فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۵۱۱٬۳۱۴ مورد.
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۵
157 - 194
حوزههای تخصصی:
خانه و محیط کالبدی و اجتماعی پیرامون آن، بخش عمده ای از زندگی افراد را احاطه کرده است. میزان رضایت افراد از این فضاها، نقشی تأثیرگذار بر رضایتمندی افراد از زندگی شان دارد و بر این اساس، شناخت مؤلفه های تأثیرگذار بر رضایتمندی افراد از محیط مسکونی شان مهم می باشد. در این راستا، هدف این پژوهش بررسی رضایتمندی سکونتی و عوامل تأثیرگذار بر آن در محدوده توحید شهر سبزوار است. شناخت عوامل تأثیرگذار بر رضایتمندی سکونتی، میزان اهمیت هر یک از آن ها و بررسی تأثیر متغیرهای زمینه ای بر رضایتمندی سکونتی، از مهمترین پرسش های پیش روی این پژوهش هستند. این مطالعه، پژوهشی مقطعی و موردی از نوع کاربردی است که با روش توصیفی– تحلیلی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، شامل تمامی خانوارهای ساکن در محدوده توحیدشهر و نمونه آماری آن برابر با 316 نفر می باشد. نتایج نشان داد که مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رضایتمندی سکونتی عبارتند از: سرمایه اجتماعی، کیفیت مسکن، امکانات و خدمات، احساس امنیت، خوانایی محیط، حس تعلق به محیط، راحتی داخلی، نما و منظر، بی نظمی محیط، کیفیت محیط، حریم و اشراف و شرایط اقتصادی. این عامل ها 43/60 درصد از تغییرات رضایتمندی سکونتی را تبیین نموده اند. با تفیکیک عوامل به دو گروه تعیین کننده های عینی و ذهنی محیط، نتایج نشان داد که تعیین کننده های ذهنی 02/35 درصد و تعیین کننده های عینی 41/25 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده اند. بررسی ها نشان داد که میان تعیین کننده های ذهنی و تعیین کننده های عینی رضایتمندی سکونتی، همبستگی مستقیم و معنی داری وجود دارد. بر مبنای نتایج، متغیرهای زمینه ای؛ نوع مالکیت و سن، تعداد اتاق در واحد مسکونی، زیربنای مفید واحد مسکونی، مساحت عرصه و اعیان واحد مسکونی و سابقه سکونت در محله، بر رضایتمندی سکونتی افراد تأثیرگذار بوده اند. در تحلیل نهایی از میان این متغیرها، سه متغیر؛ مساحت عرصه و اعیان، سابقه سکونت و سن در تحلیل نهایی در مدل باقی ماندند و توانستند بر روی هم 6/15 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که رابطه بین تعیین کننده های عینی و ذهنی در رضایت از مسکن موضوعی پیچیده است. هر دو نقش حیاتی دارند اما اهمیت آن ها بسته به زمینه و شرایط خاص زندگی متفاوت است.
ارزیابی آسیب پذیری اجتماعی و ساختاری سکونتگاه های انسانی در معرض خطر سیل، مطالعه موردی: (بازه رودخانه به طول شش کیلومتر حد واسط سد امیرکبیر و شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
52 - 69
حوزههای تخصصی:
مقدمه رودخانه ها به عنوان عناصر حیاتی و پویای اکوسیستم های طبیعی، از دیرباز نقش محوری در شکل گیری تمدن ها و توسعه زیست محیطی ایفا کرده اند. این عناصر طبیعی نه تنها منبع مهمی برای تأمین آب شرب، کشاورزی و صنعت هستند، بلکه در شکل گیری سکونتگاه های انسانی، ایجاد بسترهای حمل ونقل طبیعی و حفظ تعادل زیست بوم ها نیز نقشی اساسی دارند. با این حال، ویژگی دینامیک و گاه غیرقابل پیش بینی رفتار رودخانه ها، به ویژه در مناطق کوهستانی یا مناطقی با بارش های شدید، همواره زمینه ساز وقوع خطراتی همچون سیلاب بوده است. پدیده سیلاب، که به عنوان یکی از بلایای رایج و مخرب طبیعی شناخته می شود، سالانه خسار ت های مالی و جانی گسترده ای در سراسر جهان به جا می گذارد. در شرایط اقلیمی فعلی که با تغییرات قابل توجهی در الگوهای بارندگی و شدت جریان ها همراه است، ریسک سیلاب ها نیز به طور چشمگیری افزایش یافته است. این افزایش ریسک، به ویژه در مناطقی که از نظر تراکم جمعیتی، توسعه نامتوازن شهری، فقدان زیرساخت های مناسب و عدم مدیریت اصولی منابع آب در شرایط بحرانی هستند، می تواند به بروز بحران های جدی و گسترده منجر شود. در این میان، نواحی واقع در پایین دست سدها، که از یک سو تحت تأثیر تغییرات مصنوعی در رژیم جریان و از سوی دیگر، در معرض رشد نامنظم سکونتگاه های انسانی هستند، با خطراتی مضاعف مواجه اند. مطالعه حاضر با هدف تحلیل و ارزیابی میزان آسیب پذیری جوامع انسانی نسبت به خطر وقوع سیلاب، در بازه ای شش کیلومتری از رودخانه کرج واقع در پایین دست سد امیرکبیر (در استان البرز و محدوده شهری کرج) طراحی و اجرا شده است. این منطقه، به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص، شیب زیاد، تمرکز بالای جمعیت، و نیز تخلیه منظم و گاه پیش بینی نشده آب از سد، مستعد وقوع سیلاب های شدید و ناگهانی است. ساخت وسازهای غیرمجاز، اشغال غیرقانونی بستر و حریم رودخانه، و نبود سیستم های هشدار سریع از دیگر عواملی هستند که بر شدت آسیب پذیری منطقه افزوده اند. مواد و روش ها برای دستیابی به تحلیل دقیق و چندجانبه از وضعیت آسیب پذیری در محدوده مورد نظر، این پژوهش از ترکیبی از روش های کمی و کیفی بهره گرفته است. در گام نخست، با استفاده از داده های تاریخی ثبت شده از دبی های حداکثر لحظه ای رودخانه، تحلیل های آماری مربوط به فراوانی سیلاب انجام شد. ابزار اصلی این مرحله، نرم افزار SMADA بود که با تحلیل سری های زمانی و محاسبه پارامترهای توزیع آماری، جریان های با احتمال وقوع های متفاوت (از جمله دوره بازگشت صد ساله) را مدل سازی کرد. این اطلاعات پایه ای برای سنجش میزان خطرپذیری منطقه و انتخاب شرایط طراحی در مراحل بعدی بود. در مرحله دوم، مدل سازی هیدرولیکی رودخانه با بهره گیری از نرم افزار HEC-RAS صورت گرفت. این نرم افزار از پرکاربردترین ابزارهای شبیه سازی جریان های سطحی و رودخانه ای به شمار می رود که توانایی مدل سازی دوبعدی جریان های سیلابی را دارد. ورودی های این مدل شامل مدل رقومی ارتفاع (DEM)، مقاطع عرضی رودخانه، اطلاعات هیدرولوژیکی دبی و داده های شرایط مرزی بودند. با استفاده از این داده ها، نقشه های پهنه بندی خطر سیلاب برای سناریوهای مختلف تولید شد. این نقشه ها به روشنی نواحی در معرض خطر را تفکیک کرده و مبنایی برای تحلیل مکانی سکونتگاه ها فراهم کردند. پس از تهیه نقشه های خطر، شناسایی و تحلیل سکونتگاه های انسانی در محدوده انجام گرفت. در مجموع، ۵۸۸ واحد مسکونی در حریم مورد مطالعه قرار داشت که از این تعداد، ۷۲ واحد مستقیم در معرض خطر قرار داشتند. این واحدها به لحاظ موقعیت مکانی، نوع ساخت، وضعیت بهره برداری و ویژگی های جمعیتی بررسی شدند و به عنوان نمونه های حساس تر مورد تحلیل عمیق تر قرار گرفتند. برای تکمیل ارزیابی، به تحلیل آسیب پذیری اجتماعی و کالبدی منطقه پرداخته شد. در این راستا، داده های ثانویه ای از منابع آماری، گزارش های نهادهای مسئول (نظیر سازمان مدیریت بحران، شهرداری و آب منطقه ای)، و نقشه های رسمی شهری گردآوری شد. به علاوه، داده های میدانی با استفاده از پرسشنامه های ساختارمند از ۱۳۶ خانوار ساکن در منطقه و نیز مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۶ کارشناس و ۴ متخصص حوزه های مرتبط جمع آوری شد. تحلیل داده ها با رویکردهای آماری و مکانی انجام شده و شاخص هایی برای آسیب پذیری اجتماعی و کالبدی تعریف و محاسبه شد. یافته ها نتایج تحلیل ها نشان داد آسیب پذیری اجتماعی در منطقه مورد مطالعه از شدت و تنوع بالایی برخوردار است. به طور دقیق تر، ۹ درصد از جمعیت منطقه در محدوده دارای آسیب پذیری اجتماعی «خیلی زیاد»، ۲۵ درصد «زیاد»، ۴۴ درصد «متوسط» و ۲۲ درصد «کم» قرار گرفتند. این سطوح آسیب پذیری، بر مبنای عواملی همچون سطح سواد، درآمد، تعداد اعضای خانوار، سابقه مواجهه با سیلاب، میزان مشارکت اجتماعی و آگاهی از خطرات سنجیده شد. نتایج حاکی از آن بود که بسیاری از ساکنان منطقه نسبت به خطرات سیلاب آگاهی کافی نداشته و از برنامه های پیشگیرانه نیز اطلاع چندانی ندارند. از منظر کالبدی، نتایج تحلیل حساسیت فیزیکی ساختمان ها نسبت به سیلاب نشان داد ۴۴ درصد ساختمان ها در طبقه «کم»، ۳۳ درصد در طبقه «متوسط»، ۱۸ درصد در طبقه «زیاد» و ۴ درصد در طبقه «خیلی زیاد» قرار دارند. معیارهای سنجش در این بخش شامل نوع مصالح ساختمانی، ارتفاع بنا از سطح زمین، سن سازه، نحوه ساخت، و مقاومت در برابر رطوبت و جریان سیلاب بود. درخور یادآوری است که بخش عمده ای از واحدهای با حساسیت بالا در نزدیکی ترین فاصله از بستر رودخانه واقع شده اند که همین امر، خطر را دوچندان می کند. نتیجه گیری ترکیب یافته های اجتماعی و کالبدی این پژوهش نشان می دهد منطقه مورد مطالعه در معرض چالشی جدی و چندبعدی از نظر خطر سیلاب قرار دارد. ضعف زیرساخت های ایمنی، ناآگاهی عمومی، ساخت وسازهای غیراصولی، و نبود برنامه ریزی جامع برای مدیریت حریم رودخانه از مهم ترین عوامل تشدیدکننده آسیب پذیری در این منطقه هستند. بر این اساس، ضرورت مداخله فوری و چندجانبه برای کاهش ریسک، اجتناب ناپذیر است. در این راستا، پیشنهاد می شود اقدامات زیر در اولویت قرار گیرند: 1. تهیه و به روزرسانی نقشه های خطر سیلاب بر مبنای مدل های هیدرولوژیکی دقیق؛ 2. محدودسازی و مدیریت ساخت وساز در نواحی پرخطر از طریق وضع قوانین بازدارنده؛ 3. توسعه زیرساخت های ایمن سازی و زهکشی برای کنترل و هدایت روان آب ها؛ 4. ارتقای آگاهی عمومی و آموزش همگانی در حوزه مدیریت بحران و رفتارهای ایمن؛ 5. توانمندسازی جوامع محلی برای افزایش تاب آوری اجتماعی در برابر بحران های طبیعی؛ 6. استفاده از فناوری های هشدار سریع و سامانه های اطلاع رسانی اضطراری در سطح محلی. در مجموع، یافته های این پژوهش با ارائه چارچوبی تحلیلی و کاربردی، می توانند به عنوان الگویی برای ارزیابی آسیب پذیری در سایر نواحی کشور نیز مورد استفاده قرار گیرند. ادغام روش های مدل سازی عددی با تحلیل های اجتماعی و مشارکت مردمی، می تواند راهگشای تدوین سیاست هایی جامع تر و کارآمدتر برای مدیریت و کاهش خطرات سیلاب در سطح ملی باشد.
تحلیلی بر تاب آوری مناطق شهری مشهد در مواجهه با ناامنی آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه ناامنی آبی یکی از بزرگ ترین خطرات برای رفاه جهانی محسوب می شود که شهرها را با مسائل و مشکلات عدیده ای در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، محیطی و نهادی مواجه ساخته است. بدین ترتیب، طی دهه های اخیر برای حل چالش ناامنی آبی و کاهش اثرات آن بر سطح سکونتگاه های شهری، راه حل ها و دیدگاه های مختلفی مطرح شده است که یکی از مهم ترین این راه حل ها، توجه به مفهوم تاب آوری شهری بوده که طی سال های اخیر توجه زیادی را در حوزه شهرسازی به خود جلب نموده است. بایستی اذعان داشت که دستیابی به امنیت آبی در سطح سکونتگاه های شهری در بستر تاب آوری شهری به تقسیمات کوچک تر یعنی مناطق شهری آن بستگی دارد که به همین منظور، پژوهش حاضر در راستای سنجش تاب-آوری مناطق 13گانه شهر مشهد در مواجهه با ناامنی آبی انجام گرفته است. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ ماهیت و روش انجام، توصیفی- تحلیلی است. بدین ترتیب، مبتنی بر چارچوب سنجشی، پرسشنامه هایی محقق ساختهه طیف لیکرت و با استفاده از فرمول کوکران و روش گلوله برفی بین 400 نفر از شهروندان شهر مشهد، 40 نفر از کارشناسان شرکت آب و فاضلاب شهر مشهد و شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی و همچنین 40 نفر از متخصصان و پژوهشگران مرتبط با موضوع پژوهش در سطح شهر مشهد توزیع شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که شهر مشهد نیز متأثر از ناامنی آبی و اثرات آن بوده و بیشتر مناطق آن از تاب آوری لازم در مواجهه با ناامنی آبی برخوردار نیستند، طوری که تنها منطقه 13 شهر مشهد در سطح نسبتاً مطلوب قرار داشته و در مقابل مناطق 1 و 11 در سطح نسبتاً نامطلوب، مناطق 2، 8، 9، 10 و 12 در سطح نامطلوب و مناطق 3، 4، 5، 6 و 7 نیز در سطح خیلی نامطلوب از منظر توان تاب آوری در مواجهه با ناامنی آبی قرار گرفتند که این مسئله نیازمند نگاه ویژه نهادهای متولی شهر است.
رویکرد فراروش: تغییرات اقلیمی و محیط های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۳
159 - 177
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه: اقلیم های شهری با تفاوت دمای هوا، رطوبت، سرعت و جهت باد و میزان بارندگی از مناطق کمتر ساخته شده متمایز می شوند. این تفاوت ها تا حد زیادی به تغییر زمین طبیعی از طریق ساخت سازه ها و سطوح مصنوعی نسبت داده می شود. هدف کلی این پژوهش بررسی محتوایی اسناد منتخب در بستر پیاز پژوهش ساندرز برای درک خلأهای مطالعاتی است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر جهت گیری فلسفی عمل گرایانه، از نظر هدف کاربردی است و ازلحاظ ماهیت اکتشافی توصیفی از طریق ادغام پژوهش های مرتبط با سؤال پژوهش است که برای دستیابی به هدف خود از روش ترکیبی هم زمان و دسته بندی موضوع اقلیم در شهرها به ترکیب یافته های کیفی پژوهش های پیشین از شیوه فراروش بهره گرفته است. یافته ها: تحلیل داده های کدگذاری شده، فلسفهٔ بیشتر اثبات گرایی و ترکیبی است در تجزیه وتحلیل رویکرد تحقیق به ترتیب قیاسی و ترکیبی است. همچنین در بررسی لایه استراتژی پژوهش، بیشتر مطالعه موردی، پیمایشی و توصیفی بوده اند. نتیجه گیری: درواقع با مطالعه پژوهش های پیشین بر خلأ موضوعی مبنی بر عدم توجه به موضوعات اجتماعی و مدیریتی و همچنین خلأ در فلسفه فکری و نوع راهبرد پژوهش ها اشاره می شود؛ زیرا مسائل اقتصادی، اجتماعی، عملکردی و حتی سیما و منظر شهری از عوامل بسیار حیاتی در حوزه اقلیم شهری هستند که لازم است به همراه توسعه های نرم افزاری در حوزه تحلیل و ابزار گردآوری و همچنین استفاده متناسب از روش های کمی و کیفی در کنار یکدیگر به آن ها رسیدگی و پاسخ مناسب داده شود.
مطالعه جامعه شناختی پذیرش اجتماعی نسبت به مهاجران افغانستانی (مورد مطالعه : شهروندان شهر شیراز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف بررسی مطالعه جامعه شناختی پذیرش اجتماعی شهروندان نسبت به مهاجران افغانستانی در شهر شیراز انجام شده است. روش شناسی : این تحقیق از نوع مطالعات توصیفی و همبستگی است. جامعه آماری تحقیق حاضر را تمامی شهروندان شهر شیراز به تعداد 1955500 نفر در سال 1403 تشکیل داده اند. به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 348 نفر از شهروندان شهر شیراز با استفاده از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این مطالعه پرسشنامه محقق ساخته 26 سوالی بود. برای تعیین پایایی این پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید. آلفای کارنباخ 76/0 به دست آمد. یافته های آماری : نتایج حاصل از یافته های تجزیه و تحلیل شده آماری به وسیله نرم افزار spss حاکی از آن است، که بین متغیرهای سطح سواد ، قومیت، نوع مذهب، وضعیت اقتصادی، جرایم و آسیب های اجتماعی موجود، احساس امنیت و متغیر پذیرش اجتماعی شهروندان شیرازی نسبت به مهاجران افغانستانی رابطه معناداری وجود دارد. نتایج جدول رگرسیون نیز نشان دهنده همبستگی مناسبی بین مجموعه متغیرهای مستقل با متغیر وابسته می باشد. نتیجه گیری : در این مقاله، نتایج مطالعه جامعه شناختی پذیرش اجتماعی شهروندان نسبت به مهاجران افغانستانی در شهر شیراز، نشان داده است، که سطح سواد، نوع قومیت، نوع مذهب، وضعیت اقتصادی، جرایم و آسیب های اجتماعی موجود و احساس امنیت بر پذیرش اجتماعی مثبت یا منفی شهروندان شهر شیراز نسبت به مهاجران افغانستانی تاثیر گذار است.
تحلیل سیستم ژئوتوریسم در شهرستان فیروزکوه و ارائه مدل توسعه آن از منظر قابلیت ژئوپارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم یکی از گونه های مهم اکوتوریسم با رویکردی مسئولانه و حفاظت محور است که بر مردمی کردن علوم زمین و توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بومی تاکید می کند به منظور ارزیابی و تبیین شرایط ژئوتوریسم یک منطقه و قابلیت های یک مقصد برای تبدیل شدن به یک ژئوپارک، ضرورت دارد تا مدل بهینه و مطلوب توسعه ژئوتوریسم مقصدهای گردشگری ارائه و تبیین شود. شهرستان فیروزکوه با داشتن سرمایه های متعدد میراث زمین، یکی از مناطق مستعد ژئوتوریسم محسوب می شود. با توجه به توان بالای ژئوتوریسم برای توسعه به عنوان یک ژئوپارک و عدم بهره گیری لازم از این توانها در توسعه شهرستان، ضرورت دارد تا مدل بهینه ای برای تحلیل توسعه قابلیت ژئوپارک در شهرستان ارائه شود. در این پژوهش از طریق روش های کتابخانه ای و پیمایشی و با استفاده از روش های ارزیابی ژئوتوریسم شامل روش فاسیلاس، روش GAM و روش محوطه های تنوع زمینی، ژئوسایتهای شهرستان مورد تحلیل قرار گرفت. عمده ژئوسایتهای منطقه علیرغم داشتن نمایانگری و قابلیت آموزشی بالا و ارزش زیبایی شناختی، ارتباط ضعیفی با جامعه بومی دارند و سطح آسیب پذیری و خطر اضمحلال آنها رو به افزایش است. همچنین از منظر سنجش قابلیتهای ژئوپارک مشخص شد که این شهرستان در حال حاضر، قابلیت تبدیل شدن به یک ژئوپارک مستقل را ندارد بر همین اساس مدلی برای توسعه قابلیت شهرستان برای تبدیل به یک ژئوپارک ارائه شده است که این مدل عمدتا مدیریت مشارکتی، کارآفرینی، گردشگران چند منظوره و گونه شناسی ژئوتوریسم و غیره تاکید دارد.
برنامه ریزی سیستم های حمل ونقل یکپارچه با رویکرد الگوریتم جستجوی گرانشی توسعه یافته مبتنی برکنترلر فازی جهش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۲
151 - 180
حوزههای تخصصی:
الگوریتم جستجوی گرانشی یک الگوریتم فراابتکاری تازه ظهوری است در این الگوریتم به دو روش میتوان نیروی گرانشی میان پاسخ ها را محاسبه کرد. در روش اول یک پاسخ از فضای همسایگی محلی پاسخ جاری انتخاب شده و نیروی گرانشی بین این دو پاسخ محاسبه می شود. در روش دوم، نیروی گرانشی بین تمام پاسخ های همسایه در فضای همسایگی پاسخ جاری محاسبه می شود و به یک پاسخ همسایه محدود نمی شود. این الگوریتم در برخی از مسائل بهینه سازی دچار همگرایی زودرس شده و در بهینه محلی گیر می کند و پیشرفتی برای پیدا کردن جواب بهینه ندارد که این مشکل جزء معایب این الگوریتم محسوب میشود. در مقاله این مشکل را در مرحله اول با مقایسه دو روش نامبرده تحت آزمون قرار گرفت که نتیجه آن بدینگونه می باشد: روش اول برتری نسبی از نظر پارامتر سرعت رسیدن به جواب و جواب برتر دارد و سپس با تعریف یک تابع جهش ابتکاری، که از کنترلر فازی جهت کنترل کردن میزان جهش استفاده می کند، برطرف میکند. روش پیشنهاد شده بر روی توابع محک استاندارد که شامل توابع تک مدی و چند مدی است ارزیابی شده است و نتایج حاصل از ارزیابی این دو روش با الگوریتم جستجوی گرانشی استاندارد (GSA) و الگوریتم جمعیت ذرات گرانشی (GPS)، الگوریتم بهینه ساز جمعیت ذرات (PSO) و الگوریتم وراثتی حقیقی (RGA) مقایسه شده است.آزمایشات مشاهده شده، نشان دهنده این است که این روش ارائه شده نتایج بهتری نسبت به دیگر الگوریتم های مقایسه شده دارد.
شناسایی مولفه های سواد قومی - نژادی در آموزش متوسطه اول: سنتز پژوهی بر اساس مدل روبرتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
86 - 114
حوزههای تخصصی:
سواد قومی- نژادی یکی از اَشکال نوظهور سواد با هدف پوشش دادن موضوع مهم قومیت و نژاد در جهان می باشد. هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های سواد قومی- نژادی در آموزش متوسطه اول است. رویکرد پژوهش، کیفی و روش آن سنتزپژوهی بر اساس مدل روبرتس است. جامعه پژوهش از ۲۸۹ مقاله داخلی و خارجی در خصوص سواد قومی- نژادی در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ میلادی و از مجلات معتبر، تشکیل شده است. نمونه پژوهش بر اساس نمونه گیری هدفمند شامل ۴۰ مقاله علمی پژوهشی است که از صافی معیار های خاصی عبور کرده اند. جهت روایی و پایایی داده ها از چندین پژوهشگر استفاده شد و میزان توافق پژوهشگران ۷۶ درصد محاسبه گردید. تجزیه تحلیل داده ها به صورت کدگذاری باز، محوری و منتخب بود. طبق یافته ها مؤلفه های سواد قومی- نژادی در ۶ بعد و ۲۱ عامل طبقه بندی شدند. مؤلفه های سواد قومی- نژادی عبارتند از ۱- مفهوم شناسی نژاد و قومیت ۲- آشنایی قومی- نژادی ۳- آگاهی از نژادپرستی و قوم گرایی ۴- برابری و عدالت ۵- هویت یابی ۶- اخلاق و احترام. نتایج نشان می دهد که نظام آموزشی می تواند با گنجاندن مؤلفه های سواد قومی- نژادی شناسایی شده در برنامه درسی متوسطه اول، دانش آموزانی آگاه از موضوع نژاد و نژادپرستی، دوستدار عدالت برای همه اقوام و نژادها، اهل تعامل و دوستی با همه اقوام ، آشنا به هویت قومی- نژادی خود و در عین حال پایبند به مولفه های هویت ملی تربیت نماید.
Development and Validation of Cultuling Competence Test and Examining Its Relationship with Language Aptitude, Cultural Intelligence, Verbal Intelligence, and Second Language Willingness to Communicate(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The focus of prior studies has been on introducing different cultulings in Iranian culture; as a result, little attention has been given to their relationship with individual differences and language-related variables. Therefore, to address this gap, the researchers first devised a cultuling competency test to measure individuals’ ability to identify 14 culturally different contexts. They then substantiated the construct validity of the cultuling competency test through CFA, and its reliability was measured using Cronbach’s alpha, suggesting high reliability. Next, the researchers aimed to assess the role of cultuling in individuals’ language aptitude, verbal intelligence, cultural intelligence, and second language (L2) willingness to communicate (WTC). The results indicated that cultuling is a significant predictor of verbal intelligence. It was also found that L2 WTC and cultural intelligence are positively correlated. Finally, the findings revealed that language aptitude has a significant relationship with both cultural and verbal intelligence.
بازخوانی ادله فقهی حکم دیه شخص متولد از زنا (نقد ماده 552 ق.م.ا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
131 - 143
حوزههای تخصصی:
اگرچه مطابق نظر مشهور فقها، مقدار دیه فرزند نامشروع حاصل از زنا در صورت اظهار اسلام، معادل دیه فرزند مشروع و مسلمان دانسته شده، قانونگذار عرفی در ماده 552 ق.م.ا مصوب 92 به پیروی از دیدگاه غیرمشهور فقهی، آن را به صورت مطلق، برابر با مقدار دیه مسلمان دانسته و اظهار اسلام را شرط نمی داند. به رغم استناد هر دو دیدگاه به اطلاق روایات وارده، بازنگری در ادله و مبانی این حکم، حاکی از این است که به دلیل فقدان برخی از شرایط اساسی تحقق اطلاق کلام، این استدلال با اشکال اساسی مواجه است. ضمن اینکه با وجود اعتبار سندی و دلالتی روایات دال بر همسانی دیه ولدالزنا و اهل ذمّه، می توان گفت که قائل شدن به دیدگاه مخالف، نوعی اجتهاد در مقابل نص محسوب می شود و با عنایت به فقدان هرگونه تفصیل در این روایات، دیدگاهی که قانونگذار بدان وجاهت قانونی بخشیده است از مستندات لازم فقهی برخوردار نبوده، بلکه قول صحیح در این زمینه، دیدگاهی است که همسو با مفاد احادیث خاص وارده، به همسانی دیه فرزند نامشروع حاصل از زنا و اهل ذمه یعنی هشتصد درهم، حکم می نماید و در نتیجه، اصلاح و بازنگری ماده مذکور ضروری به نظر می رسد.
شناسایی علل و اثرات عدم به کارگیری نیروی کار بومی در استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای اقتصادی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۹
1 - 17
حوزههای تخصصی:
توس عه نسبی و وجود فرصت های شغلی بیشتر در اس تان ی زد، سبب مهاجرت به این استان و محدود شدن اشتغال نیروی کار بومی استان شده است. بخش قابل توجهی از مهاجران و افراد غیر بومی به استان یزد هجوم آورده اند که اغلب نسبت به نیروی کار بومی اقبال بالاتری برای پیدا کردن کار و اشتغال در استان دارند. با این توصیف هدف مطالعه حاضر بررسی علل عدم به کارگیری نیروی کار بومی در استان یزد و اثرات آن بوده است. پارادایم تحقیق در این پژوهش از نوع کیفی بود. جامعه مورد مطالعه دربردارنده گروه های منتخب شامل مدیران ارشد و اجرایی، مدیران مرتبط با منابع انسانی، نخبگان کسب وکار و کارآفرینان، کارفرمایان، متخصصان و کارشناسان منابع انسانی، دانشجویان و دانش آموختگان استان یزد بودند. نمونه گیری هدفمند و تا دستیابی به اشباع نظری ادامه یافت که با انجام 45 مصاحبه حاصل شد. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختارمند بود. به منظور اطمینان از روایی و پایایی داده ها، از روش مثلث بندی روش شناختی استفاده شد. براین اساس، از شیوه های مختلف هنگام جمع آوری داده ها از قبیل بررسی اسناد و مدارک، مصاحبه، تهیه عکس و فیلم و ضبط ص دا بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها، از طریق کدگذاری انجام شد. براساس یافته ها در کدگذاری باز در مرحله اول، 21 مفهوم استخراج شد. در مرحله دوم 7 کد محوری شامل "عملکرد ضعیف ارگان ها و سازمان ها در جذب نیروهای مولد بومی"، "پایین بودن سهم کارگران ماهر و مهندسان به کارگران غیرماهر"، "موانع آموزشی-فرهنگی"، "موانع ساختاری در رویکرد توسعه استان"، "اثرات اقتصادی"، "اثرات اجتماعی" و "اثرات انگیزشی" شناسایی شدند. افزون بر این، 2 کد انتخابی علل و اثرات عدم به کارگیری نیروی کار بومی استخراج شدند. همچنین، مدل پارادایمی شامل شرایط علی، شرایط مداخله گر، شرایط زمینه ای، تعاملات و راهبردها و پیامدها تدوین شد. در نهایت، بر اساس یافته ها، پیشنهاد هایی در راستای بهبود وضعیت به کارگیری نیروی کار بومی در استان یزد مطرح شد.
تأثیر تور مجازی در قصد رزرو هتل های مقصد گردشگری (مورد مطالعه: هتل عامری ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و اوقات فراغت دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۹
145 - 162
حوزههای تخصصی:
باتوجه به رقابت موجود در صنعت گردشگری، توجه و استفاده از ابزارهای نوین بازاریابی برای جذب هرچه بیشتر گردشگران به یکی از اولویت های فعالان این صنعت تبدیل شده است. براین اساس، هدف پژوهش حاضر سنجش تأثیر تور مجازی بر قصد رزرو هتل های مقصد گردشگری است. این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق دانشجویان دانشگاه ها بودند که از بین آن ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای دانشگاه های تهران انتخاب شدند و با نمونه گیری در دسترس 120 نفر در نظر گرفته شدند. افراد نمونه با توجه به نوع نمایشگر تور مجازی (گوشی تلفن هوشمند/ عینک واقعیت مجازی) و استفاده یا عدم استفاده از محرک شنیداری (صدا) در قالب چهار گروه تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه استفاده شد که روایی و پایایی آن مورد آزمون قرار گرفت. داده های حاصل ازطریق تکنیک معادلات ساختاری و آزمون تحلیل واریانس دوسویه با تأثیر متقابل تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که نوع نمایشگر تور مجازی و وجود یا فقدان محرک شنیداری بر میزان احساس حضور در محیط مجازی تأثیرگذارند. درحالی که اثر تعاملی در ایجاد حس حضور ندارند. همچنین حس حضور با تأثیرپذیری از نوع نمایشگر تور مجازی و محرک شنیداری، باواسطه جذابیت بصری و تصویرسازی آسان در قصد رزرو هتل های مقصد گردشگری تأثیرگذار است. با توجه به نتایج پژوهش، فنّاوری واقعیت مجازی با ایجاد حس حضور در هتل ازطریق ارائه پیش نمایش مقصد، باعث ایجاد مزیت رقابتی می شود.
تبیینی از چیستی و چرایی درد و رنج زن (شنیع کار) در اشعار سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
309 - 338
حوزههای تخصصی:
سیمین ب ِهْبَهانی (معلم، نویسنده، شاعر و غزل سرای معاصر و ازاعضای کانون نویسندگان ایران بود. از جمله مسائل بسیار مهم که در آثار شعری بهبهانی جلوه گر است، طرح مسئله زنان و وضعیت نابهنجار روحی و روانی حاصل از شرایط نامساعد آنها است. بهبهانی شاعری اجتماعی است که در به کار گرفتن نمادهای خاص اندیشه ای متفاوت ارائه داده و از این رو شیوه تفکر و شاعری او در حوزه رئالیسم قرار دارد. شعر سیمین حاکی از تجربه های تلخ و شیرین عمیق انسانی در همدردی با زنان است و منشأ گمراهی و شنیع کاری را نیز درد و رنج می داند. زن در اشعار سیمین چهره ها و جلوه های متنوعی دارد. در این مقاله که با شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است سعی کرده ایم به توصیفات سیمین بهبهانی از شنیع کاران در اشعارش بپردازیم، از این رو یافته های پژوهش به طور ملخص دربردارنده این مفاهیم است که سیمین از آن دسته شاعرانی است که احساس مادرانه و عاطفی خویش در همراهی با زنان شنیع کار را در اشعارش به وضوح بیان کرده و همین امر خود و مخاطبان شعری اش را متوجه وضعیت زنان روسپی و تحت تأثیر قرار داده است. در مجموع نگاه بهبهانی نسبت به مسائل زنان شنیع کار واقعی و وسیع است. سیمین سعی داشته است در اشعار خویش درون این قشر از زنان را با مشکلات، ناله ها، عواطف و.. شان به نمایش بگذارد. او با بیان هم حسی شاعرانه خویش نسبت به زنان شنیع کار، به دنبال چاره ای برای رفع این معضل اجتماعی می شود و خواستار آگاهی کامل از کل وجودی جنس زن و بار مشکلات و چالش های اوست تا دلیل ضعف و گاه بریدن زن روسپی از همه چیز و رفتن در مسیر روسپی گری را برای همگان روشن سازد اما در نهایت نیز امیدواری و امید الهی و معنوی را توصیه می کند.
دلالت های بینش تمدنی در سیاست گذاری فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۷)
69 - 108
حوزههای تخصصی:
نسبت سنجی دو مفهوم سیاستگذاری فرهنگی و بینش تمدنی، پرده از دلالت های مطالعات تمدنی در سیاستگذاری فرهنگی برخواهد داشت. از این رو این پژوهش به دنبال پاسخ به این مساله است که «دلالت های بینش تمدنی در سیاستگذاری فرهنگی چیست؟» و برای پاسخ به این پرسش به واکاوی دلالت های بینش تمدنی با استفاده از نظر صاحب نظران و روش شناسی داده بنیاد می پردازد. براساس یافته های پژوهش، بسط زمان – مکانی، معانی، مبانی معرفتی، عینیت، نظم، یکپارچگی و پویایی تمدنی مهم ترین شاخصه های بینش تمدنی به حساب می آیند. استفاده از بینش تمدنی در حوزه سیاستگذاری و مداخله گری دولت در عرصه فرهنگ، اشاره به کاربست نگاه کلان و فراگیر تمدنی در تحلیل مسائل فرهنگی دارد که هم به مبانی معرفتی در پس این مسائل توجه داشته باشد، هم نظامات اجتماعی مختلفی که پیرامون هر مساله به صورت هماهنگ و پویا عینیتی تو در تو می یابد را مورد توجه قرار بدهد و هم از هویت معنایی که مساله با خود خلق، اشاعه و ترویج می کند غافل نباشد. بر اساس نتایج پژوهش، تاکید بر این است که دولت تک صدا، متمرکز و تصدیگر از طرفی و دولت منفعل، بازدارنده و خنثی از طرف دیگر با رویکرد تمدنی در سیاستگذاری فرهنگی که در عین دغدغه هدایت بستر زندگی جامعه، بر آگاهی، اختیار، گفت و گو و احترام به سلیقه های فرهنگی مختلف بنا می شود ناسازگار است.
تحلیل محتوای توسعه سازمان های رسانه ای با رویکرد مهندسی ارزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۷)
305 - 346
حوزههای تخصصی:
رسانه ها مهمترین وسیله جهت رسیدن به اهداف فرهنگی و اجتماعی قلمداد می شوند و به تبع آن سازمان های رسانه ای نقطه اتصال محتوای رسانه ها با نظام های سیاسی، فرهنگی و اجتما عی هستند که توسعه آنها به توسعه همه جانبه در کشور کمک می کند. هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل محتوای توسعه سازمان های رسانه ای با استفاده از فرآیند مهندسی ارزش است. پژوهش حاضر به شکل کیفی و از طریق تحلیل محتوا انجام شد. با 9 نفر از مدیران سازمان های رسانه ای(خبرگزاری بین المللی قرآن؛ رادیو معارف، رادیو قرآن، شبکه قرآن و روزنامه جام جم) مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و سپس سه مرحله کدگذاری (استخراج مفاهیم اساسی، مقوله ها، و گزاره ها) جهت تحلیل داده ها انجام شد. نتایج نشان داد به کارگیری نیروی انسانی متخصص، خوش فکر؛ تشکیل کارگروه توسعه؛ توسعه مهارت مدیران میانی؛ و برقراری ارتباط مستمر با سازمان ها در حوزه توسعه منابع انسانی کاربردی ترین ایده است. در حوزه توسعه امکانات و تجهیزات مهمترین ایده، بهره گیری از سیاست های بودجه بندی صحیح و توسعه فناوری های جدید است؛ لزوم استفاده از فناوری های جدید جهت ارتقای سایت و سئو، پخش برنامه ها از تلویبیون و ایران صدا، استفاده از تکنیک های پوشش خبری، تکنیک های اقناع مخاطب، مخاطب سنجی و تولید محتوا بر مبنای نظرات مخاطبان داخلی و بین المللی؛ پژوهش محور نمودن فرآیندهای سازمانی، پرهیز از سانسور، اغراق، شایعه و عدم شفافیت؛ اهمیت به خلاقیت و حمایت مادی و معنوی از کارمندان خلاق؛ پیگیری امور تا اجرایی شدن ایده ها؛ از مهمترین یافته های پژوهش است. در راستای توسعه سازمان های رسانه ای، می بایست منابع انسانی به خلاقیت مجهز شوند تا با استفاده از تکنیک هایی مثل مهندسی ارزش، امکانات سازمان را در جهت حصول توسعه به کار بگیرند و مدیران به جنبه های اساسی توسعه توجه داشته باشند.
بررسی مولفه های تاثیرگذار بر موفقیت کمپین های فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
271 - 292
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مؤلفه های اثرگذار بر موفقیت کمپین های فضای مجازی انجام شده است.روش پژوهش: این تحقیق با رویکرد ترکیبی (کیفی و کمی) طراحی گردید. در بخش کیفی، جامعه آماری شامل کارشناسان حوزه رسانه با بیش از ده سال سابقه فعالیت در شبکه های اجتماعی و تبلیغات بود. در بخش کمی نیز جامعه آماری را کاربران رسانه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام که عضو کمپین های مجازی هستند تشکیل دادند. برای تحلیل داده ها، در بخش کیفی از روش نظریه داد ه بنیاد و در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی استفاده شد.یافته ها: یافته های کیفی نشان داد از دیدگاه مصاحبه شوندگان، عواملی همچون افزایش تصاعدی اعضا، امکان ارسال آسان به دوستان، قابلیت عضویت هم زمان در چند کمپین، لغو سریع و آسان عضویت، آشنایی با دیگر اعضا و انگیزه های آنان، عضویت با هویت غیرواقعی، تنظیمات دریافت پیام ها، مشارکت کاربران ایرانی سراسر جهان و امکان آمارگیری لحظه ای توسط مدیران کمپین از مهم ترین نقاط قوت کمپین های مجازی محسوب می شوند. در بخش کمی، نتایج نشان داد بین مؤلفه های ارتباطات اجتماعی، منافع اقتصادی، تعامل و اقبال کاربران از کمپین های مجازی رابطه ای مستقیم و معنادار وجود دارد.نتیجه گیری: یافته ها حاکی از آن است که مؤلفه های اجتماعی، اقتصادی و تعاملی نقش تعیین کننده ای در موفقیت کمپین های فضای مجازی دارند، اما رعایت ارزش ها و هنجارها تأثیر معناداری بر اقبال کاربران از این کمپین ها ندارد.
راهکارهای پیشگیری از تأثیر منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی از منظر اسلام و روان شناسی
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶
129 - 158
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی از منظر روان شناسی و بررسی راهکارهای پیشگیری از تأثیر منفی رسانه های نوین از منظر اسلام و روان شناسی است.روش شناسی پژوهش: روش این پژوهش به لحاظ رویکرد، کیفی و به لحاظ هدف، کاربردی است، و روش پردازش اطلاعات نیز توصیفی-تحلیلی است.یافته ها: 1- توجه به خانواده و مدیریت روابط درون و بیرون خانواده، 2- تقویت عقاید دینی و ارزش های اخلاقی، 3- تقوای حضور، 4- بصیرت بخشی و بالا بردن سواد رسانه ای، 5- دوری از محیط تحریک زا و ایجاد جایگزین، 6- مدیریت و نظارت در استفاده از رسانه و فضای مجازی.بحث و نتیجه گیری: بررسی های انجام شده در اسلام و روان شناسی حاکی از اهمیت تربیت جنسی در این دو حوزه است، به طوری که هرکدام به نوبه خود توصیه هایی در راستای تربیت جنسی صحیح فرزندان و روش های پیشگیری از انحرافات جنسی در دوره کودکی، و نوجوانی ارائه داده اند. با بررسی و تطبیق تربیت جنسی در اسلام و روان شناسی و وجوه تشابه و افتراق آن ها، به راهکارهای کاربردی منطبق با نظریات اسلام و آموزه های دینی برای پیشگیری از تأثیرات منفی رسانه های نوین بر تربیت جنسی دست یافتیم.
واکاوی چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه؛ مطالعه پدیدارشناسانه
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳
19 - 33
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: برنامه درسی نقش مهمی در بهبود شرایط آموزشی موجود و دستیابی به وضعیت مطلوب دارد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر تحلیل پدیدارشناسانه چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه بود. روش ها : این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه پژوهش حاضر شامل دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه می شد که 84 نفر بودند. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها بعد از مصاحبه با 13 نفر به اشباع رسید. جهت تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به شناسایی ده مقوله اصلی اصلاح نگرش ها، توسعه دانش محتوایی و تخصصی، آشنایی با سرآمدان علمی و پژوهشی، تجهیزات آموزشی، کاربینی و کارورزی، کنترل هیجانات و عواطف، آشنایی با ابزارهای آموزشی، تعامل با خانواده ها، توجه به تفاوت های فردی و تعامل بین رشته ای شد. علاوه بر این، بیست و یک زیرمقوله برای این مقوله های اصلی استخراج شد که نقش تعیین کننده ای در کیفیت آموزش دارند. نتیجه گیری: شرایطی که امکان دستیابی به حداکثر شایستگی های لازم برای دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه را فراهم کند، از اولویت های برنامه درسی این رشته است. پیشنهادهای برگرفته از این مطالعه بر اهمیت بازنگری برنامه درسی و توجه به چالش های موجود به منظور غنی سازی برنامه درسی رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه تاکید ویژه ای دارد.
The relationship between school connectedness and academic engagement: The mediating role of mindfulness
حوزههای تخصصی:
One of the burgeoning areas of interest within the realm of education pertains to student engagement, a central component of positive psychology (PP). Another fundamental concept in the PP literature is school connectedness, which underscores the belief students hold regarding the care shown by adults and peers in the educational environment towards their academic progress and personal welfare. Additionally, mindfulness, a pivotal term in the field of PP, offers noteworthy advantages such as enhancing working memory and reducing stress levels, consequently fostering academic involvement. Given the significance of school connectedness and mindfulness in academic engagement, the present study endeavors to examine the association between school connectedness and academic engagement in high school students, with mindfulness serving as a mediator. A total of 300 high school students from Bandar Abbas participated in the study, responding to scales measuring mindfulness, school connectedness, and academic engagement. Subsequently, structural equation modeling was employed to illuminate potential relationships. The results indicated a significant correlation between school connectedness and academic engagement. Furthermore, the findings demonstrated that both school connectedness and mindfulness serve as positive and significant predictors of academic engagement. Moreover, the results substantiated the mediating role of mindfulness. These findings offer valuable insights for educators in enhancing classroom practices.
اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم بر سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
275 - 255
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم بر سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان بود. پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را همه دانش آموزان پسر پایه پنجم و ششم مقطع ابتدایی روستای اشکستگ شهرستان سرباز در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 85 نفر تشکیل داد که از بین آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم را دریافت کردند، در حالی که آزمودنی های گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. قبل و پس از آموزش همه آزمودنی ها پرسشنامه سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه را تکمیل کردند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری در SPSS-26 انجام گرفت. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، افزایش نمره معناداری را در سرزندگی تحصیلی (001/0>P) و احساس تعلق به مدرسه (001/0>P) تجربه کردندو بر مبنای نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیم در ارتقای سرزندگی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان دختر با مشکلات تحصیلی تأثیر مثبت دارد و ازطریق آموزش این راهبردها امکان بهبود شرایط تحصیلی این دسته از دانش آموزان وجود دارد.