فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۸۱ تا ۵٬۳۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
102 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش عوامل شخصیتی در پیش بینی علائم اختلال استرس پس از سانحه در افراد مواجهه شده با آسیب انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع طرح های همبستگی و روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری در این پژوهش شامل تمامی زلزله زدگان زلزله اخیر کرمانشاه بودند که تعداد آنها حدود ۲۱هزار نفر می باشد. با توجه به جدول مورگان ۳۷۷ نفر را به صورت نمونه گیر تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس شهروندی اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی (کیان و همکاران، ۱۹۸۸) و پرسشنامه پنج عاملی شخصیتی (کاستا و مک کری، 1985) به دست آمد. به منظور توصیف متغیرهای پژوهش از شاخص های انحراف معیار، میانگین، کجی و کشیدگی استفاده شد. همچنین شاخص های فراوانی و درصد برای ویژگی های جمعیت شناختی گزارش شد. لازم به ذکر است برای تحلیل بخش توصیفی از نرم افزار Spss بهره گرفته شد. دربخش استنباطی نیز به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از مدلسازی معادلات ساختاری با نرم افزار Amos بهره گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مؤلفه های سازگاری، وظیفه شناسی و گشودگی اثر منفی بر اختلال استرس پس از تروما داشته اند، رابطه سازگاری با اختلال استرس پس از تروما به صورت مستقیم برابر(97/3- = t و 18/0-=β)، رابطه وظیفه شناسی با اختلال استرس پس از تروما به صورت مستقیم برابر(84/3- = t و 17/0-=β) و رابطه گشودگی با اختلال استرس پس از تروما به صورت مستقیم برابر(49/4- = t و 20/0-=β) است. همچنین نتایج نشان می دهد که مؤلفه روان رنجوری اثر مثبت بر اختلال استرس پس از تروما داشته است، رابطه روان رنجوری با اختلال استرس پس از تروما به صورت مستقیم برابر(23/9 = t و 41/0=β) است. می توان نتیجه گرفت شاخص های برازش مدل پژوهش در وضعیت مطلوبی قرار دارد.
بررسی تأثیر بسته آموزشی مدیریت حافظه هیجانی بر سازگاری اجتماعی در زنان و مردان با علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (شهریور) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
۱۲۵۷-۱۲۴۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از شایع ترین اختلال خلقی، افسردگی است. این اختلال همیشه منجر به مختل شدن سازگاری اجتماعی و عملکرد زندگی روزمره افراد می شود. مدیریت حافظه هیجانی به عنوان روشی مبتنی بر نظم جویی هیجانات، از روش های پذیرفته شده در بهبود بسیاری از اختلالات روانشناختی از جمله افسردگی است. با وجود استفاده از برنامه آموزشی مدیریت حافظه هیجانی در پژوهش های مختلف، مطالعات محدودی به بررسی اثربخشی آموزش مدیریت حافظه هیجانی بر سازگاری اجتماعی در زنان و مردان با علائم افسردگی پرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی مدیریت حافظه هیجانی بر سازگاری اجتماعی در زنان و مردان با علائم افسردگی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کارکنان زن و مرد سازمان بنادر و دریانوردی و پرسنل نیروی دریایی ارتش ساکن در شهر تهران و خانواده های آن ها بودند که به دلیل افسردگی طی سال 1396 لغایت 1397 به یک مرکز مشاوره در شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری از بین افراد جامعه آماری به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه 30 نفری (هر گروه: 15 نفر مرد و 15 نفر زن) آزمایش و گواه قرار داده شدند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 75 دقیقه ای در جلسات آموزش مدیریت حافظه هیجانی (برنامه محقق ساخته) شرکت کردند و در این مدت به گروه گواه هیچ گونه آموزشی داده نشد. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه های سازگاری اجتماعی (بل، 1961) و افسردگی (بک و همکاران، 1996) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و برای محاسبات آماری از SPSS نسخه 25 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش بسته مدیریت حافظه هیجانی بر سازگاری اجتماعی مردان و زنان افسرده تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین بین میانگین نمرات سازگاری اجتماعی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (0/001P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد در برنامه آموزشی مدیریت حافظه هیجانی افراد می آموزند چطور با یکدیگر تعامل کنند، هیجانات خود را به صورت مناسب بروز دهند، مشکلات ابراز هیجانی خود را تصحیح کنند. بنابراین با افزایش ظرفیت دانش هیجانی و ارتباطی، سازگاری اجتماعی افراد ارتقاء می یابد.
نقش میانجی دشواری های تنظیم هیجان در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و گرایش به اینترنت
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی دشواری های تنظیم هیجان در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و گرایش به اینترنت انجام شد. روش پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ نوع داده کمی و به لحاظ ماهیت پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهرستان ری بودند که تعداد 200 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های پرسشنامه تجدیدنظر شده ی الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی (1997)، پرسشنامه دشواری های تنظیم هیجان گرتز و روئمر، (2004) و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ (1998) بود. به منظور سنجش روایی پرسشنامه ها از روایی محتوایی و سازه (همگرا و واگرا) و همین طور برای محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و ضریب پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن پرسشنامه ها بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری) با نرم افزارهای Spss-V23 و Lisrel-V8.8 استفاده شد. یافته ها نشان داد که الگوهای ارتباطی خانواده بر دشواری های تنظیم هیجان اثر مستقیم (0.74) داشت، از طرفی دشواری های تنظیم هیجان بر گرایش به اینترنت اثر مستقیم (0.61) و همچنین الگوهای ارتباطی خانواده بر گرایش به اینترنت از طریق نقش میانجی دشواری های تنظیم هیجان اثر غیرمستقیم (1.10) داشت. درنهایت می توان گفت که مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار بود.
بررسی وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در بزرگسالی به روش کیفی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: طلاق از مهمترین پدیده های حیات انسانی به شمار می آید که نه تنها تعادل روانی زوجین، بلکه تعادل روانی فرزندان را نیز بهم می ریزد. بر این اساس مطالعه وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در بزرگسالی اهمیت پیدا می کند، با درک این مهم پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در بزرگسالی انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش از نوع مطالعات کیفی است که از نظریه داده بنیاد استفاده شده است. مشارکت کنندگان شامل فرزندان طلاق شهر تهران که 10 سال از طلاق والدینشان گذشته بود، که از طریق روش نمونه گیری هدفمند تعداد 18 نفر بعنوان مطلعین کلیدی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شد. اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و کدگذاری مجدد توسط خبرگان به دست آمد. یافته ها: داده ها بوسیله کد گذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند کدهای گزینشی نشان داد دو بعد را نشان داد که بعد مثبت کودکی همراهی و همدلی با والد سرپرست، حمایت و پشت گرمی والد سرپرست، رهایی و رضایت والد سرپرس تبود؛ روی دیگر این بعد در برگیرنده شاخص های منفی همچون از دست دادن خانواده، ترس از بازگویی حقیقت به خاطر قضاوت مردم فرزندان پس از وقوع طلاق بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در دو بعد کودکی و بزرگسالی دارای شاخص های مثبت و منفی است.
نقش میانجی گر عوامل فراتشخیصی تنظیم هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی در ایجاد آسیب های برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
187 - 223
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اوتیسم یکی از اختلالات عصبی-تحولی حائز اهمیت است که همواره با سایر اختلالات روان پزشکی همبودی بالایی دارد. یکی از راه های بررسی این همبودی، شناسایی مکانیسم های زیربنایی دخیل در آن می باشد. پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی گر تنظیم هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی در ایجاد اختلالات برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد. مطالعه حاضر از نوع مطالعات همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در محدوده سنی 8 تا 18 سال از مدارس استثنایی و مراکز اوتیسم و انجمن های اوتیسم در شهرهای تهران، تبریز و میانه بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 117 نفر کودک و نوجوان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بود که به شیوه در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش حاضر به صورت آنلاین از والدین جمع آوری شدند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر توسط نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که علائم اوتیسم به صورت مستقیم و معناداری ایجاد آسیب های طیف برون نمود را در کودکان مبتلا به طیف اوتیسم تبیین می کند. همچنین تنظیم هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان عوامل میانجی گر، شدت آسیب های طیف برون نمود را در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم تبیین می نمایند. با توجه به این یافته های می توان نتیجه گیری کرد که متغیرهای تنظیم هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان عوامل فراتشخیصیِ آسیب زا احتمالاً نقش واسطه ای مهمی در تشدید علائم آسیب های برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم ایفا می کنند.
Psychological and Social Consequences of Divorce Emphasis on Children Well-Being: A Systematic Review(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: Awareness of the consequences of divorce can contribute to conducting effective interventions to reduce the extent of harm to couples taking divorce. To this end, the present study aimed to discover the consequences of divorce based on children well-being through a systematic review of previous studies in the literature. Data sources: Articles addressing the consequences of divorce during the last decade (2011 to 2021) were reviewed in SID, Noormags, Magiran, Ensani, Elsevier, ScienceDirect, and Google Scholar databases. Study selection: All articles published in Persian and English on the consequences of divorce were reviewed. Out of 159 retrieved articles, 38 articles that met the inclusion criteria were analyzed in this study. Results: Divorce consequences were classified into three categories: individual, family, and socio-cultural consequences. Individual consequences of divorce include physical and psychological consequences such as hypochondriasis, depression, anxiety, psychological distress, and aggression, and behavioral consequences are taking sedatives, alcohol and drugs, suppression of sexual instinct, and sexual marginalization. Furthermore, from a familial perspective, children, and paternal family members suffer many consequences. Poor academic achievement, aggression, anxiety, depression, and isolation in children and increased tension and conflict, blame and protest, involvement of others in the paternal family are among the family consequences of divorce. Socio-cultural consequences of divorce include the public negative attitudes, reduction of social relations, and feelings of alienation and financial problems were identified as economic consequences of divorce. Conclusion: Counseling and psychotherapy with couples and child's after divorce helping these them to reducing the negative prosocial consequences.
مطالعه کیفی راهبردهای مقابله با بحران میان سالی در میان سالان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
121 - 144
حوزههای تخصصی:
میان سالی یکی از دوره ها یا مراحل زندگی است که کمتر در پژوهش های روان شناختی به آن پرداخته شده است. یکی از مسائل مهم در دوره میان سالی بحران میان سالی است. مطالعه حاضر به منظور شناخت بحران میان سالی در میان نمونه ای از میان سالان شهر تهران انجام شده است. در این پژوهش از روش شناسی کیفی و روش نظریه زمینه ای برای مطالعه بحران میان سالی استفاده شده است. برای انتخاب مشارکت کنندگان از روش نمونه گیری هدفمند و نظری استفاده شده است. در نهایت بعد از اشباع داده ها 17 نفر میانسال به عنوان نمونه مطالعه انتخاب شدند. اطلاعات از میان سالان با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شده است. به منظور تجربه و تحلیل یافته ها از فن کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و گزینشی استفاده شد. 25 مقوله اصلی در زمینه بحران میان سالی با توجه به مدل پژوهش شناسایی شد. یافته ها نشان داد محور مرکزی بحران میان سالی بحران های موضوع محور میان سالی است، به این معنا که افراد میان سال با توجه به موضوع های مختلف ممکن است دچار بحران شوند. اگر آنان زندگی شان در زمینه های مورد انتظار با دستاورد همراه نباشد دچار بحران می شوند. افراد میان سال در برابر بحران ها راهبرهای فعالانه ای را برگزیده بودند. تلاش برای جبران ناکامی ها، احساس مسئولیت در برابر دیگران، کاستن از میزان روابط و عمق بخشیدن به روابط و تلاش برای حفظ ظاهر فیزیکی از مهم ترین راهبردهای آنان برای مواجه با بحران میان سالی است. در نهایت پیشنهاد می شود متخصصان سلامت روان از یافته های این پژوهش در جهت ارتقاء سلامت روان میان سالان استفاده کنند.
Investigate the Mediating Role of Coping Skills in the Relationship between Cognitive Schemas Activated in Sexual Context and Marital Satisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The aim of the present study was to investigate the mediating role of coping skills in the relationship between cognitive schemas activated in sexual context and marital satisfaction. The research method was descriptive-correlation and structural equation modeling.
Methods: The statistical population included all the men and women of Bandar Abbas, of whom 350 were selected by available sampling method. The sample of this study included 125 men (35.7%) and 225 women (64.3%). To collect data, the Cognitive Schema Questionnaire Activated in Sexual Context (QCSASC), the Elzaros and Folkman Coping Skills questionnaire (CSQ) and the Marital Satisfaction Scale were used. SPSS23 and AMOS software were used for data analysis.
Results: Structural equation modeling showed that coping skills and cognitive schemas activated in sexual context both directly and indirectly affected marital satisfaction in men and women. The evaluation of the hypothetical research model using fit indices showed that the hypothetical model fits the measurement model (CFI=0.97, NFI=0.99, RMSEA=0.044).
Conclusion: Consistent with the dual control model, the results of this research showed that coping skills have an effect on the marital satisfaction of women and men, and these findings emphasize that along with the coping skills of each person in marital relationships, the cognitive schemas activated in the sexual context are also important.
اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در بیماران تحت جراحی بای پس عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۳۱۸-۱۳۰۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: طبق مطالعات انجام شده بیماری های قلبی عروقی علت اصلی مرگ و میرها در ایران می باشند. برخی بیماران پس از جراحی با اختلالاتی مانند اختلال استرس پس ازسانحه مواجه می شوند. درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد می تواند منجر به بهبودی معناداری در علائم اختلال ذکر شده شود اما در تأثیر این درمان بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در جامعه مورد پژوهش شکاف تحقیقاتی دیده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر علائم اختلال استرس پس از سانحه در بیمارانی که تحت عمل جراحی بای پس عروق کرونر بودند، انجام شد. روش: این پژوهش ازنوع طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل و جامعه آماری، بیمارانی هستند که 4 الی 6 هفته پس از جراحی بای پس عروق کرونر به کلینیک بازتوانی قلب تهران ارجاع داده شدند. از این میان، نمونه ای به تعداد 40 نفر با روش نمونه گیری تصادفی در 2 گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و سنجش افراد براساس مقیاس تجدید نظر شده تأثیر رویداد وایس و مارمر در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (پس از شش ماه) در هر دو گروه انجام شد. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و SPSS 25 استفاده شد. یافته ها: تحلیل آماری نشان می دهد که درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد منجر به کاهش معنادار متغییر اجتناب، بیش انگیختگی و افکار ناخواسته می شود (001/0 ≥P) و اثر آن تا پایان دوره پیگیری شش ماهه ماندگار بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های مطالعه ی حاضر، درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد با استفاده از مواجهه و بازپردازش رویدادآسیب زا، علائم اختلال استرس پس از سانحه در بیماران قلبی عروقی را کاهش می دهد. توصیه می شود مطالعاتی با نمونه های بیشتر انجام گردد.
بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان موسیقی دارای رگه های اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۳۵۲-۱۳۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: درمان هیجان مدار، هیجان را به عنوان اساس و پایه تجربه در ارتباط با کارکردهای انطباقی و غیر انطباقی معرفی می کند. بنابراین این نوع درمان می تواند با کاهش شدت هیجانات منفی پیش از بروز پاسخ (تنظیم هیجانی)، به ارتقای کیفیت زندگی و کاهش سطح اضطراب دانشجویان کمک کند. در مورد بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر اضطراب اجتماعی، نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی، نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان موسیقی دارای رگه های اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی دانشجویان موسیقی دانشگاه هنر در سال 1399 بود. از این جامعه آماری، تعداد 30 نفر به شیوه هدفمند از نوع در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری آزمایش (گروه درمان هیجان مدار) و گواه گمارده شدند. در جلسات مداخله درمان هیجان مدار از پروتکل درمانی جانسون (2004) و برای جمع آوری داده ها از مقیاس اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران،2000) و دو پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی، کرایچ و اسپاینهون، 2002) و کیفیت زندگی (ویر و شربورن،1992) استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد درمان هیجان مدار بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی، بهبود توانایی نظم جویی هیجانی و بهبود کیفیت زندگی دانشجوبان موسیقی دانشگاه هنر مؤثر بوده است (0/01>P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که درمان هیجان مدار می تواند با تأکید بر شناسایی نیازهای هیجانی، تمرکز بر نقش مهم هیجانات در روابط بین فردی و آموزش مدیریت هیجانات موجب کاهش علائم اضطراب اجتماعی، یهبود توانایی نظم جویی هیجان و کیفیت زندگی دانشجویان شود. بنابراین، تکرار آزمایش در گروه های دیگر و نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
طراحی پروتکل نوروفیدبک و اثربخشی آن بر تکانشگری، بی ثباتی هیجانی و رفتار جرح خویشتن در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال شخصیت مرزی اختلالی با یک الگوی فراگیر بی ثباتی در روابط بین فردی، خودانگاره و عواطف به همراه تکانشگری بارز است. این اختلال با نقص مدارهای فعالیت فرونتالی مشخص شده است که نقش مهمی را در بازداری و تنظیم پرخاشگری بازی می کنند. پژوهش حاضر با هدف طراحی پروتکل نوروفیدبک و بررسی اثربخشی آن بر تکانشگری، بی ثباتی هیجانی و رفتار جرح خویشتن در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی انجام شد. پژوهش نیمه آزمایشی بوده که با طرح پیش آزمون – پس آزمون و دوره پیگیری با گروه گواه اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 30 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بودند که با توجه به تشخیص روانپزشک و با استفاده از مصاحبه بالینی ساختارمند بر اساس DSM5 ، تشخیص اختلال شخصیت مرزی را دریافت کردند. آنها با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (آموزش نوروفیدبک) و کنترل تقسیم شدند .گروه آزمایش تحت 30 جلسه آموزش نوروفیدبک قرار گرفتند و گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفتند. پس از آخرین جلسه درمانی، هردو گروه مجددا ارزیابی شدند. از مقیاس اختلال شخصیت مرزی(STB، پرسشنامه تکانشگری بارات(1957)، پرسشنامه بدتنظیمی هیجانی گراتز و رومر( 2004)، مقیاس خودآسیبی(سوانسون و همکاران، 1998) برای ارزیابی استفاده شد. سه ماه بعد از اجرای پژوهش آزمودنی ها مجددا مورد پیگیری قرار گرفتند . داده ها یا تحلیل کواریانس، تحلیل کوواریانس چندمتغیر( مانکووا) و تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، آموزش نوروفیدبک تاثیر معنی داری در کاهش علایم تکانشگری، بی ثباتی هیجانی و مولفه های آن و همچنین رفتار جرح خویشتن در گروه آزمایشی به نسبت گروه کنترل داشت(000/0=p). با توجه به یافته ها می توان گفت روش آموزش نوروفیدبک به عنوان یک روش موثر در کاهش تکانشگری، بی ثباتی هیجانی و رفتار جرح خویشتن قابلیت کاربرد اجرایی در مراکز درمانی را دارد.
امکان سنجی بسته آموزشی مبتنی بر هویت تحصیلی موفق بر مداومت تحصیلی و بهزیستی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲ (پیاپی ۹۳)
33 - 42
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر امکان سنجی بسته آموزشی مبتنی بر هویت تحصیلی موفق بر مداومت تحصیلی و بهزیستی تحصیلی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری (دو ماهه) بود. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول شهرستان قم در سال 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت هدفمند 60 نفر به عنوان نمونه (30 نفر گروه آزمایشی و 30 نفر گروه گواه) انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگذاری شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه مداومت تحصیلی طالیب و همکاران (APQ، 2018) و پرسشنامه بهزیستی تحصیلی تومینن- سوینی و همکاران (AWBQ، 2012) بود. روش تجزیه و تحلیل این پژوهش، تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر بود. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین متغیرهای مداومت تحصیلی و بهزیستی تحصیلی در دو گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد (0001/0P<). نتیجه گیری می شود که آموزش مبتنی بر هویت تحصیلی، ضمن برخورداری از قابلیت علمی، دانش آموزان را به تلاش برای کسب مطلوب ترین هویت ترغیب کرده، مداومت و استمرار در تحصیل را افزایش داده و بهزیستی تحصیلی آنها را ارتقاء می دهد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر خودشناسی انسجامی و تنظیم هیجانی در زنان باتجربه روابط فرا زناشویی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر خودشناسی انسجامی و تنظیم هیجانی در زنان باتجربه روابط فرا زناشویی شهر تهران در سال 1402 بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان باتجربه رابطه فرا زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهر تهران بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله روان درمانی گروهی شناختی رفتاری را دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار اندازه گیری مورداستفاده در پژوهش، پرسشنامه انسجام درونی (کیمیایی و همکاران، 1392) و پرسشنامه تنظیم هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) بود. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار SPSS-V22 در دو بخش توصیفی و استنباطی (کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری باعث افزایش خودشناسی انسجامی در زنان باتجربه روابط فرا زناشویی شده است، همچنین نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری باعث افزایش تنظیم هیجانی در زنان باتجربه روابط فرا زناشویی شده است. بنابراین می توان گفت که روان درمانی گروهی شناختی رفتاری روشی مؤثر به منظور بهبود خودشناسی انسجامی و تنظیم هیجانی در زنان باتجربه روابط فرا زناشویی است.
شکوفایی کلاس درس و پیامدهای مثبت تحصیلی آن: آزمودن برازش الگوی آلیسون، واترز و کرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی برازش مدل سیستمی شکوفایی کلاس درس آلیسون و همکاران و تعیین پیامدهای مثبت تحصیلی آن بود. پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 1000 نفر از دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر اراک از 20 مدرسه و 100 کلاس درس (هر کلاس 10 نفر) انتخاب شدند و به ابزارهای پژوهش شامل مقیاس شکوفایی کلاس درس، سرزندگی تحصیلی، انگیزش تحصیلی، رضایت تحصیلی و درگیری تحصیلی پاسخ دادند. به منظور تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری مبتنی بر رویکرد حداقل مربعات جزیی استفاده شد. نتایج نشان دادند مدل شکوفایی کلاس درس و پیامدهای مثبت تحصیلی آن از برازش پذیرفتنی و رضایت بخشی برخوردار است. براساس مدل ذکرشده، شکوفایی کلاس درس از چهار عامل انسجام، انعطاف پذیری، ارتباط و بهزیستی و عوامل انسجام، انعطاف پذیری و ارتباط هر کدام از سه خرده مقیاس و عامل بهزیستی از شش خرده مقیاس تشکیل شده اند که همگی از بارهای عاملی رضایت بخشی برخوردار هستند. به علاوه، مهم ترین پیامدهای مثبت تحصیلی شکوفایی کلاس درس عبارت اند از درگیری تحصیلی، انگیزش تحصیلی، سرزندگی تحصیلی، رضایت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی. روایی واگرای مدل شکوفایی کلاس درس و پیامدهای مثبت تحصیلی آن با استفاده از معیار هتروتریت-مونوتریت و روایی همگرای آن با استفاده از میانگین واریانس، تبیین و شاخص قابلیت اطمینان رائو بررسی و تأیید شد. نتایج نشان دادند همه ضرایب به دست آمده برای متغیرهای اصلی مدل، مطلوب و رضایت بخش هستند. برازش کلی مدل نیز با استفاده از شاخص نیکویی برازش نشان دهنده برازش قوی مدل است. نتیجه گرفته می شود که از مدل سیستمی شکوفایی کلاس درس می توان به عنوان یک ابزار نوین در روانشناسی مثبت و بهبود شکوفایی کلاس استفاده کرد.
اثربخشی آموزش برنامه تاب آوری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه تاب آوری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا در شهر اصفهان انجام شد. این پژوهش، یک مطالعه شبه آزمایشی از نوع مورد- منفرد و با طرح خط پایه، مداخله و پیگیری بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان ناشنوا می شد. در این پژوهش سه مادر شرکت داشتند که با روش نمونه گیری در دسترس از یکی از آموزشگاه های خمینی شهر انتخاب شدند. ابتدا سه بار مقیاس خودکارآمدی والدگری با فاصله زمانی دو روز در میان به عنوان خط پایه اجرا شد که نشانگر ثبات نسبی در نمرات بود. سپس آموزش برنامه تاب آوری در 10 جلسه اجرا شد. شرکت کنندگان بعد از هر جلسه با مقیاس ذکر شده مورد ارزیابی قرار گرفتند و سه هفته بعد، همان مقیاس سه بار با فاصله زمانی دو روز در میان به عنوان مرحله پیگیری اجرا شد. داده های استخراج شده با روش تحلیل دیداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که آموزش برنامه تاب آوری تاثیر مثبت و معناداری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا داشت. اندازه اثر و درصد داده های همپوش و غیرهمپوش برای خودکارآمدی والدگری برای کل شرکت کنندگان محاسبه شد. علاوه بر این، تاثیر قابل توجه مداخله در وضعیت پیگیری مشهود بود. بر اساس یافته ها، آموزش برنامه تاب آوری باعث بهبود خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا شد. بنابراین، پیشنهاد می گردد که از این برنامه برای بهبود خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا استفاده شود.
تأثیر مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی بر نشانگان بالینی و تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی: یک مطالعه موردی خط پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی بر نشانگان بالینی و تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی انجام شد. روش: این پژوهش در چارچوب یک مطالعه ی آزمایشی تک موردی در سه دانشجوی دارای نشانگان افسردگی که به روش نمونه گیری هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه اردکان در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شده بودند انجام شد. شرکت کنندگان 8 جلسه مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی را به صورت فردی دریافت کردند و دو بار در طی مرحله خط پایه، سه بار در طی مرحله درمان و دو بار در طی مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (1996) و مقیاس تفکر وجودی آلن و شرر (2012)، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل نموداری، تعیین درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پیشرفت های بالینی و آماری معنی داری در کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی بعد از مداخله به دست آمد (01/0>p). در مدت دو ماه پیگیری نیز پیشرفت های به دست آمده در طول مداخله حفظ شد که بیانگر پایداری اثرات درمان بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان از مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی جهت کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی استفاده کرد.با توجه به اینکه جامعه ایران دارای یک بافت دینی منسجم می باشد و مذهب جایگاه ویژه ای در زندگی افراد دارد، این مداخله می تواند در کاهش نشانگان افسردگی رهگشا باشد.
مقایسه اثربخشی شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر برخودکارآمدی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
۱۴۱-۱۱۶
حوزههای تخصصی:
هدف: به دلیل عدم آموزش مناسب، زنان سرپرست خانوار به یک باره با انبوهی از مسئولیت ها بدون آموزش از قبل مواجه اند که درنتیجه آن شرایط استرس زا و فشار روانی را متحمل می شوند و درنهایت خودکارآمدی این افراد تحت تأثیر قرار می گیرد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی _ رفتاری مثبت نگر بر خودکارآمدی زنان سرپرست خانوار بود. روش: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی با اجرای پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری سه ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار در شهرکرد در سال 1401 بود. در این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 60 نفر که نمره پرسشنامه خودکارآمدی آن ها بین 17 تا 34 بود انتخاب و در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (20 نفر آزمودنی در هر گروه) گمارش تصادفی شدند. سپس گروه های آزمایش تحت 8 جلسه شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی -رفتاری مثبت نگر 120 دقیقه ای قرار گرفتند. داده های آزمودنی ها به وسیله پرسشنامه خودکارآمدی 17- GSE گردآوری و در نهایت، توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد در دو مرحله پس آزمون و پیگیری میانگین نمره خودکارآمدی در دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری داشت. همچنین نتایج یافته ها حاکی از اثربخشی بیشتر درمان شناختی _ رفتاری مثبت نگر بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، پیشنهاد می شود درجهت افزایش خودکارامدی زنان سرپرست خانوار درکنار سایر روشهای درمانی از درمان شناختی _ رفتاری مثبت نگر نیز استفاده گردد.
اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر بر کیفیت روابط زناشویی و تنظیم شناختی هیجان در زوجین ناسازگار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
100 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر بر کیفیت روابط زناشویی و تنظیم شناختی هیجان در زوجین ناسازگار بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل طی اردیبهشت ماه سال 1400 که به علت ناسازگاری مراجعه کردند و یا توسط روانشناسان مرکز علت تعارض را ناسازگاری تشخیص دادند، بود. حجم نمونه، تعداد 20 زوج (40 نفر) (10 زوج گروه آزمایش و 10 زوج دیگر برای گروه گواه) از کل جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد که در نهایت با این شیوه از پنج مرکز برای انتخاب نمونه ها استفاده شدند. جلسات آموزشی گروه زوج درمانی یکپارچه نگر با استفاده از زوج درمانی یکپارچه نگر کریستنسن و جاکوبسون (2000) اجرا شد. پرسشنامه های مورد نظر پژوهش، پرسشنامه روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از اندازه گیری مکرر با طرح مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی یکپارچه نگر بر افزایش کیفیت روابط زناشویی (001/0>P، 30/46=F) و تنظیم شناختی هیجانی مثبت (001/0>P، 62/35=F) و منفی (001/0>P، 80/137=F) اثرگذار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی یکپارچه نگر بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و تنظیم شناختی زوجین ناسازگار موثر بود.
اثربخشی مداخله تلفیقی درمان مشترک جنسی و الگوی ارتباطی ستیر بر عزت نفس و صمیمیت زناشویی زوجین دارای نارضایتی جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
331 - 350
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله تلفیقی درمان مشترک جنسی والگوی ستیر بر عزت نفس و صمیمت زناشویی زوجین دارای نارضایتی جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر ملایر بود. پژوهش مذکور از لحاظ هدف، کاربردی، و از نظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه صورت گرفت. جامعه آماری کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر ملایر در سال 1400 و 1401 بودند که نارضایتی جنسی داشتند. 20 زوج با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های عزت نفس و صمیمیت زناشویی استفاده شد. زوجین گروه آزمایش تحت آموزش 9 جلسه ایی مداخله تلفیقی درمان مشترک جنسی و الگوی ستیر قرار گرفتند؛ اما گروه گواه مداخله ایی دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله تلفیقی درمان مشترک جنسی و ستیر بر عزت نفس و صمیمیت زناشویی زوجین دارای نارضایتی جنسی مؤثر بود (001/0>p). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت، مداخله تلفیقی درمان مشترک جنسی و ستیر بر عزت نفس و صمیمیت زناشویی زوجین دارای نارضایتی جنسی تأثیر داشت.
اثربخشی آموزش گروهی حل تعارض زوجین با رویکرد اسلامی بر سازگاری و رضایت زناشویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش گروهی حل تعارض زوجین با رویکرد اسلامی بر سازگاری و رضایت زناشویی زوجین شهر اصفهان بود. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری، زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در سال 1۴00 بودند که 32 زوج از آنها به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (1۶ زوج) و گواه (1۶ زوج) جایگزین شدند. از دو ابزار پرسش نامه سازگاری زناشویی اسپاینر و پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. در گروه آزمایش به مدت ده جلسه نود دقیقه ای شیوه های حل تعارض زوجین با رویکرد اسلامی آموزش داده شد و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته ها نشان داد آموزش گروهی حل تعارض زوجین با رویکرد اسلامی، سازگاری زناشویی و ابعاد آن و همچنین رضایت زناشویی و ابعاد آن را افزایش داده است. با توجه به نتایج می توان از این شیوه برای کمک به حفظ بنیان خانواده و بهبود روابط زوجین استفاده کرد.