فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو به تحلیل برهم کنش عکس و شعر در هم نشینی باهم پرداخته است. جمع آوری داده ها با روش اسنادی و تحلیل نمونه ها با روش تحلیل متنی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش دربردارنده کتاب های چاپ شده در تهران بین سال های 1385 تا 1395 است. نمونه ها برای تحلیل به صورت گزینشی انتخاب شده است. تلاش شده از هر کتاب نمونه ای انتخاب شود که از لحاظ کیفی نماینده کل کتاب باشد. تصویرسازی مناسب برای کتاب ها از دغدغه های اصلی ناشران است. برای دست یابی به روش مناسب تصویرسازی، این پژوهش به دنبال کشف ویژگی خاصِ عکس هایی بوده که برای هم نشینی با اشعار انتخاب شده اند. از نظریه های «بینامتنیت» و «ماهیت عکس ها» به عنوان چارچوب نظری پژوهش استفاده شده است. خاصیت بینامتنیِ متون، به خصوص عدم تعین و تکثر معنایی، امکان هم نشین شدن آن ها با یکدیگر را فراهم کرده و حاصلِ این هم نشینی متنی تازه و معنایی تازه است. یافته های تحقیق نشان می دهد که از میان چهار سطحی که در نظریه «ماهیت عکس ها» برای عکس تعریف شده (سطح فیزیکی، سطح نمایشی، سطح ذهنی و طراحی ذهنی)، «سطح ذهنیِ» فعال و زاینده عنصر مشترک تمامی عکس های انتخاب شده است و در این هم نشینی، المان های اصلیِ «سطح ذهنیِ» عکس در مضمونِ شعر نیز دیده شده اند
استخراج ظرفیت های بالقوه آهنگ سازی با رجوع به ساختار فرمال دو تصنیف ثبت شده توسط عبدالقادر مراغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است در جهت رسیدن به تعریفی نسبتاً دقیق و جامع از ساختار ((عمل))یکی از مهمترین قالب های فرمال موسیقی قدیم ایران. برای رسیدن به این هدف ابتدا تمامی تعاریف موجود از ((عمل)) در رسالات مکتب منتظمیه را بررسی و با یکدیگر قیاس شده است. سپس با مشخص شدن مختصات ساختاری و محتوایی خاصِ عمل، انواع ششگانه ایی از این قالب با کمک فرمول هایی به ثبت رسیده است. در قدم بعدی انشعابات برآمده از ((عمل)) را که با نام های ((کار)) و ((ریخته)) در رسالات ثبت شده اند مورد بررسی قرار گرفته است. در این رهگذر ساختار و محتوای دو تصنیف ثبت شده در رسالات جامع الالحان و مقاصدالالحان عبدالقادر مراغی در قیاس با مختصات ثبت شده از قالب ((عمل)) در رسالات، بررسی شده و ساختار و محتوای تصنیف مذکور یکی از انواع ((عمل)) تشخیص داده شده است. از این رو با تحلیل این تصنیف ها نمونه ایی عینی از روش ساخت قطعاتِ با کلام موسیقی قدیم ایران به طور عام و یک نمونه از قالب ((عمل)) به طور خاص مورد واکاوی قرار گرفته است. با اتکا به نتایج به دست آمده در این مقاله روشی کاربردی از ساخت قالب عمل و انشعابات آن در اختیار آهنگسازان موسیقی ایرانی قرار گرفته که می تواند در خلق قطعات آوازی موسیقی کلاسیک امروز ایران مورد استفاده واقع شود.
تحلیل مفهوم هنرمند کنشگر با تکیه بر اندیشه هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
17 - 25
حوزههای تخصصی:
بررسی نقش هنرمند در زندگی بشری ازآن رو که همواره با کلیشه های بسیار روبه رو بوده، موضوعی چالش برانگیز است. در این میان کلیشه های هنرمندِ نابغه و هنرمند متعهد، با نگاهی تقلیل گرا به نقش هنرمند، قدرت اثر هنری در زندگی بشری را نادیده گرفته اند؛ این مقاله با تکیه بر آرای هانا آرنت به دنبال تحلیل موقعیتی به نام «هنرمندِ کنشگر» و پاسخ به این پرسش است که اثر هنری چگونه بر زندگی بشری تأثیر گذاشته و نقش فعال هنرمند در جامعه چیست؟
در این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی، بر نگاه آرنت به فعالیت کنش تکیه کرده و از رابطه آن با داستان پردازی، به تحلیل نقش اثر هنری در زندگی بشری پرداخته تا نشان دهیم، هنرمند می تواند از طریق اثر هنری، «داستانی» جدید برای هر ابژه در جهان مشترک، طلب کند و دنیایی از «داستان ها» را بر روی جهانی از اشیا که در میان ما قرار دارند، بنا کند. در این صورت بندی هنرمند کسی است که به خلق داستانی جدید، معناهای قراردادی و تثبیت شده را از بین برده و با خلق معناها و روابط جدید میان چیزها، بداهت امر بدیهی را زیر سؤال می برد. بدین ترتیب کنشگری هنرمند یعنی به راه اندازی داستانی جدید در جهان محسوسات از طریق اثر هنری.
مؤلفه های شرق شناسانه با رویکرد نشانه شناسی در کاشی هایی با نقوش باستان گرایانه؛ مطالعه کاشی های پنج عمارت قاجاری در شیراز
حوزههای تخصصی:
بسیاری از ﺁﺛﺎﺭ ﻫﻨﺮی ﻋﺼﺮ ﻗﺎﺟﺎﺭ، ازجمله کاشی کاری، نقش مایﻪ ﻫﺎی ﻫﻨﺮ ﺍیﺮﺍﻥ باستان را بازتاب می دهند. این درحالی است که دوران پهلوی اول را دوره تاریخی باستان گرایی در هنر معاصر ایران معرفی می کنند؛ اما شرایط تاریخی و اجتماعی خاص دوران قاجار را می توان زمینه ساز این جریان در سال های بعد دانست. تأثیر شرق شناسی و فعالیت های باستان شناسان اروپایی در این گرایش موضوعی در هنر قاجار مؤثر بوده است. رویکرد نشانه شناسانه نقش مایه های باستان گرایانه قاجار به تشخیص مؤلفه های شرق شناسی در نمونه موردی پژوهش یاری خواهد رساند. کاشی کاری های قاجار بهترین بستر برای ردیابی گرایش های باستان گرایانه در معماری قاجارند. نمونه هایی از کاشی کاری های باستان گرایانه از پنج عمارت قاجاری شیراز در این پژوهش بررسی شده است. هدف از پژوهش دسته بندی نشانه های باستان گرایانه کاشی های قاجار به منظور استخراج مؤلفه های شرق شناسانه آن است. سؤال پژوهش این است که چه مؤلفه ها و نشانه هایی را می توان در تشخیص جریان شرق شناسی در نمود باستان گرایانه نقوش کاشی کاری های دوران قاجار تشخیص داد؟ بر اساس مطالعات، این فرضیه مطرح شد که احتمالاً آثار باستان گرایانه قجری نشانه ای نمایه ای از تأثیر گرایش های شرق شناسانه در هنر این دوران است. یافته های پژوهش، ضمن تأیید فرضیه، مشخص کرد که مؤلفه ها و نشانه های شرق شناسانه در نمونه های بررسی شده شامل نقوش تزئینی باستانی، نقش برجسته و بناهای باستانی، مؤلفه های فیگوراتیو باستانی، مؤلفه های مشروعیت بخش و مؤلفه های شخصیت های اساطیری است. همچنین مشاهده مستقیم نتایج فعالیت های باستان شناسان در مناطق باستانی شیراز و کپی برداری از این آثار را می توان از عوامل رواج نقوش باستان گرایانه در عمارت های قاجاریه شیراز دانست. در این پژوهش، با روش تحلیلی و توصیفی و با تأکید بر روش نشانه شناسی لایه ای، نمونه آثار مدنظر از عمارت های شیراز بررسی شده است. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای همراه با مشاهدات نویسنده از نمونه کاشی های مدنظر بوده است
مسئله محیط زیست مطالعه در تئاتر خیابانی دو دهه اخیر ایران بر اساس آرای دووینیو
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
39-53
حوزههای تخصصی:
با توسعه و نفوذ سرمایه سالاری، گسترش صنایع، بهره برداری وسیع از منابع طبیعی و فراگیری پدیده مصرف گرایی، که نتیجه غیر قابل اجتناب این نظام اجتماعی بوده است، و به تبعیت از آن رشد فردگرایی و منفعت طلبی به مثابه پدیده ای فراگیر و توده ای، جهان کنونی و به تبع آن سرزمین ما ؛ با آسیب هایی در زمینه محیط زیست روبروست که به تهدیدی جدی برای طبیعت ، کلیه موجودات زنده و نوع بشر، و از این رهگذر به موضوعی جدی برای تئاتر، بدل گشته اند و به همین سبب به ویژه در دو دهه اخیر فعالان تئاتری در عرصه تئاتر خیابانی درکشور ما نیز آثاری را دراین ارتباط تولید نموده اند، آثاری که بررسی آنها از منظرجامعه شناختی می تواند به شناخت بیشتر از عمق برداشت ها ی نمایشگران ایرانی از این معضل جهانی و ملی و ارزیابی راهکارهای پیشنهادی ایشان برای مقابله با آسیب ها بیانجامد. پژوهش توصیفی- تحلیلی حاضر در پی پاسخگویی به این سئوال، که معضلات محیط زیست چگونه و با بهره بردن از کدامین رویکردها در تئاتر خیابانی دو دهه اخیر ایران زمین بازتاب یافته اند؟، با بررسی نمونه هایی از آثار تولید شده ( برگزیدگان جشنواره ها ) ، به این موضوع پرداخته و به این نتیجه دست می یابد که شناخت اصحاب نمایش از این معضل بسیار سطحی بوده و راهکارهای پیشنهادی ایشان محدود به ترویج توصیه های سازمان هایی ست که ذیل شعار توسعه، با بی توجهی به تبعات بهره برداری نابهنجار از منابع طبیعی، در ایجاد این معضل نقشی اساسی داشته اند.
بررسی تطبیقی کاربرد هفت اصل تزیینی هنر نگارگری ایران در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از وجوه مهم ساختار بصری هنر نگارگری ایران، وجه تزیین گرایی آن است که در مکاتب مختلف، صورت هایی متنوع به خودگرفته و در دوره صفوی با تدوین هفت اصل تزئینی نگارگری توسط احمد موسی، بیانی مدون یافته است. این اصول عبارتند از اسلیمی، ختایی، فرنگی، نیلوفر، ابر، واق، بند رومی(گره چینی). به نظر می رسد درباره کاربرد این اصول، در نگارگری مکتب مشهد، پژوهشی صورت نپذیرفته و از آنجا که نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا، از جمله نسخ باشکوهی است که توسط نگارگران عصر صفوی در مشهد مصور گردیده، این بررسی می تواند اطلاعات بیشتری از ویژگی های نگارگری مکتب مشهد به دست دهد. بنابراین پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که اصول هفتگانه تزئینی نگارگری ایران در عصر صفوی، چگونه در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا به کار رفته است؟ هدف پژوهش، بررسی تطبیقی کاربرد هفت اصل تزئینی نگارگری در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزاست. روش پژوهش توصیفی-تطبیقی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اصول ختایی و نیلوفر، بیشتر از سایرین و اصل اسلیمی بیشتر در کاشی نمای بناها، اصل ابر در نیمی از نگاره ها و اصل واق در اغلب آن ها استفاده شده، درحالی که اصل فرنگی بسیار کم تر و فقط در آثار شیخ محمد و میرزاعلی دیده می شود. اصل گره در نگاره های دارای بنا به سبک معماری رایج دوره صفویه استفاده شده است. درواقع نگارگران نسخه هفت اورنگ کوشیده اند تا به سنت تزئین گرایی نگارگری ایران وفادار باشند که علاوه بر نمایش مهارت آنان، می تواند از ویژگی های کتاب آرایی مکتب مشهد نیز به شمارآید.
زیبایی شناسی معاصر بعد از جعبه های صابون مارک بریلوی اندی وارهول بر مبنای نظریه «هستی شناسی کاربردی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
101 - 110
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر اساس نظریه «هستی شناسیِ کاربردی»روژه پوایوت به مطالعه زیباشناسیِ اثر جعبه های صابون بریلوی وارهول می پردازد. این اثر در زمان اجرایش، دچار چالش بود و نتوانست دنیای هنر را در مورد پذیرش اش به مثابه یک اثر هنری به توافق برساند. پرسشهای پژوهشی این نوشتارعبارتند از: 1 در دوره معاصر چه معیارهای زیباشناسانه ای یک اثر انسانی را تبدیل به یک اثر هنری می کند؟ 2 بر اساس نظریه «هستی شناسی کاربردی» پوایوت، اثر هنری معاصر چگونه و با چه رویکردی به مثابه نماد سازی شخصی هنرمند در نظر گرفته شده و زیباشناسی حاکم برآن چگونه خوانش می شود؟
فرضیه مقاله بیانگر این است که اثر هنری به هر شکلی در برگیرنده نمادسازی های فرمی و محتوایی است. اصولاً در دوره معاصر نمادسازی های شخصی هنرمند با اختلاط با نمادهای از پیش شناخته شدهِ جمعی در یک فرهنگ، نقش تمام کنندگی در خلق اثر هنری را دارد. نتیجه حاکی از آن است که در زیبا شناسی معاصر، یک اثر زمانی به عنوان یک اثر هنری شناخته می شود که بحث ها و تبادل گفتمانی پیرامون آن صورت پذیرد، بدون آنکه نیاز به برقراری توافق میان صاحب نظران فن باشد. روش تحقیق این مقاله تحلیلی کیفی است که با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و مستندات مجازی به انجام رسیده
مطالعه سبک شناسی تاریخی قالی های بافته شده در دوران شاه طهماسب اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قالی ایرانی از هنرهایی است که شناخت آن در دانش سبک شناسی و در چند دهه اخیر مورد اقبال پژوشگران این حوزه بوده است. با این همه این پژوهش ها در ابتدای راه قرار داشته و به همین خاطر با برخی کاستی ها و گاهی با اظهار نظرهای غیر علمی نیز همراه بوده که از آن جمله می توان به سبک شناسی براساس مناطق جغرافیایی اشاره نمود. به همین خاطر نظر واحدی در سبک شناسی قالی های ایرانی وجود ندارد. این در حالی است که رویکردهای تاریخی یکی از روش هایی قلمداد می شود که قسمت مهمی از فرش های ایرانی را در قالب آن می توان تعیین سبک نمود. با توجه به موارد گفته شده و همچنین اهمیت عصر صفویه و تأثیر قدرت پادشاهان این دوره در قالی بافی ایران، سبب شد تا این پژوهش با هدف سبک شناسی تاریخی قالی های دوره ی شاه طهماسب اول و با روش توصیفی-تحلیلی به آنالیز و بررسی موردی تعدادی از قالی های بافته شده در این دوره با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهدات میدانی بپردازد که در نتیجه ی آن، صفات سبکی مشترک میان قالی های متعلق به این دوره محرز گردد. همچنین تأثیر عوامل محیطی از جمله اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر ویژگی های ظاهری و فنی این دسته قالی ها و تمیزدادن آنها با قالی های ادوار دیگر، کشف ویژگی های سبکی میان قالی های متعلق به این دوران آنها را از لحاظ تاریخی و هنری سبک شناسی و گروه بندی کند. که به سب آن پراکندگی اختلاف نظر در این حوزه کاهش یابد.
عکس های جوئل پیتر ویتکین و ناخودآگاه جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
123 - 130
حوزههای تخصصی:
عکاسی جوئل پیتر ویتکین از مرگ، ناقص الخلقه ها، دوجنسه ها و ... در کنارِ بازگوییِ خاطراتی غریب از کودکی از زبانِ خودِ ویتکین، همواره ذهنِ منتقدان را به سمتِ نوشتنِ تحلیل های روان کاوانه ی فرویدی و مبتنی بر زندگیِ شخصی بر آثار او کشانده است. اما هدف این مقاله کنار زدنِ این گونه تحلیل ها و بررسی این فرضیه بوده که دلیل تکرارهای ناخودآگاهِ این درونمایه ها در آثار ویتکین را نه در زندگیِ شخصی او بلکه در ناخودآگاهِ جمعیِ بشر می توان یافت. یکی از نمودهای بارزِ ضمیرناخودآگاه جمعیِ بشر اساطیر هستند، بنابراین این کار از طریق یافتنِ همسانیِ میان درونمایه های موردِ علاقه ی ویتکین و درونمایه های اسطوره ای کهن انجام گرفته است. این پژوهش کار خود را با بررسی عکس های ویتکین از اسطوره ها و یافتن ارتباط میان آن ها و درونمایه های تکرارشونده در آثار او آغاز می کند. سپس با کنار هم قرار دادنِ درونمایه های تکرارشونده، در عکس هایی از ویتکین که در ظاهر بی ارتباط با اسطوره ها هستند حضور پنهان اسطوره های کهن را می کاود. پژوهش، کیفی و روش تحقیق تحلیلی بوده است و نتایج نشان داده است که درونمایه های تکرارشونده در آثار ویتکین در کنار یکدیگر با یک شبکه ی اسطوره ای شباهت و تطابق دارند بنابراین تأثیر ضمیر ناخودآگاه جمعی بر آثار عکاسی ویتکین اثبات شده و دریچه ی تازه ای برای تحلیل آثار او را می گشاید.
تاریخ مفهوم مکتب اصفهان: بررسیِ گفتمان های هویت ساز در تاریخ معاصر موسیقی دستگاهیِ شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر عنوان مکتب اصفهان با استفاده از رویکرد انتقادی گفتمانی، در بستر تاریخ معاصر موسیقیِ دستگاهی شهر اصفهان بررسی شده است. این نوشتار نشان می دهد که عنوان مکتب اصفهان در بستر موسیقی دستگاهیِ شهر اصفهان تقریباً اوایل دهه چهل شمسی متولد شده و در سال های بعد رشد و قوام یافته است. دو طیف عمده از این شهر به تبیین ویژگی های مکتب اصفهان پرداخته اند: طیف سپنتا کسائی عمومی و طیف یاوری کاظمی. طیف نخست نظراتش عمدتاً معطوف به سبکی در آواز بوده و به ویژه بر مؤلفه هایی چون بداهه و خلاقیت تأکید داشته است؛ طیف دوم عمدتاً بر مؤلفه هایی نظیر تَعَدُد و قدمت گوشه ها تأکید داشته است. این مقاله نشان می دهد که نظرات طیف نخست غالباً معطوف به وقایع موسیقایی پایتخت بوده و رویکرد طیف دوم در تقابل با طیف نخست بوده است. این نوشتار با استفاده از رویکردهای نظری انتقادیِ رایج در علوم انسانیِ معاصر، و رشته هایی چون اتنوموزیکولوژی، تاریخ و علوم سیاسی در ارتباط با جنبش ها و گفتمان های احیاگر و اصالت گرا، به بررسی این مقوله در تاریخ معاصر موسیقی دستگاهی پرداخته است. این نوشتار نهایتاً مقوله مکتب اصفهان را پدیده ای برخاسته از شرایط دوران مدرن و جدید در بستر تاریخ معاصر موسیقی دستگاهی می داند.
بنیان های تجلی حکمت اسلامی در هنر و صناعات ایرانی
منبع:
دانش هنرهای تجسمی دوره ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۷)
105 - 113
حوزههای تخصصی:
در اندیشه ایرانیان، هستی شناسی هنر و صناعات هیچ گاه بحثی مستقل از حکمت و از برای خود نبوده ، بلکه همواره ذیل مبحث فضیلت و نیک مردی آمده است. این شیوه نگرش با ظهور دین مبین اسلام و به واسطه تأثیرپذیری از مفاهیم متعالی چون حُسن، جمال، نظم و تجلیِ مراتب وجودی در سایه وحدت الهی، توسط هنروران و صنعتگران ایرانی مسلمان مبدل به عرصه ای برای مکاشفه و قُرب به ساحت آن یگانه برتر شده است. بنابراین، سؤال اصلی پژوهش آن است که خاستگاه دریافت این استحاله به سوی نگرش متعالی در شیوه کار هنرمند و صنعتگر ایرانی در چه لحظه هایی نهفته است؟ در این راستا این نتیجه به دست آمد که هنر و صناعات ایرانی به واسطه مؤلفه هایی چون فتوت نامه ها و شیوه تعلیم و تعلم فن و صناعات توسط استادانِ کار روشن ضمیر، مبدل به بستر تجربه زیبایی شناسی از اندیشه متعالی شده است. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی تحلیلی و ابزار و شیوه گردآوری اطلاعات جست وجوی کتابخانه ای است
بررسی مفهوم تراوئراشپیل از نظر والتر بنیامین در نمایشنامه های مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و خواب در فنجان خالی اثر نغمه ثمینی
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
39 - 51
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش برای دستیابی به تعریفی دیگر از تراژدی، مفهوم تراوئراشپیل از منظر والتر بنیامین به خوانش درمی آید. تراوئراشپیل به معنای نمایش غم و اندوه با پایانی تراژیک است اصطلاحی آلمانی که برای درام های دوره باروک انتخاب شده است. درام های تراوئراشپیل، برخلاف تراژدی یونانی، از اسطوره و انسان های خدای گونه سخن نمی گویند و به مضامین و رویدادهای تاریخی – سیاسی توجه نشان می دهند. والتر بنیامین مؤلفه های تراوئراشپیل را در شش دسته پیوند زمان گذشته و حال، بازنمایی پلات درونی، عمل طراحی شده، قهرمان تراژیک، اشیاء و سرنوشت، ترسیم خشونت قرار می دهد. روش پژوهش به صورت جمع آوری داده ها و از طریق مطالعه کتابخانه ای است و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مؤلفه های تراوئراشپیل در دو نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و خواب در فنجان خالی اثر نغمه ثمینی می پردازد. این دو اثر در دو بازه زمانی متفاوت به نگارش درآمده اند و علاوه بر بازتاب دادن روایت تاریخی در بطن خود، دارای دسیسه چینی شخصیت ها، تلاقی لحظات گذشته با زمان حال و تکرار تاریخ در پلات درونی هستند. به نوعی این دو اثر بیشترین انطباق را با مؤلفه های تراوئراشپیل دارند. با بررسی های صورت گرفته می توان به خوانشی دیگر از تراژدی دست یافت چراکه تراوئراشپیل تنیده شده با تاریخ و بازتاب دهنده مصائب انسان است و تا زمانی که قدرتمندان و حاکمان بر جهان سلطه دارند درام های تراوئراشپیل می توانند به حیات خود ادامه دهند.
نظریه پسااستعماری به مثابه رویکردی برای مطالعات تطبیقی هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
25 - 31
حوزههای تخصصی:
مطالعات تطبیقی هنر، به عنوان یک گونه مطالعاتی سهم زیادی از مطالعات حوزه پژوهش هنر را به خود اختصاص داده است. همین مهم نیز تحقیق و پژوهش در شناسایی چارچوب های نظری آن را، ایجاب می کند. هدف این مقاله معرفی یکی از چارچوب های نظری سودمند در مطالعات تطبیقی هنر است. در این نوشتار با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و داده های برآمده از مطالعات کتابخانه ای، ضمن معرفی نظریه پسااستعماری، نحوه بهره گیری از این رویکرد پژوهشی و نیز ره آوردهای به کار بستن ملاحظات و انگاره های آن در مطالعات تطبیقی هنر تشریح گردیده است. ادوارد سعید با کاربست اصطلاح «شرق شناسی» و تعمیم و توسیع آن، مجموعه بزرگی از آثار هنری و ادبی غربی را در تحکیم ساخت سیاسی مبتنی بر اعمال سلطه مؤثر می شمارد و از این رهگذر از بافت فرهنگی استعمار غرب پرده برمی دارد. در زمینه مطالعاتی نقد هنری و در مواجهه غربیان با آثار هنری مشرق زمین می توان این زاویه نگاه شرق شناسانه را به وضوح دید. در حکم نتیجه بحث، لزوم کاربست چارچوب نظری پسااستعماری در مطالعات تطبیقی هنر، برای برگذشتن از مرزهای تنگ مطالعه شرق شناسانه آثار هنری و فرهنگی آشکار می شود و به این ترتیب امکان گفت وگوی آزاد و برابر میان هنرها و فرهنگ های اقصای عالم، فارغ از پیش انگاشته ها و قضاوت های ایدئولوژیک، نمودار می گردد.
خوانشی هرمنوتیکی از نگاره «هفت واد» بر اساس پدیدارشناسی هرمنوتیکی هنر نزد هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
101 - 110
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی هرمنوتیکی، از جریان های پدیدارشناسی پساهوسرلی است که با مساعی مارتین هایدگر شکل گرفت و در آن، تمرکز از روی چگونگی قوام یافتن معنای جهان در آگاهی انسان (مساله پدیدارشناسی کلاسیک) برداشته شده و به سوی رویکردی جهت آشکارگی جلوه هایی از حقیقت وجود چرخش یافت. هایدگر در دوره دوم اندیشه اش با به کار گرفتن رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیکی در مورد آثار هنری، نقش هنر را در انکشاف حقیقت وجود مورد توجه قرار داده و در این راستا در کتاب سرآغاز کار هنری، خوانشی از نقاشیِ یک جفت کفش اثر ون گوگ ارایه داد. در مقاله حاضر رویکرد هایدگر برای خوانش نگاره ای ایرانی به نام «هفت واد»، متعلق به کتاب شاهنامه طهماسبی از مکتب نگارگری تبریز صفوی، الگو قرار گرفته تا با روشی تحلیلی-تطبیقی و با تمرکز بر تحلیل موقعیت دازاین به عنوان معیار کیفیت آشکارگی عالم، امکان گشایش وجوهی مغفول از وجود فراهم آورده شود. نتیجه کار هموار شدن راهی است برای پدیدارشناسی هرمنوتیکی آثار نقاشی در مقام عمل، با قابلیت بسط یافتن در دیگر آثار هنری، که در مورد نگاره هفت واد، فارغ از مقصود هنرمند و زمینه خلق اثر، در دو بخش روایت و اجزای تصویر به کار گرفته شده و منجر به ارایه تاویلی منحصر به فرد از وجود گشته است.
واکاوی مفهوم فاصله و انواع بیان در دیالوگ نمایشی از منظر روایت شناسی ژرار ژنت، بررسی موردی: نمایشنامه آن سوی آینه نوشته زلر
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
15-26
حوزههای تخصصی:
دیالوگ در ادبیات نمایشی به عنوان پایه و اساس نمایشنامه،گفتگوی شخصیت های دراماتیک به معنای مکالمه و صحبت کردن شخصیت ها با هم و یا به صورت یک جانبه (تک گویی) را شامل می شود. یک دیالوگ کارآمد حداقل یکی از اهداف: معرفی مکان، معرفی زمان، معرفی شخصیت، دادن اطلاعات و یا پیشبرد داستان را دنبال می کند. به منظور یافتن راهکارهای متنوع و مطلوب برای خلق نمایشنامه هایی خلاقانه تر و با کیفیت بیشتر، در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع اسنادی-کتابخانه ای و پایگاه های معتبر اینترنتی به بررسی دیالوگ در نمایشنامه آن سوی آینه از فلوریان زلر بر اساس مفهوم فاصله در بخش کانون روایی در نظریه روایت شناسی ژرار ژنت می پردازیم، تا بتوانیم تاثیر انواع بیان (گفتار مستقیم، گفتار مستقیم آزاد، گفتار غیر مستقیم، گفتار غیر مستقیم آزاد) بر دیالوگ نویسی و شخصیت پردازی را تبیین کنیم. در همین راستا با طرح این فرضیه که نمایشنامه مذکور بستر مناسبی برای مطالعه فاصله و انواع بیان در نظریه روایت شناسی ژنت در حوزه ادبیات نمایشی فراهم می کند، ابتدا روایت شناسی ژنت به عنوان چارچوب اصلی پژوهش به طور خلاصه مورد بررسی قرار می گیرد و سپس به تفصیل به مفهوم فاصله و انواع بیان در کانون روایی ژنت می پردازیم و همچنین با نشان دادن چگونگی بازتاب انواع بیان در نمایشنامه مذکور، تاثیر انواع بیان در نظریه روایت شناسی ژنت بر دیالوگ نویسی و شخصیت پردازی بیان خواهد شد.
طبقه بندیِ مجموعه کارگان مرتبط با موسیقی کلاسیک ایرانی بر مبنای گفتمان های هویت در درون سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارگان مرتبط با سنت موسیقی کلاسیک ایرانی، حاوی آثار موسیقایی متنوعی است که نسبت های متفاوتی با ردیف به عنوان کارگان مرجع برقرار می کنند. طبقه بندی این مجموعه کارگان های مرتبط با سنت ایرانی برای تحقیق و پژوهش در خصوص جوانب گوناگون سنت موسیقایی امری ضروری به نظر می رسد. تحقیق حاضر می کوشد تا با معرفی جریان های معطوف به هویت در درون سنت، به چارچوب ها و مرزهایی برای دسته بندی کارگان های موسیقی ایرانی دست یافته و الگویی برای آن ترسیم کند. بنابراین، در مرحله نخست، چگونگی پیدایش هویت به مثابه یک مسئله طرح خواهد شد. در این مرحله با استفاده از مفاهیم هویت مرجع، دیگری و گسترش ارتباط با دیگری، سازوکار شکل گیری هویت را به مثابه یک مسئله تحلیل می شود. در مرحله دوم، گفتمان های معطوف به هویت در موسیقی ایرانی را با نگاهی استقرایی از طریق تبارشناسی نام گذاری های سنت موسیقایی بررسی می کند. اصطلاحات ملی، سنتی، دستگاهی و کلاسیک معمول ترین عناوین برای توصیف سنت موسیقایی هستند. به نظر می رسد یکی از شاخص ترین موقعیت ها برای بروز مسئله هویت، رواج و به کارگیری همین عناوین متعدد است. پس از معرفی ویژگی های این گفتمان ها، با استفاده از نتایج تحقیقی دیگر از همین نگارندگان با عنوان بازشناسی ویژگی های مرکزی موسیقی کلاسیک ایرانی به عنوان عناصر هویت ساز در این سنت، با استفاده از روشی قیاسی، الگویی هویت محور برای طبقه بندی کارگان های مرتبط با موسیقی ایرانی ارائه می شود.
تحلیل معناشناختی نشانه های متحرک در تبلیغات تجاری تلویزیون ایران
منبع:
دانش هنرهای تجسمی دوره ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۷)
125 - 134
حوزههای تخصصی:
با توجه به آن که درک و دریافت مناسب از طراحی نشانه همواره در وابستگی به فرایند ادراک رخ می دهد و در مواجهه ا ی هنری، به دنبال ارتباط مؤثرتر با مخاطب است، این پژوهش با هدف چگونگی معناسازی نشانه و به منظور بررسی روش های ایجاد انگیزه مصرف در مخاطبان شکل گرفته است؛ زیرا اطلاع رسانی و در موارد تبلیغاتی، ایجاد جذابیت های دیداری در انتقال پیام، از طریق عناصر بصری گرافیکی و تأثیر فوری بر روی مخاطب صورت می گیرد. از این رو، اطلاعات لازم برای این پژوهش به شیوه اسنادی و با مطالعه منابع مکتوب کتابخانه ای گردآوری شده است و نمونه های مطالعاتی به روش تحلیلی توصیفی ارزیابی شده اند. به طورکلی، یافته های تحقیق اذعان می دارد که طراحی نشانه مهم ترین هویت بصری سازمان یا محصول و برند و یکی از جنبه های طراحی گرافیک است که از زمان پیدایش شرکت ها و محصولات تجاری متولد شده و دارای هویت بصری به منظور معرفی محصول تجاری در تبلیغات رسانه ای است. مهمترین مؤلفه های معناشناختی طراحی نشانه تبیین هستی هنر، هدف و شگردهای هنری است و در این راستا، زبان بصری بدیعی باید خلق نمود تا مخاطب نیز، به منظور نیل به آن، در دریافت متعلق نشانه شناختی، نمود و تفسیر، با تکیه بر ادراک حسی و عقلی و خیالی خویش، به ارتباط بیشتر و مؤثرتر با محصول اهتمام ورزد.
مصرف فرهنگی مخاطبان سینمای ایران
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
7 - 23
حوزههای تخصصی:
هدف از نوشتن این مقاله مطالعه مشکلات موجود در سینمای ایران از منظر رابطه با مخاطب است. سینما نیازمند یافتن روش هایی برای جذب مخاطب است که بر تحلیل های درست از وضعیت فعلی مخاطبان، خصوصیات و ویژگی های آنها، علائق و نیازهایشان متکی باشد. در این مقاله ابتدا در بخش پیشینه تحقیق، به دلایل رویگردانی مخاطبان از سینمای ایران پرداخته شده است. پس از آن مبانی نظری در رابطه با مطالعه مصرف فرهنگی مخاطبان، با هدف شناخت بهتر مخاطبان و نیازهای آنها توضیح داده شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل ثانویه، به تحلیل داده های گزارش موج سوم پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی در رابطه با مصرف سینما پرداخته شده است. موضوعاتی چون نسبت مخاطبان سینما به نامخاطبان، رابطه عوامل فردی و اجتماعی مخاطبان با چگونگی مصرف سینما، مقایسه داده های موج اول و دوم پیمایش مصرف فرهنگی با داده های موج سوم، مقایسه نحوه استفاده مخاطبان از رقبای سینما مانند تلویزیون و فیلم و سریال خارجی و دلایل نامخاطبان برای نرفتن به سینما در این مقاله تشریح شده است. نتایج کلی به این ترتیب است که مخاطبان سینما نسبت به نامخاطبان بسیار کمتر هستند، اما اغلب کسانی که به سینما نمی روند، به شیوه های دیگر و با استفاده از ابزارهای دیگری فیلم تماشا می کنند. همچنین مهم ترین دلیل سینما نرفتن این مخاطبان در یک جمله این است که سینمای ایران پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی مخاطبان خود نیست.
نقش اسطوره کاوی و اسطوره سازی در هویت سازی انیمیشن ملی (مورد مطالعاتی: اسطوره گردآفرید و اسطوره مولان)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
53 - 68
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها معرف هویت یک کشور هستند و مورد توجه عوام یا خواص آن منطقه و یا جامعه جهانی می باشند. این داشته های فرهنگی، دارای کارکردهای گوناگون بوده و ممکن است همچنان پس از گذشت سال ها ویژگی ها و تاثیرات فرهنگی و ملی خود را در محیط حفظ کرده باشند. اسطوره ها هدایت کننده، کنترل کننده و جریان ساز هستند. از طرفی اسطوره هایی در آثار مکتوب، شفاهی یا تصویری فرهنگ های بیگانه مشاهده می شود که بسیار شبیه به اسطوره های خودی است. از این روی شناخت و آشنایی آنها مورد نیاز و توجه مردمان، زمامداران و اندیشمندان است. سیر تاریخی و تحلیلی این شناسایی به دو جریان اسطوره کاوی و اسطوره سازی رهنمون شده است. ایران و چین با داشتن تمدنی کهن، دارای اسطوره های گوناگونی می باشند که مورد توجه فیلمسازان و شرکت های تولید انیمیشن غربی هستند. اسطوره چینی مولان یکی از این نمونه هاست که توسط شرکت آمریکایی دیزنی ساخته شده و با اسطوره ایرانی گردآفرید شاهنامه فردوسی شباهت فراوانی دارد. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی، اسطوره مولان و گردآفرید را واکاوی و بررسی می کند و مسئله اصلی آن نقش و تاثیر اسطوره های کهن و جدید در هویت نمایی و هویت سازی ملی است. روش تحقیق کیفی با رویکردی بینامتنیت و اسطوره ای و بر مبنای نظر اسطوره سنجی و اسطوره کاوی ژیلبر دوران و براساس منابع کتابخانه ایی و آرشیوهای صوتی تصویری می باشد. نتیجه حاصله نشان از آن دارد که انیمیشن دارای قابلیت های بیانی مختلف در فرم و محتوا است که با استفاده از الگوهای فیلمنامه نویسی با رهیافت اسطوره سازی، قادر است خالق روایت های اسطوره ای جدید و همسو با نگرش های مدرن باشد.
پوشش زنان در دو نسخه قاجاری فرهاد و شیرین صنیع الملک و شاهنامه عمادالکتاب از منظر افسانه چشم معصوم ارنست گامبریج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
93 - 104
حوزههای تخصصی:
دوره اول نقاشی عصر قاجار با حکومت فتحعلی شاه و پیکرنگاری درباری شناخته می شود. دوره دوم با سلطنت ناصرالدین شاه نضج گرفته و با رواج طبیعت گرایی تا انتهای این سلسله، ادامه حیات می دهد. عموم هنرهای هر زمان به خصایص رایج در عصر خود وفاداری نشان می دهند، اما برخی از تصاویرِ نسخ خطی نیمه دوم قاجار، وام دار پیکرنگاری درباری در دوره اول هستند و این مسئله در تجسّم پوشش زنانه نمود بارزی دارد. ازسویی ارنست گامبریچ، باور دارد هر هنرمند از هم سلکانش بیشتر از واقعیّت تأثیر می پذیرد، امری که وی به افسانه بودن معصومیت چشم تعبیر می کند و آن را مقابل اصالت بالفطره ذهن قرار می دهد. نظر به چنین دیالکتیکی، پرسش این است: از منظر افسانه چشم معصوم ارنست گامبریچ، تفاوت سبکی پوشش زنانه در تصاویر دو نسخه متأخّر قاجاری یعنی فرهاد و شیرین صنیع الملک (عهد ناصری) و شاهنامه عمادالکتاب (عهد مظفری) چه چیزی را نشان می دهد؟ نتیجه به شیوه تطبیقی تحلیلی و با تدقیق در چهار نگاره، گواه آن است پوشش زنان در نسخه فرهاد و شیرین صنیع الملک به خصایص دوره دوم و بروز آن در اجتماع ارجاع می دهد درمقابل، به عکس بردار تاریخی، صور زنانه در شاهنامه عمادالکتاب درمقایسه با پیکرنگاری درباری ارزش های واقعی اش را بازگو می کند. این امر نشانگر آن است برخلاف آموزش های صنیع الملک که متأثّر از طبیعت گرایی غربی بود، نقاش ناشناس عمادالکتاب، از سلف نگارگران سنتی بوده است.