فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
173 - 191
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی تمرینات ادراکی-حرکتی اسپارک بر کارکردهای اجرایی و نقص توجه درکودکان پیش دبستانی دارای تاخیر رشد مغز انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح مقایسه پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان 4 تا 5 ساله دارای تاخیر رشد مغز شهر تهران بود که در سال 1403-1402 به کلینیک تخصصی مغز و اعصاب روان مهر مراجعه کرده بودند. حجم نمونه پژوهش 24 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 هفته (هر هفته 2 جلس ه 45 دقیق ه ای) در برنامه تمرینات ادراکی -حرکتی اسپارک شرکت کردند؛ اما برای گروه کنترل در این مدت، هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. داده های پژوهش با استفاده از نسخه پیش دبستانی پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی- فرم والدین جیویا و همکاران (2003) و مقیاس مشکلات رفتاری کانرز (1978) گردآوری شد. داده های بدست آمده با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با کمک نرم افزار SPSS-27 تجزیه وتحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد، تمرینات ادراکی-حرکتی اسپارک بر کارکردهای اجرایی و نقص توجه کودکان پیش دبستانی دارای تاخیر رشد مغز تأثیر داشته و این اثرات در طول زمان ثابت مانده است(05/0P <). لذا، تمرینات ادراکی-حرکتی اسپارک می تواند به عنوان ابزاری مفید برای بهبود کارکردهای اجرایی و کاهش نقص توجه در کودکان پیش دبستانی دارای تاخیر رشد مغز مورد استفاده قرار گیرد.
نقش هنردرمانی در توسعه مهارت و بهبود نگرش خلاق کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر با تأکید بر نمایش خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هنر درمانی در توسعه مهارت و بهبود نگرش خلاق کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر با تأکید بر نمایش خلاق انجام گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بوده است جامعه آماری شامل کلیه کودکان کم توان ذهنی در مدارس استثنایی می باشد که با سرشماری تعداد 30 نفر انتخاب و پرسشنامه محقق ساخته بین آنها توزیع شد. از ضریب همبستگی برای تعیین روایی ابزارها و برای محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و و همچنین از آزمون کولموگروف اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن داده ها استفاده شد داده ها از طریق نرم افزار spss25 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که هنر درمانی در توسعه مهارت و بهبود نگرش خلاق در کودکان کم توان ذهنی نقش موثری دارد. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت به منظور توسعه مهارت و بهبود نگرش خلاق در کودکان کم توان ذهنی بر مشخصه هایی نظیر مهارت های فردی، تقویت و بالابردن حس اعتماد به نفس، استقلال فردی و تقویت برقراری روابط اجتماعی، سازگاری اجتماعی و هیجانی کودک توجه شود.
تأثیر آموزش بازی برای درک بر انعطاف پذیری شناختی و یادگیری فورهند تنیس روی میز در دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش در تربیت بدنی مدارس نقش مهمی در مهارت های روان شناختی و مهارتی بخصوص در دوره ابتدایی دارد. پژوهش حاضر باهدف بررسی مداخله آموزش بازی برای درک (TGFU) برانعطاف پذیری شناختی و یادگیری مهارت فورهند تنیس روی میز در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی انجام شد. برای این منظور درمجموع 60 دانش آموز به صورت تصادفی در دو گروه TGFU (30 نفر) و سنتی (30 نفر) تمرین کردند. مداخلات در چهار هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه 45 دقیقه اجرا شد.همه شرکت کنندگان پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی و همچنین آزمون مهارت تنیس روی میز را از ابتدا تا هفته دوم و پایان مداخله تکمیل کردند. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد شرکت کنندگان گروه TGFU نمرات بالاتری را نسبت به همتایان گروه سنتی در رابطه بامهارت تنیس روی میز و انعطاف پذیری شناختی داشتند. نتایج مطالعه حاضر تأییدی بر نقش مثبت TGFU بر متغیرهای روان شناختی و مهارتی در دانش آموزان است و می تواند آموزشی باشد که در راستای ارتقا دانش معلمان به کاربرده شود. ازاین رو نتایج این مطالعه TGFU را راهکاری مؤثر بر پداگوژی دانش محتوا معلمان تربیت بدنی می داند.
پارادایمی جدید در موفقیت رهبری مدارس با راهبرد «مشارکت خانواده-مدرسه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
212 - 233
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: یکی از اساسی ترین راهبردهای تقویت یادگیری دانش آموزان، حمایت از آن ها در محیط خانه و مدرسه است. هدف این پژوهش عرضه پارادامی جدید برای موفقیت مدارس از طریق توسعه مشارکت خانواده-مدرسه است.
روش شناسی پژوهش: رویکرد پژوهش تفسیری و کیفی است که با راهبرد روایت توصیفی پیشنهاد شده توسط (2017) Edmonds & Kennedy انجام گرفت. میدان تحقیق استان کردستان و مشارکت کنندگان بالقوه شامل مدیران مدارس ابتدایی،متوسطه اول و دوم شهر سنندج بودند. در نهایت 15 نفر از آنان به صورت هدفمند (ناهمگن) انتخاب و با استفاده از یک پروتکل مصاحبه اپیزودیک دعوت به مشارکت شدند. داده ها به دست آمده با استفاده از روش شبکه مضامین کدگذاری و در نهایت تحلیل گردیدند..
یافته ها: یافته ها در باب سئوال نخست نشان داد که به ترتیب جنبه فرزند پروری (کنش نظارتی و حمایتی و..،) بیشترین تجربه و مولفه همکاری با جامعه (سفیر مدرسه) کمترین تجربه را میان مدیران داشته است. مدیران در پی پاسخ به پرسش دوم از یک ساختار سلسه مراتبی پیروی کردند، آنها نخست باور داشتند که اندیشه باز برای مدیر مدرسه جهت شنیدن دیدگاه دیگران و خودانتقادی حیاتی است، در گام های بعدی فرهنگ فراگیر برای تمامی دانش آموزان جهت ایجاد مراقبت جمعی و فضای مسالمت آمیز، رهبری جامعه محور جهت اعتماد متقابل با والدین و اعضای جامعه، و در نهایت ساخت اجتماع علمی جهت تبدیل اعضای جامعه به سائق یادگیری از شیوه های توسعه مشارکت خانواده-مدرسه محسوب می شود.
بحث و نتیجه گیری: توجه به شیوه های مختلف تعامل میان مدرسه و سایر نهادها به ویژه خانواده می تواند زمینه های مختلفی را برای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان فراهم آورد.
شناخت احساسات دانشجو معلمان به کمک گفتمان مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
41 - 74
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر از نوع کاربردی است و با هدف شناخت احساسات و ارتباط آن با هویت دانشجومعلم و به کارگیری گفتمان مرزی در واکاوی و ارتقای احساسات مثبت انجام شده است. ازاین رو، 57 سند (در پاسخ به سؤال اول 24 سند، سؤال دوم 10 و سؤال سوم 22 سند) در بازه زمانی 1974 تا 2022 با روش سنتزپژوهی و تحلیل مضمون بررسی و کدهایی برای شناخت احساسات دانشجو شناسایی شد. این کدها عبارت اند از: تغییرات، روش های نمود احساسات، زمینه های شکل گیری و پیامدها برای تعریف و زمینه شناخت احساسات و کدهای ساخت هویت، نوع هویت و ارزیابی هویتی برای ارتباط آن با هویت دانشجومعلم. همچنین، با الهام از تئوری هاپمن احساسات مثبت و منفی دسته بندی شدند. درنهایت، با روش تحلیل و تفسیر توصیفی زمینه واکاوی احساسات دانشجومعلم با گفتمان مرزی بررسی شد. به منظور بررسی صحت و استحکام داده ها، دو کدگذار از طریق بازبینی و تأیید کدگذاری ها داده ها را ارزیابی کردند. همچنین، برای تأمین پایایی مطالعه از روش توافق میان دو ارزیاب استفاده شد. نتایج 80درصد توافق درون موضوعی را نشان داد. همچنین، برای سؤال پایانی از روش اعتباریابی سندلوسکی و باروسو استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بر شناخت زمینه های شکل گیری و نمود احساسات در هویت های چندگانه و ارزیابی هویت دانشجومعلم تأکید شده است؛ زیرا گاهی تجربه های احساسی معلمان همانند چتری عمل می کند که فرایند پنهان کردن و یا تقلیدسازی احساسات در زیر آن مخفی می شود؛ اما با درک ارتباط گفتمان مرزی و مؤلفه های آن می توان خود واقعی را درک و از عاریت یا پنهان سازی عواطف جلوگیری کرد. این مؤلفه ها عبارت اند از: 1. توجه به تعادل میان واقعیت ها و باورها در شناخت احساسات و هنجارهای حاکم؛ 2. درگیرسازی حس خود در باورپذیری و بروز احساسات با ایدئولوژی های موجود؛ 3. قبول پویایی هویت در تعامل میان هویت فردی و حرفه ای.
تاملی پدیدارنگارانه به حقوق دانش آموزان: تحلیل تجارب زیسته مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
231 - 249
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پرسش های اساسی پیرامون آگاهی مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، میزان پایبندی به حقوق دانش آموز و فراهم نمودن زمینه تحقق آنها در عمل، یک حوزه کمتر مطالعه شده در آموزش و پرورش ایران است. لذا این پژوهش با هدف ارائه تصویری روشن از روایت های مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، طراحی و اجرا شده است.
روش شناسی پژوهش: برای پاسخ به سوالات اساسی مطرح شده، از روش پژوهش کیفی پدیدارنگاری استفاده شد. مشارکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار برگزیده شدند تعریف شدند و سپس به روش گلوله برفی شناسایی و دعوت به مصاحبه شدند. پس از تهیه پروتکل مصاحبه، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق با 20 نفر از مدیران جمع آوری شده و با استفاده از روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل روایت های مدیران مدارس نشان داد که اگرچه مدیران به طورکلی از حقوق دانش آموزی آگاه هستند و آن را می پذیرند، اما در عمل با مسائل متعددی در تحقق این حقوق مواجه اند. از جمله آنها می توان به تعارض میان حقوق فردی دانش آموزی و الزامات اجتماعی مدرسه، عدم تطابق سیستم آموزشی با نیازهای متنوع دانش آموزان، نابرابری در دسترسی به امکانات، ناسازگاری روش های ارزشیابی با نیازهای نسل جدید، کاستی های سیستم آموزشی در تأمین نیازهای بهداشتی و شکاف بین برابری و فراگیری در آموزش اشاره کرد.
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد ناهماهنگی های عنوان شده علاوه بر ضعف آموزش های مدیران، عمدتاً ریشه در بافت اجتماعی و ساختار نظام آموزشی مانند محدودیت های بودجه ای، قوانین دست وپاگیر و عدم هماهنگی بین نهادها دارد. لذا، تحقق پایدار حقوق دانش آموزی مستلزم مشارکت فعال تمامی ذینفعان آموزش و پرورش در سیاست گذاری های آموزشی است.
بهبود ذهنیت کارآفرینانه یادگیرندگان: بررسی تأثیر بازی های دیجیتالی از طریق مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۴
129 - 154
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی یک عامل کلیدی برای رشد اقتصادی و اجتماعی است و از آن جایی که این عامل قابل آموزش و یادگیری است، با ابزارهای نوین آموزشی همچون بازی های دیجیتالی می توان ذهنیت، روحیه و شایستگی کارآفرینی را در یادگیرندگان ایجاد کرد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مرور مطالعات انجام شده در زمینه استفاده از بازی های دیجیتالی برای یادگیرندگان، در راستای بهبود ذهنیت کارآفرینی و پاسخ به سؤالات پژوهش بود. این پژوهش به شیوه مرور نظام مند و با پروتکل پریزما صورت گرفت. جست جوها در پایگاه داده های Scopus، Web of Science ، Wiley و ProQuest و با واژگان کلیدی Digital Games، Cultivating Entrepreneurial Mindset و Students انجام گرفت. در این فرایند 137 مقاله یافت شد که با توجه به معیارهای ورود و خروج، برخی مقالات حذف گردیدند و در نهایت، داده های 21 مقاله مورد استخراج، توصیف، تحلیل و تبیین قرار گرفتند. یافته ها نشان داد بازی های دیجیتالی به دلیل ویژگی هایی همچون خطرپذیری، فراهم آوردن محیطی مشابه محیط واقعی، بهبود تفکر راهبردی، افزایش کنترل، افزایش توان رهبری و افزایش مشارکت می توانند در جهت بهبود ذهنیت کارآفرینانه، مفید باشند. همچنین رویکردهای آموزشی منطبق بر ذهنیت کارآفرینانه، شامل یادگیری تجربی و همیارانه بود. از تحلیل و تبیین یافته ها می توان این گونه استدلال کرد که استفاده از بازی های دیجیتالی، به دلیل فراهم آوردن فرصت خطرپذیری و امکان تکرارپذیری جهت بهبود ذهنیت کارآفرینانه مورد توجه است و همچنین بر مؤلفه های تبلور وجودی مؤثر بوده که از عناصر کلیدی ذهنیت کارآفرینانه است.
شناسایی شایستگی های حرفه ای دیجیتالی معلمان در زمینه کاربرد هوش مصنوعی در آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: برنامه ریزی موثر آموزشی برای استفاده از فناوری های نوظهور مانند هوش مصنوعی نیازمند شناسایی و توسعه شایستگی های حرفه ای معلمان است. این شایستگی ها شامل نگرش ها، دانش و مهارت ها برای آموزش و بازخورد موثر می باشد. این مطالعه به ارزیابی شایستگی های دیجیتالی معلمان در زمینه هوش مصنوعی و پیشنهاد راهکارهایی برای برنامه ریزی آموزشی می پردازد.روش شناسی: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش مطالعه موردی انجام شد. محیط پژوهش شامل 21 نفر از معلمان، اساتید و خبرگانی از شهرهای مشهد و تهران بودند که از هوش مصنوعی در آموزش استفاده می کردند و با محیط کلاس آشنا بودند که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمع آوری و با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند.یافته ها: این مطالعه نشان داد که ادغام هوش مصنوعی در آموزش نیازمند توسعه هشت شایستگی کلیدی توسط معلمان است: مهارت های آموزشی، ویژگی های تحول آفرین، دانش نظری، مهارت های عملی، خودانگیزشی، درک فناوری، تعامل بین نسلی و تحلیل داده ها. برای بهره برداری کامل از مزایای هوش مصنوعی، معلمان باید فرصت ها و چالش های آن را شناسایی کنند. چهار فرصت کلیدی شناسایی شد: تولید ایده، خلق محتوا، بهبود فرآیندهای آموزشی و افزایش کارایی در زمان و هزینه ها. در عین حال، هشت چالش شامل پرورش تفکر انتقادی، حفظ هویت آموزشی، مسائل دسترسی، پاسخگویی، نگرانی های اجتماعی، حریم خصوصی و مشکلات فنی است. این مطالعه نیاز به اقدام در شش حوزه را برجسته می کند: آموزش معلمان، برتری، زیرساخت، آموزش خلق محتوا، توسعه منابع و بسته های پشتیبانی.نتیجه گیری و پیشنهادها: نتایج این پژوهش بر ضرورت برنامه ریزی جامع برای توسعه شایستگی های دیجیتالی معلمان تأکید دارد. شناسایی شایستگی ها، فرصت ها، و چالش های مرتبط با هوش مصنوعی، به سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزشی کمک می کند تا راهبردهای مؤثری برای یکپارچه سازی این فناوری در نظام آموزشی طراحی کنند. براین اساس پیشنهاد می شود برنامه های آموزشی معلمان بر اساس یافته های این پژوهش بازنگری و به روزرسانی شوند تا امکان بهره گیری حداکثری از هوش مصنوعی در آموزش فراهم گردد. نوآوری و اصالت: این مطالعه قابلیت های دیجیتال معلمان در زمینه هوش مصنوعی را شناسایی کرده و فرصت ها و چالش های مرتبط با آن را تجزیه و تحلیل می کند و چارچوبی برای برنامه ریزی آموزشی ارائه می دهد که مهارت ها را تقویت کرده و استراتژی هایی برای ادغام هوش مصنوعی در آموزش پیشنهاد می کند.
نقش ساختارهای فرهنگی در تکوین آثار ادبی
حوزههای تخصصی:
اقوام شرقی، تمام اندیشه و تفکر و دستاوردِ خود را در نظم یا شعر گنجانده اند و به نثر یا تبلور ادبی آن به صورتِ داستان کمتر توجه کرده اند. فرض اصلی ما آن است که ساختار فرهنگی فردگرایی و عدم مشارکت جمعی علت اصلی این رویکرد گشته است. داستان نویسی نیازمند زمینه های فرهنگی مشارکتی است اما شعر با فردگرایی تناسب دارد. در سنت ادبی کهن، داستان هایی نیز وجود داشته است اما در این داستان ها نیز مبنای اصلی فردگرایی است و این داستان ها مبتنی بر اهمیت فرد نگارش یافته اند و با شعرهای آن اعصار تفاوتی بدین لحاظ ندارند. نتیجه تحقیق نیز این فرض را تأیید می کند. در داستان های شفاهی و مکتوب کهن منثور یا منظوم از یک الگوی واحد استفاده شده است؛ الگوی آشناسازی یا پاگشایی. تکرار ساختار آشناسازی در داستان های کهن نشان می دهد داستان های قدیم و به تبعِ آن فرهنگ عمومی ما همواره با آغاز و پایانی مشخص و از پیش تعیین شده روبرو است بنابراین، تغییری در کلیّت داستان و سرنوشت اشخاص به وجود نمی آید آنچه هست تکرار نمونه های قبلی است اما رمان پاسخی به نیازهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی انسان است، رمان نویس شخصیت های داستانی را متناسب با وضعیت های روزگار وضع می کند تا بتواند به خوانندگان خودش بصیرت تازه بدهد و آنان را متناسب با وضعیت های دشوار برای زندگی آماده سازد یا نگاه انتقادی را در جامعه پرورش دهد.
EFL writing skill requirements and challenges: Teachers and learners perceptions in focus(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۵, Issue ۲ , ۲۰۲۴
119 - 135
حوزههای تخصصی:
Although there have been many studies concentrating on writing development and techniques to improve it, there still remains the need to investigate more and give extra insight to the EFL language learners and teachers on these issues. Using a grounded model of research, the researchers performed an investigation to examine the various aspects concerning writing challenges, and requirements to improve it. Semi-structured interviews were conducted with an aim to achieve a thorough understanding of the topic by recruiting 25 male and female experienced EFL teachers along with 25 male and female intermediate EFL learners from language institutes in Tehran as the participants of the study through purposeful sampling technique. Then, 5 distinctive questions were chosen for the teachers and another set of 5 different questions for the learners to elicit their perceptions. After gathering the data and identifying the initial codes, the sub-categories emerged and helped the researcher to form the final model. Among the categories, writing strategies like collaborative and game-based, requirements like background, vocabulary, and grammatical knowledge were found to be essential. Based on the findings, a model was developed which is believed to support EFL learners in improving their writing proficiency.
طراحی و آزمودن الگویی از پیشایند و پیامدهای رسالت شغلی در معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
61 - 73
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، طراحی و آزمودن الگویی از پیشایند و پیامدهای رسالت شغلی در معلمان شهرستان کرمان بود. طرح پژوهش از نوع مقطعی بود و نمونه پژوهش 283 نفر از معلمان بودند که با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های رسالت معنوی میتچل، نوبرت و هالبسلبن (2015))، رسالت شغلی (دوبرا و توستی خارس، 2011)، تعالی یابی شغلی (لاورنس، 2010)، بهزیستی شغلی (هینکین (1998) و شیفتگی شغلی (باکر (2008) را تکمیل نمودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS ویراست 21 انجام گرفت. شاخص های برازندگی حاکی از برازش نسبتاً خوب الگو با داده ها بود. همچنین یافته ها نشان دادند که ضریب مسیر رسالت معنوی به رسالت شغلی و ضرایب مسیرهای رسالت شغلی به تعالی یابی شغلی، و شیفتگی شغلی و همچنین ضرایب تعالی یابی شغلی به بهزیستی شغلی و شیفتگی شغلی معنادار بودند. برای سنجش روابط غیر مستقیم از روش بوت استرپ در برنامه ماکرو و هیز (2008) استفاده گردید. نتایج حاکی از این بود که رسالت شغلی به طور غیر مستقیم از طریق تعالی یابی شغلی بر بهزیستی شغلی و شیفتگی شغلی اثر معنادار دارد. با توجه به پیامدهای مثبت رسالت شغلی در پیش بینی تعالی یابی شغلی، بهزیستی و شیفتگی شغلی معلمان، پیشنهاد می شود که در استخدام و گزینش معلمان به نقش مهم این سازه توجه شود. شناسایی افرادی که رسالت شغلی همسو با رسالت سازمان دارند، موجب افزایش بهره وری و کارآمدی سازمان می شود. افزون بر این، به مدیران مجموعه های آموزشی توصیه می شود تا با برگزاری دوره های آموزشی رسالت شغلی معلمان را تقویت کنند.
رابطه بین مالکیت روان شناختی با خلق دانش و گشودگی به تغییر در معلمان تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مطالعه رابطه بین مالکیت روان شناختی با خلق دانش و گشودگی به تغییر در معلمان تربیت بدنی بود. پژوهش حاضر کاربردی و از نوع همبستگی است که جمع آوری داده ها به شکل میدانی انجام شد. جامعه آماری شامل 575 نفر از معلمان تربیت بدنی استان گلستان در سال 1401 بود که تعداد 231 نفرآن ها با استفاده از جدول مورگان ب عنوان نمونه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های این پژوهش سه پرسش نامه استاندارد مالکیت روان شناختی (شوکلا و سینگ، 2015)، خلق دانش (سانگ و همکاران، 2010) و گشودگی به تغییر (ایلماز، 2010)، استفاده گردید. روایی پرسش نامه ها توسط 7 نفر دکترای مدیریت ورزشی تأیید و پایایی آن ها در یک مطالعه مقدماتی به ترتیب 84/0، 78/0 و 86/0 محاسبه گردید. تحلیل داده های به دست آمده به شکل توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد، بین مالکیت روان شناختی با خلق دانش و گشودگی به تغییر در معلمان تربیت بدنی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد معلمان تربیت بدنی با توسعه سطح مالکیت روان شناختی و تحت تأثیر عوامل فردی و سازمانی نسبت به شغل خود، با شیوه هایی همچون ایجاد استقلال، خودکارآمدی و فرصت هایی برای تصمیم گیری در محیط کاری حمایت کننده از سوی سازمان ها، نقش مهمی را در ارتقای خلق دانش و پذیرش تغییرات اساسی در امر آموزش ایجاد کند.
بررسی اثربخشی آموزش توانمندی منش بر ذهن آگاهی و تعهد سازمانی معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی اثربخشی آموزش توانمندی های منش بر ذهن آگاهی و تعهدسازمانی معلمان دوره ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 1400-1401 بود. روش پژوهش از نوع طرح نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی معلمان دوره ابتدایی شهر یزد بود که 30 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرارگرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های ذهن آگاهی لانگر (2004)، تعهد سازمانی ناوی و همکاران (1395) بود. مقدار ضریب پایایی برای هر یک از پرسشنامه ها، با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 65/0 و 81/0 به دست آمد. برای گروه آزمایش به مدت 2 ماه (12جلسه 50 دقیقه ای) آموزش توانمندی های منش با رویکرد سه فرآیندی آگاهی کاوش کاربرد (AEA) ارائه شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کواریانس یک راهه (آنکوا) و مانکوا و نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش توانمندی های منش موجب افزایش ذهن آگاهی در معلمان در گروه آزمایش (66/59) شد. از سویی تفاوت معنی داری بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر تعهد سازمانی به دست نیامد. در نتیجه، به دلیل آن که ذهن آگاهی، هوشیار بودن در تجارب کنونی همراه با پذیرش است و انجام تمرین های توانمندی منش که مستلزم توجه هدفمند به زمان حال است، لذا انجام این نوع تمرین ها در طول مدت آموزش، موجب افزایش ذهن آگاهی معلمان می شود.
مطالعۀ پدیدارشناسانه در بهبود چالش های حاکم در آموزش درس علوم مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش، بررسی بهبود آموزش درس علوم در مقطع ابتدایی و شناسایی چالش ها و راهکارها جهت غلبه بر مشکلات با تکیه بر تجارب زیسته معلمان و متخصّصین تعلیم و تربیت است. روش ها : روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی است. مصاحبه شوندگان شامل معلمان و متخصّصان شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402بودند. برای انتخاب شرکت کنندگان، 22 نفر معلم و 17 نفر متخصّص از شیوه نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و با سؤالات باز پاسخ جمع آوری شد. برای تعیین روایی و پایایی مصاحبه ها، تکنیک تثلیث، تکنیک کنترل اعضاء، تکنیک کسب اطلاعات دقیق موازی و خود بازبینی محقّقان استفاده شد. یافته : در مصاحبه با معلمان، اکثریث آنها بر وجود چالش ها باور داشتند. همچنین با مشکلات متعددی نیز مواجه بودند. در گام بعدی در مصاحبه با متخصّصان، بر مشکلاتی همچون فقدان امکانات و تجهیزات آزمایشگاهی، ضعف نیروی انسانی در زمینه تخصّص، محدودیت های زمانی، آموزشی و فرهنگی، چالش ها در زمینه روش های تدریس معلمان تأکید شد و جهت غلبه بر چالش ها راهکارهایی ارائه شد. نتیجه گیری: برای عبور از چالش ها در مسیر بهبود آموزش درس علوم مقطع ابتدایی راه حل های مختلفی به دست آمد که برخی از آنها شامل: استفاده از امکانات موجود به صورت خلّاقانه، آموزش معلمان متخصّص و کارآمد، استفاده و به کارگیری روش تدریس مناسب و جذاب، ارائه محتوای درس علوم به شیوه عملی و تجربی، بهبود محتوای کتاب از نظر کمیّت و کیفیت، فراهم آوردن امکانات آزمایشگاهی در مدارس، استفاده از روش های نوین تدریس، بهره مندی از معلمان و اساتید برتر، افزایش ارتباط مدارس با خانه و جوامع بود.
تعویق در رضامندی دانشجویان دارای رفتارهای خودشکن: شواهدی از مقایسۀ اثربخشی آموزش مهارت های خودتعیین گری و آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعویق در رضامندی دانشجویان دارای رفتارهای خودشکن: شواهدی از مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های خودتعیین گری و آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی شواهدی از مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های خودتعیین گری و آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعویق در رضامندی دانشجویان دارای رفتارهای خودشکن انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه گیلان به روش نمونه گیری خوشه ای سه مرحله ای از میان دانشکده ها، رشته ها، کلاس های دایر در هریک از دانشکده های دانشگاه گیلان بود که تعداد 15 نفر در هر سه گروه (آزمایش، کنترل و گواه) گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تعویق در رضامندی تحصیلی بیمبنتی وهمکاران (1998) و مقیاس شناخت رفتار خودشکن کانینگهام (2007) بود. برنامه مداخلاتی این مطالعه، آموزش خودتعیین گری و آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس نمرات افتراقی و پیگیری سه ماهه نشان داد که هر دو برنامه مداخلاتی، تأثیر مثبت و معناداری بر تعویق در رضامندی دانشجویان دارد. البته برنامه مداخله ای خودتعیین گری تأثیر بیشتری بر رضامندی دانشجویان دارای رفتارهای خودشکن داشت. براین اساس، هر دو برنامه مداخلاتی به عنوان برنامه هدف در کلینیک ها و دانشگاه ها پیشنهاد می شود. کلیدواژه ها: آموزش خودتعیین گری، آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد، تعویق در رضامندی، رفتارهای خودشکن دانشجویان
طراحی الگوی آموزش مبتنی بر توسعه پایدار در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ادغام اهداف توسعه پایدار از طریق روش های پایدار یاددهی و یادگیری در سیستم آموزش عالی برای بهبود جامعه ی انسانی و جهان غیرانسانی نقش دارد. به این جهت هدف تحقیق طراحی الگوی آموزش مبتنی بر توسعه پایدار در سیستم آموزش عالی بوده است. روش شناسی پژوهش: روش تحقیق کیفی با رویکرد فراترکیب بوده است که در جامعه مجلات معتبر ملی و بین المللی از سال 2000 تا 2024 اجرا شد و تعداد 187 مقاله به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفت که در نهایت 28مقاله با توجه به روش کدگذاری با استفاده از نرم افزار M axqda مورد تحلیل قرار گرفته است.یافته ها: یافته های تحقیق مطابق با مطالعه فراترکیب نشان داد که آموزش مبتنی بر توسعه پایدار در ابعاد ساختاری سازمانی، شایستگی پایدار، برنامه ریزی درسی، اهداف و ارزش ها، تحقیق و نوآوری، مشارکت، مسئولیت پذیری، راهبردهای یاددهی یادگیری، محرک های پایداری، ارزیابی و بازخورد مورد توجه مطالعات ملی و بین المللی بوده است.بحث و نتیجه گیری: مد نظر قرار دادن این ابعاد در سیستم آموزش عالی در جهت کیفی سازی آموزش از طریق توانمندسازی دانشجویان برای تفکر و عمل به شیوه های پایدار و آینده نگر بر شکل گیری جامعه پایدار نقش دارند و نتیجه ی آن پیشرفت توسعه ی انسانی پایدار، یادگیری دانش، یادگیری برای زیستن و زندگی با هم و یادگیری انجام دادن کار برای کمک به خود و جامعه جهانی سازنده می باشند.
یادگیری مبتنی بر فناوری در حوزه علوم: اهمیت، چالش ها و راهکارهای پیشنهادی: یک مطالعه فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از فناوری در فرایند یادگیری، می تواند امکان دسترسی به منابع و اطلاعات بیشتر را فراهم کرده و از طریق استفاده از ابزارهای مختلف، فرایند یادگیری را بهبود بخشد و به کارآیی و کیفیت آموزش کمک کند.تحقیقات موجود نشان می دهد که اگر فناوری به طور جامع در پداگوژی به کار گرفته شود، می تواند به عنوان یک ابزار قدرتمند برای یادگیری موثر فراگیران عمل کند. این مطالعه با تلفیق یافته های دیگر مطالعات و در یک مطالعه فرا ترکیب به چرایی اهمیت،چالش ها و راهکار در صحنه ی اجرایی شدن ادغام فناوری در حوزه علوم پرداخته است، یافته ها نشان می دهد این یادگیری توانایی های فراگیران در علوم را حفظ و تقویت می کند.چالش هایی همچون عدم دسترسی به فناوری مناسب، نیاز به آموزش معلمان در زمینه استفاده از فناوری، و ایجاد تعامل مناسب بین فناوری و سنت یادگیری وجود دارد که برای موفقیت در ادغام فناوری باید آن ها را در نظر گرفت.برای اجرای موفقیت آمیز این نوع یادگیری، راهکارهایی همچون بهره گیری از پلتفرم های آموزشی، استفاده از نرم افزارهای آموزشی، تبدیل کردن محتوای سنتی به دیجیتال، استفاده از بازی های آموزشی، و توسعه مهارت های فنی و دیجیتالی معلمان می تواند موثر باشد
رابطه نظارت و راهنمایی راهبران آموزشی و تربیتی با صلاحیت های حرفه ای معلمان و مدیران مدارس ابتدایی
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف این پژوهش بررسی رابطه نظارت و راهنمایی راهبران آموزشی و تربیتی، با صلاحیت های حرفه ای معلمان و مدیران مدارس ابتدایی شهرستان اسدآباد، در سال تحصیلی 1402-1401 است. روش: روش انجام پژوهش، توصیفی - پیمایشی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل مدیران و معلمان دوره ابتدایی به تعداد 443 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی ساده 210 نفر انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های استاندارد راهنمایی و نظارت سبحانی نژاد و آقاحسینی (1394) و پرسشنامه محقق ساخته صلاحیت های حرفه ای معلمان و مدیران است. پایایی پرسشنامه ها بالاتر از 07/0 و روایی آن ها مورد تایید خبرگان است. از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون همزمان و آزمون تی گروه های مستقل استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد نظارت و راهنمایی راهبران آموزشی و تربیتی موجب ارتقای صلاحیت های دانشی، مهارتی، نگرشی/ارزشی، شخصیتی/اخلاقی و صلاحیت های پژوهشی معلمان و همچنین صلاحیت های دانشی، اعتقادی/اخلاقی، شخصیتی، اجرایی، مدیریت و رهبری و صلاحیت ارتباطی مدیران می شود. آزمون تی گروه های مستقل نشان داد که بین نظرات معلمان و مدیران در خصوص نظارت و راهنمایی راهبران آموزشی و تربیتی، تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان داد نظارت و راهنمایی راهبران آموزشی و تربیتی موجب ارتقای صلاحیت های حرفه ای معلمان و مدیران مدارس ابتدایی می شود.
راهکارهای مداخله ای مبتنی بر مدارس برای جلوگیری از آسیبهای مواجهه با پورنوگرافی در اینترنت در بین نوجوانان: یک تحقیق کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۵۸
195 - 213
حوزههای تخصصی:
با توجه به گسترش دسترسی به اینترنت و فضای مجازی، نوجوانان بیش از پیش با محتوای جنسی نامتعارف یا پورنوگرافی در اینترنت مواجه اند که این امر موجب نگرانی والدین و مسئولان آموزشی و فرهنگی شده است، درحالی که هیچ مداخله جدی و عملی برای پیشگیری از آسیبهای مرتبط در کشور به ویژه در مدارس وجود ندارد. هدف این پژوهش، کشف دیدگاه و تفاسیر نوجوانان از راهکارهای بالقوه مبتنی بر مدارس برای پیشگیری از آسیب پذیری نوجوانان در رویارویی با محتوای نامتعارف جنسی در اینترنت بوده است. از این رو پژوهشی کیفی با رویکرد تفسیری و برساخت گرایانه انجام شده است. به همین منظور 54 مصاحبه عمیق با دختران و پسران 18-15 ساله در شهر تهران در سال 1395 به روش نمونه گیری هدفمند صورت گرفته است. فهم و تفسیر نوجوانان از راهکارهای بالقوه در نظام آموزشی در سه طبقه اصلی طبقه بندی شده است: 1. معرفی آموزشهای جامع، مستمر و جذاب در مورد روابط، ازدواج، اینترنت و فضای مجازی؛ 2. ارائه مشاوره های قابل اعتماد در مدارس؛ و 3. بازنگری در کیفیت و محتوای آموزشهای موجود. مداخلات مبتنی بر مدارس همراه با سایر مداخلات در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی کاربردهایی مهم برای سیاستگذاران و برنامه ریزان تعلیم و تربیت کشور خواهد داشت، به طوری که از طریق این مداخلات می توان ضمن ارتقای سواد رسانه ای متناسب با نیازهای در حال تغییر نوجوانان، سبب افزایش آگاهی، بهبود نگرش و ارتقای مهارتهای انتقادی لازم در سیستم آموزشی شد
آسیب شناسی فرایند تربیت اخلاقی و ارائه راهکارهایی برای بهبود آن در دوره دوم ابتدایی تحصیلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
83 - 98
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تربیت اخلاقی ازجمله کارکردهای اساسی نظام تعلیم و تربیت است. هدف ازپژوهش حاضرآسیب شناسی فرایند تربیت اخلاقی و ارائه راهکارهایی برای بهبود آن در دوره دوم ابتدایی تحصیلی می باشد. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نظری به شیوه توصیفی تحلیلی با روش تحلیل محتوی کیفی-استقرایی با نظام کدگذاری داده ها است. جامعه آماری معلمان با مدرک کارشناسی ارشد بالای 15 سال سابقه تدریس بود که در حوزه تربیت اخلاقی، تخصص دانشگاهی، مطالعه تجربی، چاپ کتاب و مقاله داشتند. افراد نمونه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونه بر مبنای قانون اشباع نظری داده ها انجام شد. جمع آوری اطلاعات با دو روش کتابخانه ای و میدانی به صورت مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. برای تحلیل داده های این پژوهش در مرحل ه اول، تحلی ل داده ها ب ر مبن ای کدگذاری باز و در مرحله دوم پس از استخراج زیر مقوله ها ب ه روش کدگ ذاری محوری نسبت به استخراج مقوله های اصلی اقدام ش د. یافته ها: مهم ترین آسیب های فرایند تربیت اخلاقی را در بعد اهداف مربوط به ضعف در تربیت معلم، در بعد موضوع و محتوی کمبود منابع کاربردی و کارآمد، در بعد روش های تدریس استفاده از روش های حفظ محور و در بعد ارزشیابی مبتنی بر محفوظات ذهنی و برچسب زنی به دانش آموزان نشان داد. بحث و نتیجه گیری: آنچه مسلم است در عمل تربیت اخلاقی دانش آموزان مبتنی بر دستورالعمل های ارائه شده توسط دولت است اما نقش معلمان در فضای یادگیری و نهادینه سازی ارزش های اخلاقی به دانش آموزان انکار نشدنی است لذا نیازمند نوعی مدیریت و بازنگری اساسی در فضای مدارس بر اساس مباحث مربوط به پژوهش حاضر هستیم.