فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۳۶٬۸۶۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
Purpose: Organizational health within schools significantly influences teacher well-being, professional efficacy, and student outcomes. This study aimed to identify and explain the dimensions and components of organizational health among middle school teachers in Tehran, focusing on how individual, organizational, and environmental factors contribute to the overall health of educational institutions.
Methodology: Adopting a qualitative research design, this study engaged 26 middle school teachers from Tehran through semi-structured interviews. The participants were selected purposively to ensure a diverse representation of experiences and viewpoints. Data collection continued until theoretical saturation was reached, and thematic analysis was employed to identify and analyze the emerging themes related to organizational health.
Findings: The study revealed that individual factors such as motivation, professional development, and job satisfaction; organizational factors including leadership, communication, and organizational culture; and environmental factors like policy influence and community engagement are critical to the organizational health of schools. These factors together create a comprehensive framework affecting the overall effectiveness and well-being of educational settings.
Conclusion: The findings underscore the importance of addressing both the internal and external components of organizational health in schools. A holistic approach that considers individual, organizational, and environmental factors is essential for fostering a positive educational environment, supporting teacher well-being, and enhancing student achievement. The study provides valuable insights for educational leaders, policymakers, and practitioners aiming to improve the organizational health of schools.
Presentation of a Poststructuralist Educational System Model Based on Rhizomatic Philosophy: A Synthesis Research Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۲ (۲۰۲۴)
158 - 165
حوزههای تخصصی:
Purpose: The present study aimed to provide a model of a poststructuralist educational system based on rhizomatic philosophy.
Methodology: This study is of a fundamental research type, and the research method was qualitative, specifically utilizing a synthesis research approach. The research environment included all published domestic articles (from 2010 to 2022) and international articles (from 2007 to 2023). Purposeful sampling was used in this study until data saturation was achieved, thus sampling continued until the necessary data for analysis were obtained (23 articles). Following the review of the selected article texts, data were obtained through a combined synthesis method based on interpretive and analytical approaches. Subsequently, concepts were categorized based on their similarities into central categories, and ultimately, core categories were identified by combining the central categories.
Findings: The findings revealed that a poststructuralist educational system based on rhizomatic philosophy includes three dimensions: reengineering planning, technological teaching, and curriculum reading.
Conclusion: Given that in rhizomatic thinking, hierarchy or other concepts that impose a structure are not possible, democratic structures should be established in determining the strategies and programs of the educational system to ensure the participation of all stakeholders and the utilization of all capabilities and resources.
مسائل سازمان های خیریه در ارتباط با دولت و بازار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۲۹۹-۲۶۹
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر پایهٔ نظریه آرایش مناسب میان سه بخش دولتی، خصوصی و جامعه مدنی، ضمن توضیح نحوه همکنش و ارتباط سازمان های جامعه مدنی با دولت و بازار؛ می کوشد با شناساندن رویکردی جدید، بازگفت متفاوت تری از دو رویکرد رقیب ارائه دهد. در این رویکرد، خیریه ها سازمان های غیردولتی و غیربازاری هستند که در استقلال نسبی و نحوه تعامل و ارتباطشان با دو عرصه دیگر فهم پذیر می شوند و مسائل آن ها رؤیت پذیر می شود. این مطالعه با روش کیفی و تکنیک دلفی در قالب مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۱۲۹ نفر از دست اندرکاران مؤسسات خیریه در کشور انجام شده است. یافته ها نشان داد برجسته ترین مسائل این سازمان ها در مورد دولت عبارت از دولتی کردن هرچه بیشتر خیریه ها، نبود قوانین کارآمد، رقیب پنداری خیریه ها از سوی دولت، فقدان یکپارچگی مرجعیت در صدور مجوز و نظارت است. همچنین، چالش بنیادین این سازمان ها در مورد بازار، بی تفاوتی بنگاه های اقتصادی نسبت به مسئولیت اجتماعی و سازمان های خیریه است. با چنین مسائلی، خیریه ها به پیچ ومهره های بوروکراسی دولتی تبدیل می شوند که تنها در برابر دولت تعهد و مسئولیت دارند و کارکرد آن ها فقط جنبه تسکینی دارد که این، سرآغاز انحطاط آن هاست. افزون بر آن، این سازمان ها رابطه همیشگی و بایسته ای با بنگاه های خصوصی ندارند. درنهایت می توان گفت آرایش مناسبی میان سه عرصه پیش گفته برقرار نیست و مسائل این سازمان ها در نبود آرایش مناسب رؤیت پذیر می شود.
Design and Elaboration of the Neuro-Coaching Education Model (Neuroscience of Coaching)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۲ (۲۰۲۴)
181 - 189
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of the present study was to design and elaborate the neuro-coaching model (neuroscience of coaching) at Isfahan Steel Company.
Methodology: This research is an applied study and, in terms of methodology, a mixed-methods (qualitative-quantitative) research. The statistical population of the study consisted of 15 experts from Islamic Azad Universities and managers of the Isfahan Steel Company. In the qualitative section, their opinions were used to identify and code the categories. For modeling purposes, the statistical population included a group of officials from the Isfahan Steel Company. Cochran's formula was used for sampling, resulting in a sample size of 384, and the sampling method was randomly accessible. To identify the factors, interviews were conducted initially, and with the help of open coding, selective coding, and axial coding, categories and concepts were extracted.
Findings: The results of included 41 axial codes and 251 open codes. Subsequently, in the next stage, using confirmatory factor analysis, the axial, causal, contextual, intervening conditions, strategies, and outcomes were examined. Finally, consensus was reached on 209 open codes and 40 selective codes. For modeling, structural equations and partial least squares (PLS) with Smart PLS software were utilized. The results indicated that the neuro-coaching model (neuroscience of coaching) at Isfahan Steel Company is underpinned by 8 causal conditions, 8 contextual conditions, 6 intervening factors, and 7 strategies, leading to 11 major outcomes for Isfahan Steel Company. These outcomes include: improved neural process performance, personal growth and development, empowerment and psychological improvement, enhanced interactions and satisfaction, improved performance and cost reduction, psychology and personal relationships, interaction and communications, personal and psychological growth, individual and professional development, interactions and exercises, and the quality and effectiveness of neural solutions.
Conclusion: In conclusion, the neuro-coaching model holds significant promise for transforming coaching practices and enhancing organizational outcomes. The integration of neuroscience principles provides a robust framework for developing more effective and scientifically grounded coaching interventions.
دریافت هنجارهای فرهنگی توسط کودکان از برنامه های شبکه پویا؛ مورد مطالعه: دیدگاه مادران تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی دریافت هنجارهای فرهنگی توسط کودکان از برنامه های شبکه پویا از دیدگاه مادران تهرانی است. روش پژوهش به صورت کیفی با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق با 18 مادر تهرانی دارای فرزند 2 تا 7 ساله می باشد که به صورت نمونه هدفمند انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که این هنجارها شامل پنج مضمون فراگیر رفتاری، اعتقادی، هویتی، ارتباطی و روانی می باشد. بهداشت عمومی زدن ماسک و رعایت پروتکل های بهداشتی برای برخورد با بیماری کرونا ، صرفه جویی، قانون مداری، آشنایی با قرآن و نماز و خواندن آن، آشنایی با اماکن مذهبی و مناسبت های مذهبی، شناخت و پیامبر و اهل بیت و شهدا، حجاب و آشنایی با مفاهیم دینی مواردی بود که در رفتار کودکان کاملا مشهود بود. بر اساس نظریه دریافت هم باید اشاره نمود که مادران اذعان کردند صرفا همه پیام های ارائه شده توسط برنامه های شبکه پویا را کودکان به همان گونه که مدنظر تولیدکنندگان برنامه های شبکه بوده (موضع هژمونیک یا مسلط) رمزگشایی نکرده اند و گاها به صورت توافقی بدین گونه که ویژگی های شخصیتی و فرهنگی را در دریافت و رمزگشایی دخیل نموده اند
راهبرد مقابله با اخبار جعلی در مدیریت رسانه های جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ارتباطی سال ۳۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۰)
89 - 112
حوزههای تخصصی:
اخبار جعلی یکی از مهم ترین چالش های جهان امروز است، به گونه ای که این واژه در سال 20۱۷ به عنوان واژه سال انتخاب شد و همچنان نیز بر اهمیت و پیچیدگی مفهوم آن افزوده می شود؛ به این ترتیب، شناخت اخبار جعلی و راه های مقابله با آن امری ضروری است. که رسانه های جمعی می توانند نقش مهمی در خصوص آن ایفا کنند از این رو، پژوهش حاضر به دنبال ارائه راهبردی بوده است که نشان دهد مدیران رسانه های جمعی چگونه می توانند با اخبار جعلی مقابله کنند. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش داده بنیاد انجام شده و روش نمونه گیری هدفمند (نظری) بوده است. بر این اساس با ۱۴ نفر از افراد متخصص در حوزه خبر مصاحبه شده و اطلاعات به دست آمده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مورد تحلیل قرار گرفته است (شامل 27 مقوله و 71 مفهوم) تا یافته ها و مدل پارادایمی به دست آید. در این پژوهش به 14 راهبرد برای مقابله با اخبار جعلی دست یافته ایم که عبارت اند از: برنامه ریزی راهبردی، نظارت سازمانی بر اخبار، برنامه ریزی منابع انسانی بخش خبر، صحت سنجی اخبار، رصد خبری فضای سایبری، بکارگیری نرم افزارهای اتاق خبر، مدیریت مشارکتی، ساختار مسطح در رسانه، تصمیم گیری صحیح و بموقع، توجه به نیازهای خبری، بهره گیری رسانه رسمی از ظرفیت رسانه های اجتماعی، تولید محتوای اثرگذار در تکذیب خبر جعلی، هماهنگی میان نقش های مدیریتی (سردبیری) و نقش های عملیاتی (خبرنگاری) و هماهنگی میان گروه های مختلف خبری.
کاربرد رسانه های اجتماعی در ارتقای سواد سلامت کاربران
منبع:
جامعه شناسی ارتباطات سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۷
80-91
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر، رسانه های اجتماعی به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای ارتباطی، نقش چشمگیری در انتقال اطلاعات و ارتقای سواد سلامت ایفا می کنند. هدف این تحقیق، بررسی کاربرد رسانه های اجتماعی در ارتقای سواد سلامت کاربران است. این مطالعه به روش مروری انجام شده و با تحلیل منابع علمی و پژوهشی، به تبیین ابعاد مختلف کارکرد رسانه های اجتماعی در این حوزه پرداخته است. یافته ها نشان داد که رسانه های اجتماعی از طریق تولید و انتشار محتوای معتبر، تسهیل دسترسی به اطلاعات سلامت، ایجاد فضای تعامل و حمایت اجتماعی و آموزش سواد رسانه ای، به شکل موثری موجب افزایش آگاهی و توانمندی کاربران در مدیریت سلامت خود می شوند. همچنین، رسانه های اجتماعی می توانند با فراهم آوردن بستر گفتگو و فرهنگ سازی، به تغییر نگرش ها و رفتارهای سلامت محور کمک کنند. نتایج این مطالعه بر اهمیت بهره گیری هدفمند و آگاهانه از ظرفیت های رسانه های اجتماعی برای ارتقای سواد سلامت و بهبود شاخص های سلامت عمومی تاکید دارد.
تحلیل علم سنجی رسانه های اجتماعی در بازاریابی محتوایی
منبع:
جامعه شناسی ارتباطات سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۷
92-115
حوزههای تخصصی:
رسانه های اجتماعی به عنوان بستری نوین و مؤثر در بازاریابی دیجیتال، نقشی حیاتی در پیاده سازی استراتژی های محتوایی و ارتقاء تعامل میان برندها و مصرف کنندگان ایفا می کنند. پژوهش حاضر با هدف تحلیل ساختار مفهومی، روندهای زمانی و جغرافیایی تحقیقات علمی در این حوزه، از روش علم سنجی بهره گرفته است. برای این منظور، تعداد ۲۵۰ مقاله علمی منتشر شده بین سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ با استفاده از ترکیب منطقی کلیدواژه های مرتبط از پایگاه داده ساینس دایرکت استخراج و پس از اعمال معیارهای ورود و خروج استاندارد، مورد تحلیل قرار گرفت. داده ها در قالب فرمت های BibTeX و RIS به نرم افزار VOSviewer منتقل شده و تحلیل ها در سه محور هم رخدادی کلیدواژه ها، خوشه بندی مفاهیم و تحلیل زمانی انجام پذیرفت. نتایج تحقیق نشان داد که پژوهش ها عمدتاً بر محورهایی چون تولید و توزیع محتوا، تعامل و تجربه مصرف کننده، فناوری های دیجیتال و استراتژی های برند تمرکز داشته اند. خوشه بندی مفاهیم، اهمیت راهبردهایی نظیر ارزش آفرینی برند، شخصی سازی محتوا، و اصالت برند را در افزایش سطح تعامل مصرف کننده برجسته ساخت. همچنین روند زمانی مفاهیم، توجه فزاینده به رویکردهای احساسی، مشارکتی و فناوری محور را در سال های اخیر نشان داد. تحلیل جغرافیایی نیز تمرکز تولید علم در کشورهای توسعه یافته و چالش های مشارکت علمی در کشورهای درحال توسعه را آشکار ساخت. یافته های این پژوهش می تواند به تدوین استراتژی های اثربخش تر بازاریابی محتوایی در فضای دیجیتال کمک کرده و مسیر تحقیقات آینده در حوزه های میان رشته ای بازاریابی، فناوری و رفتار مصرف کننده را روشن تر نماید.
افسردگی و امید به زندگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی: مقایسه ای از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۷
125 - 144
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش نگران کننده آمار خیانت و طلاق، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی صورت گرفت. پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تبریز در سال 1401 تشکیل دادند. 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). گروه های آزمایشی درمان مختص گروه خود را در 8 جلسه دریافت کردند. ابزار اندازه گیری شامل پرسش نامه های افسردگی بک و امید به زندگی اشنایدر بود. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بن فرونی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو درمان، در مقایسه با گروه کنترل، باعث کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی در پس آزمون شدند (001/0>P). همچنین تأثیر درمان ها بر افسردگی و امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی، در مرحله پس آزمون ازنظر آماری متفاوت نبود. نتایج گواه این بود شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می توانند سبب کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شوند.
«زرنگی» در زندگی روزمره: بررسی برخی علل جامعه شناختی ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی در کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
105 - 139
حوزههای تخصصی:
انسان ها همواره در جامعه برای رفع نیازهای خود با یکدیگر در کنش متقابل هستند. امروزه این تعامل با چالش های زیادی مواجه شده است. یکی از این چالش ها، ترجیح افراطی اهداف و منافع فردی و شخصی و نادیده گرفتن منافع دیگری و مصالح جمعی است. در جامعه ایران، این مسئله دارای سابقه است، اما اکنون به صورت حادی درآمده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی علل ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی در زندگی روزمره شهروندان تهرانی بوده است. حجم نمونه در این پیمایش از طریق فرمول کوکران به تعداد 385 نفر برآورد شد و داده های مورد نیاز، به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از مناطق ۱، ۷، ۱۱، ۱۴ و ۲۰ تهران در زمستان 1399 جمع آوری شد. تبیین نیز بر اساس مفاهیم مأخوذ از نظریه های فرهنگ-بنیادِ پارسونز (بی طرفی عاطفی)، مرتون (گروه مرجع و نوآوری) و هومنز (قضیه محرک) و تلفیق آن ها صورت گرفت. برای این منظور از آزمون های دو و چندمتغیره کمک گرفته شد. یافته ها نشان داد که حتی در شرایط ترومایی کرونا، که طبق برخی نظریه های دورکیمی، می باید افراد به علت گسترش حلقه «ما»، مصالح جمعی را برای منافع فردی مقدم بدارند، تعداد قابل ملاحظه ای از پاسخگویان (94 درصد)، در حد «متوسط» و «زیاد» منافع فردی را بر منافع و مصالح جمع ترجیح می دهند. نگرش و فرهنگ زرنگی نقش اصلی را در این مسئله دارند. به طور مشخص، روشن شد که هر چه بی طرفی عاطفی، گرایش به گروه های مرجع، گرایش به نوآوری و گرایش به محرک بیشتر باشد، ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی نیز بیشتر است.
نوستالژی وطن در زندگی روزمره ایرانیان مهاجر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
173 - 203
حوزههای تخصصی:
ایران در چند دهه اخیر یکی از کشورهای مهاجرفرست جهان به شمار می رود. مهاجرت ایرانیان را می توان در قالب سه موج مهاجرت، به سه دوره زمانی تقسیم بندی کرد: الف) سال های 1979-1950 که عمده مهاجرت ها به منظور تحصیلات عالی و به قصد بازگشت به ایران بود؛ ب) سال های 1995-1979 که بیشتر مهاجرت ها، مهاجرت های اجباری به دلیل انقلاب و جنگ بود؛ ج) سال های 1995 تاکنون که اکثر مهاجرت ها با اهداف اقتصادی و به منظور دستیابی به ثبات و زندگی بهتر و بدون قصد بازگشت به کشور است. هدف این پژوهش بررسی خاطره و احساس نوستالژی ایرانیان مهاجر در این سه دوره زمانی است. بدین منظور از نظریه های حافظه جمعی و نوستالژی برای تحلیل یافته ها استفاده شد. این پژوهش کیفی است و داده های آن از طریق مصاحبه های عمیقِ مجازی (اسکایپ و واتس اپ) به دست آمد. در این مطالعه با 11 مهاجر ساکن کشورهای استرالیا، آلمان، هلند و سوئد مصاحبه شد. نتایج نشان می دهد خاطرات و نوستالژی ها در گروه اول عمدتاً حول خاطرات کودکی، در گروه دوم با محوریت فعالیت های سیاسی و در گروه سوم بر محور مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند. خاطرات گروه اول و دوم بیشتر با احساس نوستالژی همراه است و احساس نوستالژی در هر سه دوره در مردان مصاحبه شده بیش از زنان است.
فرایند فرهنگ پذیری در میان نوجوانان افغانستانی، یک مطالعه کیفی در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند دهه گذشته، مهاجرت افغانستانی ها به دیگر کشورهای جهان، به ویژه ایران و پاکستان، موج های مهاجرتی عظیمی را به وجود آورده است، به گونه ای که زندگی آنان در چهار دهه گذشته در کشور ایران، مسائل مهمی را به وجود آورده است. سازگاری و تطبیق پذیری نوجوانان مهاجر افغانستانی یا در اصطلاح مهاجران نسل دوم با جوامع میزبان، از جمله این مسائل بوده است. با توجه به اینکه بسیاری از آنان در ایران به دنیا آمده اند، اما همچنان فعالانه درگیر فرایند فرهنگ پذیری و پیچیدگی های آن اند، مطالعه پیش رو با استفاده از پارادایم تفسیری، روش نظریه زمینه ای و با نمونه گیری نظری، 21 نفر از نوجوانان افغانستانی ساکن یزد را انتخاب کرد و مصاحبه های عمیق درباره چالش های مهاجرتی با آنان انجام شد. فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع داده ها ادامه پیدا کرد و داده های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی و در قالب هفده مقوله هسته ارائه شده است. مقولات اصلی کشف شده شامل پروبلماتیک شغلی، فوبیای ذهنیت های انسان زدایانه، تبعیض های ساختاری تزلزل بخش، اتوپیای انتظار، بازنمایی و اقناع هویت و ... هستند. یافته های این پژوهش نشان داد که نوجوانان مهاجر نسل دوم از فرایندهای تطبیق پذیری در مقابل ساختارهای اجتماعی دل زده می شوند و در آنان خودپنداره منفی تشکیل می شود. بر همین اساس، مدل پارادایمی و نظریه تجربی پژوهش ارائه شدند.
بررسی تطبیقی جامعه آرمانی در دیدگاه سیاسی اجتماعی ابن سینا و ابن خلدون بر اساس الگوی اسپریگنز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
86 - 107
حوزههای تخصصی:
مقاله در تلاش است تا جامعه آرمانی را در اندیشه سیاسی اجتماعی ابن سینا و ابن خلدون، بر اساس الگوی اسپریگنز بررسی کند. لذا مسئله پژوهشی چنین تدوین شده است که ابن سینا و ابن خلدون بر اساس دیدگاه سیاسی اجتماعی خود، در طرح جامعه آرمانی چگونه می اندیشند؟ به بیانی دیگر، این دو اندیشمند مسلمان، بحران استقرار جامعه آرمانی را چگونه تعلیل یابی کرده و برای برون رفت از آن چه راهکاری ارائه می دهند؟ نوشتار حاضر به روش توصیفی تحلیلی موردی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به این گزارش دست یافته است که ابن سینا در تلاش برای پیوند بین سیاست و نبوت، بحران را نبود قدرت متمرکز ملی دانسته که فقدان سیاست نبوی و عدم اجرای درست شریعت را در پی داشته است. وی در طرح جامعه آرمانی، بهترین نوع نظام را نظام سیاسی نبوی دانسته که پیامبر یا جانشین او، در رأس امور قرار دارند. آرمان او آشتی بین دین و فلسفه، پیوند سیاست با شریعت و حفظ وحدت جامعه مسلمان از طریق قدرت متمرکز فیلسوف پیامبر است. در واقع طرح جامعه آرمانی در اندیشه سیاسی اجتماعی ابن سینا بر مبنای فطرت الهی انسان و نقش حداکثری دولت در سعادت و رستگاری اتباع در هر دو جهان بنا شده است. در حالی که در آراء ابن خلدون، شکل گیری و بسط حکومت های پهناور و قدرتمند با منشاء اصول دینی و نقش دین و مذهب در طول عمر دولت ها ارتباط دارد. وی دولت را پدیده ای سیال و زوال پذیر می داند که همانند انسان ها دارای عمر طبیعی، از زایش تا مرگ، بوده که در این راستا، علاوه بر عصبیت قبیله ای، عصبیت دینی می تواند قوام بخش دولت ها باشد.
مصرف فرهنگی رسانه ها و تغییرات هویتی: پیمایشی درباره منطقه اورامانات استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه تحلیل رابطه بین مصرف رسانه ها و تغییرات هویتی است. به بیان دیگر، می کوشد برهم کنش ابعاد هویتی بر یکدیگر و رابطه آنها با میزان مصرف رسانه ها را مطالعه کند. این پژوهشِ کاربردی که از نوع توصیفی- علی است با روش پیمایش (از نوع مقطعی) انجام پذیرفته و برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استاندارد سلگی و همکاران (1394) سود جسته است. جامعه آماری چهار مرکز شهرستان منطقه اورامانات در کرمانشاه که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبق فرمول کوکران حجم نمونه 384 نفر به دست آمد. یافته ها نشان می دهد که در ماتریس همبستگیِ چهار بُعد هویت، رابطه مستقیم و معنی داری بین هویت قومی و ملی با هویت دینی وجود دارد. همچنین بین هویت دینی و هویت جهانی این رابطه معکوس و معنی دار است. رابطه بین هویت ملی و مصرف رسانه ملی (تلویزیون) مثبت، و بین این بُعد از هویت و مصرف شبکه های ماهواره ای کُرد زبان معکوس است. آن چه هویت قومی نامیده می شود با ماهواره های کُردزبان رابطه مستقیم و معنی داری دارد. همچنین بین هویت دینی با میزان مصرف ماهواره های کُردزبان رابطه معکوس و با تلویزیون سراسری رابطه مثبتی وجود دارد که این دو متغیر روی هم حدود 7 درصد از تغییرات هویت دینی را تبیین کرده اند. نهایتاً هویت مدرن با میزان مصرف تلویزیون سراسری رابطه معکوس و با ماهواره رابطه مثبت و معنی داری داشته است که در مجموع این دو متغیر حدود 5 درصد از تغییرات هویت مدرن را پیش بینی کرده اند. از دیگر نتایج این پژوهش این که در سلسله مراتب هویتی، هویت قومی پاسخگویان با میانگین 4 بیشترین و هویت مدرن با میانگین 88/3 کمترین بوده است. از نظر ارجحیت هویتی پاسخگویان در وهله اول خود را مسلمان، بعد کُرد و سپس ایرانی دانسته اند. از نظر مصرف رسانه نیز میزان استفاده پاسخگویان از رسانه های رسمی مثل تلویزون و شبکه استانی بسیار کم بوده است و به شدت از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جدید استفاده می کنند.
جامعه اسلامی و فناوری های نوظهور: بررسی نسبت هوش مصنوعی و ارزش های اجتماعی مسلمانان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
81 - 98
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: فناوری های نوظهور، به ویژه هوش مصنوعی (AI)، به عنوان یک نیروی تحول آفرین، در حال دگرگون سازی عمیق ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع بشری هستند. این پدیده، با قابلیت های بی نظیر خود در تحلیل داده ها و تصمیم گیری خودکار، افق های تازه ای را پیش روی انسان گشودهص است. باوجوداین، گسترش سریع آن، پرسش های بنیادینی را در مورد نسبت این فناوری با ارزش های انسانی و دینی، به ویژه در جوامع اسلامی، مطرح کرده است. هویت جمعی و ارزش های اجتماعی مسلمانان از بطن تعالیم دینی سرچشمه می گیرد و این جوامع در مواجهه با هوش مصنوعی با چالش های دوچندانی روبه رو هستند. این پژوهش با الهام از اصول بنیادین اسلامی مانند عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی، و همبستگی اجتماعی، به عنوان معیارهایی اساسی برای ارزیابی پدیده های اجتماعی، به بررسی این رابطه می پردازد. از این منظر ارزش هایی مانند عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی، و همبستگی اجتماعی، که در متون دینی ریشه دارند، معیارهایی بنیادین برای ارزیابی هرگونه پدیده اجتماعی، ازجمله فناوری های نوظهور، به شمار می روند که در این مقاله ارزیابی شده است. در شرایطی که هوش مصنوعی، به عنوان یکی از دستاوردهای برجسته عصر اطلاعات، نه تنها یک ابزار فناورانه، بلکه یک زیست بوم اطلاعاتی است که بر تمامی شئون زندگی اجتماعی تأثیر می گذارد. بنابراین، در آن میان، نظریه کاستلز در نظریه جامعه اطلاعاتی مورد توجه واقع شده و تأکید دارد که فناوری های اطلاعاتی مانند هوش مصنوعی، ساختارهای اجتماعی را دگرگون کرده و به ظهور جامعه ای شبکه ای منجر می شوند که در آن اطلاعات به منبع اصلی قدرت و تحول تبدیل می شود. ازاین رو، نظریه جامعه اطلاعاتی کاستلز نیز چهارچوبی را فراهم می آورد تا هوش مصنوعی را به مثابه یک زیست بوم اطلاعاتی در نظر بگیریم که بر ساختارهای اجتماعی و توزیع قدرت تأثیر می گذارد. هدف اصلی این مطالعه، پاسخ به این پرسش محوری است که نسبت هوش مصنوعی با این ارزش های چهارگانه چیست و آیا این فناوری در تقابل با ارزش های اسلامی قرار دارد یا می تواند به ابزاری برای تقویت آنها تبدیل شود. سرانجام تلاش می شود تا یک چهارچوب تحلیلی برای ارزیابی و تنظیم هوش مصنوعی در جوامع اسلامی ارائه شود.روش: پژوهش حاضر با هدف کاوش در نسبت میان هوش مصنوعی و ارزش های اجتماعی در جوامع اسلامی، از روش مطالعه اسنادی و مرور نظام مند بهره می برد؛ زیرا این روش، با تکیه بر تحلیل نظام مند متون و مستندات موجود، امکان بررسی عمیق منابع را فراهم می کند. در این راستا، برای تبیین ارزش های اجتماعی، منابع اسلامی شامل قرآن کریم و احادیث از منابع معتبر شیعه، از جمله کتب اربعه (الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام، و الاستبصار) و همچنین، مجموعه وسایل الشیعه بررسی شدند. برای تکمیل این تحلیل، نظرات اندیشمندان معاصر از مقالات علمی معتبر منتشر شده در پایگاه های داده ای مانند اسکوپوس و وب آو ساینس استخراج شده است. معیارهای انتخاب منابع، اعتبار علمی و انطباق آنها با موضوع پژوهش است. در نهایت، داده های گردآوری شده به صورت نظام مند تحلیل شدند. ابتدا، تأثیرات مثبت و منفی هوش مصنوعی بر هر یک از ارزش های اجتماعی (عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی و همبستگی اجتماعی) دسته بندی و سپس از منظر اصول فقهی و دیدگاه های اندیشمندان تحلیل تطبیقی انجام شد تا پاسخی جامع به سؤالات پژوهش ارائه شود.یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که هوش مصنوعی بر ارزش های اجتماعی جوامع اسلامی تأثیرات دوگانه ای دارد؛ هم فرصت هایی برای تقویت آنها فراهم می کند و هم چالش های جدی ایجاد می نماید. در زمینه عدالت اجتماعی، هوش مصنوعی می تواند با افزایش شفافیت و کارایی در سیستم های حکومتی و مالی، به توزیع عادلانه تر منابع کمک کرده و فساد را کاهش دهد. برای مثال، در اقتصاد دیجیتال اسلامی، دسترسی به خدمات مالی می تواند بهبود یابد که به تحقق عدالت اقتصادی کمک می کند. باوجوداین، هوش مصنوعی می تواند باعث تبعیض الگوریتمی شود که در آن الگوریتم ها به صورت ناخواسته علیه گروه های خاص تبعیض قائل می شوند. این امر، با ارزش اسلامی عدالت در تضاد است و می تواند اعتماد اجتماعی را تضعیف کند. در مورد حریم خصوصی، درحالی که اسلام بر حفظ حرمت افراد و تجسس نکردن تأکید دارد، هوش مصنوعی با جمع آوری گسترده داده ها از طریق نظارت جمعی، این ارزش را به خطر می اندازد. این وضعیت، احساس ناامنی در جامعه را تقویت کرده و نیازمند چهارچوب های اخلاقی قوی تر است. در زمینه کرامت انسانی، هوش مصنوعی با جایگزینی تصمیم گیری انسان در برخی امور، می تواند به تضعیف شأن و منزلت انسانی منجر شود که با تأکید اسلام بر جایگاه ویژه انسان در نظام هستی مغایرت دارد. همچنین در مورد همبستگی اجتماعی، هوش مصنوعی ممکن است با ایجاد حباب های فیلتر و انزوای اجتماعی، پیوندهای انسانی را تضعیف کند؛ درحالی که در صورت استفاده صحیح، می تواند با شخصی سازی محتوای دینی و بهبود ارتباطات، همبستگی را تقویت نماید.بحث و نتیجه گیری: بررسی های این مقاله نشان می دهد که فناوری هوش مصنوعی، به تنهایی نه ابزاری صرفاً خیرخواهانه و نه ذاتاً شرور است؛ بلکه تأثیر آن بر جوامع اسلامی تابعی از نحوه طراحی، تنظیم و به کارگیری آن است. همان طورکه نتایج پژوهش نشان می دهد، هوش مصنوعی پتانسیل تقویت ارزش های بنیادین اسلامی مانند عدالت و همبستگی را دارد؛ اما درعین حال، چالش هایی جدی مانند تبعیض الگوریتمی، نقض حریم خصوصی و تضعیف کرامت انسانی را نیز به همراه دارد که با اصول اسلامی ناسازگار است. این دوگانگی، ضرورت تدوین یک رویکرد جامع و مسئولانه را برای مواجهه با این فناوری آشکار می کند. برای پر کردن شکاف های موجود، این پژوهش بر اهمیت تلفیق اصول فقهی همچون قاعده «لاضرر» و «حفظ کرامت انسانی»، با نظریه های معاصر علوم اجتماعیمانند نظریه جامعه اطلاعاتی تأکید دارد. چنین رویکردی می تواند مبنایی برای طراحی چهارچوب های اخلاقی و حقوقی بومی باشد که هم با ارزش های دینی همخوانی داشته و هم پاسخگوی الزامات پیشرفت های فناورانه باشد. برای تحقق این امر، تدوین سیاست های شفاف در حوزه داده ها، تقویت سواد رسانه ای جامعه برای مواجهه با چالش های دیجیتال، و از همه مهم تر، همکاری مستمر میان فقها، علمای دینی و متخصصان فناوری اطلاعات ضروری است. تنها از این طریق می توان هوش مصنوعی را از یک تهدید بالقوه به ابزاری برای تحقق آرمان های اسلامی و پیشرفت اجتماعی تبدیل کرد و در جهانی که با سرعت بی سابقه در حال تغییر است، هویت فرهنگی و دینی جامعه را حفظ نمود.تعارض منافع: نویسندگان این مقاله هیچ تعارض منافعی را گزارش نمی کنند.
نقش سینمای دفاع مقدس در فروپاشی کلان روایت های سینمای جنگ جهان بر پایه آرای لیوتار (مطالعه موردی فیلم های «موقعیت مهدی» و «در جبهه غرب خبری نیست»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
173 - 198
حوزههای تخصصی:
این جستار مطالعه ای پیرامون امکان کاربست مفهوم فروپاشی «کلان روایت ها» در سینمای جنگ است. بنابراین آرای ژان فرانسوا لیوتار در مورد کلان روایت ها در دوران جدید و نابسندگی آن ها برای ارائه تفسیر صحیح از جهان، و نیز سلطه فرهنگی این کلان روایت ها از یک سو، و از سوی دیگر لزوم مبارزه با این تمامیت ها، از طریق منطق شکنی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین با استفاده از مفاهیمِ «ترافع» و «جهان ناهمگن» در اندیشه لیوتار و بازتاب آن در هنر و زیبایی شناسی، به توان سیاسی و اخلاقی هنرها، به ویژه سینما، در جهت مقاومت در برابر کلان روایت ها و مبارزه برای فروپاشی این نظام ها پرداخته شده است. در این راستا به بررسی برخی نظام هاى روایی و صورى در سینما می پردازیم که دنیای فیلم را در خدمت ابرگفتمان ها و کلان روایت ها در می آورند. با به کارگیری روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و با استفاده از شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، تلاش کرده ایم به این پرسش ها پاسخ دهیم که «ایده فروپاشی کلیت های سیاسی و صوری در روایت های سینمایی چگونه امکان پذیر است؟ آیا سینمای دفاع مقدس ظرفیت تحقق این ایده را در عرصه سینمای جهان دارد؟». بنا بر نتایج تحقیق، سینمای دفاع مقدس در ایران، با مؤلفه های روایی منحصر به فردی که مشخصا در سینمای جنگ جهان نمود پیدا نمی کنند، با منطق شکنی نظام صورى (ژانر) جنگی در سینمای جهان، نه تنها قواعد پیشین آن نظام را مورد تردید و فروپاشی قرار می دهد، بلکه باعث ابداع قواعد جدید در این ژانر (سینمای جنگ) شده است. برای بررسی موردی، فیلم های «موقعیت مهدی» و «در جبهه غرب خبری نیست» مقایسه و بررسی شده اند.
تصویر رویدادهای جهانی در مطبوعات ایران (تحلیلِ ساختار و محتوای اخار خارجی در روزنامه های ایران، جام جم، شرق و همشهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
65 - 86
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، نحوه پوشش رویدادهای بین المللی در روزنامه های سراسری ایران از رهگذرِ تحلیلِ ساختار و محتوای مطالب خارجی ایران، جام جم، شرق و همشهری مورد مطالعه قرار گرفته است. روش پژوهش، تحلیل محتوای کمی است و مطالب خارجی روزنامه ها در یک هفته آماری در چهار ماه نخست سال 1399 تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختار اصلی مطالب خارجی در روزنامه های ایران بر روی موضوعات "علم و فناوری و بهداشت و درمان" تمرکز دارد و بیشتر مطالب دارای ارزش خبری "تضاد و برخورد" است. شکل ارائه مطالب خارجی بیشتر به صورت "خبر" است؛ هر چند که همشهری و ایران در انتشار مطالب خارجی به قالب های "گزارش، تحلیل و تفسیر" نیز توجه بیشتری نشان داده اند. نتایج تحلیل های آماری در مجموع نشاندهنده توجه کم روزنامه ها به "نگارش منبع اخبار" به عنوان یک اصل حرفه ای و اخلاقی است. با این حال، روزنامه ایران بیشتر از روزنامه های دیگر به ذکر منبع در نگارش اخبار خارجی توجه نشان داده است. همچنین روزنامه های مورد مطالعه از منظر تهیه و انتشار اخبار خارجی وابستگی بسیار زیادی به رسانه های بین المللی دارند و سهم خبرگزاری های داخلی در این خصوص بسیار ناچیز و قابل چشم پوشی است. از نظر تمرکز بر پوشش اخبار مناطق مختلف جهان، بیشتر تاکید روزنامه ها بر "اروپا و آمریکای شمالی (ایالات متحده آمریکا)" است.
مطالعه تطبیقی آموزش ورزش های رزمی و دفاع شخصی کارکنان پلیس ایران و کشورهای منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش انتظامی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۴)
35 - 79
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پیچیدگی و تنوع مأموریت های نیروی انتظامی ایجاب می نماید که کارکنان فراجا برای انجام موفقیت آمیز مأموریت های محوله از آمادگی و توان رزمی بالایی برخوردار باشند. هدف از این تحقیق بررسی برنامه های آموزش ورزش های رزمی و دفاع شخصی پلیس ایران و کشورهای آلمان، آمریکا، کانادا، سوئد، کره جنوبی، ژاپن، کرواسی و هلند است.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی است و از روش مطالعات تطبیقی با استفاده از الگوی جرج بردی (توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه) انجام شده است. جامعه آماری شامل پلیس کشورها در قاره های مختلف (اروپا، آمریکا و آسیا) بوده و نمونه آماری به صورت نمونه گیری هدفمند شامل کشورهای آلمان، آمریکا، کانادا، سوئد، کره جنوبی، ژاپن، کرواسی، هلند و انتخاب شده اند.
یافته ها: بر پایه یافته های تحقیق برنامه های آموزش ورزش های رزمی و دفاع شخصی کارکنان پلیس در کشورهای مورد مطالعه به دو حوزه الف: آموزش ورزش های رزمی و ب: آموزش فنون و مهارت های پلیسی ویژه و کاربردی در درگیری های خیابانی تقسیم بندی شده است. در حوزه الف: شاهد سرمایه گذاری، حضور گسترده و فعال کشورهایی مانند کانادا، کرواسی، کره جنوبی و ژاپن برای ارتقای توان رزمی پلیس خود با استفاده از تجارب رشته های رزمی سنتی به خصوص جودو هستیم. در مقابل کشورهای حوزه ب: مانند کشور جمهوری اسلامی ایران، آمریکا، آلمان، هلند و سوئد بر روی دفاع شخصی و روش های کاربردی پلیسی تمرکز خود را معطوف داشته اند.
نتیجه گیری: با در نظر گرفتن نقاط قوت در کشورهای مورد مطالعه و به کار بستن آنها در آموزش فنون رزمی و دفاع شخصی، می توان شرایط تقویت و توسعیه فنون رزمی و دفاع شخصی پلیس را فراهم آورد.
آسیب شناسی «قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» با نظر به اصل هشتم قانون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
127-160
حوزههای تخصصی:
بعد از تصویب «قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» به عنوان اصلی ترین قانون مجلس شورای اسلامی در حوزه امر به معروف و نهی از منکر (مصوب 1394)، این انتظار می رفت که این امر گامی اساسی در راستای اجرائی سازی اصل هشتم قانون اساسی باشد. ولیکن در واقعیت این مصوبه صرفاً یکی از ابعاد اصل هشتم قانون اساسی را آن هم تنها از جنبه حمایت از آمران و ناهیان پوشش می داد. لذا این قانون اگر چه در حمایت از آمران و ناهیان و احقاق حقوق آنها موفق عمل کرد؛ ولی به خاطر داشتن نواقص و مشکلات متعدد، در مجموع تأثیر لازم و کافی را برای رواج امر به معروف و نهی از منکر به همراه نداشت. این پژوهش کاربردی(برای دستگاه های مقنن و متولی) در تلاش است با استفاده از روش تحلیل استنتاجی- استنباطی، به بررسی این مسئله بپردازد که «قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» با توجه به آن که سالانه هزینه های زیاد مالی و انسانی به آن اختصاص داده شده است؛ نظر به اصل هشتم قانون اساسی، با چه آسیب ها و نواقصی مواجه است؟ یافته های پژوهش نشان داد که ضعف محتوایی، نگاه محدود به گسترده امر به معروف و نهی از منکر، ضعف ساختار اجرائی، ناکارآمدی ترکیب اعضای ستاد مرکزی و عملکرد ضعیف ستادهای استانی و فقدان ضمانت اجرائی از مهم ترین عارضه ها و نقایص قانون و عوامل اصلی عدم اجرائی سازی این قانون می باشند.
برساخت اجتماعی بسترهای تکوین و تداوم پدیده کولبری در شهرستان بانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده کولبری امری اجتماعی، تاریخی و بسترمند است و بر تمامی ابعاد زندگی مردمان شهرستان بانه تاثیرگذار بوده است. پدیده کولبری به یکی از چالش های اساسی در این منطقه تبدیل شده است. جهت برون رفت از این معضل، شناخت زمینه ها و بسترهای شکل گیری پدیده کولبری ضروری است. مطالعه حاضر به درک و تفسیر مردم از بسترها و زمینه های پیدایش پدیدیه کولبری در شهرستان بانه پرداخته است. رویکرد پژوهش کیفی و در چارچوب نظریه داده بنیاد، نظریه مبنایی یا گراندد تئوری استفاده شد. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق گردآوری شده و با استفاده از روش نظریه زمینه ای تحلیل شدند. با کمک روش نمونه گیری هدفمند با 26 نفر از مطلعان کلیدی تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه انجام شد. مضامین برساخت شده ی تحقیق ذیل در قالب 24 مفهوم اساسی و 5 مقوله عمده (جبر اقتصادی محیط، شرایط ساختاری جامعه، زیست جهان و بازتولید نقش کولبری، راهبرد گریزناپذیر و سیاست های رانتی و مقوله هسته «تداوم پدیدیه کولبری» کدگذاری و تحلیل شده اند. بر مبنای نتایج این تحقیق، پدیدیه کولبری به مثابه امری تاریخی و بسترمند، نتیجه غلبه اندیشیه نئولیبرال و توسعیه نامتوازن کشور، توسط دولت در مناطق مرزی است.