فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۴۱ تا ۱٬۶۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: معلمان تربیت بدنی از عناصر مهم آموزش و تربیت در زمینه فعالیت بدنی و ارتقاء سلامتی هستند که با توجه به جامعه در حال تغییر، توسعه حرفه ای مبتنی بر نوآوری های روز، به بخش اجتناب ناپذیر زندگی حرفه ای آن ها تبدیل گردیده است. هدف: هدف از این پژوهش، کشف راهکارهای توسعه حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی بود. روش: روش پژوهش حاضر، کیفی و با رویکرد اکتشافی بود؛ که پژوهشگر طی مصاحبه با معلمان تربیت بدنی به بررسی راهکارهای توسعه حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه پرداخت. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی در سال 1404-1403 بود. نمونه های این پژوهش به صورت هدفمند بر اساس سابقه کاری، مدرک تحصیلی و آشنایی با مباحث نوآوری انتخاب شد. لذا جمع آوری داده ها به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته تا زمانی که اشباع داده ها حاصل گردید، ادامه یافت که از طریق مصاحبه با 14 نفر از معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی، اشباع نظری حاصل شد؛ اما برای اعتباربخشی به داده ها، فرآیند مصاحبه تا 19 نفر ادامه یافت. اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها با استفاده از روش بنیادبخشی نظریه گلیزر و نرم افزار MAXQDA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل مصاحبه های انجام شده در قالب کدگذاری باز، محوری و انتخابی منجر به شناسایی 311 گزاره گردید. کدهای حاصل از مصاحبه ها در قالب، 34 کد محوری و 5 کد انتخابیِ راهبردهای حمایتی سازمان (9 راهکار)، ارزیابی و خودآگاهی (4 راهکار)، دوره های آموزشی (11 راهکار)، امکانات و فناوری های آموزشی (4 راهکار) و فرهنگ جامعه (6 راهکار) به عنوان راهکارهای توسعه حرفه ای معلمان تربیت بدنی با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه تبیین گردید. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش و پرورش می توانند با بهره گیری از راهکارهای ارائه شده، اهداف از پیش تعیین شده مربوط به حوزه معلمان تربیت بدنی را متناسب با نیازهای روز محقق سازند و تأثیرات منفی نبود راهکارهای توسعه حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه برای معلمان تربیت بدنی را تعدیل نمایند.
اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان با اختلال نافرمانی مقابله جویانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان با اختلال نافرمانی مقابله جویانه صورت گرفته است. روش: طرح پژوهش، یک طرح تک آزمودنی از نوع AB بود که از سه خط پایه، سه دوره درمان و سه دوره پیگیری تشکیل شد. جامعه آماری پژوهش نیز شامل تمام دانش آموزان مدارس متوسطه اول شهرستان دالاهو در سال تحصیلی 1399-1400 بود که پس از بررسی ملاک های ورود و خروج (مانند؛ رضایت آگاهانه، داشتن اختلال نافرمانی مقابله ای و عدم مصرف دارو)، 6 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن کامل ملاحظات اخلاقی انتخاب شدند. در این پژوهش از؛ مصاحبه بالینی نیمه ساختاریافته بر مبنای DSM-5، پرسشنامه تنظیم هیجان برای کودکان و نوجوانان و مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای هومرسن به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. در ادامه آزمودنی ها 10 جلسه مداخله طرحواره درمانی هیجانی مبتنی بر پروتکل لیهی را دریافت کردند و در جلسات چهارم، هفتم و دهم مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله جویانه درزمینه ی مهارت های تنظیم هیجان دارای مشکل هستند و رویکرد طرحواره درمانی هیجانی به عنوان یک روش درمانی می تواند در توانمندسازی و کاهش مشکلات آن ها اثربخش باشد. نتیجه گیری: در بررسی نتایج مشاهده شد که مداخله انجام گرفته در همه مؤلفه های پژوهش و در تمام 6 مشارکت کننده، دارای اثرگذاری بالا و باثبات می باشد. می توان نتیجه گرفت طرحواره درمانی هیجانی بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان با اختلال نافرمانی مقابله جویانه اثربخش است.
نقش آموزش روانشناختی و حمایت والدین در مداخلات درمانی کودکان اوتیسم: یک بررسی کیفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
23 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش آموزش روانشناختی و حمایت والدین در مداخلات درمانی کودکان اوتیسم بود. این بررسی که به صورت کیفی انجام گردید، به دنبال درک عمیق تر از تجربیات و دیدگاه های متخصصان و والدینی بود که در این زمینه فعالیت داشتند. روش: روش پژوهش به صورت کیفی با استفاده از تحلیل مضمون بوده و نمونه گیری به شیوه اشباع نظری انجام شد که در نتیجه آن مشارکت کنندگان پژوهش از 21 نفر از کاردرمانگران مراکز اوتیسم شهر شیراز تشکیل گردیدند. جهت جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند بهره گرفته شد که مدت زمان کلی آن 589 دقیقه بود (M: 28.05±5.69) داده ها از اول اردیبهشت تا پایان خرداد سال 1401 جمع آوری و روش تحلیل داده ها، براساس تحلیل مضمون با تکیه بر شبکه مضامین بود. یافته ها: براساس مصاحبه های انجام شده با 21 کاردرمانگر فعال در حوزه کودکان اوتیسمی که با مشکلات حضور در مدرسه مواجه هستند، چالش های درمان روان شناختی این گروه از کودکان در 4 مقوله اصلی (مداخلات درمانی، اهداف درمانی، وضعیت درمان و توسعه مطلوب درمان) و 19 مقوله فرعی مرتبط با آن ها دسته بندی شدند. یافته ها حاکی از آن است که بیشترین تمرکز این متخصصین در مصاحبه بر روی مداخلات درمانی بوده و از این میان، آموزش روانی و حمایت والدین به عنوان برجسته ترین مؤلفه ها شناخته شده اند. نتیجه گیری: بنابراین مداخلاتی همچون آموزش روانی به کودکان و والدین، حمایت های مشاوره ای و آموزشی از والدین و همچنین همکاری نزدیک با متخصصان در مراکز اوتیسم، مدارس و مراکز بهزیستی برای ارائه خدمات جامع و هماهنگ به این گروه از کودکان مفید است.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری و یکپارچه نگر بر ارتقای رضایت زناشویی و صمیمیت زوجینی در زوجین ناسازگار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف پژوهش حاضر با هدف تفاوت اثربخشی زوج درمانی شناختی–رفتاری و یکپارچه نگر بر ارتقای مؤلفه های رضایت زناشویی و صمیمیت زوجینی در زوجین ناسازگار انجام شد. مواد و روش ها روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین دارای اختلاف زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان تبریز در سال 1402 بودند که از بین آن ها نمونه هایی شامل 45 زوج دارای وضعیت ناسازگاری به روش نمونه گیری هدفمند و باتوجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه زوج درمانی شناختی-رفتاری (15 زوج)، گروه زوج درمانی یکپارچه نگر (15 زوج) و گروه کنترل (15 زوج) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه صمیمیت زناشویی باگاروزی، پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ، مداخله زوج درمانی یکپارچه نگر و مداخله زوج درمانی شناختی-رفتاری بود. به منظور بررسی فرضیه ها از روش تحلیل واریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. یافته ها نتایج نشان داد زوج درمانی شناختی – رفتاری و زوج درمانی یکپارچه نگر، مؤلفه های رضایت زناشویی و مؤلفه های صمیمیت زناشویی را ارتقاء می بخشند. همچنین نتایج نشان داد زوج درمانی یکپارچه نگر در ارتقای مؤلفه های صمیمیت و رضایت زناشویی نسبت به زوج درمانی شناختی-رفتاری تأثیر بیشتری دارد که این تفاوت در سطح 0/01>P معنی دار بود. نتیجه گیری براساس نتایج نتیجه می گیریم اگرچه هر دو درمان شناختی–رفتاری و یکپارچه نگر در ارتقای رضایت و صمیمت زناشویی کارآمدند اما زوج درمانی یکپارچه نگر تأثیر بیشتری در بهبود مؤلفه های این دو متغیر دارد، چراکه زوج درمانی یکپارچه نگر به زوجین کمک می کند عواطف خودرا نشان دهند و از این راه بتوانند مقرراتی را که مانع برقراری روابط عاطفی می شوند، تغییر دهند. ۹۴۲,۱
یک رویکرد پیشگیرانه در بررسی نقش سبک زندگی، روابط اجتماعی و موقعیت اجتماعی، اقتصادی خانواده در شدت ابتلا به کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: عوامل متعددی می توانند با شدت ابتلا در کووید- 19 مرتبط باشند. سبک زندگی، روابط اجتماعی و موقعیت اقتصادی-اجتماعی نیز می تواند بر چگونگی درک عوامل استرس زای بیرونی از جمله بحران های سلامتی تأثیر بگذارند. با این حال، تحقیقات کمی در مورد نقش آن ها به عنوان عوامل خطر در شدت ابتلا به کووید-19 در مبتلایان بستری و غیر بستری در تحقیقات نادیده گرفته شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک زندگی، روابط اجتماعی، موقعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده در شدت ابتلا به کووید-19 انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مقطعی (تحلیلی) بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد 18 سال به بالا در شهر کرمان با تجربه ابتلا به کووید-19 در فاصله زمانی اسفند 1399 تا فروردین 1400 بود. نمونه آماری با توجه به تعداد کل مبتلایان 146000 نفر، 180 مبتلا بستری شده و 220 مبتلا بدون بستری به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گرداوری داده ها از پرسشنامه های سبک زندگی (لعلی،1391)، کیفیت روابط (پیرس، 1991)، پرسشنامه جمعیت شناختی استفاده شد. داده ها با استفاده از روش رگرسیون لوجستیک، با نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: رگرسیون لوجستیک نشان داد سبک زندگی، روابط اجتماعی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی در شدت ابتلاء به کووید-19 در بزرگسالان مبتلا بستری شده و مبتلا بستری نشده نقش معنی داری دارند و شانس بستری شدن در مبتلایان به کووید-19 با سبک زندگی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی نامناسب و روابط اجتماعی پایین بیشتر است (05/0 >P). نتیجه گیری: با توجه به نقش این عوامل در شدت ابتلا مبتلایان به کووید-19، درک مسئولین را از تأثیر این عوامل بهبود می بخشد و آمادگی را برای پاسخ به شیوع های احتمالی در آینده یا همه گیرهای مسری دیگر تقویت می کند.
بررسی روایی و پایایی پرسشنامه فرزندپروری یانگ (نسخه سوم) در نمونه ای از نوجوانان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۱۱۵-۸۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: تجارب نامطلوب دوران کودکی تأثیر مهم و دائمی بر سلامت و رفاه طولانی دوران زندگی دارند و ارتباط نزدیکی با تشکیل طرحواره های ناسازگار اولیه دارند. برای بررسی دقیق نقش روابط والد-کودک در این فرآیند، پرسشنامه فرزندپروری یانگ طراحی شد و از طریق نسخه های بعدی بهبود یافت. هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین روایی و پایایی نسخه سوم پرسشنامه فرزندپروری یانگ در نمونه ای نوجوانان شهر تهران انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی-پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران بود که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودندکه از میان آن ها به شیوه در دسترس 922 نفر انتخاب شدند. روایی همگرا و واگرا با استفاده از پرسشنامه های پذیرش-طردوالدین (خالق و روهنر، 2002)؛ دلبستگی به والدین-همسالان (آرمسدن و گرینبرگ، 1987) افسردگی، اضطراب، استرس (لاویباند و لاویباند، 1995)، شرم درونی (کوک، 1993)، بهزیستی روانشناختی (ریف، 1995) و قدردانی (مک کالوک و همکاران، 2002)، ارزیابی شدند. پایایی نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، امگا، همبستگی بین آیتمی و دوبار اجرا اندازه گیری شد. یافته ها: همبستگی بین پرسشنامه فرزندپروی یانگ با پرسشنامه پذیرش و طرد والدینی و پرسشنامه دلبستگی به والدین و همسالان، پرسشنامه شرم درونی، و آیتم های افسردگی، اضطراب و استرس در پرسشنامه DASS همبستگی مثبت، و با پرسشنامه بهزیستی روانشناختی، پرسشنامه قدردانی همبستگی منفی داشت. نتایج آلفای کرونباخ برای کل سؤالات مربوط به پدر 94/0 و برای مادر 93/0 گزارش شد. نتایج بازآزمون نشان می داد که همبستگی بازآزمون 92/0 است که نشان دهنده ثبات در بازه زمانی بوده است. نتیجه گیری: نسخه سوم پرسشنامه فرزندپروری یانگ، دارای روایی و پایایی خوبی برخوردار بود. بدین خاطر، امکان استفاده از آن، با رعایت احتیاط های علمی، در گستره پژوهشی مرتبط با نوجوانان و گستره بالینی نوجوانان، فراهم شده است. هر چند پژوهش های آتی با پشت سر نهادن محدودیت های پژوهش کنونی، دورنمای بهتری از شرایط پرسشنامه را در جامعه ایران آشکار خواهند نمود.
The Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy on Quality of Life and Resilience in Women with Chronic Pain(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy on the quality of life and resilience of women suffering from chronic pain. Method: This was a quasi-experimental study using a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The sample consisted of 120 women with chronic pain who visited medical centers in Tonekabon, from which 30 were selected through simple random sampling and randomly assigned to either the experimental group or the control group (15 per group). Data were collected using the Quality of Life Questionnaire (Ware & Sherbourne, 1992) and the Connor-Davidson Resilience Scale (2003). The experimental group received eight weekly sessions based on the Kabat-Zinn protocol (2003). During this period, the control group did not receive any training. Data were analyzed using repeated measures and SPSS software version 22. Findings: The results indicated that mindfulness-based cognitive therapy significantly improved the quality of life (F=15.25, p<0.001) and resilience (F=38.86, p<0.001) of women with chronic pain. Conclusion: It can be concluded that mindfulness-based cognitive therapy enhances the quality of life and resilience of women with chronic pain and therefore, this therapy can be utilized to alleviate the problems faced by women with chronic pain.
Comparison of the Effectiveness of Therapist-Assisted Couple Therapy and Emotion-Focused Couple Therapy on Psychological Well-Being, Negotiation Enhancement, and Aggression Reduction in Women Victims of Spousal Violence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This research aimed to compare the effectiveness of therapist-assisted couple therapy and emotion-focused couple therapy on psychological well-being, negotiation enhancement, and aggression reduction in women victims of spousal violence. Methods: The study was applied, field-based, and quasi-experimental, employing a pre-test, post-test design with a control group. The sample consisted of couples attending counseling and psychotherapy centers in Qom during the second half of 2021. Out of these, 45 couples were randomly assigned after entry criteria control into three groups: emotion-focused treatment group (15 couples), therapist-assisted treatment group (15 couples), and a control group (15 couples). The research tools included the Strauss et al. (1979) Conflict Tactics Scales and the Ryff (1989) Psychological Well-Being Scales, which were administered to the female victims in three phases: pre-test, post-test, and follow-up. The emotion-focused group received Johnson’s (2003) training package over nine sessions, and the therapist-assisted group received Aghayousefi et al.’s (2020) training package over eight sessions. The control group received no intervention. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and SPSS software version 26. Findings: Results showed that both emotion-focused and therapist-assisted couple therapies significantly reduced aggression (F = 90.30, p < .001), increased negotiation (F = 64.47, p < .001), and enhanced psychological well-being (F = 103.81, p < .001) in the female victims of spousal violence, with these effects maintained at follow-up. However, the emotion-focused therapy package was more successful in improving psychological well-being, negotiation, and reducing aggression than the therapist-assisted therapy package. Conclusion: The findings suggest that both emotion-focused and therapist-assisted couple therapies are effective interventions for resolving conflicts and improving psychological well-being.
Structural Model Presentation of Quality of Life for the Elderly Based on Self-Care with the Mediating Role of Social Support(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to present a structural model of the quality of life for the elderly based on self-care with the mediating role of social support. Methods: The research employed a correlational design using structural equation modeling. The study population consisted of individuals aged 60 to 75 years living in urban homes in Tehran, with 314 participants selected as the research sample. The data collection tools included the Iranian version of the Phillips Social Support Questionnaire (1986), the World Health Organization's Quality of Life Questionnaire (1989), and the Elderly Self-care Questionnaire by Younesi et al. (2020). The statistical technique used was a full latent variable structural equation model, and the data analysis was performed using SPSS version 26, AMOS version 24, and R software version 4.3.1. Examination of the model fit indices indicated that the model overall is in excellent condition for explaining and fitting the data. Findings: The results showed that both social support and self-care have a significant positive effect on the quality of life variable for the elderly. Moreover, the self-care variable also has a significant positive impact on the social support variable at a 95% confidence level. Additionally, the self-care variable significantly affects the quality of life of the elderly through the mediating variable of social support. Conclusion: According to the findings of this study, the mediating role of social support can play a significant role in examining changes in the quality of life of the elderly. It is recommended that the importance of social support be emphasized and taught in elderly care centers and other counseling and guidance centers.
Comparison of the Effectiveness of Adolescent-Specific Psychological Security Training with Adolescent-Centered Mindfulness Training on the Altruism of Adolescents with Psychological Insecurity(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The objective of this study was to compare the effectiveness of adolescent-specific psychological security training with adolescent-centered mindfulness training on the well-being of adolescents experiencing psychological insecurity. Methods: This study employed a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up phases, involving two experimental groups and one control group. The population included all male students aged 14 to 16 years in the city of Isfahan. Sixty students were selected through convenience sampling and then randomly assigned to the study groups. The research instrument was the Ryff Well-Being Questionnaire (1989). All three groups were assessed at three stages: pre-test, post-test, and follow-up using this instrument. The first experimental group received well-being training, while the second group received adolescent-centered mindfulness training. The control group was placed on a waiting list. The collected data were analyzed using descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics (repeated measures analysis of variance). Findings: The results indicated that both methods were effective in improving the well-being of these adolescents, and there was no significant difference between the two experimental groups in this regard (P = 0.05). Conclusion: It can be concluded that both methods can enhance the psychological well-being of this group of adolescents.
The Effectiveness of Schema-Based Parenting Training on Parenting Stress, and Parent-Child Interaction Quality in Mothers of Children Aged 4 to 12 Years(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aims to determine the effectiveness of schema-based parenting training on parenting stress, and the quality of parent-child interactions among mothers of children aged 4 to 12 years. Methods: This research is applied in nature and semi-experimental with a pre-test, post-test, and one-month follow-up design with a control group. The statistical population included mothers of children aged 4 to 12 years who visited counseling centers in District 1 of Tehran. From this population, 45 individuals were selected through convenience sampling and randomly assigned to two groups of 15 (schema-based parenting training and control group). Data were collected using the Pianta Parent-Child Interaction (1994) and the Abidin Parenting Stress Index (1984). Schema-based parenting training, which encompasses educational topics, was delivered to the mothers in 8 weekly sessions, each lasting 90 minutes. For data analysis, which involved two experimental groups and one control group across three time points, a mixed ANOVA with repeated measures was utilized, and the data were analyzed using SPSS 25 software. Findings: The results showed that schema-based parenting training significantly affected parenting stress symptoms (F=30.383, P=0.001, η²=0.52) and the quality of parenting interactions (F=7.057, P=0.002, η²=0.201). Conclusion: It can be concluded that schema-based parenting training effectively reduces parental stress symptoms, and the persistence of the training effect during the follow-up phase indicates the intervention's lasting impact on parental stress.
مقایسه اثربخشی تکالیف توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه (باشگاه مغز) همراه با و بدون تحریک الکتریکی فرا جمجمه ای بر ردیابی چشمی و کارکردهای عصب-روان شناختی کودکان با اختلال اتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی تکالیف توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه (باشگاه مغز) همراه با و بدون تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر ردیابی چشمی و کارکردهای عصب-روان شناختی کودکان با اختلال اتیسم با عملکرد بالا بود. روش شناسی: روش تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا در مدرسه تراب تهران در سال 1403 بود که 30 نفر به طور هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش، 10 جلسه 50 دقیقه ای تکالیف توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه را انجام دادند، یکی از گروه ها با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و دیگری بدون آن. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون سنجش دامنه طیف اتیسم (اهلر و همکاران، 1999)، ارزیابی کارکردهای عصب-روان شناختی (کورکمن و همکاران، 1998) و دستگاه ردیاب چشمی برای ردیابی چشمی بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط و نرم افزار SPSS-v22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش در مؤلفه های ردیابی چشمی و کارکردهای اجرایی/توجه تفاوت معناداری وجود داشت. تکالیف توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای تأثیر بیشتری نسبت به توان بخشی بدون تحریک بر این مؤلفه ها داشت. نتیجه گیری: توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای می تواند تأثیر مثبتی بر ردیابی چشمی و کارکردهای اجرایی/توجه کودکان با اختلال اتیسم با عملکرد بالا داشته باشد و اثربخشی بیشتری نسبت به روش های بدون تحریک دارد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی شفقت محور بر سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی با مشکل هایی در زمینه سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی مواجه هستند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی شفقت محور بر سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی بود. روش و مواد: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در فصل بهار سال 1403 بودند. نمونه پژوهش 40 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای (هفته ای یک جلسه) تحت آموزش ذهن آگاهی شفقت محور قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس سلامت روانشناختی (نجاریان و داودی، 1380)، مقیاس ناگویی خلقی (بگبی و همکاران، 1994) و مقیاس سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) بودند و داده های آن با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در هر دو متغیر سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش ذهن آگاهی شفقت محور باعث افزایش سلامت روانشناختی و کاهش ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی شد (001/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه یعنی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی شفقت محور باعث افزایش سلامت روانشناختی و کاهش ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی، درمانگران و متخصصان سلامت می توانند از روش آموزش ذهن آگاهی شفقت محور در کنار سایر روش های آموزشی موثر جهت بهبود سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی استفاده کنند.
مدل سازی پیشایندها و پیامدهای ارزیابی عملکرد براساس مفاهیم روانشناختی در سازمان تأمین اجتماعی: یک مطالعه آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: سازمان تأمین اجتماعی برای موفقیت در اقتصاد پیچیده جهانی و بقا در محیط رقابتی کسب وکار، نیازمند الگویی برای بهبود عملکرد است. از طرفی شیوه های سنتی رایج برای ارزیابی عملکرد در این سازمان لازم است مورد تجدیدنظر قرار گیرد و با اقتضائات عصر حاضر هماهنگ شود. با بررسی ادبیات این حوزه مطالعه ای تخصصی که به دنبال مدل سازی پیشایندها و پیامدهای ارزیابی عملکرد براساس مفاهیم روانشناختی در این سازمان باشد یافت نشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل سازی پیشایندها و پیامدهای ارزیابی عملکرد براساس مفاهیم روانشناختی در سازمان تأمین اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) است. نمونه گیری با روش هدفمند انجام شد. میدان پژوهش در بخش کیفی شامل استادان متخصص در رشته روانشناسی، مدیریت منابع انسانی و مدیران عملکرد و ارشد سازمان تأمین اجتماعی بود که به صورت هدفمند با 26 نفر از آن ها مصاحبه انجام شد. جامعه آماری بخش کمی شامل کارکنان سازمان تأمین اجتماعی شهر تهران در سال 1401 است. حجم نمونه با فرمول کوکران 384 نفر محاسبه شد و نمونه گیری با روش تصادفی ساده صورت پذیرفت. در بخش کیفی برای شناسایی پیشایندها و پیامدهای ارزیابی عملکرد در سازمان تأمین اجتماعی از روش تحلیل مضمون و نرم افزار Maxqda نسخه 12 استفاده شد. برای اعتبارسنجی مدل در بخش کمی نیز روش حداقل مربعات جزئی با نرم افزار Smart PLS استفاده گردید. یافته ها: در مرحله کدگذاری باز 408 کد شناسایی گردید. در نهایت از طریق کدگذاری محوری به 2 مضمون فراگیر، 12 مضمون سازمان دهنده و 60 مضمون پایه دست پیدا شد. یافته ها نشان داد با رعایت بهداشت روانی، دستیابی به ارزیابی عملکرد صحیح در این سازمان امکان پذیر است. رعایت ارگونومی به حفظ سلامت کارکنان کمک می کند. نتیجه گیری: تحلیل و درک یافته های این مطالعه می تواند به مدیران کمک کند تا تصویری واضح از عواملی که بر شیوه ارزیابی عملکرد تأثیر گذارند داشته باشند و بدین ترتیب استراتژی های بهینه برای بهبود عملکرد سازمانی و رفاه کارکنان خود تعریف نمایند. این یافته ها همچنین می توانند برنامه های آموزشی مخصوصی برای بهبود مهارت های ارزیابی و مدیریت عملکرد پایه ریزی کنند و سطح آگاهی کارکنان را در رابطه با انتظارات سازمانی در موفقیت کلی سازمان افزایش دهند.
اثربخشی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی براساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۷۴-۲۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: تمامی ازدواج ها ممکن است به نوعی، دلزدگی را تجربه کنند؛ به طوری که با افکار و تصورات فراوانی درباره جدایی همراه باشد. لذا توجه به اثرات مخرب این پدیده و درمان به موقع آن حائز اهمیت است . هدف: هدف از پژوهش، تأثیر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی (پس آزمون - پیش آزمون - پیگیری 6 ماهه) بود. شرکت کنندگان 30 زوج با تشخیص دلزدگی زناشویی در سال 1401 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری متغیرها، پرسشنامه دلزدگی زناشویی 20 ماده ای پاینز (2002) بود. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش گروهی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی که با استفاده از شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده به روش پدیدارشناسی توسط نویسنده مقاله تدوین شده بود، شرکت کردند. برای تجزیه داده ها از روش تحلیل کوواریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد با توجه به مقدار 48/58 =F برای منبع گروهی در سطح 01/0 P< معنادار و مداخله ی مبتنی بر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی اثربخش بود و با توجه به ضریب اتا، 68 درصد از تغییرات در کوواریانس دلزدگی زناشویی متأثر از رویکرد مداخله ای بود. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی بسته آموزشی، این بسته مشاوره ای می تواند در مراکز روانشناختی خانواده درمانی و زوج درمانی جهت آموزش زوجین و بهبود تعاملات آنان جهت کاهش دلزدگی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
تدوین و رواسازی آزمون جستجوی دیداری برای سنجش سوگیری توجه به تصاویر دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
105 - 123
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه زیربنا های شناختی و عصبی-فیزیولوژیکی دلبستگی نیازمند سنجش ابعاد خودکار آن است. هدف از پژوهش حاضر تدوین و رواسازی آزمون جستجوی دیداری جهت سنجش سوگیری توجه نسبت به تصاویر مرتبط با دلبستگی بود.روش: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی متشکل از ۲۵۸ دانشجو (۱۵۳ زن) با میانگین سنی ۳۶/۲۱ بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و آزمون رایانه ای جستجوی دیداری، مقیاس تجدیدنظریافته تجارب مربوط به روابط نزدیک (فریلی و همکاران، ۲۰۰۰)، پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان (هازان و شیور، ۱۹۸۷) و مقیاس استرس، اضطراب و افسردگی (لویباند و لویباند، ۲۰۰۲) را تکمیل نمودند. از همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس آمیخته برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.یافته ها: یافته های مربوط به روایی هم گرا نشان داد که نمره سوگیری توجه با اضطراب رابطه مثبت و معنادار دارد (05/0>p). همبستگی میان ابعاد دلبستگی (اضطراب و اجتناب) و نمره سوگیری توجه منفی و معنادار بود (05/0>p). در ارتباط با روایی تمییزی، آزمون از توان مناسب جهت افتراق افراد ایمن از ناایمن ها (اضطرابی و اجتنابی) برخوردار بود (001/0<p) بدین صورت که دو گروه ناایمن روی گردانی بیش تری از تصاویر دلبستگی داشتند. آزمون مورد نظر از پایایی بازآزمایی متوسط (بین 46/0 تا 57/0) و همسانی درونی نسبتا بالایی (63/0 تا 77/0) برخوردار بود.
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه بیانگر روایی و پایایی قابل قبول آزمون جستجوی دیداری جهت سنجش سوگیری توجه به تصاویر دلبستگی بود. این یافته ها می تواند الهام بخش پژوهشگران در تمرکز بر ابعاد خودکار دلبستگی و عدم اتکای صرف بر ابزار های پرسشنامه ای باشد.
Effectiveness of Cyberbullying/Victimization prevention package on Self-esteem and cognitive flexibility of adolescents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to assess the impact of a cyberbullying and victimization prevention program on the self-esteem and cognitive flexibility of adolescents in Osku City Iran. The research followed an experimental design with a pre-test and post-test approach. The study included all female junior high school students in Osku City during the academic year 2023-2024, selected through convenience sampling. Thirty students who had experienced cyberbullying and victimization were randomly assigned into two groups: an experimental group (15 students) and a control group (15 students). Data collection tools included a questionnaire on self-esteem, cognitive flexibility, and experiences of cyberbullying and victimization. The experimental group attended 10 sessions, each lasting 75 minutes, to receive training through the prevention program. Both groups took a pre-test before the sessions and a post-test after the training. The data were analyzed using inferential statistics and covariance analysis, which indicated that the cyberbullying and victimization prevention program effectively improved students' self-esteem and cognitive flexibility. With all research hypotheses confirmed, the strategies and skills taught to address cyberbullying and victimization contribute to enhancing the self-esteem and cognitive flexibility of students. It is recommended that educational administrators, particularly school counselors, organize workshops on cyberbullying and victimization prevention to improve the self-esteem and cognitive flexibility of adolescents.
مقایسل عملکرد رفتاری افراد با غالبیت اجتماعی (بالا و پایین) در شرایط یادگیری از بازخورد مثبت و منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
81 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف: سلسله مراتب اجتماعی در بسیاری از گونه ها ازجمله انسان ها هدایت گر رفتار بوده و شکل گیری آن وابسته به شناخت، حافظه اجتماعی و فرایند یادگیری تقویتی است. توانایی یادگیری از بازخورد یک پیش نیاز ضروری برای تعامل موفق با محیط های اجتماعی است. غالبیت اجتماعی می تواند تأثیر زیادی بر جنبه های مختلف شناخت و رفتار داشته باشد. هدف مطالعه حاضر مقایسه عملکرد رفتاری (زمان واکنش و دقت پاسخ) افراد با غالبیت اجتماعی (بالا و پایین) در شرایط یادگیری از بازخورد مثبت و منفی است.روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل ۲۴۰۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۴۰۱بودند. نمونه اولیه شامل ۱۸۶ نفر بودند که به صورت آنلاین پرسشنامه های اضطراب حالت- صفت اسپیلبرگر، پرسشنامه شخصیتی خرده مقیاس سلطه را تکمیل کردند. سپس، ۳۴ نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان گروه غالبیت اجتماعی بالا (۱۹ نفر) و غالبیت اجتماعی پایین (۱۵ نفر) انتخاب شدند و به هر دو گروه تکلیف یادگیری احتمالی ارائه گردید. داده های رفتاری با استفاده از تحلیل واریانس مختلط مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت.یافته ها: تفاوت معناداری بین دوگروه غالبیت اجتماعی بالا و پایین از نظر زمان واکنش و دقت پاسخ در یادگیری از بازخورد مثبت و منفی مشاهده نشد (0.05<p)، اما میانگین نمره دقت پاسخ هر دو گروه با غالبیت اجتماعی بالا و پایین در بازخورد منفی بیشتر از بازخورد مثبت بوده است.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که بازخورد منفی در هر دو گروه با غالبیت اجتماعی بالا و پایین منجر به یادگیری بهتر می گردد.
رابطه راهبردهای مقابله ای و سبک های دفاعی با بروز اضطراب مرگ در دوران همه گیری کرونا در دانشجویان
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین رابطه راهبردهای مقابله ای و سبک های دفاعی با اضطراب مرگ در دوران پاندمی کووید-19 در دانشجویان بود. روش تحقیق از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کرج در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و حجم نمونه با استفاده از فرمول فیدل و تاباچنیک 290 نفر محاسبه گردید.که با توجه به احتمال حذف برخی از آزمودنی ها به دلیل پیش پردازش دادها تعداد 320 پرسشنامه توزیع و بعد از پیش پردازش تعداد 20 نمونه حذف و درنهایت 300 آزمودنی موردبررسی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل سه پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1985)، سبک های دفاعی اندروز و همکاران (1993) و پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (1970) بود. فرضیات تحقیق با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون موردبررسی قرار گرفتند. بررسی نتایج همبستگی نشان داد بین بین سبک مقابله ای مسئله مدار و مکانیزم های دفاعی رشد یافته با اضطراب مرگ دانشجویان همبستگی منفی و بین سبک مقابله ای هیجان مدار و مکانیزم های دفاعی رشد نایافته با اضطراب مرگ دانشجویان همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (pv<0/01). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد 39 درصد تغییرات اضطراب مرگ دانشجویان توسط راهبردهای مقابله ای و سبک های دفاعی تبیین گردید و با توجه به نتایج ماتریس ضرایب رگرسیونی بین اضطراب مرگ با راهبردهای مسئله محور و مکانیزم های دفاعی رشد یافته با بتای منفی و ضرایب (216/0-) و (255/0-) و با راهبردهای هیجان محور با بتای مثبت و ضریب (467/0) رابطه وجود داشت (pv<0/01). این یافته ها اهمیت توجه به راهبردهای مقابله ای و سبک های دفاعی در کاهش اضطراب مرگ را در شرایط بحرانی نظیر پاندمی کرونا تأکید می کنند و می توانند به طراحی مداخلات روان شناختی برای دانشجویان کمک کنند.
مقایسه اثربخشی آموزش مادران بر اساس مداخله مبتنی بر دلبستگی و مداخله شناختی- رفتاری بر ابعاد چندگانه اضطراب کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال اضطراب جدایی یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی در کودکی است که در صورت عدم درمان موجب اختلالات شدید در بزرگسالی خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مادران بر اساس مداخله مبتنی بر دلبستگی و مداخله شناختی- رفتاری بر ابعاد چندگانه اضطراب کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری ۳ ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دارای دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی مقطع ابتدایی مدارس ناحیه یک شهر ساری در سال تحصیلی ۱۴۰۲- ۱۴۰۱ بودند که با روش نمونه گیری هدفمند 45 دانش آموز انتخاب، و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری (15 نفر در گروه مداخله مبتنی بر دلبستگی، 15 نفر درگروه شناختی- رفتاری، و 15 نفر در گروه گواه) جایدهی شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم والد پرسشنامه اضطراب جدایی (هان و همکاران،۲۰۰۳)، پرسشنامه اضطراب چندبعدی کودکان (مارچ و همکاران، 1997) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده ازنرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو مداخله مبتنی بر دلبستگی و مداخله شناختی- رفتاری تفاوت معنادار درکاهش ابعاد چندگانه اضطراب (0001/0P=، 207/4F=) وجود دارد. همچنین، در مرحله پس آزمون هر دو روش درمانی به یک اندازه اثر معناداری بر ابعاد چندگانه اضطراب داشته اند و تداوم اثربخشی هر دو مداخله در مرحله پیگیری نیز مشاهده شد (001/0>P). نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، مداخله مبتنی بر دلبستگی با تمرکز بر بهبود روابط عاطفی و کاهش نگرانی های مربوط به جدایی و مداخله شناختی- رفتاری به دلیل تمرکز بر تغییر الگوهای فکری ناکارآمد و ارتقاء مهارت های مقابله ای، می تواند به عنوان روش های مؤثری برای کاهش ابعاد چندگانه اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین استفاده از هر دو شیوه بسته به شرایط مراجع، پیشنهاد می شود.