مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
فیض کاشانی
منبع:
اخلاق وحیانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
95 - 124
حوزههای تخصصی:
بی تردید شناخت مبانی نظری اخلاق و نقش آن برای دست یابی به دستورالعمل های اخلاقی ضروری است. مبانی جهان شناختی از جمله مبانی مطرح در حوزه فرا اخلاق است که نگرش اندیشمندان به عوالم وجود و اصول حاکم بر آن را بازتاب می کند. از آنجایی که اعتقاد یا نفی عالم ذر و عوالم پس از دنیا در حیطه های معرفت شناسی اخلاقی، هستی شناسی اخلاقی و انگیزش اخلاقی تأثیر گذار است؛ این مقاله که به روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر آثار و اندیشه های فیض کاشانی به نگارش در آمده، درصدد تبیین مبانی جهان شناختی و اثر بخشی آن در اخلاق است، و به دستاوردهایی چون معناداری اخلاق با توجه به اعتقاد به عالم ذر، و انگیزش اخلاقی در اثر باور به عوالم پس از دنیا و پاداش و کیفر اخروی رسیده است. همچنین در اثر باور به ناظمی بصیر و صاحب قوانین و سنت ها در دنیا به توجیه چرایی زیست اخلاقی، اشاره نموده است.
مقایسه خودکنترلی از منظر هیرشی و فیض کاشانی با تأکید بر محجّه البیضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توان مقاومت در برابر کشش ها و جاذبه های جرائم با اصطلاح خودکنترلی به عنوان عامل تغییردهنده نرخ جرم در نظریه عمومی جرم معرفی شده است. نسخه اسلامیِ اندیشه مذکور در منابع متعددی از جمله در کتاب «محجّه البیضا» با عباراتی نظیر ورع، مراقبه و تقوی متبلور گشته است. علی رغم قرابت مذکور، خودکنترلی در نسخه فیض کاشانی بر اساس اعتقاد به وجود مراقبی همیشگی و همه جایی پی ریزی شده که کارآیی آن نسبت به مکانیزم هیرشی که بر جامعه پذیر کردن آحاد جامعه تمرکز کرده از قلمرو مکانی و بازه زمانی گسترده تری برخوردار است. واگرایی دو دیدگاه در این خلاصه نشده و نتایج این تحقیق که به روش تحلیلی-توصیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته حاکی از آن است که دیدگاه فیض کاشانی بر تطهیر فضای ذهن از تخیل جرائم و کجروی های خیالی و تعمیم تأثیر خودکنترلی در کجروی با حالت وحدت بزه کار و بزه دیده تأکید دارد. این رویکرد به طیف سنّی خاص جهت پذیرش خودکنترلی اعتقاد نداشته و با ارائه راهکارهای جامعه پذیرکننده متعدد دیگری از قبیل صله رحم و دستورالعمل های مهارت آفرین و مسلط کننده فرد بر قوای محرکه داخلی، نسخه ای جامع تر و کامل تر از خودکنترلی ارائه می کند.
بررسی تطبیقی آراء مفسران معتزله، اشاعره و امامیه در مسئله ابتلا و رابطه آن با عدل الهی با تأکید بر دیدگاه های تفسیری قاضی عبدالجبار، غزالی و فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که رابطه ی ابتلا با عدالت الهی از جمله چالش های فکری اندیشنمدان اسلامی می باشد پژوهش حاضر در مقام پاسخ به این پرسش است که چگونه سنت ابتلا با عدالت خدا سازگار است،به مقایسه دیدگاه های قرآنی سه اندیشمند امامیه،معتزله و اشاعره دراین باره پرداخته تا از تدقیق در نظریات آنها، رهیافتی جامع تر پیدا کند و ضمنا نقاط قوت و ضعف دیدگاه ها معلوم گردد. مقاله حاضر با شیوه توصیف و تحلیل، ابتدا دیدگاه های قرآنی عبدالجبار ، غزالی و فیض کاشانی را پیرامون ملاک های ابتلا به دست آورده و به این نتیجه رسیده است که در بسیاری از ملاک ها همسو هستند. و در ادامه با توجه به جهت گیری های متفاوت نسبت به عدالت الهی، در مقام مقایسه آرای سه اندیشمند این نکته به دست آمد که اولا؛ بین سنت ابتلا با عدالت الهی با جهت گیری معتزله و اشاعره، همخوانی نیست و ثانیا؛ اگر چه انسان ها از سوی خداوند به امور مختلف مبتلا می شوند،در عین حال آنها با اختیار خویش اعمالی مرتکب شده و جزایی مطابق اعمال نصیبشان می شود که این عین عدالت است.در واقع این گونه مقرر شده که آنچه مطابق طبیعت بالقوه انسانی است، با ابتلا بالفعل می شود و این همان عدل الهی است.
روش تفسیری مجد البیان و مقایسه آن با روش تفسیر الصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجد البیان فی تفسیر القرآن، اثر محمدحسین اصفهانی، یکی از تفاسیر معاصری است که از نظر ساختار آغازین کتاب، منابع تفسیری، شخصیت علمی و گرایش های مفسر به تفسیر الصافی فیض کاشانی شباهت دارد. از طرفی اصفهانی در مواردی، از آرای فیض اثر پذیرفته است. با این حال، تا کنون پژوهشی درباره روش اصفهانی در مجد البیان و مقایسه آن با روش فیض در تفسیر صافی انجام نشده است. این که اصفهانی در تفسیر خود از چه روش هایی بهره برده است و عملکرد او چه شباهت ها و تفاوت هایی با فیض کاشانی دارد پرسش هایی است که این پژوهش به دنبال پاسخ آن ها است. این پژوهش نشان می دهد که سه روش روایی، عقلی اجتهادی و ادبی از روش های بارز اصفهانی در مجد البیان است. تحلیل های فراوان اصفهانی، همراه با کاربرد روایات، این تفسیر را از تفاسیر روایی محض خارج می کند. صحیح دانستن تعقل، استفاده از روش برهانی در تحلیل مسائل، توجه به انواع قراین، توسعه مفهومی و الغای خصوصیت از آیات از نمودهای کاربرد روش عقلی اجتهادی تفسیر اصفهانی است. روش اصفهانی در مباحث ادبی ثابت نیست و به فراخور مقصود، روش های مختلفی دارد. در تحلیل مفردات قائل به نظریه «روح معنا» است، هرچند دیدگاهش در برخی جزئیاتِ این نظریه با دیگر صاحب نظران تفاوت هایی دارد. به مباحث صرفی، نحوی و بلاغی آیات نیز کمتر پرداخته است.
تحلیل تطبیقی تفسیر القمی و تفسیر الصافی در مسئله آیات مستثنیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی تفسیر قمی و تفسیر صافی تفاوت عملکرد مؤلفان آنها در قبال آیات مستثنیات (آیاتی که نزول آنها برخلاف نزول کل سوره تلقی می شود) را بازمی نمایاند. اهمیت و ضرورت چنین تطبیقی از آن روست که در نگاه سطحی و ابتدایی چنین تصور می شود که مفسران در تفاسیر روایی، بی هیچ اجتهادی، صرفاً به گردآوری روایات مرتبط با الفاظ و عبارات آیات پرداخته اند. برخلاف این تصور، شواهد نشان می دهد که مؤلفان تفاسیر روایی، همچون دیگر مفسران، با تأثیرپذیری از شرایط زمینه ای، در راستای کشف مراد آیات اجتهاد کرده اند و دست به گزینش و چینش روایات زده اند. رهاورد این تحقیق حاکی از افزایش تعداد آیات مستثنیات در تفسیر صافی نسبت به تفسیر قمی است، امری که در پرتو جریان افزایش تعداد مستثنیات در تألیفات قرآن پژوهان و مفسران در گذر زمان تحلیل می شود و ناشی از اقتباس فیض از مجمع البیان طبرسی است. خلط میان معیار مکان و زمان در تعیین سور مکی و مدنی، پیش فرض های نادرست قرآن پژوهان همچون عدم مواجهه پیامبر (ص) با اهل کتاب پیش از هجرت و ذکر اسباب نزولی که پذیرش صحت آنها محل تردید است از مهم ترین زمینه های اثرگذار بر این تفاوت عملکرد است.