فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
125 - 133
حوزههای تخصصی:
از آنجا که نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه ی نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری، مورد پژوهش قرار گرفته و به فعل در آید. پژوهش حاضر به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی فرایند ادراک زیبایی می پردازد که از درک معانی جزئیه در قوه ممیزه شکل می گیرد. بدین ترتیب، سه قوه ادراکی که ابن هیثم از آنها به عنوان مراحل ادراک معانی جزئیه یاد می کند، مورد کنکاش علمی قرار گرفت. هدف این پژوهش، تبیین الگوهای ساختاری نهفته در نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم و بررسی آثار هنری توسط الگوهای تبیین شده، می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است، ادراک بالمعرفه با توجه به اطلاعات پیشینی، امکان دسته بندی اطلاعات به "گونه" و "فرد" را دارد؛ بنابراین از همنشینی برخی معانی جزئیه که ساختاری کیفی_بصری ایجاد می کنند، کلیت مشابهِ یک گروه از معانی جزئیه را شکل بخشیده، و در یک گونه شناخته می شوند؛ در نتیجه می توان از آن گونه به مثابه الگویی برای تحلیل ساختار بصری آثار هنری استفاده کرد. در پایان، با استفاده از الگوهای تبیین شده، یک اثر از ونگوگ مورد تحلیل و خوانش قرار گرفته است.
گونه شناسی سفال نگاره های چندرنگ کرمان در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
47 - 57
حوزههای تخصصی:
در عصر صفوی که فصل درخشان سفالگری درکرمان است، بسیاری گونه ها به ویژه آبی و سفید و گونه تحول یافته ای از آن که سفال چند رنگ معرفی شده، در مقیاس وسیع در این شهر تولید شدند. سفال چند رنگ کرمان با نقوشی متنوع و در تلفیق با عناصری از نقاشی چین و دیگر فرهنگ ها آراسته شده است. هدف این مقاله معرفی و شناخت سفال گونه چند رنگ کرمان و کشف ویژگی های ممتاز و قابل تشخیص آن است. این مقاله که با گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و از طریق اسناد مکتوب و تاریخی حاصل شده، به دنبال پاسخ به این پرسش اصلی است که: این سفال نگاره ها دارای چه ویژگی های بصری و وجوه قابل تشخیصی در نسبت با آبی و سفیدها هستند؟ نتایج نشان می دهد سفال نگاره های چند رنگ کرمان با رویکردی ابتکاری در سه مرحله از گونه آبی و سفید تحول یافته و به لحاظ قلم پردازی تلفیقی از نقاشی چین و ایرانی است؛ و جلوه هایی از محیط و برخی نقوش کهن را بازآفرینی می کند. رنگ قرمز و سبز و سیاه در تلفیق با آبی و سفید و نیز نقشمایه قرنفل و زنجیره برگ تاک مولفه غالب این نقاشی ها است.
خوانش نشانه شناسانه ی رولان بارت از متن به عکس: خوانشی ساختارگر تا پساساختارگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار رولان بارت در نشانه شناسی، مطالعه نمادها و نشانه ها، باعث نوعی فراشد از ساختارگرایی به پساساختارگرایی شد. پایدارترین مفهوم نزد بارت که پیوسته مضامین گسترده تر به خود می گرفت، مفهوم متن است. این ویژگی باعث شد متن فراتر از نشانه های نوشتاری و الفبایی به شمار آید. عکس هم چون نظام نشانه ای متفاوت نسبت به نوشتار ولی همیشه محصور در زبان و معنادهی است، و بارت درصدد خوانش تصویر و به ویژه عکس از طریق نشانه شناسی شد. وی باور داشت عکس بیش از آنکه واقعیت را منعکس یا بازنمایی کند، بر آن دلالت دارد. نشانه ها و چیزهایی که برای بیننده در مقام خواننده ی عکس مهم تلقی می شود، مبنای تفسیر و واکاوی قرار داد. در پژوهش حاضر سوالات زیر پاسخ داده می شود. اول این که، ویژگی های نشانه شناسانه بارت در متن و عکس چیست؟ دوم، چه گذاری در این خوانش نشانه شناسی بارت از ساختارگرایی به پساساختارگرایی رخ می دهد؟ در نهایت، چگونه مفاهیم نشانه شناسی بارت در عکس مطرح می شود؟ روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. ابزارهای رویکرد نشانه شناسی در تحلیل متون، به صورت اختصار و نقش و اهمیت آنها در تحلیل و خوانش عکس، تشریح و تبیین می شود. نتیجه بنیادین این پژوهش در فراشد پساساختارگرایی بارت، عکس هم چون متن، خواننده و بیننده یا مخاطب را همانند هنرمندی خلاق می داند که بر گستره معنایی اثر می افزاید.
تأثیر نقاشی دیجیتال بر آثار نسل جدید هنرمندان انقلاب اسلامی با توجه به آرای والتر بنیامین؛ مطالعه موردی: حسن روح الامین، دانیال فرخ، میکائیل براتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با رشد پرشتاب فن آوری و تأثیر آن بر دستآوردهای فنی نوپدید، عرصه تولید آثار هنری هم دستخوش تحولات بسیاری شده است. از جمله این تغییرات می توان به توسعه کمک ابزارها و امکانات رایانه ای در زمینه طراحی و تصویرپردازی های هنری اشاره کرد. نقاشی دیجیتالی نمونه یکی از همین دستآوردهای جدید است که تحولاتی را در هنر امروز رقم زده است. مقاله حاضر قصد دارد به بررسی این تأثیرات بر شاخه ای از هنر معاصر ایران به نام نقاشی انقلاب با تمرکز بر آثار نسل جدید هنرمندان آن بپردازد. این مقاله می کوشد تا به این پرسش پاسخ گوید که نسل جدید نقاشان انقلاب اسلامی چگونه از تکنیک های نقاشی دیجیتال در آثار خود بهره گرفته اند؟ و بهره گیری از تکنیک های نقاشی دیجیتال چه تأثیری بر آثارشان داشته است؟ چارچوب نظری این مقاله آرای والتر بنیامین از متفکران مکتب فرانکفورت در مقاله «هنر در عصر تکثیر مکانیکی» و نگاه انتقادی او به هنر سنتی و چالش های پیش روی آن در دوره گسترش دست آوردهای صنعتی و تکنولوژیک است. نوع پژوهش بنیادی نظری است و روش مورد استفاده توصیفی تحلیلی و شیوه ﮔﺮﺩﺁﻭﺭﺩی ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺍی، اسنادی و مشاهده است. ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری، مشاهده آثار و نیز ابزار پویشگری نوین بوده و روش تحلیل آثار به صورت کیفی است. این مقاله با بررسی ویژگی های نقاشی دیجیتال، از منظر انتقادی بنیامین، به چالش های استفاده از تکنیک های نقاشی دیجیتال در آثار نسل جدید نقاشان انقلاب اسلامی می پردازد و نتیجه می گیرد که هنرمندان نسل جدید نقاشی انقلاب به رغم این چالش ها توانسته اند از وضعیت جدید پیش رو و شرایطی که نقاشی دیجیتال برای ایشان فراهم آورده، در جهت نیل به سوی اهداف هنری و آرمانی خویش بهره بجویند. از این رو با وجود دیدگاه های انتقادی مطرح، تأثیر نقاشی دیجیتال را بر این آثار، باید همسو با اهداف و سیاست های پدیدآورندگان آن ها و به طور کلی مثبت ارزیابی کرد.
تحلیل مفهومی «ساز موسیقایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود اهمیتی که مسئله تعریف ساز موسیقایی در حوزه موسیقی شناسی برای دیگر مسائل نظری و عملی موسیقی دارد، تعاریف موجود و معیار، مثل هورن باستل (1933)، بیِلاویسکی (1979) و لیسلاف-متسن (1985)، دست کم از حیث منطقی بعضی از الزامات تعریف، مثل تعیین طبقه وجودشناختی موضوع (یا معرَف) و مانع بودن، را برآورده نمی کنند. مقاله حاضر، به این مسئله که ساز موسیقایی چیست می پردازد، با هدف ارائه تعریفی از این مفهوم که همه الزامات منطقی تعریف را برآورده کند. بدین منظور در این مقاله روش کیفیِ تحلیل منطقی یا مفهومی اتخاذ شده است، که از روش های اصلی علوم قیاسی و مهم ترین روش در تعریف مفاهیم علمی است. این مقاله از طریق سلسله ای از تحلیل ها اقدام به تعیین هر یک از معرِف های منطقی ساز می کند. در تحلیل اول مشخص می کند که ساز از حیث وجودشناسی به طبقه مصنوع فنی و به عبارت دقیق تر سیستم فنی تعلق دارد. در تحلیل دوم و سوم، هر یک از فصل ممیزهای ساز مشخص می گردد که عبارت اند از دو دسته ویژگی کارکردی و ناظر به طرح (یا ساختاری) ساز. این دو تحلیل به طور دقیقی، به ترتیب، بر اساس نظریه ICE و نظریه مدل سازی کارکردی صورت می گیرد و در آخر به یک فرمول بندی منطقی از تعریف ساز منتج می شود.
گونه شناسی سفال های نقش افزوده قلعه کوه قاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
89 - 100
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی سفال نقش افزوده قلعه کوه قاین، یکی از قلاع معروف اسماعیلیان همزمان با قرون میانی اسلامی در منطقه خراسان جنوبی (قهستان) پرداخته می شود، این قلعه در 5/2 کیلومتری جنوب شرق قاین و در مسیر جاده خراسان به سیستان قرار گرفته است. در بررسی نقوش سفالینه های قلعه کوه قاین، این سوالات مطرح است: 1- مهم ترین دلیل منتسب کردن سفال با نقش افزوده قلعه کوه قاین به قرون میانی اسلامی (خصوصاً دوره های سلجوقی و خوارزمشاهی) چیست؟ 2- ویژگی های منحصر به فرد نقوش افزوده سفال استامپی قلعه کوه قاین چیست و می توان طبقه بندی خاصی برای این نقوش در نظر گرفت؟ این مقاله سعی دارد با هدف شناسایی و طبقه بندی نقش افزوده های استامپی سفال های قلعه کوه قاین، به روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی و براساس مشاهدات عینی و بررسی نمونه های به دست آمده طی آواربرداری قلعه کوه قاین طی سال های 1385 تا 1388 (حدود 3000 قطعه) به این پرسش، پاسخ منطقی دهد. نتایج به دست آمده، تنوع بسیار گسترده در نقش مایه ها، ابعاد و نحوه قرارگیری نقش افزوده ها را در سفالینه های قلعه کوه قاین نشان می دهد که از جمله می توان به طرح های انسانی از نوع ترکیبی، جانوری، گیاهی و سایر پدیده ها شامل خورشید، ستاره، چلیپا و نقوش هندسی اشاره کرد.
تحلیل معنای قالیچه محرابی «سلیمان نبی» با روش آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
99 - 108
حوزههای تخصصی:
با خوانش متون هنری به شکل نظام مند، می توان اندیشه ی دوره ای که اثر هنری در آن خلق شده است را بهتر شناخت. از جمله این متون، قالی و قالیچه های محرابی است که در دوره صفویه جایگاه ویژه ای دارد. اکثر قالیچه های محرابی در دوره صفویه با آیه آمن الرسول یا آیه الکرسی آغاز می گردد؛ ولیکن در این بین تعدادی قالیچه موجود است که با نام سلیمان قسمتی از آیه 30سوره نمل آغاز می گردند. حال پرسشی که مطرح می شود این است، چرا در دوره ای خاص این متن جانشین دیگر متون می شود؟ برای رسیدن به پاسخی مطلوب، نیاز است معنای متن دریافت گردد. این گذار از صورت ظاهریِ قالیچه و درک معنای نهفته در آن، فرایندی است که به روش آیکونولوژی قابل تحصیل است. پس از مطالعه قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات با توجه به اسناد موجود در کتابخانه و سایتهای اینترنتی و با روش آیکونولوژی، شبکه ای از معانی ایجاد می گردد، که در ارتباط با کل اثر می تواند بیانگر تفکرات آیینی- اسطوره ای با مفهومی اسلامی باشد. بنابراین به نظر می رسد حضور نام سلیمان در آستانه در کنار قسمتی از سوره انعام و فرم محراب علاوه بر مفهوم عروج، دلالت به مفهوم شهریاری در مفهوم ایرانی-اسلامی آن و مشروعیت بخشی به حکومت پادشاهان صفوی را دارد.
مطالعه قابلیت های تدریس حسن نیرزاده نوری به کمک نمایش ایرانی بر پایه آرای هانری ژیرو
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
57-63
حوزههای تخصصی:
بی شک امر تعلیم و تربیت یکی از بزرگترین دغدغه های بشر در طول تاریخ بوده است و تعدد نظریه های تربیتی خود نشان از اهمیت این موضوع نزد همه فرهنگ های بشری دارد. به روز شدن و ایستا نبودن نظریه های تربیتی نیز خود مؤید تکاپو و قابلیت های ضمنی و عینی امر تعلیم و تربیت است که در عصر حاضر به همراهی با نظریه های انتقادی انجامیده است. هانری ژیرو یکی از مهمترین نظریه پردازان انتقادی معاصر و واضع نظریه تعلیم و تربیت مرزی است. این نظریه که یکی از اثربخش ترین نظریات تربیتی پست مدرنیستی است با اهداف رهایی ب خش سعی در تربیت نسل های جدید برای زندگی دموکراتیک در یک جامعه مساوات خواه دارد. حسن نیرزاده نوری، معلمی ایرانی است که از دهه سی تا دهه شصت خورشیدی به آموزش و تعلیم الفبا با کمک گرفتن از هنر نمایش پرداخته است. روش به کارگیری ارکان نمایش ایرانی توسط او فراتر از تعلیم صرف الفبا، به پرورش فکری و معنوی دانش آموزان می انجامد. پژوهش پیش رو به روش تحلیلی - توصیفی صورت گرفته و قصد دارد تا با مطالعه مؤلفه های تدریس نیرزاده و انطباق آنها با نظریه تعلیم و تربیت مرزی ژیرو، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که شیوه نیرزاده چگونه می تواند همسو با مؤلفه های تربیتی هانری ژیرو شمرده شود؟ و پرسش فرعی اینکه شیوه تدریس نیرزاده با چه بخش یا بخش هایی از نظریه ژیرو تفاوت دارد؟ این پژوهش خود را بر این فرضیه استوار می سازد که آموزش ابتدایی در ایران با بهره مندی از هنر نمایش می تواند خود را به نظریات تعلیم و تربیت پست مدرن ژیرو (نظریه تعلیم و تربیت مرزی) نزدیک کند و در عین حال ارزش های بومی خود را حفظ کرده، به نسل نوآموز انتقال دهد.
تجربه زیبایی شناختی در هنر تعاملی (بر اساس نظریه جان دیویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر تعاملی به عنوان یکی از رسانه های هنر جدید به تجربه ای نزد مخاطب منجر می شود که با آن چه در طول تاریخ هنر تجربه شده، متفاوت است. از آنجایی که ایجاد چارچوبی نظری و فلسفی برای خوانش همه جانبه ی این هنر ضروری به نظر می رسد؛ هدف از مقاله حاضر آن است که با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به مطالعه نظریه تجربه زیبایی شاختی جان دیویی و تطبیق آن با هنر تعاملی بپردازد و از این طریق به درک و تبیین مفهوم تجربه در این هنر نزدیک شود و به این سوال پاسخ گوید که چه پارامترهایی تجربه مخاطبِ هنر تعاملی را تجربه ای زیبایی شناختی و مفهومی می سازد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که دریافت هنر تعاملی می تواند یکی از نمونه های تجربه زیبایی شناختی به شمار آید. عواملی همچون تعامل، عمل و عکس العمل و هم چنین نزدیک شدن جایگاه مؤلف و مخاطب، هنر فاخر و نازل، سوژه و ابژه، ابزار و نتیجه مرز مشترک میان هنر تعاملی و نظریه دیویی را سامان می بخشد. از طرف دیگر اهمیت جایگاه علم و تکنولوژی در این نظریه، زمینه را هر چه بیشتر برای مطالعه هنر تعاملی مهیا می سازد. در انتها نیز نمونه ای از چیدمان تعاملی با عنوان "تکامل ساختگی" بر اساس چارچوب نظری پژوهش تحلیل می شود.
تقابل ادراک مخاطبان اثر هنری از کشف و دگرگونی در نسبت با اصل تداعی و ساختار نشانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
79 - 89
حوزههای تخصصی:
ادراکِ نسبت میان نشانه و مفهوم عامل بسیار مهمی است که در فرآیند گذر از شناخت به بازشناخت مخاطبان، تقابل قابل توجهی را عیان ساخته و گویی دو نقش متفاوت از آن قابل استنباط است؛ آن چنان که در خلق یک اثر هنری، طراح به عنوان مخاطب اولیه موضوع مورد نظر، پس از گذار از شناخت ابعاد آن می کوشد که بیننده را به عنوان مخاطب ثانویه، در مرحله مشاهده به سوی تجربه بازشناختی هدایت سازد. بازشناخت، فرصتی است که نشانه در یک موقعیت بازنمایی شده و در مفاهیم جدید برای بیننده اثر تداعی می گردد. تداعی، فرآیندی تجسمی است که در آن شخص، به درک متفاوت مفاهیمی دست می یابد که یکدیگر را به فراخوان مشترک می طلبند. پژوهش حاضر با هدف معرفی انواع بازشناخت در نسبت با اصل تداعی که در راستای دگرگونی های دو سطح نشانه و مفهوم ایجاد می گردد، پرسش از چگونگی تقابل ادراک مخاطبان اثر گرافیکی از کشف و دگرگونی در نسبت با اصل تداعی و ساختار نشانه دارد؟ لذا به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع مکتوب و اسناد تصویری به شیوه کیفی، نشان می دهد که طراح، در راستای شناخت موضوع به دگرگون سازی ساختار نشانه ها پرداخته و قوانین تداعی نیز بیننده را به کشف و بازشناخت پیام هدایت می سازد.
بررسی بازنمایی مفهوم امر آلوده ی ژولیا کریستوا در خودنگاره های عکاسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
59 - 65
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مراحل فرآیند سوبژکتیویته از دیدگاه ژولیا کریستوا، فیلسوف فرانسوی، مرحله ی آلوده انگاری است. کریستوا اولین بار نظریه ی آلوده انگاری را در سال1980 در مقاله ی «قدرت های وحشت» مطرح کرده است. آن طور که او در این مقاله نوشته است، آلوده انگاری مرحله ای در آغاز فرآیند سوبژکتیویته است که در آن شخص، هر آنچه برای خود، دیگری محسوب می شود را طرد می کند. این دیگری «امر آلوده» نامیده می شود. امر آلوده هرگز به طور کامل رفع نمی شود و همواره تهدیدی برای مرز های سوبژه باقی می ماند. به دلیل ماهیت هنجارشکنانه اش امر آلوده بار ها توسط هنرمندان برای رساندن پیام های اعتراضی و چالش برانگیز مورد استفاده قرار گرفته است. در دوره ی معاصر نیز که جامعه ی جهانی با مشکلات گوناگونی درگیر است، این روند ادامه یافته است. بسیاری از عکاسان، امر آلوده را به خودنگاره هایشان وارد کرده اند. هدف پژوهش پیش رو بررسی چگونگی بازنمایی مفهوم امر آلوده در خودنگاره های عکاسان معاصر است . این پژوهش در انتها به این نتیجه ی کلی می رسد که این هنرمندان، خودنگاره هایشان را به عنوان عرصه ای برای آلوده انگاری انتخاب کرده اند تا علاوه بر بیان دغدغه های شخصی از این راه، هنجار های حاکم بر جامعه را نیز به چالش بکشند. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است و از روش کتابخانه ای برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است.
نسبت عالم مثال با نگارگری ایرانی در خوانشی نو از نگاره بارگاه «کیومرث»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگری ایرانی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده و بسیاری از آنان بر این اعتقادند که نگارگری ایرانی تجلی عالم مثال در جهان مادی است و هنرمند از طریق شهود عالم مثال و حفظ آن در قوه خیال آن را به تصویر می کشد. اما اخیراً این نظریه مورد انتقاد برخی پژوهشگران بوده و اشکالات آن مورد بررسی قرار گرفته است. نگاره بارگاه کیومرث اثر سلطان محمد نگارگر در شاهنامه تهماسبی به عنوان یکی از برجسته ترین آثار نگارگری ایرانی توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است که در مقاله حاضر به مطالعه جایگاه عالم مثال در تحلیل این نگاره با رویکردی انتقادی به دیدگاه سنت گرایان در باب نگارگری ایرانی پرداخته شده و به این پرسش پاسخ می دهد که عالم مثال در بازخوانی این نگاره چه جایگاهی دارد و آیا می توان آن را برآمده از عالم مثال دانست یا خیر. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات در آن با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. طبق نتیجه پژوهش فضای این نگاره را می توان در مرز میان خیال پردازی و واقع گرایی دانست. هرچند تمایل به واقع گرایی و بازنمایی طبیعت در آن بیشتر دیده می شود. واقع گرایی در برخی عناصر تصویری از بین می رود و مجالی برای ورود به عالم خیال فراهم می کند. هرچند عناصر بسیاری در این نگاره ذهن مخاطب را به عالم خیال فرا می خواند، اما این که یک اثر خیال مخاطب را به کار بگیرد با این که اثر برآمده از عالم مثال باشد تفاوت بسیار دارد و صرف اینکه یک نگاره خیال انگیز باشد نمی توان آن را برآمده از عالم مثال دانست.
بازتاب سرمشق «شهسوار ایمان» کی یرکه گور در شخصیت «براند» اثر هنریک ایبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر این فرض است که مصادیقی از شخصیت هایی که فلاسفه برای تبیین اندیشه های خود تشریح می کنند را می توان در دنیای درام یافت. سورن کی یرکه گور، پدر فلسفه های اگزیستانس و متفکر دینی، ابراهیم (ع) را به عنوان شهسوار ایمان و انسان نمونه سپهر دینی معرفی می کند. ابراهیم (ع)، مصداق بیرونی شخصیت سرمشقیِ کی یرکه گور است که تمامی مراتب و درجات ایمان را به جان آزموده و به واسطه آن به رستگاری حقیقی رسیده است. هنریک ایبسن با خلق براند، شخصیتی نمادین را در جهان درام به تصویر می کشد که دارای همان ویژگی های شهسوار ایمان کی یرکه گور است. براند کشیشی است که به واسطه ایمان به خداوند و تسلیم در برابر او، به رغم از دست دادن تمام ثروت دنیوی، تعلقات معنوی خود در این جهان فانی را نیز به ملسخ می برد و در راه خداوند قربانی می کند تا به رستگاری حقیقی و قرب الهی نائل آید. بنابراین پرسش اصلی مقاله این است که چگونه می توان در دنیای درام مصداقی برای شهسوار ایمان کی یرکه گور یافت؟ در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با گردآوری اسناد کتابخانه ای، اشتراکات شخصیت براند و شهسوار ایمان کی یرکه گور بررسی می شود و در نهایت مقاله به این نتیجه می رسد که قهرمان آرمانی ایبسن همچون شهسوار ایمان کی یرکه گور است.
رهیافتی انتقادی به نظریه های زیبایی شناسی و کارکردی ژانر در سینما
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
25 - 38
حوزههای تخصصی:
مطالعات ژانری در سینما الگو های گوناگون اندیشه ورزی درباره فیلم ها را امکان پذیر کرده است. درعین حال، همان گونه که فیلم ها بسته به مقتضیات زمان دستخوش تحولات اند، مدل های نظری نیز در معرض ارزیابی های انتقادی و اصلاح قرار می گیرند. پژوهش حاضر با تکیه بر روش تحلیل منطقی و استدلال قیاسی به بررسی انتقادی چند نظریه و مفهوم ژانری در قالب سه حوزه چیستی، تکوینی و کاربردی ژانر می پردازد. بنابراین، هدف این مقاله شرح و درعین حال بازبینی برخی پارادایم های اندیشه ورزی نظریه ژانر است. یافته ها نشان می دهد که برخی تعاریف ژانر، نظریه های اجماع فرهنگی، تکامل ژانری، شمایل نگاری، نظریه های آیینی و ایدئولوژیک ازجمله نظریه ژانرهای نظم اجتماعی/ ائتلاف همواره تعمیم پذیر و متناسب با صورت بندی های متنوع ژانری نیستند. درنتیجه، باید با اتخاذ دیدگاه نظری تکثرگرا، همزمان محدودیت ها و ظرفیت های ژانرها را مد نظر قرار داد. درعین حال، به نظر می رسد با تمرکز بر رویکرد معنایی/نحوی، می توان به فراخور از ظرفیت های نظریه های گوناگون ژانری بهره گرفت. به این ترتیب، نوعی وضعیت پیوندی نظری ایجاد می شود که به ماهیت تلفیقی خود ژانرها شباهت دارد.
تحلیل ساختاری و زیبایی شناختی چهارشومینه سرامیکی منقوش از دوره قاجار اثر استاد علی محمد اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
77 - 86
حوزههای تخصصی:
استفاده از بخاری دیواری در فضای داخلی معماری ایران، دارای دو رویکرد کاربردی و تزئینی بوده است. از اواخر قاجار شومینه هایی با پوشش سرامیک رواج پیدا کرده که با موضوعات بزمی و رزمی نقاشی شده و بیشتر آنها فاقد امضا می باشند. در این مقاله چهار نمونه ساخته علیمحمد اصفهانی کاشی ساز دوره قاجار معرفی و از لحاظ نقوش، رنگ و تکنیک بررسی شده اند. آثار وی دارای ویژگیهای منحصر به فردیست که آن را از سایر نمونه های هم عصرش متمایز می کند. بر این اساس هدف تحقیق شناسایی و معرفی شومینه های سرامیکی ساخته این هنرمند است و پرسش این است که این نقاشی ها چه ویژگیهای متفاوتی از لحاظ فنی و هنری دارند؟ و آیا شومینه موزه مقدم نیز،ساخته علیمحمد است؟ اطلاعات بصورت کتابخانه ای و میدانی گرد آمده و بصورت توصیفی و تحلیلی، در بین چهار نمونه باقی مانده از آثار با امضا یا بدون امضای این هنرمند، با رویکردی تاریخی مورد بررسی قرار گرفته اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد تاکنون اولین شومینه سرامیکی تاریخدار، ساخته علیمحمد بوده و آثار او در هر دو سبک صفوی و قاجار، کار شده اند. با قرائن سبک شناسی، شومینه موزه مقدم نیز اثر همین هنرمند میباشد.
مطالعه جلوه های پویانمایانه در شخصیت های نگاره های سلطان محمد نقاش
حوزههای تخصصی:
در نقاشی سنتی ایرانی، به ویژه مکاتب نزج یافته در خلال قرن های چهارم تا یازدهم هجری قمری، با شیوه ای از نگرش آشنا می شویم که در پی تجّرد از عالم محسوسات و عینیّت بخشیدن به حقایقی که در پس آن نهفته است، بنیان های دریافت بصری ما را دگرگون ساخته و قوانین شناخته شده و این جهانیِ دیدن و درک کردن را به چالش می کشد. در فضایی سراسر خیال انگیز مانند عالم نگارگری ایرانی، نظامی مخصوص حاکم است و تمامی کیفیات و کمّیات تحت تأثیر آن قرار دارند. از جمله این موارد، عنصر «حرکت» است. نگارگر ایرانی که زیر سایه حکمت و ادبیات غنی و خیال انگیز ایرانی نقاشی می کند، برای «حرکت» نقشی ارزشمند قائل است و هرچند ابزاری برای تجسم عینی حرکت در اختیار ندارد، سعی می کند بر روی همان سطح دوبعدی کاغذ، که ابزار کار اوست، به بهترین شکل ممکن به تصویر نمودن حرکات موردنظر خویش بپردازد. اغراق ها و چکیده نگاری هایی که در فرم پیکره های انسانی اعمال می شوند، همگی واجد فانتزی و حرکتی خاص هستند. یکی از نگارگران شاخص ایرانی که به تجسم فضاهایی سرشار از فانتزی و خیال ناب در نگاره هایش پرداخته است، سلطان محمد نقاش، از نگارگران مکتب تبریز دوم است. در این پژوهش سعی شده است که این نگاره ها از منظر فانتزی حرکتی بررسی شود. پرسش مدنظر نگارنده این است که جلوه های پویانمایانه موجود در شخصیت های انسانی آثار سلطان محمد به چه صورت و اسلوبی نمود یافته اند. هدف از این پژوهش نیل به ساختاری معنادار و شیوه ای هدفمند در ترسیم پیکره های انسانی و نیز دستیابی به روشی منسجم و تعمیم پذیر در بدنه هنرهای تصویری معاصر ایران است. روش پژوهش بر پایه مطالعه توصیفی تحلیلی پیکره نگاری سلطان محمد بوده و رویکرد دوسویه ساختارگرا معناشناختی در پیش گرفته است. این پژوهش بر اساس مطالعه در ساختار استخوان بندی پیکره های شخصیت های انسانی و شبه انسانی به درک و دریافت شیوه اغراق و دگرگون سازی خاص سلطان محمد در ترسیم پیکره ها بر اساس معنای موردنظر نگاره و نتیجتاً پیش بینی نحوه حرکت برای پیکره های یادشده انجامیده است.
بررسی زندگی اجتماعی عشایر پیشین ساکن در دره هومیان با تکیه بر مطالعه نقوش صخره ای سنگ مهرداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نخستین دره در منطقه کوه های هومیان در شمال غربی کوهدشت لرستان، تخته سنگی معروف به سنگ مهرداد وجود دارد. قسمت زیر شکاف سنگ بیشتر از40 نقش رنگی به رنگ های قرمز روشن، قرمز- قهوه ای، سیاه و زرد دارا می باشد، که هر یک به سبکی متفاوت ترسیم شد ه است. این پژوهش با بررسی میدانی و کتابخانه ای با هدف بررسی این نقوش با شباهت هایی میان زندگی اجتماعی کوچ نشینان این منطقه در دوره بعد از عصرآهن انجام شده و بر پایه این فرضیه است که احتمالاً نقوش خاص بر روی سنگ مهرداد که بیانگرحرکت تعدادی انسان و حیوان در کنار هم می باشد، و کوچ انسان ها در کنار هم را به نمایش گذاشته است. نتایج نشان می دهند که این نقوش، احتمالاً در ارتباط با نحوه زندگی کوچ نشینی و حیوانات مرتبط با انسان ها، اسب، شتر، سگ و بز بر روی این سنگ نقش شده و با توجه به تاریخ اهلی سازی تمامی این حیوانات در کنار هم نمی تواند قدیمی تر از عصرآهن باشد. در این مقاله سعی شده است مستندنگاری و توصیف کاملی از نقوش و یافتن چرایی وجود آنها پرداخته شود تا بدین وسیله بتوان به مفهوم نگاری نقوش هومیان و شناسایی از چشم انداز گذشته پرداخت.
مضمون و ساختار عددی در ترکیب بندی عناصر و اجزای بدن پرسوناژها در نقاشی ایرانی؛ با تأکید بر نگاره ی افشاگری در مسجد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره ی «افشاگری در مسجد»، به بررسی چگونگی سازمان یافتگی اجزای بدن پرسوناژها و ارتباط نمادین اعداد حاکم بر ساختار بامحتوای نگاره ی فوق می پردازد. بررسی روابط حاکم بر عناصر و اصول ترکیب بندی و نیز بررسی چگونگی عملکرد نمادین اعداد در ارتباط با مضمون در اثر فوق است. هدف این پژوهش ضمن شناخت چگونگی تمهیدات نگارگر ایرانی در ایجاد ساختار اجزای بدن پرسوناژها این نگاره است. تحقیق پیش رو پس از معرفی نگاره ی «افشاگری در مسجد»، ساختار موجود در نگاره را تجزیه و تحلیل و پس از آن مفاهیم عددی به دست آمده را مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش نشان می دهد ساختار پنهان اجزای بدن پرسوناژها به صورت خطوط موازی سازماندهی شده اند. پژوهش حاضر علاوه بر تأکید بر وجود نظم و ساختار مستحکم و هدفمند در ساختار نگاره، نتیجه می گیرد که اعداد 2، 5، 10، 12 و 16 در ترکیب بندی این تصویر در ارتباط با مضمون نگاره هستند. به این ترتیب این پژوهش نشان می دهد که ساختار نگاره بر مبنای مفاهیم نمادین اعداد شکل گرفته است و پیوند نگارگری با رموز عددی در بطن ساختار هندسی را نتیجه می گیرد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، تجزیه وتحلیل با نرم افزار و جمع آوری اطلاعات براساس مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است.
احیای خط کوفی در عصر قاجار: بررسی رساله و کتاب های کوفی زین العابدین شریف صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خط کوفی از نخستین خطوط دوران اسلامی به شمار می رود که در سده های نخستین پرکاربردترین خط در کتابت متون دینی، مسکوکات، ظروف سفالی و سنگ نوشته ها و تزیینات بنا بوده است. این خط در نیمه قرن دوم هجری به تکامل رسید و سبک های منشعب از آن از سده چهارم تا اوایل سده هفتم در برخی کاربردها همچون کتیبه نگاری و برخی قرآن ها تداوم یافت. پس از آن با رونق بیشتر خطوط ششگانه کاربردش بسیار محدود شد و جز از سر تفنن کتابت نمی شد. دوره قاجار دوران رواج گسترده خطوط نستعلیق، نسخ، و شکسته نستعلیق در نُسخ ایرانی است. با این حال نسخه های خطی و کتاب های چاپ سنگی معدودی در دست است که به دست شخصی به نام زین العابدین شریف صفوی (1282-1333؟ ه.ق)، کاتب، مصحح و نویسنده ایرانی، به خط کوفی کتابت شده است. زین العابدین علاوه بر کتابت این آثار در رساله ای با عنوان رساله احیاءالخط به تعلیم خط کوفی پرداخته و در آن شیوه کار خود را توضیح داده است. گرایش به احیای خط کوفی را شاید بتوان در جهت باستان گرایی و بازگشت به گذشته در این دوره ارزیابی کرد. این پژوهش که از منظر هدف کاربردی و از منظر تحلیل داده ها کیفی است، در پی یافتن پاسخ به این سوال است که زین العابدین صفوی چگونه خط کوفی را در کتابت سه اثر چاپی خود، یعنی دعای صباح 1317 ه.ق، قرآن 1312-1322 ه.ق و نسخه دیگری از دعای صباح 1322 ه.ق، به کار برده و به منظور فائق آمدن بر محدویت های این خط به چه ابداعاتی روی آورده است؟ یافته های این پژوهش در بخش مفردات خط دال بر بهره گیری کاتب از شیوه کتابت کوفی اولیه (در هر سه کتاب) و کوفی شرقی، در صفحاتی از قرآن 1312-1322 ه.ق است. او در ترکیب سطور در دعای صباح 1317 ه.ق مقید به قواعد کوفی اولیه بوده اما در ترکیبِ خطِ دو نسخه دیگر به منظور غلبه بر محدودیت های خط کوفی، از شیوه های ابداعی، چون مورب نویسی، عمود نویسی و روی هم نویسی در پایان سطور استفاده کرده که اگرچه در دیگر خطوط رایج بوده در کتابت خط کوفی بی سابقه است. او همچنین به منظور هنرنمایی گاه ترکیباتی بدیع از طریق رویِ هم نویسی کلمات در میانه متن قرآن به کار برده که شایان توجه است.
بازنمایی دلدادگان شرقی در تصویرسازی های رباعیات خیام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنت تصویرگری رباعیات خیام در زبان فارسی برخلاف شاهنامه و خمسه نظامی برخاسته از سنت نگارگری ایرانی نیست، بلکه بیشتر باید آنرا پدیده ای خارجی دانست. پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات آن به روش کتابخانه ای و به شیوه اسنادی- تاریخی صورت گرفته است و به بررسی بیش از 20 نسخه انگلیسی مصور رباعیات خیام و چند نسخه فارسی می پردازد. پرسش اصلی این مقاله اینست که چه رابطه ای میان نقش معروف لیلی مجنون و رباعیات خیام وجود دارد؟ آیا این نقش برگرفته از سنت بازنمایی دلدادگان در نگارگری ایرانی است؟ بازنمایی دلدادگان یا عشاق یکی از مهمترین ایده های بصری شده رباعیات است، که بخشی از این ادراک نتیجه ترجمه بینازبانی و بین نشانه ای است. مقاله بر اساس نظریه بازنمایی استوارت هال، مطالعه در بافت گفتمانی اشعار و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرهنگی اروپای قرن نوزدهم به این فرضیه پاسخ می دهد که تصویرسازی دلدادگان در رباعیات و برجسته کردن عناصر اروتیک در این بازنمایی ها ادامه تفکر شرق انگارانه غربی ها از شرق هزار و یک شبی است و بازنمای ذهنیت غربیان از مفهوم عشق و دلدادگی با توجه به چارچوب های اخلاقی و عرفی آنان است که با مفهوم دلدادگی در جامعه ایرانی متفاوت است.