 
                مقالات
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: باور به دنیای خطرناک باوری پایدار مبنی بر تهدیدآمیز بودن جهان است. هدف از پژوهش حاضر آزمودن نقش این باور در تعیین تجربه هیجانات در بافت همه گیری کووید-۱۹ به میانجی گری باور های توطئه و اعتماد به ستاد مقابله با کرونا به عنوان مرجع قدرتِ مرتبط با این بافت بود. روش: شرکت کنندگان در این پژوهش همبستگی ۴۳۱ نفر (۷۱% زن، میانگین سنی ۷/۳۳ سال) بودند که به مقیاس باور به دنیای خطرناک، باور های توطئه پیرامون کرونا، اعتماد به ستاد مقابله با کرونا و مقیاس هیجانات مثبت و منفی پاسخ دادند. برای آزمودن نقش باور به دنیای خطرناک در پیش بینی هیجانات به میانجی گری باور های توطئه و اعتماد به ستاد مقابله با کرونا از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: آلفای کرونباخ مقیاس باور به دنیای خطرناک مطلوب (۸۰/۰) بود و حذف گویه نهم به دلیل بار عاملی ضعیف در تحلیل عاملی تأییدی پیشنهاد شد. باور به دنیای خطرناک تجربه هیجانات مثبت را به طور منفی اما هیجانات منفی را به طور مثبت پیش بینی نمود (۰۵/۰ > ps). باور های توطئه پیرامون کرونا و اعتماد به ستاد مقابله با کرونا رابطه بین باور به دنیای خطرناک و هیجانات منفی (۰۵/۰ > p) اما نه مثبت را میانجی گری کردند. نتیجه گیری: رابطه باور به دنیای خطرناک با ادراکات و هیجانات پیرامون کرونا مطابق انتظار بود، اما سهم بیشتری از تجربه هیجانات منفی نسبت به مثبت پیش بینی شد که بیانگر در کار بودن سازوکار های متفاوتی برای تبیین اثرپذیری هیجانات مثبت از این باور است.            
            تجربه برش هیجانی از منظر فرزندان دختر بزرگسال: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف : پژوهش حاضر با هدف شناسایی و درک عمیق تجربه زیسته دختران بزرگسال از برش هیجانی با خانواده انجام شد.   روش: روش پژوهش، کیفی، از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 15 نفر از دختران بزرگسال در سنین 18-25 سالی بودند که تجربه برش هیجانی از خانواده داشتند. میانگین سنی شرکت کنندگان 5/21 سال بود. نمونه گیری به شکل هدفمند و گلوله برفی انجام شد. ابتدا با استفاده از خرده مقیاس برش هیجانی موجود در پرسشنامه تجدیدنظر شده تمایزیافتگی خود (اسکورون و فریدلندر، 1988)، افراد دارای تجربه برش هیجانی انتخاب شدند و سپس در گام دوم، با آنان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. سپس کلمه به کلمه پیاده سازی شده و به روش هفت مرحله ای کلایزی (1969) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.   یافته ها: در این مطالعه 5 مضمون اصلی شامل: 1) عوامل مؤثر در تصمیم به برش هیجانی ؛ 2) دشواری های اجرای تصمیم به برش هیجانی؛ 3) آسیب های ایجاد شده به دنبال برش هیجانی؛ 4) سازگاری با برش هیجانی و 5) جنبه های رشدگونه برش هیجانی، شناسایی شد.   نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت دختران بزرگسالی که برش هیجانی از خانواده را تجربه می کنند با چالش های جدی روبرو هستند و آسیب های قابل توجهی می بینند، که لازم است تناسب شرایط شان، برای آنان و خانواده هایشان سیستم های حمایتی فراهم شود.            
            تأثیر نوروفیدبک فرکانس بسیار پایین بر بهبود توجه انتقالی در کودکان دارای اتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف : اتیسم از جمله اختلالات عصب - تحولی است که با طیفی از کمبودهای رشدی و رفتارهای اضافی همراه است. یکی از مشکلات رایج در اتیسم، نارسایی های توجه و انعطاف پذیری شناختی است. هدف پژوهش حاضر بررسی هرگونه تأثیر احتمالی نوروفیدبک فرکانس بسیار پایین (ILF) بر توجه انتقالی در کودکان دارای اتیسم با عملکرد بالا بود. این کنش شناختی توسط تکلیف انتقال توجه (SAT) از مجموع  آزمون های کامپیوتری کاگنیلا (2019) سنجیده شد. روش : این پژوهش از نوع طرح تمام_آزمایشی و از نظر هدف کاربردی- توسعه ای است که به صورت پیش آزمون و پس آزمون روی 8 کودک پسر دارای اتیسم در طیف سنی 8-4 اجرا شد. شرکت کنندگان در سال 1401-1400 با روش نمونه گیری در دسترس از مرکز تهران_اتیسم انتخاب شدند. پس از یک ماه آشنایی کودک با محیط آزمایشگاه و ارتباط با پژوهشگر، SAT طی چهار مرحله اجرا شد: پیش آزمون1، پیش آزمون2، پس آزمون و پیگیری. در پایان، داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون بن فرونی با 26SPSS تحلیل شد.   یافته ها : با توجه به افزایش معنا دار (01/0>p) پاسخ های صحیح در SAT در مرحله سوم و پایداری تغییرات مرحله چهارم و نیز چشمگیر بودن اندازه اثر (95/0)، احتمال اثر پایدار نوروفیدبک ILF بر بهبود عملکرد در SAT وجود دارد.   نتیجه گیری : به نظر می رسد نوروفیدبک ILF موجب بهبودی نسبتاً بادوام عملکرد توجه انتقالی در کودکان اتیسم با عملکرد بالا می شود. البته یافته های این مطالعه باید در نمونه های مشابه با حجم بزرگتر اجرا و به تأیید برسد و اعتبار بوم شناختی این گونه بهبودهای شناختی در محیط آزمایشگاهی بررسی شود.            
            اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر پذیرش والدینی و خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر پذیرش والدینی و خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی انجام شد. این پژوهش، یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. روش: جامعه آماری شامل همه مادران دانش آموزان کم توان هوشی شهر اصفهان می شد که 30 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آن ها با روش تصادفی به دو گروه 15 نفری تقسیم و دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 12 جلسه در برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره لوئیس و لوئیس (2017) شرکت کردند در حالی که گروه کنترل در این جلسات شرکت نکردند. آزمودنی ها با استفاده از مقیاس پذیرش والدینی پروتر (1954) و مقیاس خستگی اسمتس و همکاران (1995) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط در نسخه 26 نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پذیرش والدینی و خستگی گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور معناداری به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه کنترل بود (001/0P=)، در حالی که بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: با توجه به این که برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره سبب بهبود پذیرش والدینی و کاهش خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی در مراحل پس آزمون و پیگیری شد. بنابراین، برنامه ریزی برای آموزش برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره نقش مهمی در افزایش پذیرش والدینی و کاهش خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی دارد.            
            تأثیر برنامه خواندن مبتنی بر حافظه کاری واجی بر آگاهی واج شناختی کودکان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف این پژوهش، ارزیابی و تعیین اثربخشی یک برنامه بهبود خواندن مبتنی بر مدل حافظه کاری (حلقه آوایی) برای افزایش آگاهی واج شناختی در کودکان مبتلا به نارساخوانی بود. روش: این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان نارساخوان پایه اول تا سوم ابتدایی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری آموزش و پرورش شهرستان اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ است که پس از غربالگری و حذف آزمودنی های نامناسب، تعداد نمونه ها به 40 دانش آموز نارساخوان (پایه های اول تا سوم) کاهش یافت که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش (هر کدام 20 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه برنامه بهبود خواندن را دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل بدون مداخله ماندند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون تشخیصی اختلال خواندن (کرمی، ۱۳۹۹)، آزمون هوش ریون (1938)، و آزمون آگاهی واج شناختی (سلیمانی و همکاران، ۱۳۸۴) بودند. اندازه گیری ها در هر دو گروه قبل از مداخله، بلافاصله پس از آن و شش ماه بعد (دوره پیگیری) انجام شد. یافته ها:تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که نمرات گروه آزمایش در متغیر آگاهی واج شناختی به طور معناداری افزایش یافته است (p < 0.05). در گروه کنترل چنین بهبودی مشاهده نشد. نتیجه گیری: برنامه بهبود خواندن مبتنی بر مدل حافظه کاری در بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی مؤثر            
            بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس خودکارآمدی کاربر هوش مصنوعی در جامعۀ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: این پژوهش با هدف ارزیابی ویژگی های روانسنجی مقیاس خودکارآمدی کاربر هوش مصنوعی در جامعه ایرانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد بالای 20 سال در ایران در سال 1403 بود که دانش مقدماتی در زمینه کامپیوتر و هوش مصنوعی داشتند. از میان آنها، 340 نفر (137 مرد و 203 زن) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده شامل مقیاس خودکارآمدی کاربر هوش مصنوعی، پرسشنامه انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی بود. یافته ها: تحلیل عاملی تأییدی چهار عامل کلیدی شامل کمک، تعامل انسان وار، راحتی با هوش مصنوعی و مهارت های تکنولوژیکی را برای مقیاس خودکارآمدی تأیید کرد. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون برای بررسی روایی همزمان (همگرا و واگرا) این مقیاس نشان داد که بین خرده مقیاس های آن و خرده مقیاس های پرسشنامه انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پذیرش هوش مصنوعی در مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس ترس از هوش مصنوعی در مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. همسانی درونی خرده مقیاس های این پرسشنامه نیز با استفاده از آلفای کرونباخ و ضرایب همبستگی بین 83/0 تا 96/0 تأیید شد. نتیجه گیری: این مقیاس از ویژگی های روانسنجی مناسبی در جامعه ایرانی برخوردار است و می تواند در تحقیقات مرتبط برای طراحی برنامه های آموزشی مؤثر و تسهیل پذیرش هوش مصنوعی در سازمان ها به کار گرفته شود.            
            مدل یابی نشانه های اختلال بدریخت انگاری بر اساس تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با نقش میانجی عزت نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل یابی نشانه های اختلال بدریخت انگاری بر اساس نگرانی از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با نقش میانجی عزت نفس در زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش: روش این مطالعه توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به سرطان پستان شهر تهران در پاییز سال ۱۴۰۳ بودند. بر اساس مدل کلاین (۲۰۲۳) و با روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۳۰۰ نفر زن مبتلا به سرطان پستان انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس اختلال بدریخت انگاری بدن (BDDS) هانلی و همکاران (۲۰۲۰)، سیاهه نگرانی از تصویر بدنی (BICI) لیتلتون و همکاران (۲۰۰۵)، مقیاس ترس از ارزیابی منفی (BFNE) لری (۱۹۸۳) و مقیاس عزت نفس (RSEs) روزنبرگ (۱۹۸۹) بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم معنادار است. همچنین نتایج نشان داد که عزت نفس در رابطه بین نگرانی از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با نشانه های اختلال بدریخت انگاری نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به نگرانی از تصویر بدنی، ترس از ارزیابی منفی و عزت نفس توسط روانشناسان می تواند به تبیین نشانه های بدریخت انگاری بدن در مراجعه کنندگان مبتلا به سرطان پستان کمک نماید. بر این اساس یافته های پژوهش حاضر می تواند برای روانشناسان سلامت در مداخله های روان شناختی جهت کاهش نشانه های بدریخت انگاری بدن دارای تلویحات کاربردی باشد.            
            بررسی ویژگی های روان سنجی آزمون قضاوت موقعیتی به منظور سنجش شایستگی شغلی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی آزمون قضاوت موقعیتی به منظور سنجش شایستگی شغلی کارکنان است. آزمون های قضاوت موقعیتی از ابزارهای مهم در سنجش شایستگی های رفتاری است. استفاده از این آزمون ها در سال های اخیر رو به افزایش است. آزمون های قضاوت موقعیتی دارای یک بدنه و تعدادی گزینه پاسخ است که همانند سایر آزمون های موجود، این شیوه نیز فرایند استانداردسازی را طی می کند و برای ساخت آن مهارت و تخصص ویژه ای نیاز دارد.   روش : این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش شناسی در زمره پژوهش های توسعه ابزاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارشناسان ستادی در شرکت های غیردولتی ایرانی بود که از این بین تعداد 300 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل آزمون قضاوت موقعیتی محقق ساخته به منظور سنجش شایستگی های مسئولیت پذیری، پیگیری و ارتباط مؤثر بود. جهت تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS-23 Jmetrik-V4.0.5 و Lisrel 8.8 استفاده شد. جهت بررسی پایایی این ابزار از روش آلفای کرونباخ، جهت بررسی ویژگی های روان سنجی از درجه دشواری و قدرت تمیز و جهت بررسی روایی سازه آن از تحلیل عاملی تائیدی استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد این آزمون دارای پایایی و روایی مناسبی است و نمرات هنجار شده برای جامعه آماری موردنظر ارائه شد.   نتیجه گیری : نتیجه آنکه آزمون قضاوت موقعیتی ابزاری مناسب جهت شناسایی و ارزیابی شایستگی های رفتاری کارکنان است و پیشنهاد می شود از این ابزار به منظور غربالگری اولیه و ثانویه انتخاب کارکنان استفاده شود.            
            اثر انتظار کارآمدی و ارزش پاداش بر اعمال کنترل شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مؤلفه های انگیزشی (انتظار کارآمدی و ارزش پاداش) و پیش بینی های رفتاری مدل ارزش مورد انتظار کنترل (EVC) در جمعیت بهنجار ایرانی بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح درون گروهی بود. گروه نمونه (۳۱ نفر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان در مصاحبه بالینی ساختاریافته SCID-۵-RV شرکت کردند و پرسش نامه های سلامت عمومی ۱۲ گویه ای (GHQ-۱۲) و آزمون کوررنگی ایشی هارا را تکمیل کردند. همچنین، آزمایه رایانه ای رنگ-واژه استروپ همراه با نشانه های پاداش را اجرا کردند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان داد که اثرات اصلی و مستقیم کارآمدی و پاداش و همچنین اثر تعاملی کارآمدی× پاداش برای زمان واکنش در آزمایه رنگ- واژه استروپ با اندازه اثر بالا معنادار بود. همچنین یافته ها نشان داد که اثر مستقیم کارآمدی برای درصد پاسخ های صحیح در آزمایه رنگ-واژه استروپ با اندازه های اثر بالا معنادار بود. اما اثر اصلی پاداش و اثر تعاملی کارآمدی × پاداش برای درصد پاسخ های صحیح معنادار نبود. نتیجه گیری: به طور کلی، یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می دهد که کارآمدی و میزان پاداش به طور مجزا و مشترک می تواند تخصیص کنترل شناختی را ارتقاء دهد. این یافته ها در پرتو محدودیت ها، پژوهش های پیشین و نظریه ها مورد بحث قرار گرفته است.            
            برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی برای دانش آموزان: طراحی و بررسی اثربخشی مقدماتی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: تقویت کارکرد های اجرایی یکی از اهداف آموزشی رویکرد های مختلف آموزشی و درمانی است. پژوهش حاضر به طراحی برنامه آموزش کارکرد های اجرایی و بررسی اثربخشی آن در دانش آموزان می پردازد. روش: بسته آموزشی برای تقویت راهبرد های اجرایی نوجوانان با استفاده از روش نقشه نگاری مداخله، طراحی و به صورت پایلوت اجرا شد. طرح پژوهش حاضر پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مقطع متوسطه اول شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد ۳۲ نفر از آن ها انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار داده شدند. بسته آموزشی به مدت ۱۰ جلسه ی یک ساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. تمامی شرکت کنندگان در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با آزمون های فراخنای ارقام، ردیابی، توجه پایدار و کشیش و آدمخوار مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، میزان تغییرات نمره های دو گروه از پیش آزمون تا پس آزمون، محاسبه و با استفاده از آزمون تی مستقل مقایسه شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که برنامه آموزشی راهبرد های شناختی تأثیر معناداری در بهبود توجه پایدار و حل مسأله در دانش آموزان با تحول طبیعی داشته است (۰۵/۰ > p) اما این معناداری در آزمون های فراخنای ارقام و ردیابی دیده نشد (۰۵/۰ < p). نتیجه گیری: می تواند مورد توجه قرار گیرد و مطالعات گسترده تری برای تعمیم نتایح پیشنهاد می شود.. برنامه آموزشی تقویت راهبرد های اجرایی می تواند موجب بهبود کارکرد های شناختی پایه و سطح عالی، از جمله کارکرد های توجهی و برنامه ریزی در دانش آموزان شود.