۶.
کلیدواژهها:
دروغگویی زوال صداقت جامعه دروغگو نظریه زمینه ای
هدف: علی رغم دیدگاه های رایج در مورد دروغگویی به عنوان منفور اخلاقی، دروغ بخشی از زندگی اجتماعی است و در تاروپود جامعه ریشه دوانده است. در تمامی جوامع به افراد آموزش داده می شود که دروغ غیراخلاقی تلقی می شود؛ با این حال، دروغ یک تاکتیک ارتباطی است که اغلب در زندگی روزمره دیده می شود. در جامعه ما نیز انواع دروغگویی از تعارفات و ملاحظات گرفته، تا دروغ هایی که با عنوان دروغ مصلحتی به اطرافیان گفته می شود، وجود دارد. در واقع با وجود آنکه دروغگویی در فرهنگ ایرانی و دین اسلام همواره نکوهش شده است، در جامعه ما به نحو جدی شایع است. اکثریت قریب به اتفاق مطالعات در علوم انسانی در مورد دروغ در فلسفه انجام شده است، جایی که عمدتا به عنوان یک مشکل برای فیلسوفان اخلاق و زبان ظاهر می شود. در فلسفه، دروغ تقریبا از نظر اخلاقی بد تلقی می شود. در گزارش های معاصر، فیلسوفان همچنان به یافتن راه هایی ادامه می دهند که از طریق آن می توان دروغگویان را به دلیل فقدان اخلاق متهم کرد و تمایل دارند دروغ را به عنوان چیزی که مخالف هنجارهای اجتماعی صداقت و حقیقت است درک کنند. در مقابل، جامعه شناسان کمتر مایل بوده اند که دروغ را صرفاً بد بدانند، و کار جامعه شناختی زیادی در این مورد وجود ندارد. در کار گئورگ زیمل است که اولین روایت توسعه یافته از دروغ به عنوان یک پدیده اجتماعی را می توان یافت. زیمل به بررسی دروغگویی به عنوان یک شکل اجتماعی در حال تغییر می پردازد که با اشکال مختلف اجتماعی دیگر پیوند خورده است و با تغییراتی که در مدرنیته رخ می دهد دگرگون می شود. اما، تحلیل او از دروغ در مورد تغییرات اجتماعی بسیار گسترده است، و زمانی که تلاش می کند کاوش خود را در مورد دروغ با توجه به سایر اشکال اجتماعی توسعه دهد، گیج می شود. در ایران نیز تحقیقات محدودی در مورد دروغ و دروغگویی انجام پذیرفته است. در تحقیقی که با عنوان نظرسنجی از مردم تهران درباره خصوصیات ایرانی ها درباره مهم ترین خصوصیت های منفی ایرانیان انجام شده است، دروغگویی در مقام نخست قرار می گیرد و 12 درصد از پاسخگویان، مهم ترین صفت منفی ایرانیان را دروغگویی دانسته اند. درواقع از نظر جامعه ایرانی، شکافی بین فرهنگ آرمانی ایرانی_اسلامی و فرهنگ موجود در جامعه وجود دارد که باعث می شود دروغگویی حائز اهمیت و یک مسئله قابل تأمل باشد. پذیرش فرهنگی عدم صداقت پیامدهای گسترده تری برای روابط بین فردی و انسجام جامعه دارد. تداوم دروغ ها، چه در زمینه های شخصی یا عمومی، اعتماد اساسی لازم برای انسجام اجتماعی را از بین می برد. با کاهش یکپارچگی، ساختار اخلاقی جامعه ضعیف می شود و منجر به احساس ناامیدی و بی تفاوتی در بین افراد می شود. در نتیجه، کاوش دروغگویی به عنوان یک سیاست غالب در زندگی مدرن، بر نیاز مبرم به تعهد مجدد به صداقت و شفافیت تاکید می کند. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال مطالعه ای کیفی است برای بیان فرآیندهای اساسی که در آن دروغ ها و فریب ها در زندگی روزمره تجربه می شود. هدف این تحقیق با پرداختن به ماهیت فریب، تقویت گفتگوی انتقادی و تشویق پرورش یکپارچگی است، در نتیجه کیفیت اعتماد جامعه را در جهانی پیچیده تر افزایش می دهد.روش: این پژوهش با روش کیفی گراندد تئوری انجام شده است. در این روش یافته ها با شیوه هایی به جز روش های آماری یا هر گونه کمی کردن به دست می آیند. جامعه آماری این پژوهش افراد 18 تا 50 ساله شهر اصفهان می باشندکه با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. داده های این پژوهش براساس گفت گوهای عمیق با 20 نفر از ساکنان شهر اصفهان به صورت تصادفی و در مکان های عمومی، پارک ها و مراکز آموزشی جمع آوری و سپس درک و تفسیر آن ها از دروغ و دروغگویی، مبنای بررسی داده ها قرار گرفت. همچنین فرآیند تحلیل داده ها، طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی صورت گرفته است. در این مراحل ابتدا مصاحبه های انجام شده بصورت خط به خط تحلیل و کدگذاری می شود و درقالب کدگذاری باز، به هر مفهوم موجود در مصاحبه یک برچسب الصاق می شود و براساس ویژگی ها و ابعاد هر مفهوم، تعداد زیادی کدهای باز و خام پدیدار می شوند. پس از فرآیند خردکردن مصاحبه ها به کدها و زیرمقوله ها در کدگذاری باز، در مرحله کدگذاری محوری به مرتبط کردن و دسته بندی آنها حول محور موضوع اصلی پرداخته می شود. کدگذاری انتخابی نیز با استفاده از انتخاب مفاهیم و موضوعاتی که در استخراج مضمون اصلی پژوهش موثر به نظر می رسند، دنبال می شود.یافته ها: از دریچه نظریه زمینه ای، محقق به انگیزه ها، استراتژی ها و پیامدهای دروغ پرداخته است. با انجام مصاحبه های عمیق ومشاهده موقعیت های دنیای واقعی و تجزیه و تحلیل، محقق توانسته درک عمیق تری از عوامل زمینه ای که تصمیم گیری برای دروغ را شکل می دهند، توسعه دهد. با اتخاذ رویکرد تئوری زمینه ای، محقق توانسته انواع مختلف دروغ، عوامل زمینه ای که بر شیوع آن تأثیر می گذارند و راهبردهایی که توسط افراد برای مشارکت و کشف دروغ به کار می رود را شناسایی کند. در آنچه پاسخ دهندگان در مورد راست و دروغ گفتند، پدیده دروغگویی عللی دارد که از زندگی اجتماعی و فردی شخص نشأت می گیرد. علت های اصلی به دست آمده فریب، بدخواهی و یا سودمندی است. یعنی علت هر دروغی ممکن است در این دسته بندی جای گیرد. این علت ها شامل لاف زنی (اغراق)، خودنمائی، تنبلی و تن آسایی، حسادت، انتقام گرفتن، خباثت، نفاق و دشمنی، جلوگیری از مجازات، ترس از رسوایی و آبروریزی، ترس از دست دادن منفعت و ترس از دست دادن مقام است. پس افراد یا برای فریب دادن دیگران، یا به علت سرشت بد خود و یا به خاطر مفید بودن دروغ در لحظه به این کار مبادرت ورزند. بسترهای مساعد برای دروغگویی شامل سه بعد زمان، زمینه تجربی فرد و ارضای یک میل ناشناخته در فرد است. این موارد خود به مقولات جزئی تر تاریخچه زندگی (گذشته) ، احتمال کشف دروغ در آینده، وضعیت اکنون، سابقه شنیدن دروغ، سابقه گفتن دروغ، سابقه تماس با افراد دروغگو، کمبودها، احساسات و عواطف و حس جاه طلبی دسته بندی می شود. سه مقوله اصلی نیز عوامل مداخله گر در این زمینه هستند. موقعیت در لحظه، موقعیت فرد مقابل و خروج از تعامل. اینکه فرد در لحظه ای که در یک موقعیت قرار دارد آیا شرایط اقتضا می کند که وی دروغ بگوید یا خیر. این موقعیت نیز ابعادی دارد که به موقعیت مکانی (مکان قرارگیری فرد)، موقعیت جمعیتی (تعداد افراد حاضر در آن موقعیت)، موقعیت ساختاری (موقعیت رسمی یا غیر رسمی) و موقعیت فرهنگی (فرهنگ موجود در آن شرایط) بستگی دارد. استراژی افراد برای به کار بردن دروغ شامل غیرقانونی نبودن، عدم آسیب رسانی و برداشتن موانع است که برای قانع کردن خود برای دروغگویی به کار می برند. مهمترین پیامد دروغگویی در جامعه، ایجاد جامعه دروغگو است. فرآیندی که منجر به پنهان شدن حقیقت، بی اعتمادی و عادی شدن دروغ در جامعه منجر می شود. عمل دروغ گفتن، اگرچه در لحظه به ظاهر بی ضرر به نظر می رسد، می تواند عواقب گسترده و عمیقی داشته باشد که در زندگی شخصی و حرفه ای فرد طنین انداز می شود. دروغ، چه ناشی از نفع شخصی باشد و چه از نیت های نادرست، پایه اعتمادی را که بر آن روابط سالم و ساختارهای اجتماعی بنا شده است، از بین می برد. با گشودن شبکه دروغ، مرتکب، اغلب خود را در شبکه پیچیده ای از فریب غرق می بیند، با از دست دادن اعتبار، روابط بین فردی تیره و تار و با عواقب قانونی یا حرف ه ای احتمالی مواجه می شود. در نهایت، تصمیم به دروغ گفتن، صرف نظر از اینکه چقدر وسوسه انگیز باشد، نشان دهنده خیانت عمیق به صداقت خود و اعتماد دیگران است که پیامدهای آن می تواند هم از نظر احساسی و هم از لحاظ عملی ویرانگر باشد. از بحثی که گذشت مسلم گردید که دروغ و فریب ضد حقیقت است. دروغ سنگری متزلزل و ناپایدار است که فرد برای دفع ضرر و خطر بدان پناه می برد که چون فرو ریزد خطر و ضرر دوچندان می شود. نتایج نشان داد که مقوله اصلی در این تحقیق زوال صداقت است. بطورکلی، در حوزه تعاملات انسانی، مفاهیم صداقت و عدم صداقت در بافت جامعه نفوذ قابل توجهی دارد. از منظر جامعه شناختی، این مفاهیم دارای پیامدهای عمیقی هستند و هنجارها، ارزش ها و انتظارات حاکم بر وجود جمعی ما را شکل می دهند. صداقت به عنوان یک فضیلت اجتماعی اساسی، سنگ بنای اعتماد و انسجام اجتماعی است. عملکرد روان روابط بین فردی را تسهیل می کند و افراد را قادر می سازد تا در تبادلات معنادار شرکت کنند و حس درک متقابل را تقویت کنند. هنگامی که صداقت غالب می شود، افراد در تعاملات خود احساس امنیت می کنند و محیطی از باز بودن و شفافیت را ایجاد می کنند. برعکس، عدم صداقت در قالب فریب، دستکاری و دروغ می تواند تأثیرات مخربی بر پویایی اجتماعی داشته باشد. بنابراین بایستی صداقت و راستگویی در جامعه از طریق فرهنگ سازی، درونی سازی اجتماعی و ریشه یابی دروغ نهادینه سازی شود. این نهادینه شدن، متاثر از روابط درون خانوادگی، روابط موجود در مدرسه و در مقیاس بزرگتر، روابط موجود در جامعه است؛ از این رو نمی توان توقع داشت فردی که در فضایی آکنده از دروغ زندگی می کند به سوی راستگویی گرایش پیدا کند. در نتیجه، یک استراتژی جامع برای مبارزه با فریب در جامعه باید شامل آموزش، پاسخگویی و شفافیت باشد. با پرورش محیطی که برای صداقت ارزش قائل است و ابزارهایی را برای رفتار درست در اختیار افراد قرار می دهد، جوامع می توانند فرهنگی مقاوم در برابر تأثیرات تفرقه انگیز فریب را پرورش دهند.