مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
بازپس گیری
منبع:
سخن تاریخ سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۵
94 - 111
حوزههای تخصصی:
عدم باز پس گیری «فدک» توسط امام علی(ع) ابهام و سوالی است که همواره توسط برخی از مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت مطرح شده است. سوال از یک منظر بدین صورت است که امیرالمومنین(ع) علی رغم در دست داشتن حکومت از سال 35 تا 40 هجری، چرا فدک را که متعلق به حضرت زهرا(س) بود و حکومت آن را به ناحق از ایشان گرفته بود، باز پس نگرفت؟ در این نوشتار به منظور دست یابی به پاسخی درخور برای سوال مذکور، ضمن بهره گیری از منابع متقدم، از شیوه توصیفی و تحلیلی استفاده شده است. هر چند گفته شده زهد و بی اعتنایی به دنیا و یا باور به اینکه «چیزی که به ستم گرفته شده را نباید پس گرفت»، از علل عدم باز پس گیری فدک بوده، اما پژوهش دقیق تر در این زمینه نشان می دهد علل اصلی این گذشت، رحلت طرفین دعوا، رعایت مصالح جامعه نوپای اسلامی بوده است. علاوه بر این ها به جهت اعتباری که توده مردم برای احکام صادره توسط شیخین قائل بودند، امام به راحتی و بدون آسیب به اسلام یا جامعه اسلامی نمی توانست در این باره تغییرات اساسی ایجاد کند.
زنان کرد در حوزه عمومی: زمینه ها، مؤلفه ها و فعالیت های تشکل های اجتماعیِ زنانه (مطالعه موردی: استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
379 - 403
حوزههای تخصصی:
هم زمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعه مدنی و گسترش تقریبی حوزه عمومی در اواسط دهه 1370، زنان شهرنشین جامعه کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزه عمومی تشکل هایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواست های زنان پی ریزی کنند. این تشکل ها از آن زمان تاکنون، به رغم محدویت ها و موانع ساختاری بسیار، به حیات و فعالیت خود ادامه داده اند. موضوع این پژوهش چگونگی برساخته شدن سوبژکتیویته زنانه در این تشکل ها، به مثابه نمادی از حوزه عمومی، است؛ یعنی این مسئله که سوبژکتیویته زنانه در این تشکل ها در متن چه زمینه ها، مؤلفه ها و فعالیت هایی و در مواجهه با کدام نوع قواعد و عرف ها شکل می گیرد؟ و زنان چگونه در تقلای تثبیت موقعیت سوژگی خود از نو خود را در برابر دیگریِ مذکر تعریف می کنند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، با هجده نفر از فعال ترین اعضا و بعضاً پایه گذاران تشکل های زنانه، در چهار شهر مهم استان کردستان، مصاحبه های عمیق به عمل آمده است. طبق نتایج به دست آمده، از میان مؤثرترین زمینه های شکل گیری این تشکل ها در کردستان می توان به پیشنیه های تاریخی کنشگری عمومی زنان، رشد فزاینده ورود دختران به دانشگاه ها، رواج نگرش های فمینیستی و پیوستن روزافزون زنان به نیروی کار اشاره کرد. همچنین، تعامل ها، مناسبات و فضاهایی که سوبژکتیویته زنان در این تشکل ها در متن آن ها شکل می گیرد واجد مؤلفه هایی مثل روابط افقی اعضا، زنانگی معطوف به مقاومت، محوریت فعالیت های مدنی و خشونت پرهیزی است. دست آخر اینکه فرایند تثبیت موقعیت سوژگی زنان در این تشکل ها عمدتاً از خلال تلاش آن ها برای از آنِ خود کردنِ فضاهای عمومیِ مردانه، بازپس گیری گستره های فعالیت مدنی از دیگریِ مذکر و تمرین فردیت و خودآیینی در پیشگاه عموم می گذرد. به باور زنان، بسط این تشکل ها یگانه کورسوی امید رهایی آنان از کهن الگوی مردسالاریِ بازتولیدشده در وضعیت کنونی جامعه کردستان است.
لغو، تعلیق و خاتمۀ اقدامات یکجانبۀ دولت در پرتو حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
1025 - 1050
حوزههای تخصصی:
درحالی که دکترین مدت هاست در مورد اعتباردهی حقوقی به «اقدامات یکجانبه دولت ها» در محاق چالش های گوناگون است، در رویه عینی این قبیل اقدامات در روابط روزمره وجود داشته و توسعه روابط عرفی بین المللی ناظر بر آنها قابل بررسی است؛ به نحوی که اقدامات یکجانبه به عنوان وسیله مشترکی که دولت ها با آنها در حوزه روابط بین الملل فعالیت دارند و هم به عنوان منابعی که در دکترین و رویه قضایی به رسمیت شناخته شده، گسترش یافته و از اهمیت برخوردارند. بنابراین تحقیق حاضر، با روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، اسناد و رویه قضایی بین المللی به بررسی مواردی می پردازد که عملکرد دولت به بازپس گیری یا لغو عمل یکجانبه منجر شود و این پرسش مطرح است که دولت ها با کدامین پیش شرط ها قادر به اختتام یا بازپس گیری عمل یکجانبه خود هستند؟ با توجه به اینکه قدر متیقن عمل یکجانبه مورد پذیرش اعضای جامعه بین المللی است، با قیاس بین آثار اعمال یکجانبه و برخی از تعهدات معاهداتی دولت ها، می توان مجوز لغو و انصراف از چنین اعمالی را در گرو رضایت دول ثالث ذی ربط دانست، اما صرف الگوبرداری از قواعد حقوق معاهدات در خصوص موضوع از سوی کمیسیون حقوق بین الملل به نوبه خود مشکلات فراوانی را در پی خواهد آورد.
بررسی تطبیقی روایت های صفوی و عثمانی در واقعۀ بازپس گیری تبریز (1012ق. / 1603م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر تبریز بعد از حدود هجده سال و نیم که در تصرف امپراتوری عثمانی بود، با اقدام نظامی شاه عباس اول صفوی بازپس گرفته شد. این مدت، طولانی ترین زمانی بود که شهر تبریز تحت تسلط دولت عثمانی ماند و اولین و آخری باری بود که طی یک معاهده رسمی به قلمرو کشور متخاصم منضم گردید؛ چراکه قبل و بعد از این تاریخ نیز اشغال نظامی از سوی عثمانی ها را تجربه کرده بود/کرد. این واقعه در منابع صفوی به نوعی، و در منابع عثمانی به نحوی دیگر روایت شده است. این تحقیق، بررسی تطبیقی این دو روایت به عنوان یک نمونه از اختلاف و شباهت تاریخ نگاری از یک واقعه در دو جبهه رقیب است. شیوه تنظیم مقاله توصیفی تحلیلی است و به روش کتابخانه ای، با مراجعه به آثار ایرانی و عثمانی فراهم آمده است.
یادداشت های لغوی و ادبی (4): درباره ریشه واژه مسلمان
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۶ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱۱)
285 - 294
حوزههای تخصصی:
بنده در این یادداشت، به اجمال، به نقد آراء رایج درباره ریشه واژه «مسلمان» پرداخته و پیشنهاد می کنم که این لغت برگردانی است از واژه سریانی «ܡܫܲܠܡܵܢ / ܡܫܲܠܡܵܢܵܐ (mšalmān / mšalmānā» به معنای «کامل، تام و تمام، بالغ و...»، و برخلاف قول مشهور از نام «سلمان فارسی» مشتق نشده و به معنای «گرویده به دین سلمان» نیست. در منابع سریانیِ قرون میانه، معمولا از لغت «ܡܲܫܠܡܵܢ / ܡܲܫܠܡܵܢܵܐ» (mašlmān / mašlmānā) برای اشاره به گروندگان به اسلام استفاده می شود که در اصل، اسم فاعل از ریشه سببی (نظیر باب اِفعال در عربی) و به معنی «خیانت کار» بوده، و پس از اسلام، برای نامیدن پیروان اسلام به کاررفته است (هم به دلیل شباهت لفظی اش با «مُسلم» عربی، و هم لابد به واسطه انگیزه های مذهبی در میان مسیحیان). اما شواهد اندکی نیز از به کارگیری یک لغت دیگر در متون سریانی برای اشاره به پیروان اسلام دیده شده، با همان املای «ܡܫܠܡܢܐ» اما با تلفظ «mšalmān / mšalmānā» که اسم فاعل از ریشه تشدیدی (نظیر باب تفعیل در عربی) و به معنای «کامل، تام و تمام، بالغ، انسان کامل و...» است. بنده استدلال می کنم که «مسلمان» در فارسی باید برگردانی از لغت دوم (یعنی «کامل و تام») باشد. سپس استدلال می کنم که «مسلمان» همانند «مزگت» و «گزیت» از جمله لغات دخیل از آرامی است که با ورود اسلام به ایران، برای اشاره به مفاهیم اسلامی ای به کاررفته که لفظشان در عربی با صورت آرامی هم ریشه است (یعنی مثلاً مسجد و جزیه و مسلم). در نهایت، پیشنهاد می دهم که احتمالاً هر دو لغت سریانی در معنای «خیانت کار» و «به کمال رسیده» در اوائل ورود اسلام به ایران برای اشاره به مسلمانان به کار می رفته که اولی را مسیحیان، خاصه حین اشاره به هم کیشان نومسلمان شده خود و جهت طرد آنها، و دومی را نومسلمانان حین اشاره به خود و جهت معارضه با مسیحیان هم کیش سابق خود، به کار می برده اند. بدین ترتیب، لغتی که بار مثبت داشته، با صورت «مُسَلمان»، به مرور و به عنوان معادلی برای «مسلم» به زبان فارسی وارد شده و در میان فارسی زبانانِ گرویده به اسلام رواج پیدا کرده است. این پدیده را می توان با پدیده زبان شناختی «reappropriation» یا «reclamation» (بازمناسب سازی یا بازپس گیری) مقایسه کرد که در طی آن، واژه ای که سابقاً برای تحقیر گروهی استفاده می شده، بعداً توسط خود آن گروه برای اشاره به خود، اما این بار با بار معنایی مثبت به کار می رود و درواقع، آن واژه توسط آن گروه «بازپس گرفته» می شود؛ با این تفاوت که در این جا لغتی لفظاً شبیه به لغتِ منفی اما با بار معنایی مثبت، جهت معارضه با گروه تحقیرکننده به کار رفته است. باید توجه کرد که پیش از این، محمد قزوینی با فراست تمام، براساس گزارشی در العقد الفرید مبنی بر استفاده عرب ها از لفظ «المسلمانی» برای اشاره تحقیرآمیز به ایرانیان گرویده به اسلام، نتیجه گرفته بود که «مسلمان» در ابتدا باید لفظی موهن (pejorative) بوده باشد اما به مرور معنای موهن آن فراموش و به صورت مترادفی برای «مسلم» به کار رفته است (قزوینی 1388، 7/87)؛ اما بنده استدلال می کنم که «مسلمانی» در العقد الفرید که تلفظش «مَسْلَمانی» است، اسم منسوبی است ساخته شده از «مَشْلْمانا» (= خائن) در سریانی با بار معنایی منفی که برخی اعراب آن را به تقلید از مسیحیان و با انگیزه های نژادپرستانه، جهت تحقیر ایرانیان گرویده به اسلام به کار برده اند؛ در حالیکه «مُسلمان» در فارسی برگردانی است از لفظِ سریانی «مشَلْمانا» (= کامل، مرد کامل) که ایرانیانِ گرویده به اسلام آن را برای مقابله با تحقیرشان توسط مسیحیان [و احتمالا همچنین عرب ها} استفاده کرده اند. بنابراین، یادداشت حاضر، بحثی است در تأیید و تکمیل نظر قزوینی. بنده تفصیل و توضیح بسیاری از غوامض بحث را در مقاله ای مفصل تر آورده ام و از ذکر آنها در اینجا پرهیز کرده ام (Arya Tabibzadeh forthcoming).