فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۱٬۵۴۱ تا ۱۱٬۵۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف:مربی گری کارآفرینانه به عنوان یک پشتیبانی کننده افراد به منظور تقویت و توسعه مهارتهای آنان از طریق یادگیری کارآفرینانه جهت شناسایی و تشخیص فرصتها است، بر همین اساس مدلهای متعددی جهت تسهیل در فرایند مربی گری ارائه شده است، اما دانشی که بتواند الگو و مدل جامعی از این پدیدهمربی گری کارآفرینانه را ارائه دهد، محدود میباشد. هدف تحقیق طراحی یک مدل نظامند و مفهومی از مربی گری کارآفرینانه ارائه شده است که مقوله های کلیدی این سازه را نشان میدهد. روش:روش تحقیق توسعه ای - کاربردی و گردآوری داده ها کیفی است. در این تحقیق از روش نمونه گیری هدفمند و به طور مشخص از تکنیک گلوله برفی، تعداد 16 مصاحبه نیمه ساخت یافته با مدیران ارشد و کارشناسانی که درگیر مربی گری در کسب و کارهای کوچک و متوسط بودند، صورت پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز و محوری استفاده شده است. یافته ها:تجزیه و تحلیل پژوهش نشان دهندهی استخراج بالغ بر 212 خرده مقوله از مصاحبه ها و نیز احصاء 48 مقوله فرعی و 8 زیر مقوله اصلی و 7 مقوله اصلی است که عبارتند از: اهداف پایه و پیشرفته، ویژگی های متربی(ویژگی های کارآفرینی، عمومی شخصیتی)، ویژگی های مربیان (دانش و مهارت های مربی گری، خصوصیات شخصیتی، توانایی ها، مساله گشا) شرایط سازمانی(ساختاری، مدیریتی، فرهنگی)، اقدامات مربی گری کارآفرینانه (مفاهیم مشترک دوطرف، وظایف مربی، وظایف متربی)، نتایج و دستاوردها (مزایای فردی؛ توسعه فردی، دانش و مهارت، خودباوری و خودآگاهی و مزایای سازمانی؛ ایجاد شرکتهای جدید، بهبود و توسعه محصولات و خدمات) میباشند. نتایج:مقولههای که قالب مدل مربی گری کارآفرینانه را تشکیل میدهند عبارتند از: اهداف پایه(تغییر نگرش، کاهش تعارضات) و اهداف پیشرفته(تفکر خلاقانه، جانشین پروری، بهبود و اصلاح واحدها، افزایش بهره وری)، ویژگی های متربی(انگیزه قوی،اشتیاق، صداقت، یادگیری، ریسک پذیری، تحمل ابهام)، ویژگی های مربیان(مهارت ارتباطی، همدلی، سوالات چالشی، شنونده خوب، انعطاف پذیری در راه حل ها، در دسترس بودن، محرم، مشارکت در ایده ها)، شرایط و الزامات سازمانی(شناسایی فرصت ها، کاهش فرایندها، حمایت از ایده ها، دسترسی به منابع، بکارگیری افراد خلاق، شایسته سالاری)، اقدامات مربی گری(حس مسئولیت، تعامل دوطرف، همراستا بودن اهداف، تقویت اعتماد به نفس، شفاف سازی)، نتایج و دستاوردها( شناخت نقاط قوت و ضعف، ایجاد واحدهای جدید، توانایی حل مسائل، پرهیز از ناامیدی، افزایش کیفیت و کمیت خدمات) می باشند.
اثربخشی برنامه بازآموزی اسنادی بر کمک طلبی و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی برنامه بازآموزی اسنادی بر کمک طلبی و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان متوسطه دوره اول شهر اصفهان در سال 1399-1398 بوده است که از میان آن ها نمونه آماری به صورت هدفمند و براساس احراز ملاک های کم پیشرفتی گزینش شده و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار های مورداستفاده در پژوهش شامل پرسشنامه کمک طلبی ریان و پنتریچ (1997) و پرسشنامه تعلل ورزی تحصیلی سواری (1390) بود. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین کمک طلبی و تعلل ورزی تحصیلی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنا داری وجود دارد (0/001P<). نتایج نشان داد که بازآموزی اسنادی یک برنامه آموزشی مؤثر برای افزایش کمک طلبی و کاهش تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت است.
مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی، نوروفیدبک و درمان مبتنی بر تمرینات ادراکی - حرکتی اسپارک بر دشواری تنظیم هیجان کودکان با اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی یکی از شایع ترین اختلالات عصبی تحولی دوران کودکی است که بر ابعاد گسترده ای از کارکردهای افراد مبتلا به آن از جمله تنظیم هیجانی تأثیر دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی و مقایسه درمان های ذهن آگاهی، نوروفیدبک، و درمان مبتنی بر تمرینات ادراکی – حرکتی (اسپارک) بر تنظیم هیجان کودکان با اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی انجام شد. روش: روش پژوهش شبه تجربی همراه با گروه گواه و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی در شش ماه نخست سال 1398 شهر اصفهان بودند که 60 نفر از آنان به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در چهار گروه درمان ذهن آگاهی، درمان نوروفیدبک، درمان ادراکی - حرکتی (اسپارک)، و گروه گواه جایدهی شدند. سه گروه درمانی هر یک به مدت 10 هفته تحت مداخلات مورد نظر قرار گرفتند؛ در صورتی که افراد گروه گواه مداخله ای را دریافت نکردند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان بنفورد و همکاران (34) استفاده شد. داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزار SPSS و از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد در مرحله پس آزمون تفاوت معنا داری بین گروه های آزمایش با گروه گواه وجود دارد (01/0 p< ). در مقایسه گروه ها مشخص شد مداخله ذهن آگاهی، اثربخشی بیشتری نسبت به درمان نوروفیدبک داشته (05/0 p< )، ولی تفاوت معنا داری بین مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی و مداخله حسی حرکتی اسپارک مشاهده نشد (05/0 p> ). همچنین یافته های مربوط به مرحله پیگیری نشان داد گروه های مداخله ای ذهن آگاهی و اسپارک میزان اثربخشی خود را حفظ کرده اند (01/0 p< ) ولی از اثر درمانی نوروفیدبک در طی زمان کاسته شده و اثربخشی آن پایدار نمانده است (05/0 p> ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان بیان کرد روش ذهن آگاهی با افزایش وضوح و پذیرش هیجان ها، و مداخله فعالیت های ادراکی- حرکتی از طریق تعدیل ارتباطات عصبی در مغز، موجب تنظیم و برون ریزی هیجانی شده و زمینه را برای کاهش دشواری تنظیم هیجان مساعد می کنند.
نقش سبک های فرزند پروری والدین در پیش بینی رشد اجتماعی کودکان پیش دبستان 5 و 6 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
87 - 100
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف بررسی نقش سبک های فرزند پروری والدین در پیش بینی رشد اجتماعی کودکان پیش دبستان 5 و 6 ساله انجام شده است. رشد و تکامل ابتدای کودکی یک پنجره فرصت برای ارتقاء سلامت است، بنابراین کیفیت مراقبت در این دوران نقش بسزایی در سلامت و رشد و تکامل مطلوب کودک دارد همچنین سن پیش دبستانی دوره مهمی برای رشد اجتماعی است. روش: این پژوهش به روش همبستگی انجام شده است و رابطه بین متغیرها مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مقطع پیش دبستان مهدهای کودک شهر تهران (والدین کودکان مقطع پیش دبستانی) شامل 3 شهرستان تهران، ری و شمیرانات در سال تحصیلی 1398-1397 است که ت عداد 618 مهدکودک فعال را دارا می باشد.نمونه پژوهش شامل 236 نفر از کودکان و والدینشان با روش نمونه گیری تص ادفی خوش ه ای بود. افراد مورد پژوهش پرسشنامه سبک های فرزند پروری بامریند (1973) و پرسشنامه رشد اجتماعی وایلند (1965) را تکمیل نمودند و داده های بدست آمده با نرم افزار spss و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون فرضیه های پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان ضریب همبستگی مشاهده شده بین رشد اجتماعی و سبک های فرزندپروری والدین ارتباط دارد. از نظر آماری نتایج تحلیل داده ها نشان داد که ضریب همبستگی بین سبک های فرزندپروی سهل گیرانه و مقتدرانه با رشد اجتماعی در سطح معن اداری 05/0p> مثبت و معنی دار است اما ضریب همبستگی پیرسون بین سبک فرزندپروری مستبدانه و رشد اجتماعی در سطح اطمینان 95 درصد رابطه معنی داری وجود ندارد. همچنین نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد، سبک فرزندپروری مقتدرانه در سطح معنی داری آزمون (0.0001) بهترین متغیر برای پیش بینی رشد اجتماعی کودکان است. با استناد به یافته های به دست آمده از این پژوهش می توان گفت، سبک های فرزندپروری یکی از پیش بینی کننده های مهم رشدی بویژه در حیطه اجتماعی کودکان است. لیکن تفاوتی که در این پژوهش با سایر پژوهش های انجام شده دارد، این است که نتایج ارتباط بین سبک سهل گیرانه و رشد اجتماعی را نشان می دهد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های بدست آمده می توان نتیجه گیری کرد: زمانی که والدین در روش های تربیتی خود در مورد فرزندشان ثابت قدم هستند، رفتارهای ابراز وجود و اعتماد را به آنها ارائه می دهند، به گفته های کودکان خود گوش می سپارند و گفتگو با آنها را ترویج می دهند؛ همچنین روش انضباطی آنان توأم با گرمی، منطق و انعطاف پذیری است و تا حدی به کودکان خود آزادی (سبک سهل گیرانه که در پژوهش های دیگر ارائه نگردیده است ) می دهند، کودکان رشد اجتماعی بیشتری را نشان می دهند.
اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر بازداری رفتاری، خودکنترلی و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم توجهی/بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال کم توجهی/بیش فعالی یک اختلال عصبی/ رشدی است که توسط تعدادی از علائم، رفتارهای تکانشی و ناتوانی در تمرکز نشان داده می شود. ضروری است با به کارگیری درمان های روان شناختی مناسب نسبت به کاهش این علائم اقدام نمود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ذهن آگاهی بر بازداری رفتاری، خودکنترلی و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم توجهی/بیش فعالی انجام گرفت. مواد و روش ها: ر وش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل نوجوانان پسر ۱۳ تا ۱۸ سال دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی مراجعه کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شیراز در سال ۱۳۹۸ بودند. در این پژوهش تعداد ۳۰ نوجوان دارای اختلال کم توجهی/بیش فعالی نفر از طریق ارزیابی روان پزشکی و مقیاس رفتاری کودک آخنباخ با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه کنترل). گروه آزمایش مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی را طی دو ماه و نیم در (۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه ای) دریافت نمودند؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار باقی ماندند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل آزمون برو/نرو، پرسشنامه خودکنترلی تانجنی و پرسشنامه خطرپذیری نوجوانان ایرانی بود. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ در دو بخش توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر بازداری رفتاری، افزایش خودکنترلی و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم توجهی/بیش فعالی تأثیر معنادار دارد . (۰۱/۰> p ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود بازداری رفتاری، افزایش خودکنترلی و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان مبتلابه اختلال کم توجهی/بیش فعالی شده است؛ بنابراین در نظر گرفتن این روش درمانی در کنار سایر روش ها، در جهت کاهش علائم افراد مبتلا به اختلال کم توجهی/بیش فعالی پیشنهاد می شود.
مقایسه تفکر انتقادی و سبک های یادگیری دانشجویان محقق و غیرمحقق دانشگاه علوم پزشکی گناباد در سال 1396(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفکر انتقادی منجر به ایجاد انگیزه جهت یادگیری، کسب مهارت های حل مساله، تصمیم گیری و خلاقیت می گردد. این مطالعه با هدف مقایسه تفکر انتقادی و سبک های یادگیری دانشجویان محقق و غیرمحقق دانشگاه علوم پزشکی گناباد در سال 1396 انجام شد. روش ها: دراین مطالعه ی تحلیلی- مقطعی، جامعه آماری تمام دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گناباد و مشغول به تحصیل در نیمسال اول سال تحصیلی 96-1395 بودند. روش نمونه گیری برای دانشجویان غیرمحقق به روش طبقه ای و برای دانشجویان محقق به روش سرشماری بود. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه تفکر انتقادی کالیفرنیا و پرسشنامه سبک یادگیری وارک بود. داده ها در پایان با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 با آزمون های t مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه، ضریب همبستگی پیرسون و با لحاظ سطح معناداری کمتر از 05/0 تحلیل شد. نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد مقایسه میانگین تفکر انتقادی در دو گروه دانشجویان محقق و غیرمحقق تفاوت آماری معناداری داشت (05/0 P< ). همچنین مقایسه میانگین سبک های یادگیری در دو گروه(05/0 P< ) به جز در سبک دیداری در سایر انواع سبک ها رابطه آماری معناداری مشاهده شد (05/0 P > ). [m1] نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد دانشجویان محقق در مقایسه با دانشجویان غیرمحقق از تفکر انتقادی بالاتری برخوردارند و سبک های یادگیری فعال تری داشتند شاید بتوان گرایش به فعالیت های پژوهشی را عاملی برای این مهم دانست. توجه بیشتر مسئولین آموزشی و پژوهشی به تشویق دانشجویان به فعالیت های پژوهشی و فراهم کردن زمینه برای این امر می تواند به توسعه تفکر انتقادی و استفاده موثر از سبک های یادگیری کمک کند.
نقش واسطه ای بی حوصلگی و ترس از در حاشیه ماندن در رابطه بین نشانگان افسردگی و استفاده مشکل زا از تلفن همراه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
109 - 124
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش واسطه ای بی حوصلگی و ترس از در حاشیه ماندن در رابطه بین نشانگان افسردگی و استفاده مشکل زا از تلفن همراه انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر نورآباد در سال تحصیلی 1398- 1399 بود. از این جامعه تعداد 276 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس چندبعدی حالت بی حوصلگی، ویرایش دوم سیاهه افسردگی بک، مقیاس استفاده مفرط از تلفن همراه و مقیاس ترس از در حاشیه ماندن گردآوری و با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد اثر مستقیم نشانگان افسردگی ، اثر مستقیم بی حوصلگی و اثر مستقیم ترس از در حاشیه ماندن بر استفاده مشکل زا از تلفن همراه مثبت معنادار بود. همچنین، نتایج نشان داد که نقش واسطه ای بی حوصلگی و ترس از در حاشیه ماندن در رابطه نشانگان افسردگی و استفاده مشکل زا از تلفن همراه معنادار بود. بر اساس یافته ها، می توان نتیجه گرفت که افسردگی، بی حوصلگی و ترس دور بودن از اطلاعات و در حاشیه ماندن از رخدادهای اجتماعی از عوامل مهم اثرگذار بر استفاده مشکل زا از تلفن همراه در بین نوجوانان است. لذا، پیشنهاد می شود که متخصصین از طریق آموزش و مداخلات مشاوره ای با کاهش بی حوصلگی و اضطراب ناشی از در حاشیه بودن به نوجوانان کمک کنند که نشانگان معمول افسردگی و استفاده مشکل زا از تلفن همراه را مدیرت کنند.
اثربخشی طرحواره درمانی بر بهبود اسنادهای ارتباطی و عملکرد جنسی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
125 - 140
حوزههای تخصصی:
طرحواه درمانی، درمانی است ابتکاری و تلفیقی که هدف اصلی آن تغییر و بهبود طرحواره های ناسازگار اولیه وکمک به توسعه طرحواره های سالم است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر بهبود اسنادهای ارتباطی و عملکرد جنسی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه پژوهش 30 زن آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر (15 زن در گروه کنترل و 15 زن در گروه آزمایش) بودند که به صورت دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جلسات آموزشی در 6 ماهه اول سال 1398 برگزار شد. برای گردآوری داده ها از شاخص عملکرد جنسی (روزن و همکاران) و مقیاس اسناد ارتباطی (فینچام و برادبری) استفاده شد. گروه آزمایش 8 جلسه (90 دقیقه ای) به صورت هفتگی یک جلسه در طی دو ماه، آموزش طرحواره درمانی دریافت کردند و برای گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نگرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یکراهه و چندراهه استفاده شد. یافته ها نشان داد که طرحواره درمانی می تواند به طور معناداری موجب بهبود اسناد ارتباطی و عملکرد جنسی افراد گردد . بر اساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که طرحواره درمانی را می توان به عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود اسنادهای ارتباطی و عملکرد جنسی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسرمدنظر قرار داد.
شناسایی عوامل ایجاد عدالت آموزشی در محیط های یاددهی-یادگیری و موانع گسترش آن (ارائه یک چارچوب در آموزش وپرورش)
حوزههای تخصصی:
اگرچه نتایج پژوهش ها در خصوص شناسایی عوامل ایجاد عدالت آموزشی و دسترسی برابر افراد، اثرات مثبت این امر را آشکار ساخته و نظام های آموزشی در حال حرکت به این سمت هستند؛ بااین وجود موانع متعددی برای تحقق وجود دارند. در همین راستا هدف از پژوهش حاضر، شناسایی راهکارها و روش های ایجاد و برقراری عدالت آموزشی و موانع گسترش آن می باشد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی–تحلیلی است که اطلاعات آن از طریق بررسی کتب و مقالات و... جمع آوری شده است. در این نوشتار، ضمن بیان اهمیت و ضرورت شناسایی عوامل ایجاد عدالت آموزشی به مهم ترین موانع پیش روی ایجاد برابری آموزشی در کشور ایران، اشاره شده است. در پایان، کلیه عوامل و موانع مؤثر بر ایجاد عدالت آموزشی تحت الگویی جامع ومانع، سازمان دهی شده اند. یافته ها حاکی از آن است که اگر عدالت آموزشی در محیط های یاددهی-یادگیری برقرار باشد؛ انصاف و برابری در آموزش و امکانات، دسترسی به محیط های آموزشی، انگیزه و امید به تحصیل و ... بیشتر می شود.
مدل یابی روابط ساختاری تعارضات والدین و دانش آموزان با پرخاشگری: نقش میانجی بی تفاوتی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پرخاشگری یکی از آسیب های اجتماعی است که در جامعه در حال افزایش است. به همین جهت، پرخاشگری یک مسئله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به شمار می آید. علاوه بر این، پرخاشگری یکی از مسائل مهم در دوران کودکی و نوجوانی است که با روابط فرزند با والدین و تعارضات خانوادگی در ارتباط است. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط ساختاری تعارضات نوجوانان و والدین با پرخاشگری از طریق نقش میانجی بی تفاوتی اخلاقی در دانش آموزان دختر، انجام شد. روش: نوع پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر قم در سال تحصیلی 98-99 بود که 607 نفر از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای به عنوان نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شرکت کردند. افراد نمونه به پرسشنامه های رابطه والد- فرزند (فاین، مورلند و شویل، 1983)، بی تفاوتی اخلاقی (کاپرارا و همکاران، 2006) و پرخاشگری (باس و پری، 1992) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار ایموس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تأثیر تعارض والدین و دانش آموزان بر بی تفاوتی اخلاقی (0/67 , β=0/01P<) و پرخاشگری (0/47 , β=0/010P<)، مثبت و معنادار است؛ تأثیر بی تفاوتی اخلاقی بر پرخاشگری (0/26 , β=0/01P<) مثبت و معنادار است؛ و بی تفاوتی اخلاقی در ارتباط بین تعارض نوجوانان و والدین و پرخاشگری، نقش میانجی مثبت و معناداری دارد (0/17 , β=0/01P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان نتیجه گرفت که تعارض والدین و دانش آموزان به افزایش بی تفاوتی اخلاقی و پرخاشگری دانش آموزان دختر، منجر می شود. همچنین بی تفاوتی اخلاقی بر رابطه بین تعارض والدین و دانش آموزان و پرخاشگری آنان، می افزاید.
مقایسه اثربخشی توانبخشی شناختی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کودکان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات یادگیری، علت بسیاری از موارد افت تحصیلی دانش آموزان دبستانی است. روش های مختلفی در سال های اخیر برای درمان این اختلال در سطوح پژوهشی و بالینی مورد استفاده قرار گرفته است که پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی توانبخشی شناختی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارساخوانی انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کودکان پسر 8 تا 12 ساله مبتلا به نارساخوانی مراجعه کننده به مراکز ناتوانی های یادگیری ناحیه سه شهر تهران در سال 1398 تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 36 دانش آموز انتخاب، و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (12 دانش آموز در هر گروه) به صورت تصادفی جایدهی شدند. برای یک گروه آزمایش، مداخله توانبخشی شناختی در 11 جلسه 60 دقیقه ای؛ و برای گروه آزمایش دوم، مداخله نوروفیدبک در 30 جلسه 45 دقیقه ای اجرا شد؛ این در حالی است که افراد گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. هر سه گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری دو ماهه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1387) و فرم کوتاه پرسشنامه درجه بندی رفتاری کنش های اجرایی (جرارد و همکاران، 2000)؛ و برای تحلیل داده های به دست آمده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که تأثیر توانبخشی شناختی و نوروفیدبک بر بهبود مؤلفه های کنش های اجرایی در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری مجدد، معنادار است (0/05>P). همچنین نتایج نشان داد که بین تأثیر این دو شیوه در مؤلفه های کنش های اجرایی، تفاوت معنادار وجود ندارد (0/05P>)؛ اما بین نمرات هر دو گروه آزمایش با گروه گواه، تفاوت معنا دار مشاهده شد (0/05>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که توانبخشی شناختی با ارتقای توانایی های ذهنی و شناختی، و روش نوروفیدبک با ارائه پسخوراندهای مثبت و منفی به آزمودنی و تقویت مهارت خودنظم جویی، در بهبود کنش های اجرایی کودکان نارساخوان مؤثر است.
تدوین مدل علی تاثیر ادارک از جو مدرسه بر مشغولیت تحصیلی دانش آموزان با نقش واسطه ای خودپنداره تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای خودپنداره تحصیلی در رابطه بین ادارک از جو مدرسه و مشغولیت تحصیلی دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان شیراز انجام شد. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعة آماری شامل کلیه پسران و دختران دانش آموز متوسطه دوم شهرستان شیراز بودند. گروه نمونه شامل508 نفر بود که با به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری عبارت بودند از پرسشنامه مشغولیت تحصیلی، پرسشنامه خودپنداره تحصیلی و مقیاس ادارک از جو مدرسه. مقیاس ادارک از جو مدرسه شامل چهار خرده مقیاس حمایت معلم، حمایت همسالان، خودمختاری دانش آموزان و وضوح و ثبات قوانین بود. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که ابعاد ادارک از جو مدرسه پیش بین مثبت و معنی دار خودپنداره تحصیلی بودند. همچنین ابعاد ادارک از جو مدرسه با واسطه خودپنداره تحصیلی توانستند مشغولیت تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی کنند. در کل، نتایج این پژوهش نشانگر اهمیت محیط یادگیری و ساختارهای انگیزشی بر مشغولیت تحصیلی دانش آموزان بود.
رابطه حمایت اجتماعی و تاب آوری با رشد پس از سانحه: نقش واسطه ای سبک های مقابله با استرس
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه حمایت اجتماعی و تاب آوری با رشد پس از سانحه با میانجیگری سبک های مقابله با استرس در زنان مواجه شده با تروما در شهر اصفهان انجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنانی بود که تجربه سرطان یا سوگ داشتند که تعداد 300 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه های رشد پس از سانحه تدسچی و کالهون، حمایت اجتماعی فیلیپس، راهبردهای مقابله ای بیلینگز و موس و تاب آوری کانر و دیویدسون بودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر و بوت استراپ مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر مستقیم حمایت اجتماعی، تاب آوری، سبک های مقابله مساله مدار و هیجان مدار بر رشد پس از سانحه معنادار است. همچنین نتایج بوت استراپ در تحلیل میانجی نشان داد که نقش واسطه ای سبک های مقابله با استرس در رابطه حمایت اجتماعی و تاب آوری بر رشد پس از سانحه معنادار است. نتایج این بررسی نشان داد که تقویت حمایت اجتماعی، تاب آوری و همچنین آموزش راهبردهای مقابله ای مساله مدار، می تواند نقش موثری در رشد پس از سانحه و توانمندسازی زنان مواجه شده با تروما داشته باشد.
تدوین برنامه درمانی آموزشی گروهی مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل و روش پذیرش و تعهد و بررسی اثربخشی آن بر مؤلفه های خودانتقادی دختران دچار شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (بهمن) ۱۳۹۹ شماره ۹۵
1389-1400
حوزههای تخصصی:
زمینه: تحقیقات متعددی به تأثیر آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل و پذیرش و تعهد بر خودانتقادی پرداخته اند، اما پژوهشی که به تدوین برنامه درمانی آموزشی گروهی مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل و روش پذیرش و تعهد و بررسی اثربخشی آن بر مؤلفه های خودانتقادی دختران دچار شکست عاطفی پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه درمانی آموزشی گروهی مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل و روش پذیرش و تعهد و بررسی اثربخشی آن بر مؤلفه های خودانتقادی دختران دچار شکست عاطفی انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع ترکیبی (کیفی و کمّی) بخش کیفی تدوین برنامه درمانی و بخش کمّی از نوع نیمه آزمایشی بود . جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان دچار شکست عاطفی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی تهران در سال 1399-1398 بودند، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارت بودند از: پرسشنامه خودانتقادی تامپسون و زاروف (2004) و خلاصه جلسات تحلیل رفتار متقابل و روش پذیرش و تعهد ( تلفیقی از جلسات آموزشی تحلیل رفتار متقابل برن، 1950 و جلسات درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد هیز و همکاران، 2012). تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها: برنامه تدوین شده گروه درمانی تحلیل روابط متقابل و پذیرش و تعهد بر خودانتقادی دختران دچار شکست عاطفی تأثیر معنادار داشت (0/01 > p ). نتیجه گیری: دخترانی که در جلسات درمانی آموزشی گروهی مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل و روش پذیرش و تعهد شرکت کردند خودانتقادی کمتری داشتند.
اثربخشی مدل ذهن آگاهی مبتنی بر ارتقای عملکرد ورزشی (MSPE) بر توجه، برنامه ریزی و عملکرد ورزشی جودوکاران نخبه
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در سالیان اخیر تمرکز بر فرایندها و توانمندی های شناختی ورزشکاران مورد توجه بسیاری از روانشناسان و متخصصان علوم شناختی قرارگرفته است. هدف: بر همین اساس هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثربخشی مدل ذهن آگاهی مبتنی بر ارتقای عملکرد توجه، برنامه ریزی و عملکرد ورزشی جودوکاران نخبه بود. روش: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی با پیش آزمون_ پس آزمون و پیگیری به همراه گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل جودوکاران نخبه شهر تهران بود که تعداد ۳۰ ورزشکار به صورت نمونه گیری در دسترس با میانگین سنی ۲/۳۵ ± ۲۴/۴۱ و سابقه ورزشی ۲/۳۵ ± ۱۲/۶ انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. در ادامه گروه آزمایش طی شش هفته برنامه مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر ارتقای عملکرد ورزشی را دریافت کردند. همگی ورزشکاران توسط آزمون های استروپ پیچیده، عملکرد پیوسته، برج لندن و مقیاس عملکرد ورزشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تحلیل داده ها از اندازه گیری مکرر مانووا و آنووا استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر ارتقای عملکرد ورزشی به صورت معناداری موجب بهبود توجه پایدار، توجه انتخابی و برنامه ریزی شده است (۰/۰۱> p ). هم چنین نتایج در مورد مقیاس عملکرد ورزشی نیز نشان داد ورزشکاران در طی دوره مداخله و پیگیری روند رو به رشدی را نشان دادند. نتیجه گیری: آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر ارتقای عملکرد ورزشی می تواند در بهبود عملکرد شناختی و ورزشی مؤثر واقع شود و به کارگیری آن در کنار تمرینات جسمانی موجب ارتقای عملکرد ورزشی ورزشکاران خواهد شد.
مقایسه اجتناب تجربه ای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس در افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد غیر متقاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم تابستان(تیر) ۱۳۹۹ شماره ۸۸
421-429
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش ها در زمینه رابطه اجتناب تجربه ای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس بایکدیگر انجام شده است، اما مقایسه این متغیرها با یکدیگر مورد غفلت واقع شده است. بنابراین مسئله این است: آیا بین اجتناب تجربه ای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس در افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد غیر متقاضی تفاوت وجود دارد؟ هدف: هدف بررسی مقایسه اجتناب تجربه ای، بهشیاری، نارضایتی از تصویر بدن، اضطراب، افسردگی و استرس در افراد متقاضی وغیر متقاضی جراحی زیبایی بود. روش: پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت بود از افراد متقاضی جراحی زیبایی که به کلینیک های زیبایی شهر شیراز مراجعه کرده بودند. از بین افراد مراجعه کننده 100 نفر (مشتمل بر 13 مرد و 87 زن) به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گروه کنترل نیز 100 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شیراز به شیوه ی نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار عبارتند از: پرسشنامه ترس از تصویر بدن لیتلتون، آکسوم و پری (2005)، پرسشنامه ی بهشیاری براون و رایان (2003)، پرسشنامه ی پذیرش و تعهد باند، هیز و زتل (2011) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند (1995). تحلیل داده ها از طریق تحلیل واریانس چند متغیره انجام شد. یافته ها: بین افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد غیر متقاضی از نظر متغیرهای مورد پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد (0/001 ≤ p ). نتیجه گیری: می توان اظهار نمود که نارضایتی از تصویر بدن، اجتناب تجربه ای، افسردگی، اضطراب و استرس، همچنین پایین بودن سطح بهشیاری منجر به افزایش جراحی زیبایی در افراد می شوند.
اثربخشی درمان مبتنی بر هیجان بر اضطراب اجتماعی و وابستگی بین فردی زنان مراجعه کننده به خانه های سلامت
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر هیجان بر اضطراب اجتماعی و وابستگی بین فردی زنان مراجعه کننده به خانه های سلامت صورت گرفت. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کلینیک های سلامت شهر تهران در سال 1398 بود. نمونه آماری این پژوهش 40 نفر بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار داده شدند و گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت درمان مبتنی بر هیجان قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. جمع آوری داده ها بر اساس اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) و مقیاس وابستگی بین فردی (هیرشفیلد و همکاران، 1977) انجام پذیرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات بدست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss22 در دو بخش توصیفی و استنباطی (کوواریانس) انجام پذیرفت. یافته های تحقیق نشان داد که درمان مبتنی بر هیجان موجب کاهش میزان اضطراب اجتماعی و وابستگی بین فردی در زنان مراجعه کننده به کلینیک های سلامت می گردد. بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت که درمان هیجان مدار به عنوان یک رویکرد منحصر به فرد، علاوه بر کارایی در زمینه درمان اختلال های شخصیتی، می تواند در زمینه درمان سایر اختلال های روانی نیز سودمند باشد.
تشخیص قصد رفتار با پیش فرض بی گناهی: زیربنای روان شناختی اصل حقوقی برائت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگامی که یک رفتار به دو پیامد می انجامد که یکی از آنها خوب و دیگری بد است، از کجا می فهمیم که کدام پیامد، عمدی و کدام غیرعمدی بوده است؟ با هدف شناسایی سازوکار تشخیص قصد رفتار و در یک طرح آزمایشی، 132 کودک (61 دختر) با میانگین سنّی 55 ماه از چهار پیش دبستان منطقه دو تهران با روش در دسترس گزینش و با روش تصادفی به سه گروه بی قصد (که چیزی درباره قصد شخصیت داستان به آنها گفته نشد)، قصد خوب (که به آنها گفته شد قصد شخصیت داستان خوب بوده است)، و قصد بد (که به آنها گفته شد قصد شخصیت داستان بد بوده است) گمارده شدند. ابزار پژوهش، شکلی کودکانه از داستان واگن برقی بود که در آن شخصیت داستان رفتاری انجام می داد که یک پیامد خوب و یک پیامد بد داشت و آزمودنی ها باید قضاوت می کردند که: 1) آیا پیامد بد، عمدی بود؟ 2) آیا شخصیت داستان وظیفه داشت آن رفتار را انجام دهد؟ 3) آیا رفتار شخصیت داستان درست بود؟ آزمون های مجذور کای و تحلیل واریانس نشان دادند که در هر سه نوع قضاوت اخلاقی، دو گروه بی قصد و قصد خوب با هم تفاوتی نداشتند اما تفاوت دو گروه بی قصد و قصد بد معنی دار بود. این یافته ها نشان می دهند که آزمودنی ها برای تشخیص قصد رفتار از پیش فرض بی گناهی یا همان اصل برائت سود جسته اند، یعنی پیامد خوب رفتار را عمدی و پیامد بد آن را غیرعمدی دیده اند.
نقش صفات مرضی، روان بنه های ناسازگار اولیه و هیجانی در پیش بینی اختلالات شخصیت خوشه C(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
265 - 282
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر تعیین نقش صفات مرضی شخصیت، روان بنه های ناسازگار اولیه و هیجانی در پیشبینی اختلالات شخصیت خوشه C میباشد. این پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی میباشد. نمونه آماری 359 نفر (230 نفر زن و 129 نفر مرد) میباشد که به صورت در دسترس از بین افراد دامنه سنی 18 تا 50 سال شهرستان مشهد انتخاب گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اختلال های شخصیت، سیاهه شخصیت براساسDSM-5، پرسشنامه روان بنه های ناسازگار اولیه و مقیاس روان بنه های هیجانی لیهی بود. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که متغیرهای کنترل، خودگردانی مختل، مهارگسیختگی، بازخورد فکری، عاطفه منفی، اتفاق نظر، منطقی بودن به شکل معناداری دارای توان پیش بینی اختلال شخصیت وابسته هستند و متغیرهای کنترل، طرد و بریدگی، احساس گناه و شرم، ابراز، عاطفه منفی، ارزش های برتر و دوام به شکل معناداری دارای توان پیش بینی اختلال شخصیت اجتنابی هستند و متغیرهای عاطفه منفی، دیدگاه ساده انگارانه به هیجان، روان پریشی گرایی، ارزش های برتر، مهارگسیختگی و احساس گناه و شرم به شکل معناداری دارای توان پیش بینی اختلال شخصیت وسواسی جبری هستند. از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که صفات مرضی شخصیت، روان بنه های ناسازگار اولیه و هیجانی در پیشبینی اختلالات شخصیت خوشه C نقش معناداری را دارد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلالات جنسی و رضایت جنسی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات نشان داده اند که ذهن آگاهی بر بسیاری از متغیرهای روانی اثرگذارند؛ بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلالات جنسی و رضایت جنسی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی بود. مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه تجربی و کاربردی بود. طرح تحقیق به صورت پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری و گروه های تجربی و گواه بود. جامعه آماری تحقیق را تمامی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی مراجعه کننده به کلینیک روان شناختی سلامت شهر تهران تشکیل دادند. با توجه به اینکه نوع تحقیق نیمه تجربی بوده و مداخله صورت گرفت 29 نفر (گروه های گواه و تجربی) به عنوان حجم نمونه بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق را پرسشنامه رضایت جنسی ( LSSQ ) و پرسشنامه عملکرد جنسی زنان ( FSFI ) تشکیل دادند. در مطالعه حاضر، برای بررسی توزیع طبیعی داده ها از آزمون شاپیروویلک استفاده شد. برای بررسی داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه ANOVA ، آزمون اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که با توجه به اختلاف میانگین های رضایت جنسی و عملکرد جنسی، نمرات از پیش آزمون تا پس آزمون افزایش یافته است. همچنین بین میانگین پس آزمون و پیگیری رضایت جنسی و عملکرد جنسی گروه تجربی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0> p ). اختلاف بین پیش آزمون و پس آزمون رضایت جنسی و عملکرد جنسی در گروه کنترل معنادار نیست (522/0= p ). همچنین بین میانگین پس آزمون و پیگیری رضایت جنسی و عملکرد جنسی گروه کنترل کاهش صورت گرفته است (906/0= p ). نتیجه گیری : به نظر می رسد که ذهن آگاهی می تواند بر بسیاری از متغیرهای روانی ازجمله اختلالات جنسی و رضایت جنسی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی اثرگذار باشد. جهت بالا بردن اعتبار بیرونی پیشنهاد می گردد که تحقیقات بیشتری صورت بگیرد.