مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
زیبایی
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
49 - 62
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی نقاشی قاجار پیکر انسانی با نوعی زیبایی آرمانی است که به لحاظ ویژگی های چهره و بدن از الگویی ثابت تبعیت می کند. بنا به رأی برخی محققان، مختصات زیبایی به طور یکسان برای مردان و زنان تصویرگری می شده است. این گزاره اگرچه صحیح، اما دقیق نیست. مسئله باید پیرامون بازنمایی جنسیت در فرهنگ دیداری و دیدمان حاکم بر این دوره صورت بندی شود و این موضوع و چرایی آن، خصوصاً در مورد شاه و شاهزادگان نیز باید مورد واکاوی قرار گیرد. این تحقیق از نوع کیفی و بنیادین بوده و روش آن توصیفی با تحلیل ترکیبی است که به نحو انتقادی کاربست می یابد. روش شناسی به مفهوم تبارکاوی بر بنیان آراء فوکو و لکان برمی گردد. تبارکاوی چهره و بدن از اهداف این نوشتار است. با توجه به اهمیت پرتره ی شاه، می توان نتیجه گرفت که فتحعلی شاه محور دیدمان و کلیشه ای تصویری برای بازنمایی زیبایی به علاوه ی قدرت است و برای خود و دیگران مورد تقلید و مطلوب انطباق هویتی قرار می گیرد. بنابراین زیبایی در این دیدمان، نخست متعلق شاه/پدر یا دیگری بزرگِ آینه ای است و سپس به دیگران تعلق می گیرد. چنین امری محصول ساحت خیالی جامعه بوده و به انگاره ی شاهی در نهاد ناآگاه جمعی برمی گردد که به نحو اسطوره ای، تاریخی و فرهنگی شکل گرفته است.
بررسی نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
113 - 132
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین دغدغه های اندیشمندان، ارزش گذاری آثار هنری است که برای این کار، تعیین معیاری ثابت و مشخص در جهت ارزیابی آثار هنری ضروری به نظر می رسد؛ زیرا اگر نتوان به معیاری ثابت دست پیدا کرد، نمی توان مرز دقیقی بین هنر و دیگر عرصه های فعالیت انسان مشخص نمود. همچنین در صورت نسبی بودن این معیار، نمی توان از آثار برتر تقدیر کرد و آثار ضعیف را در درجه پایین تر دسته بندی نمود. در این حالت انسان دچار سردرگمی می شود و کارکرد هنر که کمک به شناخت و فهم بهتر انسان از خود و کمالات حقیقی خود است، از بین می رود. بر این اساس نوشته حاضر درصدد است تا با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نظرات آیت الله مصباح یزدی درباره نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری در فلسفه اسلامی بپردازد. از منظر ایشان ارزش هنری، اگرچه مانند دیگر ارزش ها منشأئی غیر از مطلوبیت ندارد، اما این نوع مطلوبیت به علت یافت شدن زیبایی در اثر هنری، خاص هنر است. همچنین ملاک ارزش حقیقی در همه انواع هنر، در نهایت، سازگاری و ملائمت اثر هنری با کمال خاص انسانی است و ارزش هنری با اثر هنری رابطه ای ابزاری دارد و تنها در ارتباط با بیرون از اثر هنری فهم می شود. ایشان اگرچه ارزش هنری را در نسبت با مرتبه مخاطب نسبی می داند، اما در نهایت با ذات گرایی در هنر موافق تر است و در پاسخ به سؤال درخصوص نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری، آن را در نگاه کلان و با لحاظ کمال حقیقی انسانی غیرنسبی و ثابت می داند و ارزش گذاری را که متناسب با ادراک لذت وهمی باشد ارزش گذاری غیر صحیح و غیر اصیل می شمارد.
تأملی در نسبت زیبایی و خیر در فلسفه ی افلاطون و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
163 - 180
حوزههای تخصصی:
مساله زیبایی و هنرهای زیبا و نسبت آن با مفاهیم ارزشمند و اعلایی همچون خیر و سودمندی از دیرباز مورد توجه متفکران یونان باستان بوده است و تلاش های بسیاری شده است تا تعریف جامع و کاملی از مفهوم زیبایی بیان شود. اما دشواری ها و پیچیدگی هایی که در مسیر تعریف این مفهوم قرار داشت مانع از به دست آمدن تعریفی مشخص از زیبایی شد. آنچه که از همان آغاز این متفکران را به شگفتی و حیرت در باب زیبایی و احکام آن فرا میخواند نسبت آن با تقلید و بازنمودشیء واقعی بود. لذا کوشش های بسیار در تبیین نسبت زیبایی با واقعیت و جهان طبیعت شد.از سوی دیگرمفهوم خیربه عنوان اصل ارزش بخش به انسان درتمام جنبه های زندگی وی مساله مهم دیگری بود که سعی بر بررسی آن از سوی متفکران می شد. نخستین کسی که به طور نظام مند در خصوص زیبایی و هنر اندیشه ای فلسفی ارائه داد افلاطون بود که بسیار تلاش کرد تاتعریفی از مفهوم زیبایی به دست آورد و نسبت این مفهوم را با مفهوم خیر و سودمندی تبیین کند. پس از وی ارسطو به بحث در مورد زیبایی و انواع هنرهای زیبا پرداخت و سعی کرد جایگاه زیبایی و هنر و غایت آن را در برابر معرفت و نسبت این مفهوم را با واقعیت و همچنین مفاهیم مرتبط با خیر و نیکی مشخص کند. در این مقاله سعی شده که به بررسی نظرات این دو متفکر بزرگ در باب زیبایی ونسبت آن با مفهوم خیر پرداخته شود و مقایسه ای میان آرای آنان در این موضوع به عمل آید.
زیبایی و معنای زندگی در فلسفه فارابی: بازتعریفی برای انسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از معنای زندگی همواره یکی از چالش های اساسی فلسفه بوده است. در این زمینه دو دیدگاه عمده وجود دارد: نخست، معنای زندگی به عنوان امری کشف کردنی که در نظم متافیزیکی هستی نهفته است، و دوم، معنای زندگی به عنوان امری خلق شدنی که فرد آن را بر اساس تجربه های شخصی و ارزش های برساخته خود ایجاد می کند. با بررسی نظام فکری فارابی، در این مقاله کوشش شده به این مناقشه از منظر ارتباط زیبایی و معنای زندگی پاسخ داده شود. فارابی زیبایی را نه تنها به عنوان یک امر زیباشناختی، بلکه به عنوان مسیری برای دست یابی به سعادت و کشف حقیقت معرفی می کند. از دیدگاه او، زیبایی حقیقی در مراتب وجودی مختلف، از محسوس تا عقلی، ظهور می یابد و انسان را به هماهنگی با حقیقت متافیزیکی رهنمون می سازد. این پژوهش نشان می دهد که در نظام فارابی، زیبایی نقشی دوگانه ایفا می کند: از یک سو، راهی برای کشف معنای عینی زندگی از طریق هماهنگی با عقل فعال است، و از سوی دیگر، به فرد امکان می دهد تا در تجربه های جزئی خود معنا را بازتولید و متجلی سازد. بدین ترتیب، فلسفه فارابی نه تنها دیدگاه کشف معنا را تأیید می کند، بلکه جایگاهی برای تجربه های فردی در فرآیند تحقق این معنا قائل است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که فارابی با ارائه ساختاری عقلانی و هستی شناختی برای زیبایی، امکان حل مناقشه میان کشف و خلق معنا را فراهم می آورد.
جمال پرستی در شعر و اندیشه اسیری لاهیجی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
44 - 64
حوزههای تخصصی:
جمال پرستی در عرفان ایرانی- اسلامی با استفاده از دستاوردهای حکمت یونانی و اشراق شرقی، به ویژه استفاده از حکمت ایران باستان، در قرون نخستین اسلامی شکل گرفته و با استفاده از تعالیم اسلامی به مکتب بزرگی در عرفان اسلامی تبدیل شده است. اسیری پیرو مکتب جمال پرستی و شاهدبازی و رندی و قلندری و اهل فتوّت است. وی معتقد به انعکاس جمال حق در سایر مخلوقات به ویژه معشوق زمینی است. در این مقاله کوشیده ایم با بررسی آثار و اندیشه های اسیری لاهیجی دیدگاه او را در خصوص مفاهیم زیبایی، زیبایی پرستی و مکتب جمال واکاوی کنیم. پرسش اصلی پژوهش این است که نگاه اسیری به مکتب جمال پرستی چگونه است و آن را در آثار خود چگونه بیان کرده است؟ هدف اصلی پژوهش استخراج، تحلیل و بررسی اندیشه های جمال پرستانه در آثار اسیری لاهیجی است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و با ابزار کتابخانه و مطالعه کتاب ها، مقالات و اسناد مکتوب مرتبط با موضوع پژوهش انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد اسیری پیرو مکتب جمال پرستی در عرفان اسلامی است و به همین دلیل مهم ترین مض مون در اش عار او مرب وط ب ه عش ق اس ت؛ ک ه فلس فه ای خ اص را نش ان م ی ده د. وی هم ه ذرات هس تی را مس ت از عش ق اله ی می داند. عش ق او ک ه زایی ده زیب ایی اس ت، تنه ا ب ه عش ق حقیق ی و اله ی مح دود نم ی ش ود و چ ون دیگ ر بزرگ ان مکت ب جمال همه زیبایی ه ای دنی ا را جل وه آن جم ال م ی دان د و عش ق و جم ال زمین ی را ه م عش ق حقیق ی ب ه ش مار م ی آورد.
گستره پژوهی مفهوم زیبایی شناسی بصری در یادگیری الکترونیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
7 - 38
حوزههای تخصصی:
ادبیات فراوانی در مورد زیبایی شناسی، اصول طراحی بصری و تئوری طراحی گرافیک وجود دارد. اما در مورد روند یادگیری الکترونیکی و دوره های آنلاین از نظر زیبایی شناسی بسیار اندک بحث شده است. یکی از موانع اصلی دستیابی به دانش مورد نیاز در این زمینه عدم درک تعاریف کاربردی و ایده های مفهومی در این حوزه است. استفاده مناسب از مفاهیم زیبایی شناسی می تواند در پذیرش سیستم یادگیری از نظر قابلیت و سهولت استفاده، فراتر رفتن از ویژگی های ابزاری و توجه به ویژگی های غیرابزاری مانند جنبه های عاطفی، زیبایی شناسی و انگیزشی طراحی یادگیری الکترونیکی با توجه به نیازهای یادگیرندگان اثربخش باشد و از یک سو باعث یادگیری و رضایت مندی آنها و ازسوی دیگر باعث افزایش کارایی سیستم آموزش گردد و در نهایت به یک تجربه یادگیری باارزش منجر شود. هرچند تعریف زیبایی شناسی در یادگیری الکترونیکی پیچیده و تاحدی ذهنی است اما می توان گفت شامل ظاهر قابل قبول، رابط بصری جذاب و محتوای منظم و ترکیبی از هر سه عنصراست که تجربه یادگیرنده را افزایش داده و نتایج یادگیری را تقویت می کند و بر کل سیستم تأثیرگذار است. بنابراین هدف پژوهش حاضر تبیین مفاهیم و فرآیند استفاده از زیبایی و زیبایی شناسی بصری برای بهبود تجربه یادگیری الکترونیکی و گسترش دانش زیبایی شناسی بصری در این حوزه با استفاده از روش گستره پژوهی می باشد.
فراترکیب چیستی هنر انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۷)
155 - 184
حوزههای تخصصی:
انقلاب اسلامی ایران، از جمله بزرگ ترین پدیده های سیاسی- اجتماعی سده اخیر جهان محسوب می شود که در کنار آثار خود در ابعاد مختلف زندگی، تأثیرات فراوانی را در ساحت هنر از خود به جای گذاشته است. با این وجود، یکی از مهم ترین پرسش هایی که پیش روی هنر انقلاب اسلامی قرار دارد، سؤال از چیستی آن است. مقاله حاضر تلاش کرده تا با استفاده از روش فراترکیب و بهره بردن از الگوی هفت مرحله ای ساندلوسکی و بارسو، از طریق تحلیل و بررسی مجموعه ای از پژوهش های مرتبط با موضوع خود، تقریر منسجمی از چیستایی هنر انقلاب اسلامی ارائه دهد که در آن اصول حاکم بر این هنر و نسبت آن با برخی از مبانی معرفتی انقلاب اسلامی موردتوجه قرار گرفته باشد. به این ترتیب در مقاله حاضر، پس از تحلیل و بررسی 39 اثر علمی، اعم از کتاب، مقاله، پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکتری، که حاصل مرور نظاممند مجموعه وسیعی از آثار علمی است، اصول و مبانی حاکم بر هنر انقلاب مبتنی بر منطق علل اربعه، در چهار بعد «فاعل» (هنرمند)، «غایت» (هدف تولید اثر هنری)، «فرم» و «محتوا» ارائه شده است. طبق این پژوهش، توحید محوری، کرامت تکوینی انسان، تعالی انسان، واقع گرایی، معاد باوری، هدفداری عالم و اراده مندی انسان، هدایت تشریعی انسان و ... از جمله مهم ترین مبانی حاکم بر هنر انقلاب اسلامی به شمار می روند.