علم مناسبت یا تناسب، از قضایا و چالش های مهم در علوم قرآنی، به شمار می رود، چنانکه این دانش در کتاب های تفسیری و علوم قرآنی مورد اهتمام و توجه ویژه ی عالمان است. این پژوهش می کوشد تناسب آیه ی اکمال را، به روش توصیفی و تحلیلی دیدگاه مفسران اهل سنت، در گذشته و حال بررسی و وجوه اشتراک و افتراق آنها را تحلیل و تطبیق می کند. اگرچه مفسران اهل سنت آرای متفاوتی را پیرامون ساختار این آیه ارائه داده اند، اما نظر به سیاق آیه اکمال (بخش سوم آیه سوم سوره مائده) و پیوندش با صدر (بخش اول) و ذیل (بخش سوم) آیه، آن را گزاره ای معترضه می دانند که در فاصله ی بین محرمات پیش از خود و رخصت پس از آن آمده است و توجیهات گوناگونی برای تبیین این اعتراض دارند. در نقد و بررسی این رأی علاوه بر بازخوانی مقوله اعتراض در علم بلاغت و با استناد به نظر مفسران درباره شأن نزول سوره مائده (در مدینه و پیش از حجه الوداع) و تفاوت زمانی و عدم پیوستگی نزولی آن با نزول آیه اکمال (در مکه و روز عرفه یا غدیر خم) قابل تأمل است. و پس از نزول آیه اکمال و بر اساس قاعده کلی توقیفی بودن چینش آیات شاهد پیوستگی قرائتی و استدلالت تفسیری دال بر پیوستگی آن آیه هستیم.
هدف از این نوشتار، اثبات وجود شواهد قرآنی بر آرای سهروردی، در باب «حب» و «عشق» است. بدین منظور پس از تبیین حقیقت حب از منظر سهروردی و با اشاره به آیات قرآنی مربوط به حب و عشق می کوشیم این دیدگاه را با آیات قرآن تطبیق دهیم و نیز تأویل و تفسیر آیات مذکور را بیان کنیم. سهروردی خود قائل به نوعی تأویل است که در آن فهم معنای حقیقی متن، بستگی به سطح فهم و ادراک خواننده دارد. در این نوشتار دیدگاه سهروردی بر اساس جایگاه وجودشناسی، معرفت شناسی و جهان شناسی حب بررسی شده است. از لحاظ وجودشناسی و طبق نظر سهروردی، حب حقیقتی مستقل است و منشأ ازلی دارد که مجانست در آن شرط نیست. در معرفت شناسی اشراقی، معرفت، پایه و اساس محبت دانسته شده و در جهان شناسی او، نظام جهان و نیز سعادت و شقاوت نفس بر اساس محبت تفسیر می شود. رسیدن به کمال انسانیت صرفاً به واسطه عشق امکان پذیر خواهد بود.
انگاره تکرار تاریخ ناظر به این مطلب است که هرآنچه در امت های گذشته به وقوع پیوسته، در این امت نیز تکرار می شود. نوشتار پیش رو در صدد آن است تا این موضوع را در دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی واکاوی نماید. بررسی ها نشان می دهد آیه 214 سوره بقره در اندیشه تفسیری علامه، برجسته ترین آیه ای است که بر تکرار تاریخ دلالت دارد. استنادهای علامه طباطبایی به آیه مذکور در مواضع متعدد تفسیری و کلامی، نشان می دهد که ایشان تعبیر ابتدایی آیه مورد بحث را به منزله مفهوم عامی دانسته است که با معنای دلالی روایات «حذو النَّعل بالنَّعل» مطابقت دارد. از این رو با الهام از آیه فوق و استناد به روایات مذکور به بیان مصادیقی از تکرار تاریخ؛ همچون تحریف معنوی قرآن، رجعت اهل بیت^، نزول عذاب بر امت اسلام، افتراق مسلمانان و سرگردانی امت پیامبراکرم| می پردازد.
منذ عصر النهضة تزاحمت الأفکار لتأسیس نظریة تشکل الفهم الجدید لمفهوم العلم والمعرفة
والتی أزاحت بذلک سطوة الکنیسة وآراءها التی أساءت لنفسها وللمعرفة بعد أن سادت حتی القرن 16.
إلا أَنَّ هذا التحرک أغفل الدور المعرفی لبناء العلم وصیاغة مفهومه والذی ینشا ویتکون ویتبلور نظریا حتی یتکامل لیکون مادة علمیة ضمن الابعاد التقنیة والتکنولوجیة فی العلوم الاساسیة
مماکشف دور العلوم الانسانیة والاجتماعیة فی بناء نظریة العلم والمعرفة.
ولعل أعمق المصادر هو الوحی الإلهی فعند سبرنا لمفاهیم القرآن الکریم تجلت أمامنا خارطة متکاملة فی الأساس النظری لنظریة العلم والمعرفة
أسس النظریة تقوم علی عدة معطیات؛ بناء المفاهیم عبر بناء العقل وبناء الأسس المعرفیة له.
ولادراک المفاهیم القرآنیة نتحرک عبر إدراک الدلالة الاستعمالیة والتأویلیة والإفرادیة لتفعیل الدور العملی والتطبیقی لمفهوم العلم لتتجسد نظریة العلم والمعرفة التطبیقیة وفق أسس المفاهیم القرآنیة فکانت هذه الاطروحة.