فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۶۱ تا ۴٬۶۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (بهمن) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۱
۲۲۲۸-۲۲۰۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: زنان افسرده اختلال آشکاری در سلامت اجتماعی نیز نشان می دهند و با این که این مشکل نقش اساسی در سلامت خانواده و جامعه ایفا می کند، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. لذا مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری به عنوان یک درمان رایج اختلالات افسردگی با درمان ذهن آگاهی به عنوان یکی از درمان های موج سوم روان درمانی و درمان های مبتنی بر فضای مجازی به عنوان یک درمان دردسترس و کم هزینه جهت بهبود آسیب های روانی، عاطفی و اجتماعی زنان افسرده می تواند کمک کننده باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های شناختی رفتاری، مهارت های ذهن آگاهی و مهارت های خودیاری شناختی رفتاری مبتنی بر فضای مجازی بر افسردگی و سلامت اجتماعی زنان دارای افسردگی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به افسردگی منطقه دو شهر تهران در سال 1400 بود که از بین این زنان، 60 نفر (15 نفر گروه شناختی رفتاری، 15 نفر گروه ذهن آگاهی، 15 نفر گروه خودیاری شناختی رفتاری مجازی و 15 نفر گروه گواه) به صورت غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه های سلامت اجتماعی (کییز، 2004) و افسردگی (بک، 1961) بود. پس از تکمیل پرسشنامه های پژوهش، شرکت کنندگان گروه شناختی رفتاری (لوپز و همکاران، 2019) در 12 جلسه، شرکت کنندگان گروه ذهن آگاهی (کابات زین، 1990) در 8 جلسه و شرکت کنندگان گروه خودیاری شناختی رفتاری مبتنی بر فضای مجازی (ریچاردز و همکاران، 2018) در 7 جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که در مورد تفاوت اثربخشی سه گروه درمان بر افسردگی به ترتیب درمان شناختی رفتاری، خودیاری شناختی رفتاری مبتنی بر فضای مجازی و ذهن آگاهی موثر بودند (0/05 P<) ولی در مورد تفاوت اثربخشی سه گروه درمان بر سلامت اجتماعی ابتدا ذهن آگاهی، سپس درمان شناختی رفتاری و در نهایت خودیاری شناختی رفتاری مبتنی بر فضای مجازی اثربخش بودند (0/05 P<). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود درمانگران مراکز مشاوره و روانشناختی با ترکیب سه درمان شناختی رفتاری، ذهن آگاهی و خودیاری شناختی رفتاری مجازی باهم جنبه های مختلف روان درمانی افراد افسرده را تحت تأثیر قرار دهند.
بررسی نقش میانجی تنظیم هیجان سازگارانه و ناسازگارانه در رابطه بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش های ناکارآمد و کیفیت خواب در نوجوانان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگرچه عوامل متعدد هیجانی، شخصیتی، شناختی و رفتاری با کیفیت خواب در نوجوانی ارتباط دارند، اما تصوری جامع در مورد آن ها وجود ندارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم هیجان سازگارانه و ناسازگارانه در رابطه بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش های ناکارآمد و کیفیت خواب در نوجوانان دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه نوجوانان دختر و پسر دوره متوسطه دوم شهرستان دامغان در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند، که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای ۳۲۹ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از مقیاس باورها و نگرش های ناکارآمد درباره خواب (۱۹۹۳)، شاخص حساسیت اضطرابی (۱۹۸۶)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان کودکان (۲۰۰۳) و پرسشنامه کیفیت خواب (۱۹۸۹) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از روش های ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ و AMOS نسخه ۲۴ تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مناسب با داده ها برخوردار است، همچنین راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان در ارتباط بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش ها و باورهای ناکارآمد به خواب و کیفیت خواب نوجوانان نقش میانجی دارد (۰/۰۰۱>P). نتیجه گیری: براساس نتایج روان رنجوری، حساسیت اضطرابی و راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان با کیفیت خواب آشفته تر و راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان با کیفیت خواب سالم تر همراه است همچنین راهبردهای تنظیم هیجان در ارتباط بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش ها و باورهای ناکارآمد به خواب نقش میانجی ایفا می کند. بر این اساس به متخصصان سلامت روان توصیه می شود جهت بهبود کیفیت خواب نوجوانان نقش مولفه های مورد بررسی در پژوهش حاضر را در نظر داشته باشند.
بررسی نقش میانجی گر پاسخ گویی ادراک شده همسر در رابطه سلامت خانواده اصلی و کیفیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (آذر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۹
۱۷۶۴-۱۷۴۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: بر اساس مطالعات پیشین، از جمله متغیرهای مرتبط و تأثیرگذار بر کیفیت زناشویی، سلامت خانواده اصلی و پاسخ گویی ادراک شده همسر است. نقش متغیرهای مذکور بر کیفیت زناشویی زوجین مورد مطالعه قرار گرفته است، اما در مورد نقش میانجی گر پاسخ گویی ادارک شده همسر در ارتباط بین سلامت خانواده اصلی و کیفیت زناشویی شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای پاسخ گویی ادراک شده همسر در رابطه سلامت خانواده اصلی و کیفیت زناشویی انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آن ها 397 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس های سلامت خانواده اصلی (هاوستات و همکاران، 1985)، کیفیت زناشویی (باسبی و همکاران، 1995)، پاسخ گویی ادراک شده همسر (ریس و همکاران، 2017) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها نیز روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS22 و Amos22 مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که سلامت خانواده اصلی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از طریق پاسخ گویی ادراک شده) بر کیفیت زناشویی زنان اثر معنادار دارد (01/0 >(p. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد سلامت خانواده اصلی به واسطه بهبود پاسخ گویی ادراک شده همسر بر کیفیت زندگی زناشویی اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. سلامت خانواده اصلی به عنوان یک عامل حمایتی به نوبه خود منجر به فراخوانی پاسخ گویی ادراک شده توسط همسر شده و فرد به دلیل هیجانات مثبت ناشی از آن ها، کیفیت زناشویی بالاتری از خود نشان می دهد.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی زوجین بر سبک های تبادل اجتماعی و آشفتگی روانشناختی زنان دچار دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۱ (پیاپی ۹۲)
۱۱۸-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر سبک های تبادل اجتماعی و آشفتگی روانشناختی زنان دچار دلزدگی زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، زنان متاهل دچار دلزدگی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره "رکن" و "ره سلامت" شهر تهران در سال 1401 بودند که به منظور انتخاب حجم نمونه، 30 زن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس سبک های تبادل اجتماعی لیبمن و همکاران 2011 (SES)، آشفتگی روانشناختی کسلر و همکاران 2003 (K-10) و دلزدگی زناشویی پاینز 1996 (CBM) بود. گروه آزمایش تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مهارت های ارتباطی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام شد. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در متغیر سبک های تبادل اجتماعی (004/0P=) و آشفتگی روانشناختی (002/0P=) زنان دچار دلزدگی زناشویی تفاوت معنادار وجود دارد که نشان دهنده تاثیر آموزش مهارت های ارتباطی در این زنان است (05/0>P). بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های ارتباطی با ایجاد ارتباط کلامی و غیرکلامی موثر، سازگاری و شکل گیری رفتارهای مثبت و مفید منجر به تقویت سبک های تبادل اجتماعی سازگارانه، کاهش آشفتگی روانشناختی زنان دچار دلزدگی زناشویی می شود.
رابطه سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین دارای فرزند با اختلالات یادگیری: نقش میانجی تنظیم هیجانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مهارت های زندگی ازجمله سازگاری اجتماعی در زندگی نقش اساسی دارند که توجه به سبک های فرزند پروری می تواند در سازگاری اجتماعی نقش داشته باشد. بر همین اساس، هدف این پژوهش بررسی رابطه سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین دارای فرزند دچار ناتوانی یادگیری با نقش میانجی تنظیم هیجان بود. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر ازنظر هدف کاربردی و از نظر اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران 30 تا 55 سال دارای فرزندان دارای اختلال یادگیری در مدارس ابتدایی شهر قم تشکیل می دهند که تعداد 260 نفر به مراکز اختلالات یادگیری مراجعه کرده اند که 150 نفر به عنوان حجم نمونه با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های اختلال یادگیری غلامی و دلاوری (1400)، شیوه های فرزندپروری بومریند (1973)، مقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن و پیکل (1978) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از از اماره های توصیفی و و استنباطی (معادلات ساختاری و تحلیل مسیر) استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک های فرزند پروری و تنظیم هیجانی با سازگاری اجتماعی والدین رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که نقش واسطه ای تنظیم هیجانی در رابطه بین سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین که برابر با 438/ در تحقیق است، یک مقدار مثبت و در سطح اطمینان 95 درصد معنادار است. همچنین مقدار ضریب مسیر تنظیم هیجانی بر سازگاری اجتماعی والدین برابر با 654/0 است که مقدار مثبتی است. آماره t این رابطه برابر با 513/10 است که در سطح اطمینان 95 درصد معنی دار گزارش شده است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که بین ابعاد سبک های فرزند پروری و سازگاری اجتماعی والدین با میانجیگری تنظیم هیجانی رابطه معناداری وجود دارد. با توجه به مقدار به دست آمده از آماره VAF نقش متغیر میانجی که برابر با 0.554 بود، میانجیگری جزئی انجام شده است.
مدل ساختاری روابط بین ابعاد آسیب شناسی شخصیت با قلدری به واسطه خودناتوان سازی در بین دانش آموزان متوسطه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پدیده قلدری در مدارس از جمله مواردی است که می تواند امنیت دانش آموزان را تهدید کرده و به تبع آن موجب بروز مسائل آموزشی و تربیتی شود. هدف مطالعه حاضر آزمون مدل ساختاری روابط بین ابعاد آسیب شناسی شخصیت با قلدری به واسطه خودناتوان سازی تحصیلی در بین دانش آموزان متوسطه بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت؛ جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 99-1400 بود که طبق استعلام از اداره آموزش و پرورش شهر تهران تعداد کل آن ها 145398 نفر بود؛ که بر اساس ملاک میشل (1993) و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به ابزارهای پرسشنامه خود ناتوان سازی تحصیلی شوینگر و استینسمر پلستر (2011)، پرسشنامه قلدری اولیوس (1986) و فرم کوتاه پرسشنامه شخصیت نسخه پنجم راهنمای تشخیص و آماری (PID-5-BF) پاسخ دادند. یافته ها: یافته های حاصل از آزمون مدل ساختاری نشان داد که ابعاد شخصیت با خودناتوان سازی و قلدری رابطه مثبتی دارد. همچنین رابطه بین خودناتوان سازی با قلدری نیز مثبت بود. نتایج اثرات میانجی نشان داد که خودناتوان سازی تحصیلی در روابط بین ابعاد شخصیت نابهنجار و قلدری نقش واسطه دارند. نتیجه گیری: نتایج در حالت کلی نشان دادند که مدل آزمون شده با مدل مفهومی دارای برازش مناسبی می باشد.
مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هیجانات منفی از مواردی است که فرد مبتلا ب ه ام اس ب ا آن درگی ر است و موجب کاهش فرصت های آنها برای برقراری تعاملات اجتماعی می شود و این مسئله روابط اجتماعی، کیفیت زندگی و درنتیجه سلامت روان آنها را با تهدید مواجه می کند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس در شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع هدف کاربردی و ازلحاظ روش شناسی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) شهر کرمانشاه طی سال 99-1398 بود که به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) مراجعه نموده بودند. در این پژوهش به منظور انتخاب نمونه پژوهش، ابتدا بین بیماران زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که جهت دریافت خدمات درمانی به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) شهر کرمانشاه مراجعه بودند، پرسشنامه های مورد پژوهش (با توجه به رعایت تمامی اصول بهداشتی در مواجه با بیماری ویروسی کرونا) توزیع شد، ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه DASS-21 بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها مبین این بود که در نمرات کلی هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه کنترل نسبت به نمره هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه مداخله اول (طرحواره درمانی) و شرکت کنندگان در گروه درمانی شناختی رفتاری از لحاظ آماری دارای تفاوت معنی داری بودند. این درحالی است که نمره هیجانات منفی در بین دو گروه مداخله طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری تفاوت معنی داری نداشت. این وضعیت، در باره دو مولفه افسردگی و استرس صدق می کند. یعنی سطح افسردگی و استرس افراد حاضر در دو گروه مداخلات آموزشی نسبت به افراد حاضر در گروه کنترل کاهش معنی داری داشته است، اما تفاوتی بین دو گروه مداخله وجود نداشته است. درباره مولفه اضطراب نیز نتایج آزمون تعقیبی حاکی از آن است که هرچند اضطراب دو گروه مداخله دارای اختلاف میانگین (27/2 و 07/2) با گروه کنترل هستند اما این اختلاف معنادار نشده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری نمود تفاوتی میان اثر دو روش طرحواره درمانی و درمان شناختی - رفتاری بر کاهش هیجانات منفی وجود نداشت.
تعیین سهم سبک های دلبستگی و سبک های مقابله ای در پیش بینی بی ثباتی زندگی زناشویی با نقش واسطه ای تاب آوری در زوج های متعارض
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ثبات زناشویی به عنوان شاخص استمرار و دوام هسته ای از استقلال، اعتماد و دوستی دوجانبه مطرح می شود و عامل پیش بینی کننده شادی و شادکامی زناشویی به شمار می رود و از عوامل فردی و بین فردی متعددی تأثیر می پذیرد لذا هدف این پژو هش تدوین مدل ساختاری پیش بینی بی ثباتی زندگی زناشویی بر مبنای سبک های دلبستگی و سبک های مقابله ای : نقش واسطه ای تاب آوری در زوج های متعارض بود. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره نیروی انتظامی در شهر تهران در سال 1398 بود که با روش نمونه گیری در دسترس(داوطلبانه) انتخاب تعداد 300 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به مقیاس بی ثباتی ازدواج ثبات زناشویی ادواردز و همکاران(1987)، ،پرسشنامه سبک های مقابله ای که توسط لازاروس و فولکمن(1985) وپرسشنامه تاب آوری کانر و دیوید سون(2003) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که یافته ها نشان داد که سبک های مقابله ای به طور مستقیم پیش بینی کننده بی ثباتی زندگی زناشویی در زوجین متعارض می باشد و تاب آوری نقش میانجی معنی داری در ارتباط بین سبک های مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار و بی ثباتی زناشویی داشت، همچنین نتایج نشان دادن تاب آوری نقش میانجی معنی داری در ارتباط بین سبک دلبستگی ایمن سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی با بی ثباتی زناشویی داشت. با این حال تاب آوری نقش میانجی معنی داری در ارتباط بین سبک دلبستگی دو سوگرا با بی ثباتی زناشویی نداشت. (P<.01) نتیجه گیری: با توجه به نقش سبک های مقابله ای، سبک های دلبستگی وتاب اوری در پیش بینی بی ثباتی زندگی زناشویی، می توان نتیجه گرفت آموزش سبک های مقابله ای کارآمد، توجه به تاب آوری و و شناسایی سبک های دلبستگی زوجین بین زوجین می تواند از آسیب های تهدید کننده پایداری زندگی زناشویی پیشگیری کند.
پیش بینی نگرش به ازدواج براساس هوش هیجانی در دانشجویان دختر
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه یکی از مشکلات جوانان، عدم شناخت خود است که بالطبع عدم شناخت ملاک و نگرش به ازدواج را به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی نگرش به ازدواج بر اساس هوش هیجانی در دانشجویان دختر انجام شد. روش پژوهش: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق شامل دانشجویان دختر مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار در سال تحصیلی 1401-1400 است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 200 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه نگرش به ازدواج براتین و روزن (1998) و مقیاس هوش هیجانی تجدید نظر شده آستین و همکاران (2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه انجام شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که بین نگرش به ازدواج و هوش هیجانی رابطه معناداری وجود دارد (01/0=p) و هوش هیجانی می تواند نگرش به ازدواج دانشجویان را پیش بینی کند. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که هوش هیجانی می تواند به عنوان عامل های موثری در پیش بینی نگرش به ازدواج دانشجویان نقش داشته باشد.
پیشگیری از آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر در مدارس
حوزههای تخصصی:
براساس آمار و شواهد موجود آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر، مهمترین دغدغه مدارس و خانواده ها است. گسترش عوامل مخاطره آمیز تهدیدکننده سلامت روانی اجتماعی دانش آموزان، موجب شده است تا محافظت از کودکان و نوجوانان در برابر آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر، در کنار دیگر اولویت های تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و بلکه جزو مهم ترین اولویت قرار گیرد. از مهمترین امور تربیتی در مدرسه بررسی رفتارهای پرخطر است که پیامدهایی ناگوار برای زندگی، سلامتی و رشد روانی و اجتماعی نوجوان به همراه می آورد. پیامدهای اصلی این رفتارها از این قرار است: بیماری های روانی ازجمله افسردگی (گلدستین، والتون، کانینگهام، تروبریج و مایو[1]، 2007)، بیماری های جنسی (مارکوییز و گالبن[2]، 2004)، انگیزه پایین و افت تحصیلی (جنیس[3]، 2002) و حضور در گروه های بزهکاری. مصرف مواد مخدر، خشونت و رفتارهای جنسی عامل بسیاری از مرگ و میرهای سنین نوجوانی و اوایل بزرگ سالی محسوب می شوند (لیندربرگ، بوگس و ویلیامز[4]، 2000). اساسی ترین عوامل در تشخیص نوجوانان مستعد رفتارهای پرخطر در سطح فردی عبارت اند: کسانی که از توانایی ها آگاهی ندارند، کسانی که عزت نفس پایینی دارند، کسانی که در گروه های منفی هم سالان عضویت دارند، و کسانی که تعهد مدرسه ای ضعیفی دارند. عوامل دیگری مانند ارتباط والد فرزندی ضعیف، نظارت والدینی ضعیف (مانند والدینی که از محل نوجوانان خود بی خبرند) و فقدان حمایت خانوادگی نیز مطرح می باشد. متاسفانه وقتی والدین خودشان به رفتارهای پرخطر اشتغال دارند، نوجوانان نیز به رفتارهای پرخطر دست می زند. پژوهشگران چنین دریافته اند که با وجود جو مدرسه ای ضعیف، وضعیت اقتصادی اجتماعی ضعیف، و فقدان یا ضعف روابط اجتماعی، نوجوانان بی سرپرست کودکان و نوجوانان در خطر بیشتری برای داشتن رفتارهای منفی هستند (گازمن و بوش[5]، (2007) نتایج تحقیقات داخلی و خارجی درخصوص آسیب های اجتماعی و خطرپذیری نشان می دهد که ماهیت، نوع، شدت و روش ارتکاب انحرافات در میان دانش آموزان پیچیده شده و روند افزایشی داشته است. عوامل خانوادگی، نظیر فرایند ناقص جامعه پذیری در خانواده، کنترل ضعیف خانوادگی، روابط سرد عاطفی بین اعضای خانواده، گسیختگی خانوادگی، شکاف نسلی بین فرزندان و والدین، پایگاه پایین اقتصادی و اجتماعی خانواده، کاهش تعلق خاطر به مدرسه، بی اعتقادی به هنجارهای رسمی مدرسه، مشارکت نکردن در فعالیت های مدرسه و گروه هم سالان، کارایی نداشتن مدرسه، رسانه های جمعی و خانواده در جامعه پذیر کردن و کنترل دانش آموزان، روحیه کنجکاوی جوانان، و ابهام هویتی، زمینه ساز گرایش آنان به رفتارهای انحرافی است. شواهد نشان می دهند که فعالیت های ترویجی و فرهنگی، در کنار فعالیت های آموزشی و مراقبتی، از مهم ترین راهکارها برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی در سطح مدارس کشورها، شناخته شده است که می تواند موجب ارتقاء آگاهی عمومی و بهبود نگرش ها در زمینه عوامل مخاطره آمیز کودکان و نوجوانان و چگونگی محافظت از ایشان شود. جلوگیری از علل و عوامل و بروز این آسیب ها به برنامه ریزی نهادهای مرتبط با کودکان و نوجوانان در آموزش وپرورش نیاز دارد. تدوین پیش نویس سند پیشگیری از آسیب های اجتماعی دانش آموزان شاید با همین احساس مسئولیت شکل گرفت. یکی از راه های پیش بینی شده در این سند آموزش اصول مهارت های زندگی در مدرسه و توسط معلمان است. بیشتر تحقیقات حاکی از آن هستند که آگاهی از مهارت های زندگی و آموزش آن در پیشگیری از آسیب های اجتماعی نقش مهمی دارد. [1]- Goldstein, Walton, Cunningham, Trowbridge and Mayo [2]- Marquise and Galban [3]- Janis [4]- Lindbergh, Boggs and Williams [5]- Gasman and Bush
پیش بینی تصمیم گیری پرخطر بر اساس سبک های تصمیم گیری و سرسختی روان شناختی در دانشجویان دختر و پسر
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی تصمیم گیری پرخطر بر اساس سبک های تصمیم گیری و سرسختی روان شناختی در دانشجویان دختر و پسر بود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری آن کلیه دانشجویان مؤسسه آموزش عالی احرار رشت در نیمسال دوم سال تحصیلی 1399-1400 بودند که 287 نفر از آن ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نتایج این مطالعه بیانگر این بود که سرسختی روان شناختی با سبک های تصمیم گیری در دانشجویان دختر و پسر رابطه معنادار دارد. همچنین سرسختی روان شناختی با تصمیم گیری پرخطر در دانشجویان دختر رابطه معنی دار نداشت؛ اما رابطه تمام مؤلفه های سرسختی روان شناختی با تصمیم گیری پرخطر در دانشجویان پسر معنادار بود. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سبک های تصمیم گیری دانشجویان دختر و مبارزه جویی دانشجویان پسر تغییرات مربوط به تصمیم گیری پرخطر را به صورت معناداری پیش بینی می کند. این مطالعه نشان داد که توجه به متغیرهای سرسختی روان شناختی و سبک های تصمیم گیری در دانشجویان جهت پیشگیری از تصمیم گیری های پرخطر و بهبود تصمیم گیری های آن ها بیش ازپیش باید موردتوجه دانشگاه ها و مراکز آموزشی قرار گیرد.
نقش نشخوار فکری و مهارت های مدیریت هیجان غم در پیش بینی رفتار خوردن هیجانی کودکان 9 تا 12 ساله مبتلا به چاقی و اضافه وزن
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رفتار خوردن هیجانی، یکی از رفتار های مرضی خوردن محسوب می شود و مؤلفه های مرتبط با آن از اهمیت ویژه ای خصوصاً در کودکان و نوجوانان برخوردار است. هدف: هدف از پژوهش، بررسی نقش نشخوار فکری و مهارت های مدیریت هیجان غم در پیش بینی رفتار خوردن هیجانی در کودکان ۹ تا ۱۲ ساله دارای اضافه وزن و چاق بود. روش : طرح تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل کودکان چاق و دارای اضافه وزن ۹ تا ۱۲ ساله شهر همدان در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود. تعداد ۲۶۸ نفر از این کودکان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های سبک های پاسخ (لوپز، ۲۰۰۶)، مهارت های مدیریت غم (شیپمن و پنزا-کلایو، ۲۰۰۱) و فرم کوتاه مقیاس خوردن هیجانی (تنفوسکی، ۲۰۰۷) پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به کمک نرم افزار SPSS نسخه۲۲ استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل همبستگی نشان داد که بین متغیر نشخوار فکری و مهارت های مدیریت تنظیم هیجان با رفتار خوردن هیجانی کودکان رابطه معناداری وجود دارد (۰/۰۵>P). همچنین براساس نتایج رگرسیون به ترتیب ۴۵/۴ و ۵۳ درصد از واریانس متغیر رفتار خوردن هیجانی به کمک ابعاد متغیرهای پیش بین نشخوار فکری و مهارت های مدیریت تنظیم هیجان قابل پیش بینی بود (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که بین رفتار خوردن هیجانی با نشخوار فکری و راهبرد های ناکارآمد مدیریت هیجان غم در کودکان چاق و دارای اضافه وزن رابطه معنادار وجود دارد. برای پیشگیری و درمان چاقی و اضافه وزن کودکان توجه به مسائل روانشناختی آنان مهم و ضروری است. پیشنهاد می شود که پژوهش های بیشتری در حوزه علل روانشناختی مشکلات مرتبط با چاقی و اضافه وزن صورت گیرد.
بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر رایحه درمانی و درمان شناختی رفتاری بر بهبود علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه بین چشم انداز زمان و درگیری تحصیلی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه درگیری تحصیلی به دلیل جامعیت در توصیف انگیزه و یادگیری توجه روز افزون پژوهشگران و مربیان را به خود جلب کرده است، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش چشم انداز زمان در درگیری تحصیلی با واسطه گری خودکارآمدی دانشجویان بود. روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه همبستگی در قالب معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان کارشناسی دانشگاه یزد (10436 نفر) در سال تحصیلی 1399-1398 بود. شرکت کنندگان شامل 381 دانشجوی کارشناسی (170 دختر و 211 پسر) بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس چشم انداز زمان، درگیری تحصیلی و خودکارآمدی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و در قالب مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است. یافته ها: نتایج نشان داد ابعاد آینده (15/0=β و 05/0>P) و حال جبرگرا (27/0=β و 01/0>P) اثر مستقیم و معناداری بر درگیری تحصیلی دارد. علاوه بر این ابعاد آینده (16/0=β و 01/0>P) و حال لذت گرا (09/0=β و 05/0>P) با واسطه گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم مثبت و حال جبرگرا اثر غیرمستقیم و منفی بر درگیری تحصیلی دارد (20/0=β و 01/0>P). به عبارت دیگر خودکارآمدی در رابطه بین چشم انداز زمان و درگیری تحصیلی دارای نقش میانجی جزئی بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که چشم انداز حال لذت گرا هنگامی که در ارتباط با متغیرهای دیگری مانند خودکارآمدی پایین همراه باشد مضر است اما در صورت همراهی با سطح بالای خودکارآمدی مضر نمی باشد و به واسطه خودکارآمدی، درگیری تحصیلی را افزایش می دهد. همچنین می توان از نتایج این پژوهش جهت افزایش درگیری تحصیلی دانشجویان استفاده کرد.
امکان سنجی تأثیر بسته آموزشی مبتنی بر مدل پذیرش و کاربرد یادگیری مجازی بر خودتنظیمی یادگیری آنلاین، درگیری در یادگیری آنلاین، اشتیاق تحصیلی و رضایت از یادگیری آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثر بخشی بسته آموزشی مبتنی بر مدل پذیرش و کاربرد یادگیری مجازی بر خودتنظیمی یادگیری آنلاین، درگیری در یادگیری آنلاین، اشتیاق تحصیلی و رضایت از یادگیری آنلاین صورت گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان ورودی سال 1398 دانشگان فرهنگیان استان خوزستان در سال تحصیلی 1399-1400 بودند. از جامعه آماری مذکور تعداد 60 نفر (30 نفر گروه آزمایشی و 30 نفر گروه گواه) به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. گروه آزمایش 9 جلسه 0 (هفته ای 2 بار) آموزش هایی مبتنی بر مدل پذیرش یادگیری مجازی دریافت کردند. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس خودتنظیمی یادگیری آنلاین برنارد و همکاران (OSLQ،2009)، مقیاس درگیری یادگیری آنلاین دیگسون (OSES،2015)، مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریک (AES، 2016) و مقیاس رضایت از یادگیری آنلاین (شیخ طاهری و دهناد،1399) استفاده شد. تجزیه تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار آماری SPSS 22 صورت گرفت. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین متغیرهای خودتنظیمی یادگیری آنلاین، درگیری در یادگیری آنلاین، اشتیاق تحصیلی و افزایش رضایت از یادگیری آنلاین در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری (001/0P<) وجود دارد. از این رو نتایج به دست آمده نشانگر قابلیت علمی مناسب مداخله آموزشی مبتنی بر مدل پذیرش یادگیری مجازی بر بهبود متغیرهای پژوهش بود.
پیش بینی عملکرد تحصیلی بر اساس کارکردهای سبک تفکر و سبک های تربیتی والدین با میانجی گری مسئولیت پذیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۸۴)
۱۳۰-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف پیش عملکرد تحصیلی براساس کارکردهای سبک تفکر و سبک های تربیتی والدین با میانجی گری مسئولیت پذیری دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام دانش آموزان مقطع متوسطه اول ناحیه 3 شهر قم مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1401- 1400 بود که از این بین 430 نفر از دانش آموزان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های عملکرد تحصیلی فام و همکاران (1999، APQ)، سبک های تفکر استرنبرگ (STSQ، 1992)، مقیاس فرزندپروری ادراک شده گرولینک و همکاران (PPQ، 1997) و مسئولیت پذیری شخصی مرکلر و همکاران (PRQ، 2016) تکمیل کردند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد سبک تفکر قانونی، اجرایی، سبک های تربیتی مادر و پدر و مسئولیت پذیری رابطه مثبت و معنادار (01/0>p) و سبک تفکر قضاوت گر و عملکرد تحصیلی ارتباط منفی معنادار (01/0>p) بود و سبک تفکر قانونی، اجرایی، قضاوت گر، سبک های تربیتی مادر و پدر از طریق مسئولیت پذیری با عملکرد تحصیلی ارتباط دارند (01./0>p). نتایج این پژوهش نشان داد بین کارکردهای سبک تفکر و سبک های تربیتی والدین با عملکرد تحصیلی با میانجی گری مسئولیت پذیری در دانش آموزان رابطه وجود دارد (05/0>p) و مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. یافته های این پژوهش می تواند در بهبود عملکرد تحصیلی مورد استفاده ی متخصصان حوزه های آموزشی قرار گیرد.
تدوین مدل علائم بی نظمی خلق اخلالگر براساس ذهنی سازی والدین با نقش میانجی گری دلبستگی به والدین و ویژگی های مزاجی کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
109 - 124
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علائم بی نظمی خلق اخلالگر براساس ذهنی سازی مادر، دلبستگی و مزاج کودک در کودکان شهر اصفهان انجام شد. شامل کلیه کودکان شش تا دوازده سال شهر اصفهان بود که تعداد 401 نفر به شیوه غیر تصادفی و از نوع داوطلبی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، کنشوری بازتابی، مجموعه سوال دلبستگی و مزاج کودکی میانه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی، شاخص های کلی برازش و شاخص های مقایسه ای برای بررسی مدل پیشنهادی تدوین شده استفاده شد. نتایج مدل نشان داد که در یک فضای چندمتغیره، اطمینان از حالات ذهنی، علاقه و کنجکاوی به حالات ذهنی، دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن و ویژگی های مزاجی واریانس علائم بی نظمی خلق اخلالگر را پیش بینی می کنند. نتایج این بررسی نشان می دهد که ذهنی سازی والدین، دلبستگی کودک به والدین و مزاج کودک می توانند علائم بی نظمی خلق اخلالگر را در کودکان پیش بینی کنند. پیشنهاد می شود که با طراحی مداخلات روانشناختی مبتنی بر آموزش ذهنی سازی و کنترل مزاج به والدین، علائم بی نظمی خلق اخلالگر مانند پرخاشگری و خشونت کودکان را کاهش و تعدیل بخشید.
چیستی، چرایی و چگونگی «هندسه معرفتی اسلام» و جایگاه «روان شناسی اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«ضرورت رویکرد تأسیسی» بحثی بسیار مهم در علوم انسانی اسلامی است. اگر بخواهیم رویکرد تأسیسی داشته باشیم، باید بتوانیم علوم انسانیِ اسلامی را در کنار سایر علوم اسلامی به صورت منسجم و نظام مند ملاحظه کنیم. این پژوهش هندسه معرفتی اسلام را به گونه ای ترسیم می کند که علوم انسانی نیز بخشی از آن تلقی می شود. هدف این پژوهش ترسیم کلیات هندسه معرفتی و صورت بندی مفاهیم کلان اسلامی و شاخه های معرفتیِ مختلف در نظام اندیشه دینی است. سؤال اصلی پژوهش این است که «در هندسه معرفتی اسلام، چه جایگاهی برای روان شناسی اسلامی ترسیم می شود؟» یافته های این پژوهش عبارتند از: 1. رابطه سیستمی در معارف اسلامی جریان دارد؛ 2. بدون ترسیم و تبیین هندسه معرفتی اسلام نمی توان نسبتِ علوم انسانیِ اسلامی با رویکرد تأسیسی را با دیگر علوم اسلامی بیان کرد؛ 3. این هندسه معرفتی را می توان به شکل یک الگو یا نمادی معرفی کرد که ارتباط اجزای آن با یکدیگر روشن است؛ 4. جایگاه روان شناسی در سه ساحت شناختی، عاطفی - هیجانی و رفتاری مشخص شده است.
واکاوی مشکلات روان شناختی –زناشویی در زنان متقاضی طلاق و بررسی تاثیر درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
243 - 217
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، واکاوی مشکلات روان شناختی–زناشویی در زنان متقاضی طلاق و بررسی تاثیر درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی بر آن بود. روش: روش پژوهش ترکیبی بود. در مرحله ی کیفی 15 نفر از زنان متقاضی طلاق با نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و مورد مصاحبه قرار گرفتند. جامعه آماری شامل تمام زنان متقاضی طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام در سال 1399 در شهر اردبیل بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده گردید که در ابعاد روان شناختی-زناشویی منجر به شناسایی 7 مضمون (اضطراب، افسردگی، دلتنگی و فقدان، سردرگمی، عدم امنیت و بدبینی، عدم درک متقابل، و تعارض زناشویی) شد. بر اساس این مضمون ها، پرسشنامه مشکلات روانشناختی-زناشویی (PMPQ) طراحی و ویژگی های روانسنجی آن بررسی، و پس از تایید، جهت تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد که زنان متقاضی طلاق با سابقه ء ازدواج زودهنگام، مشکلاتی را در بعد روانشناختی-زناشویی تجربه می کنند. پرسشنامه ی مشکلات روانشناختی- زناشویی (PMPQ) اعتبار و روایی مناسبی داشت. همچنین درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی در تمام ابعاد مشکلات روان شناختی- زناشویی موثر بوده و منجر به کاهش مشکلات شده بود. نتیجه گیری: درمانگران و پژوهشگران می توانند از پرسشنامه مشکلات روانشناختی-زناشویی (PMPQ) و درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی جهت بررسی و بهبود مشکلات زنان متقاضی طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام استفاده کنند.
نقش میانجی سبک خوردن در رابطه بین افسردگی، اضطراب، استرس و تکانشگری با اختلال خوردن افراد چاق
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۲
62 - 76
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین افسردگی ، اضطراب ، استرس و تکانشگری با اختلال خوردن افراد چاق با میانجیگری سبک خوردن بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کسانی که BMI بالاتراز حد نرمال داشتند و به مراکز رژیم درمانی و یا تغذیه در شهر تنکابن مراجعه کردند، بود که تعداد150 نفر از زنان و مردان به شیوه هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه رفتار غذا خوردن داچ ، پرسشنامه نگرش های خوردن، مقیاس تکانشگری بارات و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس 21 - DASS بود. با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرم افزار PLS داده های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت ند. یافته ها: یافته ها نشان دادند که بین افسردگی، اضطراب ، استرس و تکانشگری با اختلال خوردن افراد چاق با میانجیگری سبک خوردن رابطه معنی دار وجود دارد و همچنین متغیرهای افسردگی، اضطراب، استرس و تکانشگری با اختلالات خوردن رابطه مستقیم و معنی دار دارند. نتیجه گیری : نتایج حاکی از این بود که هر چقدر مؤلفه های آسیب روانشناختی در فرد بالاتر باشد میزان ابتلا به اختلال خوردن در او افزایش می یابد .