مقالات
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سرمایه معنوی به عنوان یکی از مهم ترین اشکال سرمایه های سازمانی محسوب می شود که نقش حیاتی در ارتقای رفاه فردی، سازمانی و اجتماعی ایفا می کند. این پژوهش با هدف کشف مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان دوره اول مقطع ابتدایی شهرستان مانه و سملقان در سال تحصیلی1404-1403 انجام شد. روش ها : روش پژوهش از نوع کیفی و با راهبرد پدیدارشناسی توصیفی است. برای بررسی عمیق مفاهیم مورد نظر از روش مطالعه اسنادی و بررسی مبانی و همچنین مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده است. مشارکت کنندگان 20 نفر از معلمان دوره اول مقطع ابتدایی بودند که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند و روش گلوله برفی تا مرز اشباع نظری و از نوع ملاکی انتخاب شدند. برای اعتبار بخشی به یافته ها، انجام مصاحبه تا رسیدن به مرز اشباع نظری ادامه داشت. بررسی صحت یافته ها از روش بررسی توسط اعضاست. برای تعیین پایایی از روش پایایی بین دو کدگذار(توافق درون موضوعی) استفاده شد. برای رعایت ویژگی های کیفی پژوهش، از سه ملاک قابل قبول بودن، تأثیرپذیری و قابلیت اطمینان استفاده شد. یافته ها: به منظور کشف و شناسایی مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان مقطع ابتدایی دوره اول شهرستان مانه و سملقان، مضامین مرتبط با استفاده از محور ها وشاخص های شناسایی شده حاصل از بررسی ادبیات پژوهش و تحلیل و تفسیر داده های مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق با 20 نفر معلمان مقطع ابتدایی دوره اول بدست آمد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که مؤلّفه های سرمایه معنوی در دو بعد فردی(رضایت شغلی، پایبندی به ارزش ها، مسئولیت پذیری، خلاقیت، نظم و انضباط کاری، امنیت شغلی، پایبندی به قوانین و مقررات سازمانی، احساس مفید بودن و ارزشمندی، داشتن برنامه و هدف و علاقمندی و اشتیاق به کار) و بعد برون فردی(اعتماد مدیران ارشد، احترام بین همکاران، روابط بین فردی، علاقمندی به رشد و توسعه دیگران و روحیه کار تیمی) مطرح می شود.
تصمیم گیری مشارکتی معلمان مدارس: بررسی نقش پیش بینی کننده اعتماد سازمانی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی اعتماد سازمانی به عنوان پیش بینی کننده تصمیم گیری مشارکتی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان گیلانغرب بود. روش ها : روش پژوهش، توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان ابتدایی مدارس شهرستان گیلانغرب به حجم 466 نفر است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 215 نفر به عنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از دو پرسشنامه تصمیم گیری مشارکتی جانگمنس و همکاران (2005) و اعتماد سازمانی کاناواتاناچی و یو (2012) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظر متخصصان و پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. داده های پژوهش پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-22 در دو سطح، توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که همبستگی مثبت و معناداری بین اعتماد سازمانی و مؤلّفه های آن با مشارکت معلمان در تصمیم گیری وجود دارد. همچنین یافته های پژوهش نشان می دهد که هر سه مؤلّفه اعتماد سازمانی یعنی اعتماد مبتنی بر شناخت، اعتماد مبتنی بر تأثیر و گرایش به اعتماد، توانایی پیش بینی مشارکت معلمان در تصمیم گیری را دارند. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که اعتماد سازمانی باعث می شود که معلمان در مدرسه از قوانین تعیین شده در مدرسه پیروی کنند، جو آموزشی دوستانه ای ایجاد کنند، از شیوه های منصفانه برخورد با خود اطمینان داشته باشند، و سبک تصمیم گیری مشارکتی که ضامن موفقیت در سیستم آموزشی را اجرایی کنند.
چالش های اخلاقیِ آموزشِ مبتنی بر متاورس
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: متاورس با ایجاد ارتباطات دیجیتالی پیچیده بین دنیای مجازی و فیزیکی، فرصت های بی سابقه ای را برای بهره برداری از مزایای خود نسبت به پلتفرم های آموزشی مرسوم فراهم می کند. تغییر در نظام آموزشی برای پاسخ به نیازهای دانش آموزان هر نسل اجتناب ناپذیر است و سیستم آموزشی به سمت فنّاوری هایی حرکت می کند که نیازهای نسل Zو نسل آلفا را برآورده کند. پژوهش حاضر به بررسی مسائل اخلاقی ادغام متاورس در محیط های آموزشی پرداخته است؛ ازجمله: نگرانی های مربوط به حریم خصوصی، تهدیدهای امنیت داده ها، شکاف دیجیتالی گسترده و ... . روش : این پژوهش با یک رویکرد کیفی و با استفاده از روش مرور سیستماتیک مقالات مرتبط با موضوع را موردمطالعه قرار داده است. مرور سیستماتیک ترکیبی جامع و بی طرفانه از تحقیقات موجود را تضمین می کند و درک کاملی از وضعیت فعلی دانش در این زمینه ارائه می دهد. یافته ها: یافته های تحقیق نشان می دهد درحالی که متاورس، ظرفیت زیادی برای ایجاد تحول در آموزش دارد؛ اما حفظ استانداردهای اخلاقی و کاهش مدبرانه خطرات احتمالی نیز موضوع بااهمیتی است. ملاحظات اخلاقی نظیر حفظ حریم خصوصی داده ها، نگرانی های امنیتی، مشکلات قانونی و نظارتی، شکاف دیجیتال و نابرابری اجتماعی، هویت و بازنمایی، تأثیرات روان شناختی، چالش های مالکیت معنوی، آزار کاربران، رضایت آگاهانه و فراگیری ازجمله مسائل مهمی هستند که باید به آن ها توجه شود. نتیجه گیری: با اجرای راه حل های پیشنهادی، مؤسسات آموزشی می توانند از ظرفیت کامل فنّاوری متاورس بهره ببرند و درعین حال از منافع همه ذینفعان محافظت کنند.
بازنمایی عوامل و نشانگان روان شناختی موثر در بروز خطاهای ریاضی دانش آموزان ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: مشاهدات میدانی، نتایج آزمون های درون مدرسه ای، آزمون های ملی در درس ریاضی و عملکرد ضعیف دانش آموزان ایرانی در آزمون های بین المللی، نشان می دهد که آموزش و درک ریاضی در دوره ابتدایی با مشکلات متعددی همراه است. به همین دلیل پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل و نشانه های روان شناختی موثر در بروز یا تشدید خطاهای ریاضی دانش آموزان دوره ی دوم ابتدایی انجام شد. روش ها : بدین منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده گردید و داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوردی گردید. مصاحبه شوندگان به روش ملاکی انتخاب شدند و بعد از 23 مصاحبه اشباع داده ها حاصل شد. به منظور افزایش اتکاپذیری، تاییدپذیری، باورپذیری صحت داده ها، از شیوه های «بازبینی در زمان کُدگذاری»، «بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آن ها»، «تبیین جزئیات دقیق فرایند گردآوری و تحلیل داده ها»، «درگیری طولانی مدت»، سه سو سازی و تحلیل موارد منفی استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها به شناسایی و طبقه بندی سه دسته از عوامل «انگیزشی»، «روانی» و «حافظه ای» منجر گردید و 26 نشانه ی روان شناختی شناسایی شد. نتیجه گیری: بررسی های انجام شده نشان داد دانش آموزان دوره دبستان در یادگیری درس ریاضی با چالش های روان شناختی بسیار زیاد و متنوعی همراه هستند و ادامه این روند می تواند نشاط و پویایی در نظام آموزشی را با آسیب های بسیاری همراه ساخته و تشکیل کارگروهی تخصصی برای جلوگیری از تداوم این تبعات، از ضرورتی انکارناپذیر است.
بازتعریف نقش های معلم در چهارچوب PCK با توجه به مهارت بازخورد
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف تحلیل و بازتعریف نقش های معلم در چارچوب دانش آموزش محتوا (PCK) با تأکید ویژه بر مهارت بازخورد انجام شده است. هدف اصلی، ارائه مدلی جامع و عملیاتی برای نقش های معلم است که بتواند تدریس اثربخش، یادگیری عمیق، و بهبود تعاملات عاطفی و شناختی در کلاس درس را تسهیل کند. روش ها : این مطالعه با رویکرد کیفی، از نوع سنتزپژوهی بوده و به تحلیل ادبیات پژوهشی موجود پرداخته است. در گام نخست، 47 مقاله مرتبط که بین سال های 2007 تا 2024 منتشر شده بودند، با معیارهایی نظیر ذکر کلیدواژه بازخورد، ارتباط با حوزه آموزش، و دسترسی به متن کامل انتخاب شدند. پس از غربالگری، 33 مقاله برای تحلیل عمیق تر مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل ها بر اساس چارچوب PCK و تمرکز بر نقش های کلیدی معلمان در فرایند یاددهی-یادگیری انجام شد. یافته ها: یافته ها همچنین نشان داد که بازخورد مؤثّر نه تنها به اصلاح عملکرد دانش آموزان کمک می کند؛ بلکه تفکر انتقادی، خودتنظیمی و اعتمادبه نفس آنان را تقویت کرده و محیطی حمایتی برای یادگیری فراهم می آورد. نتیجه گیری: مطالعات نشان داد که نقش های معلم تحت عنوان تحلیل گر شرایط یادگیری، طراح و تنظیم گر محتوای آموزشی، تسهیل گر یادگیری و حل مسئله، و بازخورددهنده است. این نقش ها در چارچوب چرخه ای با محوریت بازخورد قرار می گیرند. این چرخه منجر به ارتقای کیفیت یادگیری می شود.
بررسی میزان احساس تعلق به مدرسه در بین دانش آموزان افغان مقطع ابتدایی به منزلۀ نشاط ذهنی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: دانش آموزان افغان که بخش قابل توجهی از مهاجران در ایران را تشکیل می دهند در جایگاه یک شهروند مهاجر دارای حقوق و مسئولیت هایی هستند. یکی از حقوق آن ها، حق تحصیل در مدارس است. احساس تعلق به مدرسه، عنصری حیاتی در رشد و شکوفایی دانش آموزان محسوب می شود و فقدان آن می تواند پیامدهای منفی متعددی به دنبال داشته باشد. این موضوع برای دانش آموزان مهاجر، به ویژه دانش آموزان افغان که ممکن است با چالش های فرهنگی، زبانی و اجتماعی بیشتری روبرو باشند، اهمیتی دوچندان پیدا می کند. در این پژوهش ما به دنبال بررسی این احساس در میان دانش آموزان افغان هستیم. روش ها : برای انجام این پژوهش از روش پژوهش پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان افغان مقطع ابتدایی شهرستان پاکدشت بوده اند که 264 نفر از آنان به صورت تصادفی برای حجم نمونه انتخاب شده اند. برای بررسی میزان احساس تعلق دانش آموزان افغان از پرسشنامه حس تعلق بری و همکاران استفاده کرده ایم. پرسشنامه ها در اختیار دانش آموزان قرار گرفت و بعد از جمع آوری، داده ها با استفاده از نرم افزار 21 spss و از طریق آمارهای توصیفی تک متغیره مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یافته ها: داده های به دست آمده حاکی از آن است که به طور کلی احساس تعلق خوبی در بین دانش آموزان افغان به مدرسه وجود دارد. دامنه نمرات 57 نشان می دهد که تفاوت های قابل توجهی در احساس تعلق بین دانش آموزان وجود دارد. انحراف معیار 03/12 نشان دهنده پراکندگی مناسب این احساسات در میان دانش آموزان است. اما در مؤلّفه مشارکت علمی داده های به دست آمده حاکی از آن است که دانش آموزان ممکن است نسبت به تحصیل و مشارکت در فعالیت های علمی رغبت کمی داشته باشند. نتیجه گیری: احساس تعلق مثبت در بین دانش آموزان افغان دیده می شود. اما می توان اقدامات مختلفی را برای بهبود وضعیت احساس تعلق به مدرسه و مشارکت دانش آموزان طراحی کرد. این اقدامات باید شامل برنامه های آموزشی برای معلمان، فعالیت های تشویقی برای دانش آموزان، و ایجاد فضایی عادلانه و محترم در مدرسه باشد. فضای عادلانه محیطی است که در آن همه دانش آموزان، فارغ از تفاوت هایشان، به فرصت های برابر آموزشی و حمایتی دسترسی داشته باشند. این فضا، زمینه را برای شکوفایی و موفقیت همگانی فراهم می کند.
اثربخشی مداخلۀ آموزشی مبتنی بر رویکرد پیاژه بر تنظیم هیجان دانش آموزان دختر پایۀ چهارم ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد شناختی پیاژه بر تنظیم هیجان دانش آموزان دختر پایه چهارم در دوره ابتدایی شهر بروجن انجام گرفت. روش ها روش پژوهش نیمه آزمایشی بود. به این منظور از بین کلیه دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی شهر بروجن در سال تحصیلی 1400-1401 تعداد 30 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را دارا بودند، به صورت هدفمند انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. برای جمع آوری اطلاعات آزمون از پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ-CA) (2005) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آمار توصیفی (تعداد، درصد، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس چند متغیره) استفاده شد و برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 استفاده شد. یافته ها: در پایان نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات مولفه های تنظیم هیجان در دو گروه آزمایش و کنترل اختلاف آماری معناداری وجود داشت (001/0>P) به گونه ای که دانش آموزانی که با استفاده از روش های آموزشی پیاژه آموزش دیده بودند، در مقایسه با گروه کنترل بهبود قابل توجهی در تنظیم هیجان داشتند و ضریب اتای بدست آمده برای مؤلفه های تنظیم هیجان شامل مدیریت هیجان 28/0، انعکاس هیجان 32/0 و درک هیجان 19/0 بدست آمد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که مداخلات آموزشی مبتنی بر رویکرد پیاژه می تواند به عنوان یک روش مؤثر در بهبود تنظیم هیجان دانش آموزان استفاده شود.
رابطۀ اخلاق حرفه ای و تعهد سازمانی استادان دانشگاه فرهنگیان با کیفیت آموزشی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف، ارتباط اخلاق حرفه ای و تعهد سازمانی اساتید با کیفیت آموزشی دانشگاه فرهنگیان انجام شده است. روش ها : روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری به صورت مطالعه موردی استادان و دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان استان کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود که 300 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها پرسش نامه اخلاق حرفه ای، تعهد سازمانی و کیفیت آموزشی بود. روایی پرسش نامه ها بر اساس نظر متخصصان و پایایی آن ها با استناد به ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل داده ها با آزمون های T تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون و تحلیل واریانس چندگانه صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که میانگین اخلاق حرفه ای، تعهد سازمانی و کیفیت آموزشی اساتید دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه بالاتر از حد متوسط است. همچنین بین اخلاق حرفه ای، تعهد سازمانی و کیفیت آموزشی اساتید دانشگاه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: باتوجه به این که اخلاق حرفه ای اساتید و مؤلّفه های آن نقش معنی داری در پیش بینی تعهد سازمانی و کیفیت آموزشی دانشگاه دارند؛ لذا اساتید دانشگاه با ارتقای اخلاق حرفه ای، خود را متعهد می دانند که در راستای اهداف سازمان عمل کنند و این امر منجر به ارتقای کیفیت آموزش خواهد شد.
ارزشیابی برنامۀ درسی ریاضی رشتۀ کارشناسی علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان از منظر نومعلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: با توجه به اهمیت دروس ریاضی دوره ابتدایی در آموزش یک جامعه و تأثیرگذار بودن آن در رشد و بالندگی چندین نسل از جامعه و اهمیت تدریس و یادگیری آن ها، این پژوهش به ارزشیابی برنامه درسی ریاضی رشته کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان از دید نومعلمان از منظر الگوی ارزشیابی CIPP پرداخته است. روش ها : این پژوهش به روش آمیخته و با ابزار پرسشنامه های بسته پاسخ بر اساس مقیاس لیکرت، پرسشنامه باز پاسخ با شرکت 417 نفر از نومعلمان که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، انجام گرفته است. روش کیفی اکتشافی برای مشخص کردن محتوای پرسشنامه بسته پاسخ و تحلیل کمی پیمایشی و آزمون T تک متغییره برای تحلیل پرسشنامه های بسته پاسخ برای 417 نفر، و روش دلفی برای تحلیل پرسشنامه باز پاسخ که به صورت هدفمند از 126 نفر نومعلم به عمل آمد مورد استفاده واقع شد. یافته ها: یافته های پژوهش در بعد کمی و کیفی نشان از نامطلوب بودن برنامه درسی مورد نظر از دید شرکت کنندگان در پژوهش است. میانگین پایین و وجود اختلاف معنادار آن با معیار مطلوبیت در تمام مراحل زمینه، برونداد، فرایند و برونداد حاکی از نامناسب بودن نتیجه ارزشیابی این برنامه دارد. عدم شفافیت در اهداف، نبود تناسب بین امکانات آموزش ریاضی و تعداد دانشجو، کمبود منابع درسی ریاضی، عدم تسلط بر تدریس تمام مفاهیم ریاضی در پایان تحصیل از اهم مواردی بود که توسط شرکت کنندگان بیان شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می رسد برنامه درسی ریاضی رشته کارشناسی علوم تربیتی نیازمند بازنگری جدی در زمینه، درونداد، فرایند و برونداد است. همچنین، تفکیک رشته کارشناسی علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی به گرایش های علوم انسانی و علوم پایه و تقویت دروس عملی و حذف دروس موازی از پیشنهادات این پژوهش است.
راهکارهای مؤثر در کاهش چالش های رفتاری نوجوانان و ارتقای کیفیت آموزش: راهنمایی کاربردی برای معلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: نوجوانی مرحله ای حساس از رشد است که با چالش های متعددی همراه است. پژوهش حاضر با هدف ارائه راهکارهایی برای کاهش این چالش ها و بهبود روابط معلم و دانش آموز انجام شده است. روش ها: این مطالعه با رویکرد مرور نظام مند، منابع علمی منتشرشده بین سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۴ (لاتین) و ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳ (فارسی) را بررسی و یافته ها را تحلیل و دسته بندی نموده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهند که تقویت ارتباط معلم و دانش آموز، بهره گیری از فنّاوری های نوین و تنوع در روش های تدریس از راهکارهای مؤثّر در کاهش مشکلات رفتاری و بهبود عملکرد تحصیلی نوجوانان هستند. علاوه بر این، ایجاد محیطی حمایتگر و انگیزشی در کلاس درس می تواند نقش مهمی در کاهش استرس و افزایش مشارکت دانش آموزان ایفا کند. پایبندی به اخلاق حرفه ای معلمی و ایجاد تعادل میان آموزش دانش آموز محور و معلم محور از راهبردهای تقویت ارتباط معلم و دانش آموز بوده و استفاده از روش های تدریس مسئله محور، تجربی و مدل E5 نیز نقش بسزایی در بهبود تعاملات آموزشی دارند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بر اهمیت استفاده از روش های تدریس نوین، ایجاد تعامل مؤثّر میان معلم و دانش آموز و بهره گیری از فناوری های آموزشی تأکید دارد.
مروری نظام مند بر مطالعات پیاده سازی رویکرد ارزشیابی توصیفی در مدارس ابتدایی ایران: چالش ها، فرصت ها و راهکارهای اجرایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: ارزشیابی توصیفی، به عنوان رویکردی کلیدی در نظام آموزش ابتدایی ایران با تأکید بر سنجش مستمر و جامع، ظرفیت قابل توجهی برای بهبود کیفیت یادگیری و افزایش مشارکت فعال دانش آموزان دارد؛ اما در عمل با چالش های فراوانی همچون کمبود منابع آموزشی و مشکلات ساختاری مواجه است. این پژوهش با هدف شناسایی، تحلیل و ارائه راهکارهای عملی برای غلبه بر چالش ها و بهره مندی از فرصت های مرتبط با اجرای ارزشیابی توصیفی انجام شد. روش ها : مطالعه حاضر از نوع مرور نظام مند بود. به این منظور، 19 مقاله پژوهشی مرتبط که در سال های 1398 تا 1402 در پایگاه های اطلاعاتی SID و Magiran منتشر شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش کدگذاری، تحلیل مضمونی و ترکیب یافته ها بر اساس مدل سندلوسکی و باروسو (2007) تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل کیفی داده ها نشان داد اگرچه ارزشیابی توصیفی پتانسیل بالایی برای بهبود کیفیت یادگیری و افزایش مشارکت و انگیزه دانش آموزان دارد؛ اما اجرای آن در مدارس ابتدایی ایران با موانع قابل توجهی همراه است. اصلی ترین چالش های شناسایی شده عبارتند از: کمبود منابع آموزشی و پشتیبانی کافی، ضعف در مهارت ها و دانش حرفه ای معلمان در زمینه اجرای این رویکرد و مشکلات ساختاری در سطح برنامه ریزی درسی و سیاست گذاری های کلان آموزشی. نتیجه گیری: اجرای موفقیت آمیز ارزشیابی توصیفی نیازمند یک رویکرد جامع و هماهنگ با مشارکت فعال تمامی ذینفعان کلیدی شامل معلمان، مدیران، والدین و سیاست گذاران آموزشی است. غلبه بر چالش های شناسایی شده و استفاده بهینه از فرصت ها می تواند نقش بسزایی در ارتقاء کیفیت فرآیند یاددهی-یادگیری و تحقق اهداف آموزشی در مقطع ابتدایی داشته باشد.
کاربست نظریۀ فرهنگی- اجتماعی رشد لئو ویگوتسکی در آموزش مسئولیت پذیری در مدارس مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و هدف: هدف از این پژوهش کاربست نظریه فرهنگی اجتماعی رشد لئو ویگوتسکی در آموزش مسئولیت پذیری به دانش آموزان مقطع ابتدایی است، روش ها: پژوهش با روش توصیفی و استفاده از منابع اسنادی، اهمیت آموزش مسئولیت پذیری به عنوان یکی از مهارت های اصلی فردی دانش آموزان را بررسی و راهکارهایی را پیشنهاد می دهد. یافته ها : از نظر ویگوتسکی منطقه تقریبی رشد و محیط فرهنگی اجتماعیِ کودک نقش مهمی در توسعه مهارت های فردی او دارد؛ بنابراین پیش نیاز آموزش مسئولیت پذیری به کودکان دبستانی، ارتقای رشد فرهنگی و اجتماعی کادر علمی و اجرایی مدرسه، همچنین دانش آموزان به عنوان گروه هم سالان الگو و معلمان است. در این راه معلمان می توانند برای آموزش مسئولیت پذیری از روش های الگودهی، دادن بازخورد و پاداش، ساماندهی شناختی و پرسش و پاسخ استفاده کنند و در جایگاه تکیه گاه، با ارزیابی منطقه تقریبی رشد دانش آموزان، مهارت مسئولیت پذیری را در قالب تعاملات رفتاری دانش آموز با محیط و همکلاسانش ارزیابی کرده و آموزش های مناسب او را طراحی کنند. نتیجه گیری : برای به نتیجه رسیدن و برنامه ریزی این آموزش ها می توان از راهکارهایی مانند: دادن مسئولیت های ساده و ابتدایی مانند نظافت کلاس، مراقبت از وسایل و مدیریت زمان؛ تا همکاری در پروژه های گروهی و حل مسئله و مشارکت در فعالیت های معلم و اداره کلاس در سالهای آخر تحصیل دانش آموز در مقطع ابتدایی استفاده کرد. در این میان بهره مندی از راهکارهای آموزشی خلاق مانند ایجاد تخته و چرخه مسئولیت پذیری در کلاس، تهیه دفترچه یادداشت مسئولیت پذیری و ... می تواند انگیزه بخش و تسهیلگر امر آموزش باشد.