فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
إن لمصادره الممتلکات سجلا طویلا کسجل الحکومات، وفی بعض الأحیان تم ذلک بالدوافع والحجج الزائفه، وتظهر البیانات التاریخیه إلى أن مصادره الممتلکات استُخدمت فی بعض الأنظمه کأداه تحکم من قِبل السلطه بسبب التجمیع غیر القانونی أو الشرعی للأصول من قِبل الوکلاء. ومن ناحیه أخرى، عندما واجهت الحکومات أزمه مالیه، لجأت إلى مصادره أصول المسؤولین والوزراء لتعویض النقص فی المیزانیه. یهدف هذا البحث إلى الإجابه على التساؤل التالی: ما هی الدوافع الرئیسیه لمصادره الاملاک من قِبل الخلفاء العباسیین؟ وترتکز فرضیه البحث على أن مصادره الممتلکات کانت تَستخدم فی بعض الأحیان کأداه حکومیه لتأدیب المسؤولین أو المعارضین، وبالأخص للتعویض عن العجز فی إیرادات المیزانیه الحکومیه. وتشیر نتائج هذا البحث الذی نظم باستخدام منهج التفسیر التاریخی (وإعداد الجداول الإحصائیه وتحلیل معطیاتها) إلى وجود سببین أساسین لمصادره الممتلکات فی زمن الخلافه العباسیه: أولاً؛ منع زیاده القدره المالیه لجباه الضرائب أو بعض الدوائر الحکومیه التی کانت تشارک فی نظام جبایه الضرائب، وتعویض النقص فی المیزانیه الذی کان یستخدم فی فترات معینه. إن عملیه مصادره الممتلکات العشوائیه وغیر المرتبه، والتی لم تنفذ فی أحیان کثیره لتنظیم وضبط الأملاک غیر المسجله وغیر القانونیه، أدت إلى إضعاف الأسس الاقتصادیه للخلافه العباسیه، وتعدُ أحد دواعی ضعفها.
انعکاس المستویات اللغویه على التراث الشعبی فی «تحفه الألباب ونخبه الإعجاب» لأبی حامد الغرناطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدّ التراث الشعبی مدرسه تربویه تُرسّخ عادات المجتمع وتقالیده وقیمه فی نفوس الأجیال المقبله، من خلال ذلک، تُحفظ هویه الأمه وتبقى حاضره ومستدامه. یعکس الرحاله التراث الشعبی لکل بلد فی کتاباته، مقدّمًا صوره واضحه عن الآخر، ومن أبرزهم أبو حامد الغرناطی، الرحاله الأندلسی الذی جمع تراث المناطق التی زارها؛ نتیجه لذلک، تمیز کتابه «تحفه الألباب ونخبه الإعجاب» بغناه بالتراث الشعبی المتنوع. یعتمد الکاتب فی إیصال هذا التراث إلى القارئ على أدوات لغویه متقنه، حیث یسخر إمکانیات اللغه لبلوره أفکاره فی صور مرئیه ملموسه؛ لأنّ اللغه تعدّ ثالثه الأثافی فی تکوین الروایه، فلا یمکن تحقیقها إلا من خلال اللغه. تتجلى براعه المؤلف فی استخدامها لمستویات متنوعه مثل السرد، والوصف، والحوار فی نصه الأدبی لیخلق نصًا غنیًا یمکن للقارئ أن یتفاعل معه بطرق متعدده. کل من هذه المستویات یضفی رونقًا خاصًا على الروایه فالسرد یمکّن المؤلف من نسج الأحداث بترتیب منطقی ومتسلسل، بینما الوصف یتیح للقارئ أن یغوص فی تفاصیل المشاهد ویشعر بما تشعر به الشخصیات أما الحوار فیمنح الروایه نبض الحیاه. اعتمدت الدراسه بالمنهج الوصفی-التحلیلی، مرکزه علی مستویات اللغه بهدف تحلیل التراث الشعبی المستخرج من الکتاب من خلال هذه المستویات وتوضیح وظائفها المختلفه وأظهرت النتائج کیفیه توظیف أبی حامد الغرناطی لهذه المستویات فی صیاغه أفکاره وملاحظاته بأسلوب جلی ومؤثر، عاکسًا صوره تراثیه للآخر. ویحتوی الکتاب على عناصر تراثیه غنیه، مثل الأماکن، والشخصیات والأحداث، والقصص الغریبه، مما یتطلب استخدام المستوى الوصفی لعرض المشاهد وتفاصیله، والمستوى السردی لمنح النص تسلسلًا زمنیًا متماسکًا وتحریکه، والمستوى الحواری لإضفاء الحیویه على الشخصیات وتوضیح ملامحها وأفکارها وآرائها وجعلها تصل إلى القارئ بواقعی.
بررسی تطبیقی گدای غلامحسین ساعدی و گدای (الشّحاذ) نجیب محفوظ بر اساس دیالکتیک هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
1 - 24
حوزههای تخصصی:
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیده مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی این دو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتی تز) مدرنیته و هم نهاد (سنتز) پیامدهای این تعارض را در دو جامعه ایران و مصر واکاوی می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در داستان «گدا»ی ساعدی، سنت از طریق احترام به خانواده، پایبندی به ارزش های روستایی و اعتقادات مذهبی نمایان است و مدرنیته با فروپاشی کانون خانواده، گسترش فساد اخلاقی و بی اعتنایی به دین، برابرنهاد آن را شکل می دهد. در «الشّحاذ»، سنت در وفاداری خانوادگی، نوستالژی گذشته و سادگی و صمیمیت روستایی تجلی می یابد، در حالی که مدرنیته با علم زدگی، سردی روابط اجتماعی و بی حرمتی به مقدسات در تقابل با آن، قرار می گیرد. دیالکتیک هگل نشان می دهد که این تضادها به مثابه نیروی محرکه ای در بطن تاریخ عمل کرده که نطفه های یکدیگر را در خود پرورش می دهند. پیامد این صیرورت (سنتز) در هر دو اثر، اضطراب، ترس و تنهایی است که در ارتباط با عُمر حمزاوی، شخصیت اصلی الشّحاذ، به شکلِ پوچی و گم گشتگی در معنای زندگی نیز، تجلی می یابد. جستار پیشِ رو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ضمن برجسته سازی جنبه های منفی مدرنیته، نشان می دهد که هر دو نویسنده با نگاهی انتقادی، گذارِ ناتمام از سنت به مدرنیته را به تصویرکشیده و عمیقاً به تبعات اجتماعی این تحول پرداخته اند.
بررسی تأثیر چگونگی انتقالِ پیام در شکل گیری خوانش های متعدد از متن (مطالعه موردی: جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر آن است که یک منتقل کننده پیام می تواند با استفاده از تمهیدات زبانی، با چند سطح از دریافت کنندگان، ارتباط برقرار کند. یکی از این شیوه ها، استفاده از نماد در بافت واقع گرایانه متن است که از آن به رئالیسم سمبولیک یاد می شود. برای دست یابی به این هدف دو رمان جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان که قابلیّت بررسی به عنوان نمونه پژوهش را دارند، انتخاب شد. یافته های پژوهش بر آن است: پربسامدترین بخش های متن از منظر ارتباط نماد و واقعیّت در شکل گیری پیام ثانوی، واژگان، ترکیبات، توصیفات و شخصیّت پردازی در متون و بیشترین استفاده در موضوعات اجتماعی و سیاسی است؛ همچنین دانشور با استفاده از این شیوه (رئالیسم سمبولیک) توانسته است در یک متنِ واحد، پیام های متفاوتی را متناسب با خوانندگان خود ارسال کند، هم خوانندگان عامّ و هم خوانندگان خاصّی که به نوعی با رمز او آشنا هستند. این پژوهش نشان می دهد دانشور برای نمود واقعیّت های انسانی، اجتماعی و سیاسی دوره معاصرش، در قالب رئالیسم به صورت همزمان از دو روشِ مستقیم در روساخت زبانی و غیر مستقیم در قالب نماد و دلالت های ضمنی استفاده کرده است و برای دریافت پیام، متناسب با نوع مخاطب کدها و نشانه های درون متنی در ارتباط با واقعیّت های بیرونی قرار داده است که این امر زمینه را برای شکل گیری خوانش های متعدد از متن فراهم می آورد. استفاده از این شیوه ضمن برآوردن اهداف مورد نظر، لذت از متن را افزایش داده و همچنین فضای بسته و محدود حاکم بر متن و در متن را منعکس ساخته است. در این پژوهش از شیوه تحلیل متن استفاده گردید.
«خوانش تطبیقی دو نمایشنامه «سیاوش و سودابه» و« از خون سیاوش» با استفاده از نظریه تراروایت ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
125 - 146
حوزههای تخصصی:
برگرفتگی از گذشته و بازتاب معاصر آن در متون جدید برای حفظ پیوستگی میان انسان هایی که روایت جزئی جدانشدنی از زندگی شان است، همواره و در میان تمام ملل مورد توجه بوده است. با بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران و جهان در می یابیم که نحوه استفاده و نمود متون کهن در این آثار، غالبا از طریق اقتباس های ادبی صورت پذیرفته است. در میان متون ایرانی نیز آنچه توجه را جلب می کند، استفاده مکرر از داستان های شاهنامه و اقتباس از آنها در نگارش متون جدید است. این پژوهش به صورت موردی به مطالعه دو اقتباس صورت پذیرفته از داستان سیاوش خواهد پرداخت که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند: سیاوش و سودابه که توسط گئورگ دارفی، نویسنده ارمنی الاصل، و از خون سیاوش که توسط محمود کیانوش، نویسنده ایرانی، به نگارش در آمده اند. این اقتباس ها به صورت انفرادی تحلیل و سپس به صورت کلی و به کمک تحلیل تراروایتی-بیش متنی ژرار ژنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه در انتها توجه ها را به سمت خود جلب می کند، خوانش امروزی تفاوت ها، شباهت ها و ظرفیت های دو متن فارسی و ارمنی است که با رویکردهایی مختص به خود، دست به اقتباس از متنی واحد و در قالبی واحد زده اند که نگاهی دوباره به آنها می تواند برای خلق متون جدید نیز راهگشا باشد.
کارنواهای صیادی استان گیلان (مطالعه موردی: بندر انزلی و بندرکیاشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۴ شماره ۶۳
233 - 261
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ مردم حاشیه دریای خزر، صیادی جایگاه مهمی در معیشت و سبک زندگی آن ها دارد؛ بدین سبب، صیادان در این فرهنگ نقش چشم گیری در اقتصاد دارند. وجود دریا، رود و شرایط آب و هوا، فضای مناسبی برای زیست مردم ساحل نشین فراهم کرده است. برخی شهرهای ساحلی همچون بندرانزلی و بندرکیاشهر به دلیل داشتن مرداب و مصب رودخانه، از دیرباز محل تخم ریزی انواع ماهی های استخوانی و بدون استخوان بودند. این شهرها به عنوان پایتخت ماهیان خاویاری، صیادانی را در خود پرورش داد که نه تنها برای مجموعه شیلات لیانازوفِ روسی پرفایده بودند، بلکه در صیدهای انفرادی یا چند نفره نیز، بدون وابستگی به شیلات، صیاد باتجربه ای شدند. وجود اشعار، ترانه ها، ضرب المثل ها، کارآواها و قصه های شکارسری و صیادی در بین ماهی گیران و مردم عادی بازتاب داشته، به گونه ای که می توان آن ها را بخشی از فرهنگ شفاهی مردم گیلان دانست. در این فرهنگ، اشعار مختلفی به یاد صیادان سروده شد که از زبان خودشان یا دیگران جاری می گردد. اگرچه نواهای صیادی شمال ایران به دلیل وجود ماهیان باارزش خاویاری و شرایط ویژه صید، مانند نواهای صیادی جنوب ایران، با ساز و آواز خوانده نمی شود، اما در همین تعداد انگشت شماری که برجای مانده، نام برخی از ماهی ها، پرندگان، ابزار کار و اسامی افراد شنیده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعر صیادی در حاشیه دریای خزر به دو شاخه «ترانه های کار و سوگواره های صیادی» تقسیم می شود. تعداد کارنواهای صیادی در شمال ایران به دلیل شرایط جغرافیایی و سیاسی اندک است و پژوهش های دامنه دار نتوانست نتایج بیشتری در دست پژوهش گر قرار دهد.
کانون های ادبی هند در قرن دهم هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
49 - 64
حوزههای تخصصی:
مورخان تاریخ ادبیات سنّتی وقتی درباره زبان و ادبیات فارسی در هند سخن می گویند، با دقت و جزئیات به کانون های ادبی و تفاوت و شباهت آن ها در شبه قاره توجه نکرده اند و اغلب به صورت کلی به موضوع کانون های ادبی پرداخته اند. بر همین اساس، این مقاله با تمرکز بر متغیر «کانون ادبی» بنا دارد به تعیین و تعریف کانون های ادبی شبه قاره در قرن دهم هجری که شاعران و نویسندگان ایرانی در تأسیس و گسترش آن ها نقش اساسی و تأثیرگذار داشته اند، بپردازد. با بررسی تذکره های فارسی و نیز منابع دست اول تاریخی، به این نتیجه رسیدیم که در بازه زمانی مذکور، دست کم چهار کانون ادبی، قابل تشخیص است: کانون ادبی احمدنِگَر، کانون ادبی بیجاپور، کانون ادبی گُلکَنده و کانون ادبی آگره. ما همچنین مشخص کردیم که ادیبان مهاجر از کدام شهرهای ایران به این کانون ها مهاجرت کرده اند و در هر کانون ادبی به چه جایگاه و منزلتی دست یافته اند و نیز تصویری عمومی از اوضاع هر کانون ارائه داده ایم. در بررسی مقایسه ای پایان مقاله، کانون های یادشده با یکدیگر مقایسه شده اند.
توصیف ساختمان دستوری «صفت» در گویش لایزنگانِ داراب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
صفت در لغت به معنی ویژگی است و در اصطلاح دستور زبان، واژه ای است که همراه با اسم به کار می رود و یکی از ویژگی های آن را بیان می کند. هر یک از دستورنویسان، برای صفت تعریفی ارائه کرده اند که با اندکی تسامح می توان گفت همه آن ها بر پایه ویژگی و چگونگی اسم بنا شده اند. پژوهش حاضر به ساختمان دستوری «صفت» در گویش لایزنگانِ داراب اختصاص یافته است. روشِ گردآوریِ مطالب این پژوهش به دو صورت میدانی و کتابخانه ای بوده و روش پژوهش نیز تحلیل محتوا با رویکرد تحلیلی-توصیفی بوده است. امروزه با توجه به دیدگاه های نوین زبان شناسی و توجه بیش از حد دستورپژوهان به جایگاه و محل قرار گرفتن واژه ها در جمله، صفت را نیز از نظر جایگاه و به طور کلی در گروه اسمی مورد بررسی قرار می دهند. اما به نظر می رسد این کافی نیست چراکه ویژگی بسیاری از مقوله های دستوری، به ویژه بخشی که مربوط به زایایی زبان فارسی می شود، مورد غفلت قرار گرفته است. بنا بر ضرورت و اهمیت این مسئله، نگارنده در این جستار، کوشیده است تا صفت در گویش لایزنگانی را از نظر مفهوم، ساختمان، ثابت یا درجه ای بودن، کاهش، افزایش و اعتدال (سنجش و مقایسه)، جایگاه (پیشین یا پسین بودن)، جایگاه صفت بیانی و موصوف و تقدم و تأخر آن، رابطه دستوری گروه وصفی و مطابقت صفت و موصوف مورد بررسی قرار دهد.
Stance Markers in Academic Writing: Native Vs. Non-native (Iranian) Authorship in Hard and Soft Sciences Research Articles
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۵
187 - 208
حوزههای تخصصی:
The meticulous examination of discourse analysis, particularly the scrutiny of language application in academic writing, carries significant weight in the realm of Applied Linguistics. A critical aspect of this exploration revolves around the deployment of stance markers, which function as linguistic tools for articulating the personal viewpoints and assessments of writers concerning the assertions they proffer. The primary objective of this study was to juxtapose the overall and categorical distribution of stance markers in academic research articles authored by native (English) and non-native (Iranian) academic writers across the spheres of soft and hard sciences. The analytical framework of Hyland (2005b) on interactional metadiscourse was utilized to delineate the specific taxonomy of stance markers employed in the academic research articles written by two groups of authors. The results of the research revealed significant differences in the overall and categorical distribution of stance markers between the two sets of datasets, highlighting the potential impacts of disciplinary and cultural variations on their usage. The study advocates for an enriched understanding and integration of the rhetorical norms inherent in academic genres, including the deployment of stance markers, to enhance the creation of educational materials and elevate the language proficiency of students in linguistic studies.
ارگانیسم دربرابر محیط زیست از دیدگاه نشانه شناسی بوم شناختی در داستان کوتاه سگ ولگرد اثر صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله قصد دارد با استفاده از نشانه شناسی بوم شناسانه داستان کوتاه سگ ولگرد، اثر صادق هدایت را مورد مطالعه قرار دهد. داستان کوتاه سگ ولگرد از دیدگاه سگی روایت می شود که به تدریج از مادر، برادر و صاحبش جدا می افتد و سپس از سوی همه ی انسان های دیگر، آن قدر آزار می بیند که سرانجام به خستگی و ملالی نزدیک به مرگ دچار می شود. پرسش مقاله ی حاضر این است که بر اساس دیدگاه نشانه شناسی بوم شناختی مبتنی بر آرای پیرس، چگونه رابطه ی میان سگ و محیط زیستش، نشانه ای میشود. در این مقاله سعی بر آن است که نشان داده شود با شکل گیری تفسیری که طی آن، سگ در جایگاه انسانی می نشیند، چگونه سگ از محیطی امن و آرام و باثبات دور شده و به محیطی ناامن و پرخطر می افتد. انسانی که پس از جدا شدن از آن محیط امن و آرام، ناگزیر به انزوا از جامعه ای تن می دهد که نمی تواند همرنگ آن شود و بنابراین، همواره از جامعه آسیب می بیند. براساس نتیجه ای که این تحقیق به دست می آورد، با فرایند معناسازی بوم شناختی، فعل و انفعال سگ با محیط زیستش در داستان سگ ولگرد از یک ارتباط بی واسطه ی دوتایی فراتر می رود و تبدیل به ارتباط سه گانه ی نشانه ای می شود که ریشه در مثلث نشانگی مورد نظر پیرس دارد.
بررسی تحلیلی نور و ضدّنور در حدیقه الحقیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
13 - 40
حوزههای تخصصی:
نور یکی از زیباترین شگفتی های جهان خلقت و از بحث برانگیزترین مسائل بنیادی در فلسفه و عرفان اسلامی است. از آن جا که عالمِ عرفان عرصه پیدایش اضداد است؛ توجه به ضدّنور و مصادیق آن نیز، برای تکمیل رسالت سالک در اتّحاد با نور مطلق، ضروری است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به تبیین اندیشه های دینی و اشراقی سنایی در رابطه با تقابل نور و ضدّنور، در مثنوی حدیقهالحقیقه پرداخته است. بر این اساس؛ مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که استدلال ها و تفسیرهای سنایی از نور، بیشتر ناظر بر کدام جنبه از جلوه گری نور است و موانع و اضداد نور را در مسیر سلوک چگونه می توان شناخت؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که حکیم سنایی اشراف کامل به مبحث نور، از منظر دین و عرفان داشته و در سایه مصادیق حسی و انتزاعی نور و اضداد آن، از هدایت و آگاهی با رمز نور؛ و از گمراهی و غفلت با رمز ضدّنور یاد کرده است. همچنین وی پیامبر اکرم (ص)، انبیاء، اولیاءالهی، قرآن، دل و عقل را از منابع مهم کسب نور معرفی کرده و سرمنشأ نور آن ها را ذات اقدس الهی می داند.
بررسی اختیار شاعری تسکین در عروض فارسی و عربی (با تأکید بر ملمَّعات مجیر الدین بیلقانی، مولوی و خواجوی کرمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
109 - 130
حوزههای تخصصی:
اختیارات شاعری از مباحث مهم در هر نظام عروضی است تاجایی که کمتر شعری در فارسی و عربی می توان یافت که در آن اختیاری به کار نرفته باشد. اختیار «تسکین» از اختیارات بسیار مهم و پرکاربرد شاعری در عروض فارسی است و در عروض عربی نیز کاربرد دارد؛ اما به نام های دیگری آمده است. اختیار تسکین را ابن فرخان با نام «جواز وزنی» در قرن ششم مطرح کرد؛ اما نخستین بار اصطلاح تسکین را خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب معیارالاشعار خود آورده است که براساس آن، شاعر می تواند به جای دو هجای کوتاه (UU)، یک هجای بلند (-) بیاورد. ازآنجاکه به کارگیری اختیار تسکین در اشعار ملمَّع -به ویژه در ملمَّعاتی که بخش عربی آن بر وزن عربی و بخش فارسی آن بر وزن فارسی سرود شده است- نقش مهمی در ایجاد شباهت بین اوزان فارسی و عربی ایفا می کند، در این پژوهش به بررسی و تحلیل این اختیار در عروض فارسی و عربی بر مبنای ملمَّعات سه تن از ملمَّع سرایان معروف پرداخته شده است. نتایج این پژوهش که به عنوان مطالعه ای توصیفی تحلیلی و نگرشی تطبیقی طراحی شده است، حاکی از آن است که زحاف «اضمار» و زحاف «عصب» در عروض عربی، معادل اختیار تسکین در عروض فارسی است؛ اما دایره شمول تسکین در عروض فارسی بسیار گسترده تر است. همچنین در این پژوهش روشن شد که اختیار تسکین تأثیر چشمگیری در پرکاربرد بودن برخی از اوزان ملمَّعات در شعر فارسی داشته است.
بحثی درباره شخصیت مبهم ابوالعلاء گنجوی و ارتباط او با خاقانی شروانی (با تکیه بر آگاهی های به دست آمده از دستنویس های مضبوط و کهن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵) ویژه نامه خاقانی شناسی ۱
12 - 35
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمّ ترین افزار پژوهش در متون کهن در اختیار داشتنِ دست نویس های معتبر و مضبوط است. دست یافتن به این نسخه ها آرزوی اغلب پژوهشگران این متون است. در این جستار کوشیده شده است تا دست نویس معتبری از دیوان خاقانی معرفی شود. این نسخه، با شماره 439، در کتابخانه لالااسماعیل ترکیه نگهداری می شود. از نشانه های موجود در آن پیداست احتمالاً در نیمه دوم سده هشتم (یا حدّاکثر نیمه نخست سده نهم) کتابت شده است. برای نشان دادنِ ارزش این نسخه، پس از پرداختن به میزانِ درستی نویسه های این اثر در مقابلِ تحریف ها و تصحیف های راه یافته به متن دیوان های چاپی، به یکی دیگر از باارزش ترین ویژگی های این دست نویس که عناوین اشعار است، اشاره شده است. در این راستا، به عنوانِ موجود در طلیعه نخستین قصیده ای که خاقانی در دربار شروان خوانده است پرداخته ایم و آگاهی های جدیدی درباره «ابوالعلاء گنجوی» ارائه کرده و نشان داده ایم برخی مشهورات نادرست درباره او از کدام دست نویس ها نشئت گرفته است. در هر مرحله تلاش کرده ایم مباحث خود را به دور از مشهورات رایج، با تکیه بر آگاهی هایی که خاقانی و دست نویس های کهن و مضبوط در اختیارمان قرار می دهند، مستدل کنیم.
بررسی و مقایسه سیمای پیامبران در غزلیات امیر خسرو دهلوی و بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
65 - 86
حوزههای تخصصی:
شاعران فارسی زبان باتوجه به آموزه ها و تعالیم مقدس دین اسلام، با علوم قرآنی آشنا شده و مضامین وحیانی را در اشعار خود آورده اند. یکی از مضامین حائز اهمیت در شعر فارسی که به طور گسترده شاهد کاربرد آن هستیم، داستان پیامبران و مضامین برگرفته از قرآن و کتب تاریخی و دینی است که در آثار و اشعار شاعران نمود پیدا کرده است. امیرخسرو دهلوی و بیدل دهلوی، دو شاعر شاخص و صاحب سبک، در فاصله زمانی چهار قرن از همدیگر زیسته اند. شعر این دو شاعر از جهات مختلف قابل بررسی است. یکی از موارد قابل پژوهش و مقایسه، بازتاب داستان پیامبران در غزلیات این دو شاعر است که اِشراف و بهره گیری آنان را نسبت به تلمیحات و اشارات قرآن و قصص انبیا و دیگر کتب دینی و تاریخی، در نگرش عاشقانه و عارفانه نشان می دهد. هدف این پژوهش آن است که بازتاب سیمای پیامبران و مضامین و اشارات وحیانی و قرآنی را در غزلیات امیرخسرو و بیدل، به شیوه تحلیل محتوا و با رویکرد کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهد و ضمن ارائه بسامد و میزان کاربرد نام و القاب پیامبران در قالب نمودار، آگاهی دو شاعر نسبت به مضامین و نحوه بیان، ذوق و هنر آنان را نشان دهد.
معرفی کتاب مجمع النّوادر و بررسی محتوایی آن (اثری از میراث داستانی شبه قاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
303 - 324
حوزههای تخصصی:
مجمع النّوادر مجموعه ای است از حکایات فارسی و گاه عربی که ملک القضات صدر جهان فیض اللّه بنیانی/بنبانی، از صاحب منصبان حکومت گجرات، آن را در سال 903ق. نوشته و به محمودشاه بیگرّا، پادشاه گجرات (حک .863 – 917)، پیشکش کرده است. مؤلّف حکایات را از منابع مختلف فارسی و عربی گردآورده و با افزودن دیده ها و شنیده های خود، کتاب را در یک مقدمه، چهل فصل و یک خاتمه تدوین کرده است. از این اثر شش نسخه شناسایی شده که چهار نسخه آن به دست آمده است. یکی نسخه محفوظ در کتابخانه دانشگاه پنجاب است که در 930ق. کتابت شده و قدیمی ترین نسخه ای است که دستیاب شده است؛ دیگری نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی است که احتمالًا در قرن 11یا 12ق. کتابت شده؛ سومی نسخه محفوظ در کتابخانه آصفیه هند که تاریخ کتابت آن احتمالًا قرن 12یا 13ق. است و چهارمی نسخه کتابخانه نورعثمانیه ترکیه که تاریخ کتابت آن1025ق. است. در این مقاله ضمن بررسی محتوایی و ساختاری کتاب، مؤلّف اثر و دیگر آثار او، منابعش در تألیف کتاب، مهدی الیه، محل تألیف و دستنویس های اثر معرفی شده اند.
بررسی شناختی شیوه مفهوم سازی زشتی و زیبایی در گلستان سعدی با بهره مندی از نظریه موضع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه زیبایی، پدیده ای پیچیده و مربوط به ادراک حسی است که تحت تأثیر مؤلفه های ارتباطی، فرهنگی اجتماعی و کنشی زبان مفهوم سازی شده، در قالب عبارت های زبانی ساختاری می شود. تحقیق حاضر به شیوه تحلیلِ مضمون و با هدف بررسی چگونگی مفهوم سازی زیبایی و زشتی در گلستان سعدی در چهارچوب معناشناسی شناختی و با بهره مندی از نظریه موضع دو بوآ (Du Bois, 2007) شده است. داده ها با مطالعه گلستان سعدی و یادداشت برداری از عبارت های بیان کننده زیبایی و زشتی جمع آوری و بر مبنای مؤلفه های ذهنیت و بیناذهنیت، استعاره و تصویرسازی، عناصر فرهنگی اجتماعی و ادراک حسی تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که بسیاری از عبارت های بیان کننده زیبایی (مه پاره، عابد فریب، ملائک صورت) و زشتی (کریه منظر، صَخرُ الجّن، غُراب) در گلستان برگرفته از بازتولید گفتمان مذهبی، ادبی و اجتماعی فرهنگی عصر سعدی بوده است. سعدی با به کارگیری این عبارت ها، ضمن بیان ارزیابی عینی و ذهنی خود، به جبهه گیری و بیان موضع نیز پرداخته است. به علاوه، توصیف زیبایی و زشتی از جنبه شناختی، عاطفی و ارزشی ازطریق فرایند بیناذهنیت محقق شده است. در ضمن، بخش عمده ای از مفهوم سازی زیبایی و زشتی از مجرای حس بینایی (سبز، زرد و سیاه)، بویایی (مردار به آفتاب مرداد)، چشایی (شیرین، ترش روی و تلخ)، شنیداری (حلق طیب الادا) و با بهره مندی از استعاره و مجاز مفهومی، فضای آمیخته، اغراق و طنز بیان شده است.
بررسی فلسفه به مثابه ادبیات از منظر آرتور دانتو (مطالعه موردی اثر « فایدون» از افلاطون)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
69 - 93
حوزههای تخصصی:
آرتور دانتو در مقاله خود تحت عنوان «فلسفه به مثابه ادبیات/ فلسفه و ادبیات/ فلسفه ادبیات» مطرح می نماید که فرم و شگردهای ادبی در تبیین مطالب فلاسفه نقش مهمی ایفا نمودند اما در تحلیل آثار فلسفی همواره این خصوصیات نادیده گرفته شده است، تاکنون پژوهشگران حوزه مطالعات میان رشته ای بارها به تحلیل آثار ادبی از منظر آرای فیلسوفان یا مکتب های فلسفی پرداخته اند، اما واکاوی آثار فلسفی از منظر فرم و عناصر ادبی کمتر مدنظر آنها قرارگرفته است. این پژوهش در نظر دارد که با اتخاذ نمودن رویکرد متفاوت دانتو نسبت به بررسی آثار فلسفی، توجه محققان را به جایگاه ادبیات در بستر این متن ها جلب نمایند و براساس شیوه توصیفی-تحلیلی همراهی میان ادبیات و فلسفه را در یک اثر شاخص فلسفی چون فایدون از افلاطون که دارای خصوصیات بارز ادبی است مورد مطالعه و بررسی قراردهد. مدنظراست که با تکیه بر منابع موجود به این سوال پاسخ داده شود که فیلسوف بزرگی چون افلاطون به چه علت و طریقی از خصوصیات ادبی یک تراژدی برای ارائه بیانی متفاوت از مفاهیمی چون جاودانگی روح، فانی بودن جسم و مرگ استفاده نمود و سقراط فیلسوف نامدار یونانی را در قامت یک قهرمان تراژدی برای مخاطبانش تصویر کرد. در طی پژوهش صورت گرفته مشاهده می شود که ادبیات قدرت شایانی در ترسیم مطالب فلسفی و متقاعد ساختن ذهن مخاطب در پذیرش آنها دارد و می تواند ابعاد تازه ای به فهم متن فلاسفه ببخشد و نگرش متفاوتی نسبت به مباحث آنها نزد خوانندگان ایجاد نماید.
Echoes of Trauma: Unraveling Atonement through Freudian-Virilian Perspectives on Reenactment and Redemption(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۱, Autumn and Winter ۲۰۲۵
111 - 134
حوزههای تخصصی:
This interdisciplinary study examines Ian McEwan's Atonement by combining narrative analysis with the theories of Sigmund Freud and Paul Virilio. It looks closely at narrative techniques, time-related complexities, and cultural meanings in Atonement , linking Freud's idea of repetition compulsion with Virilio's views on technology and perception. Briony Tallis represents both Freudian traumatic re-enactment and Virilio's concept of the integral accident. Her ongoing guilt, like a rosary, symbolizes the repetitive nature of trauma. Using Virilio's gestalt theory, the study offers a new way to understand the novel's focus on perception. This research fills a gap in existing literature by bringing together Freud's psychoanalytic perspective and Virilio's technological insights to analyze Atonement . This combination of theories is a new approach that provides fresh insights into how McEwan's narrative structure reflects the interplay between trauma, technology, and cultural reception. For example, the study explores how the novel's fragmented narrative mirrors Briony's fractured psyche and how technological advancements during the wartime setting influence characters' perceptions and actions. This study of Ian McEwan's Atonement demonstrates how stories can help individuals understand their feelings and experiences better. It uses psychology and technology to explore how storytelling affects the understanding of trauma, perception, and the modern world.
بررسی سوژه مسئله مند زن در پیوند با خویشکاری پری در رمان های شهرنوش پارسی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
191 - 217
حوزههای تخصصی:
شهرنوش پارسی پور در سه رمان سگ و زمستان بلند (1355)، طوبی و معنای شب (1367) و زنان بدون مردان (1368) به تحقق سوژه زن به عنوان قهرمان رمان روی آورده است. سوژه زنانه در این آثار در تقابل با جامعه مردسالار و در پیوند با طبیعت شکل گرفته است. قهرمانان زن در این آثار سهمی در تحولات اجتماعی به عنوان قهرمانی مسئله مند ندارند، بلکه با نظر به کاستی های اجتماعی برای حضور زن شکل گرفته اند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی در پی آن است که مسیر شکل گیری سوژه زن را به مثابه قهرمان، در رمان های پارسی پور مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که اگر رمان را ژانری در پیوند با جامعه بدانیم، نشانه این کاستی ها در رمان های پارسی پور، با تلاش برای شکل دهی به قهرمان زن بر پایه اسطوره و طبیعت پدید آمده، و نمود آن به صورت کهن الگوی پری پردازش شده که در دوره پیشازرتشتی مقدّس بوده و به دلیل پذیرفته نشدن خویشکاری اش در دوره زرتشتی، هویتش با جادو و دیو پیوند یافته است. اگرچه ساختار اجتماعی، اجازه شکل گیری قهرمان زن را در برخوردی بی واسطه با جامعه نمی دهد، اما پیوند با تباری اسطوره ای از دوران مادرسالاری عامل پدیدآمدن سوژه زن است.
تحلیل دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری بر اساس نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
125 - 142
حوزههای تخصصی:
برپایه نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن (1982-1896)، تحقق هر ارتباط کلامی، نیازمند شش عامل است، یعنی فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، رمزگان و مجرای ارتباطی که جهت گیری پیام به سوی هریک از آن ها موجب نقش های خاصی شامل نقش عاطفی، ترغیبی، ادبی، ارجاعی، رمزگان و همدلی می شود. در بررسی و مطالعه دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری که به روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، کارکردهای شش گانه زبان براساس نظریه ارتباطی یاکوبسن تبیین و تحلیل شده و تلاش بوده تا به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که کدام نقش زبانی بیشترین کارکرد را در این مجموعه شعری دارد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که علاوه بر نقش ادبی، نقش عاطفی که در آن جهت گیری پیام به سوی خود گوینده است، بیشترین کارکرد را دارد و اقبال از این طریق، به بیان عواطف و احساسات خویش پرداخته و حتی از دیگر نقش های زبان نیز درراستای تحقق همین امر بهره جسته است؛ ازاین رو هدف و محوریت کلام در این دوبیتی ها با «فرستنده» (من) است و نوع ادبی آن ها از نوع ادب غنایی است که عنصر توصیف در آن مهم ترین عنصر به حساب می آید و شاعر در آن به توصیف احوال، اندیشه و احساس لطیف خویش پرداخته است.