رهپویه حکمت هنر
رهپویه حکمت هنر دوره 4 پاییز و زمستان 1404 شماره 2 (پیاپی 7) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
منطق الطیر عطار ازجمله متون پراستناد در پژوهش های ادبی است و نسخ خطی مصور ملهم از آن نیز در صدر آثار پژوهشی پراستناد در حوزه تحقیقات هنری جای می گیرند، فلذا در این پژوهش منطق الطیر محفوظ در موزه متروپولیتن که به سبب مشارکت و نظارت کمال الدین بهزاد بر برخی از نگاره های آن حائز اهمیت بوده، مورد پژوهش قرار گرفته چراکه از کیفیت بالای تصویرسازی برخوردار بوده و نکات نغز عرفانی در لابه لای واقعیت های زندگی روزمره به صورتی ماهرانه گنجانده شده است. ضرورت تحقیق حاضر به دلیل وجود ارتباط های پیدا و پنهان میان متون عرفانی و حکمی ایران اسلامی با نگارگری ایرانی است که کشف این روابط می تواند در باز کردن گره های پژوهشی به صورت صحیح و علمی مفید فایده واقع شود. در پژوهش حاضر سعی شده به ارتباط میان داستان نگاره غرق شدن مرد ریش دار اثر بهزاد با متن منازل السائرین خواجه عبداللّه انصاری توجه شده و هدف از آن کشف روابط ناپیدای میان مضمون «یقظه» یا بیداری از منظر پیر هرات با کلیّت داستان نگاره و نحوه عملکرد شخصیت های آن است. درمجموع با مطالعه نگاره مشخص شد که در نگاره غرق شدن مرد ریش دار عطار، بهزاد و سلطانعلی در انتقال پیام نگاره بسیار موفق بوده اند. مضامین شعر عطار اشاره به شناخت نفس و ترک تعلقات دنیوی و عبرت گرفتن از حال اهل بلا دارد. بهزاد به خوبی از عهده انتقال مضامین داستان برآمده و با ترسیم کردن مرد ریش دار که در حال غرق شدن است، عدم توجه به تنبّه و بیداری در ابتدای سلوک را خاطرنشان می سازد و سلطانعلی نیز با مکتوب کردن اشعار عطار، بر مضامین نهفته در آن از منظر پیر هرات تأکید می کند. درنهایت ما شاهد تمثیلی از عطار هستیم که به وسیله بهزاد در قالب مرد ریشدار در عدم بیداری از خواب غفلت و توجه نشان ندادن به وادی سلوک الی اللّه به خوبی مصور شده است. پژوهش پیشِ رو به صورت کیفی و با رویکرد توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای (واقعی و مجازی) نگاره مورد نظر را مورد واکاوی قرار داده است.
تبیین چارچوب نظری مکتب هنر رضوی بر اساس نظریۀ «هفت منزل تجلی قدر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به واکاوی و ارائه چارچوبی نوآورانه برای فهم و تحلیل مکتب هنر رضوی می پردازد. مکتب هنر رضوی، به عنوان جریانی اصیل در هنر اسلامی که در حریم قدسی حرم مطهرامام رضا (ع) تجلی یافته، گنجینه ای ارزشمند از آثار هنری را در بر می گیرد. علی رغم اهمیت این مکتب، فقدان چارچوبی نظری منسجم برای تحلیل آن احساس می شود. این پژوهش با هدف رفع این خلأ، به دو پرسش اصلی می پردازد؛ نخست، چه آثاری در ذیل مکتب هنر رضوی قرار می گیرند؟ و دوم، چگونه می توان با بهره گیری از نظریه قدر، به خوانش و تحلیل آثار هنری این مکتب پرداخت؟ روش پژوهش تحلیلی تفسیری است که با مطالعه منابع مرتبط با نظریه قدر حسن بلخاری و مکتب هنر رضوی، به تدوین چارچوبی نظری می انجامد. یافته اصلی پژوهش، ارائه و تبیین نظریه «هفت منزل تجلی قدر» است که شامل هفت ساحت خوانش (هندسی-ساختاری، عناصر بصری، نمادها و رمزگان، مضامین معنوی، تجربه زیارتی، زمینه تاریخی فرهنگی و شهود باطنی) برای تحلیل آثار مکتب هنر رضوی می باشد. این چارچوب نظری، با تکیه بر مفهوم «قدر» از حسن بلخاری به مثابه نظم و هندسه الهی و مفهوم «تجلی» به معنای ظهور حقیقت قدسی، رویکردی جامع و کاربردی برای درک مبانی زیبایی شناختی و معنوی هنر رضوی ارائه می دهد و می تواند در پژوهش های آتی هنر اسلامی و دینی مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی دلالت های فرهنگی و ایدئولوژیک عناصر بصری قالی بقعه شیخ صفی با رویکرد نشانه شناسی تصویری رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش فرش بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، نگین هنر دستبافت دوره صفویه، با رویکرد نشانه شناسی رولان بارت، نظریه پرداز برجسته فرانسوی، بررسی می شود. هدف اصلی، رمزگشایی از لایه های پنهان معنایی نقوش فرش با تمرکز بر نظام های دلالت، رمزگان های فرهنگی و نمادهای به کاررفته در آن، با تکیه بر نظریه های بارت است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از 1. «چه نظام های دلالتی و گفتمان های فرهنگی در شکل گیری معنا و نقش آفرینی عناصر قالی نقش داشته اند؟» و 2. چگونه عناصر بصری قالی بقعه شیخ صفی از طریق نظام دلالت ثانویه در چارچوب نظری رولان بارت، اسطوره هایی درباره فرهنگ، قدرت یا عرفان را بازنمایی می کنند؟». روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و داده ها به صورت کتابخانه ای گردآوری و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهند که نقوش فرش بقعه شیخ صفی نه تنها بازتاب دهنده فرهنگ، باورها و آیین های مذهبی دوره صفوی هستند، بلکه از طریق دلالت های صریح و ضمنی، رمزگان های فرهنگی و تقابل های دوتایی، نظام معنایی پیچیده ای را شکل می دهند. تحلیل نشانه شناختی نقوش اسطوره ای، محورهای همنشینی و جانشینی و ساختارهای بصری فرش، تصویری از جهان بینی دینی و آرمان های زیبایی شناختی هنرمندان این دوره را به نمایش می گذارد. این پژوهش نشان می دهد که فرش شیخ صفی، به عنوان یک متن فرهنگی، قابلیت رمزگشایی از طریق نظریه بارت را دارد و می تواند به درک عمیق تری از ارزش های فرهنگی و هنری دوره صفویه منجر شود.
تحلیل مراتب هنرمند مسلمان در رویارویی با رمز و بازنمایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمز یکی از مفاهیمی است که هنرمند مسلمان در خلق آثار خویش ناگزیر از آن بهره می گیرد. بی شک هنرمند مسلمان بنا به مرتبه خویش و جایگاهی که در نظام هستی داشته است قادر به کشف و یا انکشاف رموز عالم به عنوان حقیقتی متجلی در نظام عالم تکوین و در مرتبه بعد تجلی بخشیدن به آن معنا در نظام عالم تشریع بوده است. گشایش رمز و درک معنا از نظام هستی و در مرتبه ای دیگر تجلی بخشیدن به آن معنا در قالب صورت رمزی کار هنرمند مسلمان خواهد بود. اما سؤال اصلی آن است که مراتب هنرمندان مسلمان در رویارویی با رمز و بازنمایی آن در هنر چگونه است؟ هدف از انجام پژوهش تعیین نسبتی است که هنرمند مسلمان با مراتب مختلف رمز برقرار میکند. فرایند خلق هنر اسلامی در گرو رمزگشایی و رمزپردازی در عالم هستی بوده است که هنرمند مسلمان با غور در معنا باید به حقیقت این رموز واقف گردد و آنها را در فرایند خلق هنر، به مرتبه تجلی رساند. روش انجام پژوهش از نظر ماهیت توصیفی-تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای بوده است که با ابزار شناسه برداری از منابع سنتی و منابع مکمل انجام شده است. روش تجزیه وتحلیل اطلاعات کیفی بوده است. مطالعه و غور در میان هنرمندان مسلمان بیانگر آن است که همه هنرمندان در یک مرتبه و جایگاه قرار نداشته اند و در نسبت های متفاوتی که با آثار هنری برقرار می کنند، جایگاه آنها متفاوت خواهد بود. بررسی های این تحقیق بیانگر آن است که می توان جایگاه هنرمندان را در سه مرتبه حامل رمز، کاشف رمز و خالق رمز دانست که هنرمندان در هر مرتبه نسبت متفاوتی را باحقیقت رمز برقرار می کنند.
تأملی بر مدل میدان های هنری پیر بوردیو و تطبیق آن با سیر تحول عکاسی در جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیر بوردیو در نظریه میدان های هنری خود از دو قطب مستقل و وابسته صحبت می کند. قطب مستقل بر ویژگی های منحصربه فرد و ناب اثر هنری تأکید دارد و قطب وابسته بر ارزش های مادی و دیدگاه های عامه پسند و عوامل خارجی تکیه دارد. قطب وابسته به روحیات طبقه بالای جامعه نزدیک است و خود به دو بخش دیگر که بورژوازی و صنعتی باشد تقسیم می شوند. در قطب وابسته بورژوازی شاهد رویکردهای هنری مآبانه از سوی هنرمند هستیم. هر چند که سویه های مادی و عامیانه نیز در نظر گرفته شده است. اما در بخش صنعتی تنها چیزی که اهمیت دارد صرفاً بحث اقتصادی و جلب نظر مخاطب به هر شکل ممکن است. این اثر با توجه به گردش حالات اجتماع به یک سمت می تواند در برهه های مختلف تغییر و بسته به سلیقه مردم فرق کند. بنابراین پدیدآورنده اثر باید خودش را با آنچه جامعه می پسندد به روز کرده، اثری باب میل آنان به وجود آورد و به هر ترفندی دست بزند. عکاسی نیز در طول تاریخ خود نزدیک به دو قرن فرایندهای فنی و مضمون های مختلفی را اعم از سبک و ژانر را به خود دیده است. عکاسی در هر شرایطی با مخاطب سر و کار داشته است و این به خاطر ماهیت واقع گرایی، ارزان بودن، در دسترس بودن و نیز از سویی دیگر خوانش راحت معنای آن است. در تاریخ عکاسی، مولف و مخاطب دو قطب متقابل هم بودند که بر روی همدیگر همواره تأثیر گذارده اند. در نظریه میدان های هنری بوردیو، مخاطبان از لحاظ قطب وابستگی و مؤلفان از لحاظ قطب مستقل تأثیرگذار بوده اند. هدف این مقاله تطبیق نظریه میدان های هنری بوردیو با سیر تاریخی عکاسی است تا به این پرسش پاسخ دهد که چگونه سویه های تاریخی عکاسی با نظریه میدان های هنری بوردیو قابل تطبیق است. مقاله حاضر از رویکردی تطبیقی بهره می برد و از نظر هدف بنیادی نظری بوده و از نظر روش توصیفی تحلیلی به شمار می رود. همچنین اطلاعات از منابع کتابخانه ای و تارنماهای گوناگون گردآوری شده و نهایتاً با رویکردی کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق بیانگر انطباق و کارایی نظریه میدان های هنری بوردیو با سیر تحولات تاریخ عکاسی جهان است.
آزادی و مسئولیت فردی در مواجهه با دیگری؛ واکاوی دیدگاه سارتر، فروید و یونگ در سینمای معاصر ایران (نمونه موردی کاراکتر نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با اتخاذ رویکردی میان رشته ای در بررسی نظریات سارتر، فروید و یونگ، به تحلیل ابعاد آزادی و مسئولیت فردی در مواجهه با دیگران در سینمای معاصر ایران، از جنبه های فلسفی و روان شناختی می پردازد. نمونه موردی فیلم جدایی نادر از سیمین به کارگردانی اصغر فرهادی است. مقاله پیشِ رو سعی دارد رفتارها و انتخاب های شخصیت های این فیلم را ضمن واکاوی اندیشه سارتر پیرامون مسئولیت و آزادی فردی، بر اساس نظریات فروید و یونگ تحلیل نماید. بنا بر دیدگاه سارتر، آزادی وجودی در جهت انتخاب های مستقل و پذیرش مسئولیت فردی در رویارویی با «دیگری» مورد بحث قرار می گیرد. فروید بر اهمیت تأثیر نیروهای ناخودآگاه، امیال سرکوب شده و مکانیسم های دفاعی در شکل گیری انتخاب های به ظاهر آگاهانه تأکید دارد، درحالی که یونگ با استناد به مفاهیم ناخودآگاه جمعی، آرکی تایپ ها و فرایند فردیت یابی، ابعاد فرهنگی و نمادین هویت را مورد بررسی قرار می دهد. این پژوهش ضمن تحلیل تطبیقی و مفهومی، در تلاش است با هدف ارزیابی نقاط تلاقی و تضاد میان این دیدگاه ها، نشان دهد چگونه تعامل میان آزادی و مسئولیت های درونی، به انتخاب های فردی در این فیلم که ماحصل پیچیدگی میان خودآگاه و ناخودآگاه، به همراه تنش های اجتماعی و فرهنگی است، جهت می بخشد. درنتیجه این یافته ها، می تواند زمینه ساز بررسی دقیق و تلفیقی از ابعاد مختلف آزادی و مسئولیت فردی در مواجهه با دیگری در بستر سینمای معاصر ایران باشد تا با ارائه ساختاری نوین به تحلیل آثار هنری کمک نماید و بستر گفت وگوی میان رشته ای در حوزه های فلسفه، روان شناسی و هنر را فراهم آورد.
تحلیل فرش شهری دورۀ پهلوی دوم مبتنی بر نظریه میدان پیر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تولید و تجارت فرش دستباف ایران در برخی دوره ها رونق بیشتری داشته و در بعضی از ادوار وجهه هنری پررنگ تری به خود گرفته و گاهی مواقع به عنوان یک کالای تجاری و کاربردی مورد استفاده قرار گرفته است. این تغییر کاربرد و معنا در فرش خاصه در دوره پهلوی شکل جدیدی یافته و به واسطه دخالت مستقیم دولت در امور مربوط به تولید و تجارت فرش دستباف، این پدیده تاریخی و فرهنگی جایگاه ویژه ای در جامعه یافت. مطالعه و تحلیل فرش شهری به عنوان یک عرصه اجتماعی و فرهنگی در دوره پهلوی دوم متکی بر نظریه پیر بوردیو مسئله اصلی این مقاله است. در دوره پهلوی دوم فرش شهری فراتر از یک عنصر بصری و به مثابه یک میدان پیچیده از روابط قدرت، تمایز اجتماعی و بازنمایی هویت عمل می کند. نظریه میدان پیر بوردیو تأکید دارد جامعه از میدان هایی تشکیل شده که هرکدام فضای ساخت مندی از موقعیت هاست و دارای کنشگران، سرمایه ها، خصلت و عادت واره هایی است که فضای درونی میدان را می سازند. بر این اساس درک چگونگی کارکرد فرش شهری به عنوان یک ابزار و صحنه برای بازتولید و تحول ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در دوره مورد نظر هدف پژوهش است؛ بنابراین چنین پرسش هایی طرح می شود که چه عواملی در شکل گیری زیر میدان قالی شهری دوران پهلوی نقش داشته است؟ چه مؤلفه هایی در شناخت و بازیابی سرمایه های فرهنگی و نمادین زیر میدان قالی شهری دوره دوم پهلوی مؤثر بوده است؟ پژوهش حاضر از انواع کیفی بوده و روشی توصیفی تحلیلی دارد که مبتنی بر نظریه میدان پیر بوردیو شکل گرفته است. اطلاعات لازم از طریق مطالعات کتابخانه ای تأمین شده است. نتیجه آنکه زیر میدان قالی شهری دوره پهلوی تحت تأثیر سرمایه های فرهنگی و نمادینی چون؛ تأسیس موزه فرش، اهدای قالی به مثابه شناسه هویت ملی، انجام تحقیقات بنیادین درزمینه فرش، سفارش بافت قالی به تولیدکنندگان از سوی دربار و درنهایت بافت قالی های نفیس ویژه تاج گذاری محمدرضا پهلوی بوده و در قدرتمند شدن زیر میدان فرش شهری مؤثر بوده اند. از دیگر سو علاوه بر عوامل فزاینده میدان، دو مؤلفه تأسیس اولین کارخانه فرش ماشینی در کاشان و صادرات پنبه و پشم ذیل سرمایه های نمادین به عنوان کاهندگان وسعت میدان فرش شناخته شدند.
معناشناسی گارگویل های عصر گوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناخت نقش گارگویل ها در تلفیق مفاهیم دینی و مبانی ساختاری معماری گوتیک و تأثیر آنها بر هنر و فرهنگ آن عصر است. گارگویل ها به عنوان مجسمه های سنگی در نمای کلیساهای گوتیک، از مصداق های بارز هنر این عصر محسوب می شوند. این موجودات هرچند در آغاز بیشتر جنبه کاربردی داشتند اما به تدریج جنبه های زیبایی شناختی و نمادین آنها پررنگ تر شد. حال مسئله این است که گارگویل ها چگونه توانستند بین مفاهیم مذهبی و معنوی عصر گوتیک با زندگی مادی و واقعی انسان آن دوره پیوند ایجاد کنند و اینکه گارگویل ها به عنوان عنصری نمادین، چگونه واسطه میان جهان مذهبی کلیسا و جنبه های سکولار زندگی مردم در عصر گوتیک شدند؟ ازهمین رو پژوهش به روش تاریخی توصیفی، ضمن بررسی کارکردهای چندگانه گارگویل ها در کلیساهای گوتیک اروپا، به تحلیل زیبایی شناسی و نمادین آنها می پردازد. یافته ها نشان می دهد که گارگویل ها، علاوه بر کارکرد محافظتی به ویژه به عنوان دفع کننده شیاطین، با الهام از اساطیر پیشامسیحی، زندگی روزمره و روایت های تاریخی، به تدریج از کارکردهای صرف مذهبی فاصله گرفتند و به نمادی از آزادی هنری و پیوند مذهب با فرهنگ سکولار تبدیل شدند. این روند، بستری برای ظهور اندیشه های رنسانس فراهم کرد و نشان داد که گارگویل ها نه تنها بازتابی از هویت مذهبی جامعه بودند، بلکه عاملی برای تعامل هنر دینی با عناصر دنیوی محسوب می شدند.
پژوهشی در نقش اعداد مقدس در آفرینش هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نقش اعداد مقدس در زیرساخت حکمت آمیز هنر اسلامی به شیوه ای که در هنر سنتی به کار می رود، بررسی شده که به ارائه بررسی جامع و عمیقی از اهمیت اعداد مقدس در طرح ها، نمادها و الگوهای هنری این فرهنگ منجر شده است. اعداد مقدس در هنر اسلامی نه تنها به عنوان ارقامی که در ریاضیات معتبر هستند، بلکه به عنوان نمادهایی با ارزش معنوی و مذهبی نیز شناخته می شوند. این اعداد شامل اعدادی مانند یک، دو، سه، شش، هشت، نه، ده و دوازده هستند که در قرآن، حدیث ها و دیگر متون مقدس اسلامی بسیار تکرار می شوند. سپس، نحوه استفاده از این اعداد در نمادگذاری هنری اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد. در هنر اسلامی، اعداد مقدس به عنوان نمادهایی از ارزش های دینی و فلسفی محسوب می شوند. در این مقاله، نمونه هایی از استفاده اعداد مقدس در معماری، موسیقی، خوشنویسی و نقاشی هنر اسلامی ارائه می شود. این نمونه ها نشان می دهند که اعداد مقدس در طرح ها و الگوهای هنری استفاده می شوند تا ارزش های دینی و فلسفی اسلامی را نمایان سازند و به بیننده پیام های عمیقی منتقل کنند. هدف از نگارش این مقاله که نوع بنیادی است، بیان اهمیت و کاربرد اعداد مقدس در هنر اسلامی بوده تا نشان دهد که این اعداد به عنوان نمادهایی از ارزش های معنوی و مذهبی در طرح ها، نمادها و الگوهای هنر اسلامی به کار رفته است. روش پژوهش در این مقاله که ماهیت کیفی دارد به شیوه روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته و با بهره گیری از منابع و داده های کتابخانه ای و مقالات علمی پژوهشی و سایت های معتبر اینترنتی بیان می شود. یافته های مقاله حاکی از آن است که هنرمندان از جمله موسیقیدانان، خوشنویسان، معماران، پژوهشگران و... با شناخت ماهیت اعداد مقدس که ریشه در افکار اندیشمندان و فلاسفه پیشین همچون فیثاغورث، افلاطون و... داشته ، از زیربنای حکمت آمیز آثار دوره اسلامی بهره فنّاورانه بیابند. و در تجربه افرینش آثار خود از محاسبات توازن و تعادل و تناسب برگرفته از تجارب پیشینی بهره بگیرند. همچنین آگاهی از این حقیقت که نقش اعداد مقدس در ساختار آثار هنری و نقوش هندسی در پیوند معنا و مفهوم و زیبایی در هنر حکمت آمیز اسلامی پشتوانه علمی مهمی محسوب می شود.
خوانش زیبایی شناختی کاشی های ستاره ای شکل (سدۀ 6-8 ه.ق) بر پایۀۀ مبانی ادراک بصری ابن هیثم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیشِ رو، با هدف تحلیل نظام زیبایی شناختی کاشی های ستاره ای شکل زرین فام (نمونه ای ممتاز از هنر ایرانی اسلامی) و بر پایه آراء ابن هیثم انجام شده است. نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، به عنوان یکی از جامع ترین مبانی زیبایی شناسی، قابلیت تطبیق با آثار هنر اسلامی را داراست. پرسش اصلی آن است که الگوهای طراحی در کاشی های ستاره ای شکل چگونه بازتابی از فرایند ادراک زیبایی در نظریه ابن هیثم (شامل مراحل مشاهده گری نظام مند، تحلیل عقلانی و همنشینی معانی جزئیه) هستند؟ یافته های تحقیق در دو بخش حاصل شده است: اول؛ تطابق معانی جزئیه در نظریه ابن هیثم (مبتنی بر مشاهده گری نظام مند و تحلیل عقلانی) با الگوهای طراحی کاشی های ستاره ای شکل که شامل این موارد است: کاربرد دقیق زیرنقش های هندسی در ترکیب بندی آثار؛ و نیز، شیوه بازنمایی سوژه ها. و دوم؛ مطالعه فرایند نقش پردازی که بیان گر آن است که بر پایه مراحل ادراک ابن هیثم، هنرمند مراحل گزینش و چینش عناصر را ابتدا مشاهده، سپس تأمل و سرانجام استنتاج می کند. نتیجه آن که زیبایی در کاشی های ستاره ای شکل، صرفاً نتیجه مهارت فنی نیست، بلکه بازتابی از فرایند ادراک نظام مند است که به خوبی بازتابی است از آراء ابن هیثم در باب زیبایی شناسی. دو دستاورد کلیدی این تحقیق عبارتند از: 1. وحدت بصری در کاشی ها، حاصل تعامل میان «معانی جزئیه» (جزءنگرایی هدفمند) و «کلان نگری هندسی» است که انسجام فرمال را تقویت می کند. 2. همخوانی میان مبانی نظری ابن هیثم و شیوه اجرای آثار، گویای پیوند عمیق هنر اسلامی با دانش تجربی است؛ پیوندی که در آن، زیبایی نه به مثابه امری ذوقی، بلکه به عنوان فرایندی عقلانی-حسی تعریف می شود.
تحلیل نشانه شناسی فرهنگی تصویر زنان در بهشت معراج نامه میرحیدر و کمدی الهی دانته اثر گوستاو دوره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زن در فرهنگ و هنر جایگاه ویژه ای دارد و از ادوار پیشین تا عصر حاضر منبع الهام و آفرینش بوده است. این جایگاه در متون مقدس نظیر معراج نامه ها نیز مورد توجه واقع شده است. از این معراج نامه ها می توان به کمدی الهی دانته اثر گوستاو دوره و معراج نامه میرحیدر اشاره کرد. هر دو نسخه در فضای دینی خود، زنان مختلفی را در دوزخ و بهشت به تصویر کشیده اند، که نمایانگر تفکر و نگرش ادیان و فرهنگ ایشان درباره آن هاست. پژوهش حاضر با هدف مطالعه نشانه های به کاررفته در تصویرگری زنان در بهشت، و میزان اثرگذاری نگرش ادیان در تصویرگری زنان، به مطالعه دو نسخه می پردازد. سؤالی که مطرح است، 1. جایگاه فرهنگی و دینی زنان در دو نسخه مصور معراج نامه میرحیدر و کمدی الهی دانته چگونه بازتاب یافته است؟ 2. نگارگران، زنان را در نگاره ها چگونه به تصویر کشیده اند؟ روش تحقیق از نوع کیفی و با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی لوتمان، روش گردآوری داده ها از منابع کتابخانه ای و آنلاین و جامعه آماری نگاره های موجود در دو نسخه، با محوریت نقش زنان می باشد. یافته ها: با وجود تفاوت تصویر زنان در دو دین و دو فرهنگ، شباهت های زیادی از نظر قداست، پاکی، زیبایی و ایمان قابل رؤیت است. در معراج نامه نهایت قدسی بودن زن در اولین زن مسلمان، سمیه، تصویر شده و در کمدی الهی در حضرت مریم تجسم یافته است. در معراج نامه هنرمند با توجه به فضای حکومتی آن دوره، درنهایت با نشانه های موجود در جامعه و تفکر خود، به خلق نگاره ها پرداخته است. در کمدی الهی نیز با توجه به تأثیر دانته از فضای معراج در اسلام، درنهایت این هنرمند تصویرگر بوده که با شیوه بیان گرانه و معطوف به فرهنگ دینی خود به خلق آثار مبادرت ورزیده است.
تحلیل عناصر بصری تبرزین محفوظ در موزه ملی کراکو لهستان از منظر مفاهیم عرفانی متصوفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبرزین، سلاحی ترکیبی از تبر و نیزه، از دوران باستان در ایران برای نبردهای سواره و شکستن زره دشمن به کار می رفت. این سلاح بعدها در آیین های عرفانی و میان دراویش نیز به نمادی از قدرت و شهامت بدل شد. تبرزین فولادی دوره قاجار که در موزه ملی کراکو در لهستان نگه داری می شود، نمونه ای برجسته از تبلور مفاهیم عرفانی، اسطوره ای و شیعی در قالب یک شیء هنری است. پرسش اصلی پژوهش آن است که تبرزین مزبور چگونه مفاهیم عرفانی متصوفه را در قالب صور نمادین بازنمایی کرده است؟ هدف این پژوهش، شناسایی مفاهیم عرفانی متصوفه در عناصر بصری تبرزین مورد نظر است. روش پژوهش نیز به شیوه توصیفی تحلیلی، با تکیه بر منابع مکتوب عرفانی و با رویکردی نمادشناختی انجام شده است. نمونه مورد مطالعه تبرزینی است که با نقوشی چون اژدها، دیو، نیلوفر، خورشید، شمایل حضرت علی (ع) و حسنین (ع) و کتیبه نستعلیق تزیین شده و در ساختار خود جلوه ای از ستیز با نفس اماره، جهاد اکبر و سیر و سلوک عرفانی را در پیوند با مفاهیم هنر اسلامی، حماسه ای و اسطوره ای به نمایش می گذارد. یافته ها نشان می دهند که این اثر به واسطه نمادپردازی چندلایه اش، بازتابی از اتحاد بین صورت و معنا در هنر شیعی بوده و هنرمند با بهره گیری از عناصر مقدس، تجربه سلوک عرفانی و وصال حق را به زبان تصویر ترجمه کرده است.