تغییرات اجتماعی - فرهنگی (مطالعات علوم اجتماعی ایران سابق)
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال 22 بهار 1404 شماره 84 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
در جوامع امروزی، شهرداری ها نقش مهمی در ارتقای فرهنگ شهروندی و افزایش مشارکت اجتماعی دارند که یکی از ابزارهای مؤثر دراین زمینه، تیزرهای تبلیغاتی است. بااین حال، میزان اثرگذاری این تیزرها بر رفتار شهروندان و تقویت مشارکت اجتماعی به طور دقیق بررسی نشده است. این پژوهش با نمونه کاوی شهر اصفهان، به تحلیل نقش تیزرهای تبلیغاتی پرداخته و باهدف بررسی تأثیر آن ها بر تغییرات رفتاری شهروندان، همچنین ارزیابی نقششان در افزایش حس مسئولیت پذیری اجتماعی و تعاملات مدنی انجام شده است. دراین تحقیق از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. داده های موردنیاز ازطریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده و با بهره گیری از تحلیل محتوای کیفی موردتبیین قرار گرفته است. نتایج مطالعه نشان می دهد که تیزرهای تبلیغاتی شهرداری اصفهان در ترویج فرهنگ شهروندی و تشویق به مشارکت اجتماعی تأثیرگذار بوده اند. این تأثیر به ویژه در حوزه های مسئولیت پذیری فردی، مشارکت در حفظ محیط شهری و همکاری در برنامه های جمعی مشهود است. بااین حال، میزان تأثیرگذاری این تیزرها به کیفیت پیام، شیوه ارائه، میزان تکرار و هم راستایی آن ها با نیازها و ارزش های شهروندان بستگی دارد. تیزرهای تبلیغاتی می توانند به عنوان ابزاری مؤثر درجهت ارتقای فرهنگ شهروندی و افزایش سطح مشارکت اجتماعی مورداستفاده قرار گیرند. طوری که، برای بهبود اثربخشی آن ها، ضروری است که طراحی این تیزرها مبتنی بر تحلیل دقیق جامعه هدف، استفاده از پیام های متناسب با ارزش های فرهنگی و بهره گیری از تکنیک های خلاقانه تبلیغاتی باشد. همچنین، ارزیابی مستمر اثربخشی این تبلیغات می تواند به بهینه سازی و ارتقای کیفیت آن ها کمک کند.
تبیین هم پیوندی توسعه زیرساخت های ریلی و دگرگونی های اجتماعی در تکوین هویت فضایی ایستگاه های راه آهن ایران و ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تحلیل و بررسی فرایند هم پیوندی توسعه حمل ونقل ریلی و تحولات اجتماعی در شکل دهی به هویت فضایی ایستگاه های راه آهن ایران و ترکیه در بازه زمانی ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷خورشیدی (دوران حکومت پهلوی در ایران و دوران آتاتورک در ترکیه)، می پردازد. هدف اصلی این تحقیق، شناخت تأثیرات متقابل توسعه سیستم حمل ونقل ریلی و تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بر طراحی کالبدی و اجتماعی ایستگاه ها و به تبع آن، شکل گیری هویت فضایی این فضاها است. پژوهش باتأکیدبر سه بُعد محوری «طراحی کالبدی ایستگاه ها»، «ارتباطات اجتماعی در فضاهای ایستگاهی»، و «تأثیرات فرهنگی و نمادین ایستگاه ها در هویت فضایی»، به واکاوی و مقایسه این فرایند در ایران و ترکیه می پردازد. روش تحقیق ترکیبی است که در بخش کیفی، داده ها ازطریق تحلیل اسناد تاریخی و انجام مصاحبه های عمیق با متخصصان حوزه های مختلف جمع آوری شده است. در بخش کمی، اطلاعات ازطریق پرسش نامه به صورت آنلاین میان کاربران ایستگاه های راه آهن در هر دو کشور جمع آوری گردیده و بااستفاده از نرم افزار اس پی اس اس و آزمون تی تست تحلیل شده است. نتایج نشان می دهند که تحولات اجتماعی و سیاسی در دوران پهلوی و آتاتورک به طور مستقیم بر هویت فضایی ایستگاه ها و تعاملات اجتماعی در فضاهای ایستگاهی تأثیر گذاشته و نقشی کلیدی در شکل گیری هویت شهری و عملکردهای اجتماعی این فضاها ایفاء کرده اند. این تحقیق می تواند به عنوان مبنای طراحی و برنامه ریزی ایستگاه های راه آهن در آینده، بادرنظر گرفتن ابعاد اجتماعی و تاریخی، کاربرد داشته باشد.
مدل تبیین فرایند انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف ارائه مدل تبیین فرایند انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران صورت گرفته است. روش تحقیق ازنظر پارادایم؛ تفسیری، ازنظر رویکرد؛ کیفی، ازنظر استراتژی؛ نسخه نظریه زمینه ای اشتراوس و کوربین و به لحاظ هدف، کاربردی است. مشارکت کنندگان، اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران بودند که براساس روش نمونه گیری هدف مند و نظری با رعایت حداکثر تنوع انتخاب شدند. مصاحبه نیمه ساختمند با ۱۱نفر براساس اصل اشباح نظری انجام شد. برای تحلیل داده ها، از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. برای ارزیابی قابلیت اعتماد و اعتبار پژوهش از کنترل مشارکت کننده، کنترل توسط همکار، حضور طولانی مدت در بافت پژوهش، توضیح مفصل، و ممیزی استفاده شد. تحلیل داده ها ۱۶مفهوم ۴۰ویژگی و ۳۳۱بُعد استخراج گردید. اجزای مدل فرایند انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی بااستفاده از ۱۱6نمودار، ۵فرایند فرعی و ۱۵تاکتیک راهبردی شکل گرفت. درنهایت، مدلی مشتمل بر انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی دانشگاه به عنوان پدیده مرکزی، شرایط فردی (ابعاد روان شناختی)، شرایط اجتماعی فرهنگی (اعتبار و هویت فردی خانوادگی)، و شرایط دانشگاهی (پاسخ گویی اجتماعی سازمان، امنیت شغلی)، به عنوان عوامل تأثیرگذار، راهبردها (شرکت در سیاست گذاری درون و برون دانشگاهی)، و پیامدهای فردی (ارتقاء ابعاد روان شناختی عضو هیأت علمی)، پیامدهای اجتماعی فرهنگی (ارتقاء سلامت جامعه)، و پیامدهای دانشگاهی (نتایج ادراکی در پاسخ گویی، معضلات و آسیب ها در بخش پژوهش)، همراه با خط سیر داستان ارائه گردید.
بررسی جامعه شناختی گردشگری پایدار در منطقه ارسباران-آذربایجان شرقی با رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با رویکرد نظریه داده بنیاد به بررسی جامعه شناختی گردشگری پایدار در منطقه ارسباران–آذربایجان شرقی می پردازد. پژوهش حاضر کیفی بوده و داده های موردنیاز ازطریق مشاهده، مصاحبه و تحلیل اسناد غیرواکنشی گردآوری شده اند. جامعه موردمطالعه شامل اساتید دانشگاه و متخصصان حوزه گردشگری در منطقه ارسباران است. حجم نمونه براساس فرایند اشباع نظری مشخص شد و در ابتدا ۲۰نفر به عنوان نمونه اولیه انتخاب شدند. نمونه گیری به صورت نظری (روش گلوله برفی)، انجام گرفت. به منظور اعتباربخشی یافته ها، اعتبار نظری ازطریق کار میدانی گسترده و زاویه بندی نظری مورداستفاده قرار گرفت. فرایند تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و گزینشی)، و با بهره گیری از نرم افزار مکس کیو دی اِی، صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهند که شرایط توسعه گردشگری پایدار در منطقه ارسباران شامل: «گردشگری مسئؤلانه»، «فرهنگ گردشگرپذیری»، «مشارکت جامعه محلی»، «رعایت اصول پایداری»، «امنیت پایدار» و «تشویق صنایع و حرفه های محلی»، است. زمینه های توسعه گردشگری پایدار نیز شامل: «عرضه محصولات جدید گردشگری»، «گنجاندن زنان در بخش گردشگری»، «هماهنگی میان نظام عرضه و تقاضا» و «تاب آوری برنامه ریزی شده در برابر اثرات توسعه گردشگری»، می شود. راهبردهای توسعه گردشگری پایدار دراین منطقه بر «مسئولیت پذیری زیست محیطی» و «احیای اقتصاد محلی»، استوار است. پیامدهای توسعه گردشگری پایدار در منطقه ارسباران نیز شامل «رشد بلندمدت صنعت گردشگری بدون آسیب به زیست بوم های طبیعی»، «افزایش ثبات درآمدی»، «حفظ توازن اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی»، «پاسخ گویی بلندمدت به نیازهای گردشگران»، «ایجاد فرصت های توسعه پایدار»، «مدیریت بهینه منابع طبیعی برای نسل های کنونی و آتی»، «تبادل خدمات اکوسیستمی طبیعی» و «تقویت هویت اجتماعی و فرهنگی»، است.
تبیین ادراک اجتماعی بر بازنمایی «روح مکان-حس مکان»؛ از منظر معناشناسی در فضاهای فرهنگی هویت مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضاهای فرهنگی همواره بستری برای شکل گیری هویت جمعی و انتقال معانی در بستر اجتماع بوده اند. دراین میان، آنچه به فضا معنا و جان می بخشد، پیوند میان ادراک اجتماعی و بازنمایی «روح مکان-حس مکان»، است. مطالعه حاضر باهدف واکاوی تأثیر ادراک اجتماعی بر نحوه تبلور این مفاهیم در فضاهای فرهنگی هویت مند و از منظر معناشناسی، به دنبال پاسخ به این پرسش است که-چگونه تجربه جمعی و تفسیرهای ذهنی کاربران از مکان، در ایجاد احساس تعلق و هویت فضایی نقش آفرینی می کنند. این پژوهش از روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بهره می برد تا ارتباطات معنادار میان ادراک اجتماعی و مفاهیم روح مکان و حس مکان، را در فضاهای فرهنگی هویت مند بررسی کند. گردآوری داده ها ازطریق تحلیل متون نظری، منابع تاریخی، و نشانه های فرهنگی انجام پذیرفته و تلاش شده است تا از رهگذر خوانش لایه های معنایی و نشانه شناختی، جایگاه تجربه زیسته و معناهای جمعی در ساختار فضایی تبیین شود. یافته ها برآن است که ادراک اجتماعی نه تنها در تجربه حسی-فضایی افراد از مکان، بلکه در بازتولید معانی نهفته درآن فضاها نیز نقش محوری دارد. «حس مکان»، در بستر تعاملات اجتماعی، حافظه جمعی و نمادهای فرهنگی تقویت می شود و در قالب «روح مکان»، بازتاب می یابد؛ روحی که با لایه های معنایی پنهان در ساختار فضایی گره خورده است. درنتیجه، پژوهش موردتبیین آشکار ساخت که درک اجتماعی از مکان، از رهگذر لایه های معنایی و ادراکی، می تواند بازنمایی های غنی تری از روح مکان و حس مکان در فضاهای فرهنگی فراهم آورد. این ادراک، برساخته ای است از حضور فعالانه کاربران، خاطره های مشترک و معناهای نمادینی که در ساختار کالبدی و نظم فضایی جای می گیرند. ازاین رو، طراحی فضاهای فرهنگی هویت مند در عصر معاصر نیازمند توجه به زبان مشترک کاربران و ارزش های بومی و اجتماعی در قالبی معناشناختی است.
شناسایی و تبیین ابعاد و شاخص های امنیت شغلی کارگران؛ مطالعه ای ترکیبی با رویکرد اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به تغییرات اخیر فناوری، اقتصادی و سیاسی، ناامنی شغلی به یک نگرانی روبه رشد و موضوعی مهم در حوزه های دانشگاهی و مباحث عمومی تبدیل شده است. مطالعه حاضر باهدف شناسایی و تبیین ابعاد و شاخص های امنیت شغلی در میان کارگران انجام شده است. این پژوهش با رویکرد آمیخته اکتشافی متوالی، شامل مراحل کیفی و کمی، انجام گرفته است. در بخش کیفی، پژوهشگر بااستفاده از تحلیل مضمون و مرور ادبیات، مدل مفهومی اولیه را طراحی کرد. سپس ازطریق انجام مصاحبه های عمیق با ۱۵نفر از خبرگان دانشگاهی و اجرایی، مدل مفهومی نهایی شامل ۳بُعد، ۸مؤلفه و ۳۳شاخص تدوین شد. در بخش کمی، شاخص های مدل ازطریق تحلیل عاملی اکتشافی و تأئیدی موردارزیابی قرار گرفت. جامعه آماری شامل ۳۸۴نفر از کارگران وابسته به شرکت سرمایه گذاری تأمین اجتماعی (شستا)، در تهران بود. نتایج این پژوهش منجربه اعتبارسنجی و عملیاتی سازی یک مدل چندبعدی برای ارزیابی امنیت شغلی شد که در 3سطح خرد، میانه و کلان دسته بندی گردید. این مدل می تواند به عنوان مبنایی ارزشمند برای سیاست گذاری، برنامه ریزی راهبردی و بهبود شرایط شغلی کارگران در سازمان های دولتی و خصوصی مورداستفاده قرار گیرد.
تحلیل جامعه محور کیفیت فضاهای عمومی شهری با تأکیدبر سلامت اجتماعی شهروندان (نمونه کاوی: کلان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضاهای عمومی شهری به عنوان یکی از محیط هایی که بیشترین زمان حضور شهروندان در آن ها سپری می شود، پیونددهنده ای میان جنبه های اجتماعی و زیستی زندگی شهری به شمار می آیند و تأثیر عمیقی بر سلامت جسمی و روانی افراد دارند. ضروری است این فضاها به گونه ای طراحی و برنامه ریزی شوند که ارتقاء سلامت عمومی، به ویژه سلامت اجتماعی شهروندان را ممکن سازند. دراین راستا، پژوهش حاضر باهدف تحلیل کیفیت فضاهای عمومی کلان شهر تبریز با رویکرد جامعه محور و باتأکیدبر شاخص های سلامت اجتماعی و عمومی انجام گرفته است. این مطالعه از نوع کاربردی با ماهیت تحلیلی–اکتشافی بوده و با بهره گیری از روش تحقیق آمیخته (کیفی–کمی)، صورت پذیرفته است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل حداقل مربعات جزئی در نرم افزار “Warp-PLS”، و آزمون “T-test”، در نرم افزار “SPSS”، استفاده شده است. نتایج نشان می دهد بیشترین اثرگذاری بر تحقق سلامت عمومی در فضاهای عمومی تبریز به ترتیب مربوط به مفاهیم معنابخش فضای شهری، بستر کالبدی مطلوب و سالم، تعامل با بستر اکولوژیکی، الگوی کاربری زمین و فعالیت ها، دسترسی پذیری و پویایی و مفاهیم اجتماعی فضا با ضرایب 69/0، 58/0، 56/0، 55/0، 48/0 و 43/0، می باشد. همچنین، در میان متغیرهای فرعی، مؤلفه هایی نظیر احترام به نیازها و خواسته های شهروندان، پویایی و سرزندگی فضا، هویت منحصربه فرد، توجه به فضاهای سبز و آبی، بهره گیری از نمادها، و پاکیزگی محیطی بیشترین تأثیر را داشته اند. یافته ها نشان می دهد که شاخص های سلامت عمومی در فضاهای عمومی کلان شهر تبریز به طور کامل تحقق نیافته و نیازمند نگرشی سیستمی و یکپارچگی در برنامه ریزی جهت شکل گیری فضاهایی با رویکرد ارتقاء سلامت جسمانی و روانی شهروندان می باشد.
خاستگاه های سیاسی و اقتصادی بحران های اجتماعی ایران در دهه های 1390- 1370ش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Political and social protests in recent decades have been among the most important issues of concern for policymakers in Iran. Analyzing the origins of these events is essential for reducing social unrest and developing effective strategies. This study aims to investigate the roots of political and social protests in Iran during the 1370s and 1390s SH (1991–2011), and seeks to answer the question: which social factors have played a decisive role in the emergence of these protests from a comparative and sociological perspective? Based on the main hypothesis of the study, the gap between citizens’ legitimate expectations and the existing realities, disregard for evolving social and political values, economic demands, and the pursuit of social justice and equality have been key drivers of protest movements. Employing a mixed-methods (quantitative–qualitative) and comparative approach, and drawing on theories of relative deprivation—particularly the ideas of Ted Robert Gurr—and theories of social alienation, the research analyzes three significant instances of unrest. The findings indicate that the convergence of unmet expectations, socio-economic grievances, and value-based demands created the primary foundation for civil uprisings over the past two decades.
بررسی تطبیقی عوامل کالبدی-محیطی اثرگذار بر سلامت اجتماعی در محلات جدید و سنتی شهری (نمونه موردی: شهر اهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصولاً سلامت اجتماعی در شهرها تحت تأثیر عوامل مرتبط با ساختار فضاهای شهری، اقتصاد و کارکرد شهر و جهت گیری های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار دارد. هدف از این تحقیق بررسی تطبیقی عوامل کالبدی-محیطی مؤثر بر سلامت اجتماعی در بین محلات قدیم و جدید شهر اهر می باشد. پژوهش حاضر در زمره تحقیقات کاربردی است که با روش تحلیلی و رویکرد آمیخته انجام گرفته است. مطابق نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که 56شاخص اولیه به 40شاخص در قالب 5عامل (امنیت و شمولگرایی، کیفیت محیطی، دسترسی به خدمات، وضعیت اقتصادی و اجتماعی، و کیفیت زندگی)، تقلیل یافته است. شمول گرایی فضاهای عمومی اهمیت زیادی دارد، با امتیاز 78/0 در محله های سنتی و 75/0 در محله های جدید، برای ارتقاء تعاملات اجتماعی و نظم اجتماعی. فضاهای گردهمایی در محله های سنتی با امتیاز 82/0 نسبت به محله های جدید (40/0)، از اهمیت بالایی برخوردارند. عدم وجود این فضاها در محله های جدید ممکن است حس تعلق و مشارکت اجتماعی را کاهش دهد. همچنین، بومی بودن ساکنان امتیار 72/0 و حس تعلق به محله (65/0 در محله های سنتی و 80/0 در جدید)، نشان دهنده ارتباط نزدیک ساکنان است. میزان سواد نیز در هردو نوع محله اهمیت دارد، با امتیاز 50/0 و 78/0 به ترتیب. استفاده از الگوریتم های یادگیری ماشین نشان می دهد که در محله های جدید 90% به فضاهای سبز دسترسی دارند، ولی تنها 60% حس تعلق بالایی دارند. همچنین (F-Ratio)، بالای 23/35 تفاوت های معنادار بین محلات را نشان می دهد. درنتیجه، بهینه سازی طراحی فضاهای عمومی باید بخشی از استراتژی های توسعه پایدار در شهر اهر قرار گیرد، تا نه تنها سلامت اجتماعی بهبود یابد بلکه کیفیت زندگی همه ساکنان نیز افزایش یابد.
واکاوی غایت مداری اخلاقی در اندیشه متفکران اسلامی معاصر و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن؛ باتأکیدبر مبانی فلسفی استاد مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاق غایت مداری، رویکردی است که ارزش گذاری افعال اخلاقی را براساس هدف و غایت نهایی انسان سامان می دهد. این نگاه، به ویژه در اندیشه متفکران اسلامی معاصر، جایگاه ویژه ای دارد؛ زیرا در بستر جهان بینی توحیدی و برمبنای نظام فلسفی و الهیاتی خاصی تبیین می شود. دراین راستا، استاد مصباح یزدی، باتکیه بر مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی برگرفته از فلسفه اسلامی، نظریه ای منسجم و مبتنی بر غایت مداری در اخلاق ارائه کرده است که نه تنها بُعد نظری دارد، بلکه از منظر فرهنگی و اجتماعی نیز قابل تأمل است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی و تبیین مبانی فلسفی غایت مداری اخلاقی در اندیشه استاد مصباح یزدی پرداخته و نشان می دهد که از منظر وی، توحید به عنوان بنیادی ترین اصل در نظام هستی، جایگاه محوری در فهم ارزش های اخلاقی دارد. وی غایت نهایی انسان را «قرب الهی»، می داند و معتقد است که تمامی بایدها و نبایدهای اخلاقی باید در پرتو این غایت معنا شوند. از نگاه ایشان، کمال حقیقی انسان، امری واقعی و عینی است که ازطریق افعال اختیاری و با رعایت الزامات اخلاقی به دست می آید و این الزامات برخاسته از روابط علّی میان افعال و نتایج آن ها در سیر کمالی انسان هستند. بدین ترتیب، مفاهیم اخلاقی صرفاً ابزارهایی برای هدایت انسان به سوی آن غایت حقیقی اند. براساس این مبانی، اخلاق نه امری قراردادی یا صرفاً روان شناختی، بلکه امری هستی شناختی و واقع گرایانه است که با حقیقت وجود انسان و مسیر تکامل او گره خورده است. این نگرش، پیامدهای قابل توجهی در حوزه فرهنگ و اجتماع دارد؛ ازجمله تقویت بنیادهای اخلاقی در رفتارهای جمعی، ارتقاء مسئولیت پذیری فردی، و معنا یافتن اخلاق در بستر حیات دینی. درنتیجه، استاد مصباح باتأکیدبر تعیین صحیح غایت، یعنی «قرب الهی»، چارچوبی عقلانی، منسجم و متناسب با جهان بینی اسلامی برای اخلاق ارائه می کند که می تواند پاسخ گوی نیازهای فردی و اجتماعی انسان معاصر باشد.
بازخوانی نقش خانواده در پرورش تعاملات اجتماعی کودک در بستر طراحی محیط های آموزشی مبتنی بر الگوی مونته سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش خانواده در شکل گیری و تقویت تعاملات اجتماعی کودک، به ویژه در سال های آغازین رشد، از اهمیت بنیادینی برخوردار است. دراین میان، بهره گیری از الگوهای آموزشی نُوین، همچون الگوی مونته سوری، در طراحی محیط های آموزشی می تواند به مثابه ابزاری مؤثر برای تعمیق این تعاملات عمل کند. پژوهش حاضر باهدف بازخوانی جایگاه خانواده در پرورش مهارت های اجتماعی کودکان، در بستر طراحی محیط های آموزشی متکی بر الگوی مونته سوری، به بررسی چگونگی تأثیرگذاری هم افزایی این دو مؤلفه در مسیر تربیتی کودک می پردازد. این تحقیق باروش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از راهبرد کیفی به تحلیل و واکاوی تعامل میان نقش خانواده و محیط آموزشی طراحی شده، برپایه اصول مونته سوری پرداخته است. گردآوری داده ها ازطریق مطالعات کتابخانه ای، اسنادی و تحلیل محتوای منابع نظری مرتبط با روان شناسی رشد کودک، طراحی آموزشی و رویکرد مونته سوری صورت گرفته است. طوری که نتایج پژوهش نشان می دهد که حضور فعال خانواده در فرایند آموزش، درکنار طراحی محیطی هدف مند براساس اصول خودمحوری، آزادی انتخاب و یادگیری تجربی که در الگوی مونته سوری لحاظ شده اند، زمینه ساز شکل گیری تعاملات اجتماعی پایدار و مؤثر در کودکان می شود. همچنین، انطباق محیط کالبدی با نیازهای رشدی کودک موجب تقویت استقلال فردی و درعین حال توسعه مهارت های ارتباطی و اجتماعی در فضای آموزشی می گردد. درنتیجه، طراحی محیط های آموزشی برمبنای الگوی مونته سوری، هنگامی که با نقش آفرینی مؤثر خانواده همراه باشد، می تواند بستر مناسبی برای پرورش تعاملات اجتماعی کودک فراهم آورد. چنین هم افزایی میان عوامل محیطی و خانوادگی نه تنها به رشد اجتماعی کودک منتهی می شود، بلکه زمینه ساز ارتقاء کیفیت آموزش، تقویت حس مسئولیت پذیری و افزایش مشارکت پذیری در روابط گروهی کودکان خواهد بود. بدین ترتیب، توجه به هم راستاسازی نقش تربیتی خانواده و طراحی محیط های آموزشی می تواند راهبردی کلیدی درجهت رشد جامع شخصیت کودک تلقی شود.
تأثیر عینیت حسابرسی داخلی بر بهبود شفافیت و مسئولیت پذیری اجتماعی در نهادهای دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه شفافیت و مسئولیت پذیری اجتماعی به عنوان دو رکن اساسی در کارآمدی و مشروعیت عملکرد نهادهای دولتی شناخته می شوند. با افزایش پیچیدگی های محیطی و توقعات جامعه، نیازبه استقرار نظام های نظارتی قوی، عینی و بی طرف بیش ازپیش احساس می شود. دراین راستا، عینیت حسابرسی داخلی به عنوان رویکردی مستقل و غیرجانبدار، می تواند نقش مؤثری در بهبود فرایندهای تصمیم گیری و ارتقای پاسخ گویی به ذی نفعان ایفاء کند. پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر عینیت حسابرسی داخلی بر ارتقای شفافیت و مسئولیت پذیری اجتماعی در نهادهای دولتی، به صورت توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و تحلیل اسناد انجام شده است. نتایج نشان می دهد که عینیت حسابرسی داخلی با کاهش تعارض منافع، تقویت استقلال تصمیم گیری و بهبود فرایندهای گزارش دهی و نظارت، به افزایش شفافیت مالی و عملکردی در نهادهای دولتی منجر می شود. به طورخاص، تقویت عینیت در حسابرسی داخلی، اعتماد عمومی و شاخص های مسئولیت پذیری اجتماعی را بهبود می بخشد. افزون براین، سیاست گذاران و مدیران نهادهای دولتی می توانند با اصلاح ساختارها و فرایندهای مرتبط، زمینه ساز ارتقای عملکرد و مشروعیت سازمان خود در برابر جامعه و ذی نفعان باشند.