متناسب با هر سبک هویتی و هر مرحله تحولی باشد.
تحلیل پیشران های مؤثر بر بازگشت به چرخه اعتیاد در نقاط روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به تحلیل پیشران های مؤثر بر بازگشت به چرخه اعتیاد در نقاط روستایی پرداخت. روش: پژوهش حاضر از حیث هدف، کاربردی و از نظر روش توصیفی – تحلیلی بود. برای جمع آوری داده ها از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. قلمرو مکانی نقاط روستایی استان آذربایجان غربی بود که طبق سرشماری سال 1395 دارای 304853 خانوار و 1129016 نفر جمعیت می باشد. جهت مطالعه دقیق ذهنیت ها، از روش کیو (Q) و تحلیل عاملی به روش اکتشافی (روش استنفسون) استفاده شد. جامعه گفتمان پژوهش 26 نفر از کارشناسان ادارات بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره)، مسئولین NA، دهیاران و کارشناسان آسیب های اجتماعی استانداری، اساتید دانشگاهی، کارشناسان حوزه امور روستایی، جامعه شناسان، مسئولین کمپ های ترک اعتیاد و غیره بودند. یافته ها: مهم ترین پیشران های مؤثر بر بازگشت به چرخه اعتیاد عبارت بودند از؛ 1) توان افزایی، استطاعت مالی، جبر محیط انسانی و وجود فشارهای روانی، 2) استفاده درمانی، مشکلات خانوادگی، فقر و دوری از خانواده به دلیل مشاغل فصلی، 3) وجود دوستان ناباب، خودنمایی، کنجکاوی و عدم سیاست اجتماعی جامع در پیشگیری مناسب، 4) مشکلات ازدواج، کم توجهی به فرزندان و استفاده تفننی و 5) روابط خانوادگی، افزایش فشارهای اقتصادی و رواج باورهای غلط در مصرف مواد مخدر در روستاها. نتیجه گیری: در نقاط روستایی استان آذربایجان غربی توان افزایی، استطاعت مالی، جبر محیطی و وجود فشارهای روانی در کنار استفاده درمانی، مشکلات خانوادگی و دوری از آن، فقر و غیره از جمله مهم ترین پیشران های مؤثر بر بازگشت افراد به چرخه اعتیاد به شمار می رود.