آنچه این جستار در پی بررسی آن است، معنای این سخن مکرر ابن سیناست که وجود عرضِ ماهیت و یا عرضی آن است. محققان همواره تلاش کرده اند این نکته را در قالب یکی از معانی عرضی در باب مقولات، ایساغوجی و یا برهان تفسیر کنند. همانطور که از اعتراضات ابن رشد بر می آید، با توجه به اینکه تعبیر معنای عرض باب مقولات برای وجود همواره برای محققان بسیار عجیب و غیر قابل قبول به نظر می رسیده است، معنای عرضی در دو باب دیگر تنها راه گریز بوده است. در اینجا پیشنهاد خواهیم کرد که گرچه وجود نزد ابن سینا در نسبت با ماهیت لاجرم عرضی باب ایساغوجی و نیز عرضی باب برهان خواهد بود چراکه نه وجود ذاتی هیچ ماهیتی است و نه هیچ ماهیتی ذاتی وجود. آنچه ابن سینا در نظر دارد معنای «بیرون، در و با» ماهیت بودن وجود است که از معنای عرض باب مقولات، آنگونه که در فلسفه اسلامی درک می شود، گرفته شده است.
رویکرد ابن سینا در قبال قوه خیال و ادراکات مخزون در آن قرین ناسازگاری است. در این مقاله با وضع تفکیک بین رویکردهای متفاوت وی, به تبیین این ناسازگاری اهتمام شده است. شیخ در گام اول بر اساس مبانی تفکر مشایی و تمسک به فرایند تجرید معرفتی در تحصیل ادراکات نفس, تمایز و تشخص ادراکات جزئی خیالی را مستلزم وجود ماده و قابلیت در آنها دانسته و به مادیت صرف ادراکات خیالی و مخزن آنها معتقد می شود. ابن سینا در رویکرد دوم, با تردید جدی, مادیت ادراکات خیالی را مورد مناقشه قرار می دهد. وی در این موضع اذعان می کند که صور خیالی نمی بایست جسمانی باشند؛ وگرنه با تغییر و تحول اعضاء و مخزن این صور, یعنی قوه خیال, دچار تغییر می شدند. اما در نهایت شیخ به جهت اذعان به تجرد تامه نفس و انحصار ادراک آن در کلیات عقلی, از ارائه تبیین در خصوص تجرد ادراکات جزئی خیالی باز می ماند. رویکرد نهایی ابن سینا در قبال خیال و ادراکات آن را می بایست در ذیل نظریه خاص وی در باب وحدت نفس و قوای مختلف آن و همچنین اذعان به ناکارآمدی فرایند تجرید در تحصیل ادراکات متعالی مخزون در خیال جستجو نمود. شیخ بر این اساس در مواضع مختلف خیال را واجد کارکردها و شاخصه هایی می داند که بداهتا مستلزم تجرد غیر تامه آن خواهد بود.
سعادت و کمال انسان در ادیان ابراهیمی تقرب به خدای متعال است. از موضوعات مهم در این مقوله، مبانی تقرب به خداوند است. پرسش مهم در اینجا این است: «در اسلام و مسیحیت، قرب به خدا مبتنی بر چه مبانی الهیاتی و انسان شناختی است؟» آنچه می توان تحت عنوان مبانی الهیاتی قرب به خدا در این دو آیین مطرح کرد به دو گروه از مبانی خاصّ و مبانی عام تقسیم می شوند. مبانی عام الهیاتی قرب به خدا در این دو دین عبارت اند از: خدای شخصی، خدای متعال و خدای در دسترس و خدای پیش قدم در ایجاد رابطه با انسان. مبانی الهیاتی خاصّ مسیحیت در تقرب به خداوند که ناشی از خداشناسی مسیحی مبتنی بر نوشته های پولس و یوحنا در عهد جدید است عبارت اند از: مکاشفه، فیض، کلمه یا مسیح. ما این بحث را به منظور تبیین جایگاه ویژه و مهم مبانی قرب به خدا با رویکرد کتاب مقدسی و با روش کلامی تفسیری مورد بررسی قرار داده ایم.