فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۷)
83 - 100
حوزههای تخصصی:
Contemporary philosophers of religion have predominantly focused on understanding the nature of faith, yet there has been a lack of attention towards a particular type of faith that we can call inquiry-based faith. This paper aims to address this gap by exploring some challenges associated with inquiry-based faith. I argue, in particular, that while this is a widespread kind of faith, we face a dilemma in showing how it is possible and plausible. On the one hand, faith that P requires acceptance of P, and on the other, if someone is inquiring into whether P is the case, she must not already accept that P is the case. Borrowing a conceptual framework from recent literature on inquiry, I propose a solution to this dilemma by appealing to parts of the story of Abraham in the Quran. I suggest, specifically, that one can have faith that a partial answer to a question is the case, and at the same time, seek further inquiry into the question for a more complete answer. As such, I support the idea that inquiry-based faith is a possible and plausible option for both faithful people and inquirers.
تحلیل و بررسی دیدگاه فاضل قوشجی پیرامون «حدیث التهنئه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
241 - 270
حوزههای تخصصی:
«حدیث التهنئه» با عبارت «سَلِّمُوا عَلَى عَلِی بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِین»، از جمله نصوص جلیه بر امامت امیرالمومنین(ع) و یکی از قرائن و شواهد قطعی بر مراد از مولی در حدیث متواتر «من کنت مولاه فعلی مولاه» است. قوشجی متکلم اشعری در «شرح تجرید» با توجه به صراحت این سخن رسول خدا(ص) در خلافت و امامت بلافصل امیرالمؤمنین(ع)، برای پاسخ از استدلال به این حدیث تلاش فراوانی کرده است. مهم ترین دستاویز برای نفی نصوص جلیه بر امامت امیرالمؤمنین(ع) از جمله «حدیث التهنئه» اقدام صحابه به تعیین خلیفه است. این مقاله که عمدتاً مبتنی بر مصادر قابل قبول اهل سنت است بعد از تبیین استناد به حدیث التهنئه به عنوان نص جلی بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی(ع) به تفصیل شبهات قوشجی را پاسخ داده و با تأمل در حجیت فعل صحابه ثابت می کند در بحث امامت نمی توانیم فعل صحابه را ملاک و مستند قرار دهیم و تنها راه صحیح استخراج ملاک و میزان از قرآن و سنت قطعیه است برای بررسی آنچه بعد از رسول خدا ص واقع شده است.
«انسان کامل» در اندیشه اشراقی سهروردی و در نظام فلسفه فارابی: بررسی تطبیقی نظریه «قطب» و «حاکم آرمانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۸)
135 - 162
حوزههای تخصصی:
اندیشه ورزی و تأملات نظری پیرامون «انسان کامل» در بین متفکران جهان اسلام، اعم از نظریه پردازی پیرامون حقیقت انسان و سعادت قصوای او یا توصیف ویژگی های حکمران آرمانی و خلیفه الهی، در حضور یا غیاب خلافت حاکم حقیقی و خلیفه الهی، یکی از مهم ترین مباحث مورد مطالعه در حوزه فلسفه است که با نام بزرگانی چون فارابی، خواجه نظام الملک، سهروردی، ملاصدرا و دیگران پیوند خورده است. در همین زمینه، این پژوهش در رهیافتی تطبیقی به دنبال بررسی و تحلیل آرای فارابی و سهروردی در مورد انسان کامل و حاکم آرمانی با رویکردی حِکمی است. بر مبنای چنین رویکردی، فارابی سعادت حقیقی و غایت قصوای کمال انسانی را در تجرد عقلی و اتصال به عقل فعال می داند، و سهروردی در مقام حکیمی متأله از تأله و خداگونگی و تجرد از ماده و توانایی بر خلع بدن سخن می گوید. نزد هر دو اندیشمند، توانایی عقل انسانی در غلبه بر وجود مادی معیار سعادت و کمال است. اتصال به عقل فعال یا اشراق عقل فعال، علاوه بر افاضه معرفت حقیقی، سبب و علت غلبه بر بدن عنصری و سلطه بر جهان عناصر است. لذا اشراقات انوار الهی اکسیر علم و قدرت است. همچنین سعادت غایی نیل به مرتبه عقل فعال است. «حاکم آرمانی» و «قطب» هر دو به این مقام نائل می شوند. بر مبنای نتایج این پژوهش، به رغم تفاوت در روش و رویکرد فلسفی این دو حکیم مسلمان، هر دو در صدد ارائه حقیقت واحدی هستند، یکی به اجمال و دیگری به تفصیل. این امر حاکی از سیر تکاملی اندیشه های فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی است. مهم ترین وجوه شباهت و افتراق این دو دیدگاه را باید در مضامین و مفاهیمی چون نسبت حکمت نظری و عملی، سعادت قصوا، انسان کامل و حاکم آرمانی جستجو کرد.
چگونگی تقرر صفات خداوند در ذات او،از دیدگاه قیصری و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۱
115 - 130
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار سعی شده با روش تحلیلی توصیفی، ابتدا منظور از عینیت صفات با ذات حق همراه با دلایل، بعد عینیت صفات با ذات حق از نظر قیصریبررسی شود و تفاوت قیصری در این مورد با دیگر عرفا بیان گردد و بعد از آن عینیت صفات با ذات از نظر ملاصدرا و تفاوت و اشتراک آن با عرفا از جمله قیصری بررسی شود.قیصری به عینیت صفات و ذات هم در مقام ذات و هم در صقع ربوبی قائل است. تعین اول عرفای دیگر در نزد قیصری همان مقام واحدیت دیگر عرفا است و مقام احدیت همان مقام ذات حق است. صفات در مقام ذات به صورت اطلاقی وحدت دارند که این وحدت به صورت حیثیت اندماجی در نظر گرفته می شود در مقابل در صقع ربوبی که تجلی مقام ذات است وحدت به نحو حیثیت شأنی که به صورت اضافه اشراقی است، می باشد نه اضافه مقولی از جنس ماهیت تا تکثر در ذات به وجود آید.فهم این مسأله را می توان به کمک دستگاه فلسفی ملاصدرا در مورد معقولات ثانی فلسفی کمک گرفت که تکثر معقولات به تکثر متن نمی انجاند. در این دستگاه فلسفی رابطه ذات با صفاتش مانند رابطه وجود با ماهیت است که وجود تقدم بالحقیقه نسبت به ماهیت، و ماهیت تأخر بالمجاز نسبت به وجود دارد. به عبارت دیگر صفات و شئون حق در مقام فهم تأخر رتبی نسبت به حق تعالی دارند.
استعاره های مفهومی علم حضوری در فلسفه سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
243 - 270
حوزههای تخصصی:
براساس آخرین نظریات حوزه معناشناسی شناختی، بشر به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، برای ساده سازی مفاهیم پیچیده ذهنی از استعاره مفهومی استفاده می کند. فیلسوفان، از کسانی هستند که برای فهم پذیرساختن مفاهیم انتزاعی فلسفی، از استعاره های مفهومی بسیار بهره برده اند. در پژوهش حاضر به کارگیری استعاره های مفهومی برای تبیین علم حضوری در اندیشه ابن سینا بررسی می شود. ابن سینا از این استعاره ها برای مفهوم سازی و ساده سازی علم حضوری بهره برده است. او معتقد است که ادراک حضوری زمانی حاصل می شود که معلوم نزد عالِم یعنی نفس حضور یابد؛ اما درعین حال این حضور را تنها شرط لازم برای حصول معرفت نمی داند و معتقد است که باید فرایند مشاهده و اشراق نیز فراهم باشد تا حضور به کسب علم بینجامد. باتوجه به برداشت هایی که از سخنان وی می شود، دو استعاره «علم حضوری، دیدن است» و «علم حضوری، اشراق است»، به دست می آید که در استعاره دیدن، سه عنصر یعنی بیننده و شیءِ دیده شده و نسبت میان آن ها حائز اهمیت است و در استعاره اشراق هم دو عنصر تابنده و شیءِ مستنیر وجود دارد. این مقاله باروش توصیفی تحلیلی می کوشد به بررسی استعاره هایِ مفهومی به کاررفته در علم حضوری در فلسفه سینوی با روش کاملاً اکتشافی و درنتیجه به دوراز هرگونه فرضیه سازی بپردازد.
نقش فطرت در معرفت بخشی از دیدگاه دکارت و آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
249 - 271
حوزههای تخصصی:
وجود فطرت در انسان و نقش آن در معرفت بخشی و رفتاری مورد گفتگو قرار گرفته است. برخی دانشمندان وجود آن را مسلم گرفته و درباره گستره و چگونگی آن سخن گفته اند در برابر برخی به انکار آن پرداخته اند. در میان دانشمندان اسلامی وجود فطرت تقریباً قطعی تلقی شده است و سخن به سوی حوزه نفوذ و چگونگی تاثیرگذاری آن نشانه رفته است. در میان دانشمندان غربی دکارت بر جایگاه و نقش مفاهیم فطری در معرفت بخشی و گستره آن تاکید تام دارد. در یک مقایسه اجمالی میان آنچه این دو فیلسوف گفته اند به تفاوت ها و احیاناً اشتراکات آنها پی می بریم. از نگاه دکارت انسان وجود خداوند و انسان و طبیعت را به گونه ای روشن و متمایز که ویژگی مفاهیم فطری است درک می کند. از نظر آیت الله جوادی نیزفطرت انسان وجود خداوند و صفاتش همچون توحید و نبوت و معاد و به طور کلی اصول اعتقادی و اخلاقی و حتی رفتاری را می شناسد. به هر دو فیلسوف اعتراض شده که ما این مفاهیم فطری را در آغاز حیات خویش نمی یابیم. جوادی با پذیرش فقدان مفاهیم فطری در آغاز آفرینش انسان این نوع معرفت را بر اساس وجود فطرت و نفس مجرد انسان به گونه شهودی می دانند اما دکارت بدون تاکید بر معرفت شهودی و صرفا یاد کردن از شهود عقلی این مفاهیم فطری را در آغاز آفرینش انسان موجود می دانند ولی به صورت نهفته که با پیدایش زمینه ظهور آشکار شده و عقل آنها را کشف می کند.
تحلیل انسان شناختی آرامش در معنویت های نوپدید و نقد آن براساس نهج البلاغه
منبع:
کلام حکمت سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱
67 - 89
حوزههای تخصصی:
معنویت و آرامش، از جمله نیازهای اساسی انسان بشمار می آید که برآورده نمودن آن، ازکارکردهای اساسی دین محسوب می گردد. با توجه به اهمیت این موضوع، امروزه جریان های متعددی با عنوان معنویت های نوپدید، با ارائه راهکارهایی درصدد برطرف نمودن این نیاز برآمدند. از آنجایی که اکثر این جریانات با مبانی سکولاریستی و لیبرالیستی سازگار بوده اند، خود را در قید ایمان توجه به دنیای ماورای مادی ندانسته و دستورالعمل هایی منطبق با آن مبانی ارائه داده اند. دربرابر این مکاتب، دین اسلام بویژه نهج البلاغه، با محوریت خداباوری، آرامش حقیقی را در پرتوی ایمان به خدا، و توجه به فضایل و ارزش های اخلاقی و دستورات دینی دانسته و مخاطبان خود را به شناخت عرفان اصیل اسلامی، ترغیب می نمایند. پژوهش حاضر، بصورت توصیفی- تحلیلی به بررسی حقیقت و مؤلفه ها و راه های رسیدن به آرامش در معنویت های نوپدید و نقد آن در نهج البلاغه پرداخته و به این نتیجه رسیده در معنویتهای نوپدید راه های رسیده به آرامش شامل شادی، لذت طلبی، مکاشفه عرفانی، رقص، موسیقی، یوگا، مدیتیشن، عشق و سکس بوده، اما در نهج البلاغه امیرمؤمنان علیj این شیوه ها و توجه به بعد حیوانی را نقد و آرامش حقیقی را امری فطری و تنها بر مبنای ایمان و با تکیه بر خداوند متعال متحقق دانسته است.
بررسی رابطه گوهر و صدف دین از دیدگاه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از رابطه گوهر و صدف دین از موضوعات چالشی در این دوران و پرثمر است. نفی رابطه این دو، ضرورت عمل به شریعت را منتفی می سازد و به اباحه گری می انجامد. باروخ اسپینوزا که از بنیان گذاران عصر روشنگری به شمار می رود، با تکیه بر تحلیل خود، درباره بالاترین خیر و سعادت که آن را معرفت و محبت الهی می داند، شریعت را نفی می کند و تنها منبع برای قواعد رسیدن به این غایت را رجوع به علم اخلاق می داند. وی با تقسیم قانون به «الهی» و «انسانی» (یا تشریعی)، غرض قانون الهی را کسب بالاترین خیر ذکر می کند. او با ذکر ویژگی هایی که برای قانون الهی برمی شمارد، قوانین تشریعی را از آن خارج می سازد. این قوانین شامل احکام موجود در دین تاریخی و قوانینی است که اغراضی مانند امنیت و آسایش انسان و نظم جامعه را دنبال می کنند. این نوشتار که با روش «تحلیلی انتقادی» رابطه گوهر و صدف را در اندیشه اسپینوزا بررسی کرده، به کاستی های این دیدگاه نیز اشاره کرده است. اندیشه گوهرشناسی اسپینوزا بر مبانی دین شناختی عصر روشنگری مبتنی است و این مبانی محل تأمل است. او اراده تکوینی و تشریعی خداوند را خلط کرده و ویژگی های غیرقابل قبولی را برای قانون الهی برشمرده است. برخلاف دیدگاه وی، قوانین اجتماعی بسترساز خیر برتر هستند و دین تاریخی می تواند ما را در این مسیر یاری کند و دانش اخلاق به تنهایی توان رساندن انسان به این خیر را ندارد.
بررسی نقش صورت نوعیه و نفی خودبسندگی ماده در عدم امکان هوش مصنوعی قوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
66 - 89
حوزههای تخصصی:
نظریه هوش مصنوعی قوی در عصر حاضر با اهمیت بسیاری که دارد، یکی از پرچالش ترین نظریاتی است که طرفداران و منکران بسیاری پیدا کرده است. پاسخ به مسئله مذکور، مستلزم بررسی مبنای اصلی طرفداران آن یعنی خودبسندگی ماده و بستار فیزیکی است. اینان بر این باورند ماده یا همان ذرات بنیادی، می تواند سبب تحقق ذهن و حالات ذهنی از جمله آگاهی گردد. به نظر اینان، هستی تنها فیزیکال است و علیت نیز باید در همین قلمرو تعریف شود. در مقابل، محققان علم النفس فلسفی معتقدند ذرات بنیادی مرکب از هیولا و صورت است و آگاهی و دیگر حالات ذهنی از صورت ناشی می شود نه از هیولا که فقدان محض است. از سوی دیگر ماده تنها نقش ابزاری دارد و نمی تواند سبب تحقق آگاهی شود. آنچه علت برای تحقق آگاهی است، صورت نوعیه است؛ لذا در این تحقیق نقش صورت نوعیه و نفی خودبسندگی ماده در عدم امکان هوش مصنوعی قوی با روش تحلیلی توصیفی بررسی می شود و روشن خواهد گشت که نزاع اصلی میان علم النفس فلسفی و قائلان به امکان هوش مصنوعی قوی، به پذیرش و عدم پذیرش صورت نوعیه برمی گردد.
شخصیت شناسی امام مهدی (عج) دراندیشه قرآنی مقام معظم رهبری
منبع:
موعودپژوهی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹
89 - 111
حوزههای تخصصی:
یکی از اعتقادات مشترک بین ادیان ابراهیمی و اسلام بحث منجی موعود است. اعتقاد به منجی، انسان را از بن بست های ناامیدکننده رها می کند و افق های روشن و امیدوارکننده در پیش چشم او می گشاید، اما تلاش دشمنان همواره بر این است تا چهره خشن و مخوف از منجی موعود ادیان نشان دهند و جایگزین های تقلبی و پوچ به جای آن بنشانند. ازاین رو، با ساخت فیلم های آخرالزمانی، شخصیت منجی را تحریف شده و ضد صلح و بشریت معرفی می کنند. فرهنگ مهدویت دربین مسلمین چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته و تلاش وهابیت نسبت به حذف این اعتقاد قابل توجه است. ازاین رو، بحث مهدویت و شخصیت شناسی امام مهدی (عج) ضروری است؛ زیرا یکی از بزرگ ترین و خطرناک ترین انحرافاتی که در جامعه اسلامی رخ داده انحراف از مسیر امامت، کوتاهی در شناخت امام زمان (عج) و انتخاب افراد نااهل درقالب خلیفه بوده است. شناسایی صفات و ویژگی های امام غایب ازمنظر نایب ایشان بهتر می تواند در شرایط حساس کنونی غیبت، راهگشا و نقش آفرین باشد. پژوهش حاضر، شخصیت شناسی امام مهدی (عج) در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری را باروش توصیفی-تحلیلی بررسی می کند. بنابراین، برخی از ابعاد شخصیت امام زمان (عج) از ذاتی، حسب ونسب، شخصی و نوعی بودن ذات امام و صفاتی مانند وارث انبیای الهی، حجت خدا، مظهر عدل، خورشید فروزان هدایت، ملجأ و قطب عالم، مصلح کل و سایر خصوصیاتی که مقام معظم رهبری باتوجه به آیات و روایات بیان کرد، بررسی می شود.
نقد و بررسی برهان اختفای الهی مبتنی بر احکام ایجابی و سلبی وجود در حکمت متعالیه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برهان الحادی اختفای الهی اعتقاد بر این است که قصور عمدی خداوند در ارائه شواهد اطمینان بخش سبب شده تا برخی جست وجوگران صادقِ او در وضعیت ناباوری منطقی قرار گیرند. از نظر شلنبرگ این مسئله شاهدِ نقضی بر عشق مطلق خداوند بوده و در ادامه از نبود چنین صفتی، نبود آن ذات را نتیجه می گیرد. از نظر او تجارب دینی اطمینان بخش و ارائه شواهد تجربی بیشتر می تواند مانع از بروز چنین وضعیتی شود، اما ملاصدرا در حکمت متعالیه خود با تحلیل ویژگی های وجود و ماهیت و در نهایت طرح برهان صدیقین معتقد است خداوند وجود است و نه موجود و با توجه به رابطه علّی وجود و موجود، همه موجودات از مظاهر وجود هستند. تحلیل احکام سلبی وجود نظیر غیر نداشتن، ثانی نداشتن، ماهیت نداشتن، ضد و مثل نداشتن و برخی احکام ایجابی نظیر بساطت، بی حدی و مفهوم بودن وجود، می تواند پرده از راز اختفای الهی بر دارد. از این رو، برخلاف دیدگاه اصالت ماهیتی شلنبرگ، انسان ها با کثرت شواهد و مظاهر وجود خداوند مواجه بوده و طرح براهینی نظیر برهان اختفاء ناشی از عدم شناختِ درست ویژگی های خداوند و بالتبع انتظارات نادرست معرفتی نسبت به اوست. از مزایای دیدگاه صدرا می توان به تبیین ظهور الهی در عین بطون او، استفاده از مبانی بدیهی و عقلی، تطابق با الهیات سنتی ادیان، ارائه تصویری مناسب از رابطه خدا و جهان، اصلاح و تعدیل انتظارات معرفتی انسان ها از خداوند و سهولت فهم اشاره کرد. در این نوشتار سعی شده تا دو تقریر قیاسی بدیع مبتنی بر دیدگاه های صدرا ارائه شود تا مبتنی بر نتایج آنها، اشتباهات معرفتی دیدگاه شلنبرگ آشکار گردد.
واکاوی مفهوم ارزش با رویکرد معرفت شناختی در آرای علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
93 - 106
حوزههای تخصصی:
مقوله ارزش، طیفی گسترده در زیست جهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روان شناسی و حتی انتخاب های روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادی ترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفت شناسانه است. از نظر ایشان «ارزش های واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزاره های وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزاره های ارزشی، معرفت پذیر و بلکه می تواند در حد گزاره های علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجه واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعی تر جلوه می کند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقع گرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزاره های ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشته های متنوع علوم انسانی است.
فراموشی و یادآوری از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
153 - 171
حوزههای تخصصی:
ادراک و کیفیت حصول آن، اهمیت بسیاری در میان مباحث فلسفی ابن سینا دارد. او تنها فیلسوف مسلمانی است که سعی در بیان نظریه ای منسجم درباره فراموشی و یادآوری داشته است. بانظر به امکان فراموشی و یادآوری در هر موضوع علمی و پیش آمدن آن برای تمامی انسان ها، بررسی این مسئله اهمیت زیادی ازنظر معرفت شناسی در فلسفه سینوی دارد که در پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی توصیفی به بررسی آن پرداخته شده است. سئوالاتی که در این پژوهش پاسخ داده شده، چیستی حقیقت یادآوری و فراموشی و مراتب هر یک و تفاوت یادآوری و یادگیری است. مباحث ابن سینا در این زمینه مبتنی بر نظریه او درباره حصول صورت یا ماهیت اشیا و ورود آن از خارج به ذهن است و در اقسام ادراکات حسی و خیالی، وهمی و عقلی بررسی می شود. فراموشی امری مشترک میان برخی از حیوانات و انسان ها است؛ ولی یادآوری صورت های علمی مختص انسان است. با نظر به مادی نبودن قوه خیال و ادراکات آن و هم چنین شواهد حسی، دیدگاه ابن سینا در این زمینه اشکال اساسی دارد. یادگیری، تحصیل صورت علمی جدید و انتقال از مجهول به معلوم است؛ ولی یادگیری ادراک مجدد صورت علمی ای است که در گذشته ادراک شده است. کلید واژگان: ابن سینا، یادآوری، فراموشی، یادگیری، خیال، عقل.
کارکردشناسی پیشگویی جریان های مخالف در سیره علوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش حاضر آن است که با توجه به گزارش های موجود در منابع تاریخی و روایی، پیشگویی های نقل شده در بیانات امام علی(ع) نسبت به جریان های مخالف اجتماعی و دینی، چه کارکردهایی را دنبال نموده است؟ طبق یافته های این پژوهش، کارکردهای پیشگویی در سیره علوی عبارت است از: بازنمایی احادیث آینده نگرانه نبوی، تلاش برای زدایش گسست های اجتماعی، بازنمایی عدم مشروعیت مخالفان، دشمن شناسی با بیان اوصاف و اقدامات، بصیرت افزایی نسبت به عوام بی بصیرت، آینده نگری در شناساندن عناصر ضدّ اهل بیت و امنیت آفرینی بوده است. نتیجه پژوهش آن که امام در جایگاه فرانسلی خود، این ابزار را در رویکردی آینده نگرانه، به جامعه هدف منتقل می نمودند تا در دوران عدم حضور امام هم، جامعه از علم لدنّی ایشان بهره مند گردد. بنابراین پیشگویی جریان های مخالف در سیره امیرالمؤمنین(ع)، تلفیق نیازسنجی و آینده نگری در راستای اهداف جریان امامت لحاظ می گردد. این تحقیق از سنخ پژوهش های تاریخی به صورت کتابخانه ای با روش توصیفی تحلیلی پیش می رود.
بازپروری مناقب و آموزه های علوی در سوگ سورده آیینی جیحون یزدی و تببین اندیشه ورزی شاعر از سیرت اهل بیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم علوی در کلام شاعرانه، جامه ای دیگر در بر می کنند به گونه ای که شعر با شرع آمیخته می شود و عشق علوی با معرفت تر حاصل می گردد؛ از این رو در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استشهادی به بررسی منقبت و آموزه های علوی در سوگ سردوه آیینی جیحون یزدی پرداخته می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که منقبت علوی در شعر جیحون، شیوه خاصی دارد به طوریکه کلام در چهارچوب اندیشه و تفکری خاص برای روی گردانی از دنیا، حرکت به وصول حق و سیر به سوی کمال شکل می گیرد. در حقیقت جیحون با استفاده از دو بال «خوف و رجا»، به منقبت علوی می پردازد و در این مسیر، ایمان را فرزندی حاصل از ازدواج این دو بال به حساب می آورد و حقیقت اندیشه خود را، فیض سیرت اهل بیت می داند. مصالح کلام شاعر با منقبت علوی در جهت سعادت انسان گام برمی دارند و در این مسیر حدِّ اعلای استفاده از مواهب مادی و معنوی را می رسانند، اما در این میان باطن شریعت به زیبایی در سخن شاعر نمایان می گردد و شریعت، وسیله یا پوسته ای برای طریقت و رسیدن به حقیقت مکتب علوی می گردد. شاعر در این مسیر، ابتدا چهره علوی را در درجه اول به صورت «طرح» در شعر پیاده می کند و سپس مخاطب را به فضایل علوی می کشاند به طوری که کلمات شعر ما را از وجود اهل بیت آگاه می سازد و شخصیت علوی در افق واژگان پدیدار می شود و با خواننده رابطه مستقیم برقرار می کند تا مخاطب به عرصه سیره اهل بیت راه جوید. بسامد مناقب امام حسین(ع) 39/0، قمربنی هاشم 15/0، حضرت زینب 14/0، علی اصغر7/0، علی اکبر6/0 و سایر اهل بیت و شهداء 19/0 می باشد.
تفاوت به کارگیری اصل دلیل کافی و اصل علیت در براهین جهان شناختی اثبات خدا
منبع:
کلام و ادیان سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
11 - 37
حوزههای تخصصی:
در اندیشه فلسفی الهیاتی غربی، در میان براهین خداشناسی، استدلال های کیهان شناختی ازجمله شناخته شده ترین ادله، برای اثبات مبدأ الهی این جهان دانسته می شوند. الهی دانان غربی با توجه به سابقه این برهان ها در ساختار معرفتی مشرق زمین و به ویژه اندیشمندان مسلمان، پیوسته در پی ارائه صورت بندی های مختلفی از این براهین برای بهینه ساختن و مَصون داشتنشان از اشکال های احتمالی بوده اند. یکی از بنیادی ترین فاکتورها در شاکله بسیاری از این استدلال ها، مبتنی بودن آن ها بر هریک از «اصل علیت» یا «اصل دلیل کافی» است که نسبتاً نوپدید است. اصل دلیل کافی نیز همچون اصل علیت از ریشه هایی دیرینی برخوردار بوده و سابقه آن به فلاسفه پیشاسقراطی یونان باز می گردد؛ ولیکن گوتفرد لایبنیتس، متفکر آلمانی تبار، تلاش بسیاری برای گسترش آن در مجامع علوم انسانی کرد. در این مقاله برآنیم که با مطالعه تفاوت های اصل علیت و اصل دلیل کافی، اختلاف های ساختاری صورت بندی های مبتنی بر این دو اصل را بازیافته و در ادامه بررسی کنیم که کدام بنیان، نتیجه برهان را به آنچه الاهیات اسلامی، خدا معرفی می کند، نزدیک تر می سازد.
مؤلفه ها و امتیازات عرفان شیعی
حوزههای تخصصی:
عرفان شیعی مولود طبیعی نصوص دینی مبتنی بر منطق کشف و تولید "از" منابع وحیانی است، نه منطق تبیین و تطبیق "بر" منابع وحیانی. آنچه در نوشتار پیش روی بر محور همین منطق، تحقیق و تدقیق شده، مؤلفه ها و امتیازات عرفان شیعی بصورت "ایجابی - اثباتی" است.عرفان نظری شیعی بر دو مؤلفه توحید (توحید صمدی قرآنی= توحید شهودی - وجودی) و موحد (پیامبر و امام = انسان کامل) بنیاد نهاده شد، که البته از شعاع دانش و بینش برخی عارفان شیعی در مقام بیان و تبیین آن ها استفاده کرده است. بنابرین در نوشتار حاضر به مسئله مهم مؤلفه ها و امتیازات عرفان شیعی با تکیه بر این فرضیه پاسخ داده شد که: "کتاب و سنّت (نصوص دینی و وحیانی) ظرفیت منبعیّت برای عرفان شیعی را دارا است" و برونداد آن تولید و توصیف توحید صمدی برمدار دو مسئله مهم 1- توحید و تجلّی 2- بینونت وصفی خدا و خلق و بیان و تبیین جایگاه انسان کامل تبلور یافت.
بازخوانی دیدگاه فرق صوفیه اهل سنت پیرامون آموزه ولایت(با تمرکز بر نقشبندیه، قادریه، سهروردیه، شاذلیه)
منبع:
کلام و ادیان سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
145 - 191
حوزههای تخصصی:
ولایت از اهمّ آموزه های جریان تصوف و از جمله اساسی ترین نقاط اشتراک و پیوند «تصوف» با «تشیع» دانسته می شود. صوفیان از همان سده های نخستین، مبانی و اصول عملی خود را عمدتاً بر مفهوم «ولایت شیخ» استوار ساختند و همین رویکرد، آن ها را متمایل به مذهب تشیع و عقائد شیعه جلوه می داد و امروزه جمعی از محققین با استناد به وجودِ اصل ولایت در این دو جریان، بر این نظر اند که رابطه جریان تصوف و تشیع اینهمانی است و این دو مکتب ذاتاً تمایزی با یکدیگر ندارند. منتقدین صوفیه اما با تاکید بر اختلاف نظر این دو جریان در بیان چیستی، کارکرد و شمول ولایت، بر جداسازی تصوف از تشیع پای می فشردند. این نوشتار، با روش توصیفی و تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای، به پژوهش در مکتوبات چهار مورد از شاخص ترین فرق صوفیه اهل سنت یعنی «نقشبندیه»، «قادریه»، «سهروردیه»، «شاذلیه» پرداخته تا نگاه آن ها به آموزه ولایت را بررسی نماید. از همین رو چیستی ولایت، جایگاه و اهمیت آن و همچنین اقسام و شئون ولی را در نگاه هرکدام از این جریانات مطالعه کرده و نهایتاً به این مهم دست یافته است که فرق صوفیه علی رغم اختلافات گونه گونی که در اندیشه ها و سلوک خود دارند، نگاه مشابهی به مقوله ولایت مرشد داشته و در تبیین معنای آن را بر همان مفهوم برساخته «فناء فی الله» تکیه داشته و عمدتاً اوصاف و شئون و کارکردهای یکسانی هم برای اولیاء در نظام آفرینش ذکر کرده اند و همین مسئله می تواند تمایز نگاه صوفیان با شیعیان در مسئله ولایت را نمایانگر باشد.
بررسی آثار و پیامدهای تکوینی و تشریعی حرام خواری از منظر آموزه های قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۳۰۸
73-80
حوزههای تخصصی:
سعادت و سلامت انسان ازجمله مسائل مهمی است که در قرآن کریم به آن پرداخته شده است؛ و از سویی دیگر در جامعه کنونی با توجه به وجود آسیب ها و تهدیدهای مختلف، سعادت و سلامت انسان معاصر بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. لذا حرام خواری و آثار آن ازجمله مواردی است که سعادت و سلامت انسان، بخصوص انسان کنونی را تحت تأثیر قرار می دهد. مقاله حاضر به بررسی مفهوم حرام خواری از دیدگاه قرآن پرداخته و پیامدهای حرام خواری از حیث تکوینی و تشریعی آن را با تکیه بر آیات الهی بیان می کند. در این اثر با روش اسنادی با مراجعه به آیات قرآن کریم و تفاسیر در ذیل آیات با رویکردی توصیفی تحلیلی حرام خواری و پیامدهای حرام خواری تبیین شده است. حرام خواری دو گونه است: نخست آنکه خوردن و تصرف در چیزهایی که خوردن آنها حرام ذاتی است؛ مانند حیوانات حرام گوشت، مردار و خون. موارد دیگر تصرف و خوردن چیزهایی که به صورت فی نفسه حرمت ذاتی ندارد؛ اما چون با حرام خوار ارتباط صحیح و مشروعی ندارد و شارع همه راه های تصرف آن را حلال نمی داند و بعضی راه های کسب و اکل آن را حرام می داند؛ لذا تصرف و خوردن آن حرام عرضی است، مانند ربا، رشوه و کم فروشی. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که حرام خواری فرد را در حیث تشریعی با چالش های چون خروج از فطرت دینی و الهی، تبعیت از اَعمال و اهداف شیطان و تکذیب و عدم ایمان به روز جزا و از حیث تکوینی با چالش هایی چون ضرر به بدن و افساد آن، زایل شدن عقل، قساوت قلب، ابتلا به انواع بلاها، مرگ ناگهانی و انقطاع نسل مواجه می سازد.
بررسی نسبت ادله عصمت انبیاء با جواز ترک اولی̍ و پاسخ به اشکالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نگاه بدوی و غیردقیق ممکن است به ذهن برسد پذیرش ترک اولی̍̍ با دلایل عقلی عصمت ناسازگار است؛ زیرا ترک اولی̍ ترجیح مرجوح است و خطا. ازاین رو پذیرش آن با دلایل عقلی عصمت که هر گونه خطایی را از انبیاء رد می کند ناسازگار است. سه حیطه عمده عصمت عبارتند از: 1. عصمت در دریافت و ابلاغ وحی؛ 2. عصمت از گناهان؛ 3. عصمت از خطا در امور غیردینی. نگارنده معتقد است: پذیرش و اقامه دلیل برای دو حیطه نخست قطعاً با پذیرش ترک اولی̍̍ منافاتی ندارد. حیطه سوم عصمت بر دو قسم است: 1. خطایی که غیرمستقیم سبب اخلال در هدف اصلی انبیاء در دعوت و ارشاد مردم می شود. 2. خطایی که چنین پیامدی ندارد. ترک اولی̍̍ در قسم دوم می گنجد. ظاهر کلام متکلمان نشان می دهد: مقصودشان از «عصمت از خطا» فقط مصونیت از خطای قسم نخست است، نه مصونیت از خطای قسم دوم. پس بین عصمت از خطا و پذیرش ترک اولی̍̍ ناهمخوانی وجود ندارد. این مقاله درصدد است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به اثبات مدعای فوق و پاسخ به اشکالات بپردازد.