در طول قرون وسطی جریان های فکری مختلفی در میان یهودیان پدید آمد. جریان کلامی قرائیمی و حاخامی از جمله جریان های مطرح در آن دوره است که با تأثیرپذیری از معتزله بصره درصدد توجیه و تبیین آموزه های یهودی برآمد. به رغم زبان و منبع الهام مشترک حاخام ها و قرائیمی ها، اختلاف اساسی آنها به انکار سنت از سوی قرائیمی ها برمی گردد. قرائیمی ها تنها به مرجعیت کتاب مقدس قائل بودند و برای سنت یا تورات شفاهی، که به زعم حاخام ها به لحاظ اعتبار و قداست همچون تورات مکتوب است، هیچ گونه اعتباری قائل نبوده، و آن را برساخته ذهن حاخام ها می دانستند. هرچند نام قرائیمی ها بیشتر از نام رقیبشان با علم کلام تداعی می شود، اما آثار چندان زیادی از ایشان در دسترس نیست. نظر به اینکه تاکنون تحقیق مستقلی در این زمینه صورت نگرفته است، این پژوهش با ارائه گزارش اجمالی از برخی آراء و افکار چند شخصیت مطرح فرقه فوق و نیز در مواردی میزان وام داری آنها به معتزله، می تواند راه را برای بحث های جدید، هموار سازد.
امام غایب را تعبیر متناقض نما گفته اند؛ زیرا امام هدایت گری را بر عهده دارد و ناپیدایی و ناشناختگی امکان هدایت گری را از بین می برد. این شبهه، از غفلت از نقش امام در عصر غیبت برمی خیزد. امام در عصر غیبت، همه شئون و مسئولیت های امامت را بر عهده دارد و تفاوت او در شیوه ای است که به سبب حفظ ناشناختگی باید به کار گیرد. این نوشتار بر آن است که تخمینی از این شیوه ارائه کند. این تخمین می تواند بر پایه درک نقش و وظایف امام و شرایط خاص غیبت استوار شود. راه دوم، رجوع به روایات است؛ روایاتی که به تصریح یا اشاره از شیوه مدیریتی امام در عصر غیبت خبر می دهد.
مهم ترین یافته این پژوهش، درک شیوه ای است که ناشناختگی امام را از یک تهدید به فرصت بدل کرده است. همچنین فهم چگونگی حراست از حرکت دینی در برابر مشکلات و دشمنان بدون ایجاد اختلال در سامانه خودبسنده ای که امامان شیعه پایه گذار آن بوده اند.
کتاب ایوب، ازجمله کتب حکمت در عهد قدیم است. این کتاب، به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی جهان، به برخی از مهم ترین چالش های فکری یعنی مسئله رنج و معنای زندگی می پردازد. به گونه ای که آن را اساساً کتابی در باب تئودیسه یا عدل الهی دانسته اند. اما به نظر می رسد، واجد مؤلفه ها و عناصری برای رویکردی الهیاتی باشد. در بازخوانی این کتاب، به راحتی می توان نمونه هایی از مناقشات کلامی جریان های مختلف فکری در دنیای اسلام همچون اشاعره، معتزله و شیعه را هم یافت. بحث رنج و آلام بشری به طور مستقل جایگاه مهمی در کلام اسلامی ندارد، بلکه در عمدة گرایش ها، تحت الشعاع مبحث «تکلیف» قرار گرفته است. هدف از تحلیل محتوای این کتاب و استفاده از روش مطالعه نقد تاریخی و هرمنوتیک، صرفاً بازخوانی برای بازیابی برخی از مهم ترین آموزه های دیرپای ادیان وحیانی است. این امر با توجه به تغییرات انسان شناختی عصر حاضر و نیازهای حاصله از جابه جا شدن پارادایم های آن می تواند به بازسازی اضلاعی برای الهیات جدید یاری رساند.