سحر سروین

سحر سروین

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

واکاوی اقتباس هنری در سینما مبتنی بر بازآفرینی نقاشی ها

کلیدواژه‌ها: بازآفرینی نقاشی فیلم های سینمایی اقتباس هنری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱ تعداد دانلود : ۳
بیان مسئله: در عرصه ی هنرهای بصری، نقاشی و سینما به عنوان دو رسانه ی مستقل و هر یک با زبان و امکانات بیانی خاص خود، به خلق روایت ها و انتقال احساسات می پردازند. نقاشی از طریق ترکیب بندی ثابت، رنگ، فرم و نور، و سینما با بهره گیری از حرکت، زمان و تداوم تصویر، مفاهیم را به مخاطب منتقل می کنند. بااین حال، هنگامی که این دو رسانه در فرآیندی اقتباسی به یکدیگر پیوند می خورند، امکانات تازه ای برای بازتولید معنا و تجربه ی هنری پدید می آید. اقتباس نقاشی در سینما به طور عمده در دو شیوه ی «اکفراسیس» (Ekphrasis) و «بازآفرینی» (Recreation) ظهور می یابد. در اکفراسیس، اثر نقاشی بدون تغییر عمده ای در قاب دوربین به تصویر کشیده می شود و به عنوان عنصری مکمل در روایت به کار می رود. در مقابل، بازآفرینی، فرآیندی خلاقانه تر است که در آن نقاشی با استفاده از صحنه آرایی، طراحی لباس، نورپردازی و بازیگری بازسازی می شود و در بافت داستانی فیلم ادغام می گردد. این بازسازی نه تنها به نمایش اثر هنری می پردازد، بلکه آن را در سیاقی تازه تفسیر کرده و لایه های معنایی جدیدی بر آن می افزاید. تحلیل بازآفرینی نقاشی در سینما از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چراکه این فرآیند نشان دهنده ی تعامل فعال میان دو مدیای بصری است و می تواند تجربه ی مخاطب را از هردو اثر غنی تر کند. بازآفرینی، محدود به بازنمایی صرف تصویر نیست، بلکه اغلب حامل بار معنایی گسترده تر، نقد اجتماعی، بیان حالات روانی، یا تفسیر جدید از مضمون نقاشی اصلی است. با توجه به این زمینه، پژوهش حاضر می کوشد با تمرکز بر بازآفرینی نقاشی ها در آثار سینمایی، به پرسش هایی همچون نحوه ی بهره گیری از عناصر بصری نقاشی در خلق معنا، تفاوت میان بازآفرینی وفادارانه و الهامی، و تأثیر این بازآفرینی ها بر تجربه ی زیبایی شناختی مخاطب پاسخ دهد. این پژوهش درصدد است تا جایگاه بازآفرینی نقاشی به عنوان شیوه ای خلاقانه و تأثیرگذار در سینما و ابعاد تازه ای از پیوند میان هنرهای تصویری را آشکار سازد. هدف پژوهش: هدف «تحلیل کاربرد بازنمایی و اقتباس نقاشی ها در سینما» است. سؤال پژوهش: «کاربرد بازآفرینی برخی از نقاشی ها در آثار سینمایی چیست؟» روش تحقیق: این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و مشاهده ی تصاویر است. همچنین روش تجزیه وتحلیل این پژوهش کیفی انتخاب شده است و به سه نمونه موردی، به تفصیل پرداخته خواهد شد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که بازآفرینی نه تنها ارزش اثر اصلی را کاهش نمی دهد، بلکه جایگاه جدید و معتبرتری به هر دو اثر اقتباسی می بخشد. این رویکرد با تأکید بر خلاقیت، به احیای آثار هنری قدیمی کمک کرده و به آن ها حیات تازه ای می دهد. همچنین، بازآفرینی فرصت خلق آثار اصیل و الهام بخش را برای هنرمندان فراهم می کند که خود می توانند منبع اقتباس های جدید شوند. درنتیجه، این پژوهش نشان می دهد که بازآفرینی می تواند به ارتقای هر دو هنر و گسترش مخاطبان آن ها کمک کند.
۲.

تجلی خیال در هنر تصویرسازی معاصر (مطالعه موردی آثار فرشید مثقالی و هاینز ادلمن)

کلیدواژه‌ها: تجلی خیال هنر تصویرسازی معاصر فرشید مثقالی هاینز ادلمن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : ۱
بیان مسئله: هنر تصویرسازی معاصر، از ویژگی های منحصربه فردی همچون بازتاب خیال پردازی های ذهنی و ترکیب واقعیت با عناصر سورئال برخوردار است؛ چراکه خیال به عنوان یکی از قدرت های ذهنی انسان، می تواند به شکلی منحصربه فرد در بیان مفاهیم پیچیده، خلق دنیای جدید و ارائه روایت های بصری نقش آفرینی کند. بررسی تجلی خیال در این نوع هنر، به ویژه در آثار برجسته ای مانند فرشید مثقالی و هاینز ادلمن، زمینه ای را برای تحلیل مفهوم خیال در تصویرسازی معاصر فراهم می آورد. این مسئله ضرورت بررسی چگونگی به کارگیری عناصر خیالی و نمادین در آثار این دو هنرمند را مطرح می کند. هدف پژوهش: هدف این پژوهش، شناسایی و بررسی چگونگی تجلی خیال در هنر تصویرسازی معاصر از طریق مطالعه موردی آثار فرشید مثقالی و هاینز ادلمن است. پژوهش تلاش می کند تا تفاوت ها و شباهت های به کارگیری عناصر خیالی و نمادپردازی در آثار این دو هنرمند را شناسایی و تحلیل کند. سؤال پژوهش: چگونه خیال در آثار تصویرسازی فرشید مثقالی و هاینز ادلمن تجلی یافته و چه نقشی در روایت و معنا پردازی آثار آن ها دارد؟ روش پژوهش: این پژوهش از روش تحلیل محتوا و مطالعه موردی بهره می برد. در ابتدا، آثار منتخب فرشید مثقالی و هاینز ادلمن موردبررسی قرارگرفته و سپس عناصر تصویری، نمادین و خیالی به کاررفته در این آثار تجزیه وتحلیل می شود. همچنین، از منابع دست اول و مقالات تخصصی مرتبط برای پشتیبانی تئوریک استفاده شده است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که هر دو هنرمند از عناصر خیال و نمادپردازی به گونه ای خلاقانه استفاده کرده اند تا به آثار خود عمق معنایی بیشتری بخشند. فرشید مثقالی از خیال به عنوان ابزاری برای روایتگری اجتماعی و فرهنگی بهره می برد، درحالی که هاینز ادلمن از نمادهای خیالی برای خلق دنیایی سورئال و فانتزی استفاده کرده است. این تفاوت ها و شباهت ها، مرزهای نوینی در هنر تصویرسازی معاصر ایجاد کرده اند که جایگاه خیال و تجلی آن را در این حوزه تقویت می کند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان