فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۸۲۰ مورد.
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
133 - 155
حوزههای تخصصی:
بنگاه های کوچک و متوسط نقش حیاتی در تولید صنعتی و توسعه اقتصادی کشورها دارند. از این رو پژوهش حاضر با بررسی تاثیر سه عامل سه گانه فناوری، انسانی و سازمانی بر عملکرد بنگاه های کوچک و متوسط حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با میانجیگری مدیریت دانش مشتریان در دو گروه مدیران و مشتریان صورت گرفته است. سازمان ها سیستم های چند سطحی هستند. پژوهش های اخیر همواره به دنبال شناسایی تفاوت ها و پر کردن شکاف میان سطوح مختلف تحلیل رفتار انسان ها در سطح فردی، گروه و سازمان می باشند. در این پژوهش غیر از سنجش مدیریت دانش مشتریان و عملکرد سازمانی در یک سطح، سنجش رابطه رسانه اجتماعی و عملکرد سازمانی در جایگاه ساختاری چند سطحی بررسی شده است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل 169 نفر از سرپرستان و مدیران حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و 217 نفر از مشتریان است. تجزیه وتحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار SmartPLS انجام گرفته است. براساس این نتایج به ترتیب عوامل فناوری، انسانی و سازمانی تاثیر مثبتی در جهت افزایش عملکرد سازمانی دارد. نوآوری تحقیق در اجرای این تحلیل به صورت چند سطحی می باشد . داده های چند سطحی به کمک نرم افزار تحلیل خطی سلسله مراتب، تحلیل شده اند. خروجی نرم افزار HLM 7 نشاندهنده روابط چندسطحی متغیر های پژوهش است. رسانه اجتماعی در سطح فراسازمانی اثری مثبت بر ضریب رگرسیون ، بر رابطه مدیریت دانش مشتریان بر عملکرد سازمان در سطح سازمانی دارد. لذا، هر چه سرمایه گذاری بر رسانه اجتماعی در سطح دوم (فراسازمانی ) بیشتر باشد، اثر آن در سطح پایین شدت بیشتری دارد و می توان عملکرد سازمانی را افزایش داد.
شبیه سازی سناریوهای آینده پژوهی در مدیریت استراتژیک با هوش کوانتومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
7 - 24
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی تاثیر انواع حمایت های اجتماعی بر رفتارهای خلق ارزش مشترک با نقش میانجی اعتماد و تعامل اخلاقی و نقش تعدیلگری وضعیت سلامتی می پردازد. در این راستا، با استفاده از تحلیل مضمون (Content Analysis) و شبیه سازی سناریوهای آینده پژوهی، سعی بر شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر رفتارهای مشتریان و تصمیم گیری های استراتژیک با توجه به پیچیدگی های محیطی و اجتماعی دارد. الگوریتم های هوش مصنوعی، به ویژه شبکه های عصبی، به عنوان ابزارهای پیشرفته برای تحلیل رفتارهای انسانی و استخراج الگوهای رفتاری به کار گرفته شدند. همچنین، در این تحقیق ارتباطات میان اعتماد، تعامل اخلاقی و حمایت های اجتماعی در ایجاد ارزش مشترک بررسی شده و نتایج نشان می دهند که عوامل محیطی و وضعیت سلامتی نقش قابل توجهی در تصمیم گیری های استراتژیک دارند. در نهایت، پیشنهاداتی برای بهبود فرآیند پیش بینی رفتارها با بهره گیری از هوش کوانتومی و الگوریتم های هوش مصنوعی ارائه شده است.
شناسایی و اولویت بندی مسائل راهبردی کشور در حوزه علم و فناوری کسب و کار(استارت آپی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸)
151 - 176
حوزههای تخصصی:
ارائه تصویری جامع از وضعیت استارت آپ ها در یک کشور، می تواند به برنامه ریزی مطلوب در این حوزه، کمک نماید. تاکنون تحقیق جامعی در این حوزه انجام نشده است .در این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق کیفی و براساس نظرات خبرگان حوزه های فناوری و نوآوری، حکمرانی فناورانه، فناوری استارتاپها و اقتصاد به بررسی موضوع پرداخته شده است. در این راستا جایگاه علم و فناوری استارتاپی در اسناد بالادستی شامل فرمایشات مقام معظم رهبری، اصول قانون اساسی، سیاست های کلی و سند الگوی پایه اسلامی ایرانی و ... مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این پژوهش، شناسایی مسائل راهبردی و اولویت بندی آن است. در این راستا با استفاده از روش کیفی و بهره گیری از مصاحبه با 10 تن از خبرگان و مطالعه کتابخانه ای به شناسایی کدها(295 عدد) پرداخته شد و مسائل راهبردی استخراج شد. مسائل راهبردی بعد از انجام کدگذاری محوری احصا شدند که عبارتنداز: بسترسازی، چابک سازی، تعامل گرایی، نهادینه سازی، نیروی انسانی، نوآوری، کاربردسازی، سیاستگذاری، زیرساخت سازی، هماهنگ سازی، اعتمادسازی، آموزش، دسترس پذیری، انحصارگرایی، قانون محوری، امنیت محوری، فناوری محوری، حمایت گری و تامین مالی. سپس ظرفیت های بالفعل و بالقوه در این زمینه شناسایی شده و نهایتا با استفاده از روش تحقیق کمی(آزمون فریدمن) به رتبه بندی مسائل راهبردی پرداخته شده و اهم مسائل حوزه علم و فناوری در زمینه اقتصاد و کسب و کار و استارت آپ ها معرفی شدند. تهدیدات ناشی از تحریم های بین المللی و ضعف در برنامه ریزی مالی و ضعف اقتصادی با توجه به تورم حاکم من جمله مسائل مورد تاکید در تحلیل کیفی بودند. یافته های تحلیل کمی نیز نشان داد که در حوزه کسب و کارها از منظر اهمیت به ترتیب نوآوری، چابک سازی، کاربردسازی، زیرساخت سازی، سیاستگذاری، تعامل گرایی، بسترسازی، نیروی سازی و نهادینه سازی در رتبه های 1 تا 9 قرار می گیرند.
الگوی حکمرانی صنعت امنیت سایبری جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷)
127 - 152
حوزههای تخصصی:
حفظ وضعیت موجود در تحقق مأموریت صنعت امنیت سایبری در بخش دولتی و افزایش سود سهامداران در بخش خصوصی، آنها را از برنامه ریزی راهبردی و جامع برای این صنعت دور می سازد. تعریف یک چارچوب برای صنعت امنیت سایبری کشور که شامل استانداردها، راهبردها و اقداماتی برای بومی سازی تجهیزات مؤثر به منظور بهبود حفاظت از زیرساخت های حیاتی و افزایش قدرت ملی باشد، برای آن دسته از صنایعی که فعالیت های تحقیقاتی و تولیدی به منظور دستیابی به محصولات و خدمات امنیت سایبری را دارند، ضروری است. این چارچوب شامل تعیین زمین بازی، بازیگران، تصویب قوانین و دستورالعمل ها و نیز کنترل، ارزیابی و بازخوردهاست که از آن به عنوان حکمرانی یاد می شود.این پژوهش در ابتدا با ارائه تعاریف مرتبط و مبانی نظری به روش کتابخانه ای و مطالعه کشورهای متعدد، الگوی مفهومی اولیه و شش بُعد الگوی حکمرانی صنعت امنیت سایبری جمهوری اسلامی طراحی شد و برای پی ریزی ادامه کار، الگوی اولیه مورد بررسی برخی از خبرگان قرار گرفت. سپس با ابزار میدانی مصاحبه و تحلیل کیفی داده های به دست آمده با روش داده بنیاد، ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های الگو مشخص شدند. در ادامه و با رویکرد به کارگیری روش کمی، اقدامات طراحی، توزیع و جمع آوری 93 فقره پرسش نامه انجام شد و با نرم افزارهای SPSS و LISREL ارتباط بین ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های به دست آمد و در انتها نیز با استفاده از روش دیمتل فازی، اولویت بندی و تأثیر هر کدام از ابعاد مشخص شدند. الگوی به دست آمده در این تحقیق شامل 6 بُعد، 22 مؤلفه و 107 شاخص می باشد.
بررسی تاثیر رهبری تحول آفرین بر هوش سازمانی با نقش تعدیلگر تسهیم دانش در قوه قضاییه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
121 - 136
حوزههای تخصصی:
رهبری تحول آفرین میتواند هوش سازمانی را دگرگون نمایند و نقش اساسی در بکارگیری حداکثری از توانمندی های سازمانی داشته باشند و با شناسایی منابع انسانی و بکارگیری آنها در یک فرآیند مدیریتی و رهبری صحیح مبتنی بر تسهیم دانش، میتوانند تطبیق پذیری سازمان با محیط را افزایش دهند. در این مقاله، تأثیر رهبری تحول آفرین بر هوش سازمانی با در نظر گرفتن نقش تعدیلگر تسهیم دانش در ستاد قوه قضاییه شهر تهران بررسی شده است. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی- پیمایشی با ابزار پرسشنامه میباشد که روایی و پایایی آن به تایید رسیده است، جهت آزمون فرضیات و تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آمار پارامتریک با استفاده از نرم افزار pls استفاده شده است. جامعه آماری کلیه کارکنان ستادی قوه قضاییه در شهر تهران بوده که از میان آنها حجم نمونه ۳۰۰نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده است.نتایج بررسی فرضیه های تحقیق از طریق معادلات ساختاری و تحلیل مسیر نشان داد رهبری تحول آفرین و نیز تسهیم دانش بر هوش سازمانی تأثیر دارد لیکن تسهیم دانش به عنوان نقش تعدیلگر نمیتواند در رابطه بین رهبری تحول آفرین و هوش سازمانی تأثیر داشته باشد.
تحلیل پدیدارشناختی مدیریت جهادی با بهره گیری مفاهیم و نظریه های مدیریت کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
129 - 156
حوزههای تخصصی:
جمهوری اسلامی مانند هر نظام دیگری دارای عناصر و مؤلفه هایی است که آن را از سایر نظام ها متمایز می کند. مدیریت جهادی یکی از این عناصر است. با این حال، مفهوم مدیریت جهادی برای پژوهش گران داخلی، هم چنان مبهم بوده و مناقشات بسیاری در راستای این مفهوم مطرح است. از این رو، این پژوهش با هدف ارائه چارچوبی راهبردی از مدیریت جهادی با استفاده از مفاهیم مطرح در نظریه های مدیریت کسب وکار صورت پذیرفت. این پژوهش با استفاده از استراتژی پدیدارشناسی ذیل روش کیفی، در قالب پارادایم تفسیری انجام شده است. جامعه مورد مطالعه، مدیران ارشد سازمان ها، مدیران و رهبران گروه های جهادی و اساتید رشته مدیریت هستند. بدین منظور، اشباع نظری داده ها پس از مصاحبه با 12 نفر از خبرگان مدیریت و محققین حوزه مدیریت جهادی بدست آمد و از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و جهت گردآوری داده ها، ابزار مصاحبه مورد استفاده قرار گرفت. با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی، مفاهیم استخراج و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، در نظریه های مدیریت کسب وکار تطبیق داده شد. نتایج نشان داد که در مدیریت جهادی، «تفکر حل مسئله بر پایه تفکر جانبی»؛ «تنظیم اثربخش اهداف بر پایه همگرایی ارزش ها»؛ «تنظیم مؤثر روابط بر پایه نظریه تبادل اجتماعی»؛ «تنظیم مؤثر فرآیندهای شناختی بر پایه نظریه هویت اجتماعی»، «بهبود فرآیندها بر پایه بهره گیری از تئوری بهبود مستمر»؛ «ارتقای بهره وری سیستم با بهره گیری از تئوری محدودیت» و «ایجاد مزیت های رقابتی پایدار، با بهره گیری از دیدگاه مبتنی بر منابع»، قابل بررسی است.
کارکردهای یادگیری استراتژیک در نوآوری سبز و عملکرد پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
299 - 316
حوزههای تخصصی:
رقابت و موفقیت در صنایع گوناگون با مفهوم پایداری عملکرد ترکیب شده است و حرکت به سوی عملکرد پایدار همواره چالش جدی و مقدمه ای جهت دستیابی به توسعه پایدار در سیستم اقتصادی هر کشور است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر نوآوری سبز بر عملکرد پایدار شرکت های تولیدی و صنعتی با تحلیل نقش میانجی یادگیری استراتژیک است. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و ازنظر جمع آوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل مدیران 197 شرکت کوچک و متوسط فعال در شهرک صنعتی بوعلی استان همدان بودند که تعداد 125 نفر از مدیران این شرکت ها با روش تصادفی ساده انتخاب شدند. یافته ها حاکی از تأثیر مثبت نوآوری سبز بر یادگیری استراتژیک و عملکرد پایدار شرکت های تولیدی و صنعتی است. علاوه براین، یادگیری استراتژیک نقش میانجی بین نوآوری سبز و عملکرد پایدار دارد. نتایج نشان می دهند، نوآوری سبز و یادگیری استراتژیک از عوامل مهم اثرگذار بر عملکرد پایدار هستند. همچنین، نتایج در حوزه مباحث نوآوری سبز، یادگیری استراتژیک و عملکرد پایدار، نوآوری های نظری به همراه داشته و به مدیران و ذی نفعان صنایع گوناگون در درک چگونگی تأثیرگذاری نوآوری سبز بر عملکرد پایدار با تأکید بر یادگیری استراتژیک کمک می کند.
طراحی و ارائه الگوی مفهومی هوشمندسازی سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سازمان های دولتی به دلیل متغیر بودن شرایط، تغییر سریع در کاربرد فناوری ها و پویایی محیط و دشواری برنامه ریزی و تصمیم گیری در سطوح راهبردی و عملیاتی، برای چابکی و پاسخ سریع به تحولات و حل مسائل پیچیده و کاهش عدم قطعیت، نیازمند دستیابی به هوشمندی و توانایی تصمیم گیری هوشمند و انطباق با محیط هستند. هوشمندسازی به سازمان ها کمک می کند تا یاد بگیرند چگونه به تغییرات محیطی پاسخ بدهند و از راهبردهای دانش محور برای مواجهه با ابهام بهره ببرند. در همین راستا با توجه به محدودیت منابع و ادبیات مرتبط با موضوع مورد مطالعه در سطح کشور و فقدان الگوی مفهومی روشن و کاربردی برای هوشمندسازی سازمان های دولتی، مطالعه حاضر با هدف مفهوم شناسی سازمان های هوشمند و دستیابی به الگوی مفهومی برای تبیین مفاهیم و چارچوب نظری هوشمندسازی سازمان در بخش دولتی ایران و پاسخگویی به نیاز دانشی مدیران در خصوص تدوین نقشه راه مطالعات آینده و سیاست گذاری در زمینه هوشمندسازی نیروها انجام شد. برای انجام مطالعه حاضر از روش کیفی فراترکیب استفاده شد. بر اساس نتایج، عوامل زمینه ای و محیطی هوشمندسازی با شش مولفه (توسعه سرمایه فکری و دانشی، منابع هوشمندسازی، قابلیت های رهبری هوشمند، توسعه سرمایه انسانی هوشمند و فرهنگ سازمانی کار هوشمند)، عوامل حاکمیتی مداخله گر با دو مولفه (سیاست های امنیتی و دفاع سایبری ملی و سیاست های فناورانه و اقتصاد دانش بنیان دولت)، راهبردهای هوشمندسازی با پنج مولفه (قابلیت تکامل خودکار محل کار هوشمند، ظرفیت فناورانه توانمندساز، هوشمندی اجتماعی، یادگیری فعال و نوآوری مستمر) و پیامدهای هوشمندسازی با سه مولفه (پیش روندگی پایدار، ارتقاء بهر ه وری و رقابت پذیری) استخراج شد.
طراحی الگوی برنامه ریزی راهبردی مدیریت پروژه در شرایط نااطمینانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
257 - 278
حوزههای تخصصی:
با توجه به نقش کلیدی ظرفیت مخازن در افزایش و پایداری تولید نفت خام و جلوگیری از نوسانات روزمره ناشی از مشکلات عملیاتی تولید و همچنین حفظ ظرفیت ذخیره سازی در صادرات نفت، حداقل سازی کلیه هزینه ها و در سرویس قرار گرفتن این مخازن، راهبرد اساسی وزارت نفت می باشد. مسئله زمان بندی پروژه با منابع محدود، از مهم ترین دسته مسائل در زمینه ی موضوعات مدیریت راهبردی در پروژه ها می باشد که در سال های اخیر به شدت مورد توجه محققین قرار گرفته است. در این تحقیق، مدل برنامه ریزی استوار برای مسئله یکپارچه سفارش دهی مواد و زمان بندی پروژه در شرایط وجود عدم قطعیت، وقفه های تقویمی، تجدیدناپذیری، فسادپذیری و سناریوهای مختلف اجرای پروژه بر نمونه واقعی تعمیر مخزن سقف شناور نفت خام ارائه می شود. مدنظر قرار دادن همزمان عوامل در قالب این مدل منجر به نزدیک تر شدن مدل به شرایط دنیای واقعی، کاربردی تر شدن نتایج و بهبود کیفیت نتایج خواهد شد. مدل تابع هدف حداقل سازی کلیه هزینه ها شامل هزینه های سفارش دهی، نگهداری، خرید و جریمه تأخیر منهای پاداش بابت زودتر تحویل دادن پروژه بود و با رویکرد امکانی نسبت به استوارسازی مدل اقدام شد. پس از ارائه مدل، یک روش حلّ ترکیبی از الگوریتم ژنتیک و نرم افزار GAMS برای حل مسائل عددی در اندازه های مختلف طراحی شد. همچنین، موردپژوهی های پروژه تعمیرات مخزن سقف شناور نفت به صورت عددی طراحی و با رویکرد موردنظر حل شد. نتایج حکایت از کاهش قابل ملاحظه زمان حل با استفاده از رویکرد ترکیبی این تحقیق داشت.
طراحی مدل ممیزی مدیریت منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
303 - 327
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، طراحی و تدوین مدل ممیزی مدیریت منابع انسانی در شرکت پتروشیمی پارس است. روش پژوهش از نوع تحقیقات آمیخته و از لحاظ هدف کاربردی است که در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شده و در بخش کمّی به صورت میدانی انجام شده است. جامعه تحقیق در بخش کیفی، شامل تعداد 12 نفر از خبرگان حوزه مدیریت منابع انسانی بوده که با شیوه نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. در بخش کمّی، از کلیه چهارصد نفرکارکنان شرکت پتروشیمی پارس که با استفاده از فرمول کوکران، 196 نفر، نمونه انتخاب شدند. بر پایه نظرات خبرگان و بر اساس تکنیک دلفی تعداد 108 شاخص شامل بُعد سیاست (14 قلم)، بُعد فرآیند (19 قلم) و بُعد عملکرد (75 قلم) استخراج شده و بر اساس آن پرسشنامه محقق ساخته ارائه گردید که روایی آن از گروه دلفی تایید و پایایی آن (91/0=α) بدست آمد. داده ها با آزمون تحلیل چندمعیاره SAW، مقایسات میانگین تی-استودنت و نرم افزار SPSS و EQS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد سهم بُعد سیاست در تبیین ممیزی مدیریت منابع انسانی برابر با 60/0، بعد فرآیند 89/0 و بعد عملکرد 23/1 بود. همچنین برازش مدل پژوهش مناسب بوده و توان بالای آن را در تبیین روابط علّی- معلولی متغیرها تایید می نماید. با توجه به اینکه ممیزی مدیریت منابع انسانی، سازمان و منابع انسانی پیامدهایی چون بهره وری و افزایش عملکرد و کارایی را می تواند داشته باشد، پیشنهاد می شود مدیران سازمان با توجه به نتایج تحقیق به استقرار و ایجاد واحد ممیزی مدیریت منابع انسانی جزئی از سیستم مدیریت منابع انسانی در سازمان توجه نمایند.
الگوی مفهومی نظام ایمنی هوانوردی نیروهای مسلح برگرفته از فرامین و تدابیر فرمانده معظم کل قوا (مد ظله العالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷)
43 - 65
حوزههای تخصصی:
ایمنی یکی از مهمترین مؤلفه های مبنایی هر سازمان به ویژه در سازمان های نیروهای مسلح به شمار می رود، چرا که اساس و پایه ی هر سازمان متشکل از نیروی انسانی و تجهیزات در اختیار آن می باشد و فرماندهان و مسئولین سازمان های نیروهای مسلح سعی دارند تا با بکارگیری پیاده سازی نظام ایمنی اثربخش نسبت به حفظ سرمایه های انسانی و مادی خود اقدام نمایند. با توجه به آنکه با ظهور فناوری های نوین، ماهیت مخاطرات نیز به تبع آن در تغییر می نماید و از طرفی وقوع سوانح هوایی بطور مستقیم در توان رزم ن.م اثر منفی و مستقیم دارد لذا توجه بیش از پیش در پرداختن به این مقوله را از سوی فرماندهان می طلبد. هدف این پژوهش کوشش در جهت ارتقاء و تحول ایمنی هوانوردی در ن.م با الهام از فرامین و تدابیر فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی) می باشد. در این راستا با جمع آوری کلیه تدابیر و فرامین معظم له و مصاحبه با خبرگان این حوزه و انجام تحلیل محتوی ( تحلیل کیفی با استفاده از نرم افزار MAXQDA) اقدام شده است. در نهایت نتایج حاصل از تحقیق منجر به کشف راهکارهای ارتقاء ایمنی، اجزاء و عناصر مرتبط با آن و در نهایت ایجاد مدل مفهومی به منظور بهره برداری در حوزه نظام ایمنی هوانوردی نیروهای مسلح شده است.
تاثیر بداهه پردازی راهبردی بر مزیت رقابتی با حافظه سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
275 - 296
حوزههای تخصصی:
در محیط های پیچیده و دائماً در حال تغییر، شرکت ها اغلب ملزم به اتخاذ پاسخ های بداهه به برخی رویدادهای پیش بینی نشده هستند و گاهی اوقات برای حفظ یا پیشرفت نیاز به بداهه سازی راهبردی دارند. شکاف نظری این حوزه، مطالعه تاثیرات بداهه سازی راهبردی بر مزیت رقابتی است. در این مطالعه سعی بر آن است تا با ارائه مدل به بررسی تاثیرات بین بداهه پردازی راهبردی، مزیت رقابتی و نقش میانجی حافظه سازمانی پرداخت. تحقیق از نوع کاربردی و توصیفی است. از روش مدل سازی معادلات ساختاری برای تحلیل آماری استفاده شد. داده ها، پیمایشی و مقطعی و از نظر ماهیت کمّی می باشند. جامعه پژوهش مدیران ارشد و کلیدی در بانک بخش خصوصی و نمونه گیری تصادفی ساده است. روایی محتوای پرسشنامه با استفاده از نظر خبرگان و سنجش پایایی آن با محاسبه ضرایب آلفاکرونباخ مورد تأیید قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند بداهه سازی راهبردی به طور مثبت بر مزیت رقابتی موثر است. نقش حافظه سازمانی در این رابطه نیز به تائید رسید و بداهه سازی راهبردی می تواند از طریق حافظه سازمانی بر مزیت رقابتی موثر باشد. افراد با جبران کمبود دیدگاه سنتی مبتنی بر منابع تا حدی، به بهبود درک بداهه راهبردی و به دستیابی به اهداف توسعه پایدار کمک می کنند.
ظرفیت جذب، چابکی استراتژیک و بین المللی شدن شرکت های صادرکننده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
317 - 334
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله بررسی رابطه ظرفیت جذب و چابکی استراتژیک با تسهیل بین المللی شدن در شرکت های صادرکننده برتر است. راهبرد پژوهش از نوع پیمایشی و از نظر روش توصیفی است که به صورت اکتشافی- همبستگی رابطه های مدل پژوهش آزمون شده و با استفاده از پرسشنامه ترکیبی برای سنجش ظرفیت جذب، قابلیت های چابکی استراتژیک و تسهیل بین المللی شدن است. نمونه آماری از جامعه آماری شرکت های صادرکننده، تعداد 38 شرکت صادرکننده نمونه ملی در سال 1400 انتخاب شد. آزمون رابطه های مدل پژوهش بیانگر نقش مهم ظرفیت جذب در انتخاب اهداف و قابلیت های چابکی استراتژیک و ارتباطات موثر برای بهره برداری از هوشمندی راهبردی است. مهمترین رابطه مربوط به سازه حساسیت راهبردی و پس از آن، انتخاب اهداف دانشی فناورانه راهبردی، درک ارزش دانش مفید در محیط و توانایی تبدیل آن به کارایی است. پس از آن، میزان شناسایی چالش های راهبردی مشتریان در حال و آینده، برای انتخاب اهداف دانشی فناورانه راهبردی است. این شواهد تجربی این استدلال را تأیید می کند که فعالیت های بین المللی و تسهیل بین المللی شدن شرکت بستگی زیادی به روند ظرفیت جذب از طریق چابکی استراتژیک در شرکت دارد.
ارزیابی وضعیت توانایی های شناختی در عملکرد کارکنان یک یگان نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷)
67 - 99
حوزههای تخصصی:
توانمندی های شناختی که مربوط به کارکردهای اجرایی مغز هستند بر مبنای چارچوب های نظری عمده در حوزه عصب روان شناسی توسط محققان مختلف تقسیم بندی های متفاوتی را دربرمی گیرد. در یکی از شناخته شده ترین چارچوب ها شامل هفت توانایی حافظه، توجه پایدار، برنامه ریزی، تصمیم گیری، کنترل مهاری و توجه انتخابی، شناخت اجتماعی و انعطاف پذیری شناختی است. با توجه به اصول موضوعه عصب روان شناسی از آنجایی که عملکردهای مغزی با رفتار ارتباط دارند؛ در نتیجه استنباط عصب روان شناسان بر این است که عملکرد مغز منجر به بروز توانمندی های مذکور می شود. بر همین مبنا هدف تحقیق حاضر شناسایی وضعیت توانمندی های شناختی هفت گانه در عملکرد کارکنان در یک یگان نظامی است. در همین راستا وضعیت هر یک از موارد مربوط به توانمندی های شناختی در عملکرد کارکنان مورد سؤال قرار گرفت. برای پاسخ گویی به هر یک از سؤالات، پس از بررسی و مطالعه مبانی نظری و سوابق پژوهشی و استفاده از پرسشنامه بومی شده توانمندی های شناختی که برای کارهای بالینی توسط نجاتی در ایران هنجاریابی شده بود؛ سعی گردید که ساختار کلی پرسشنامه با توجه به محیط کاری کارکنان یگان مدنظر و متناسب با مأموریت شغلی آنان مورد بازنگری قرار گیرد. روایی پرسشنامه با استفاده از روایی محتوایی و اعتبار آن نیز از طریق آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت و ضریب آلفای (93.5.) به دست آمد. از جامعه آماری کل کارکنان با استفاده از روش مورگان کرجسی تعداد 197 نفر انتخاب شدند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده نشان داد که 94.4 درصد پاسخ دهندگان وضعیت حافظه ،80.7 درصد وضعیت توجه پایدار، 89.8 درصد وضعیت برنامه ریزی، 91.9 درصد وضعیت تصمیم گیری، 85.3 درصد وضعیت کنترل مهاری و توجه انتخابی، 63.5 درصد وضعیت شناخت اجتماعی و 89.8 درصد نیز وضعیت انعطاف پذیری شناختی را در عملکرد کارکنان یگان مدنظر در حد زیاد و خیلی زیاد ارزیابی کرده اند. نتایج تحلیل های استنباطی نیز نشان داد که تمامی آماره های محاسبه شده در سطحp<..01 معنی دار هستند. با توجه به نتایج به دست آمده در هر یک از مؤلفه های توانمندی های شناختی می توان چنین استنباط کرد که توانمندی های شناختی هفت گانه مذکور سبب ارتقای عملکرد کارکنان یگان مدنظر با توجه به موارد مرتبط با خود می شوند.
نگرش و تحلیل راهبردی مدیریت جهانی شبکه تحقیقات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷)
153 - 182
حوزههای تخصصی:
مدیریت راهبردی دارای حوزه های متفاوتی است. یکی از حوزه های مغفول در مدیریت راهبردی، مدیریت تحقیقات به ویژه در مقیاس جهانی است. هم اکنون «مدیریت جهانی شبکه تحقیقات» به صورت شبکه ای و با شیوه های نرم و نامحسوس به مدیریت جامعه علمی در سطح جهانی می پردازد. هدف این پژوهش شناسایی ابزار این مدیریت، تبیین و ارزیابی شیوه عملکرد آن ها و نشان دادن تاثیر آن بر جامعه علمی کشور (تحلیل راهبردی) از طریق تشکیل جلسات خبرگانی و با به کارگیری روش اسنادی و کتابخانه ای است. براساس یافته های این پژوهش، مراکز و موسساتی در سطح جهانی به عنوان ابزار «مدیریت جهانی شبکه تحقیقات» در ضمن ارائه خدمات مفید، با هدایت مسایل ، مدیریت اعتبار و منابع تحقیق و پروژه های علمی، در قالب هایی مانند شاخص های علم سنجی، معیارهای طبقه بندی دانشگاه ها و سایر مراکز علمی،همچنین قوانین مربوط به مالکیت معنوی و ... ، روند تحقیقات را در سطح جهان در جهت اهداف خاص مدیریت می کنند. بخش قابل توجهی از جامعه علمی کشور ایران نیز تحت این مدیریت راهبردی نامحسوس، عملا پژوهش های خود را در جهت اهداف «مدیریت شبکه جهانی تحقیقات» سامان می دهند.
مدیریت استراتژیک داده های ژرف: چگونه تحلیل داده های ناشناخته را به مزیت رقابتی تبدیل کنیم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
85 - 104
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی کاربرد هوش کوانتومی در شبیه سازی سناریوهای آینده پژوهی و تأثیر آن بر تصمیم گیری های استراتژیک پرداخته است. در این راستا، از ترکیب روش های کیفی و کمی برای تحلیل داده های پیچیده استفاده شده است. الگوریتم های هوش کوانتومی با قابلیت پردازش موازی و حل مسائل پیچیده، به ایجاد مدل های دقیق تر در پیش بینی سناریوهای آینده کمک می کنند. نتایج تحقیق نشان می دهد که استفاده از هوش کوانتومی می تواند ابزارهایی مؤثر برای مدیران استراتژیک فراهم آورد تا با دقت بیشتری به پیش بینی و شبیه سازی آینده های مختلف بپردازند. شبیه سازی سناریوهای مبتنی بر هوش کوانتومی، می تواند تصمیم گیری های استراتژیک را در مواجهه با پیچیدگی ها و عدم قطعیت ها بهبود بخشد. به طور کلی، این تحقیق نشان داد که هوش کوانتومی می تواند انقلابی در نحوه تحلیل و پیش بینی سناریوهای استراتژیک به وجود آورد.
طراحی مدل تصمیم گیری کوانتومی در مدیریت استراتژیک: رویکردی برای مقابله با عدم قطعیت های سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
95 - 110
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی مدل های تصمیم گیری کوانتومی در مدیریت استراتژیک و نقش آن ها در مقابله با عدم قطعیت های سازمانی پرداخته است. در دنیای پیچیده و متغیر امروز، مدل های سنتی تصمیم گیری قادر به تحلیل دقیق و بهینه وضعیت های پیچیده و مبهم نیستند. مدل های کوانتومی، با استفاده از اصول نظریه کوانتوم، به تحلیل هم زمان گزینه ها و وضعیت های مختلف پرداخته و به مدیران این امکان را می دهند که تصمیمات استراتژیک بهتری در شرایط عدم قطعیت اتخاذ کنند. این تحقیق با استفاده از روش تحلیل مضمون، مضامین اصلی و کدهای فرعی مرتبط با کاربرد مدل های کوانتومی در مدیریت استراتژیک را شناسایی کرده و آن ها را در پنج طبقه اصلی طبقه بندی کرده است. نتایج نشان می دهد که این مدل ها می توانند به طور مؤثری به مدیران در تحلیل ریسک ها، پیش بینی آینده و اتخاذ تصمیمات مبتنی بر داده های پیچیده کمک کنند. همچنین، چالش ها و موانع پیاده سازی این مدل ها در سازمان ها نیز شناسایی شده است. در نهایت، پیشنهادات کاربردی برای بهبود استفاده از مدل های کوانتومی در تصمیم گیری های استراتژیک ارائه شده است.
تاثیر همرنگی بر قصد خرید با نقش میانجی رفتار مشارکتی و رفتار شهروندی مشتری در بازاریابی از طریق اینفلوئنسرها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
33 - 88
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به پیشرفت علم در زمینه کسب و کار، اهمیت بازاریابی از طریق اینفلوئنسرها (بازاریابی از طریق تاثیرگذارها) در رسانه های اجتماعی به عنوان یکی از روش های نوین بازاریابی در حال افزایش می باشد. اهمیت این موضوع، پژوهش درباره بازاریابی از طریق اینفلوئنسرها (بازاریابی از طریق تاثیرگذارها) در رسانه های اجتماعی را دوچندان می کند. پژوهش حاضر به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه همرنگی بین تاثیرگذارها و مخاطبانشان بر رفتار هم آفرینی ارزش مشتری تاثیر گذاشته و منجر به قصد خرید می شود. پژوهش حاض ر از نظر روش، از نوع توص یفی تحلیلی و از نظر روش گردآوری اطلاعات میدانی و پیمایش ی اس ت. این پژوهش با توجه به حجم نمونه برای جامعه نامحدود با استفاده از فرمول کوکران به کمک ابزار پرسشنامه که توسط 393 پاسخ دهنده تکمیل شدند، انجام گرفت. آنچه یافته ها نشان می داد این بود که همرنگی بر رفتار هم آفرینی ارزش مشتری تأثیر مثبت می گذارد. همچنین همرنگی با قصد خرید همبستگی مثبت دارد. در ادامه یافته ها حاکی از آن بود که رفتار هم آفرینی ارزش مشتری نقش واسطه ای در رابطه بین همرنگی و قصد خرید را داراست. به طور کلی، با توجه به وجود عوامل تاثیرگذار دیگر از ویژگی های منبع به غیر از ویژگی همرنگی، این مطالعه پژوهش بیشتر در این حوزه از بازاریابی از طریق تاثیرگذارها را تشویق می کند و می تواند منبع خوبی برای متخصصان بازاریابی و تاثیرگذار ها باشد.
ارائه مدل جامع نوآوری باز در سازمان های دانش بنیان: ترکیب روش های کیفی و کمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
145 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق ارائه مدل جامع نوآوری باز در سازمان های دانش بنیان با استفاده از ترکیب روش های کیفی و کمی است. در دنیای کنونی، سازمان های دانش بنیان نیازمند یک رویکرد نوآورانه و پویا برای ایجاد و مدیریت فرآیندهای نوآوری هستند. در این تحقیق، پس از شناسایی کدهای فرعی و طبقه بندی آن ها به مضامین اصلی، الگوهای مؤثر در نوآوری باز به ویژه در ارتباط با فرهنگ سازمانی، فناوری های نوین، و فرآیندهای تصمیم گیری شناسایی شد. این تحقیق همچنین تأثیرات نوآوری باز بر رشد و توسعه سازمان های دانش بنیان و اهمیت همکاری های خارجی در ایجاد نوآوری های مؤثر را مورد بررسی قرار داد. استفاده از ترکیب روش های کیفی و کمی در تحلیل داده ها باعث شده تا مدل پیشنهادی با دقت و شفافیت بیشتری طراحی شود. در نتیجه، مدل جامع نوآوری باز به عنوان یک راهکار استراتژیک، می تواند به سازمان های دانش بنیان کمک کند تا از ظرفیت های بیرونی بهره برداری کرده و به طور مستمر فرآیندهای نوآوری را بهبود بخشند. این مدل با تأکید بر تعاملات میان سازمانی، به ویژه در بخش های تحقیق و توسعه، می تواند موفقیت های چشمگیری در افزایش بهره وری و رقابت پذیری سازمان های دانش بنیان به ارمغان آورد.
مدیریت استراتژیک اخلاق در عصر هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
105 - 120
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی نقش مدیریت استراتژیک اخلاق در عصر هوش مصنوعی می پردازد. با گسترش روزافزون فناوری های هوش مصنوعی، تصمیم گیری های استراتژیک در سازمان ها با چالش های جدیدی مواجه شده اند که در آن ها، مفاهیم اخلاقی اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است. این تحقیق با استفاده از روش های ترکیبی کیفی و کمی، سعی در تحلیل و شبیه سازی سناریوهای استراتژیک با بهره گیری از هوش مصنوعی و تحلیل های اخلاقی دارد. نتایج نشان می دهند که هوش مصنوعی می تواند به مدیران در پیش بینی دقیق تر سناریوها و اتخاذ تصمیمات استراتژیک کمک کند، اما استفاده از این تکنولوژی ها در پی خود مسائل اخلاقی متعددی نیز دارد که باید به طور مؤثری مدیریت شوند. همچنین، ترکیب هوش مصنوعی با اصول اخلاقی می تواند موجب بهبود فرآیندهای تصمیم گیری استراتژیک و کاهش خطرات احتمالی گردد. پیشنهادات تحقیق شامل ضرورت توجه به مباحث اخلاقی در توسعه هوش مصنوعی و آموزش مدیران برای استفاده از این فناوری در چارچوب های اخلاقی است.