فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۹۵-۱۷۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: ذهنیت های طرحواره ای به عنوان الگوهای پایداری از افکار، احساسات و رفتارها که در دوران کودکی شکل می گیرند، می توانند در شیوه های مقابله با تعارضات نقش اساسی ایفا کنند. حل ناسازگارانه تعارض، به ویژه در زنان تک والد، می تواند با این ذهنیت ها در تعامل باشد و تحت تأثیر حساسیت بین فردی قرار گیرد. حساسیت بین فردی، به عنوان توانایی درک و پاسخ دهی به احساسات دیگران، ممکن است نقش میانجی در این رابطه ایفا کند. با این حال، تحقیقات موجود کمتر به بررسی نقش حساسیت بین فردی در این زمینه پرداخته اند، و شکاف پژوهشی در تبیین این روابط وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی حساسیت بین فردی در رابطه ذهنیت های طرحواره ای و حل ناسازگارانه تعارض در زنان تک والد بود. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان 20 تا 30 ساله شهر تهران در نیمه ی دوم (شش ماه دوم) سال 1402 بودند. تعداد 359 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه حساسیت بین فردی (پارکر و بایس، 1989)، ذهنیت های طرحواره ای (یانگ و همکاران، 2003) و حل ناسازگارانه تعارض (توماس و کیلمن، 1974) بود. به منظور تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل براساس داده های تجربی برازش مطلوب دارد و همچنین ذهنیت های طرحواره ای اثرمستقیم بر سیک حل ناسازگارانه تعارض و نیز ذهنیت های طرحواره ای اثرغیرمستقیم به واسطه حساسیت بین فردی بر سبک حل ناسازگارانه تعارض در زنان تک والد دارد (05/0 >P). همچنین حساسیت بین فردی اثرمستقیم بر سبک حل ناسازگانه تعارض زنان دارد (05/0 >P). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می تواند کاربردهای مهمی در حوزه مشاوره و مداخله های روانشناختی برای زنان تک والد داشته باشد. تقویت حساسیت بین فردی از طریق آموزش های مهارتی یا درمان های روانشناختی می تواند به بهبود شیوه های حل تعارض کمک کند و از تأثیرات منفی ذهنیت های طرحواره ای ناسازگار جلوگیری کند. این نتایج می توانند به طراحی برنامه های حمایتی برای این گروه آسیب پذیر کمک کنند و کیفیت زندگی آن ها را بهبود بخشند.
نقش باورهای انگیزشی، خودتعیین گری و بهزیستی ذهنی در پیش بینی شیفتگی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
233 - 208
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش باورهای انگیزشی، خودتعیین گری و بهزیستی ذهنی در پیش بینی شیفتگی تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره ی متوسطه ی دوّم ناحیه ی یک شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402 بود. برای برآورد حجم نمونه از نرم افزار G-Power نسخه 1/3 استفاده شد. با در نظرگرفتن اندازه اثر 15/0، توان 95/0 و آلفای 05/0 حجم نمونه 120 نفر به دست آمد که به منظور افزایش تعمیم پذیری نتایج با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 150 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی راهبردهای انگیزشی یادگیری پنتریچ و دی گروت (1990)، پرسشنامه ی نیازهای اساسی خودتعیین گری دسی و رایان (2000)، پرسشنامه ی بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003) و پرسشنامه ی شیفتگی تحصیلی مارتین و جکسون (2008)، استفاده شد. داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین باورهای انگیزشی، خودتعیین گری و بهزیستی ذهنی با شیفتگی تحصیلی دانش آموزان رابطه ی مثبت معناداری وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون آشکار کرد که 68 درصد از واریانس شیفتگی تحصیلی دانش آموزان براساس باورهای انگیزشی، خودتعیین گری و بهزیستی ذهنی قابل پیش بینی است (01/0p<). بنابراین می توان نتیجه گرفت که باورهای انگیزشی، خودتعیین گری و بهزیستی ذهنی در پیش بینی شیفتگی تحصیلی دانش آموزان نقش دارند و برای افزایش شیفتگی تحصیلی در دانش آموزان ضروری است، مداخلاتی روی باورهای انگیزشی، خودتعیین گری و بهزیستی ذهنی صورت گیرد.
The Effectiveness of Emotion-Focused Therapy on Parenting Self-Efficacy and Distress Tolerance in Mothers with Insecure Attachment Styles(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effectiveness of emotion-focused therapy on parenting self-efficacy and distress tolerance in mothers with insecure attachment styles. Methods: The research method employed was a quasi-experimental pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this study consisted of all mothers with an insecure attachment style during the 2024-2025 academic year in Ardabil. For this purpose, 30 mothers with an insecure attachment style were selected based on the study's entry criteria using purposive sampling. They were randomly assigned to two experimental groups (15 people) and one control group (15 people). Following a pre-test using the Parenting Self-Efficacy Scale by Dumka et al. (1996) and the Distress Tolerance Scale by Simons and Gaher (2005), the experimental group participated in 8 sessions (2 sessions per week) of 60-minute emotion-focused therapy as developed by Greenberg and Goldman (2019), while the control group maintained their normal routine. The data were analyzed using the multivariate analysis of covariance method in SPSS version 26 software. Results: The findings showed that there was a significant difference between the mean parenting self-efficacy (P≤0.001, F=13.98, η p 2 =0.350) and distress tolerance (P<0.001, F=55.00, η p 2 =0.679) of the experimental and control groups in the post-test. Thus, after implementing emotion-focused therapy, the mean scores of mothers with insecure attachment style in the experimental group increased significantly compared to the control group. Conclusion: As a result, emotion-focused therapy can help mothers with insecure attachment styles enhance their parenting self-efficacy and capacity to tolerate distress. This therapy enables mothers to evaluate and adjust their attachment style, ultimately fostering a secure attachment style.
مدل یابی بخشش بر اساس هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با میانجی گری احساس گناه در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مدل یابی بخشش بر اساس هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با میانجی گری احساس گناه بوده است. روش شناسی: جامعه آماری پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به تعداد 10000 دانشجو که در سال تحصیلی 1401-1402 در دانشگاه مشغول تحصیل بوده اند. تعداد نمونه آماری این پژوهش (24*20)، 480 نفر از دانشجویان در نظر گرفته شده است. برای جمع آوری داده های موردنیاز از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است.ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه هوش معنوی عبدالله زاده (1387)، هوش اخلاقی لنیک و کیل (2005)، رشد اجتماعی وایلند (1953)، بخشش هارتلند (2005)، احساس گناه گوکلر و جونز (1988) بوده است. آزمون های مورد استفاده شامل تحلیل عاملی تأییدی، نیکویی برازش، ضرایب مسیر و معنی داری، شاخص های نیکویی برازش، آزمون کولموگروف اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون و شاخص های نیکویی برازش بود. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داده است: بین هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با احساس گناه رابطه منفی وجود دارد. بین هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی با بخشش رابطه مثبت وجود دارد. بین احساس گناه با بخشش رابطه مثبت وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که هوش اخلاقی، هوش معنوی و رشد اجتماعی به طور مثبت بر بخشش تأثیر دارند، در حالی که احساس گناه نقش میانجی در این رابطه ایفا می کند.
Investigating the Low Motivation of Young Couples for Childbearing in Shiraz Through Developing a Conceptual Model Using a Quantitative Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Considering the significance of population and its optimal growth in Iran, the present study examined the low motivation of young couples for childbearing in Shiraz by developing a conceptual model using a quantitative approach. Methods: This research is applied in terms of its goal. The statistical population of this study includes all young couples without children in Shiraz in 2021 (based on the 2016 census, approximately 14% of couples are childless). According to the population size, the number of questions, Cochran's formula, and the G-power sample adequacy index, the approximate sample size consisted of 300 young childless couples, who were selected using the convenience sampling method. Data were collected using a researcher-made questionnaire, and based on factor analysis, the conceptual model of factors was explained and extracted. To test the model, the structural equation modeling approach was employed. The software used in this research was SPSS and AMOS. Findings: The results showed significant differences between the component of economic support and the components of personal growth inhibition, body self-concept, semantic attitude, communicative attitude, and social judgment. According to the model's fit indices, it was observed that the X2/df index was equal to 3.70, which is at an acceptable level. Additionally, the values of the RMSEA index were 0.08, CFI was 0.843, FMIN was 3.21, NFI was 0.798, ECVI was 3.70, and IFI was 0.844, all of which were at an appropriate level. Therefore, the model had a good fit. Conclusion: Based on the research findings, it is recommended that researchers focus on improving attitudes in the areas of body self-concept, social judgment, semantic attitude, and communicative attitudes regarding childbearing.
Analyzing the Phenomenon of Divorce from the Perspective of Expert Family Therapists: A Grounded Theory Sample(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study was conducted with the aim of analyzing the phenomenon of divorce from the perspective of expert family therapists. Method: The research method was qualitative, based on grounded theory (Charmaz, 2014). The research setting included all family therapists in the city of Isfahan in the year 2024, and the participants consisted of ten of the most prominent therapists who were purposefully selected. The research tool was interviews conducted in the form of focus groups. The collected data were analyzed using Charmaz’s (2014) method: first, coding was carried out, followed by conceptualization. Then, during the process of integration, categories were extracted, and finally, the core categories were identified and the theory was formed. Results: The results indicated that the phenomenon of divorce includes three main categories: (1) the reasons behind the occurrence of divorce: the activators of divorce causes, with categories such as changes in cultural and social structures and the prioritization of individuality over couplehood; (2) the nature of divorce causes: causes of divorce categorized as changes in family roles and authority, poor spouse selection, inappropriate communication, and individual problems; and (3) the process through which the causes interconnect: integrators of divorce causes (disturbance-power, disturbance-intimacy, and boundary disturbances). Conclusion: Based on the findings, this study suggests that in order to reduce divorce, the activators of divorce cannot be ignored, as they render society more prone to facilitating the grounds for divorce rather than preserving family stability. Additionally, the identified causes of divorce indicate that many revolve around the philosophy of individualism. Therefore, society and societal discourse must reinforce the value of collectivism so that this value can function as a socio-psychological superstructure acting as a barrier to divorce.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی و درمان پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: تحمل پریشانی و تنظیم هیجان از جمله چالش های رایج در افسردگی است هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شهر زنجان در سال 1402 بودند که از آن میان تعداد 45 داوطلب واجد شرایط مبتلا به اختلال افسردگی اساسی به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه گواه (15 نفر) گمارش شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در پژوهش حاضر شامل مقیاس دو افسردگی (بک، 1961)، مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و مقیاس دشواری تنظیم هیجان (گراتز و رونمر، 2004) بود. گروه آزمایش اول تحت 9 جلسه طرح واره درمانی هیجانی و گروه آزمایشی دوم تحت 8 جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت هر هفته یک جلسه و هر جلسه نود دقیقه قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیره، تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0 با نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو درمان بر تحمل پریشانی و تنظیم هیجان اثربخش بودند (05/0> p). این در حالی است که نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد هیچ یک از درمان ها در میزان تأثیر بر تحمل پریشانی و تنظیم هیجان بر یکدیگر ارجحیت نداشته و هر دو به یک اندازه مؤثر بودند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان اظهار داشت که طرح واره درمانی هیجانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می توانند مداخله هایی مفید و نوید بخش برای افزایش تحمل پریشانی و کاهش دشواری تنظیم هیجان در افراد افسرده باشند.
خوشه بندی خرده انواع شناختی اختلال های ریاضی در دانش آموزان مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۰۸-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال ریاضی یک ناتوانی یادگیری است که درک و محاسبات ریاضی را برای کودکان دشوار می کند. ازآنجایی که در زمینه شناسایی و تشخیص خرده انواع شناختی این اختلال در مطالعات داخلی نارسایی های متعددی به چشم می خورد. در این پژوهش سعی شده است انواع پردازش شناختی عمومی و خاص در کودکان با اختلال ریاضی ارزیابی شود. هدف: شناسایی خرده انواع شناختی اختلال ریاضی در دانش آموزان ابتدایی بود. روش: مطالعه حاضر توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری اول (تمامی دانش آموزان ارجاع شده به مراکز ناتوانی های یادگیری استان البرز با تشخیص عملکرد ضعیف ریاضی) و جامعه آماری دوم (تمامی دانش آموزان ابتدایی پایه سوم تا ششم استان البرز) در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. شرکت کنندگان شامل 180 نفر بدون اختلال ریاضی و 96 نفرمبتلا به اختلال ریاضی بودند. دانش آموزان با اختلال ریاضی با روش نمونه گیری تصادفی و دانش آموزان عادی با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان تکالیف شناختی طراحی شده در نرم افزار سایکوپای، آزمون هوش وکسلر IV، آزمون فراستیگ، آزمون وپمن، آزمون ایران- کی مت و فرم ارزشیابی رفتاری راتر را تکمیل کردند. داده ها با تحلیل عاملی اکتشافی و خوشه ای تحلیل شدند. از نرم افزار SPSS-24 برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد شش عامل عملکرد حسابی شناختی، عملکرد مقایسه شناختی، پردازش عددی شناختی، سرعت پردازش شناختی، سرعت پردازش حسابی و دقت پاسخ شناختی شناسایی شدند. شش عامل بر روی هم 74 درصد واریانس را تبیین می کردند. شش خوشه شناختی اختلال ریاضی شامل واگرایی پردازش شناختی، محاسبات و دقت با تاخیر در پردازش، شناخت عددی مختل، نقص عددی و دقت، نقص پردازش و دقت، نقص حسابی و مقایسه بودند. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد اختلال ریاضی یک اختلال ناهمگن است. درمانگران و سیستم آموزشی می توانند مداخلات متناسب با نوع اختلال هر خوشه را برای کودکان با مشکلات ریاضی براین اساس طراحی و استفاده کنند.
طراحی مدل پیشگیری قلدری سایبری مبتنی بر مشارکت دانش آموز، مدرسه و والدین– رویکرد فراترکیب نظریه ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
157 - 205
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارائه مدل پیشگیری قلدری سایبری مبتنی بر مشارکت دانش آموز، مدرسه و والدین بود. رویکرد این پژوهش سنتز پژوهی کیفی، از نوع فراترکیب نظریه ساز بود. بر اساس جستجوی نظام مند منابع در پایگاه های اطلاعاتی پرداخته شدو نهایتا 67 مقاله اصیل انتخاب شدند. با تکنیک دسته بندی یافته ها و تکنیک کمی فراچکیده نویسی، ابتدا 66 کد باز استخراج گردیدند و سپس براساس مشابهت ها ارتباط مفهومی و خصوصیات مشترک بین کدهای باز، 17 کد محوری افراد (مانند والدین، مشاوران و...)، برنامه های مداخله ای (شامل برنامه های ویژه دانش آموزان مانند مداخله مبتنی بر هنرهای رزمی، مداخله پیشگیرانه و...) و ویژه والدین (مانند برنامه ویدیویی موردکاوی، برنامه پیشگیری مداخله خانواده و...)، شایستگی ها و توانمندی های دانش آموزان (مانند ترویج و افزایش همدلی، ارتقا رشد شخصیتی و...)، توانمندی های ایجاد شده در سایرین (مانند افزایش آگاهی معلمان و افزایش نقش والدین در نظارت و...)، پیامدهای عاطفی-روانی (مانند ایجاد محیط حمایتی، بهبود حمایت اجتماعی و...) و پیامدهای اجتماعی (مانند کاهش تاثیر قلدری سایبری، کاهش قربانی شدن در قلدری سایبری و...) مشخص شدند و و در مدل نهایی پیشگیری قلدری سایبری مبتنی بر مشارکت دانش آموز، مدرسه و والدین جایابی شدند. با استفاده از تکنیک های اعتبارپذیری و انتقال پذیری، اعتبار یافته های مدل انجام شد. به طور کلی، برای توانمندسازی دانش آموزان در مقابل قلدری سایبری نیاز به آگاهی سازی خود آنان و آگاهی سازی و حمایت والدین و معلمان، مدیران و مشاوران مدرسه در کنار استفاده از برنامه ها و نرم افزارهای ویژه پیشیگیری و آموزش قلدری سایبری است.
بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس بیگانگی از والدین رولاندز (RPAS)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
21 - 37
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیگانگی از والدین می تواند زمینه ساز آسیب های روانی برای کودکان گردد. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس بیگانگی از والدین رولاندز (2019) بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و تحلیل عاملی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افرادی که در سال 1403-1402 برای مشاوره طلاق به مراکز مشاوره شهرستان بجنورد مراجعه کرده بودند. تعداد 220 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس بیگانگی والدین رولاندز (RPAS) را پاسخ دادند. برای بررسی پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ و روش آزمون- باز آزمون و برای بررسی روایی از تحلیل عاملی تأییدی و روایی هم زمان از طریق همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گویه ها همبستگی مناسبی با نمره کل مقیاس دارند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که با حذف گویه 22 و 15 برازش داده ها حفظ شد و ساختار مقیاس برازش قابل قبولی با داده ها دارد. ضریب آلفای کل مقیاس برابر با 86/0 و برای عامل ها بین 67/0 تا 73/0 به دست آمد و ضریب همبستگی آزمون باز آزمون نشان دهنده ی پایایی مقیاس بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده مقیاس بیگانگی از والدین رولاندز، از ویژگی های روان سنجی مناسبی برخوردار است که برای پژوهشگران و مشاوران خانواده می تواند مورداستفاده قرار گیرد.
مقایسه سبک دلبستگی، کنترل خشم، تحمل ابهام با میزان تاب آوری در والدین کودکان بیش فعال و عادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف "مقایسه سبک دلبستگی، کنترل خشم، تحمل ابهام با میزان تاب آوری در والدین کودکان بیش فعال و عادی" مورد بررسی قرار گرفت. روش تحقیق: روش پژوهش از نوع کاربردی و علی-مقایسه ای بود که در آن والدین دارای کودکان بیش فعال و والدین دارای کودکان عادی در خصوص متغیرهای تحقیق مورد مقایسه قرار گرفتند. جامعه آماری: جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی والدین کودکان بیش فعال و عادی شهر تهران در سال 1402 بودند. نتایج حاکی از آن است که کودکان مبتلا به نقص توجه/بیش فعالی از تاب آوری پایین تری نسبت به دانش آموزان عادی برخوردار هستند. تاب آوری می تواند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل کند و افزایش رضایت از زندگی را باعث شود. تاب آوری روانشناختی به فرآیند پویای انطباق و سازگاری مثبت با تجارب تلخ و ناگوار در زندگی گفته می شود. کودکان مبتلا به نقص توجه/بیش فعالی به دلیل اینکه نمی توانند زیاد تمرکز کنند از تاب آوری پایینی برخوردارند. . ابزار پژوهش: در این پژوهش از پرسشنامه های تشخیصی ADHDکانرز، پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال کولینز و رید، پرسشنامه پرخاشگری اهواز، پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون و مقیاس تحمل ابهام مکلین استفاده شد.
تدوین الگوی ارتقاء شادکامی در دوران سالمندی بر اساس نظریه روانشناسی مثبت گرا و مبانی فرهنگ ایرانی و اسلامی: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شادکامی به عنوان تجربه درونی مثبت و یکی از شاخص های سلامت روانی که ناشی از ارزشیابی شناختی و عاطفی افراد از زندگی شان است، موردتوجه روان شناسان بسیاری در دهه اخیر قرار گرفته است. هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی ارتقا شادکامی در دوران سالمندی است. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و با روش نظریه بر خواسته از داده ها بود. تعداد شرکت کنندگان در تحقیق 10 نفر بود که از بین کلیه سالمندان بالای 60 سال که از طریق فراخوان در شبکه اجتماعی اینستا (سن کمال ) در سال 1401 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه های نیمه ساختار یافته جمع آوری و در سه مرحله کدگذاری باز، انتخابی و محوری تحلیل شد. یافته ها: پس از بررسی و تحلیل داده ها 94 مضمون، 15 زیر طبقه و 4 طبقه اصلی شناسایی شد. مقولات اصلی شامل اهمیت ارتباط با خویش و دیگران، سلامت روان و جسم خانواده مبدا، ثبات اقتصادی، اجتماعی، معنوی و برخورداری از مهارت های زندگی است. زیر طبقات هم شامل خودشناسی، جمع گرایی، مهرورزی، تربیت خانواده، خاطرات کودکی، تجارب جوانی، عوامل محیطی، عامل شخصیتی، شرایط اقتصادی، سبک زندگی، بعد معنوی، بعد اجتماعی، مهارت های روان شناختی، مهارت های فردی و مهارت های بین فردی بود. نتیجه گیری: باتوجه به اهمیت شادکامی بر سلامت جسم و روان، موضوعات اجتماعی مرتبط با رسیدن به شادکامی، و همچنین تأثیر وضعیت رفاهی بر شادکامی سالمندان نیاز به سیاست گذاری کلان و برنامه ریزی های موثر در راستای ارتقا شادکامی در سالمندان است. این مهم با فراهم کردن بسترهایی جهت تقویت شادکامی در این دوره سنی اهمیت بسیار زیادی دارد.
نقش میانجی گر نظم جویی هیجانی در رابطه بین جو عاطفی خانواده و سازگاری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتقاد بر این است که یکی از تأثیرگذارترین عوامل موفقیت نوجوان، سازگاری تحصیلی است و پیامدهای مهمی در توانایی های نوجوانان برای موفقیت در مدرسه و بزرگسالی دارد. ساختار و جو عاطفی خانواده در کنار آموزش مهارت های تنظیم هیجانی به نوجوان می تواند زمینه را برای سازگاری هیجانی، تحصیلی و اجتماعی فراهم کند؛ بنابراین انجام یک مطالعه در جهت عوامل تأثیرگذار بر سازگاری دانش آموزان یک ضرورت اساسی در دوران نوجوانی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گرنظم جویی هیجان در رابطه بین جو عاطفی خانواده و سازگاری تحصیلی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 315 نفر از دانش آموزان دوره دوم شهر خرم آباد بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، مقیاس تنظیم هیجان گراس و جان (2003) و مقیاس سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک (1984) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS.22 با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و نرم افزار Smart PLS.3 برای مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تمام ابعاد جو عاطفی خانواده و نظم جویی هیجان با نمره کل سازگاری تحصیلی رابطه مثبت و معنی داری دارند (05/0 >P). نتایج حاصل از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که جو عاطفی خانواده اثر مستقیم و معنی داری بر سازگاری تحصیلی ندارد؛ بلکه از طریق نقش میانجی گر نظم جویی هیجانی رابطه غیرمستقیم خوبی با سازگاری تحصیلی دارد (05/0 >P). نتیجه گیری: بنابراین با آموزش مهارت های تنظم جویی هیجانی به والدین و دانش آموزان می توان نقش سایر عواملی که منجر به ناسازگاری و عدم انطباق دانش آموزان می شود را به نسبت تعدیل کرد. لذا به مسئولین آموزش و پرورش پیشنهاد می شود تا آموزش روابط والد- فرزند و مهارت های نظم جویی هیجانی را در یک الگوی متقابل والدین و دانش آموزان در دستور کار قرار دهند.
The Effectiveness of ACT on Negative Affect, Emotional Processing, and Psychological Hardiness in Women Experiencing Domestic Violence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) in reducing negative affect, improving emotional processing, and enhancing psychological hardiness in women experiencing domestic violence. Methods and Materials: A randomized controlled trial was conducted with 30 participants, divided equally into intervention and control groups. The intervention group underwent eight 90-minute ACT sessions over eight weeks, while the control group received no treatment. Outcomes were assessed at pre-intervention, post-intervention, and five-month follow-up stages using validated tools for Negative Affect, Emotional Processing, and Psychological Hardiness. Data were analyzed using repeated-measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests, with SPSS-27. Findings: Significant improvements were observed in the intervention group across all variables. For Negative Affect, mean scores decreased from 3.52 (SD = 0.45) at pre-intervention to 2.89 (SD = 0.39) post-intervention and 2.45 (SD = 0.33) at follow-up (F(1,28) = 30.19, p = 0.001, η² = 0.52). Emotional Processing scores increased from 3.20 (SD = 0.40) to 3.80 (SD = 0.37) post-intervention and 4.25 (SD = 0.31) at follow-up (F(1,28) = 34.38, p = 0.001, η² = 0.55). Psychological Hardiness improved from 3.15 (SD = 0.38) to 3.95 (SD = 0.35) post-intervention and 4.10 (SD = 0.32) at follow-up (F(1,28) = 36.57, p = 0.001, η² = 0.58). The control group showed minimal changes across all measures. Conclusion: ACT was highly effective in reducing negative affect, improving emotional processing, and enhancing psychological hardiness in women experiencing domestic violence. The results suggest that ACT is a valuable therapeutic approach for this population, with sustained benefits over time.
The Effectiveness Based on Mindfulness Cognitive Therapy on Internalized Shame, Marital Disaffection and Tendency to Divorce in Unfaithful Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy on internalized shame, marital disaffection, and inclination toward divorce in couples who had experienced infidelity. Methods: This research was conducted using a quasi-experimental design with pre-test and post-test and a control group. The statistical population of this study consisted of all couples who, due to experiencing infidelity by their spouses, referred to licensed counseling and psychotherapy centers of the Iranian Psychological and Counseling Organization, the State Welfare Organization, or psychiatrists licensed by the Iranian Medical Council (Anis Andisheh Clinic) in District 3 of Tehran, during the first quarter of 2024. In this study, the sample size for each of the experimental groups and the control group was 16 people (8 women and 8 men), and a total of 32 individuals were selected. According to the quasi-experimental design, they were chosen through convenience sampling from among volunteers and then randomly assigned to the experimental and control groups by lottery. Data collection instruments included the Internalized Shame Scale by Cook (1993), the Marital Disaffection Scale by Kaiser (1993), and the Inclination Toward Divorce Scale by Rusbult et al. (1986). In this study, mindfulness-based cognitive therapy consisted of eight weeks of two-hour sessions based on the mindfulness-based cognitive therapy protocol by Crane. Findings: The results of data analysis indicated that mindfulness-based cognitive therapy had an effect on internalized shame, marital disaffection, and inclination toward divorce in couples who had experienced infidelity. Conclusion: Considering the results, it can be stated that mindfulness-based cognitive therapy influences the research variables. It is suggested that further studies be conducted in this area to enhance external validity.
دریافت تاریخچه در روان درمانی و تعارض با تجسس از دیدگاه اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشاوره و روان درمانگری شامل مراحلِ آغازین، میانی و پایانی است؛ مرحله آغازین، خود شامل ارزیابی اولیه، ارزیابی مسئله مراجع، ارزیابی چندبعدی، مصاحبه، آزمون، تشخیص و مفهوم سازی یا فرمول بندی می باشد. اطلاع همه جانبه از مشکل مراجع و نحوه پدیدآیی و تحول آن، اطلاع از تأثیر دوران تحول و عوامل اجتماعی، خانوادگی و پزشکی و نیز علائم بالینی وضعیت روانی در مرحله اولیه نشان می دهد که نقطه شروع در این فرایند عبارت است از کسب اطلاعات مربوط به پیشینه مراجع و این کسب اطلاعات در تمام فرایند درمان نیز حضور دارد. بنابراین یکی از موضوعات شایسته پژوهش در عرصه مشاوره و روان درمانی گرفتن تاریخچه اختلال در اتاق مشاوره است که از فرایندهای مهم و مشترک در همه رویکردهای مشاوره و روان درمانی بوده و هست. دریافت «تاریخچه اختلال» در اتاق مشاوره به شیوه های مختلف صورت می پذیرد که در بعضی موارد یادآور عنوان «تجسس» خواهد بود؛ «تجسس» یکی از مفاهیم و رفتارهای منفی از دیدگاه اسلامی به حساب می آید. در جامعه اسلامی و در تعامل مشاور و مراجعِ مسلمان، باید آداب اسلامی رعایت شود و از رفتارهای منفی، کاملا اجتناب شود. درمان یک اختلال از طریق انجام رفتارهای منفی، قابل پذیرش نیست. برای مثال «تداعی آزاد» که یکی از تکنیک هایی درمانی مورد تأکید فروید بود، از این مقوله است؛ فروید معتقد بود و اینگونه عمل می کرد که آزمودنی روی تخت به صورت ریلکس دراز می کشید و با جهت دهیِ درمانگر از طریق ارائه یک سوال، یا حتی ارائه یک کلمه، مراجع هر آنچه به ذهنش خطور می کرد، با صدای بلند برزبان جاری می کرد، بنابراین بر اساس این تکنیک، مراجع ممکن است بسیاری از کلمات، مفاهیم، جریانات و رفتارهای زشت گذشته به ذهنش خطور کند و آنها را بر زبان جاری کند. این گونه رفتار کردن از دیدگاه اسلامی ممنوع است. سؤال پژوهش این بود که این دو رویکرد چگونه با هم جمع می شوند؟ از یک سو، اطلاع از تاریخچه اختلال، ضرورت دارد و بدون آن امکان درمان نیست؛ از سوی دیگر اسلام به مشاور گفته است که در مسائل خصوصیِ مُراجِع جستجو نکن! و نیز به مراجع گفته است که خطاهای گذشته ات را فقط با خداوند به منظور توبه کردن، درمیان بگذار و دیگران را از خطاهای خودت مطلع نساز! آیا این دو رویکرد در اتاق مشاوره قابل جمع هستند؟ آیا اتاق مشاوره یک استثناء به حساب می آید؟ آیا روش پژوهش در متون دینی که با نام «روش اجتهادی» شناخته می شود، راه حلی برای این موقعیت ارائه می کند؟ اگر راه حلی ارائه شده است، آن راه حل کدام است؟ این تحقیق با رویکرد، «علمی - دینی» انجام شده و به لحاظ روشی، مبتنی بر روش «اجتهادی» است. منظور از روش اجتهادی عبارت است از: «پژوهش، سنجش، استدلال و اکتشاف گزاره های دینی براساس کتاب، سنت و بر پایه ادله کتاب، سنت، عقل و اجماع» و دارای مراحل متعددی است از جمله: «طرح مسئله» و «تبیین موضوع»، «گردآوری داده های متنی: آیات، روایات و قواعد فقهی و اصولی»، «بررسی سند و دلالت داده ها»، «تحلیل داده ها بر اساس سند و دلالت»، «تحلیل داده ها بنابر سازگاری درونی»، «تحلیل داده ها بر پایه سازگاری بیرونی»، «حل مسئله و نتیجه گیری». بر این اساس، این پژوهش به لحاظ روشی، از دو مقدمه و یک تحلیل نهایی برخوردار است؛ اثبات مقدمات، با استفاده روشمند از منابع و ادله روانشناختی و منابع دینی حاصل شده است و تحلیل نهائی که محصول درهم کرد آن دو مقدمه است، از بررسی آن دو مقدمه به دست آمده است؛ مقدمه اول این است که «در مشاوره و روان درمانگری از نظر صاحب نظران، کسب اطلاعات از سوابق بیماری و گذشته مراجع ضرورت تام دارد. روش اثبات این مقدمه عبارت است از گردآوری و مرور بر اطلاعات تخصصی و مؤلفه های دخیل؛ این مطالعات بیشتر مربوط است به منابع روانشناختی، اما مقدمه دوم که ناظر به «حکم تجسس» از نظر اسلام است، با روش اجتهادی براساس مؤلفه های سابق انجام گرفت؛ از این روی، با بررسیِ کامل روایات، پنجاه روایت در این مورد به دست آمد که از چند بُعد مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها پژوهش بیانگر چند نکته است: الف. رویکردهای مختلف مشاوره و روان درمانگری تأکید دارند که تلاش برای فراهم سازی اطلاعات مختلف، باید با رضایت مراجع باشد و خود مراجع باید در این مسیر همراهی کند. تعبیرهایی مانند «یادآوری بدون سانسور» (شارف، 1399، ص47 و 48)، «بیان آزادانه»، «باور به رهایی بخشی رهنمود روان کاو»، «اتحاد با روان کاو»، «ابراز به صورت هیجانی»، «تشریح با وجود تکانه آوربودن»، «جرئت مندی بازگشت از واقعیت به عقب» و «بازگشت به واقعیت» (پروچاسکا و نورکراس، 1399، ص55 و 56)؛ «بازگویی موبه مو»؛ «بیان صادقانه» (پروچاسکا و نورکراس، ص274) و «افزایش جرئت و جسارت مندی و پذیرش خطر خودفاش سازی» (زهراکار و جعفری، 1400، ص190)، که در سخنان صاحب نظران آمده، گویا این مطلب است؛ ب. «موضوعات مورد خودافشائی» نیز متعدد است و موارد سخت و ناراحت کننده را نیز شامل می شود؛ تعابیری همچون «همه خاطرات حتی واپس رانده شده و دردناک»، «همه خطورات ذهنی»، «وقایع فراموش شده» و «مواد ناهوشیار» (شارف، 1399، ص47-52)؛ «مطالب زننده و زشت»، «مطالب پیش پا افتاده و بی اهمیت» (پروچاسکا و نورکراس، 1399، ص55 و56)؛ «حداکثر جزئیات» (زهراکار و جعفری، 1400، ص156)؛ «رازهای بسیار ناراحت کننده» (شارف، 1399، ص124) گویای این مطلب است؛ ج. تجسس در امور دیگران» از نظر اسلام، قابل تأیید و جایز نیست؛ قرآن می فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! از بیشتر گمان ها بپرهیزید که پاره اى از آنها گناه است و تجسّس مکنید...» در استفاده «حرمت تجسس» از این آیه شریفه، بین فقیهان اختلافی نیست. علتی که در جمله «أَیُحِبُّ أَحَدُکُم أَنْ یَأکُلَ لَحمَ أَخیهِ» برای حرمت غیبت ذکر شده، برای حرمت تجسس نیز هست (طباطبایی، 1417، ج18، ص323). د. بر اساس آنچه در روایات آمده است، اصل تجسس استثناءپذیر است؛ «ضرورت درمان» از دیدگاه اسلام موجب می شود که «تجسس در حد ضرورت برای درمان» با شرایط خاص خودش استثناء دانسته شده، و مجاز شمرده شود؛ لکن باید به قید «در حد ضرورت» توجه کامل داشت. اذن به درمان، مستلزم اذن به لوازم آن نیز هست؛
نقش واسطه ای حساسیت اخلاقی در رابطه بین کمال گرایی مثبت و بی صداقتی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
111 - 145
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای حساسیت اخلاقی در رابطه بین کمال گرایی مثبت و بی صداقتی تحصیلی دانشجویان دانشگاه یاسوج بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه یاسوج بود که از این جامعه نمونه ای به حجم 365 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های کمال گرایی مثبت Terry Short et al (1995)، حساسیت اخلاقی Narvaez (2001) و بی صداقتی تحصیلی McCabe & Treviño (1996) میان افراد نمونه توزیع گردید. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. در خصوص اثرات مستقیم یافته ها نشان دادند کمال گرایی مثبت بر حساسیت اخلاقی اثر مثبت و معنادار و بر بی صداقتی تحصیلی اثر منفی و معنی دار دارد. همچنین حساسیت اخلاقی بر بی صداقتی تحصیلی اثر معنادار نداشت. دیگر یافته ها نشان داد حساسیت اخلاقی در رابطه میان کمال گرایی مثبت و بی صداقتی تحصیلی نقش واسطه ای ندارد؛ لذا پیشنهاد می شود برای افزایش حساسیت اخلاقی و در نتیجه کاهش بی صداقتی تحصیلیِ دانشجویان، پرورش کمال گرایی مثبت آن ها مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و شفقت درمانی بر تعارض زناشویی و تمایزیافتگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و شفقت درمانی بر تعارض زناشویی و تمایزیافتگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی انجام شد. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و دو گروه درمانی بود که در آن ۴۰ زن آسیب دیده به طور تصادفی در دو گروه طرحواره درمانی و شفقت درمانی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های معتبر تعارض زناشویی و تمایزیافتگی خود جمع آوری و با تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در کاهش تعارض زناشویی و افزایش تمایزیافتگی مؤثر بوده و تفاوت معناداری بین دو گروه وجود داشت. طرحواره درمانی در بهبود ابعاد خاصی از تعارض زناشویی تأثیر بیشتری داشت، در حالی که شفقت درمانی تأثیر قوی تری بر ابعاد تمایزیافتگی نشان داد. این یافته ها بیانگر نقش مهم مداخلات تخصصی روان درمانی در بازسازی سلامت روانی و ارتقای کیفیت روابط زوجی در زنان آسیب دیده از خیانت است و تأکید می کند که انتخاب رویکرد درمانی باید مبتنی بر نیازها و ویژگی های فردی بیماران باشد. همچنین، نتایج این پژوهش زمینه ای علمی برای استفاده تلفیقی و هدفمند از این دو رویکرد درمانی در مراکز مشاوره و روان درمانی فراهم می آورد.
بررسی رابطه فرسودگی تحصیلی با اعتیاد به اینترنت از طریق واسطه گری الگوی ارتباط همنوایی در دانش آموزان متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
137 - 152
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوجوانی دوره ای پرتلاطم همراه با تغییرات عاطفی و رفتاری است که می تواند منجر به حساسیت بیشتر نسبت به محرک های محیطی و افزایش گرایش به فضای مجازی، اینترنت و در نتیجه، کاهش کارآمدی تحصیلی شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین فرسودگی تحصیلی و اعتیاد به اینترنت با میانجی گری الگوی ارتباط همنوایی در میان دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان مریوان در سال تحصیلی 1402-1401 بود که 940 نفر از آنان به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه فرسودگی تحصیلی (مسلش و جکسون، 1981)، پرسشنامه اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998) و پرسشنامه الگوی ارتباطی خانواده (فیتزپاتریک و ریچی، 1994) بود. داده های جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین، فرسودگی تحصیلی رابطه مثبت و معناداری با اعتیاد به اینترنت و رابطه منفی و معناداری با الگوی ارتباط همنوایی داشت (05/0p<). علاوه بر این، الگوی ارتباط همنوایی رابطه منفی و معناداری با اعتیاد به اینترنت نشان داد (05/0p<). همچنین نتایج حاکی از معنادار بودن نقش واسطه ای الگوی ارتباط همنوایی در رابطه بین فرسودگی تحصیلی و اعتیاد به اینترنت بود. نتیجه گیری: این یافته ها نشان دهنده نقش میانجی گر الگوی ارتباط همنوایی در رابطه بین فرسودگی تحصیلی و اعتیاد به اینترنت است. بر اساس این نتایج، تدوین برنامه هایی برای بهبود الگوهای ارتباطی خانواده و مدیریت استفاده نوجوانان از اینترنت توصیه می شود.
The role of personality characteristics in life expectancy, quality of work life, and work-life balance: a systematic review
حوزههای تخصصی:
Personality as an individual factor is one way of describing human characteristics, usually referred to as a number of relatively stable behavioral traits or characteristics. This systematic review reviewed all related Iranian studies in international databases, including Google Scholar, PubMed, PsycINFO, Web of Science (ISI), Scopus, and national databases, including the Scientific Information Database (SID) and Magiran which was published between 2002 and 2024. The following keywords and combinations of them were used to search the databases: “personality characteristics” “life expectancy,” “quality of work life,” and “work-life balance”. Personality characteristics significantly influence various aspects of life, including life expectancy, quality of work life, and work-life balance. Research indicates that traits such as conscientiousness, neuroticism, and overall personality profiles can contribute to both individual and organizational outcomes. Personality traits, such as conscientiousness and emotional stability, significantly impact life expectancy, job satisfaction, and work-life balance by promoting healthier lifestyles and well-being. Understanding these influences can inform interventions to improve health outcomes and workplace dynamics.