فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۰۱ تا ۲٬۶۲۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
111 - 134
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر، مقارن با جنگ ایران و عراق گونه ای به نام ادبیات دفاع مقدس در انواع و قالب های مختلف ازجمله «رمان» پدیدار شده و تا به امروز که چهار دهه از جنگ می گذرد، به رشد و ماندگاری خویش ادامه داده است. در رمان های دفاع مقدس، همسو با تغییراتی که در فرایندهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه صورت گرفته است، شاهد تحول تدریجی و پیدایش گفتمان های تازه ای هستیم. رمان لم یزرع محمدرضا بایرامی ازجمله این رمان ها است که با طرح گفتمانی کاملاً متفاوت نسبت به آثار پیشین، در دهه نود به نگارش در آمده است. این جستار در پی آن است که با بازخوانش رمان لم یزرع در قالب رویکرد انتقادی نورمن فرکلاف به شیوه توصیفی-تحلیلی، گفتمان های موجود در آن را مورد کاوش قرار دهد و پاسخگوی این پرسش باشد که آیا گفتمان حاکم بر فضای داستان در خدمت حفظ روابط قدرت ایدئولوژیک در لایه های ساختار اجتماعی صورت بندی شده یا در جهت تضعیف و دگرگونی آن است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که نویسنده رمان لم یزرع با بازنمایی تحولات ناشی از هژمونی گفتمان اعتدال در سطوح سیاسی- اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران در دهه نود به ویژه تغییر در مرکز ثقل فرهنگی جامعه، درصدد انتقاد از نظام معنایی مسلط بر دوران جنگ و تضعیف روابط قدرت موجود در لایه های ساختار اجتماعی این دوره برآمده است. در این میان، مهم ترین مؤلفه ای که در گفتمان لم یزرع برجسته سازی شده و دیگر مؤلفه ها به حول آن مفصل بندی شده، اجتناب از ایدئولوژی های متعصبانه است که در هر شکل و در هر سطحی زاینده تنش و جنگ شناخته شده اند.
ارزیابی مجموعه آموزشی «آموزش کاربردی واژه» بر مبنای شاخص های کانینگزورث
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۴
119 - 158
حوزههای تخصصی:
انتخاب منبعی مناسب براساس نیازها و معیارهای دوره آموزشی که بتواند نیاز زبان آموز، مدرس و تدوین برنامه درسی را به خوبی برآورده سازد، با وجود منابع متعدد آموزشی در حوزه زبانِ فارسی، به یکی از تصمیم های مهم تبدیل شده است؛ از این رو ارزیابی و نقد منابعِ آموزشی در کنار سایر فعالیت های حوزه آموزش، امری ضروری است. انتخاب یک منبعِ مناسب آموزشی مستلزم ارزیابی نظام مندِ منابع آموزشی می باشد. هدف مقاله پیشِ رو، ارزیابی مجموعه «آموزش کاربردی واژه» نوشته رضامراد صحرایی و همکاران براساس شاخص های کانینگزورث است. مجموعه آموزش کاربردی واژه با هدف آموزش واژه ها و عبارت های پرکاربرد زبان فارسی طراحی و تدوین شده است. لیست بررسی ِکانینگزورث 45 معیار برای ارزیابی کتاب های درسی ارائه می دهد که این معیارها در هشت بخش به ترتیب هدف ها و رویکردها، طراحی و سازماندهی، محتوای زبانی، مهارت ها، موضوع، روش شناسی، کتاب معلم و ملاحظات کاربردی گنجانده شده است. با توجه به آنکه مجموعه آموزش کاربردی واژه، تک مهارتی و ویژهِ آموزش واژه است؛ مهم ترین شاخص به کار رفته، «شاخص کتاب های تخصصی ویژه یک مهارت» و «شاخص اصول و رویکردها» می باشد. نتایج بررسی مجموعه «آموزش کاربردی واژه» نشان می دهد که شاخص ها و معیارهای کانینگزورث در حد قابل قبولی رعایت شده است. ابعاد نُه گانه واژه نیشن در اصول آموزشی واژه در طراحی مجموعه دیده می شود. از میان 23 نوع فعالیتِ آموزش واژه نیشن و وب موارد زیر در کتاب رعایت شده اند: شنیدن گسترده، طبقه بندی، انتقال اطلاعات، تعامل گفتاری متمرکز بر تکلیف، مهارت های مرتبط، خواندن گسترده، حدس زدن براساس بافت، خواندن سریع، سؤالات درک واژه محور، نگاشت معنایی، خواندن فشرده.
تحلیل ارتباط کمال طلبی و اضطراب در آثار و اندیشه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
35 - 61
حوزههای تخصصی:
«کمال طلبی» به معنای تعیین استانداردها و معیارهای بسیار بالا و مطلق اندیشانه در ساحت های مختلف زندگی و فعالیت های انسانی است که برای نائل شدن به هدفی مشخص، در مسیری از پیش تعیین شده تعریف می شود. حرکت در مسیر سلوک عرفانی، مستلزم رعایت ضوابط و اصول مشخصی است تا کیفیت لازم برای رسیدن به فنا و حقیقت مطلق فراهم شود. عطار استانداردها و انتظارات بسیار بالا و دشواری برای سالک مشخص می کند و این حالت، تا ساحت زندگی فردی و اجتماعی سالک نیز گسترش می یابد. «اضطراب» و «کمال طلبی» ارتباط دوسویه و متقابل دارند و ریشه آن را می توان در اضطرابِ وجودیِ شاعر در برخورد با مسیر کیفی و انتزاعیِ سلوک دنبال کرد. «اضطراب» حاصل از هبوط، مطلق بودن ذاتی و همه جانبه خداوند، ناکامی آدمی در حفظ جایگاهش در بهشت و اضطرابِ وابستگی به پست ترین نقطه ممکن، به صورت تلاش برای جبران حدأکثری و اعاده حیثیت انسان در ساحتِ اندیشه عطار منعکس می شود. مهم ترین نتیجه «کمال طلبی» عطار، نگاه مقوله ای یا «همه یا هیچ» است که قرار گرفتن در میانه مسیر سلوک را نمی پذیرد و صرفاً رسیدن به نهایت سلوک را قبول دارد. وسواس مذهبی و تأکید بر اعمال عبادی که فراتر از احکام دینی است، از دیگر نتایج «کمال طلبی» است. عطار با روایت داستانِ «کمال طلبی» بزرگان عرفان و تصوف، دیدگاه اصلی خود را در کیفیت سلوک و چگونگی حرکت سالک، بازآفرینی می کند.
تحلیل شعر کیفر احمد شاملو بر اساس نظریه مربع ایدئولوژیک ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
205 - 218
حوزههای تخصصی:
احمد شاملو در شعر کیفر که بازتابی از واقعیت موجود زندگی اوست و این شعر را در زندان قصر در سال 1334 سروده است، به توصیف فضای زندان می پردازد. راوی در این شعر، دیگر زندانیان را قاتل و دزد معرفی می کند و خود را مبرا از آن صفات و ویژگی ها می بیند. نگارندگان در این پژوهش برآنند ایدئولوژی حاکم بر این سروده را بررسی کنند. بر اساس نظریه مربع ایدئولوژیک ون دایک که یک نظریه در حوزه تحلیل انتقادی گفتمان محسوب می شود با روش تحلیلی توصیفی به شگردها و تمهیدات به کاربسته شده از جمله، تمهیدات بلاغی، گزینش واژگان و تعدی در نحو برای برجسته کردن عیوب دیگری و فروکاستن عیوب خود و رفع آن عیوب از خود بپردازند. برآیند این پژوهش نشان می دهد، راوی در این سروده نه تنها تمام کاراکترهای روایت را با صفاتی که دارای بار معنایی منفی هستند، توصیف و ویژگی های منفی را از خود رفع می کند، بلکه با به کارگیری شگردهای فوق بر آن ها تأکید می کند و شخصیت های فرعی موجود در سروده را نیز با ویژگی های منفی به تصویر می کشد.
از رنج دنیوی تا رنج مقدس مسئله رنج در گفتمان کربلا با تأکید بر کتاب روضهالشهداء
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴
11 - 40
حوزههای تخصصی:
مساله رنج در دین زیسته یکی از مسائل مهمی است که در مطالعات اجتماعی تشیع کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است به مکانیسم ها و الگوهای حل مساله رنج در تشیع با تاکید بر یکی از مهمترین منابع شیعی یعنی کتاب روضه الشهدا پرداخته شود. هرچند این کتاب در سنت روحانیت فقهی و اصولی چندان معتبر نیست، اما پرسش انسانشناختی از وضعیت زیسته و تجلی عینی این کتاب در آیین های مذهبی مردم میتواند همچنان اهیمت داشته باشد. در این مقاله تلاش شده از منظر نظری و روشی انسانشناسی نمادین و با تکیه بر آرای کلیفورد گیرتز به این مساله پرداخته شود. نتیجه تحلیل محتوای این کتاب نشان میدهد که نمی توان این تحلیل ساده را پذیرفت که رنج اولیا مایه بخشش مؤمنان است؛ بلکه نکته اصلی در این است که رنج اولیا صورتی مثالی و نمادین از رنج مردم است. به عبارت دیگر، مؤمنان و ذهنیت عبادی آن ها در گفتمان های دینی، با استعلابخشیدن به رنج اولیا و تقدیس آن ازسویی، ایجاد تشابه ضمنی و صریح میان رنج خودِ مردم با رنج اولیا به واسطه برقراری نوعی اتصال نمادین میان موقعیت رنج آلود اولیا با موقعیت رنج آلود مؤمنان پیرو آن ها، به تعالی بخشیدن خودشان می پردازند.
گونه شناسی تطبیقی طردیه (نخجیرگانی) در شعر فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۲۰
95-120
حوزههای تخصصی:
«طردیه» (نخجیرگانی) یکی از انواع شعر در ادبیات فارسی و عربی است. سابقه این نوع از شعر در ادبیات عربی به دوره جاهلی بازمی گردد، اما در دوره عباسی است که طردیه به عنوان یک نوع ادبی مستقل مطرح می شود. رواج این نوع ادبی در دوره عباسی تحت تأثیر رواج شکار و علاقه وافر خلفای عباسی و اشراف به این تفریح درباری مرسوم در ایران دوره ساسانی بوده است. این نوع ادبی به تبع شعر عربی در شعر فارسی نیز رواج می یابد و و به عنوان یکی از زیرگونه های قصیده مدحی مورد توجه بعضی از شاعران درباری، به ویژه شاعران دربار غزنوی، سلجوقی و گورکانیان هند قرار می گیرد. هدف مقاله حاضر بررسی ویژگی ها/ قراردادهای این نوع ادبی در شعر فارسی و عربی، بیان شباهت ها و تفاوت های آن در این دو زبان، تفاوت آن با «شعر شکار» و ارائه تعریفی جامع و مانع از آن است. برای این منظور به بررسی گونه شناسانه نمونه های این نوع ادبی در ادبیات فارسی و عربی پرداخته شده است.
بررسی دلایلِ رواجِ شعرِ فارسی در شهرِ سنندج از بنای این شهر، تا سقوط سلطنت پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر سنندج که اخیراً، از طرف یونسکو به عنوان شهر خلّاق موسیقی ثبت جهانی شد، از نظر ادبی و فرهنگی نیز در سطح بالایی قرار دارد. از زمانی که این شهر به سال 1046 ه .ق، به دارالایاله اردلانها تبدیل شد و سلیمان خان اردلان، قلعه محکمی در مرکز آن بنا کرد و رسماً به شهر بدل شد، همواره یکی از مراکز فرهنگی – ادبی بوده و شاعران و نویسندگان فراوانی را در دامن خود پرورش داده است. پرسشی که در این پژوهش مطرح است و نویسنده در جست و جوی پاسخ آن بر می آید، این است که با آنکه شهر سنندج، کُرد نشین بوده، دلایل و علل اقبال شاعران از آغازین روزهای بنای این شهر، به سرودن شعر به زبان فارسی چه بوده است. نتایجِ این پژوهش - که به روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای به انجام رسیده - حاکی از آن است که جغرافیای سیاسی، دست نشانده بودن حکام اردلان و وابستگی شدید آنها به حکام صفوی و اخلاف آنها، ضعف احساس ملیّت و ناسیونالیسم کردی و سرانجام مذهبِ برخی از حاکمان اردلان، مهمترین عواملِ اقبال شاعران سنندج به شعر فارسی از آغاز سده یازده تا سقوط سلطنت است.
تعادل معنایی در ترجمه شعر به شعر در پرتو نظریه نظم (با تمرکز بر ترجمه شعر کلاسیک میان عربی و فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با تمرکز بر ترجمه شعر کلاسیک به شعر کلاسیک میان زبان های عربی و فارسی، به بررسی این مسئله می پردازد که در این نوع ترجمه، «تعادل معنایی» میان شعرِ مبدأ و شعرِ مقصد چه نوع رابطه ای است و چگونه تحقق می یابد. روش مطالعه تحلیلی توصیفی است. در بخش تحلیلی، ابتدا ساخت معناییِ شعر برمبنای نظریه نظمِ عبدالقاهر جرجانی تحلیل می شود و درنتیجه مشخص می گردد که ساخت معناییِ شعر، محصول شیوه دلالت شعر بر غرض است که در نظمِ ویژه ای از سخن نمود می یابد. سپس در بخش توصیفی، با رجوع به نمونه هایی از ترجمه شعر کلاسیک به شعر کلاسیک میان عربی و فارسی، رابطه معنایی میان نمونه ها توصیف می شود و در نتیجه مشخص می گردد که تعادل معنایی میان اشعار مبدأ و مقصد تشابهی بیانی است که در سطح شیوه دلالت بر غرض جریان دارد و تعادل معنایی در این سطح از طریق شبیه سازیِ کارکرد عناصر زبانی در شیوه ارائه معنی تحقق می یابد. براین اساس، شعرِ مقصد ساختی معنایی در زبان مقصد است که عناصر زبانی در تولید آن به گونه ای به کار رفته اند که کارکردی مشابه با عناصر زبانیِ شعرِ مبدأ در شیوه دلالت بر غرض دارند.
دیالکتیک جبر و اختیار در عشق: بررسی تأثیر تفکّر اشعری در اشعار عاشقانه سعدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
170 - 194
حوزههای تخصصی:
سعدی پرورده مکتب اشاعره است و به راحتی می توان تأثیر کلام اشعری را در آثار سعدی مشاهده کرد. تأثیر قضا و قدر بر سرنوشت، تأثیر ذات و جوهره بر اعمالی که از انسان سر می زند، و بی تأثیر بودن تربیت بر تغییر روحیات و اخلاقیات فرد، در جای جای کلیّات سعدی به چشم می خورد. علاوه بر مضامین بسیاری از این دست، مضمون شایع دیگری نیز در غزلیات و اشعار عاشقانه سعدی دیده می شود با این مفهوم که عشق امری بی اختیار و عقل گریز است و در برابر عشق نمی توان تاب آورد یا دست به انتخاب و تدبیر زد؛ یعنی اندیشه جبر بر اشعار عاشقانه سعدی نیز غلبه دارد و این سؤال مطرح می شود که آیا این جبر برخاسته از همان کلام و تربیت اشعری است، یا صرفاً محملی برای خلق یک مضمون ادبی؟ یافته های مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی نشان داد که تأثیرگذاری کلام اشعری بر سعدی چنان نیست که او را گرفتار جبرگرایی کرده باشد؛ سعدی انسانی آزاده و روشنفکر است و علی رغم هم عصران خود، به جبر مطلق اعتقادی ندارد؛ در نتیجه مضمون بی اختیاری انسان در عالم عشق صرفاً یک مضمون هنری است و سعدی از آن برای بیان قدرت عشق استفاده کرده است.
گونه شناسی نظریه های ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
15 - 34
حوزههای تخصصی:
رویکردهای نقد ادبی مدرن کنش هایی نظریه مدار، آن هم نظریه های بینارشته ای هستند. این نظریه ها و رویکردهای نقّادانه مبتنی بر آنها را می توان براساس معیارهایی گونه بندی کرد. در پژوهش پیش رو که به شیوه تحلیلی توصیفی و با هدف گردآوری و ارزیابی مدل های گونه بندی نظریه های ادبی فراهم آمده است، ابتدا «نقد دانشگاهی» از «نقد ژورنالیستی» بازشناسانده شد؛ سپس نشان داده شده است که تاکنون بنابر چه شاخص هایی نظریه های ادبی گونه بندی شده است و کدام یک از گونه ها از گونه های دیگر، کارآیی بیشتری دارد. یافته ها حکایت از آن دارد که در یکی از مدل های پیش گفته، گونه شناسی نظریه های ادبی بر این مبنا صورت گرفته است که این نظریه ها می خواهند به چه پرسش هایی پاسخ بدهند. الگوی پیشنهادی دیگری برای گونه شناسی نظریه های ادبی، الگوی ابرامز است که در آن، نظریه های ادبی بسته به اینکه معطوف به کدام یک از عواملِ «هنرمند»، «مخاطب»، «جهان» و «متن»اند، به چهار گونه «نظریه های محاکاتی»، «نظریه های پراگماتیک»، «نظریه های حالت نمایانه» و «نظریه های عینی» تقسیم پذیر هستند. چنین برمی آید که فعلاً کامل ترین الگو در این باره، الگوی یاکوبسن سلدن و ویدوسون باشد. در این الگو با کنار گذاشتن «مجرای ارتباطی»، پنج عامل در فرایند نقد می تواند دخالت داشته باشد و توجه حداکثری به هریک از این عوامل گونه ای از رویکردهای نقد ادبی را دیگر گونه ها بازمی شناساند: نقد ادبی نویسنده مدار (نقد ادبی رمانتیک و نقد روانشناختی)، نقد ادبی خواننده مدار (نقد پدیدارشناختی و نظریه دریافت)، نقد ادبی متن مدار (فرمالیسم روسی و نقد نو)، نقد ادبی موضوع مدار (نقد مارکسیستی و تاریخ گرایی نوین)، و نقد ادبی رمزگان مدار (ساختارگرایی و پساساختارگرایی).
صورت بندی گفتمانی گزاره های فاتالیستی در شعر حافظ (با تأکید بر گفتمان عرفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ به دلیل انباشتگی از ایهام ها و استعاره هایی که وجه صراحت گریزی و سیالیت آن را دوچندان کرده، بیشترین قابلیت را برای بررسی از منظر تحلیل گفتمان دارد. بررسی گزاره های فاتالیستی در شعر حافظ، فراتر از دلالت ظاهری آنها بر سرنوشت باوری افراطی، ارتباط این گزاره ها را با واقعیت های اجتماعی، سیاسی، ایدئولوژیکی زمان روایت متن و عواملی مانند «بافت تاریخی» و «روابط قدرت در جامعه» آشکار می سازد. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن گفتمان فاتالیزم در شعر حافظ به مثابه برساخته ای از ارتباط ساختار و بن مایه های شعر وی با عوامل برون متنی، کوشیده است صورت بندی جدیدی از آن به دست دهد که با آزاداندیشی و دیدگاه های منتقدانه حافظ سازگار باشد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است. بررسی ها نشان داد که حافظ در پس صورت متن و فراتر از عبارات ظاهری شعرش که از تسلیم در برابر تقدیر سخن می گوید، درصدد برساختن گفتمانی انتقادی ازطریق بهره برداری از زبان، برای ایجاد تغییر در ساختارهای کلان اجتماعی و مبارزه با نهادهای قدرت و ایدئولوژی های وابسته به آنهاست. وی در روند یک بازی زبانی، ضمن بسط ایدئولوژی محبوب خود در روکشی از فاتالیزم، هدفی فراتر از اشاعه تقدیرگرایی را در شعر خود دنبال می کند و می کوشد با بازتولید و القای پیام و معنایی جدید از تقدیرگرایی در ذهن مخاطب، از دامنه هژمونی گفتمان های زهدگرا و شریعت مدار در عصر خود بکاهد.
تحلیل تشبیه در آثار هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
128 - 148
حوزههای تخصصی:
تشبیه بیانگر عصاره فکری و ذهنی شاعر و نویسنده است که دستیابی به لایه های پنهان خیال را در آثار شاعران و نویسندگان ممکن می سازد و خواننده را با عقاید و باورهای شخصی، تجارب زندگی و نوع نگاه آن ها به جامعه آشنا می سازد. تشبیهات غالباً تحت تأثیر علایق و نگرش های محوری شاعر و نویسنده پدید می آیند و در پس آن، می توان به افکار غالب و حاکم برجامعه پی برد؛ زیرا تشبیهات هم متأثر از عوالم شخصی و فردی شاعر و نویسنده هستند و هم تحت تأثیر فرهنگ و عقاید جامعه شکل می گیرند؛ ازاین رو تشبیهات خواسته یا ناخواسته از این امور تأثیر می پذیرند. در میان صور خیال، تشبیه، همواره مورد توجه خاص شاعران و نویسندگان بوده است. هوشنگ مرادی کرمانی نیز به تشبیه توجه بسیار داشته است؛ به حدی که تشبیه مهم ترین و پرکاربردترین صورت خیالی در داستان های مرادی کرمانی است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی_تحلیلی انجام شده است، با مطالعه و بررسی تمام آثار مرادی کرمانی، تشبیهات استخراج شد و ارکان تشبیه، اهداف تشبیه و نقش تشبیه در داستان پردازی هوشنگ مرادی کرمانی بررسی شد. نتیجه تحقیق نشان داد که تشبیه در آثار این نویسنده کرمانی، در تقویت عناصر داستان از جمله برای فضاسازی، شخصیت پردازی، لحن، گفت و گو و تقویت درون مایه داستان به کار گرفته شده است؛ به طوری که تشبیهات با زبان، لحن، شخصیت پردازی و درون مایه داستان هماهنگ است و تشبیهاتی که در بخش فضاسازی داستان به کار رفته، خیال انگیزی بیشتری به داستان بخشیده است. اهداف تشبیه بیشتر بیان حال مشبّه، اغراق، تحقیر و خیال انگیزی است.
تحلیل استعاره های هستی شناختی در «حماسه آرش» مهرداد اوستا، بر اساس الگوی لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
199 - 230
حوزههای تخصصی:
یکی از دستاوردهای زبان شناسی شناختی، کشف این حقیقت است که زبان ها برای ملموس کردن مفاهیم انتزاعی از استعاره های مفهومی بهره می برند. براساس دیدگاه لیکاف و جانسون (2003م) استعاره مفهومی، با استفاده از حوزه مبدأ که حوزه ای ملموس است، به توضیح و تبیین حوزه مقصد، که مفهومی انتزاعی و غیرملموس است، می پردازد.استعاره های مفهومی به سه دسته ی هستی شناختی، جهتی و ساختاری تقسیم شده و استعاره های هستی شناختی در سه زیرشاخه ظرف، شیء/ ماده، شخصیت (تشخیص) جای می گیرند. منظومه بلند حماسه آرش یکی از آثار ارزشمند مهرداد اوستاست که با توجّه به مضمون حماسی خود، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را با یاری گرفتن از استعاره های مفهومی بیان کرده است. هدف این پژوهش بررسی استعاره های هستی شناختی در این اثر حماسی، با شیوه توصیفی- تحلیلی است. نگارندگان در پی پاسخ به این پرسش که استعاره های هستی شناختی در حماسه آرش چگونه به کار رفته و چه مفاهیمی از طریق این استعاره ملموس شده اند، به این نتیجه دست یافته اند که شاعر در پی بیان آه و حسرت خود از روزگار نابسامانی که از جنگ بین ایران و توران، به وجود آمده، حوزه های مقصدی همچون روزگار، زمانه، حسرت، هراس، بلا و... را با حوزه ها ی مبدأ ظرف، اشیاء و اشخاص مفهوم سازی نموده است. از آن جهت که ذات حماسه با پویایی و تحرّک همراه است، بیشترین مفهوم سازی با حوزه مبدأ شخصیت (که به مفاهیم انتزاعی، جان و حرکت می بخشد) صورت گرفته است.
مقایسه ادبی عنصر عاطفه در اشعار متنبی و ابوفراس حمدانی درباره دربار سیف الدوله نادر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
151 - 178
حوزههای تخصصی:
متنبی و ابوفراس از جمله شاعران دربار سیف الدوله اند که در اغراض مختلف شعری به ویژه مرثیه، به خاطر عواملی چند، شعرشان متفاوت شده است؛ متنبی در اغراض مختلف شعری در مدایح خود به دفعات متعدد، ضمن مدح، سخا و بخشندگی، دلاوری و کاردانی ممدوح، به ستایش خود نیز پرداخته است؛ اما در رثائیات، به خصوص رثای خوله، خواهر بزرگ سیف الدوله، شاعر، سیف الدوله را در غم از دست دادن خواهرش، شریک شده و از این مصیبت، غمگین گردیده و اشک ریخته است. همچنین تمام صفات و اخلاق نیک او را که دلالت بر منزلت والا و ارزش و علم و ادب او دارد، ذکر نموده است. سپس پادشاه را به بلندهمتی توصیف کرده و از کلیه اعمال بیهوده ای که دیگران به آن مشغول می شوند، مبّرا نموده است. متنبی در این قصیده، بیشتر به احساس و عاطفه پناه برده تا هنر و عقلش. ابوفراس هم در رومیات خود به اشعاری وجدانی پناه برده و عاطفه ای سوزناک را در شعرش نمایان ساخته، به طوری که شنونده در حین شنیدن آن احساس رخوت و بی میلی نمی کند. نویسنده در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی، مبتنی بر مطالعه کتابخانه ای انجام گرفته، درصدد است تا ضمن بررسی عنصر عاطفه در اشعار متنبی و ابوفراس به این پرسش پاسخ دهد که کدام یک از اغراض شعری این دو شاعر، حاوی عاطفه است؟ و وجه تمایز و تشابه این دو شاعر در بیان عنصر عاطفه در چیست؟
دراسه زمن السرد فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" وفقاً لنظریه جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
61 - 77
حوزههای تخصصی:
یعتبر الزمن من بین العناصر المکونه للروایه مابعدالحداثیه عنصراً أکثر أهمیه فی الحکی وتحسین بنیه السرد. قدم جیرار جینیت، أحد المنظرین المشهورین فی هذا المجال، إطارًا نظریًا واضحًا لتحلیل عنصر الزمن فی الروایه، حیث یعتقد أنه عند تحلیل زمن السرد ومقارنته بالزمن التقویمی، یجب علینا تحلیل ثلاثه مقولات مهمه وهی: الترتیب والمده والتواتر، من أجل رصد وتقییم أهم تقنیات الوقت المستخدمه فی الروایات المعاصره. روایه "فرانکشتاین فی بغداد" لأحمد سعداوی هی روایه مناسبه للتحلیل على أساس نموذج جینیت وفحص تجلیات عنصر الزمن بسبب ترکیزها الکبیر على المفارقات الزمنیه. لذلک، تحاول هذه الدراسه وبالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی أن تتطرق إلی عنصر الزمن واکتشاف الجوانب البارزه للمفارقات الزمنیه فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" بوصفها إحدی أبرز الروایات مابعد الحداثیه. أظهرت النتائج أن السارد لم یتابع الزمن الترتیبی المنطقی واستخدم مختلف أسالیب کسر الزمن کالاسترجاع والاستباق، والتسریع السلبی، والتسریع الإیجابی، وهذه المفارقات الزمنیه منحت الراوی إمکانیات تناسب اختیاراته الفنیه وغایاته الجمالیه.
تحلیل راهبردهای معادل یابی (سازی) در ترجمه های متون بانکی با استفاده از رویکرد زبان شناختی معنا شناسی ساختارگرا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
251 - 280
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی در تحلیل ترجمه های متون بانکی در حوزه ی اعتبار اسنادی (دستورالعمل ها) از بانکداری بین الملل با انتخاب پنج کتاب ترجمه شده و یکصد و هفتاد جمله ی منتخب تصادفی از میان این متون با نگاه تلفیقی ترجمه ای و زبان شناختی دارد و به همین دلیل با استفاده از دو دیدگاه راهبردهای معادل یابی نیومارک و معناشناسی ساختارگرا و با روشی توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به تحلیل برخی معادل یابی (سازی) های صورت گرفته در این متون می پردازد تا به این طریق راهبردهای معادل یابی (سازی) که استفاده بیشتر و نقش بارزتری در ترجمه و انتقال صحیح معنا در این گونه از متون دارند را شناسایی نماید. یافته های پژوهش نشان می-دهد که در ترجمه های این گونه از متون راهبردهای انتقال و گرته برداری فراوانی بیشتری نسبت به سایر راهبردها دارند و دیگر راهبردها از امکان وقوع کمتری برخوردار هستند. همچنین از راهبردهای معادل یابی مقبول، موقت، جبران، تحلیل مؤلفه ای، یادداشت، اضافات و یا توضیحات و فرهنگی (در بخش متون تخصصی) استفاده ای نشده است. برخلاف میزان استفاده و بر اساس نمونه های یافت شده، راهبردهای کارکردی، توصیفی، تحلیل مؤلفه ای، یادداشت ها، اضافات و توضیحات و گرته برداری در معادل گزینی (سازی) های فارسی واژه ها و یا عبارات تخصصی با معنای صحیح و مناسب نقش بارزتری نسبت به سایر راهبردها در ترجمه های این متون دارند. البته این به آن معنا نیست که سایر راهبردها نقشی در معادل یابی (سازی) این گونه از متون ندارند، بلکه استفاده به جا و مناسب از راهبردهای دیگر نیز برای ترجمه و انتقال صحیح و دقیق معنا در این متون ضروری به نظر می رسند.
واکاوی زیبایی شناختی، درونمایگانی و مفهومی عنوان ها در متون منثور فنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
269 - 293
حوزههای تخصصی:
عنوان های متون ادبی در هر دوره تاریخی داده های ارزشمندی را درباره مؤلفان آنها، شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه آن دوره و دیگر مسائل به دست می دهند. در این میان، عنوان های متون منثور فنی با توجه به ماهیت هنری و ادبی شان، علاوه بر به دست دادن داده های تاریخی یا اجتماعی، می توانند آشکارساز رویکردهای فرهنگی و ادبی ادوار مختلف در سنت ادبی پارسی باشند. مطالعه پیش رو با این انگاره و با اتخاذ رویکردی استنادی تاریخی در گردآوری داده ها می کوشد ضمن درنگ در عنوان های 38 متن منثور فنی، آنها را از منظر ارزش های زیبایی شناختی، درونمایگانی و استعاره های مفهومی واکاوی نماید. مطالعه حاضر ضمن شناسایی دو کلان گروه ادبی و غیرادبی از عنوان ها از منظری زیبایی شناختی، دو زیرگروه مسجع و استعاری را در ذیل کلان گروه ادبی قرار می دهد. در این میان، هرچه محتوای متن به سوی امر عینی میل یابد، عنوان نیز به سوی سجع گرایش می یابد و در مقابل، گرایش محتوای متن به امر انتزاعی، عنوان را به سوی استعاره شدگی سوق می دهد. عنوان های غیرادبی و کارکردگرا نیز ضمن تهی شدگی از ارزش های زیبایی شناختی، بیشترین همگرایی با محتوای متن را نشان می دهند. همچنین، براساس این مطالعه، گسترده ترین دایره موضوعی عنوان ها به موضوعات تاریخی تعلق دارد که در تمام گونه ها و زیرگونه های عنوان ها دیده می شود. این گستردگی برونداد پارادایم فکری حاکم بر طبقات سیاسی حاکم و نشانگر رابطه دوسویه حاکم فرهیخته از یک سو و بیانگر نوعی گسست میان آن طبقات و توده جامعه آن روزگار ایران از سوی دیگر است. از منظر هدف گزینش عنوان هم، برخی از عنوان ها ماهیتی انگیزشی، بخشی ماهیتی کارکردگرایانه و شماری هم ماهیتی ترکیبی و درآمیخته دارند. در بخش دیگری از پژوهش با بهره گیری از اندیشه استعاره های مفهومی، مشخص شده است که حوزه معنایی جهت و حرکت و نیز گیاهان بنا به دلایل تبیین شده در پژوهش، بیشترین کاربرد را داشته اند.
نقد بوم گرایانه روایت اقتباسی داستان اوّلین پادشاه جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمیختگی حیات انسان با ناانسان و طبیعت در عصر اسطوره و پیشاتاریخ، به گونه ای بود که انسان، نخستین گام ها را در راه شناخت و تعامل با محیط زیست خود برمی داشت. او نگاهی رازآمیز به جهان طبیعت داشت و حیات خود را با بقای سایر موجودات گره خورده می دید. حماسه های طبیعی از چنین جهانی سخن می گویند. باتوجه به تحولاتی که در رابطه ی انسان با طبیعت صورت گرفته است و تغییر رویکرد و نگاه انسان به طبیعت و سایر موجودات، این پرسش درباره ی آثار اقتباسی از حماسه های طبیعی طرح می شود: اقتباس کننده تاچه میزان به رویکرد اولیه پای بند بوده و تاچه حد متناسب با نگاه و اندیشه و حتی نیازهای زیست محیطی انسان امروز در روایت تصرف کرده است؟ در این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی و با رویکرد بوم گرایانه به توصیف و مقایسه ی رابطه ی انسان با طبیعت در داستان کیومرثِ شاهنامه ی فردوسی و اثر اقتباسی از آن؛ یعنی اولین پادشاه جهان، اثر محمدرضا یوسفی پرداخته و به این پرسش پاسخ داده ایم. نتیجه ی به دست آمده نشان داد که در داستان کیومرثِ شاهنامه یفردوسی، نگاهی تعاملی میان انسان و طبیعت مشاهده می شود. کیومرث پادشاه فرهمند و خردمندی است که انسان و ناانسان درکنار او با آرامش زندگی می کنند؛ از او کیش و آیین می آموزند و تنها دشمن آن ها اهریمن است که تلاش می کند نظام هماهنگ انسان و طبیعت را برهم زند. در روایت اقتباسی اولین پادشاه جهان، در بسیاری مواقع تعامل میان انسان و ناانسان وجود دارد؛ چنان که نویسنده تلاش کرده است کیومرث را ناجی طبیعت از سیطره ی ضد طبیعت (اهریمن) معرفی کند، اما در بخشی از داستان، نگاهی انسان محور وجود دارد و طبیعت به حاشیه رانده می شود. با درنظرگرفتن بروز مسائل و بحران های زیست محیطی که پیامد نگاه انسان محور در دنیای امروز است، تغییر یا حذف این بخش از داستان در ایجاد حس مسئولیت پذیری، ارزش گذاری و احترامِ مخاطبِ کودک و نوجوان به طبیعت کمک می کند.
بررسی مقوله های فرهنگی و عناصر غیرکلامی در زیرنویس عربی فیلم سینمایی «ملودی» بر اساس راهبردهای گاتلیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقوله های فرهنگی و عناصر غیرکلامی، یکی از اجزای مهم محتوایی در متن های دیداری و شنیداری است که نقش مهمی در انتقال و القای مفاهیم اصلی به مخاطب دارند. درک، دریافت و انتقال صحیح این عناصر، یکی از دغدغه های اصلی مترجمان به ویژه مترجمان فیلم ها است. مترجم می تواند با استفاده از معادل های دقیق نوشتاری در زیرنویس فیلم، معنای مقوله های فرهنگی و افزون بر آن، عناصر غیرکلامی موجود در فیلم را به مخاطب منتقل کند. بنابراین با توجه به اهمیت تمرکز مترجم بر انتقال معنای مطلوب مقوله های فرهنگی و عناصر غیرکلامی متن های دیداری- شنیداری، این جستار بر آن است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بررسی تعریب زیرنویس فیلم سینمایی «ملودی» به چگونگی مواجه ی مترجم در ترجمه این عناصر بپردازد. به منظور دست یابی به یافته های دقیق تر از مقوله های فرهنگی پیشنهاد شده توسط پیتر نیومارک و راهبردهای گاتلیب برای ارزیابی ترجمه زیرنویس استفاده شد. مهم ترین یافته های حاصل از بررسی ترجمه عربی زیرنویس فیلم ملودی بیانگر آن بود که رویکرد مترجم، بیشتر بر ترجمه ی معنایی استوار بوده و برای انتقال صریح معنا، سعی در باز تولید عناصر فرهنگی در زبان مقصد داشته است. از این رو، مترجم برای دستیابی به این مهم از میان 10 راهبرد مدنظر گاتلیب به ترتیب از سه راهبرد «دگرنویسی»، «بسط» و «تبدیل» استفاده بیشتری کرده است. همچنین مترجم در ترجمه عناصر غیرکلامی به دلیل برداشت مشترک مفهوم این عناصر در دو زبان مبدأ و مقصد، از ترجمه این عناصر صرف نظر کرده است و از این رو، ترجمه ای مخاطب محور ارائه کرده است.
زمینه های ناموزونی تاریخی- فرهنگی در شعر معاصر با تکیه بر شعر مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۰
۱۷۰-۱۴۵
حوزههای تخصصی:
تأثیر ناموزونی تاریخی- فرهنگی در شعر معاصر به مثابه یکی از ارکان اصلی فرهنگ جامعه و بویژه شعر اخوان از شاعران نوپرداز معاصر، مشهود است. این مقاله توصیفی- تحلیلی در پی این است که ضمن بررسی تجربه تاریخی مدرنیته در ایران، عوامل و زمینه های ایجاد ناموزونی تاریخی- فرهنگی را در شعر معاصر و جلوه های آن در شعرهای اخوان، آشکار سازد. بررسیها نشان می دهد که شعر اخوان در سه حوزه صورت و محتوا، زبان و قالب، ناموزونی زیادی دارد؛ بدین معنا که صورت شعر، نو و مدرن است اما محتوای آن به جای هماهنگی با صورت و بازتاب ارزشهای مدرن به تأسّی از منتقدان غربی مدرنیته، غرب و ارزشهای آن را زیر سؤال می برد. هم چنین، کاربرد زبان کهن در کنار زبان امروزی و کاربرد همزمان قالبهای گذشته شعر فارسی و نیمایی، نشانگر ناموزونی شعر اخوان است.