فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
191 - 221
حوزههای تخصصی:
«هرمنوتیک کلاسیک» تلاشی برای دستیابی به چگونگی خوانش متن با ارائه اصول و مبانی روشمند است. «شلایرماخر» از هرمنوتیست های برجسته کلاسیک به شمار می رود. نمایان ترین نقش شلایرماخر در تحول هرمنوتیک، گذار از هرمنوتیک های تخصصی و ابداع اصول و ضوابط عام تفسیری است که غالباً نشأت گرفته از گفتمان های ادبی-عصری اوست و نکات ارزنده ای را فراروی مفسران اسلامی می گذارد. ازاین رو، نوشتار حاضر با مطالعه نظریات هرمنوتیکی شلایرماخر به روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که مهم ترین مبانی شلایرماخر در تحلیل و خوانش متن چیست؟ و با نظر به آموزه های کلاسیسیسم و رمانتیسیسم چگونه تحلیل می شود؟ حاصل آنکه، اثرپذیری شلایرماخر از مکاتب ادبی-عصریِ خویش سبب شده است تا از القای نگرشی تک بُعدی به مقوله فهم متن پرهیز کرد و از گفتمان های مختلف ادبی، نظیر گفتمان های کلاسیستی و رمانتیستی بهره جُست. ازجمله اصول مبتنی بر تفکر کلاسیستی شلایرماخر عبارت است از: محوریت مؤلف، غایت مندی معنا، عینیت معنا، فراعصری بودن فهم، روش گرایی فهم و اهمیت قواعد زبان شناختی. اصول مبتنی بر تفکر رمانتیستی وی نیز عبارت اند از: اصالت فردیت مؤلف، اصالت سوء فهم، عدم کفایت قواعد زبان شناختی، عدم امکان پرهیز کامل از تأثیر پیش فرض ها، امکان تحقق فهم برتر از مؤلف و بشری بودن گزاره های کتاب مقدس.
بازشناخت مؤلفه های مشروعیت سازی در مناظره امام رضا(ع) با دو شخصیت برجسته مسیحی و یهودی بر اساس نظریه ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۷
31 - 61
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان یکی از رویکردهای تحلیل گفتمان که کارکرد گفتمان را به لحاظ مسائل اجتماعی و فرهنگی مورد بررسی قرار می دهد در قرن بیستم ظهور یافت. اندیشمندان و صاحب نظران مختلفی با نظریه پردازی درباره این رویکرد سهم بسزایی در رشد و اعتلای آن داشته اند. تئو ون لیوون زبان شناس هلندی از جمله آن هاست که نظریاتی در این حوزه ارائه کرده است. مشروعیت سازی درشمار نظریات اوست که مبتنی بر چهار مؤلفه به نام های اقتدارسازی، ارزیابی اخلاقی، عقلانی سازی و اسطوره سازی است. این نظریه چارچوب مناسبی برای تحلیل چگونگی مشروعیت سازی در متون مختلف است. از همین رو در پژوهش حاضر مناظره امام رضا(ع) با دو شخصیت برجسته مسیحی و یهودی برمبنای نظریه مذکور مورد بررسی واقع شده است. این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف شناخت نحوه مشروعیت سازی در گفتمان امام(ع) و میزان اثربخشی آن صورت گرفته از این جهت حائز اهمیت است که در آن مناظره یک عالم برجسته مسلمان یعنی امام (ع) با دو شخصیت برجسته مسیحی و یهودی موجب پرده برداشتن از حقایقی درباره دین اسلام و دین مسیحیت و دین یهودیت می شود. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که مشروعیت سازی در مناظره امام(ع)حضرت عیسی(ع) از طریق آن اثبات گردیده است، این درحالی است که به دلیل کاربرد روش متناسب با عقیده دینی مخاطب به وسیله امام(ع)مشروعیت سازی در گفتمان او منجر به اقناع مخاطب و اقرار او به حقیقت شده است.
تحلیل رویکرد ارتباطات امام باقر (علیه السلام) با سران فرقه غلات (با الگوگیری از روش تحلیل گفتمان روایی پدام (PDAM)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
295 - 324
حوزههای تخصصی:
دوران امام باقر (علیه السلام) یکی از دوره های پرفرازونشیب اسلام است. در این روزگار جریان ها و فرقه های مختلفی در میان شیعه و اهل سنت شکل گرفت. این فرقه ها تلاش می کردند حقانیت خود را اثبات و جایگاه رقیب را تضعیف نمایند. مطالعه و تحلیل رویارویی امامان معصوم علیهم السلام – به ویژه در دوران صادقین علیهم السلام- با این فرقه ها از جایگاه مهمی برخوردار است. تحلیل رویکردشناسی امام باقر علیه السلام با فرقه های منحرف از ضروریات تاریخ اسلام به شمار می رود، زیرا گفتمان امام با مسئله امامت و حاکمیت مرتبط است. هدف این پژوهش، تحلیل مواجهه امام باقر علیه السلام، با یکی از مهم ترین فرقه های انحرافی شیعه یعنی، فرقه غلات، بر اساس رویکردی نوین است. در مقاله پیش رو به روش توصیفی – تحلیلی با استفاده از روش تحلیل گفتمان پدام و با بهره گیری از توانایی های این گفتمان در قالب متغیرها و مقوله های عملیاتی، نحوه برخورد امام باقر (علیه السلام) با غلات، بررسی و تحلیل شده است. در این تحلیل رویکردهای: جذبی، دفعی، تدافعی، استحفاظی و تهاجمی، بیشتر مشاهده می شود. دال های اصلی و فرعی در این گفتمان، نهی از غلو و تقصیر در مورد اهل بیت (علیه السلام)، نهی از زیاده روی در ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، نفی علم غیب از خود، رد سخنان سران غالی، لعن و نفرین ابوالخطاب و برائت از او، بدتر دانستن غالیان از مجوس، کافر دانستن غالیان و بیرون کردن غالیان از نزد خود است؛ بنابراین نتایج پژوهش نشان می دهد، در رویکردهای امام علیه السلام، روش تحلیل گفتمان پدام، به وضوح قابل کشف است.
مبانی متمایز عرفان شیعه در نسبت با مدرنیته از دیدگاه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
191 - 217
حوزههای تخصصی:
عرفان شیعه بین فشار دو نحله فکری، عالمان فقهی سنتی اسلامی و مبانی پیشرفت گرا و تقدس گریز مدرنیته، قصد دارد اصول متمایز خود را تعیّن ببخشد. مسئله اصلی که قصد پژوهش آن را داریم این است که اصول عرفان شیعه در رابطه با مبانی مدرنیته چه حرفی برای گفتن دارد و مبانی عرفان شیعه در این مورد چه تمایزی با سایر عرفان ها دارد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل متن، مبانی متمایز عرفان شیعه را از کلام و تعالیم امام خمینی استخراج و با روش مقایسه تحلیلی، تعارض و توافق های عرفان شیعه با مبانی مدرنیته را تشریح کرده است. نتایجی که از این پژوهش حاصل شده است عبارت اند از اینکه عرفان شیعه مبانی اصیل و متمایزی از سایر عرفان ها دارد و در این زمینه کاملا مبتنی بر اصول حقه اسلامی است؛ مبانی شهودگرایی، باطنی گرایی و ضرورت تزکیه نفس در عرفان ها با مبانی عقل گرایی، علم گرایی، تقدس زدایی و رفاه اقتصادی مدرنیته تعارض دارد و امام خمینی با ارائه مبانی عرفان شیعه، علم گرایی، عقل گرایی و توسعه اقتصادی مدرنیته را با تقدس و معنویت گرایی عرفانی توافق بخشید و ابعاد مادی، اجتماعی و سیاسی انسان را در دل بُعد روحانی و حقیقت وحدانی هستی بازتعریف می کند. به این ترتیب عرفان شیعه در قالب نظام سیاسی جمهوری اسلامی قادر به پاسخگویی به نیازها و معضلات انسان مؤمن در جامعه مدرن خواهد بود.
انتظار مثبت و منفی در اندیشه قرآنی آیت الله خامنه ای (مدظله)
منبع:
موعودپژوهی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
9 - 28
حوزههای تخصصی:
انتظار مفهومی قرآنی است که کاربست فراوانی در روایات آخرالزمان دارد. در طول تاریخ درباره تبیین چیستی، چگونگی و چندگونگی مفهوم انتظار دیدگاه های متعددی ظهور یافته است. مقام معظم رهبری(مد ظله) از متفکرانی است که به مسئله انتظار و مهدویت نگاهی نظام مند دارد. نوشتار پیش رو با هدف بررسی ابعاد انتظار مثبت که همان انتظار حقیقی است در اندیشه مقام معظم رهبری (مدظله) باروش توصیفی-تحلیلی، خاستگاه وحیانی چنین اندیشه ای را بررسی و انتظار مثبت و منفی را برپایه نظام فکری ایشان ترسیم می کند. در ابتدا مفهوم انتظار از دیدگاه آیات و روایات و نظر امام خامنه ای (مد ظله) تبیین شده است. در ادامه انواع انتظار و مؤلفه های تأثیرگذاری انتظار مثبت در زندگی منتظران براساس نظرات ایشان بررسی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که دعابسندگی، استعجال و انتظار خنثی برداشت های منفی از انتظار است و انتظار حقیقی تنها انتظاری است که سه عنصر فکری، انگیزشی و رفتاری دارد.
مواجهۀ رمزگرایانۀ شیخ اشراق با سنت افلاطونی در تلقی وی از خرد جاویدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
133-166
حوزههای تخصصی:
رمزگرایی از دیرباز در دین، عرفان و فلسفه به کار بسته شده است. شیخ اشراق با زبان رمزآگین، درون مایه های متعالیِ ناگشوده به زبان متعارف و عقل استدلال گر را به تصویر می کشد. او سنت پیشاارسطویی، به خصوص افلاطون را نماینده غربی خمیره ازلی حکمت می شمارد. مسئله بنیادی مقاله، واکاوی نقش نگاه رمزاندیشانه سهروردی در تعبیر حکمت افلاطونی از قِبَل خمیره ازلی است. با رویکردی توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و ضمن ارجاع به آثار دو حکیم، خصوصیات زبان رمزی و پیوندش با حقایق متعالی، خمیره ازلی و آموزه هایی نظیر تزکیه نفس، القای الهی، کشف و شهود بررسی می شود. نتایج نشان می دهد: نخست، رمز با حقایق متعالی پیوند دارد. دوم، خمیره ازلی حکمت دو وجه جهان شمول (تاریخی) و الهی (فراتاریخی) دارد. سوم، فهم حقایق و بنیاد مشترک الهی، با تجرید نفس و بصیرت امکان پذیر است. چهارم، زبان رمزی پای در وادی ذوق و شهود می نهد. پنجم، افلاطون، به مثابه حکیمی الهی، اهل ذوق، شهود و تجرید است و حکمتش سرشار از حقایق متعالی. ششم، بیان رمزی، شیوه افلاطون- و دیگر حکما- است. بدین سان، سهروردی با افلاطون مواجهه ای رمزگرایانه از قِبَل خمیره ازلی به کار می بندد. او با این مواجهه، به انتقال معانی اشراقی می پردازد و در خوانش خود، حکمت را نه در بطن تاریخ، که در فراسوی تاریخ می جوید.
نقد آراء ابن عربی درباره مفهوم تجلی بر مبنای قرآن و روایات شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
73 - 92
حوزههای تخصصی:
«تجلی» اصطلاح و مفهومی پر کاربرد در سنت اسلامی است که تفسیر آن تأثیری بسزا در مبانی اخلاقی، معرفتی و باورهای دینی دارد. سابقه کاربرد اصطلاح به قرآن کریم و برخی احادیث بازمیگردد و سپس، اندیشمندان مسلمان، تفسیرهایی متعدد از آن ارائه کرده اند. این اصطلاح پیش از ابن عربی، بیش از هر چیز، مفهومی سلوکی بود که چگونگی تقرب وجودی معرفتی سالک به حضرت حق، از طریق کنار رفتن حجابها و آشکار شدن افعال و صفات و ذات حق تعالی، را توضیح میداد، اما دیدگاههای ابن عربی درباب تجلی، با دیگران متفاوت بوده و تعابیر او در اینباره خاص خود اوست. پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم تجلی در آراء ابن عربی و مقایسه آن با آیات و روایات اسلامی میپردازد تا اشتراکات و افتراقات این دو دیدگاه روشن گردد. یافته های پژوهش نشان میدهد که آراء ابن عربی در مباحثی مهم همچون تعریف تجلی، مثلیت، ذات یا عدم محض، قضاوت مطلق درباره ذات خداوند، حدود محدود، تصورات انسان از خداوند، تجلی خداوند در روز قیامت و تجلی انکار، تفاوتها و تعارضهایی برجسته با آیات و روایات اسلامی در مورد مفهوم «تجلی»، دارد.
بررسی دیدگاه ملاصدرا پیرامون اراده الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
5 - 18
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا معتقد است با توجه به عدم امکان عروض اراده حادث بر ذات الهی، سبب ایجاد اشیاء در زمانی خاص، علم الهی به نظام اتمّ و احسن است؛ هر چیزی که مطابق نظام اصلح باشد، ضرورتاً از خداوند صادر میشود و این همان اراده الهی است. بنابرین، با توجه به بازگشت اراده الهی به علم به نظام احسن، این صفت را باید ذاتی دانست، نه فعلی. مقاله پیش رو، ضمن پذیرش اصل دیدگاه ملاصدرا در مورد ارجاع اراده به علم به نظام احسن، بر لزوم توجه به اختیار ذاتی خداوند و نیز تمکّن خداوند بر ترک فعل، تأکید میکند؛ سپس به مهمترین ایراداتی که به دیدگاه ملاصدرا وارد شده، پاسخ میگوید و روشن میشود که تغایر مفهومی اراده در انسان و خداوند، بمعنای نفی نظریه ارجاع اراده الهی به علم به نظام اصلح نیست. فعلی دانستن صفت اراده گرچه به یک معنا درست است، اما هرگز نمیتواند پاسخی به علت ایجاد اشیاء در زمانی خاص باشد. روایاتی که بر فعلی بودن صفت اراده تأکید داشته اند را نیز میتوان بصورتی تفسیر کرد که با نظریه ملاصدرا سازگار باشند.
واکاوی عناصر مؤثر معرفتی در تعیین گرایش های هیجانی ، معنوی جامعه عربی اسلامی (مبتنی بر تحلیل علل گرایش کاربران جهان عرب به دنبال کردن سه نمونه از صفحات اینستاگرامی)
حوزههای تخصصی:
تاثیر شبکه های اجتماعی بر زندگی مردم در یک بومزاد خاص اجتماعی، فرهنگی، ایدئولوژیک؛ گرچه می تواند به سبب مشهوریت صاحبان این صفحات باشد امّا مدّعای این مقاله که نوعی تحلیل روایی تصویری است، آن است که اقلیم های فرهنگی اجتماعی می تواند در سلیقه زیباشناختی مردمان یک ناحیه تغییر ایجاد کند. پژوهش حاضر با بررسی عناصر زیباشناسی مؤثر در سه صفحه اینستاگرامی پرمخاطب جهان عرب معتقد است نوستالژی فرهنگی جمعی، نوعی فرهنگ عربی اسلامی را در شبکه های مجازی بازسازی و بازنمایی می کند که در نمادگرایی های عربی اسلیمی نمود یافته است و همین نوستالژی جمعی یک فرهنگ اجتماعی مشترک میان مخاطبان این صفحات ایجاد می کند. عوامل مؤثّر بر ذوق هنری مخاطبان عرب بر اساس تحریک محتوایی، شکلی سه عنصر لذّت، هیجان و نوستالژی شکل می گیرد و هر پدیده هنری که بتواند این سه گانه را تحریک بیشتری بکند، می تواند در گرایش و ماندگاری دنبال کنندگان آن اثر هنری اثرگذارتر باشد. انسجام محتوا و قالب، تم و پیرنگ مشترک در مورد پستهای با مضمون یکسان، مسسائل فرمی مثل دانش قاب بندی، رنگ شناسی، افکت و حرکت، بافت و حجم شناسی و از سویی بهره برداری از محرّکهای ذوق و هیجان محتوایی مثل حسّ وطن گرایی و ناسیونالیسم، تحریک عنصر نوستالژی مشترک میان یک امّت و ذوق لذّت شناسی مشترک یک فرهنگ از علل موفقیت در جذب مخاطب توسط این صفحات هستند. در نهایت می توان این علل گرایش را به هیجانات شکلی و نوستالژی های معنوی تقسیم کرد.
بازخوانی تحلیلی نگرش سیستمی به هستی و نقش آن در پاسخ به شبهات شرور با تکیه بر مبانی علامه طباطبایی(ره)
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
59 - 79
حوزههای تخصصی:
مسئله شر چالش های بسیاری را برای احسن بودن نظام هستی، اثبات وجود خدا و تبیین برخی از صفات او به وجود آورده است. پاسخ های مختلفی از قبیل عدمی و نسبی بودن شرور، غالب بودن خیرات بر شرور ارائه شده که هر یک به نوبه خود توانایی توجیه وجود برخی از شرور را دارد. نگرش سیستمی به هستی نیز می تواند نقشی مکمل برای دیگر پاسخ های داده شده به مسئله ایفا کند. برخی از فلاسفه همچون ملاصدرا، محمدباقر میرداماد، محقق طوسی و غیره بر این باورند که با نگرش سیستمی یا کل نگر به عالم، دیگرهیچ پدیده ای شر به نظر نمی رسد، اما هیچ یک از آنها به تبیین این نگرش و چگونگی پاسخ گویی آن به مسئله شرور نپرداخته اند. در این نوشتار کوشیده ایم با روش توصیفی_تحلیلی و بازخوانی نگرش سیستمی به هستی، نقش آن در پاسخ به شبهات شرور را با بیان چند نمونه با تکیه بر اساس مبانی علامه طباطبایی بررسی کنیم. در پایان این نتیجه بدست آمد که با توجه به تعریف سیستم و اثبات وجود عناصر مختلف آن در عالم هستی با روش عقلی و جمع آوری شواهد قرآنی و روایی، همه موجودات عالم با یکدیگر به صورت هماهنگ برای دستیابی به هدفی خاص در تعامل هستند، به گونه ای که نبود یکی از موجودات یا تغییر یکی از آنها به تغییر کل عالم منجر می شود. بدین ترتیب موجوداتی که به ظاهر شر به شمار می آیند، وقتی در سیستم قرار می گیرند دیگر شر نبوده و جایگاه خاص خود در نظام عالم را خواهند داشت. این ادعا با بیان چند نمونه بررسی شده است.
هرمنوتیک فلسفی گادامر، بستری راهبردی برای تحقق الهیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات تطبیقی به مثابه رویکردی جدید در الهیات در تلاش است مواجهه سازنده با سایر ادیان و الهیات ها داشته باشد و فهمی عمیق از خلال مقایسه و تطبیق با سایر ادیان به دست آورد. راهبرد رسیدن به این فهم در الهیات تطبیقی نیازمند بستر و رویکردی مناسب برای تحقق اهداف این الهیات است. در این مقاله سعی بر آن است با تکیه بر مبانی هرمنوتیک فلسفی گادامر راهبردهای هرمنوتیکی الهیات تطبیقی بررسی و کاربست آن در این الهیات بررسی شود. نتیجه ای که از این تحلیل برمی آید حاکی از قرابت های هرمنوتیک فلسفی گادامر با الهیات تطبیقی است، همچون پایان ناپذیری جریان فهم، امتزاج افق ها، بازی فهم، خویشتن فهمی از طریق فهم دیگری، پذیرش پیش داوری به عنوان جزء جدایی ناپذیر جریان فهم، و در نهایت غنی سازی الهیات با فهمی که از طریق مطالعه الهیات «دیگری» به دست آمده است. با توجه به این نتیجه، می توان پدیدار فهم در الهیات تطبیقی را مبتنی بر هرمنوتیک گادامر تبیین کرد و بسط و توسعه در الهیات تطبیقی و دست آوردهای این الهیات را با اتکا بر ابزارهای هرمنوتیک گادامر شاهد بود. الهیات تطبیقی، در کنار پذیرش معانی اصیل و سنتیِ آموزه ها و شعائر دینی، بر درکی پویا از سنت های دینی و انعطاف پذیری هرمنوتیکی نسبت به آموزه های دینی بنا شده است.
بستر نوافلاطونی فلسفۀ اشراقی سهروردی: فلسفه به مثابۀ تصوف
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
147 - 172
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تحلیل مضامین نور و عشق در آثار سهروردی نشان داده شده است که عشق در سه ساختار: عشق و نور، عشق و اشراق، و عشق (مهر) و قهر زیرساخت اصلی کتاب حکمه الاشراق را تشکیل می دهد. همچنین در فلسفه سهروردی نظریه «فیض» (صدور) نوافلاطونیان تحت عنوان نظریه «اشراق» به مجرایی از نور برای جریان یافتن عشق الهی تبدیل شده است. بدین ترتیب در نظام حکمت اشراق اصطلاح فیض در فلسفه با اصطلاح عشق (محبت) در تصوف (عرفان) پیوند یافته است و اصطلاحات فلسفی سهروردی محملی برای بیان نظریات عرفانی وی به شمار می آیند. بر این اساس می توان ارتباط میان عوالم سافل و عالی در نظام سهروردی را تحت عنوان الگوی «نردبان شوق» ترسیم نمود که بازتابی از یک الگوی کهن تر فلوطینی است. در این الگو همه چیز بر اساس فرایند صدور (اشراق) از خداوند پدید می آید و بر مبنای فرایند عشق، آرزومند رجعت به سوی او است. همچنین از طریق این اسطوره، خدا و انسان و نور وظلمت با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. چنانکه این اسطوره فلسفی، با اسطوره بی اعتنایی تقریباً حلاج گونه سهروردی به زندگی نیز مطابقت دارد.
Subjective Holism and the Problem of Consciousness(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
135 - 150
حوزههای تخصصی:
How does unconscious matter become conscious? How does our physical part, which lacks consciousness, have such a subjective quality? This is the explanatory gap in the problem of consciousness or the hard problem of consciousness which comes from a physicalist (eliminativist physicalism) point of view. From the opposite point of view, that is, dualism, the mind-body problem has led to the problem of consciousness and the explanation of how our unconscious physical (matter) part (substance) is related to our conscious mental part (substance). If the problem of consciousness is the result of such views (eliminativism and dualism), is it possible to adopt a different perspective so that the problem does not arise at all? Or find a solution for it (maximum answer) or at least determine the right way to solve the problem (minimum answer)? The current research goes into this issue by adopting subjectivism and holism to make its subjective holism theory. Therefore, it gives a positive (maximum and minimum) answer to the above questions.
قرائتی وایتهدی از متافیزیک به مثابه نقد انتزاعیات: مطالعه موردی نقد حیّز بسیط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه وایتهد هر یک از معارف بشری، اعم از علمی، دینی، اخلاقی، هنری، و فلسفی، بخشی از واقعیت یکپارچه را انتزاع می کنند و سپس گاه به خطا آن را با کل واقعیت یکی می گیرند. این امر انتزاعی را به جای فعلیت انضمامی گرفتن چیزی است که وایتهد آن را مغالطه کنه و وجه یا مغالطه عینیت نابجا می نامد. مغالطه ای که هم فلسفه و هم علم جدید در چنبره آن گرفتاراند. اینجاست که باید دید از دیدگاه وایتهد وظیفه فلسفه چیست؟ و چه بدیلی معرفی می کند؟ مقاله حاضر با نظر به این دو پرسش، نخست به تحلیل مؤلفه های تعریف وایتهد از متافیزیک از قبیل تجربه به مثابه نقطه عزیمت، سازگاری درونی، توجه به انواع تجارب بشری، و...می پردازد. و به دنبال آن به روش متافیزیک وایتهدی اشاره می کند که شباهت هایی با روش علم دارد. سپس به عمده کارکرد فلسفه از نظر وایتهد می پردازد که عبارتست از "نقد انتزاعیات" یا بررسی نقادانه تشخیص مرز امر انتزاعی از امر انضمامی. نمونه بارز این نقادی، بررسی مغالطه حیّز بسیط است که سبب شد ماده باوری علمی تبدیل به پارادایم جهان شناسانه حاکم بر ذهن دانشمندان عصر جدید گردد. در پایان، نگرش اندام وار وایتهد به عنوان بدیل ماده باوری علمی مبتنی بر حیّز بسیط معرفی و توضیح داده می شود که وایتهد، به جای برداشت ماده باورانه علمی از جهان که گویی متشکل از ذرات مادی مستقل است، از پویش مبتنی بر ارگانیسم یاد می کند. جهانی متشکل از موجودات درهم تنیده که همواره در حال تجربه کردن هستند.
تحقیق و تصحیح انتقادی «مقاله فی الزمان» اثر اسکندر افرودیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
73 - 96
حوزههای تخصصی:
اسکندر افرودیسی در قرن دوم میلادی و در روزگار جالینوس می زیسته است. وی بیشتر کتاب های ارسطو را شرح کرده است؛ به گونه ای که می توان چنین ادعانمود که وفادارترین و دقیق ترین مفسر ارسطو محسوب می شود. تفاسیر او از آثار ارسطو با دقت بی مانندی همراه است. ازجمله ویژگی های بارز او این است که سعی نموده تناقض ها و ناهماهنگی های احتمالی در آثار برجای مانده از ارسطو را رفع نماید. رساله هایی که از وی تاکنون باقی مانده بیشتر توضیح دیدگاه های ارسطو در مسائل فلسفی است. رساله ای که وی درباره ی زمان نگاشته یکی از رسائلی است که وی به جهت توضیح و دفاع از روی کرد ارسطو نوشته است. اسکندر در این رساله ضمن بیان برخی از اقوال مطرح پیرامون زمان سعی در توضیح دیدگاه خود دارد. بررسی برخی از مباحث موجود در این رساله درضمنِ بیان چهار مطلب است: ۱) اقوال مطرح پیرامون زمان؛ ۲) تعبیر «عدد» نسبت به زمان؛ ۳) چگونگی عادّ بودن حرکت نسبت به حقیقت زمان؛ ۴) پیرامون کیفیت اتصال موجود در حقیقت زمان. این رساله براساس سه نسخه از کتابخانه های دانشگاه تهران، دانشکده ی الهیات دانشگاه تهران و مدرسه ی سپهسالار است. ازآنجاکه نسخه ی اصل در دسترس نبود، سعی شد ه است در تصحیح این رساله از روش قیاسی استفاده شود. هدف از تصحیح این رساله نه تنها تبیین برخی مطالبی است که اسکندر به طور اجمال آن ها را بیان نموده است، بلکه نشان دادن تأثیر آن در فیلسوفان پس از او است.
بررسی تعامل نفس و بدن در سیر کمال نفس ازنظر ابن سینا با محوریت قصیده ی عینیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
115 - 136
حوزههای تخصصی:
قصیده ی عینیه یکی از آثار تمثیلی و منظوم ابن سینا، اثری فلسفی است که به بررسی رابطه ی نفس و بدن رداخته و جنبه های مختلف آن را تحلیل کرده است. در این اثر سه جایگاه برای نفس و بدن در مسیر کمال نفس ترسیم شده است. جایگاه نخست به پیوند نفس و بدن اختصاص دارد و به مبانی فلسفی این تعلق می پردازد. این مبانی نشان می دهد که بدن به عنوان ابزاری برای فعالیت های نفس، نقشی حیاتی در آغاز حرکت کمالی آن دارد. جایگاه دوم به نقش دوگانه ی بدن می پردازد. ابن سینا بیان می کند که از یک سو نفس به بدن متمایل است و به همین خاطر از مکتب گنوسی که بدن را بی ارزش می داند فاصله می گیرد؛ از سوی دیگر به دلیل علاقه ی ذاتی نفس به عقل، بدن را ابزاری محدودکننده قلمدادمی کند و از آن فاصله می گیرد. این تعارضْ نشان دهنده ی طبیعت دوگانه ی ارتباط نفس و بدن است. جایگاه سوم به ترک بدن و صعود نفس اختصاص دارد که در آن، نفس از قیدهای جسمانی رهایی می یابد و به سوی کمال مطلق حرکت می کند. این مرحلهْ نماد جدایی کامل نفس از بدن و دستیابی به درجات بالای عقلانی است. در این مقاله تلاش شده است تا ضمن بررسی دقیق هر جایگاه، مبانی فلسفی مرتبط نیز به صورت جامع تحلیل شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی است و بر پایه ی تفسیر آثار فلسفی ابن سینا شکل گرفته است.
ارزیابی انتقادی نظریه جوهر زیرنهاد درباره کارکردهای جزئی عریان از منظر فلاسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
79 - 96
حوزههای تخصصی:
نظریه «جوهر زیرنهاد» یکی از نظریاتی است که در غرب درباره ساختار اشیای خارجی بیان شده است. این نظریه اشیا را مرکب از یک جوهر جزئی بدون ویژگی و عریان و مجموعه ای از ویژگی ها می داند. ویژگی ها از منظر آنها همگی کلی هستند و برای تشخیص محتاج جزئی عریان اند. علاوه بر این، جزئی عریان حامل ویژگی ها و عامل ثبات یک شیء در طول تغییر نیز هست. جزئی عریان همچون هیولا از خود هیچ فعلیتی ندارد و تنها حامل فعلیات است. فلاسفه اسلامی نیز نظراتی درباره ساختار اشیای خارجی بیان کرده اند. این مقاله با روش «مقایسه، تبیین و انتقاد» معتقد است: ادله ای که برای اثبات جزئی عریان ذکر شده هیچ کدام وافی به مقصود نیست و با توجه به مبانی فلسفه صدرایی می توان این نظریه را نقد کرد.
سعادت از نظر آیت الله جوادی آملی، غایت جامع یا غالب؟(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
45 - 74
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائل مهم و بحث انگیز درباره سعادت، دو تفسیر غایت جامع و غایت غالب از سعادت است. این دو تفسیر بر اساس میزان اثرگذاری عوامل دخیل در سعادت تحلیل می شوند. طبق تفسیر غایت جامع، سعادت مفهومی است که چند مولفه دارد که هر کدام ارزش استقلالی دارند؛ و بر اساس تفسیر غایت غالب، سعادت تنها یک مولفه سازنده دارد و سایر مولفه ها، مقدمه یا وسیله نیل به آن سعادت حقیقی هستند. مقاله حاضر می کوشد ضمن واکاوی دیدگاه آیت الله جوادی آملی درباره چیستی سعادت و تبیین سعادت متعالیه، به این پرسش پاسخ دهد که دیدگاه ایشان درباره سعادت، تفسیر غایت غالب است یا غایت جامع. حاصل این تحقیق آن است که سعادت متعالیه در آثار ایشان به عنوان کمال وجودی نفس مطرح می شود و فضایل علمی، عملی، عقلی و دینی مقدمه ای برای نیل به این سعادت است. بنابراین دیدگاه ایشان، هم خوانی بیشتری با تفسیر غالب از سعادت دارد. در ارائه و طرح یافته های این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.
کارآمدی فقه سیاسی در کاربست دکترین حقوق بشری «آرتوپی» در اجرای حمایتگرایی بین المللی جمهوری اسلامی ایران
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
105 - 123
حوزههای تخصصی:
کنش حمایتگرایانه در سیاست خارجی، پیوسته نقطه کانونی چالش هایی قلمداد شده که جمهوری اسلامی ایران در حکمرانی بین المللی خود در مواجهه با هژمونیک گرایی اراده های مستبد نظام بین الملل با آن درگیر بوده است. فقدان چارچوب گفتمانی متناسب جهت تبیین و صورت بندی این راهبرد متعالی انسانی، به گونه ای که در ضمن تقارن و تناسب حداکثری با موازین اسلامی و قانون اساسی، از قدرت اِقناعی و اِعمالی لازم برخوردار باشد وضعیتی را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رقم زده که می توانیم از آن به «تاخر گفتمانی» تعبیر کنیم. بر اساس این ضرورت تحقیق پیش رو بر این فرضیه ابتنا دارد که «با تدقیق در اجزاء، ارکان و عناصر دکترین حقوق بشری «آرتوپی» و تطبیق آن با آموزه های فقه سیاسی -اعم از احکام فقه سیاسی و مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان امرِ معاصرِ متبلور از فقه سیاسی شیعه- می توان این مهم را تامین نمود». بنابراین تحقیق حاضر در مقام پاسخ به این پرسش است که «فقه سیاسی شیعه از چه ظرفیت هایی جهت کاربست دکترین نوظهور آرتوپی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است؟». پرسش مزبور با رویکردی تحلیلی و توصیفی و از رهگذر مطالعه کتابخانه ای در قلمرو آموزه های فقه سیاسی و اسناد بین المللی مرتبط دنبال شده و نگارنده کارآمدی گفتمانی فقه سیاسی در کاربست این مبنای حقوق بشری را در سه ساحت «مفهوم شناختی»، «مبناشناختی» و «راهبردشناختی» تبیین نموده است.
کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
53 - 84
حوزههای تخصصی:
مسئله کمال انسان و انسان کامل از مباحث موردتوجه همه ادیان و مکاتب فلسفی، اخلاقی و تربیتی است. کمال نهایی مرتبه ای از وجود انسان است که در آن همه استعدادها و قابلیت های ذاتی، معنوی و انسانی با سیروسلوک به فعلیت می رسد. هدف اصلی این پژوهش بررسی کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی است. برای دستیابی به این هدف از روش تطبیقی بهره گرفته شده است. در روی کرد معرفتی ابن سینا تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی سخن گفت. ابن سینا هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنی بر عقل نظری و شهود عقلانی است؛ اما در نظام فکری ابن عربی هر موجودی به لحاظ هستی شناختی، مظهر اسم یا اسمائی از حق تعالی است و از حیث معرفت شناختی درک او از حق به میزان استعداد او در دریافت تجلیات الهی وابسته است. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی حقایق متعالی با استمداد از کشف وشهود دریافت می شوند و از سنخ علم حضوری اند. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی کمال انسان مبتنی بر عشق و کشف وشهود به تصویر کشیده شده است؛ ازاین رو انسان کامل سینوی در کمال عقل برهانی شهودی و با انسان کامل عرفانی ابن عربی منطبق است؛ بنابراین کمال عقل نظری در چارچوب مشّائی اتصال به عقل عملی است و بدون آن ناقص است. در هر دو دیدگاه بیان شده که انسان ها دارای مراتبی از کمال اند. کسب این مراتب تدریجی است و انسان پس از طی این سیر استکمالی و صعود در مدارج کمال، در نهایت سلوک خود، به مقام رفیع کمال نهایی خود نائل می شود. مراجعه به متون دینی و عرفانی ابن عربی نشان داد که او به هیچ وجه از اجتماع منفصل نبود؛ بلکه در متن آن قرارداشت و انزوای عارفان و جامعه گریزی را ناصواب می دانست. انسان کامل سینوی در نگرش فلسفی عرفانی همان انسان کامل عرفانی ابن عربی است و هیچ برتری ای بر انسان کامل عارفان ندارد؛ ازاین رو تنها انسان کامل سینوی به انسان اسلام و قرآن نزدیک نبوده؛ بلکه انسان کامل عرفانی عارفان الهی باتوجه به خدانمایی کامل وی، همان انسان کامل قرآنی و اسلامی است.